فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۱٬۰۵۰ مورد.
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۷
123 - 144
حوزه های تخصصی:
امروزه بزرگ ترین تهدید زیست محیطی کره زمین، گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی است. پیامدهای تغییر اقلیم منجر به کمبود آب و مواد غذایی، بیماری، بیکاری و مهاجرت، فقر، بحران در خصوص منابع و بی ثباتی می گردد. هدف از انجام این پژوهش پهنه بندی مناطق کشور بر اساس شاخص های ژئوپلیتیکی اثرات تغییر اقلیم می باشد. تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و روش انجام آن توصیفی-تحلیلی است. گردآوری داده ها و اطلاعات اسنادی و پیمایشی و با ابزار پرسش نامه صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش به صورت هدفمند و شامل صاحب نظران و متخصصین در حوزه تغییر اقلیم شاغل در سازمان های هواشناسی، محیط زیست و پدافند غیرعامل است. پرسش نامه بر اساس شاخص های اثرات تغییر اقلیم و ژئوپلیتیک طراحی و پس از توزیع ، تعداد 60 پرسشنامه جمع آوری گردید. سپس به وسیله آزمون مقایسه ای فریدمن اولویت بندی پارامترهای تأثیرگذار تغییر اقلیم بر ژئوپلیتیک پرداخته که به ترتیب عبارت اند از 1- فقر و بیکاری 2- خشک سالی 3 – امنیت اجتماعی 4-تولید محصولات استراتژیک کشاورزی و دامی 5-سلامت و بهداشت عمومی و 6-حفظ تعادل اکوسیستم بیشترین تأثیر را در ژئوپلیتیک کشور خواهد داشت. پس ازآن با استفاده از نرم افزار (GIS) پهنه بندی کشور به اعتبار اثرات تغییر اقلیم در مناطق کشور ترسیم گردید. بر اساس یافته های تحقیق، با توجه به شاخص های ژئوپلیتیکی اولویت بندی شده، اثرات تغییر اقلیم در استان های سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد، قم، بوشهر و البرز بیشترین ضربه پذیری را خواهند داشت. بدین منظور دولت با یک برنامه ریزی میان مدت و بلند مدت می تواند در کاهش چالش های ژئوپلیتیکی ناشی از اثرات تغییر اقلیم در این مناطق تاثیرگزار باشد. در پایان بر لزوم اجرای روش های مؤثر ازجمله آبخیزداری و استفاده از انرژی های پاک جهت کاهش انتشار گازهای گلخانه ای برای سازگاری با اثرات تغییر اقلیم تأکید شده است.
بررسی نسبی زمین ساخت فعال با استفاده از شاخص های ریخت زمین ساختی در حوضه های جنوب شرق منطقه آتشفشانی بزمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۸
107 - 130
حوزه های تخصصی:
آتشفشان بزمان، در جنوب شرق ایران، شمال غربی شهرستان ایرانشهر و در شمال شهر بزمان واقع گردیده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی زمین ساخت فعال حوضه های آبریز نشأت گرفته از آتشفشان بزمان (با نگرشی بر شهر بزمان) و محیط پیرامون آن و همچنین سطح بندی فعالیت های زمین ساختی نسبی می باشد. در این راستا به مطالعه شاخص های مورفومتریک پرداخته شده است که عبارتند از: نسبت عدم تقارن حوضه زهکشی (Af)، سینوسیتی جبهه کوهستان (Smf)، شیب طولی رودخانه (SL)، پهنای کف دره به ارتفاع آن(Vf) ، انتگرال هیپسومتری (Hi)، شاخص میانگین شیب محوری کانال(MASC) ، شاخص شکل حوضه آبریز (Bs). نتایج حاصل از تحلیل های زمین ریختی، به صورت شاخص نسبی فعالیت های زمین ساختی (Iat) بیان شده است. این شاخص فعالیت های زمین ساختی یک منطقه را در چهار طبقه فعالیت کم، متوسط، زیاد و بسیار زیاد نشان می دهد. براساس مطالعات انجام شده، رده بندی فعالیت زمین ساختی به صورت ذیل است: گستره با فعالیت زمین ساختی نسبی خیلی بالا در بخش های شمال شمال غربی و شمال شمال شرقی گستره مطالعاتی قرار گرفته اند، این حوضه ها در بخش های شمال- شمال شرق و شرقی منطقه واقع شده اند، که این مسئله عمدتاً متأثر از سنگ شناسی (خصوصاً پیرامون آتشفشان)، حرکت ساختار های زمین ساختی فعال موجود در این حوضه ها می باشد. پهنه با فعالیت زمین ساختی نسبی متوسط در بخش های میانی و جنوبی منطقه واقع شده و پهنه با فعالیت زمین ساختی نسبی پایین که حوضه های بخش های مرکزی و غرب و جنوب غرب در این پهنه قرار خواهند گرفت. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل شاخص ها گویای فعالیت زمین ساختی در محدوده آتشفشان بزمان و پیرامون آن می باشد. به دلیل واقع شدن شهر بزمان و مراکز جمعیتی در محیط اطراف آتشفشان خصوصاً بخش جنوب شرقی آن، احتمال وقوع خطرات زمین شناسی در آینده اجتناب ناپذیر است.
