اسلام و مسلمانان فرانسه: گفت و گو با پژوهش گر مسلمان فرانسوی
آرشیو
چکیده
متن
صادق سلام : دولت فرانسه در تعامل با اسلام ، سکولار بودن خود رافراموش می کند.
پژوهش گر مسلمان ، صادق سلام ، با نوشته های جسورانه خود درباره اسلام در فرانسه شناخته شده است . کتاب های (اسلام و مسلمانان درفرانسه) و (تا مسلمان امروز باشی)، از تألیفات اوست . افزون بر این ،صادق سلام همراه با چند نویسنده دیگر، کتاب هایی درباره وضع کنونی مسلمانان در الجزایر، تاریخ جنگ آزادی بخش و اندیشه مالک بن نبی تألیف کرده است .
صادق سلام ، مورخ تاریخ اسلام در فرانسه است . شرق شناس پرآوازه فرانسوی ، ژاک بورک ، در مقدمه طولانی ای که بر کتاب (اسلام ومسلمانان در فرانسه)، تألیف صادق سلام نوشته ، چنین آورده است :(کاری که صادق سلام کرده است ، نتیجه تجربه و پژوهشی طولانی است که توانسته است ، فرآورده های متفاوتی را عرضه کند که پرسش های جوهری را به دور از تصویرهای از پیش آماده طرح می کند<.
صادق سلام در کتاب تازه خود( فرانسه و مسلمانان) خواسته است تابر زمینه های نزاعی حقیقی که تغذیه کننده نگره های منفی نسبت به اسلام است ، پرتو افکند. هم چنین به سکولاریسم نقبی زده که جوهرش ، جدایی میان دین و دولت و تشویق آزادی بیان و حقوق بشراست ; ولی در فرانسه در تعامل با مسلمانان و دینشان ، چنین نیست و بااسلام و مسلمانان ، به گونه ای رفتار می شود که با رسالت سکولاریسم که فرانسه به آن ـ به عنوان دستاورد بشری و تمدنی درخشان ـ افتخارمی کند، منافات دارد. چنین رفتاری با مسلمانان و اسلام در فرانسه ،شگفتی برانگیز است . پیرامون این قضیه و مسیر اسلام در فرانسه وتاریخ و تحولات آن ، با دکتر صادق سلام که کتاب تازه اش با عنوان (فرانسه و مسلمانانش)، از سوی انتشارات فاریاد در پاریس منتشر شده است ، به گفت و گو نشسته ایم . کتاب دکتر سلام ، با نقد و تأییدهای فراوان رویارو شده است . برخی متخصصان این کتاب را به دلیل صراحت غیر معمول نویسنده در بررسی حوادث و حجم عظیم اسنادی که از آنها بهره برده است ، به بمبی حقیقی تشبیه کرده اند.
***
از عنوان کتاب ، (فرانسه و مسلمانانش) چه قصد و هدفی داشته اید؟
عنوان کتاب من (فرانسه و مسلمانانش) است ; یعنی من جنبه مشخصی از تاریخ اسلام معاصر و فرانسه را با هم یکجا مطالعه کرده ام .من به عکس برخی پژوهش گران که عادت داشته اند، در طول ربع قرن گذشته ، مطالعات اسلامی را سیاسی کنند، به آنچه در افغانستان ، مصر،چچن و...، رخ می دهد، پرداخته ام . برخی آنان چندین جلد کتاب منتشرکرده اند و نام آن را بررسی اوضاع مسلمانان فرانسه نهاده اند; ولی تنها به حرکت های بنیادگرا و تندرو پرداخته اند; اما من کوشیده ام ، تا به این پرسش پاسخ دهم که فرانسه با مسلمانان که نه گرایش به جنبش اخوان المسلمین دارند، نه به جریان وهابی و نه جنبش سلفی و تنها خواهان برخورداری از حقوق شهروندی و اجرای اصل برابری بر پیروان دین اسلام هستند، چگونه رفتار کرده است ؟
شما مورخ تاریخ اسلام در فرانسه هستید; تاریخی که بیش از دو قرن ، امتدادی مستمر وبی گسست داشته است . این امر چگونه رخ داده است ؟
آنچه پیرامون موضوع اسلام در فرانسه منتشر می شود، غالبٹ برجنبش های تندرو و دهشت افکن تمرکز می کنند. این گزینه ها به لحاظعلمی قابل انتقاد هستند. بهترین راه برای جبران این نقص ، بررسی موضوع از زاویه تاریخی است . این کار با توجه به قدمت بیشین روابطمستقیم میان فرانسویان و مسلمانان که به زمان حمله ناپلئون بناپارت ،به مصر می رسد، کاملا ممکن است . گذشته از این ، ده ها هزار مسلمان ،پس از اخراج از اسپانیا، از سال 1609 به بعد، در فرانسه مستقر شدند.
شخصیت ژنرال ژاک عبد الله مینو، شخصیتی پرسش برانگیز است ! وی نسبت به اسلام چه موضعی داشته است ؟
حمله ناپلئون بناپارت به مصر، آغاز دوره تاریخی تازه ای در تاریخ اسلام بوده است ، زیرا بسیاری مسلمانان ، از این دوره ، به مطالعه چگونگی پذیرش ابعادی از مدرنیته اروپایی پرداختند; همزمان شمارفرانسویانی که به مطالعه اسلام اهتمام یافتند، رو به فزونی نهاد. این اهتمام در برخی اینان ، از حوزه فکری و تاریخی ، به حوزه معنوی وعقیدتی کشیده شده و در نتیجه ، از همین زمان ، یعنی زمان حمله ناپلئون به مصر، شمار زیادی از فرانسویان ، به اسلام روی آوردند ومسلمان شدند. پرآوازه ترین این تازه مسلمانان فرانسوی ، ژنرال ژاک عبد الله مینو است که پس از مسلمان شدن به جای کلیبر، فرماندهی ارتش فرانسه را در مصر برعهده داشت .
عبدالله مینو، با زنی مسلمان به نام لاله زبیده ازدواج کرد و از او صاحب فرزندی شد که نام او را علی گذاشت . ناپلئون بناپارت ، پس از درگذشت ژنرال عبد الله مینو، به همسر و فرزندش که پس از بازگشت وی از مصر،همراه او در ایتالیا ساکن شده بودند، توجه ای ویژه داشت . لاله زبیده پس از سالهای طولانی که در پاریس سکونت کرد، پس از مرگ ، در قبرستان پدر لاشاز دفن شد. وی همواره پوشش اسلامی خود را (حجاب سیاه رنگ ) حفظ کرد و این یعنی سیاست بر گرایش های درونی افراد حاکم نیست .
