آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۷

چکیده

متن


کنکاش و پژوهش در سیره معصومان علیهم‏السلام، به‏ویژه پیامبر اعظم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، همواره مورد نیاز بوده و حاصل آن از طراوت و تازگى خاصى برخوردار است؛ زیرا تبیین و تحلیل دقیق سیره معصوم و ارائه اصول مربوط، نقش مستقیم در الگودهى و الگوگیرى در سطوح مختلف جامعه دارد. محور مورد بحث در این نوشتار، سیره نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ـ که جامع فضایل قابل دست‏یابى براى بشریت است ـ در زمینه آراستگى و زینت است. این محور، هم به اخلاق فردى مربوط مى‏شود و هم به اخلاق اجتماعى؛ و تلاش بر آن بوده که از مجموع روایات سیره در منابع فریقین که نگارنده به آنها دست یافته، ترسیم و تصویرى درست از اخلاق نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در این زمینه ارائه شود. از این رو، عناوینى همچون: توجه به آراستگى، اصلاح مو، شانه زدن و مرتب کردن ظاهر، روغن زدن و خضاب کردن، و استفاده از عطر و انگشتر مورد بحث قرار گرفته است.
واژگان کلیدى: آراستگى، زینت، سیره نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، اصلاح مو، خضاب، عطر، انگشتر، روغن زدن و شانه کردن.
مقدمه
زیبایى و جمال، از جمله صفات ذات مقدس بارى تعالى است. خداوند خود زیباست و زیبایى را نیز دوست دارد.107 در متون دینى، هم به تلاش براى کسب زیبایى درونى سفارش شده و هم به زینت و زیبایى ظاهرى. قرآن کریم نیز از مؤمنان مى‏خواهد که از زینت و زیبایى ظاهرى غافل نباشند:
اى پیامبر! بگو: چه کسى زینت‏هاى الهى را که براى بندگان خود آفریده و روزهاى پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو: اینها در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آورده‏اند (اگرچه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند ولى) در قیامت، خالص (براى مؤمنان) خواهد بود. این گونه، آیات (خود) را براى کسانى که آگاهند، شرح مى‏دهیم.108
در عبادتگاه (مسجد) و به وقت نیایش نیز به طور ویژه، امر به همراه داشتن زینت شده است: «اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد همراه بردارید و (از نعمت‏هاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى‏دارد».109
پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به عنوان بهترین الگو براى همه ابعاد مورد نیاز حیات انسانى، علاوه بر زیبایى درونى، توجه زیادى به زیبایى، زینت و جمال ظاهرى داشتند. بنابر روایات سیره، هرآنچه در آن عصر، به گونه متعارف و معتدل، نشان زینت براى مردان بود، پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آن‏ها را رعایت مى‏کردند. براى نمونه، آراسته بودن ظاهر از طریق توجه به لباس، موى سر و محاسن و نگاه به آینه یا آب زلال پیش از خروج از خانه، بهره‏گیرى از شانه و عطر و خضاب و سرمه و روغن و انگشتر از نمودهاى زینت ظاهرىِ آن حضرت بود که در ادامه، در این باره توضیح خواهیم داد.

اصلاح موى سر و صورت
از آن رو که موى سر و صورت یکى از مهم‏ترین بخش‏هاى تأمین کننده جمال و زیبایى مردان است، اصلاح شایسته، شانه و مرتب کردن آن، مورد توجه و عنایت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود.
در این زمینه، نکته شایان توجه آن است که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تا چه میزان اجازه مى‏دادند موى سر و صورتشان بلند باشد. این مسئله از آنجا داراى اهمیت است که امروزه سبک‏ها و شیوه‏هاى گاه عجیبى در آرایش و اصلاح موى سر و صورت به چشم مى‏خورد که شناخت اصل کلى و معیار حاکم بر سیره نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در این زمینه مى‏تواند راه‏گشا باشد؛ به‏ویژه که گاه برخى روایاتِ سیره، بدون تحلیل و نقادى درست، مستمسک برخى از این افراد قرار مى‏گیرد.
اگر در زمینه سیره، همچون دیگر موارد، سخن و گزارش اهل‏بیت علیهم‏السلام را اصل قرار دهیم و آن‏ها را بر دیگر روایات ـ در صورت تعارض ـ ارجح بدانیم، در مسئله مورد بحث نیز مى‏باید در پى تبعیت از مبنایى باشیم که توسط اهل‏بیت علیهم‏السلامترسیم شده است؛ چراکه آنان به سیره پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و آنچه مربوط به خاندان نبوت است آگاه‏تر از دیگرانند.110 روایات رسیده از اهل‏بیت علیهم‏السلام در این زمینه، از آن حکایت دارند که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره بلند یا کوتاه کردن موى سر، از اعتدال و میانه‏روى برخوردار بودند و حداکثر بلندى موى حضرت تا نرمه گوش بوده است. هنگامى که ایوب بن هارون از امام صادق علیه‏السلام پرسید: آیا رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از فرق سر، موى خود را باز مى‏کرد؟ پاسخ شنید: «خیر؛ زیرا آن حضرت موى سرش از نرمه گوش نمى‏گذشت».111
در روایت دیگرى، امام صادق علیه‏السلام مشهور بین مردم آن زمان را مبنى بر اینکه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرق سر باز مى‏کرد، تکذیب کردند و فرمودند: «پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرق سر باز نکرد و انبیا موى سر نگه نمى‏داشتند».112 میزان یاد شده درباره موى سر پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، به جز آنچه گذشت، در گزارش انس بن مالک113 نیز آمده است. علاوه بر این، در روایت انس آمده که موهاى حضرت نه به حالت فِر و گِرد بود و نه نرم و فروهِشته.
