افغانستان به منزلة جامعه ای توسعه نیافته، در طول تاریخ معاصرش تلاش های بسیاری جهت پیشرفت و نوسازی انجام داده است اما تا به امروز این تلاش ها با شکست های پی درپی روبه رو شده است. لذا تبیین این شکست ها، از اهمیت ویژة نظری و عملی برخوردار است. پژوهش پیش رو، راز این شکست ها را از زاویه ای خاص، یعنی از منظر «نخبگان حاکم» مورد تأمل انتقادی قرار داده است. بر اساس یافته های این پژوهش، نوسازی در افغانستان به صورت آمرانه و از سوی نخبگان حاکم آغاز شده و همواره در دامن قدرت، بریده بریده نفس کشیده است؛ اما ازآنجاکه این اقدام با کندی و از سر احساس، با اقدامات عجولانه و غیرواقع بینانه، با افراط و تفریط و با الگو های متضاد و ضد و نقیض انجام شده، نه تنها دستاوردی نداشت، که همواره زمینة حرکت های ارتجاعی و واپس گرایانه را در جامعه تقویت کرده است.
ایجاد منطقة ویژة اقتصادی انرژی پارس در منطقة عسلویه، تحولات اجتماعی- فرهنگی متعددی را ایجاد کرد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر توسعه صنعتی بر وضعیت اجتماعی شهر عسلویه و بررسی نقش رسانه در ایجاد آگاهی و کمک به آنان به منظور مشارکت در فعالیت های توسعه ای است. در این پژوهش، از روش های اسنادی و پیمایش استفاده شد. در بخش پیمایش، برای سنجش تأثیرات طرح های توسعه ای بر اجتماع محلی و نقش رسانه در مشارکت اجتماع محلی، دو پرسشنامة جامع به کار گرفته شدند و داده ها به روش های آماری تجزیه و تحلیل شدند. جامعة آماری شامل تمامی افراد بالغ ساکن شهر عسلویه است. تعیین حجم نمونة آماری، به روش خوشه ای و تصادفی ساده انجام شد. براساس یافته ها، با پیشرفت توسعه صنعتی در الگوهای فرهنگی، ارزش ها و باورهای مردم تغییر کرده است. این تغییرات، بر حوزه های الگوی ازدواج و رابطه با جنس مخالف تأثیر گذاشته است. همچنین نتایج نشان می دهد با افزایش توسعه و پیشرفت صنعتی، مشارکت محلی نیز افزایش یافته است. همچنین مطابق یافته ها، عوامل دیگری غیر از رسانه در مشارکت مردم در طرح های توسعه ای اثر گذارند.