جغرافیا و پارادایم توسعه پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجهز شدن انسان به تکنولوژی پیشرفته و جایگزینی فلسفه جبر محیطی با فلسفه انسان گرا در نیمه دوم سده بیستم سبب شد که او به صورت بی رویه و غیر منطقی از منابع زمین بهره برداری کند به طوری که بعد از دهه 1960 مصرف انسان به تدریج بیشتر از تولید سالانه زمین شد. این مساله سبب تخریب منابع زمین و ظهور آلودگی های گوناگون گردید. پیامد دستکاری های غیر منطقی انسان به اندازه ای شدید شد که بزرگترین مخاطره کره زمین یعنی گرمایش جهانی در دهه 1970 اتفاق افتاد و به زغم خیلی از دانشمندان دوره آنتروپوسن آغاز شد. برای چاره جویی این بحران جهانی در سال 1978 مفهوم توسعه پایدار مطرح و تعریف شد. هدف از این مفهوم این بود که مصرف انسان نباید بیشتراز تولید زمین باشد و زایدات انسانی هم نباید بیشتر از توان جذب زمین شود. تا زمین برای همیشه شکوفا و زاینده باقی بماند تا نسل های آینده هم از منابع زمین بهره مند شوند. رشته های علمی زیادی سعی کردند در حیطه توسعه پایدار کار کنند. اما رشته جغرافیا به دلیل ماهیت جامع نگری آن بر سامانه انسان و محیط و داشتن مکان یابی مناسب برای انسان ضمن حفظ پایداری پراکندگی ها در هدف و چشم انداز خود مناسبترین رشته برای مطالعه توسعه پایدار شناخته شده است. جغرافیا این مهم را از طریق انجام مراحل سه گانه تحلیل فضایی، برنامه ریزی فضایی و مدیریت فضایی انجام می دهد. جغرافیدانان برای انجام این کارها باید به بعضی توانایی هایی مانند توان تلفیق تخصص های متعدد جغرافیا و روش های آماری کلاسیک و زمین آمار و تکنیک های سنجش از دور و مدل های پیچیده و کمی مسلطه شوند.
ارزیابی آسیب پذیری آبخوان دشت قزوین با استفاده از روش DRASTIC-AHP مبتنی بر سیستم اطلاعات جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۹
145 - 160
حوزه های تخصصی:
آلودگی آبهای زیرزمینی به دلیل فعالیت های بشری یکی از جدی ترین مشکلات زیست محیطی در مناطق صنعتی و کشاورزی است. آب زیرزمینی یکی از منابع اصلی آب شرب در کشور ما است لذا بررسی آسیب پذیری این منابع اهمیت زیادی دارد. در این تحقیق روش اصلاح شده DRASTIC براساس سیستم اطلاعات جغرافیایی برای مطالعه آسیب پذیری آب زیرزمینی در دشت قزوین استفاده شده است. با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی ضرایب مربوط به هر پارامتر از روش DRASTIC تعیین شدند. از تحلیل رگرسیون خطی برای ارزیابی ارتباط آماری بین غلظت آلاینده های آب زیرزمینی و مناطق آسیب پذیر آن استفاده شد. نقشه ی آسیب پذیری حاصله نشان می دهد که مقادیر بدست آمده از روش DRASTIC با شاخص های کیفی مورد نظر تطابق نسبی دارد و نتایج مشابه برای روش DRASTIC-AHP نیز بدست آمد. مقایسه نتایج بدست آمده با شاخص های کیفی آب زیرزمینی نشان داد که در شرق منطقه آسیب-پذیری و پتانسیل آلودگی هر دو سطح بالایی داشته و خطر آلودگی آب زیرزمینی در این مناطق از سایر نقاط بیشتر است. با برقراری رابطه رگرسیون میان شاخص های کیفی آب زیرزمینی و روش های ارزیابی آسیب پذیری به تفکیک میزان دقت روش ها بررسی شد. مشخص گردید که روش DRASTIC-AHP از دقت بالاتری نسبت به روش سنتی آن برخوردار است و تطابق بیشتری با شاخص های کیفی واقع شده در منطقه دارد.