در مقابل، بنابر برخى روایات، موى سر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از حد نرمه گوش نیز مى‏گذشته و گاه به حدى بلند مى‏شده که بر شانه‏ها مى‏ریخته! و حتى آن حضرت موى خود را در دو یا چهار دسته مى‏بسته است! بنابر روایت عایشه، موى سر حضرت بیش از حد بناگوش بوده است.114 در روایت براء بن عازب نیز شبیه این سخن آمده است.115 از ام هانى نیز نقل شده که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله چهار گیسوى بافته داشت!116 ابن شهرآشوب هم در ذیل این روایت آورده است: صحیح آن است که آن حضرت دو گیسو داشت و آن رسمى بود از هاشم جد اعلاى آن حضرت.117
از ابن عباس نیز نقل شده که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در ابتدا براى مخالفت با مشرکان و موافقت با اهل کتاب ـ چون مشرکان فرق سر باز مى‏کردند و اهل کتاب چنین نمى‏کردند ـ فرق باز نمى‏کرد، اما بعدها فرق سر باز مى‏کرد!118
هیچ‏یک از روایات مزبور توان مقابله با روایات رسیده از اهل‏بیت علیهم‏السلام در این باره را ندارند؛ چرا که اهل یک خانه به آنچه در آن است آگاه‏ترند و اهل‏بیت علیهم‏السلام بیش از دیگران شایستگى معرفى جدشان رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را دارند. بدین لحاظ، اگر نخواهیم برخى از روایات یاد شده را تلاش افرادى پس از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى پایین آوردن شأن آن حضرت بدانیم، ناچار از توجیه یا حمل بر معنایى پذیرفتنى هستیم.
شاید بتوان مجموعه روایاتى را که به گونه‏اى حکایت از بلندى موى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهدارند حمل بر مدت یک سالى کرد که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پس از صلح حدیبیه تا عمرة القضاء، موى سر را کوتاه نکردند؛ چراکه طبق وعده الهى مطمئن بودند سرانجام واردِ مسجدالحرام شده و حلق خواهند کرد و همین‏طور هم شد. این معنا در روایت ابوبصیر از امام صادق علیه‏السلام نقل شده است. در این روایت، حضرت ضمن نفى این‏که فرق باز کردن در موى سر از سنت باشد، فرمودند: پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تنها در آن موقعیت خاص (بین حدیبیه تا عمرة القضاء) ناچار شد موى خود را بلند کند و فرق باز کند.119
این روایت، حاکم بر تمامى روایات فوق‏الذکر و به گونه‏اى توجیه کننده آنهاست. اما مى‏توان به طور قطع روایت آخر از ام هانى را تکذیب کرد. چنان‏که ابن شهرآشوب نیز از پذیرش آن اجتناب کرد و تعبیر دیگرى آورده است. این‏که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهچهار گیسوى بافته داشته، با آن‏چه از طریق اهل‏بیت علیهم‏السلامگذشت در تنافى است. در طول یک‏سال یاد شده نیز مى‏توان در نهایت، روایت ابوبصیر در خصوص بلندى مو و فرق باز کردن را پذیرفت. سخن ابن شهرآشوب نیز به معناى دو دسته مو و دو زلف است که صریح در همان فرق باز کردن و دو نیمه کردن موهاست. و اما روایت ابن عباس را مى‏توان چنین تفسیر کرد که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پیش از حدیبیه فرق باز نمى‏کرد، اما در طول یک‏سال پس از حدیبیه، چون موى حضرت بلند شده بود، فرق باز کرد. شایان ذکر آن‏که مقتضاى روایات یاد شده، منع شرعىِ باز کردن فرقِ سر براى مردان نیست و این روایات تنها ناظر به ترسیم چهره‏اى صحیح از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در زمینه یاد شده هستند.
