ارتداد یکی از مباحث فقه سیاسی اسلام است که از اهمیت زیادی برخوردار است و آیات و روایات زیادی به آن اشاره دارند. از آنجا که در فقه اسلام احکام و مجازاتهای خاصی برای ارتداد بیان شده، بنابراین طرح این موضوع که ارتداد چیست و شرایط و موجبات آن کدام اند، حائز اهمیت است.
همه مذاهب اسلامی، ارتداد را جزء جرمهای موجب مجازات دانسته اند، اما برخی از مذاهب فقهی اسلامی ارتداد را جزء حدود برشمرده اند و برخی هم واژه تعزیر را برای آن مناسب دانسته اند، از آن میان بسیاری از فقهای شیعه هنگامی که از حدود نام برده اند، جرمهایی همچون زنا، قذف، شرب خمر، سرقت و محاربه را به طور صریح تحت عنوان حد ذکر نموده اند و برخی از جرمهای دیگر از قبیل ارتداد را تحت عناوین دیگری از قبیل «کیفرهای گوناگون» یا «خاتمه در کیفرهای دیگر» مورد بحث قرار داده اند. برخی از فقها هم تحت عنوان تعزیرات از ارتداد سخن به میان آورده اند، چنان که امام خمینی(ره) پس از حدود، زیر عنوان «خاتمه فی سایر العقوبات»، از جرم ارتداد و برخی جرمهای دیگر بحث نموده است. در میان مذاهب چهارگانه اهل تسنن، شافعیه و مالکیه ارتداد را از جرایم موجب حد دانسته و حنابله و حنیفه آن را از جرایم موجب تعزیر به حساب آورده اند.
در نیمه دوم قرن دوم هجری فرقه اسماعیلیه که به امامت اسماعیل پسر امام جعفرصادق(ع) معتقد بودند، شکل گرفت. اسماعیلیان دیدگاه های ویژه ای را درباره امامت مطرح کردند. از دیدگاه آنان هستی یک لحظه بدون وجود امام نمی تواند باقی بماند وانسان همواره به معلم و مقتدا و رهبری معصوم نیاز دارد. اسماعیلیان تلاش های بسیاری کردند تا سابقه امامت را به سرآغاز خلقت برسانند. برای این منظور نظریه ها و تفسیرهای خاصی از تاریخ و نبوت ارائه داشتند.
بر اساس این نظریه تاریخ مقدس بشری از هفت دور تشکیل شده است و در طی این هفت دور انسان به تکامل می رسد. هر دور با ظهور یک پیامبر که به آ ن ناطق نیز می گویند و وصی او که به آن صامت یا اساس نیز گفته می شد، همراه است و پس از آن ها هفت امام می آیند که هر یک پس از دیگری به امامت می رسند. بدون شک، در شکل گیری این عقیده اندیشه های نو افلاطونی تاثیر داشته است.
«ناطق» جایگاه تنزیل احکام از سوی خداوند به مردم و «اساس» جایگاه تاویل احکام را دارا است و امام هم ظاهر و باطن شریعت را بیان می کند.
در شش دور نخست آدم(ع)، نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص) صاحب شریعت هستند و با آمدن هر ناطق جدید شریعت قبلی نسخ می شود. البته در منابع کهن اسماعیلی اختلاف نظرهایی در این خصوص دیده می شود.
اسماعیلیان برای تبیین بهتر این موضوع به تفسیرهای باطنی خاصی از موضوع امامت و اشتهار عدد هفت و جایگاه ناطق دست زده اند. این مقطع زمانی که برای هر ناطق درنظر گرفته شده ممکن است دور کشف یا دور ستر و نیز ممکن است دور کبیر یا دور صغیر باشد که هر کدام در اصل مقاله به طور مشروح توضیح داده شده است.
در این مقاله سعی شده است با استفاده از منابع کهن کلامی و تاریخی اسماعیلیان به بررسی این عقیده پرداخته شود.
تشیع از جریاناتی است که همزمان با ظهور اسلام و توسط پیامبر اکرم (صلی اله علیه و آله) شکل گرفت. شواهد معتبر تاریخی و روایی چون حدیث یوم الدار، منزلت، غدیر و... صحت این مطلب را تایید می نماید؛ از همین روست که گروهی از اصحاب پیامبر (صلی اله علیه و آله) همانند سلمان، مقداد، ابوذر و عمار یاسر در همان عصر رسالت به شیعه علی (علیه السلام) معروف بودند. جریان تشیع در عصر نبوی دارای ویژگی های بارزی چون تعبد و تسلیم در برابر نصوص وارد شده از سوی پیامبر (صلی اله علیه و آله)، زهد و پارسایی و ساده زیستی، شجاعت و جنگجویی در میدان های نبرد، ایمان و اعتقاد راسخ و... بود که در پرتو این ویژگی ها از دیگر جریانات بازشناخته می شد.
یکی از محوری ترین موضوعات در ادیان و مذاهب عالم، حتی در مکاتب و نحله های فکری- فلسفی جهان، موضوع نجات بخشی است؛ چه اینکه هر دین و مذهبی، طریقه اعتقادی و عملی خود را تنها طریقه نجات و رستگاری می دانسته است. یهود تنها راه نجات را دین برگزیده خود می داند. در درون این دین نیز فرقه های متعدد آن هر یک با نفی نجات از طریق غیر خود، تنها عقیده و عمل خود را راه سعادت معرفی کرده است. در ادیان دیگر همچون مسیحیت و اسلام و حتی ادیان غیر توحیدی نیز همین ادعا وجود داشته است. نوشتار حاضر ضمن اشاره به ادعای نجات بخشی در مذهب شیعه، به عقلانیت حقانیت آن می پردازد و سعی می کند زوایای این موضوع را روشن سازد؛ بنابراین برای بررسی و تحلیل این ادعا، ابتدا به ذکر برخی مستندات اسلامی در اثبات آن می پردازد، سپس با یادآوری چند اصل منطقی و دینی غیرقابل تردید، و تبیین و تحلیل عقلانی آنها، زوایای موضوع را روشن می سازد. آن گاه با طرح بحث عدم انفکاک دنیا و آخرت در مرحله حق یابی و انفکاک آن در قدرت عمل از یک سو و تفکیک ولایت باطنی و ولایت ظاهری از سوی دیگر، امکان وصول به حقانیت را منحصر در دنیا ندانسته است؛ لذا در عین حال که عقلانیت اعتقاد شیعه در نجات بخشی را اثبات می کند، امکان وصول به رستگاری را برای پیروان ادیان و مذاهب دیگر هم نفی نمی کند.