مجله (اسلام فرانسه) که از یک قرن پیش در فرانسه منتشر می شد، منبعی برای آنچه پیرامون اسلام نوشته می شود، به شمار می آمد; اگر ممکن است درباره این مجله و نقش آن در فرانسه سخن بگویید؟
مجله اسلام ، در سال 1895 شروع به کار کرد. در آن زمان مؤسسه کاستون دوجاریک ، اهمیت قضایای اسلامی را در تأمین منافع عالیه فرانسه احساس کرده بود. وی مشوق جهت دهی مطالعات اسلامی برای بهبود روابط فرانسه با مسلمانانش بود و این مجله ، مقامات فرانسوی راترغیب کرد، تا مجتمعی مسکونی اسلامی در پاریس تأسیس کند تافرانسه در صدر کشورهایی باشد که به نوزایی مسلمانان کمک می کنند.دوجاریک ، از شرق شناسانی که در توصیف جنبش های اسلامی سیاسی یا نظامی به دهشت افکنی ، راه مبالغه می پیمودند، انتقاد می کرد. آنان ازپس این توصیف و تصویرها انگیزه های مالی داشتند; اما دوجاریک آنهارا به بهبود روابطشان با مسلمانان و کمک به رشد اجتماعی و علمی اشان و اعطای حقوق کامل شهروندی به آنان فرا می خواند. وی پیش بینی می کرد که اگر به نصیحت هایش عمل نشود، جنبش های ضداستعماری ظهور خواهند کرد.
این مجله ستون هایش را به روی متفکران مسلمان گشود; متفکرانی چون سعید حلیم از عثمانی ، قاسم امین از مصر، مصطفی کمال ابن خوجه از الجزایر و نویسنده کتاب (الاکتراث فی حقوق الاناث)منتشرشده در سال 1895 که قاسم امین نیز در تألیف کتاب مشهورش (تحریرالمرأه)، از آن متأثر بوده است . این متفکران مسلمان ، در مجله الاسلام مطلب می نوشتند.
این مجله به مدت ده سال ، در زمینه مطالعات اسلامی و به طورمشخص ، تعیین خط مشی سیاست فرانسه در تعامل با اسلام ، به گونه ای متفاوت با سیاست دوران استعمار، فعال بوده است ، زیرا این مجله ، گفت و گوی میان فرهنگ ها و ادیان و تمدن ها را که امروز نیزهمچنان موضوعی شایسته اهتمام است ، تشویق می کرد. امروزه نیزبحران هایی مشابه بحران هایی که دوجاریک و همکارانش مانندلامیراس را به مطالعه اسلام و مسلمانان واداشت ، طرح می شود.
نظریه ارنست رنان درباره اسلام و میزان بازتاب آن را بر آنچه درباره اسلام در فرانسه نوشته می شود، چگونه ارزیابی می کنید؟
ارنست رنان ، موضعی منفی و به غایت کینه توزانه در برابر اسلام داشت ، زیرا وی اوضاع ناگوار مسلمانان را مبنای تحلیل خود از اسلام قرارد داده بود. او این اوضاع را با آموزه ای دین اسلام در آمیخت و چندین نسل از روشنفکران و تحصیل کردگان فرانسوی را تحت تأثیر این نگره نادرست خود قرار داد که هنوز نیز تأثیرات و رسوبات آن برجاست .
با این حال ، جریان اثبات گرا و پیروان اگوست کنت ، با ارنست رنان ، برسر نوع نگاهی که به اسلام داشت ، مخالف بودند; اگر چه وی به دلیل خروج از حوزه الهیات و نقد کلیسا سرخوش بود، چنان که لوازی هم ازحوزه الهیات خارج شد. شارل مسمر به گونه ای قوی و با چندین استدلال فلسفی و تاریخی ، به اتهاماتی که ارنست رنان در سال 1883 در جریان نزاع با سید جمال الدین ، در پاریس به اسلام وارد کرده بود، پاسخ گفته است . مسمر به نوزایی اسلام و توانایی مسلمانان در حوزه علوم جدیدایمان و اعتقاد داشت .
چرا اسلام به رغم اینکه دومین رتبه را در ترکیب جمعیتی به لحاظ دینی دارد، درجامعه فرانسوی حاشیه نشین مانده است ؟
اسلام به دلیل آنکه جامعه فرانسوی از زمان های دور و طی ده ها سال ،آن را عنصری بیگانه تلقی می کردند، در حاشیه مانده است . اگر چه آمارهایی که در آغاز دهه نود قرن بیستم به دست آمد، نشان می دهد که دین اسلام به لحاظ جمعیتی ، رتبه دوم را در فرانسه داراست . شایدذهنیت هایی که از جنگ های آزادی بخش الجزایر در حافظه ها بر جای نهاده است ، مسئولان فرانسوی را واداشته است ، تا به این واقعیت جدیداعتراف نکنند. آنان ترجیح می دهند که شوک ها و صدمات روانی ناشی ازآن جنگ را به بوته فراموشی بسپارند.
با توجه به قوانین سال 1905 که متضمن آزادی عبادت و آزادی فردی و مشوق سکولاریسم است ، مسئولان فرانسوی چگونه می توانند، رفتار کنونی خود را با اسلام توجیه کنند؟
بند 43 قانون 1905 که میان دین و دولت جدایی می افکند، بر اجرای این اصل در الجزایر که در آن زمان ، بخشی از خاک فرانسه بود، تصریح دارد; اما نیروهای استعمارگر، جمهوری فرانسه را به عدم اجرای این نص بنیادین سکولاریسم ، نسبت به دین اسلام مجبور کردند، زیرا استعماربیم آن داشت که اسلام مستقل از دولت ، به رشد و بالندگی اش ادامه دهد;از این رو ترجیح داد تا سلطه قدرت سکولار بر این دین تداوم داشته باشد. این رفتار دوگانه و تبعیض آمیز، سیل انتقادات مسلمانان را به سوی سکولاریسم استعماری فرانسه روانه کرد; گویی این بیت از بصیری زبان حال آنان بود که می گوید: (استغفرالله من قال بلا عمل); از سخن بی عمل ، از خدا طلب آمرزش می کنم .