بدین سان، به نظر مى‏رسد گفتار درست درباره سیره نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در خصوص موى سر، این است که حضرت همواره یک اصل را رعایت مى‏کردند: اصلاح و مرتب کردن مو و پرهیز از بلند کردن بیش از حد متعارف آن. تنها یک ضرورت موجب شد که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى مدتى موى سر را رها سازند براى این‏که در مکه آن را بتراشند. البته، چه در همان مدت محدودى که آن حضرت موى سر را بلند کردند و چه در اوقات دیگر، از یک اصل غافل نبودند و آن مرتب بودن موها، آشفته نبودن، شانه زدن، و گاه روغن زدن، و پرهیز از پلشتى، نامرتب بودن و بى‏توجهى به وضع ظاهر بود. به عنوان شاهد بر این مدعا، به این روایت توجه کنید: هنگامى که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نگاهشان به مردى با ریش بلند افتاد که نامرتب و اصلاح ناکرده بود، فرمودند: «این چه وضعیتى است؟! اى کاش، وى ریش خود را اصلاح مى‏کرد». این سخن به گوش آن مرد رسید و ریش خود را اصلاح و کوتاه کرد و سپس نزد پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله رفت. حضرت چون او را دیدند فرمودند: «چنین عمل کنید».120
در زمینه کوتاه کردن شارِب (سِبیل)، تأکیدهاى خاصى در سنت نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به چشم مى‏خورد و در منابعِ سیره، رفتار پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در این باره گزارش شده است. آن حضرت در این باره مى‏فرمایند: «مجوس ریش خود را تراشیده و سبیل خود را رها کرده و زیاد مى‏کنند و اما ما، سبیل خود را کوتاه کرده و محاسن را وامى‏گذاریم».121 نیز در بیان دیگرى فرمودند: «شارب‏ها (سِبیل‏ها) را کوتاه کرده و محاسن را رها کنید و خود را به یهود شبیه نسازید».122 خود حضرت نیز چنین رفتار مى‏کردند، چنان‏که در روایتى از امام صادق علیه‏السلام چنین آمده است: «کوتاه کردن موى شارب، به گونه‏اى که لب‏ها آشکار شوند، از سنت نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است».123
به جز آنچه گذشت، اهتمام پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به اصلاحِ بموقعِ موى سر و ریش را مى‏توان از روایتى دریافت که طبق آن، ایشان در سفرها چند چیز را همواره به همراه داشتند: شیشه روغن، سرمه‏دان، قیچى، آینه، مسواک و شانه.124 به همراه داشتن قیچى طبیعتا براى اصلاح سر و ریش بوده است.

شانه‏زدن موها
موى سر در مرد و زن، و محاسن در مردان از مهم‏ترین ابزار جمال و زیبایى است که خداوند به انسان‏ها عطا فرموده. بدین روى، انسان درباره موها سه وظیفه بر عهده دارد: 1. اصلاح و کوتاه کردنِ بموقع مو 2. نظافت 3. شانه زدن و مرتب کردن آن.
پیش از این درباره اولین وظیفه سخن گفتیم، اما درباره شانه کردن نیز روایات جالبى در دست است. این روایات حاکى از آنند که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شانه‏زدن موها را به عنوان یک عادت و اخلاق مستمر در برنامه زندگى خود داشتند. یکى از لوازمى که ایشان همواره ـ حتى در سفرها ـ ملتزم بودند به همراه داشته باشند «شانه» بود.125 پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پس از شانه زدن، شانه را زیر بالش خود مى‏نهادند.126 آن حضرت زیاد شانه مى‏کردند127 و (حداقل) دوبار در روز شانه زده و مى‏فرمودند: «کسى که هفت بار شانه را بر سر و ریش و سپس بر سینه خود بکشد بیمارى به او نمى‏رسد».128 نیز شانه‏زدن را سبب دفع بیمارى وبا مى‏دانستند.129
شیوه شانه‏زدن محاسن توسط حضرت چنین بود که تا چهل بار زیر محاسن و هفت بار روى آن را شانه مى‏زدند و مى‏فرمودند: «این کار موجب افزونى ذهن (حافظه) و زوال بلغم مى‏شود».130

مرتب کردن ظاهر
توجه به وضعیت ظاهر و مرتب کردن آن در خانه یا به هنگام خروج از خانه از دیگر مظاهر اخلاق تزیّن در پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است. آن حضرت معمولاً با استفاده از آینه، ظاهر خود را مرتب مى‏کردند، و چه بسا ـ در صورت فقدان آینه ـ در آب زلال نگاه مى‏کردند.131 این کار، هم در محیط خانه و براى همسران، و هم براى خروج از خانه و رفتن نزد اصحاب انجام مى‏شد.132 هنگامى که یکى از همسران حضرت در این باره به آن جناب عرض کرد: شما با اینکه بهترین خلق الهى، و پیامبر او هستید براى خروج از خانه بر آب نظر مى‏کنید؟! فرمودند: «خداوند دوست دارد که بنده‏اش به وقت حضور در نزد برادرانش خود را آماده و متزیّن کند».133 از این رو، آن حضرت حتى در سفرها نیز آینه‏اى را همواره به همراه داشتند.134

روغن‏زدن موها
روغن مالیدن به بدن و موى سر و محاسن، از دیگر جلوه‏هاى بهداشت و نیز زینت در پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود، به گونه‏اى که حتى در سفرها همواره شیشه روغن را به همراه داشتند.135 از جمله هدایایى که حضرت آن را رد نمى‏کردند روغن بود.136 از برخى روایات برمى‏آید که سبب اصلى اقدام به این کار توسط آن حضرت، پرهیز از ژولیدگى، به هم ریختگى، به هم چسبیدگى، آشفتگى و پریشانى موها و نیز معطر کردن آن و گاه براى دفع سردرد بوده است. گفته شده: «آن حضرت، روغن مالیدن را دوست داشت و از "شَعَث" اکراه داشت»؛137 و «شَعَث» به معناى ژولیدگى و به هم ریختگى ظاهر است. اما امروزه، گاه روغن مالیدن به موى سر سبب پدید آمدن چهره‏ها و ترکیب‏هاى عجیبى مى‏شود که نمى‏توان آنها را منطبق با فلسفه اصلى این کار در سیره نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله دانست.
