نقد جامعه شناختی رمان بی کتابی نوشته محمدرضا شرفی خبوشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد جامعه شناختی، از شیوه های شناخته شده در حوزه نقد ادبی، با تأکید بر ارتباط دوسویه ادبیات و جامعه، می کوشد نحوه بازنمایی ساختارهای اجتماعی را در آثار ادبی ارزیابی کند. این شیوهْ عمده مطالعات خود را بر روی نوع ادبی رمان که از میان انواع ادبی، بیشترین تناسب را با زیست جهان مدرن دارد، متمرکز کرده است. پژوهش حاضر بر آن بوده است تا از میان آثار برگزیده ادبیات داستانی معاصر، رمان بی کتابی، نوشته محمدرضا شرفی خبوشان را از دیدگاهی جامعه شناسانه بررسی و آن را در پیوند با جامعه ای که این اثر مولود آن است، ارزیابی کند. درهمین راستا، مقاله پیشِ رو از طریق کاربست نظریه های جامعه شناسی ادبیات، به ویژه آراء گلدمن و با تمرکز بر فرآیند تقلیل جایگاه و ارزش کتاب به اُبژه ای صرفاً تزئینی در این اثر، گفتمان مردسالار و دیگر ساختارهای معنادار، کوشیده است نشان دهد چگونه برخی خُرده فرهنگ ها ابتدا در بطن نظام های اجتماعی نفوذ می کند و بعد با تکرار مداوم، تبدیل به عادت واره می شود؛ سپس این عادت واره به تدریج در سیر تاریخی خود، رسوب می کند تا اینکه سال ها بعد، در زمانه ای دیگر، در برخورد با شرایط اجتماعی جدید، با خروج از حالت رسوب شدگی، به حالت هشیاری و بیدارشدگی می رسد و دوباره به چرخه می افتد. برآیندِ نهایی نشان می دهد نویسنده میان پیرنگ، کلیت و ساختار منسجم متن، با فرامتن، از طریق به کارگیری ساختارهای معنادار پیوند برقرار می کند؛ به نحوی که از یک سو می توان ساختار حاکم بر جامعه زمان قاجار را در ساخت هنری رُمان بازجُست و از سوی دیگر، همان ساختارها را می توان در هیئتی جدید در زمانه مؤلف رؤیت کرد.