ارزیابی تغییرات لکه های داغ شهر تهران و اقمار براساس نوع کاربری اراضی و نقش آن در مخاطرات حرارتی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هشتم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
134-119
حوزه های تخصصی:
شهرنشینی و فعالیت های بشری بر روی اقلیم شهرها و به وضوح بر روی دمای هوای نزدیک به سطح اثر مهمی دارد. در تهران و اقمار آن عواملی از قبیل منطقه اقلیمی، فصل، زمان روز و رژیم های باد، توپوگرافی،وسعت محیط شهری،تراکم جمعیت،فعالیت ساکنین ساختار پوشش گیاهی و فرم فیزیکی شهری در شکل گیری جزایر حرارتی شهری نقش اساسی دارند. جزیره حرارتی بعنوان یکی از مخاطرات محیطی، گروههای آسیب پذیر را درمعرض خطر قرار می دهد. هدف از این پژوهش بررسی تأثیر نوع کاربری اراضی و پوشش زمین بر جزیره حرارتی تهران و اقمار آن می باشد. به منظور بررسی فضایی یاخته های بدست آمده و استخراج جزیره حرارتی، از تحلیل نقشه های لکه های داغ و تولید نقشه های کاربری اراضی با 7 کلاس و رابطه آن ها باهم برای سال های 2015-2001 استفاده شد. نتایج نشان داد تهران با وجود داشتن بیشترین مساحت مناطق مصنوع، در مقایسه با شهرستان های ری، رباط کریم و اسلامشهر از جزایر حرارتی کوچکتر و تعداد لکه های داغ کمتری برخوردار است. از سوی دیگر پراکندگی و وسعت سطوح سرسبز در مقایسه با ایجاد سطوح جنگلی و درختکاری شده به صورت محدود در یک مکان، نقش مؤثرتری در کاهش جزیره حرارتی دارد .
تاب آوری مجموعه های شهری از طریق مکان یابی و رتبه بندی ایستگاه های آتش نشانی (مورد پژوهی: منطقه 10 تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۸
129-146
حوزه های تخصصی:
تاب آوری میزان مقاومت سیستم ها و توانایی آن ها در تحمل تغییر و ظرفیت برگشت به تعادل پس از سانحه است. ازجمله شاخص های ابعاد اجتماعی و سازمانی و نهادی تاب آوری، سرعت پاسخگویی به موقع است. ایستگاه های آتش نشانی به عنوان یکی از مهم ترین مراکز خدمات رسانی در شرایط بحرانی با افزایش سرعت خدمات رسانی و پاسخگویی نقش مؤثری در افزایش ایمنی و تاب آوری دارند. در این پژوهش که با هدف افزایش سرعت پاسخگویی حین بحران از طریق مکان یابی و رتبه بندی ایستگاه های آتش نشانی در منطقه 10 تهران صورت گرفته است، از دوازده شاخص جهت رتبه بندی یازده ایستگاه پیشنهادی استفاده شده است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی با هدف کاربردی است و از روش تاپسیس فازی جهت اولویت بندی مکان پیشنهادی ایستگاه ها استفاده شده است. نظرات خبرگان آتش نشانی نشان می دهد از میان معیارهای مورداستفاده، معیارهای دسترسی، همجواری و ترافیک بیشترین میزان اهمیت را دارا می باشند و نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد ایستگاه حائز رتبه اول در معیارهای فوق بیشینه مقدار و ایستگاه رتبه آخر دارای کمترین مقدار در معیار عرض معبر بوده است و به دلیل قرارگیری بر روی مرز محدوده موردبررسی و در نتیجه داشتن مقادیر کم در معیارهای با اهمیت از منظر خبرگان، رتبه آخر را کسب نموده است. همچنین نتایج رتبه بندی نشان می دهد ایستگاه 85 آتش نشانی (ایستگاه موجود) در نقطه استقرار مناسبی قرار دارد اما ایستگاه 8 آتش نشانی (ایستگاه موجود) در مکان بهینه استقرار ندارد که این امر بر ایمنی مناطق تحت پوشش و کاهش سرعت پاسخگویی و در نتیجه کاهش تاب آوری اثرگذار است.