ژنرال لیوتی دورا، نقشی پیچیده را ایفا کرد. با توجه به اینکه وی موضعی مخالف نسبت به تأسیس مسجد بزرگ پاریس داشت ، موضع حقیقی او نسبت به اسلام در فرانسه چه بود؟
لیوتی دورا قصد داشت شیخ یوسف را به امام مسجد بگمارد; اما دولت فرانسه با این پیشنهاد که به توسعه نفوذ فرانسه و خود وی می انجامید که شیخ یوسف را جهت می داد، موافقت نکرد; از این رو وی چندان رغبتی به افتتاح مسجد یا دانشکده ای اسلامی در پاریس نشان نداد; اما درمقایسه با کشورهای دیگر، مانند انگلستان و آلمان که در آن جا، در اواخرقرن نوزدهم ، مساجد بزرگی بنا نهاده شد، در اواخر جنگ جهانی اول درپاریس ، تأسیس مسجدی برنامه ریزی شد.
لیوتی با پروژه مرکز مطالعات اسلامی مخالفت ورزید، زیرا سیاستش در مغرب ، مبتنی بر هم پیمانی با جریان های دینی محافظه کار و کم ارتباط با حوادث و اتفاقات جهان اسلام و جهان پیرامون بود. لیوتی تنهااجازه افتتاح یک مسجد را داد و گفت : (بله ، افتتاح مسجد را تأییدمی کنم ، زیرا مراقبت از آن آسان است).
لیوتی ، شیوه های استعماری داشت و برای ترویج و تعمیق جهل درمستعمرات سرمایه گذاری می کرد; اگر چه برخی سخنانش ، همچنان فریبنده است و برخی مورخان ، با استناد به همین سخنان ، می کوشند اورا در صف منادیان پایان استعمار قرار دهند.
لطفٹ در باره آن بخش از قوانین سال 1907 که به مسلمانان اختصاص دارد، برای ماتوضیح دهید.
آیین نامه سال 1907، به اجرای قانون سال 1905 درباره اسلام وپیروان آن تأکید می کند; اما اداره امور داخلی در دولت ، اجرای این قانون را به مدت ده سال به تأخیر انداخت و به جای اجرای آن در موعد وعده داده شده در پایان این دوره انتقالی ، مقامات نظامی و سیاسی ، در سال 1917 م ، انجمن (احباس الحرمین الشریفین) را برای اهداف غیر دینی تشکیل دادند. زمانی که این انجمن در سال 1920 م ، به تأسیس مسجدپاریس مکلف شد، جریان صدور (اسلام الجزایری) به فرانسه و در قلب پاریس راه افتاد و (اسلام الجزایری)، نتیجه عدم اجرای قوانین جمهوری بر دین اسلام بود و این جریان به زوال حرکت اصلاحی دوستدار اسلام انجامید که می کوشید، پژوهشکده اسلامی پاریس رانماد گسست از تعاملات زورگویانه و ستم ورزانه نسبت به اسلام ومسلمانان قرار دهد.
آیا شما معتقدید که سرنوشت اسلام در فرانسه ، از سال 1830 م ، به بعد، به طورمستقیم ، با تحولات و حوادث الجزایر مرتبط بوده است ؟
در حقیقت در سپتامبر سال 1830، اوقاف الجزایر، از سوی ارتش ، به نفع افراد مسن که ادعای تولیت آن را می کردند، غصب شد و این خلاف معاهده دوبورمون بود که بر احترام به دین اسلام ، تصریح می کرد. سپس هیأتی وابسته به وزارت جنگ ، برای سر و سامان دادن به امور مساجددولتی تشکیل شد. این هیأت همچنین ، بر امر حج گزاری مسلمانان فرانسوی ، نظارت می کرد و کسانی را که تشخیص می دادند، از رفتن به حج منع می کردند. این وضع شاتلیه ، عرب شناس صاحب کرسی مطالعات اسلامی در کالج ذی فرانس را به انتقاد از آنچه (اسلام ساخته وپرداخته و رواج یافته فرانسه در الجزایر< می خواند، واداشت . وی هم چنین به انتقاد از عدم اجرای قانون 1905 درباره اسلام ، به بهانه این وضعیت خاص پرداخت . انحراف از پروژه نخست ، مربوط به مرکزمطالعات اسلامی در پاریس ، به تثبیت این گونه رفتارهای (اضطراری اندیش) در دل پایتخت فرانسه انجامید و هنوز نیز اسلام در فرانسه ، ازباز تاب این انحراف رنج می برد.
طرح بنای مسجد پاریس چگونه شکل گرفت و هدف از بنای آن چه بود؟
در سال 1895 هیأتی برای بنای مسجد پاریس شکل گرفت . سلطان عبد الحمید عثمانی پانصد هزار فرانک برای حمایت از این پروژه که مخالفت های فراوانی را برانگیخته بود، اختصاص داد. رهبران جنبش اثبات گرا که از سال 1985، به جمع آوری کمک های داوطلبانه برای این پروژه اقدام کرده بودند، این پروژه را دنبال کردند. عبد الحق کریستیان چرویس بیشترین تلاش را در دفاع از این پروژه مبذول کرد. این فیلسوف بزرگ ، از پیروان مکتب علمی اگوست کنت بود که پیش ازریاست بر انجمن برادران اسلام که در سال 1907 م ، از سوی جمعی ازنخبگان مسلمان شکل گرفته بود، مسلمان شدنش را اعلام کرده بود.اسلام به لطف نشاط، تلاش ، پویایی و سرزندگی این نخبگان که از تأییدشماری از فرانسوی های منصف برخوردار بودند، درخششی شگرف درپاریس یافته بود; اما این پروژه زمانی که کار این نخبگان روشنفکر به دست مارشال لیوتی و برخی دنباله روان او، مانند ژنرال گورو که عامل قتل هزاران سوری بود افتاد، رو به افول نهاد و این نظامیان ، پروژه مرکزمطالعات اسلامی را به شکست کشاندند و آن نخبگان مصلح به نفع بوروکراسی دینی ضد اندیشه و ضد اجتهاد کنار نهاده شدند.
