کثرتگرایى دینى
آرشیو
چکیده
کثرتگرایى دینى از جمله مباحث مطرح در فضاى فرهنگى جامعه امروز ماست و مطالب متنوع و متفاوتى در باب تبیین و نقد و بررسى آن مطرح شده است. مباحث مذکور جهات مختلف بحث را روشن و آشکار کرده و به مقدار زیادى جهات مثبت و منفى نظریه مذکور را ارائه نموده است. ولى هنوز علىرغم مباحث مذکور جهات مبهم در این بخش وجود دارد. سعى مقاله حاضر توضیح بعضى از جهات مبهم و نقد و بررسى نظریه مذکور است. در این نوشته ابتداء معانى کثرتگرایى دینى و سپس نقد و بررسى معانى مذکور و در ادامه اشاره به زمینهها و علل پیدایش این نظریه و در نهایت نگاهى از منظر قرآن مجید به این بحث ارائه خواهد شد.متن
معانى کثرتگرایى دینى
1. حقیقت دین واحد، اما راههاى منتهى بدان متفاوت است. ادیان و مذاهب گوناگون راههاى رسیدن به آن حقیقت واحدند. پس همه ادیان حق و منتهى به حق هستند.
درواقع، ادیان علىرغم اختلاف سطحى و ظاهرى خود، داراى حقیقت متعالى واحدى هستند و اختلافات ادیان نیز به تکثر و تنوع فهم انسان از حقایق دینى و گوناگونى تجارب و تفاسیر دینى باز مىگردد; یعنى از آنجا که فهم و برداشت ما از متون دینى متفاوت و متحول است و از طرف دیگر تجارب دینى و تفاسیر مربوط بدان تجارب متفاوت و متنوع است، این دو عامل باعث تکثر ادیان و مذاهب شده است ولى همه این کثرات به یک وحدت رهنمون است.
2. حقایق متکثر است و ادیان و مذاهب گوناگون نیز هر کدام سهمى از این حقایق دارند و هر دین و مذهب بخشى از حق را به همراه خود دارد گرچه ممکن استبه دلیل دشمنى دشمنان و عناد معاندین داراى بخشهاى باطل نیز باشد. همیشه حق و باطل با همدیگر ممزوج هستند.
3. حقایق متعدد و حتى متضاد و متعارض هستند و ادیان علىرغم تناقضات داخلى حق هستند.
4. همه ادیان و مذاهب و یا اکثر آنها مىتوانند با مسالمت و صلح و صفا در کنار یکدیگر زندگى کنند; یعنى اختلافات نظرى و فکرى و عقیدتى نباید موجب اختلافات عملى و برخورد فردى و اجتماعى گردد و حتى مىتوان با بحثهاى منطقى و نظرى و تاکید بر نقاط مشترک به همدیگر نزدیک شد و در مقابل کفر و الحاد و ظلم و ستم ایستاد.
روشن است که معناى چهارم مورد قبول اسلام و قرآن مجید و اندیشمندان مسلمان است و سیره رسول اکرم (ص) در مدینه در برخورد با ادیان مختلف (مسیحى - یهودى) گواه صادق این مدعاست.
معناى سوم نیز به دلیل امتناع اجتماع نقیضین که از بدیهیات اولیه است، مردود و باطل است و لازمه قبول آن صحت نقیض همین ادعاست.
ولى معناى دوم و سوم به یک معنا درست و به یک معنا باطل است. یعنى حاوى بخشى از حق است و همه حقیقت در آن بیان نشده است. توضیح مطلب اینکه:
1. در این که همه انبیاى الهى به دنبال حقیقت واحدى بودهاند و در اصول دین و مبانى آن (توحید، نبوت، معاد، عبودیت، ایمان، عمل صالح و...) اختلافى نداشتهاند شکى نیست و آیات مختلف قرآن مجید بر این حقیقت دلالت دارند. ولى این مطلب در دین حقیقى و تحریف نشده و تعالیم واقعى انبیاء الهى قطعى است ولى لازمه منطقى آن حقانیت ادیان تحریف شده فعلى دنیا نخواهد بود.
