نظریه علم دینی آیت الله جوادی آملی یکی از جدی ترین نظریات حوزه معرفت و علمی است که در سال های اخیر بیان شده است. صرف نظر از موافقت یا مخالفت با کل یا بعض اجزای این نظریه، هر کس در این حوزه فعالیت می کند ناچار است اطراف و اکناف آن را بررسی و تدقیق کند. نظریه علم دینی هم نقص علم جدید را روشن می کند و هم پایه های علم دینی را مشخص می نماید. این نظریه سه پایه دارد: علم لزوماً مبانی فلسفی دارد، قوام و تمایز علوم به موضوعشان است و عقل از منابع دین و علم دینی است. آنچه مهم است و کمتر به آن توجه شده این نکته است که علی رغم نو و بدیع بودن این نظریه، بنیاد و پایه های آن ریشه در منظومه فکری علامه طباطبایی دارد. مقاله حاضر درصد تبین این مطلب و روشن کردن تأثیر علامه طباطبایی در نگرش استاد جوادی آملی است. بدین منظور ابتدا سه پایه نظریه مذکور تقریر می شود، سپس نسبت آن با مکتب فلسفی علامه سنجیده می شود اما نقد آن، جز در یک مورد، به نوشتاری دیگر واگذار می گردد.
بررسی ادله معتقدان به حجیت تجربه دینی در اثبات متعلقش، محور مباحث مقاله حاضر را تشکیل می دهد. این ادله را در پنج دسته جداگانه بررسی کرده ایم: 1. استدلال از طریق همانندسازی تجربه دینی با تجربه های حسی؛ 2. استدلال از طریق اصل آسان باوری و گواهی؛ 3. استدلال از طریق استنتاج بهترین تبیین؛ 4. استدلال اصلاح شده گاتینگ؛ 5. استدلال از طریق علم حضوری دانستن تجربه دینی. همه این استدلال ها، از اشکالات خاصی رنج می برند که در ذیل هریک از آنها، تبیین و بررسی شده اند. با توجه به اشکالاتی که مطرح خواهد شد، حجیت عام تجربه دینی، را رد و حجیت خاص و محدودی برای آن نتیجه گرفته ایم.
انسانمدارى یکى از مؤلفههاى مهم عصر امروز مىباشد که موجب جدا شدن دین از پیکره زندگى انسان امروزى شده است . سر این جدایى را در عواملى چند مىتوان جستجو کرد . متونى که به عنوان دین به مسیحیان عرضه مىشود داراى مسائلى چون آلوده شدن تمام انسانها توسط گناه حضرت آدم، که مسیح با کشته شدن خود، انسانها را پاک مىکند، مساله قربانى، خرید و فروش بهشت و ... هست که نه تنها قابل پذیرش نیستبلکه عقل ستیز است . از طرف دیگر تدریس فلسفه مدرسى در کلیسا که اندیشه جدید را بر نمىتابید، از بین رفتن انسان به عنوان محور جهان و روشن نبودن معنا و مراد از دین، امورى بود که بشر را به بىدینى سوق داد و بشر تمام تلاش خویش را انجام داد تا بتواند جایگاه خود را در نظام کیهانى بیابد، اما به مسیرى رفت که چیزى جز فراموش کردن فلسفه خلقتخویش، افتادن در منجلاب مادى، غرق شدن در فساد، فحشا و از بین رفتن آرامش انسان نبود .
یکى از مؤلفههاى مهم عصر حاضر انسانمدارى است، در این نوشتار آنچه انسان امروزى به دنبال آن مىباشد - یعنى، آزادى از هر قید، مخصوصا قید دین - مورد بررسى قرار مىگیرد; آنگاه عواملى که به اعتقاد نگارنده موجب چنین تفکرى شده است تبیین مىشود و سپس این نکته مورد بحث قرار مىگیرد که آیا بشر به آنچه مىخواسته رسیده است؟ آیا آنچه امروز به عنوان تکنولوژى در اختیار بشر است همان چیزى است که به دنبال آن بود یا خواسته و یا ناخواسته به سمت دیگرى سوق پیدا کرده است؟ یعنى، از بندى رها شده به قید دیگر گرفتار آمده که بشر را تهدید مىکند .
کثرتگرایى دینى از جمله مباحث مطرح در فضاى فرهنگى جامعه امروز ماست و مطالب متنوع و متفاوتى در باب تبیین و نقد و بررسى آن مطرح شده است. مباحث مذکور جهات مختلف بحث را روشن و آشکار کرده و به مقدار زیادى جهات مثبت و منفى نظریه مذکور را ارائه نموده است. ولى هنوز علىرغم مباحث مذکور جهات مبهم در این بخش وجود دارد. سعى مقاله حاضر توضیح بعضى از جهات مبهم و نقد و بررسى نظریه مذکور است.
در این نوشته ابتداء معانى کثرتگرایى دینى و سپس نقد و بررسى معانى مذکور و در ادامه اشاره به زمینهها و علل پیدایش این نظریه و در نهایت نگاهى از منظر قرآن مجید به این بحث ارائه خواهد شد.
چکیده
یکى از مسائل مهم تاریخ بشرى، مسئله عقلگرایى و دینگرایى است. عدهاى به بهانه عقلگرایى به دین روى خوش نشان نداده و آن را در حاشیه زندگى قرار دادهاند عدهاى نیز به بهانه دیندارى و مصون ماندن از خطرات عقلگرایى به دستاوردهاى عقل بىمهرى نشان دادهاند.
گروهى نیز راه سوم را برگزیده، معتقد شدند که عقل و دین دو گوهر وزیناند که انسان به هر دو محتاج است.
این مقاله ضمن توضیح انواع عقل، به بیان ویژگىهاى دینى عقل کلى مىپردازد.