گونه‏هاى مختلف روغن، مورد استفاده آن حضرت بود؛138 اما روغن بنفشه را برتر مى‏دانستند.139 ایشان ابتدا ابروان، سپس شارِب (سِبیل) را روغن مالیده و در ادامه داخل بینى کرده و مى‏بوییدند و سپس سر مبارک را روغن مى‏مالیدند. و گاه براى رفع سردرد، ابروان را روغن مالیده، و سپس با روغنى دیگر شارب را روغن مى‏مالیدند.140 این‏که آن حضرت روغن را مى‏بوییدند مى‏تواند حکایت از آن داشته باشد که معطر کردن موها دلیل دیگرى براى این کار بوده، چنان‏که روغن‏مالى براى رفع سردرد نیز حکایت از ثمرات طبى این کار دارد.
خضاب کردن
حنا گذاشتن بر موها، جلوه دیگرى از اخلاق تزیّن در رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بوده است. این امر در روایات، به عنوان یکى از ویژگى‏هاى موجود در انبیا علیهم‏السلام و ائمه علیهم‏السلام برشمرده شده است.141 امیرالمؤمنین علیه‏السلام آن را به عنوان «هُدى محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله» (از آثار هدایت‏گرى و سنت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) معرفى مى‏کردند.142 امام صادق علیه‏السلام نیز خضاب در سر و محاسن را از سنت برمى‏شمردند.143 محمد بن مسلم از امام باقر علیه‏السلام درباره خضاب کردن پرسید و حضرت پاسخ دادند: «پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهخضاب مى‏کرد و این موى حضرت است در نزد ما».144 پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با گیاهى به نام «کَتَم» (گیاهى که موجب سیاهى مو مى‏شد و آن را با حنا مخلوط مى‏کردند) خضاب مى‏کردند.145 آن حضرت حتى اصحاب و مسلمانان را نیز به این کار تشویق مى‏کردند و آن را «نور و اسلام و ایمان و سبب فزونى محبت همسران و سبب ترس در قلوب دشمنان» معرفى مى‏فرمودند.146 پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله صرف یک درهم براى خضاب کردن را برتر از صرف هزار درهم در غیر این کار ـ هرچند در راه خدا ـ مى‏دانستند و در سفارش‏هاى خود به امیرالمؤمنین علیه‏السلامضمن اشاره به نکته فوق، براى خضاب کردن چهارده خصلت برشمردند.147
به نظر مى‏رسد تأکیدهاى فراوانى که براى این کار ذکر شده و نیز جایگاه مهم آن در سیره نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، ناشى از آثار مهم این کار است که از جمله آنها، حفظ جمال و زیبایى و دوام خانواده است. به جز این، از روایت پیش‏گفته برمى‏آید که خضاب کردن به عنوان یک حربه، براى ارعاب دشمن ـ از طریق جوان کردن ظاهرى نیروهاى اسلام در برابر دشمنان ـ در صدر اسلام مورد استفاده قرار مى‏گرفته است.148

عطر زدن
عطر زدن و خوش‏بو بودن را مى‏توان از مهم‏ترین نمودهاى اخلاق تزیّن به شمار آورد که به صورت طبیعى براى همه افراد مطلوب است. این ویژگى نیز یکى از سنن و خصلت‏هاى انبیا و از جمله پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله معرفى شده است.149 التزام پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به عطر و خوش‏بو بودن به قدرى بود که کسانى که مدت مدیدى با آن حضرت معاشرت داشته‏اند اذعان کرده‏اند همواره آن حضرت را خوش‏بو یافته‏اند. انس بن مالک نقل مى‏کند: «من مدت ده سال با پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمصاحبت داشتم و دایم بوى عطر استشمام کردم و بویى خوش‏بوتر از بوى او نیافتم...»150 و این در حالى است که بنابر روایاتى ـ که آیه تطهیر نیز آنها را تأیید مى‏کند ـ جسم پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهنه‏تنها از هر گونه قذارت و پلیدى ـ از جمله بوى بد ـ به دور بوده، بلکه به طور طبیعى بوى خوش از آن استشمام مى‏شده است151 تا آنجا که مردم پس از گذشتن پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از یک مسیر، از بوى عطر حضرت متوجه عبور ایشان از آن مسیر مى‏شدند. با این اوصاف، از روایات سیره، تقیّد فراوان پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به استفاده از عطر قابل استفاده است. آن حضرت را مشکدانى بود که پس از هر وضو بلافاصله آن را به دست گرفته، خود را معطر مى‏ساختند.152 تلازم میان آن حضرت و بوى خوش به گونه‏اى بود که در شب‏هاى تاریک پیش از آنکه در یک مسیر خود حضرت دیده شود، بوى خوش ایشان استشمام مى‏شد.153