2. در این که اختلاف ادیان حقیقى و تحریف نشده، اختلاف ریشهاى و اصولى نیست و اختلاف در بخشى از شرایع و راههاى وصول به حقیقت اصلى ادیان است، شکى نیست ولى این مطلب به این معنا نیست که با وجود دین بعدى و نسخ ادیان گذشته، هنوز شرایع و ادیان قبلى حق و قابل اطاعت هستند، بلکه برعکس بدلیل حقانیت اسلام، جامعیت آن و نسخ شرایع قبلى توسط آن، بعد از بعثت رسول اکرم (ص)، تنها دین و شریعت قابل اطاعت اسلام است.
3. در این که معمولا پارهاى از ادیان و مذاهب مخلوطى از حق و باطل هستند شکى نیست، یعنى نه باطل محض هستند و نه حق محض، ولى این بدان معنا نیست که دین و مذهب حق مطلقا قابل شناسائى و فهم و قبول نیست. به تعبیر دیگر هم علل و عوامل مخلوط شدن حق و باطل در طول تاریخ وجود داشته است و هم راههاى تشخیص حق و باطل را خداى متعال در اختیار بشر گذاشته است. البته این بدان معنا نیست که انسان عادى در رسیدن به حق هیچ خطائى مرتکب نمىشود ولى راههاى کم کردن خطا و دسترسى به حقایق بیشتر و برتر باز است و تعابیر مختلف قرآن مجید در باب تعقل، تفکر، تدبر، هدایتسبیل، تبیان حق و مناظره انبیاء الهى و اهل بیت عصمت (ع) با اهل باطل و امثال آن گواه صادق این حقیقت است.
4. هیچگاه نباید وجود اهل باطل و انگیزههاى خلط حق و باطل مانع حقیقتطلبى انسان گردد، چنان که در علومى همچون فیزیک، ریاضیات و امثال آن نیز عالمان به دنبال حقایق هستند و اکتفا به حداقل نمىکنند. و مىتوان گفت چون درباب ادیان عناد معاندین و شیطنتشیاطین بیشتر است، سعى در رسیدن به حق باید بیشتر و جدىتر باشد.
5. خداى متعال وعده داده است که اگر انسان اهل تقوى باشد و حق را در عمل و نظر رعایت کند و بدنبال حق باشد، راه رسیدن به حق را به او نشان خواهد داد.
6. هر کس بدنبال حق باشد و از باطل گریزان باشد و در این مسیر تقصیر و عناد نداشته باشد، به هر مقدار از حق برسد مورد قبول حق است و همان مقدار براى او حجت است و در مابقى معذور است، ولى این حجیت و معذوریت نباید مانع حقطلبى و عدم قناعتبه هر دین و مذهب باشد. زیرا اخذ هر دین و مذهب بدون ملاکهاى حق و باطل نزد شرع و عقل نه مقبول است و نه مسموع و نه مطابق با فطرت حقطلب انسان.
7. بحثحق و باطل را باید از عذاب و ثواب جدا کرد; یعنى اینگونه نیست که هر کس به حق نرسید اهل عذاب باشد، زیرا اگر کسى تقصیر و عناد در نرسیدن به حق نداشته باشد و به آنچه حق مىداند و یقین دارد عمل کند، همان یقین براى او حجت است و رحمت و عدل الهى مبین این مطلب است.
8. هدایت و حکمت الهى اقتضاء مىکند که زمینه هدایت و رسیدن به حق و کمال حقیقى را براى همه انسانها فراهم کند، ولى رساندن جبرى انسان به حق و هدایت جبرى، مخالف اختیار بشر است و ارزشى ندارد، لذا اگر انسانها با اختیار خود و تقصیر و عناد و یا اطاعت از هواى نفس به باطل گرویدند، منافات با صفت هادى و حکیم بودن خداوند نخواهد داشت. به عبارت دیگر هدایت و حکمت الهى نباید بهانه عدم حقیقتطلبى انسانها و سعى در رسیدن به حق و فهم این حق باشد، مخصوصا با توجه به این که خداوند متعال به انسانهاى حقیقتطلب و ساعى در این راه کمک مىکند و آنها را رها نخواهد ساخت.