کسی که می خواهد مسئولیت مسجد پاریس را بر عهده گیرد، باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟
اگر مرکز مطالعات یا پژوهشکده وجود واقعی داشت ، در آن صورت توقع بود که رئیس آن ، از توانایی هایی مشابه توانایی های رئیس مرکزمطالعات کاتولیک یا رئیس مرکز مطالعات پروتستان برخوردار باشد; امانبود پژوهش و تدریس واقعی چنین منصبی را تابع معیارهای دیگر که صبغه سیاسی و ایدئولوژیک و دیپلماتیک و فنی دارند، قرار داده است .
شما در کتاب خود (فرانسه و مسلمانانش ) می گویید که اوضاع دردناک مسلمانان درحوادث یازدهم سپتامبر ریشه ندارد، بلکه به پیش از آن باز می گردد. مقصود شما از این سخن چیست ؟
عدم اجرای قانون 1905 نسبت به دین اسلام و مانع تراشی بر سر پروژه مرکز مطالعات اسلامی در سال 1920 و ردپیشنهادهای شرق شناس بزرگ فرانسوی ماسینیون برای احیای این مرکز مطالعات در سال 1947، همگی سوابقی منفی است که تفسیر کننده دشواری هایی است که مانع عادی سازی روابط میان دولت سکولار و اسلام شده است . این امر نشانه وجود نیروهای مخالف خوان و مانع تراشی بر سر اجرای اصل برابری درباره اسلام و مسلمانان است . این نیروها، زمانی که نخست وزیرسوسیالیست جومولیه در سال 1957 به خود اجازه تعیین رفیق هم حزبی اش حمزه بوبکر، به ریاست مسجد پاریس را داد، قدرت خود رااثبات کردند. هیأت دولت این اقدام را توهین به قوانین سکولاریسم دانست و محکوم کرد ولی آن کس که از این دخالت نامشروع در اموردینی بهره جسته بود، مدت بیست و پنج سال بر مسجد پاریس تولیت داشت .
این حادثه خطرناک ، نشانه آن است که رابطه سکولاریسم با اسلام ،تابع قانون نیست و آثار منفی این اقدامات در جامعه سیاسی پیش ازحادثه یازدهم سپتامبر و حتی پیش از انقلاب اسلامی ایران ، کاملا قابل مشاهده بود.
در کتابتان از کسانی با عنوان (متخصصان جدید اسلام) نام برده اند، آیا منظورتان کسانی هستندکه به مطالعه ابعاد وهمی می پردازند؟
سیاسی شدن مطالعات اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی درایران موجب شد تا متخصصان علوم سیاسی این موضوع را انحصاری کنند و با به کارگیری ترس از جنبش های بنیادگرا و تروریستی ، بر افکارعمومی تأثیر بگذارند; اما مطالعه موضوع از زاویه تاریخی ، بسیاری اوهام را می زداید و دولت را نسبت به مسئولیت های سکولاریستی اش که آن را در قبال اسلام به فراموشی سپرده است ، یاد آوری کند.
بسیار دشوار است که جریان اتهام به اکثریت مسلمانان به هدف فراموش کردن خطاهای جریان سکولار ادامه یابد; جریانی که هیچ گاه نپذیرفته است که در انصاف با اسلام رویا رو شود. باید ـ چنان که مارکسیست هم می گویند ـ بر حقایق عینی و واقعی تمرکز کرد تا ابعادغیر عقلانی و وهمی بحران مطالعات اسلامی در پایان عهد استعماری ریشه دارد. مطالعه اسلام مقتضی تعامل با عادات ملت و توده مردم مسلمان به هدف درک تحولات جامعه اسلامی و پیوند دادن آن باجنبش تمدن اسلامی در دراز مدت است . متخصصان علوم سیاسی دراین بعد زیاده روی می کنند و ابعاد علمی آن را فراموش می کنند، زیرا به همراهی با سیاست های امنیتی اتخاذ شده در برابر مسلمانان اکتفامی کنند; اما از راه رسیدن نسلی دیگر از جوانان روشنفکر مسلمان درآینده ، ناگزیر این وضع دردناک را عوض خواهد کرد. این نسل جدیدمی تواند، به عالمان و شرق شناسان بزرگ ، مانند ماسینیون و کربن وژاک بورک که میراث ارجمندی را در اسلام شناسی به زبان فرانسوی برجای نهاده اند، اقتدا کند.
نظر شما درباره هیأت ها و انجمن هایی که امروزه در فرانسه ، مسلمانان را نمایندگی می کنند چیست ؟
شورای فرانسوی دیانت اسلام می کوشد، گروهی از سخنرانان وخطبای مسلمان را که دولت فرانسه بر حسب مقتضیات اخلاقی و فکری بر آمده از میراث اسلامی برگزیده است ، گردهم آورد. اگر دولت واقعٹمی خواهد، گروهی را سامان دهد که حقیقتٹ نماینده مسلمانان هستند،باید مشوق کسانی باشد که می توانند، قدرتی دینی پدید آورند که باعلمای الازهر و زیتونه و قرویین و نجف و چه بسا جامعه الامیر درقسنطینه تعامل برقرار کنند. چنین هیأتی موظف خواهد بود، با ارائه راه حل هایی برای مشکلات ، به ویژه تأمین مالی مساجد و گشودن ابواب اجتهاد، مشروعیت خود را تثبیت کند; طبیعی است که بحث اجتهادورزی چندان باب طبع کسانی که پیروی از اسلام رسمی (سنتی ) راپذیرفته اند، نیست .
گذشته از هیأت های نمایندگی مسلمانان که از آن سخن گفتید، نظر شما درباره انجمن های فعال اسلامی چیست ؟
این انجمن ها نقشی مثبت در سامان بخشیدن به زندگی دینی داشته اند، زیرا مسلمانان فرانسه ، چشم انتظار تلاش های بیشتر درعرصه های فکری هستند. این امر مقتضی توزیع نقش هاست .
می دانیم که خلافت بغداد، میان مسجد و مدرسه فاصله افکند و دولت سکولار باید، برای آموزش آزاد اسلامی کمک های مالی ارائه کند، چنان که به دیگر ادیان چنین کمک هایی می کند. مسلمانان باید ثابت کنند که اسلام می تواند با دیگر جریان ها، در حل بحران های معنوی مشارکت کند و در دایره تنگ ایدئولوژی ، محصور نماند.