تغییرات و ساختار فضایی فصلی تابش موج بلند خروجی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هشتم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
۱۲۹-۱۴۸
حوزه های تخصصی:
تغییرات در تابش موج بلند خروجی زمین به عنوان یک شاخص حیاتی سینوپتیکی دگرگونی و مخاطرات آب و هوایی است که برای شناسایی کمربند خشک گرمسیری، چرخش سلول هادلی، نوسانات اقیانوسی-جو، ابرهای ضخیم و همرفتی، پیش بینی زلزله و گردوغبار در نظر گرفته می شود؛ هدف از این مطالعه بررسی تغییرات فصلی تابش موج بلند خروجی ایران می باشد. بدین منظور داده های تابش موج بلند خروجی زمین طی دوره آماری 1396-1354 از پایگاه داده ncep/ncar استخراج و مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد تابش موج بلند خروجی ایران به نسبت افزایش هر سال، به مقدار W/m 2 16/0+ افزایش و همچنین، با افزایش عرض جغرافیایی به مقدار W/m 2 37/0- کاهش می یابد. روند تغییرات فصلی بیانگر این است که 100درصد مساحت کشور در فصل زمستان از روند افزایشی معنی داری و در فصل پاییز عدم معنی داری برخوردار بوده است. فصل تابستان 24/21 درصد و در بهار 35/18 درصد از روند کاهشی عدم معنی داری برخوردار است که در جنوب شرق شامل استانهای سیستان و بلوچستان، کرمان، فارس و هرمزگان است و همچنین 76/78 درصد فصل تابستان و 65/81 درصد فصل بهار از روند افزایشی عدم معنی داری برخوردار می باشد. بررسی شاخص فضایی آماره Gi لکه های داغ تابش موج بلند خروجی ایران در فصل های بهار، پاییز و زمستان در جنوب و جنوب شرق کشور شامل استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کرمان، جنوب فارس، بوشهر و در فصل تابستان در مرکز ایران شامل دشت های لوت، کویر و صحرای پست نمک زار و ماسه زار طبس و همچنین در غرب ایران در استانهای کرمانشاه، خوزستان و ایلام با مرکزیت موسیان مشاهده شده است.مناطق لکه های سرد در همه فصول به صورت کمربندی از شمال شرق به سوی شمال غرب و همچنین در زاگرس شمالی مشاهده شده است که کمینه آن با میانگین W/m 2 220- 213 به مرکزیت خوی، ماکو، چالدران، جلفا و مرند است.
پهنه بندی نواحی سیل خیز با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) و سنجش از دور (RS)، (مطالعه موردی : شهرستان داراب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۷
21 - 46
حوزه های تخصصی:
مخاطرات طبیعی حوادث ناگواری هستند که هر ساله باعث بروز صدمات و خسارات بسیار زیاد و جبران ناپذیر به محیط طبیعی و پدیده های انسان ساخت می شوند. سیلاب ها از جمله مخاطراتی هستند که همیشه احتمال رخ داد آنها به عنوان یک مخاطره طبیعی برای انسانها وجود داشته است. در این میان شناسایی پهنه های سیل خیز از جمله اقدامات اولیه برای مقابله با آنها محسوب می شود. شهرستان داراب نیز از این امر جدا نبوده و این پژوهش با هدف تهیه نقشه پتانسیل سیلخیزی شهرستان انجام شد. با توجه به این نکته که در سیلخیزی هر منطقه معیارهای زیادی دخیل می باشد، لذا در این پژوهش12 معیار شیب، جهت شیب، بارش، ارتفاع رواناب، وضعیت شماره منحنی (CN)، جهت جریان تجمعی، وضعیت گروه های هیدرلوژیکی خاک، کاربری اراضی، تراکم پوشش گیاهی، تراکم شبکه زهکشی، وضعیت ارتفاعی حوضه و فاصله از آبراهه ها، انتخاب و نقشه های مربوط به هریک تهیه گردید. در مرحله بعد نقشه های تهیه شده با استفاده از روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و با استفاده از نرم افزار اکسپرت چویس وزن دهی و توسط مدل منطق فازی فرایند فازی سازی آنها انجام شد. در نهایت همپوشانی لایه ها با استفاده از عملگر فازی جمع جبری (SUM) در نرم افزار Arcmap انجام شد و بدین ترتیب نقشه های مربوط به پهنه بندی خطر رخداد سیل شهرستان داراب با دوره های بازگشت مختلف و در 5 طبقه استخراج شد. نقشه های بدست آمده با دوره های بازگشت مختلف، از الگوی تقریباً یکسان و مشابهی برخوردار میباشند. به طوری که بر اساس نقشه های نهایی خطر وقوع سیل با دوره های بازگشت 25، 15، 5 و 50 ساله، به ترتیب 71/9، 39/9، 4/8 و 93/9 درصد از مساحت شهرستان دارای خطر سیل خیزی خیلی کم و 24/9، 64/10، 90/11 و 65/8 درصد از مساحت آن دارای خطر سیل خیزی خیلی زیاد می باشد.