عطر از جمله چیزهایى بود که چون به پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اهدا مى‏شد حضرت آن را مى‏پذیرفتند.154 و چه بسا بهترین هدیه مورد علاقه حضرت بود.155 چنانچه عطرى به ایشان تعارف مى‏شد، ضمن اینکه خود را به آن معطر مى‏ساختند، مى‏فرمودند: «بویش نیکو و حملش آسان است» و اگر از معطر کردن خود به آن معذور بودند، تنها سر انگشت خویش را بر آن مى‏نهادند... .156
پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیش از پولى که صرف غذا مى‏کردند صرف خرید عطر مى‏نمودند.157 آن حضرت از میان عطرها، بیش از همه، «مُشک» را دوست مى‏داشتند،158 به گونه‏اى که آثار استفاده از مشک در موهاى ایشان مشاهده مى‏شد.159 آن حضرت از عود و عنبر نیز بهره مى‏جستند.160 و این سه، از جمله عطرهایى بودند که مردان آنها را استفاده مى‏کردند؛ زیرا رنگ نداشتند و معروف به «ذکور الطیب» (عطر مردان) بودند. از خود آن حضرت در این باره نقل شده که فرمودند: «عطر مردان بوى آشکار و رنگ پنهان دارد و عطر زنان رنگ آشکار و بوى پنهان».161 «غالیه» نیز از عطرهاى مورد استفاده حضرت بود که گاه همسران ایشان، حضرت را بدان خوش‏بو مى‏ساختند.162 در روزهاى هفته، یک روز در میان و در روز جمعه، آن حضرت ـ به سفارش جبرئیل ـ ملتزم به معطر ساختن خویش بودند163 و اگر عطر نمى‏یافتند، لباس رنگ شده با زعفران را مرطوب کرده، دست خود را بر آن مى‏مالیدند و به صورت مى‏کشیدند.164 و گاه همین کار را با روسرى‏هاى معطّر همسران خود انجام مى‏دادند.165

انگشتر به دست‏کردن
از جمله زینت‏هاى مشترک بین زن و مرد، بهره‏گیرى از انگشتر است، هرچند در نوع و شکل آن تفاوت‏هاى شرعى یا عرفى وجود دارد. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در کنار دیگر زینت‏ها از این زینت نیز بى‏بهره نبودند. سنت نبوى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ـ بر خلاف برخى جریان‏هاى انحرافى در ادوار پس از پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که انگشترى را به انگشتان دست چپ مى‏کردند ـ بر آن بود که انگشتر را به انگشت کوچکِ دست راست کنند.166 انگشتر حضرت، معمولاً از جنس نقره،167 و نقش خاتم آن نیز «محمد رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله» بود.168 آن حضرت به طور ویژه بر استفاده از عقیق سرخ تأکید داشتند و آن را به امیرالمؤمنین علیه‏السلامسفارش مى‏کردند؛169 ضمن اینکه آن حضرت را از به دست کردن انگشتر طلا برحذر مى‏داشتند و مى‏فرمودند: طلا زینت تو در آخرت است.170 انگشتر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گاه فاقد نگین و یا داراى نگینى سیاه با نقش یاد شده بود.171 درباره استفاده آن حضرت از انگشتر فیروزه و یاقوت نیز روایاتى در منابع روایى وجود دارد.172

نتیجه‏گیرى و جمع‏بندى
از مجموع آنچه گذشت، مى‏توان نکات ذیل را به عنوان جمع‏بندى مطالب و روایات برشمرد:
1. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به اصل آراستگى و زینت ظاهرى اهتمام فراوان داشتند.
2. از نمودهاى بارز تزیّن و آراستگى در سیره آن حضرت، اصلاح موى سر و صورت بوده است و در اصلاح سر، نه آن‏چنان بود که همواره موى سر را بتراشند، و نه آن‏چنان که آن را همچون زنان بلند کنند؛ موى حضرت در بلندترین حالت، تا نرمه گوش ایشان مى‏رسید.
3. در اصلاح محاسن و موهاى صورت نیز آن حضرت به کوتاه کردن سِبیل ـ در حد آشکار شدن لب‏ها ـ و بلند کردن محاسن ـ در حد متعارف ـ اهتمام داشتند.
4. آن حضرت به نظافت و بهداشت، مرتب کردن، شانه زدن، روغن زدن و حتى خضاب و رنگ نهادن بر موها اهتمام داشتند و از ژولیدگى و پَلَشتى و به هم ریختگى موها پرهیز مى‏کردند و دیگران را نیز پرهیز مى‏دادند.
5. عطر زدن و انگشتر به دست کردن ـ به‏ویژه در دست راست ـ از سنن همیشگى پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود و آن حضرت گاه با عطر مخصوص خود شناخته مى‏شدند.
••• پى‏نوشت‏ها

منابع
ـ ابن شعبه حرّانى، حسن بن على، تحف العقول، تحقیق على‏اکبر غفارى، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1404 ق.
ـ ابن شهرآشوب، محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، نجف، مطبعة الحیدریه، 1376 ق.
ـ ترمذى، محمد بن عیسى، الشمائل المحمدیه، تحقیق سیدعباس الجلیمى، بیروت، مؤسسه الکتب الثقافیه، 1412 ق.
ـ حرّ عاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، تحقیق عبدالرحیم ربانى شیرازى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى‏تا.
ـ صدوق، محمد بن على بن بابویه، من لایحضره الفقیه، تحقیق على‏اکبر غفارى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1404 ق.