پژوهش گر مسلمان ، صادق سلام ، با نوشته های جسورانه خود درباره اسلام در فرانسه شناخته شده است . کتاب های (اسلام و مسلمانان درفرانسه) و (تا مسلمان امروز باشی)، از تألیفات اوست . افزون بر این ،صادق سلام همراه با چند نویسنده دیگر، کتاب هایی درباره وضع کنونی مسلمانان در الجزایر، تاریخ جنگ آزادی بخش و اندیشه مالک بن نبی تألیف کرده است .
صادق سلام ، مورخ تاریخ اسلام در فرانسه است . شرق شناس پرآوازه فرانسوی ، ژاک بورک ، در مقدمه طولانی ای که بر کتاب (اسلام ومسلمانان در فرانسه)، تألیف صادق سلام نوشته ، چنین آورده است :(کاری که صادق سلام کرده است ، نتیجه تجربه و پژوهشی طولانی است که توانسته است ، فرآورده های متفاوتی را عرضه کند که پرسش های جوهری را به دور از تصویرهای از پیش آماده طرح می کند<.
صادق سلام در کتاب تازه خود( فرانسه و مسلمانان) خواسته است تابر زمینه های نزاعی حقیقی که تغذیه کننده نگره های منفی نسبت به اسلام است ، پرتو افکند. هم چنین به سکولاریسم نقبی زده که جوهرش ، جدایی میان دین و دولت و تشویق آزادی بیان و حقوق بشراست ; ولی در فرانسه در تعامل با مسلمانان و دینشان ، چنین نیست و بااسلام و مسلمانان ، به گونه ای رفتار می شود که با رسالت سکولاریسم که فرانسه به آن ـ به عنوان دستاورد بشری و تمدنی درخشان ـ افتخارمی کند، منافات دارد. چنین رفتاری با مسلمانان و اسلام در فرانسه ،شگفتی برانگیز است . پیرامون این قضیه و مسیر اسلام در فرانسه وتاریخ و تحولات آن ، با دکتر صادق سلام که کتاب تازه اش با عنوان (فرانسه و مسلمانانش)، از سوی انتشارات فاریاد در پاریس منتشر شده است ، به گفت و گو نشسته ایم . کتاب دکتر سلام ، با نقد و تأییدهای فراوان رویارو شده است . برخی متخصصان این کتاب را به دلیل صراحت غیر معمول نویسنده در بررسی حوادث و حجم عظیم اسنادی که از آنها بهره برده است ، به بمبی حقیقی تشبیه کرده اند.
***
از عنوان کتاب ، (فرانسه و مسلمانانش) چه قصد و هدفی داشته اید؟
عنوان کتاب من (فرانسه و مسلمانانش) است ; یعنی من جنبه مشخصی از تاریخ اسلام معاصر و فرانسه را با هم یکجا مطالعه کرده ام .من به عکس برخی پژوهش گران که عادت داشته اند، در طول ربع قرن گذشته ، مطالعات اسلامی را سیاسی کنند، به آنچه در افغانستان ، مصر،چچن و...، رخ می دهد، پرداخته ام . برخی آنان چندین جلد کتاب منتشرکرده اند و نام آن را بررسی اوضاع مسلمانان فرانسه نهاده اند; ولی تنها به حرکت های بنیادگرا و تندرو پرداخته اند; اما من کوشیده ام ، تا به این پرسش پاسخ دهم که فرانسه با مسلمانان که نه گرایش به جنبش اخوان المسلمین دارند، نه به جریان وهابی و نه جنبش سلفی و تنها خواهان برخورداری از حقوق شهروندی و اجرای اصل برابری بر پیروان دین اسلام هستند، چگونه رفتار کرده است ؟
شما مورخ تاریخ اسلام در فرانسه هستید; تاریخی که بیش از دو قرن ، امتدادی مستمر وبی گسست داشته است . این امر چگونه رخ داده است ؟
آنچه پیرامون موضوع اسلام در فرانسه منتشر می شود، غالبٹ برجنبش های تندرو و دهشت افکن تمرکز می کنند. این گزینه ها به لحاظعلمی قابل انتقاد هستند. بهترین راه برای جبران این نقص ، بررسی موضوع از زاویه تاریخی است . این کار با توجه به قدمت بیشین روابطمستقیم میان فرانسویان و مسلمانان که به زمان حمله ناپلئون بناپارت ،به مصر می رسد، کاملا ممکن است . گذشته از این ، ده ها هزار مسلمان ،پس از اخراج از اسپانیا، از سال 1609 به بعد، در فرانسه مستقر شدند.
شخصیت ژنرال ژاک عبد الله مینو، شخصیتی پرسش برانگیز است ! وی نسبت به اسلام چه موضعی داشته است ؟
حمله ناپلئون بناپارت به مصر، آغاز دوره تاریخی تازه ای در تاریخ اسلام بوده است ، زیرا بسیاری مسلمانان ، از این دوره ، به مطالعه چگونگی پذیرش ابعادی از مدرنیته اروپایی پرداختند; همزمان شمارفرانسویانی که به مطالعه اسلام اهتمام یافتند، رو به فزونی نهاد. این اهتمام در برخی اینان ، از حوزه فکری و تاریخی ، به حوزه معنوی وعقیدتی کشیده شده و در نتیجه ، از همین زمان ، یعنی زمان حمله ناپلئون به مصر، شمار زیادی از فرانسویان ، به اسلام روی آوردند ومسلمان شدند. پرآوازه ترین این تازه مسلمانان فرانسوی ، ژنرال ژاک عبد الله مینو است که پس از مسلمان شدن به جای کلیبر، فرماندهی ارتش فرانسه را در مصر برعهده داشت .
عبدالله مینو، با زنی مسلمان به نام لاله زبیده ازدواج کرد و از او صاحب فرزندی شد که نام او را علی گذاشت . ناپلئون بناپارت ، پس از درگذشت ژنرال عبد الله مینو، به همسر و فرزندش که پس از بازگشت وی از مصر،همراه او در ایتالیا ساکن شده بودند، توجه ای ویژه داشت . لاله زبیده پس از سالهای طولانی که در پاریس سکونت کرد، پس از مرگ ، در قبرستان پدر لاشاز دفن شد. وی همواره پوشش اسلامی خود را (حجاب سیاه رنگ ) حفظ کرد و این یعنی سیاست بر گرایش های درونی افراد حاکم نیست .