پهنه بندی مناطق مستعد آتش سوزی در بوم سازگان های جنگلی زاگرس شمالی (مطالعه موردی: جنگل های سردشت درآذربایجان غربی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
105 - 126
حوزه های تخصصی:
تعادل بوم شناسی طبیعت وابسته به سلامتی بوم سازگان های جنگلی است. آتش سوزی تأثیرات جبران ناپذیری بر کارکردهای بوم شناسی بوم سازگان جنگلی می گذارد، بطوری که سبب اختلال در تولید اکسیژن و ترسیب کربن، کاهش تنوع زیستی، گسترش آفات و بیماری ها و درنهایت برهم خوردن تعادل طبیعت می شود که نقش بی همتایی بو م سازگان جنگلی دارد. تحقیق حاضر با هدف پهنه بندی خطر آتشسوزی در جنگل های شهرستان سردشت در استان آذربایجان غربی با وسعت 8/1784 هکتار برای دستیابی به راهکارهای مدیریتی جهت مقابله با آن انجام شد. به این منظور پس از گردآوری داده های مورد نیاز، اقدام به تهیه لایه های اطلاعاتی شامل ارتفاع، شیب، جهت دامنه، متوسط بارندگی سالانه، متوسط دمای ماهانه، کربن آلی، بافت خاک و تراکم پوشش گیاهی گردید. در مرحله بعد، اولویت بندی و ارزیابی معیارها و تعیین وزن لایه ها توسط فرایند تحلیل سلسله مراتبی انجام شد. با اختصاص وزن های حاصل به لایه های رستری، عوامل تاثیرگذار و روی هم گذاری لایه های اطلاعاتی در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی نقشه امکان وقوع آتش سوزی در جنگل های منطقه تهیه گردید. نتایج نشان داد که 7/12 درصد منطقه در محدوده خطر آتش سوزی زیاد، 9/39 درصد در محدوده متوسط، 9/31 درصد در طبقه با خطر کم و 5/15 درصد منطقه نیز در محدوده بی خطر واقع شده است. همچنین، بیشترین تهدید آتش سوزی، در نواحی شمال شرق منطقه مورد مطالعه و کمترین خطر آتش سوزی نیز، در شمال، بخش هایی در جنوب و نوار باریکی در نواحی مرکزی منطقه مورد مطالعه مشاهده شد. مقدار شاخص آنگستروم نیز نشان داد که بیشترین احتمال رخداد آتش سوزی ها در فاصله زمانی خرداد تا شهریور است.
تغییرات پیش نگری شده در دما و بارش حوضه کشف رود بر مبنای روش های مقیاس-کاهی دینامیکی و آماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
183 - 202
حوزه های تخصصی:
اقلیم تحت تاثیر عوامل طبیعی و انسان ساز در سطح جهانی و منطقه ای در حال تغییر است. امروزه، مدل های سری CMIP، منابع داده ای چند مدلی را به منظور بهبود پژوهش های علمی در راستای شناخت تغییر اقلیم و خطرپذیری اقلیم آینده در مقیاس منطقه ای یا محلی و توسعه رهیافت هایی برای سازگاری با اقلیم ارایه می دهند. با این وجود، ثابت شده است که این مدل ها قادر به حل جزئیات ویژگی های تغییر اقلیم در مقیاس های مذکور نیستند. به منظور پرکردن این خلا، روش های مقیاس کاهی ( دینامیکی و آماری)، به عنوان راه های چند روشی به منظور بدست آوردن پیش نگری های با قدرت تفکیک مناسب از مدل های جهانی اقلیمی بکار می روند. ارائه اطلاعات مطمئن تر اقلیمی به صورت چند مدل، چند روش و چند مقیاس (M5S) می تواند به تصمیم گیران بخش-های مختلف همچون آب و کشاورزی در پاسخ به تغییرات اقلیم کمک نماید. در این راستا، در این پژوهش با هدف ارایه سناریوهای آتی اقلیمی دما و بارش در حوضه کشف رود (دشت مشهد) از دو روش مقیاس کاهی آماری (SDSM و BCSD) و یک مدل منطقه ای اقلیم (RegCM) استفاده شده است. برونداد مدل اقلیمی CanESM2 برای دوره حاضر (2005-1984) و دوره آینده نزدیک (2050-2021) با سه روش مذکور، مقیاس کاهی شد. نتایج نشان داد میانگین دما در حوضه کشف رود در تمام فصل ها افزایش می یابد (با سه روش). تغییرات بارش دارای نوسانات زیادی است. در دوره آتی، بارش تا 4 و 9 درصد تحت این سناریوی با دو روش SDSM و RegCM کاهش می یابد که از لحاظ آماری معنی دار نیست در حالیکه با استفاده از روش مقیاس کاهی BCSD، بارش به طور معنی داری تا 24 درصد در ایستگاه مشهد افزایش خواهد یافت.