ـ طباطبایى، سیدمحمدحسین، سنن النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، تحقیق محمدهادى فقهى، قم، مؤسسه النشر الاسلامى، 1416 ق.
ـ طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، منشورات شریف رضى، 1392 ق.
ـ طوسى، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تحقیق سیدحسن موسوى خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش.
ـ قاضى نعمان مغربى، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن على اصغر فیضى، مصر، دارالمعارف، 1383 ق.
ـ کلینى، محمدبن یعقوب، الکافى، تحقیق على‏اکبر غفارى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388 ق.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق.
ـ نورى، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، به تحقیق و نشر مؤسسة آل‏البیت علیهم‏السلام، قم، لاحیاء التراث، 1409 ق.

--------------------------------------------------------------------------------

106. استادیار مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام‏خمینى قدس‏سره. تاریخ دریافت: 26/5/87 ـ تاریخ پذیرش 24/6/87.
107. عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام قال: «ان اللّه‏ جمیل یحبّ الجمال و یحبّ أن یُرى اثر نعمته على عبده» طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 103.
108. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الاْیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ». اعراف: 32
109. «یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ». اعراف: 31
110. «اهل البیت أدرى بما فى البیت» (محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1403 ق، ج 78، ص 274).
111. ... عن ایوب بن هارون عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام قال: قلت له: کان رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یفرق شعره؟ قال: لا، لانّ رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کان إذا طال شعره کان الى شحمة أذنه» محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، 1388 ق، ج 6، ص 485.
112. ... عن عمرو بن ثابت عن ابى عبد اللّه‏ علیه‏السلام قال: قلت: انهم یروون أن الفرق من السنّة قال: من السنة؟ قلت: یزعمون أنّ النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرّق. قال: «ما فرّق النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، و لا کان الانبیاء علیهم‏السلام تُمسِک الشعر» کلینى، الکافى، ج 6، ص 486.
113. عن انس بن مالک: «کان شعر رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله الى نصف اذنیه»؛ «لم یکن شعره صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بالجعد و لابالسبط کان یبلغ شعره شحمة اذنیه» ترمذى، الشمائل المحمدیه، 1412 ق، ص 47.
114. ... عن هشام بن عروة عن أبیه عن عائشة: «کنت أغتسل أنا و رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله من اناء واحد و کان له شعر فوق الجمّة و دون الوفرة» همان.
115. عن البراء بن عازب: «کان رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مربوعا بعید ما بین المنکبین و کانت جمّته تضرب شحمة أذنیه» همان.
116. أم هانى: «رأیت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ذاصفائر اربع» (ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، 1376 ق، ج 1، ص 136، ترمذى، پیشین، ص 50).
117. «و الصحیح أنه کان له ذُؤابتان و مبدؤها من هاشم» ابن شهرآشوب، پیشین، ج 1، ص 136.
118. ... عن ابن عباس: «ان رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کان یسدل شعره و کان المشرکون یفرقون رؤوسهم و کان اهل الکتاب یسدلون رؤوسهم و کان یحب موافقة اهل الکتاب فى ما لم یؤمر فیه بشى‏ء، ثم فرّق رسول‏اللّه‏» ترمذى، پیشین، ص 50 ـ 49.
119. ... عن ابى بصیر قال: قلت لابى عبداللّه‏ علیه‏السلام: الفرق من السنة؟ قال: لا. قلت: فهل فرّق رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله؟ قال: نعم. قلت: کیف فرّق رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و لیس من السنة؟ قال: من أصابه ما أصاب رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یفرّق کما فرّق رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، فقد أصاب سنة رسواللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و إلا فلا. قلت له: کیف ذلک؟ قال: «إن رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حین صدّ عن البیت و قد کان ساق الهدى و أحرم، أراه اللّه‏ الرؤیا التى أخبره اللّه‏ بها فى کتابه. إذ یقول: «لقد صدق اللّه‏ رسوله الرؤیا بالحق لتدخلنّ المسجد الحرام ان شاء اللّه‏ آمنین محلّقین رؤوسکم و مقصّرین لاتخافون»، فعلم رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله أن اللّه‏ سَیَفى له بما أراه، فمِن ثَمَّ وفّر ذلک الشعر الذى کان على رأسه حین أحرم؛ انتظارا لحلقه فى الحرم، حیث وعده اللّه‏ عزّو جلّ، فلما حلقه لمْ یُعِدْ فى توفیر الشعر، و لا کان ذلک من قبله» کلینى، پیشین، ج 6، ص 486.
120. و نظر رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله الى رجل طویل اللحیة فقال: «ما کان هذا لوهیّأ من لحیته»؛ فبلغ الرجل ذلک فهیّأ من لحیته بین اللحیتین، ثم دخل على النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فلّما رآه قال: «هکذا فافعلوا» صدوق، من لایحضره الفقیه، 1404 ق، ج 1، ص 130، ح 330.
121. و قال رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: «إن المجوس جزّوا لحاهم و وفّروا شواربهم، و إنّا نحن نجّز الشوارب و نعفى اللحى» همان، ج 1، ص 130، ح 331.
122. و قال رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: «حفّوا الشوارب و اعفوا اللحى و لاتشبّهوا بالیهود» همان، ح 329.