9. در این که حقایق متکثر و متنوع است و قرآن مجید داراى بطون فراوان است و حقایق نیز مراتبى دارد شکى نیست ولى لازمه منطقى این مطلب این نیست که قرآن کریم و روایات رسول اکرم و اهل بیت (ع) حاوى همه حقایق لازم براى هدایت و کمال انسان نباشد، بلکه برعکس به دلیل حقانیت و خاتمیت و کمال دین اسلام، باید همه حقایق لازم در آن باشد. و هر کس هر مقدار از حقیقت را طلب کند امکان رسیدن بدان را داشته باشد.
10. قول به حقانیت همه ادیان و مذاهب منجر به جمع نقیضین مىگردد زیرا دعاوى ضد و نقیض ادیان و مذاهب کم نیست و جمع مشترکات و حذف موارد اختلاف نیز مورد انکار همه ادیان است و مورد قبول هیچ یک از ادیان نیز نخواهد بود و خود همین کار دلیل بر بطلان همه ادیان خواهد بود.
پس باید بدنبال دین حق بود (کامل - نهایى - جامع) که جامع همه حقایق ادیان قبل و حقایق جدید و کمالات نهایى است و اسلام همان حقیقت نهایى و ناسخ شرایع سابق و تنها ملاک حق و باطل و معیار ثواب و عقاب است.
پارهاى از زمینهها و ریشههاى کثرتگرایى دینى در غرب
1. محدود کردن دایره نجات و ثواب و عقاب به دین خاص و اعمال خاص مسیحیتبهگونهاى که راه نجات براى همه انسانها (جز مسیحیان) بسته است هرچند تقصیر و عنادى نداشته باشند. این نظریه افراطى باعثیک نظریه تفریطى شد که قائل به حقانیت همه ادیان و مذاهب مىشد. درحالى که اگر مساله نجات و مساله حق و باطل از همدیگر تفکیک مىشد این افراط و تفریط پدید نمىآمد.
2. بعد از هیوم و کانت، معرفتشناسى در غرب به سمتشکاکیت و به دنبال آن عدم امکان رسیدن به واقع حرکت کرد و واقعیت پدیدارى (آنچه بهنظر ما مىرسد) به جاى واقعیت فىنفسه (آنچه فىنفسه حق است) نشست و درباب ادیان نیز گفتهاند حق فىنفسه یک مطلب است ولى کسى را بدان راهى نیست و ادیان حقیقت و واقعیت پدیدارى هستند و همین مقدار کافى است. (1)
3. پیدایش این گرایش که گوهر دین، تجربه دینى است و تجارب دینى نیز تفاسیر و تعابیر متفاوت دارند و این تفاسیر گوناگون نیز موجب گوناگونى ادیان و مذاهب شده است و این اختلاف در تجارب دینى و تعدد تفاسیر آن شامل انبیاء الهى نیز مىگردد. درحالى که طبق حکمت الهى و رحمت او انبیاء در تلقى و دریافتحق و ابلاغ آن باید معصوم باشند تا هدایتحقیقى الهى تحقق پیدا کند.
4. پیدایش لیبرالیسم سیاسى که به آزادىخواهى سیاسى معتقد است و به نوعى تساهل و تسامح در دین و تفکرات دینى قائل است و سعى در حذف دین از قلمرو مسائل اجتماعى دارد.
کثرتگرایى دینى از منظر قرآن مجید
آیات قرآن مجید درباب حقانیت ادیان را مىتوان به چهار دسته تقسیم کرد:
1. آیاتى که حقانیت ادیان الهى را بهطور مطلق مطرح کردهاند و جهات مختلف حقانیت ادیان (از طرف خدا بودن - مطابق با فطرت بودن - مطابق با نیازهاى روحى و جسمى بودن - موجب رسیدن انسان به کمال حقیقى شدن و...) را مطرح کردهاند. (2)
2. آیاتى که دلالتبر حقانیت دین اسلام دارند و بعد از بعثت رسول اکرم (ص) پذیرش و تدین به هیچ دینى غیر از اسلام را حق نمىدانند. (3)
3. آیاتى که ادیان انبیاء الهى را در زمان خود و قبل از بعثت رسول اکرم (ص) حق مىدانند. (4)
4. آیاتى که ادیان تحریف شده در دست مسیحیان و یهودیان را باطل و مردود مىشمارند.
