فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۰۱ تا ۲٬۴۲۰ مورد از کل ۵٬۷۲۹ مورد.
متافیزیک و معرفت شناسی علیّت در آثار غزالی A Ghazalian Predicament: Epistemology and Metaphysics of Causation in the Works of Ghazali
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی نظر غزالی در مورد علیّت میپردازم. ابتدا نگاهی به کتاب التّهافت میاندازم و خلاصه ای از انتقادات غزالی را بر علیّت ارسطویی ذکر میکنم. پس از آن با مراجعه به دیگر آثار غرالی ریشه های تمایز علیّت عاملی و علیّت وقایع را جستجو میکنم و علاوه بر آن، آرای دیگر غزالی را مورد بررسی قرار میدهم که چندان با موضع اشعریای که به او نسبت میدهند سازگار نیست. برای رفع ناسازگاری موضع غزالی، راه حل او را مبنی بر این که جهان ما به عنوان بهترین جهان ممکنی است که میتوانسته است خلق شود؛ تا اندازه ای بسط و شرح میدهم.
نظریه ختم ولایت از منظر سیدجلال الدین آشتیانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ولایت حقیقتی کلی و صفتی الهی است که در تمامی مراتب عالم سریان دارد و به اعتبارات مختلف تقسیم میشود و بر مبنای همین اعتبارات متعدد دارای ختم و خاتم می شود، که غفلت از آن اعتبارات باعث بروز ابهام ها و تشویش های فراوانی در فهم و تفسیر کلام ابن عربی و پیروان او می شود.
سید جمال الدین آشتیانی در ساماندهی و تنقیح نظریه ختم ولایت، ایضاح کلام ابن عربی و گره گشایی از آن نقشی ارزنده دارد. وی با تسلط در مبانی حکمت و عرفان اسلامی، ضمن حفظ روحیه ولایتمداری و حریت علمی خود، کوشید چالشی ترین مبحث مکتب ابن عربی را به گونه ای تقریر و تبیین کند که تعارض آن با مبانی تشیع به حد اقل ممکن برسد. وی ضمن نقد صریح آراء ابن عربی، برآن است تا متشابهات کلام محیی الدین را به محکماتش ارجاع دهد و اثبات نماید که ختم ولایت پس از نبی مکرم اسلام (ص) در مشکات فروزان حضرت امیرالمؤمنین (ع) رتبتاً و در وجود حضرت مهدی (عج) زماناً متجلی است.
در این مقاله می کوشیم پس از تعریف و تقسیم بندی مفهوم ولایت بر مبنای آثار آشتیانی، مصادیق ختم ولایت را بررسی کرده و نگرش وی در خصوص ولایت علوی، مهدوی و عیسوی را تبیین کنیم وتاثیر لحاظ نمودن اعتبارات در رفع تشویش از کلام ابن عربی را، در حد امکان نشان دهیم.
علم و هویت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علم مدرن که ناگزیر بر اساس فرضیات و تخیلات آزمون ناپذیری شکل می.گیرد که بر اساس تعریف مدرن از علم غیرعلمی هستند. تنها از بعد سلبی یعنی در انکار حقایق عقلی و متافیزیکی الهی وحدت می.یابد و چنین دانشی برای جامعه.ای که بر اساس آن قرار می.یابد نمی.تواند هویت وجودی واحدی را تأمین کند.
علومی که از متافیزیک الهی بهره می.برند هم خود از وحدتی حقیقی برخوردارند و هم هویتی واحد برای جامعه.ای که بر اساس آن استقرار می.یابد به ارمغان می.آورند.
فلسفهٴ الهی و دیدگاه.های مقابل آن در دو سوی نقیض بوده و دانش.هایی که بر مبنای این دو مبنا سازمان می.یابند از ارزش معرفتی یکسان نیز نمی.توانند برخوردار باشند.
این مقاله ناظر به مقالهٴ «علم نافع و هویت ساز» بوده و نسبت علم و هویت را در امتداد آن، دنبال می.کند.
طرح آشتی ترادف سینوی و عینیت صدرایی در باب صفات الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ریشه یابی مفهوم حرکت جوهری در حکمت عزیزالدین نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عزیزالدین محمدنسفی را به جرات می توان از بزرگ ترین حکمای الهی ایران در قرن هفتم دانست که متاسفانه چندان شناخته شده نیست. ویژگی مهم این عارف- فیلسوفِ مکتب کبراویه تعادل فکری وی در زمانه ای (سخت ترین دوران هجوم مغولان) بود که خشونت و افراط از مشخصات بارز آن بود. نسفی مفاهیم فلسفی بسیاری را در کتب خود تشریح کرده است که یکی از مهم ترین آن ها مفهوم سیر استکمالی انسان و اساساً حرکت جوهری است که بعدها توسط صدرالدین شیرازی دنبال شد. به نظر می رسد فهم فلسفه اسلامی زمانی ممکن است که بتوان حلقه های مفقوده این زنجیر را بازیافت. نسفی را می توان یکی از آن حلقه ها دانست که پیوند دهنده عرفان به فلسفه بود و بعد ها بر مکتب اصفهان بسیار تاثیر گذارد. این مقاله به بررسی وجوهِ تاثیرپذیری صدرالدین شیرازی از عزیز نسفی در مفاهیم حرکت جوهری و سیر استکمالی این اندیشه می پردازیم.
مبانی مابعدالطبیعی اندیشه سیاسی فارابی
حوزه های تخصصی:
فارابی از بزرگترین نمایندگان فلسفه سیاسی و شاخص ترین چهره سیاسی دوره اسلامی است. پژوهشگران فلسفه سیاسی، سیاست مدنی در تفکر معلم ثانی را جزیی از نظام عام فلسفه او می دانند. فارابی سیاست مدنی را در افق فلسفه وجود مطرح می کند و با توجه به دریافتی که از مراتب هرمی موجودات و کیفیت صدور و ارتباط آنها با سبب اول دارد به استنتاج هستی مدنی انسان و مرتبه وجودی مدینه می پردازد. فارابی الهیات و سیاست را در منظومه واحد فلسفی در آمیخته و با تکیه بر وحدت و شیوه استدلال نتایج آن دو را به یکدیگر تعمیم می دهد. فارابی مواد سیاست خود را از افلاطون و ارسطو گرفته و آن را بر مبنای فلسفه ارسطویی و نو افلاطونی اسلامی به شیوه استدلالی و برهان مدون کرده است. بنابر این غالبا اندیشه سیاسی فارابی را دارای دو پایه مشخص افلاطونی و ارسطویی می دانند.