123. عن السکونى عن ابى عبداللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قال: قال رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: «من السنة أن تأخذ من الشارب حتى یبلغ الاطار» کلینى، پیشین، ج 6، ص 487، ح 6.
124. «و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله لایفارقه فى أسفاره قارورة الدهن و المکحلة و المقراض و المرآة و المسواک و المشط» طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 35.
125. ر.ک: طبرسى، پیشین، ص 35.
126. «و کان علیه‏السلام یضع المشط تحت و سادته اذا تمشطّ» همان، ص 33.
127. عن انس بن مالک «کان رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یکثر دهن رأسه و تسریح لحیته...» ترمذى، الشمائل المحمدیه، ص 51.
128. و فى روایة عن النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله أنه قال: «من امرّ المشط على رأسه و لحیته و صدره سبع مرّات لم‏یقاربه داء ابدا» طبرسى، پیشین، ص 33 این روایت مى‏تواند ناظر به نقش بهداشتى شانه‏زدن و دفع بیمارى‏هایى باشد که از ناحیه بى‏توجهى به موها نصیب انسان مى‏شود.
129. و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یقول: «ان المشط یذهب بالوباء» همان.
130. «و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یسرّح تحت لحیته أربعین مرة و من فوقها سبع مرّات و یقول: انه یزید فى الذهن و یقطع البلغم» همان.
131. «و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ینظر فى المرآة و یرجّل جمّته و یتمشط و ربما نظر فى الماء و سوّى جمّته فیه» طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 34.
132. «و لقد کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یتجمّل لاصحابه فضلاً عن تجمله لأهله» همان.
133. فقال صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: «ان اللّه‏ یحب من عبده اذا خرج الى اخوانه أن یتهیّأ لهم و یتجمّل» همان.
134. «و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله لایفارقه فى اسفاره قارورة الدهن و المکحلة و المقراض و المرآة و المسواک و المشط» همان، ص 35.
135. همان، ص 35.
136. عن ابن عمر: قال رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله «ثلاث لاتردّ: الوسائد و الدهن و الطیب» ترمذى، الشمائل المحمدیه، ص 179.
137. «و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یحبّ الدهن و یکره الشعث...» طبرسى، پیشین، ص 33.
138. «و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یدّهن بأصناف من الدهن» همان.
139. «و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یدّهن بالبنفسج و یقول: هو افضل الأدهان» همان.
140. «و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله إذا ادّهن بدء بحاجبیه ثم بشاربیه ثم یدخله فى أنفه و یشمّه ثم یدهن رأسه. و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهیدّهن بحاجبیه من الصداع و یدّهن بشاربیه بدهن سوى دهن لحیته» همان.
141. قال الصادق علیه‏السلام: «أربع من سنن المرسلین: التعطّر و السواک و النساء و الحناء» (صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 52، ح 111؛ قاضى نعمان مغربى، دعائم الاسلام، ج 1، ص 52 و 118).
142. مجلسى، بحارالانوار، ج 73، ص 99.
143. عن حفص الاعور قال: سألت اباعبداللّه‏ علیه‏السلام عن خضاب اللحیة و الرأس أمن السنة؟ فقال: نعم... کلینى، الکافى، ج 6، ص 481، ح 5؛ طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 81.
144. ... عن محمد بن مسلم، انه سأل ابا جعفر علیه‏السلام عن الخضاب، فقال: «کان رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یختضب و هذا شعره عندنا» صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 122، ح 277.
145. ... عن الحلبى قال: سألت اباعبداللّه‏ علیه‏السلام عن خضاب الشعر، فقال: «قد خضب النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و الحسین بن على و ابوجعفر محمد بن على علیهم‏السلامبالکتم» صدوق، پیشین، ج 1، ص 122، ص 279؛ کلینى، پیشین، ج 6، ص 481، ح 7.
146. طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 79.
147. کلینى، پیشین، ج 6، ص 482، ح 12؛ صدوق، پیشین، ج 1، ص 123، ح 285؛ طبرسى، پیشین، ص 79.
148. کلینى، پیشین، ج 6، ص 481، ح 4؛ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، ج 1، ص 404.
149. ... عن معمّر بن خلاد، قال: «سمعت على بن موسى الرضا علیه‏السلام یقول: ثلاث من سنن المرسلین: العطر، و اخذ الشعر و کثرة الطروقة» (کلینى، پیشین، ج 5، ص 320، ح 3؛ صدوق، پیشین، ج 3، ص 382، ح 4341؛ طوسى، تهذیب الاحکام، 1365، ج 7، ص 403، ح 20؛ ابن شعبه حرّانى، تحف العقول، 1404 ق، ص 442؛ و نیز از امام صادق علیه‏السلام به همین مضمون: قاضى نعمان، دعائم الاسلام، ج 2، ص 192، ح 695).
150. عن انس بن مالک: «صحبت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عشر سنین و شممت العطر کلّه فلم أشمّ نکهة أطیب من نکهته...» طبرسى، پیشین، ص 17.
151. ر.ک: ترمذى، الشمائل المحمدیه، ص 285 و حسین بن فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 24 و 34.
