یکی از موضوعات مورد اختلاف شیعه با برخی از اهل سنت از جمله رشید رضا، مسئله یکتاپرستی والدین پیامبر است. صاحب تفسیر المنار بر خلاف بسیاری از صاحب نظران اهل سنت و تمام شیعه، بر این باور است که پدر و مادر پیامبر مشرک بوده اند. وی برای توجیه اعتقاد خود، به احادیث ضعیف استناد نموده و احادیث دلالت کننده بر طهارت روحی و اعتقادی والدین پیامبر را با قرآن و احادیث صحیح معارض می داند.
امّا دلایل چهارگانه، یعنی قرآن، روایات، اجماع و عقل، بر خلاف نظریه صاحب المنار حکم می کند. تعداد زیادی از آیات، روایات وارد شده از طریق اهل سنت و شیعه، هم چنین عقل و اجماع، بر طهارت روحی و موحد بودن والدین و اجتهاد پیامبر دلالت می کند که در متن این نوشتار به آنها استناد گردیده است.
به اعتقاد ما نه تنها شیعیان، بلکه بسیاری از برادران اهل سنت بر این باورند که پدر و مادر و اجداد پیامبر تا حضرت آدم هیچ یک به شرک آلوده نشدند، بلکه آنان موحّدان خداپرستی به شمار می رفتند که روابط نامشروع نیز در زندگی شان جایی نداشت.
با ظهور اسلام در شبه جزیرﮤ عربستان ساختار غیرمتمرکز و توسعه نیاﻓﺘﮥ آن دچار لغزش شد. نظام اجتماعی و سیاسی حاکم بر آن که بر قبیله مبتنی بود، برای اداﻣﮥ حیات و بقای خود واکنش نشان داد. در این میان برخی قبایل و طوایف نیز که اسلام را برای خود دارای کارکرد می دانستند و آن را پذیرفته بودند، با هجرت پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان، زﻣیﻨﮥ شکل گیری حکومت اسلامی را مهیا کردند. تفاوت رویکرد این قبایل در دو قطب ظهور اسلام، یعنی مکه و مدینه که یکی خاستگاه اسلام بود و دیگری بستر گسترش رسالت پیامبر، باتوجه به نسب قحطانی و عدنانی آنها در کانون پژوهش و بررسی قرار می گیرد. تاجران و اشراف مکه اسلام را برهم زنندﮤ نظام حاکم بر اقتصاد و اجتماع خود می دانستند و با آن به مقابله برخاستند؛ زیرا برای آنها اسلام کژکارکرد محسوب می شد؛ اما در مقابل، مردم کشاورز مدینه که به نسب قحطانی منتسب بودند، اسلام را پذیرفتند و آن را آورندﮤ صلح دانستند که برای آنها دارای کارکرد بود. در این مقاله تلاش برآن است تا با تحلیل آماری رفتارشناسی این قبایل و طوایف با استفاده از نظریﮥ رابرت کینگ مرتن (Robert K.Merton)، باتوجه به منتسب بودن آنها به نسب قحطانی و عدنانی، میزان همراهی کامل، همراهی حداکثری، نیمه همراهی، همراهی حداقلی و غیرهمراه بودن آنان بررسی شود. این پژوهش براساس روش کمی فراوانی سنجی مبتنی بر داده های آماری است و شیوﮤ گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای است.
همیلتن گیب (Hamilton Gibb) در کتاب اسلام: بررسى تاریخى1 آورده: «تقریباً تعداد نظریاتى که درباره [حضرت] محمّد(صلى الله علیه وآله) به وجود آمده است با عده نویسندگان زندگى نامه او برابرى مى کند. فى المثل، زمانى مخالفان اسلام وى را مردى مصروع، زمانى یک سوسیالیست شورشگر2 و گاهى یک فرد مورمون (mormon = پایه گذار یکى از فرقه هاى مهم مسیحیت) توصیف کرده اند. به طور کلى، همه این آراء ذهنى افراطى را قاطبه محققان رد مى کنند. با این همه، تقریباً محال است که از نفوذ پاره اى از عوامل ذهنى و نفسانى در هر نوشته اى که موضوع آن شرح حال و اعمال پیغمبر باشد خوددارى کرد.» آیا آنچه گیپ درباره گفتار نویسندگان غربى درباره پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) گفته صادق است؟ مقاله حاضر مى کوشد به این سؤال پاسخ دهد.
آیه 55 سوره غافر از جمله آیاتی است که در چالش با عصمت پیامبر خاتم(ص) تلقی می شود که در آن به رسول خدا(ص) دستور داد شده تا نسبت به گناهش استغفار نماید. مفسران تلاش کرده اند با ارائه تفسیری از این آیه ساحت پیامبر را از گناه منزه شمرند، اما در این راه همه آنان به یک اندازه موفق نبوده اند. در این مقاله ضمن گزارش و نقد ده دیدگاه در تفسیر این آیه، با تکیه بر سیاق، زمان و فضای نزول آیه، مقصود از ذنب پیامبر آن خطورات ذهنی ای دانسته شده که گاهی به طور ناخودآگاه و به مقتضای طبیعت بشری پیامبر، در آن شرایط سخت مکه، نسبت به کند شمردن تحقق وعده خداوند در یاری پیامبر و مؤمنان به ذهن آن حضرت آمده است. از شیوه تفسیر مفسران دانسته می شود که همه آنان در باره این آیه بر عصمت پیامبر اجماع دارند، حتی قائلان به ارتکاب گناه صغیره یا گناه قبل از بعثت به دنبال جمع میان آیاتی نظیر آیه مذکور و اثبات عصمت پیامبر بوده اند، اما به درستی نتوانسته اند از عهده آن برآیند.