مجله (اسلام فرانسه) که از یک قرن پیش در فرانسه منتشر می شد، منبعی برای آنچه پیرامون اسلام نوشته می شود، به شمار می آمد; اگر ممکن است درباره این مجله و نقش آن در فرانسه سخن بگویید؟
مجله اسلام ، در سال 1895 شروع به کار کرد. در آن زمان مؤسسه کاستون دوجاریک ، اهمیت قضایای اسلامی را در تأمین منافع عالیه فرانسه احساس کرده بود. وی مشوق جهت دهی مطالعات اسلامی برای بهبود روابط فرانسه با مسلمانانش بود و این مجله ، مقامات فرانسوی راترغیب کرد، تا مجتمعی مسکونی اسلامی در پاریس تأسیس کند تافرانسه در صدر کشورهایی باشد که به نوزایی مسلمانان کمک می کنند.دوجاریک ، از شرق شناسانی که در توصیف جنبش های اسلامی سیاسی یا نظامی به دهشت افکنی ، راه مبالغه می پیمودند، انتقاد می کرد. آنان ازپس این توصیف و تصویرها انگیزه های مالی داشتند; اما دوجاریک آنهارا به بهبود روابطشان با مسلمانان و کمک به رشد اجتماعی و علمی اشان و اعطای حقوق کامل شهروندی به آنان فرا می خواند. وی پیش بینی می کرد که اگر به نصیحت هایش عمل نشود، جنبش های ضداستعماری ظهور خواهند کرد.
این مجله ستون هایش را به روی متفکران مسلمان گشود; متفکرانی چون سعید حلیم از عثمانی ، قاسم امین از مصر، مصطفی کمال ابن خوجه از الجزایر و نویسنده کتاب (الاکتراث فی حقوق الاناث)منتشرشده در سال 1895 که قاسم امین نیز در تألیف کتاب مشهورش (تحریرالمرأه)، از آن متأثر بوده است . این متفکران مسلمان ، در مجله الاسلام مطلب می نوشتند.
این مجله به مدت ده سال ، در زمینه مطالعات اسلامی و به طورمشخص ، تعیین خط مشی سیاست فرانسه در تعامل با اسلام ، به گونه ای متفاوت با سیاست دوران استعمار، فعال بوده است ، زیرا این مجله ، گفت و گوی میان فرهنگ ها و ادیان و تمدن ها را که امروز نیزهمچنان موضوعی شایسته اهتمام است ، تشویق می کرد. امروزه نیزبحران هایی مشابه بحران هایی که دوجاریک و همکارانش مانندلامیراس را به مطالعه اسلام و مسلمانان واداشت ، طرح می شود.
نظریه ارنست رنان درباره اسلام و میزان بازتاب آن را بر آنچه درباره اسلام در فرانسه نوشته می شود، چگونه ارزیابی می کنید؟
ارنست رنان ، موضعی منفی و به غایت کینه توزانه در برابر اسلام داشت ، زیرا وی اوضاع ناگوار مسلمانان را مبنای تحلیل خود از اسلام قرارد داده بود. او این اوضاع را با آموزه ای دین اسلام در آمیخت و چندین نسل از روشنفکران و تحصیل کردگان فرانسوی را تحت تأثیر این نگره نادرست خود قرار داد که هنوز نیز تأثیرات و رسوبات آن برجاست .
با این حال ، جریان اثبات گرا و پیروان اگوست کنت ، با ارنست رنان ، برسر نوع نگاهی که به اسلام داشت ، مخالف بودند; اگر چه وی به دلیل خروج از حوزه الهیات و نقد کلیسا سرخوش بود، چنان که لوازی هم ازحوزه الهیات خارج شد. شارل مسمر به گونه ای قوی و با چندین استدلال فلسفی و تاریخی ، به اتهاماتی که ارنست رنان در سال 1883 در جریان نزاع با سید جمال الدین ، در پاریس به اسلام وارد کرده بود، پاسخ گفته است . مسمر به نوزایی اسلام و توانایی مسلمانان در حوزه علوم جدیدایمان و اعتقاد داشت .
چرا اسلام به رغم اینکه دومین رتبه را در ترکیب جمعیتی به لحاظ دینی دارد، درجامعه فرانسوی حاشیه نشین مانده است ؟
اسلام به دلیل آنکه جامعه فرانسوی از زمان های دور و طی ده ها سال ،آن را عنصری بیگانه تلقی می کردند، در حاشیه مانده است . اگر چه آمارهایی که در آغاز دهه نود قرن بیستم به دست آمد، نشان می دهد که دین اسلام به لحاظ جمعیتی ، رتبه دوم را در فرانسه داراست . شایدذهنیت هایی که از جنگ های آزادی بخش الجزایر در حافظه ها بر جای نهاده است ، مسئولان فرانسوی را واداشته است ، تا به این واقعیت جدیداعتراف نکنند. آنان ترجیح می دهند که شوک ها و صدمات روانی ناشی ازآن جنگ را به بوته فراموشی بسپارند.
با توجه به قوانین سال 1905 که متضمن آزادی عبادت و آزادی فردی و مشوق سکولاریسم است ، مسئولان فرانسوی چگونه می توانند، رفتار کنونی خود را با اسلام توجیه کنند؟
بند 43 قانون 1905 که میان دین و دولت جدایی می افکند، بر اجرای این اصل در الجزایر که در آن زمان ، بخشی از خاک فرانسه بود، تصریح دارد; اما نیروهای استعمارگر، جمهوری فرانسه را به عدم اجرای این نص بنیادین سکولاریسم ، نسبت به دین اسلام مجبور کردند، زیرا استعماربیم آن داشت که اسلام مستقل از دولت ، به رشد و بالندگی اش ادامه دهد;از این رو ترجیح داد تا سلطه قدرت سکولار بر این دین تداوم داشته باشد. این رفتار دوگانه و تبعیض آمیز، سیل انتقادات مسلمانان را به سوی سکولاریسم استعماری فرانسه روانه کرد; گویی این بیت از بصیری زبان حال آنان بود که می گوید: (استغفرالله من قال بلا عمل); از سخن بی عمل ، از خدا طلب آمرزش می کنم .