152. ... عن عبد اللّه‏ بن سنان عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام قال: «کانت لرسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ممسکة إذا هو توضأ، أخذ بیده و هى رطبة، فکان إذا خرج عرفوا انه رسول اللّه‏ برائحته» کلینى، الکافى، ج 6، ص 515، ح 3.
153. «وکان یعرف فى‏اللیلة المظلمة قبل از یُرى بالطیب، فیقال: هذا النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله» طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 34.
154. قال انس بن مالک: «ان النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کان لایردّ الطیب»، و عن ابن عمر: قال صلى‏الله‏علیه‏و‏آله «ثلاث لا تردّ: الوسائد و الدهن و الطیب» ترمذى، الشمائل المحمدیه، ص 178 ـ 179.
155. ... عن رجل نصرانى: فسألت من أصحابه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: أى شى‏ء أحبّ الیه من الهدایا؟ فقالوا: «الطیب أحبّ الیه من کل شى‏ء و إن له رغبة فیه» نورى، مستدرک الوسائل، 1409 ق، ج 1، ص 420، ح 1054.
156. «و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله لایعرض له طیب الا تطیّب و یقول: هو طیّب ریحه خفیف محمله، و إن لم یتطیّب وضع اصبعه فى ذلک الطیب ثم لعق منه» طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 34.
157. عن اسحاق الطویل العطار عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام «کان رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ینفق فى الطیب أکثر مما ینفق فى الطعام» کلینى، الکافى، ج 6، ص 512، ح 18؛ طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 43.
158. و فى ذخیرة المعاد: «و کان ـ أى المسک ـ أحبّ الطیب الیه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله» طباطبایى، سنن النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، 1416 ق، ص 97، ح 107.
159. ... عن ابى البخترى عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام: «ان رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کان یتطیّب بالمسک حتى یرى و بیصه فى مفارقه» کلینى، پیشین، ج 6، ص 514 ـ 515، ح 2؛ طبرسى، پیشین، ص 33.
160. «و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یتطیّب بذکور الطیب و هو المسک و العنبر» طبرسى، پیشین، ص 33 ـ 34.
161. عن ابى هریره عنه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: «طیب الرجال ما ظهر ریحه و خفى لونه، و طیب النساء ما ظهر لونه و خفى ریحه» ترمذى، پیشین، ص 179.
162. «و کان صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یتطیّب بالغالیة، تطیّبه بها نساؤه بأیدیهنّ» همان، ص 34.
163. عن یاسر عن ابى الحسن علیه‏السلام قال: قال رسول‏اللّه‏: قال لى حبیبى جبرائیل: «تطیّب یوما و یوما لا. و یوم الجمعه لابدّ و لاتترک له» کلینى، الکافى، ج 6، ص 511، ح 12 و قال صلى‏الله‏علیه‏و‏آله لعلى علیه‏السلام: «یا علىّ، علیک بالطیب فى کل جمعة فانه من سنتى و تکتب لک حسناته مادام یوجد منک رائحته» (طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 43).
164. «کان رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اذا کان یوم الجمعة، و لم یصب طیبا، دعا بثوب مصبوغ بزعفران، فرّش علیه الماء ثم مسح بیده ثم مسح به وجهه» صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 425، ح 1257.
165. ... عن السکن الخزاز قال: «سمعت اباعبداللّه‏ علیه‏السلام یقول: حق على کل محتلم فى کل جمعة اخذ شاربه و اظفاره و مسّ شى‏ء من الطیب و کان رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله إذا کان یوم الجمعة و لم یکن عنده طیب دعا ببعض خمر نسائه فبلّها فى الماء ثم وضعها على وجهه» کلینى، الکافى، ج 6، ص 511، ح 10.
166. ... عن ابن القداح عن أبى عبداللّه‏ علیه‏السلام: «ان النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کان یختّم فى یمینه» کلینى، الکافى ج 6، ص 469، ح 11 طبق روایت حسین بن خالد از امام هادى علیه‏السلام، آن حضرت ضمن انتقاد از اینکه حتى شیعیان، در آن عصر انگشتر به دست چپ مى‏کردند، سیره پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امیرالمؤمنین علیه‏السلام را خلاف آن معرفى کرده است (همان، ج 6، ص 478، ح 8).
167. ... عن هشام بن سالم عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام قال: «کان خاتم رسول‏اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله من ورق» همان، ج 6، ص 468، ح 1.
168. ... عن عبداللّه‏ بن سنان عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام قال: «کان نقش خاتم النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله محمد رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله» (همان، ج 6، ص 473، ح 1).
169. سلمان الفارسى عن النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قال: «یا علىّ، تختّم بالعقیق تکن من المقرّبین». قال: یا رسول اللّه‏، و ما المقربون؟ قال: «جبرئیل و میکائیل». قال فبم أتختّم؟ قال: «بالعقیق الأحمر» ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 87.
170. عن روح بن عبدالرحیم عن ابى عبداللّه‏ علیه‏السلام قال: «قال رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله لامیرالمؤمنین علیه‏السلام لاتختم بالذهب فانه زینتک فى الاخرة» کلینى، الکافى، ج 6، ص 468، ح 5.
171. ر.ک: همان، ج 2، ص 474، ح 7.
172. ر.ک: همان، ج 6، ص 471 ـ 472.

تبلیغات