در نوشتار حاضر، پس از بحث دربارة نظریة عرفانی ـ فلسفی عالم مثال، وجوه ادبی این نظریه بررسی میشود تا مشخص شود که چنین نظریهای میتواند وظایف یک نظریة ادبی تمامعیار را در مقایسه با نظریههای ادبی مدرن و پستمدرن برعهده گیرد. روش ما در اینجا روش قیاسی بوده است.در این نوشتار، پس از بحث دربارة تعریف، تکوین، ویژگیها و تقسیمات عالم مثال و رابطة این عالم با انسان، خیال، واقعیت و زبان، سرانجام نتایج زیر بهدست میآید:اولاً عالم مثال، عالم بدلکاری و خلّاقیت است و در ادبیات نیز چیزی جز این نمیبینیم.ثانیاً پنج خصوصیت اصلی عالم مثال، یعنی میانجیگری، نمودگاری، آفرینشوری، گردآوری و شگفتانگیزی را با دو ویژگی فرعی این عالم، یعنی شهودپذیری و تأویلپذیری در ادبیات هم مییابیم.
علم الهی یکی از چهار صفت مهم حقیقه واجب الوجود است که از اهمیت خاصی برخوردار است. در مقاله حاضر پس از مرور دیدگاه های مختلف در تعریف علم و ارائه دلایل عقلی و نقلی عالم بودن خداوند، به تفصیل درباره کیفیت علم الهی بحث شده است. در میان موضوعات مختلفی که متعلق علم الهی قرار می گیرد موجودات مادی و حالت های وجودی آنها بیش از همه بحث انگیز بوده است. کیفیت علم الهی به حالات وجودی موجودات مادی قبل از ایجاد آنها و همزمان با ایجاد آنها و نیز بعد از فنای آنها متفاوت است. بیشترین اشکال در مورد علم الهی قبل الایجاد به حالات وجودی مادیات است که مقاله حاضر به تفصیل و با توجه به دیدگاه های مختلف در تعریف علم آن را بررسی کرده است.
درفلسفه اسلامی مسئله عقل ومراتب آن،اهمیت زیادی یافته است.به جهت وجود منابع غنی وحیانی وتاکید منابع شیعی،فلاسفه مسلمان اهتمام خاصی بر آن داشته اند.در فلسفه اسلامی،عقل نه تنها منافاتی با عرفان و سیروسلوک ندارد،که مکمل آن است. حکیم ملاصدرا در جهت تبیین این مسئله وتوضیح توافق میان عقلانیت، شریعت وطریقت عرفانی، مراتب سیروسلوک رابا بیان مراتب عقل آغاز می کند،بامراتب سیروسلوک و سفرهای نفسانی،ادامه می دهد تابه رتبه شهود وعیان رسد که همان مرتبه انسان کامل ومقام محمود محمدی(ص) است.
برهان جهان شناختی از مهم ترین براهین اثبات وجود خدا به شمار می آید که فیلسوفان و متکلمان بر اساس مبانی فکری خود آن را بررسی کرده اند. هسته مرکزی این برهان از دیدگاه فیلسوفان، امکان و وجوب و از دیدگاه متکلمان، حدوث و قدم است. این مقاله این دو برهان را توضیح می دهد و مبانی آنها را بیان می کند، آن گاه به دیدگاه فیلسوفان و متکلمان درباره معیار نیازمندی معلول به علت پرداخته، دیدگاه فیلسوفان و متکلمین را با توجه به معنای امکان و حدوث و واجب و قدیم به یک دیگر نزدیک می سازد. سرانجام این دو برهان را نقد و بررسی می کند و سپس دیدگاه صدرالمتالهین را در این مورد بیان می دارد.