آنچه در این نوشتار ضرورت دارد ذکر پارهاى از آیات دسته دوم، سوم و چهارم است.
1. آیاتى که دلالتبر حقانیت دین اسلام دارند و بعد از بعثت رسول اکرم (ص) پذیرش ادیان دیگر را حق نمىدانند عبارتند از:
1. هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره علىالدین کله. (5)
(و آیات مشابه) 2. قاتلوا الذین لا یومنون بالله و لا بالیوم الآخر و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اتوا الکتاب حتى یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون. (6)
3. و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه. (7)
4. ان الدین عند اللهالاسلام و ما اختلف الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم» . (8)
5. .... و رضیت لکمالاسلام دینا. (9)
6. یا اهل الکتاب قد جائکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفوا عن کثیر قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین، یهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و یهدیهم الى صراط مستقیم. (10)
7. یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم على فترة من الرسل ان تقولوا ما جائنا من بشیر و لا نذیر فقد جاءکم بشیر و نذیر و الله على کل شى قدیر. (11)
8. یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون. (12)
9. یا اهل الکتاب لم تکفرون بآیات الله و انتم تشهدون. (13)
10. و لن ترضى عنک الیهود و لا النصرى حتى تتبع ملتهم قل ان هدى الله هو الهدى و لئن اتبعت اهوائهم بعد الذى جاءک من العلم مالک من الله من ولى و لا نصیر. (14)
11. فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین. (15)
12. و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدى و یتبع غیر سبیل المومنین نوله ما تولى و نصله جهنم و ساءت مصیرا. (16)
13. الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه (رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم) کما یعرفون ابنائهم هم الذین خسروا انفسهم فهم لا یؤمنون. (17)
14. و اذ قال عیسى بن مریم یا بنىاسرائیل انى رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدى من التوراة و مبشرا برسول یاتى من بعدى اسمه احمد فلما جائهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین. (18)
15. الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التوراة و الانجیل... فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون. (19)
16. ...و اوحى الى هذا القرآن لا نذرکم به و من بلغ... (20)
17. ان هو الا ذکر للعالمین. (21)
18. تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا. (22)
19. یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصارى اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لا یهدى القوم الظالمین. (23)
20. فان آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فى شقاق فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم. (24)
آیات دسته اول بر حقانیت دین اسلام و غلبه و تفوق آن بر همه ادیان دلالت دارند و آیه ردیف دوم طریق کسانى که (از اهل کتاب) دین اسلام را نپذیرفتهاند، باطل و مردود مىداند و آیات دسته 3- 4- 5- حقانیت اسلام را مطرح کردهاند که منظور از اسلام در آیات مذکور یا اسلام اصطلاحى است و یا اسلام به معناى تسلیم محض خدا و رسول خدا بودن، در هر صورت تسلیم محض رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بودن لازم قطعى این آیات است. و آیات دسته 6- 7- 8- 9- 10- 11- 12- 13- 14- 15- دعوت اهل کتاب استبه اسلام و مباهله کردن با اهل کتاب براى اثبات حقانیت اسلام و اطاعت صددرصد از اسلام را مطرح کردهاند. و آیات ردیف 16- 17- 18- بر جهانى بودن دین مبین اسلام دلالت دارند و آیات ردیف 19 و 20، نهى از دوستى و رهبرى اهل کتاب کردهاند و ایمان به اسلام را ملاک هدایت و رستگارى معرفى کرده است.
