هدف این مطالعه، بررسی تجربه زیسته متخصصان تعلیم و تربیت از راهکارهای گسترش ابعاد و عوامل رفتار اخلاقی زمینه ساز ظهور در برنامه های درسی دانشگاهی است. روش پژوهش، کیفی است و جامعه آماری آن متخصصان حوزه های برنامه درسی و فلسفه تعلیم و تربیت هستند که به کمک روش نمونه گیری هدفمند (غیر تصادفی) پانزده نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب شده اند. دیدگاه های افراد از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته به دست آمده و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از روش کدگذاری اسمیت استفاده شده است. ع م ده ت ری ن ی اف ت ه ه ای پ ژوه ش بیانگر این است که از دیدگاه متخصصان ملاحظات عملی و راهکارهای پیشنهادی گسترش و نفوذ ابعاد و عوامل رفتار اخلاقی زمینه ساز ظهور در برنامه های درسی دانشگاهی را می توان در قالب چهار عنصر اصلی (اهداف، محتوا، روشهای یاددهی یادگیری و ارزشیابی) و 47 مضمون فرعی استخراج و تدوین کرد و در صورت توجه همه جانبه به راهکارهای پیشنهادی متخصصان، تربیت اخلاقی مبتنی بر آموزه مهدویت نظام مطلوبی می یابد و دانشجویان را به کمال شایسته خویش رهنمون می سازد تا از سبک زندگی مهدوی مطلوبی با همنوعان خود برخوردار شوند و رابطه خود را با هستی واقع بینانه کنند و در راستای تحقق اهداف آفرینش و رسیدن به قرب الهی از مواهب پروردگار بهره مند گردند.
یکى از عمده ترین نیازهاى بشر امروز دستیابى به عدالت اجتماعى است. عدالت اجتماعى به عنوان یک ارزشى که مورد پذیرش همه جوامع و ملل بوده و هست، همچون هر ارزش دیگرى مى تواند مورد تربیت و انتقال از نسلى به نسل دیگر قرار گیرد. هدف این پژوهش، بررسى اسنادى برخى متون دینى اسلام به منظور کشف روش هایى است که در دین اسلام براى تربیت عدالت اجتماعى به کار رفته است. این روش ها را با توجه به ناظر بودن آنها به ابعاد سه گانه اعمال انسان، یعنى شناخت، انگیزه و رفتار، مى توان در سه بخش کلى تقسیم نمود: روش هاى تربیت عدالت اجتماعى که ناظر به ایجاد یا تقویت شناخت در فراگیر هستند؛ یعنى روش هاى آگاهى بخشى، موعظه و نصیحت، عبرت دهى و تمثیل. روش هاى ناظر به ایجاد یا تقویت انگیزه در فراگیر نیز عبارتند از: روش هاى تشویق و تنبیه، تبشیر و انذار، الگودهى، محبت و انگیزه بخشى. امر به معروف و نهى از منکر و نیایش را نیز مى توان به عنوان روش هاى ناظر به رفتار برشمرد.
ﺗﺤﻮﻻت ﺟﻬﺎن ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺑﺨﺼﻮص اﻧﻘﻼب ها، ﮐﻮدﺗﺎﻫﺎ و ﺟﻨﮓﻫﺎ در ﺳﺪة اﺧﯿﺮ منجر به ﺑﺴﻂ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻧﻈﺮﯾﺎت متعددی در باب ﺟﻨﺒﺶ ﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ شده است. ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮان ﮔﻔﺖ ﯾﮑﯽ از ﻣﺘﺄﺧﺮﺗﺮﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﺎﺗﯽ ﮐﻪ در ﺳال های ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﻗﺮن ﺑﯿﺴﺘﻢ ﺑﺴﯿﺎر ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﺪل ﻣﻨﺎزﻋﺎت ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺮﻫﯿﺰ در ﺟﻬﺖ اﯾﺠﺎد ﺗﻐﯿﯿﺮات ﺳﯿﺎﺳﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ در ﺟﻮاﻣﻊ است. از جمله رهبران سیاسی که از روش عدم خشونت در مبارزات سیاسی خویش استفاده نمودند امام خمینی و گاندی می باشند. در این پژوهش تلاش شده با روش تطبیقی تشابهات و تفاوت های آرای این دو اندیشمند پیرامون مفهوم عدم خشونت بررسی شده و رفتار سیاسی ایشان مورد واکاوی قرار گیرد. بر اساس یافته های این پژوهش گاندی و امام خمینی به روش مبارزة خشونت پرهیز اعتقاد داشته و در مبارزات سیاسی خویش این روش را به کار بستند؛ اندیشه عدم خشونت در هر دو اندیشمند در آموزه های مذهبی ایشان ریشه دارد؛ انسان شناسی هر دو اندیشمند علی رغم برخورداری از مبانی متفاوت به هم نزدیک می شود و در نتیجه بر رویکرد آنها به مبارزه تأثیر عمده ای بر جای می گذارد.