ژنرال لیوتی دورا، نقشی پیچیده را ایفا کرد. با توجه به اینکه وی موضعی مخالف نسبت به تأسیس مسجد بزرگ پاریس داشت ، موضع حقیقی او نسبت به اسلام در فرانسه چه بود؟
لیوتی دورا قصد داشت شیخ یوسف را به امام مسجد بگمارد; اما دولت فرانسه با این پیشنهاد که به توسعه نفوذ فرانسه و خود وی می انجامید که شیخ یوسف را جهت می داد، موافقت نکرد; از این رو وی چندان رغبتی به افتتاح مسجد یا دانشکده ای اسلامی در پاریس نشان نداد; اما درمقایسه با کشورهای دیگر، مانند انگلستان و آلمان که در آن جا، در اواخرقرن نوزدهم ، مساجد بزرگی بنا نهاده شد، در اواخر جنگ جهانی اول درپاریس ، تأسیس مسجدی برنامه ریزی شد.
لیوتی با پروژه مرکز مطالعات اسلامی مخالفت ورزید، زیرا سیاستش در مغرب ، مبتنی بر هم پیمانی با جریان های دینی محافظه کار و کم ارتباط با حوادث و اتفاقات جهان اسلام و جهان پیرامون بود. لیوتی تنهااجازه افتتاح یک مسجد را داد و گفت : (بله ، افتتاح مسجد را تأییدمی کنم ، زیرا مراقبت از آن آسان است).
لیوتی ، شیوه های استعماری داشت و برای ترویج و تعمیق جهل درمستعمرات سرمایه گذاری می کرد; اگر چه برخی سخنانش ، همچنان فریبنده است و برخی مورخان ، با استناد به همین سخنان ، می کوشند اورا در صف منادیان پایان استعمار قرار دهند.
لطفٹ در باره آن بخش از قوانین سال 1907 که به مسلمانان اختصاص دارد، برای ماتوضیح دهید.
آیین نامه سال 1907، به اجرای قانون سال 1905 درباره اسلام وپیروان آن تأکید می کند; اما اداره امور داخلی در دولت ، اجرای این قانون را به مدت ده سال به تأخیر انداخت و به جای اجرای آن در موعد وعده داده شده در پایان این دوره انتقالی ، مقامات نظامی و سیاسی ، در سال 1917 م ، انجمن (احباس الحرمین الشریفین) را برای اهداف غیر دینی تشکیل دادند. زمانی که این انجمن در سال 1920 م ، به تأسیس مسجدپاریس مکلف شد، جریان صدور (اسلام الجزایری) به فرانسه و در قلب پاریس راه افتاد و (اسلام الجزایری)، نتیجه عدم اجرای قوانین جمهوری بر دین اسلام بود و این جریان به زوال حرکت اصلاحی دوستدار اسلام انجامید که می کوشید، پژوهشکده اسلامی پاریس رانماد گسست از تعاملات زورگویانه و ستم ورزانه نسبت به اسلام ومسلمانان قرار دهد.
آیا شما معتقدید که سرنوشت اسلام در فرانسه ، از سال 1830 م ، به بعد، به طورمستقیم ، با تحولات و حوادث الجزایر مرتبط بوده است ؟
در حقیقت در سپتامبر سال 1830، اوقاف الجزایر، از سوی ارتش ، به نفع افراد مسن که ادعای تولیت آن را می کردند، غصب شد و این خلاف معاهده دوبورمون بود که بر احترام به دین اسلام ، تصریح می کرد. سپس هیأتی وابسته به وزارت جنگ ، برای سر و سامان دادن به امور مساجددولتی تشکیل شد. این هیأت همچنین ، بر امر حج گزاری مسلمانان فرانسوی ، نظارت می کرد و کسانی را که تشخیص می دادند، از رفتن به حج منع می کردند. این وضع شاتلیه ، عرب شناس صاحب کرسی مطالعات اسلامی در کالج ذی فرانس را به انتقاد از آنچه (اسلام ساخته وپرداخته و رواج یافته فرانسه در الجزایر< می خواند، واداشت . وی هم چنین به انتقاد از عدم اجرای قانون 1905 درباره اسلام ، به بهانه این وضعیت خاص پرداخت . انحراف از پروژه نخست ، مربوط به مرکزمطالعات اسلامی در پاریس ، به تثبیت این گونه رفتارهای (اضطراری اندیش) در دل پایتخت فرانسه انجامید و هنوز نیز اسلام در فرانسه ، ازباز تاب این انحراف رنج می برد.
طرح بنای مسجد پاریس چگونه شکل گرفت و هدف از بنای آن چه بود؟
در سال 1895 هیأتی برای بنای مسجد پاریس شکل گرفت . سلطان عبد الحمید عثمانی پانصد هزار فرانک برای حمایت از این پروژه که مخالفت های فراوانی را برانگیخته بود، اختصاص داد. رهبران جنبش اثبات گرا که از سال 1985، به جمع آوری کمک های داوطلبانه برای این پروژه اقدام کرده بودند، این پروژه را دنبال کردند. عبد الحق کریستیان چرویس بیشترین تلاش را در دفاع از این پروژه مبذول کرد. این فیلسوف بزرگ ، از پیروان مکتب علمی اگوست کنت بود که پیش ازریاست بر انجمن برادران اسلام که در سال 1907 م ، از سوی جمعی ازنخبگان مسلمان شکل گرفته بود، مسلمان شدنش را اعلام کرده بود.اسلام به لطف نشاط، تلاش ، پویایی و سرزندگی این نخبگان که از تأییدشماری از فرانسوی های منصف برخوردار بودند، درخششی شگرف درپاریس یافته بود; اما این پروژه زمانی که کار این نخبگان روشنفکر به دست مارشال لیوتی و برخی دنباله روان او، مانند ژنرال گورو که عامل قتل هزاران سوری بود افتاد، رو به افول نهاد و این نظامیان ، پروژه مرکزمطالعات اسلامی را به شکست کشاندند و آن نخبگان مصلح به نفع بوروکراسی دینی ضد اندیشه و ضد اجتهاد کنار نهاده شدند.