2. آیاتى که ادیان انبیاء الهى را در زمان خود و قبل از بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم حق مىدانند:
1. آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله لا نفرق بین احد من رسله و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانک ربنا و الیک المصیر. (25)
2. و الذین آمنوا بالله و رسله و لم یفرقوا بین احد منهم اولئک سوف یوتیهم اجورهم و کان الله غفورا رحیما. (26)
3. یا ایها الذین آمنوا آمنوا بالله و رسوله و الکتاب الذى نزل على رسوله و الکتاب الذى انزل من قبل و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر فقد ضل ضلالا بعیدا. (27)
و آیات دیگرى که بر همین مضمون دلالت دارند. (28)
این آیات به قرینه آیات دسته اول دلالتبر این دارند که همه کسانى که اسلام را پذیرفتهاند باید به حقانیت همه انبیاء و کتب آسمانى قبل از اسلام نیز ایمان بیاورند; یعنى همه انبیاء الهى و کتب آنها را از طرف حق بدانند و در آن تشکیک نکنند گرچه دین فعلى و مورد عمل آنها اسلام است.
3. آیاتى که دلالتبر تحریف ادیان قبل از اسلام دارند:
1. یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون. (29)
2. افتطمعون ان یومنوا لکم و قد کان فریق منهم (یهودیان) یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون. (30)
3. فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله.... (31)
4. یا اهل الکتاب لا تغلوا فى دینکم و لا تقولوا على الله الا الحق انما المسیح عیسى بن مریم رسول الله و کلمته القاها الى مریم و روح منه فامنوا بالله و رسله و لا تقولوا ثلاثه انتهوا خیرا لکم انما الله اله واحد سبحانه ان یکون له ولد له ما فى السموات و ما فى الارض و کفى بالله وکیلا. (32)
5. قل یا اهل الکتاب هل تنقمون منا الا ان آمنا بالله و ما انزل الینا و ما انزل من قبل و ان اکثرکم فاسقون. (33)
6. و قالت الیهود یدالله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا... (34)
7. لقد کفر الذین قالو ان الله هو المسیح بن مریم و قال المسیح یا بنىاسرائیل اعبدوا الله ربى و ربکم... (35)
8. قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فى دینکم غیر الحق و لا تتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا کثیرا و ضلوا عن سواء السبیل. (36)
9. یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به. (37)
10. یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفوا عن کثیر قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین. (38)
این آیات و آیات دیگرى از قرآن مجید دلالت دارند بر تحریف ادیان قبل از اسلام و انحراف آنها از مسیر حقى که انبیاء آن ادیان پایهریزى کرده بودند، و پس از بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم دین حق و قابل عمل و نجات بخش اسلام است.
پىنوشتها:
1) رجوع کن به: نگاهى به معرفتشناسى در فلسفه غرب، حسن معلمى، بخش کانت و هیوم.
2) فتح - 28; انفال - 23; صف - 8- 9; روم - 30 و . . .
3) فتح - 28; توبه 29; آل عمران - 20- 61- 70- 71- 85; مائده - 3- 16- 19; بقره - 120; انعام - 19- 20; نساء - 115; صف - 6; اعراف - 157; تکویر - 27; فرقان - 10.
4) بقره - 136- 137- 285; نساء - 136- 152- 162;
آل عمران - 84; مائده - 44.
5) فتح - 28.
6) توبه - 29.
7) آل عمران - 85.
8) آل عمران - 19.
9) مائده - 3.
10) مائده: 16- 15.
11) مائده - 19.
12) آل عمران - 71.
13) آل عمران - 70.
14) بقره - 120.
15) آل عمران - 61.
16) نساء - 115.
17) انعام - 20.
18) صف - 6.
19) اعراف - 157.
20) انعام - 19.
21) تکویر - 27.
22) فرقان: 1.
23) مائده: 51.
24) بقره: 137.
25) بقره: 285.
26) نساء: 152.
27) نساء - 136.
28) آل عمران - 84; نساء - 162; بقره - 136- 137; آل عمران - 179; نساء - 150; نساء - 170; حدید - 19- 43- 44- 45 و آیات دیگر.
29) آل عمران - 71.
30) بقره - 75.
31) بقره - 79.
32) نساء - 171.
33) مائده: 59.
34) مائده: 64.
35) مائده: 72.
36) مائده: 77.
37) مائده: 13.
38) مائده: 15.