برگر از جمله جامعه¬شناسان بانفوذی است که اعتقاد دارد انسان¬ها در طی قرون کوشیده¬اند از طریق دین، وجود خود و جهان را معنادار سازند. به اعتقاد برگر، انسان به علت ناقص بودن ساختار غریزی¬اش، برای معنابخشی به خود و جهان، دین را می¬آفریند. انسان¬ها تلاش می¬کنند تا زندگی¬شان را معنادار سازند. دین نیز به عنوان یک مقولة پرداخته¬شده توسط انسان، در زندگی به آنها معنا و جهت می¬دهد، خصوصاً در مواقع ضروری و مهم زندگی فردی و جمعی. دین نه تنها واقعیت را مشروع و منظم جلوه می¬دهد، که خطر موقعیت¬های حاشیه¬ای را نیز به حداقل می¬رساند. در عین حال که برگر، در جامعه¬شناسی خود، انسان را بنیان¬گذار دین می¬داند، با توجه به روش¬شناسی¬اش باید، رأی او را، حد میانه¬ای بین نظریات خداگرایانه و انسان¬گرایانة محض قرار داد.
این مقاله، درصدد نقد و بررسی اندیشه سیدحسین نصر در زمینه پارادایم «وحدت متعالی ادیان» در حکمت خالده است. دیدگاه نخبهگرا و سنّتی مبتنی بر حکمت خالده، بر آن است که معرفت، امری مقدّس و برآمده از عقل شهودی میباشد. از این نگاه بر خلاف فلسفه متکی بر عقل استدلالی که سرشتی غیرمتکثره و وحدانی دارد، دین بسان وسیلهای است که انسان را به خدا پیوند میدهد. حال آنکه سنّت، محتوای دین را از نسلی به نسل دیگر منتقل میسازد. در این منظر، ادیان دارای باطن یکسانی بوده، اختلاف ظاهری آنها، در نهایت به ظرفیتهای مختلف بشری و سرانجام تجلّیات گوناگون حق، برمیگردد. دستکاری آدمیان نیز اگرچه در سایه دین اسلام با سهولت بیشتری تأمین میشود، اما تمامی ادیان به مثابه راههای پرفراز و نشیبیاند که سرانجام انسان را به قلّه سعادت و کامیابی میرسانند که در نتیجه، نفس در یک مرتبه بهجتآمیز وارد بهشت ابدی میشود. در این مقال، مؤلفههایی همچون ترس، محبت و معرفت و یا تأکید بر سعادت و فضیلت مطرح که جملگی مبیّن این وحدت باطنی و مابعدالطبیعی میان ادیان است.