کسی که می خواهد مسئولیت مسجد پاریس را بر عهده گیرد، باید چه ویژگی هایی داشته باشد؟
اگر مرکز مطالعات یا پژوهشکده وجود واقعی داشت ، در آن صورت توقع بود که رئیس آن ، از توانایی هایی مشابه توانایی های رئیس مرکزمطالعات کاتولیک یا رئیس مرکز مطالعات پروتستان برخوردار باشد; امانبود پژوهش و تدریس واقعی چنین منصبی را تابع معیارهای دیگر که صبغه سیاسی و ایدئولوژیک و دیپلماتیک و فنی دارند، قرار داده است .
شما در کتاب خود (فرانسه و مسلمانانش ) می گویید که اوضاع دردناک مسلمانان درحوادث یازدهم سپتامبر ریشه ندارد، بلکه به پیش از آن باز می گردد. مقصود شما از این سخن چیست ؟
عدم اجرای قانون 1905 نسبت به دین اسلام و مانع تراشی بر سر پروژه مرکز مطالعات اسلامی در سال 1920 و ردپیشنهادهای شرق شناس بزرگ فرانسوی ماسینیون برای احیای این مرکز مطالعات در سال 1947، همگی سوابقی منفی است که تفسیر کننده دشواری هایی است که مانع عادی سازی روابط میان دولت سکولار و اسلام شده است . این امر نشانه وجود نیروهای مخالف خوان و مانع تراشی بر سر اجرای اصل برابری درباره اسلام و مسلمانان است . این نیروها، زمانی که نخست وزیرسوسیالیست جومولیه در سال 1957 به خود اجازه تعیین رفیق هم حزبی اش حمزه بوبکر، به ریاست مسجد پاریس را داد، قدرت خود رااثبات کردند. هیأت دولت این اقدام را توهین به قوانین سکولاریسم دانست و محکوم کرد ولی آن کس که از این دخالت نامشروع در اموردینی بهره جسته بود، مدت بیست و پنج سال بر مسجد پاریس تولیت داشت .
این حادثه خطرناک ، نشانه آن است که رابطه سکولاریسم با اسلام ،تابع قانون نیست و آثار منفی این اقدامات در جامعه سیاسی پیش ازحادثه یازدهم سپتامبر و حتی پیش از انقلاب اسلامی ایران ، کاملا قابل مشاهده بود.
در کتابتان از کسانی با عنوان (متخصصان جدید اسلام) نام برده اند، آیا منظورتان کسانی هستندکه به مطالعه ابعاد وهمی می پردازند؟
سیاسی شدن مطالعات اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی درایران موجب شد تا متخصصان علوم سیاسی این موضوع را انحصاری کنند و با به کارگیری ترس از جنبش های بنیادگرا و تروریستی ، بر افکارعمومی تأثیر بگذارند; اما مطالعه موضوع از زاویه تاریخی ، بسیاری اوهام را می زداید و دولت را نسبت به مسئولیت های سکولاریستی اش که آن را در قبال اسلام به فراموشی سپرده است ، یاد آوری کند.
بسیار دشوار است که جریان اتهام به اکثریت مسلمانان به هدف فراموش کردن خطاهای جریان سکولار ادامه یابد; جریانی که هیچ گاه نپذیرفته است که در انصاف با اسلام رویا رو شود. باید ـ چنان که مارکسیست هم می گویند ـ بر حقایق عینی و واقعی تمرکز کرد تا ابعادغیر عقلانی و وهمی بحران مطالعات اسلامی در پایان عهد استعماری ریشه دارد. مطالعه اسلام مقتضی تعامل با عادات ملت و توده مردم مسلمان به هدف درک تحولات جامعه اسلامی و پیوند دادن آن باجنبش تمدن اسلامی در دراز مدت است . متخصصان علوم سیاسی دراین بعد زیاده روی می کنند و ابعاد علمی آن را فراموش می کنند، زیرا به همراهی با سیاست های امنیتی اتخاذ شده در برابر مسلمانان اکتفامی کنند; اما از راه رسیدن نسلی دیگر از جوانان روشنفکر مسلمان درآینده ، ناگزیر این وضع دردناک را عوض خواهد کرد. این نسل جدیدمی تواند، به عالمان و شرق شناسان بزرگ ، مانند ماسینیون و کربن وژاک بورک که میراث ارجمندی را در اسلام شناسی به زبان فرانسوی برجای نهاده اند، اقتدا کند.
نظر شما درباره هیأت ها و انجمن هایی که امروزه در فرانسه ، مسلمانان را نمایندگی می کنند چیست ؟
شورای فرانسوی دیانت اسلام می کوشد، گروهی از سخنرانان وخطبای مسلمان را که دولت فرانسه بر حسب مقتضیات اخلاقی و فکری بر آمده از میراث اسلامی برگزیده است ، گردهم آورد. اگر دولت واقعٹمی خواهد، گروهی را سامان دهد که حقیقتٹ نماینده مسلمانان هستند،باید مشوق کسانی باشد که می توانند، قدرتی دینی پدید آورند که باعلمای الازهر و زیتونه و قرویین و نجف و چه بسا جامعه الامیر درقسنطینه تعامل برقرار کنند. چنین هیأتی موظف خواهد بود، با ارائه راه حل هایی برای مشکلات ، به ویژه تأمین مالی مساجد و گشودن ابواب اجتهاد، مشروعیت خود را تثبیت کند; طبیعی است که بحث اجتهادورزی چندان باب طبع کسانی که پیروی از اسلام رسمی (سنتی ) راپذیرفته اند، نیست .
گذشته از هیأت های نمایندگی مسلمانان که از آن سخن گفتید، نظر شما درباره انجمن های فعال اسلامی چیست ؟
این انجمن ها نقشی مثبت در سامان بخشیدن به زندگی دینی داشته اند، زیرا مسلمانان فرانسه ، چشم انتظار تلاش های بیشتر درعرصه های فکری هستند. این امر مقتضی توزیع نقش هاست .
می دانیم که خلافت بغداد، میان مسجد و مدرسه فاصله افکند و دولت سکولار باید، برای آموزش آزاد اسلامی کمک های مالی ارائه کند، چنان که به دیگر ادیان چنین کمک هایی می کند. مسلمانان باید ثابت کنند که اسلام می تواند با دیگر جریان ها، در حل بحران های معنوی مشارکت کند و در دایره تنگ ایدئولوژی ، محصور نماند.