تبیین مؤلفه های کلیدی افزایش تاب آوری کالبدی شهر تهران در برابر زلزله با رویکرد تحلیل ساختاری (مطالعه موردی: منطقه 10)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۷
161 - 182
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با بهره گیری از رویکرد تحلیل ساختاری به تبیین مؤلفه های افزایش تاب آوری کالبدی منطقه 10 شهر تهران در برابر زلزله می پردازد. علت انتخاب این محدوده، تراکم جمعیتی بالا و بافت آسیب پذیر این منطقه از شهر تهران است. این پژوهش، تحقیقی میدانی با رویکرد توصیفی- تحلیلی بوده و به دنبال پاسخ به این سؤال است که عوامل کلیدی تبیین کننده مؤلفه های افزایش تاب آوری کالبدی منطقه 10 شهر تهران در آینده با توجه به وضع موجود کدام اند؟ برای تدوین چارچوب نظری، ابتدا با استفاده از روش اسنادی، ادبیات موضوع بیان شده و سپس با تکیه بر تکنیک پویش محیطی، داده های تجربی مستخرج گردیده است. جامعه آماری این تحقیق شامل 20 نفر از خبرگان و متخصصین شهری بوده و روش نمونه گیری، هدفمند است. در گام اول، بر پایه مرور متون نظری و ادبیات موضوع، 41 متغیر به عنوان شاخص های اولیه اندازه گیری تاب آ وری کالبدی استخراج و در گام بعدی نظرات خبرگان در مورد اثرات این متغیرها بر یکدیگر از طریق توزیع 20 پرسشنامه جمع آوری شدند. درنهایت پاسخ ها با استفاده از روش تحلیل اثرات متقابل ساختاری در نرم افزار MicMac مورد تحلیل قرار گرفتند. در این تحلیل، میزان تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم متغیرها بر یکدیگر و بر روند آینده تاب آوری کالبدی منطقه 10 تهران در برابر زلزله مشخص شد. نتایج حاکی از آن است که از بین 41 متغیر اولیه تأثیرگذار، 11 عامل در تاب آوری کالبدی منطقه 10 تهران در مقابله با زلزله اثر کلیدی دارند. این متغیرها عبارت اند از: دسترسی به شبکه معابر اصلی، دسترسی به نهادهای امدادرسان، ضوابط فنی و الگوهای ساخت وساز، دسترسی به آتش نشانی، استحکام بناهای عمومی، توزیع خدمات، بازسازی و بهسازی ساختمان های ناپایدار، کاربری زمین، کلاس دانه بندی ، حفاظت از امکانات و زیرساخت های عمومی و نسبت راه به ساختمان در محدوده موردمطالعه. همچنین نتایج پژوهش نشان می دهد که روابط عوامل کلیدی، از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری زیادی برخوردارند.
ارزیابی آسیب پذیری آب های زیرزمینی با مدل های دراستیک و سینتکس در محیط GIS (مطالعه موردی: شهرستان کارون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
35 - 50
حوزه های تخصصی:
وجود منابع مهم آلاینده های انتشاری و نقطه ای ناشی از فعالیت های انسانی در سطح زمین و نفوذ این آلاینده ها به آبخوان ها، سبب کاهش کیفیت آب زیرزمینی می شود، بنابراین در مدیریت منابع آب زیرزمینی، جلوگیری از آلودگی این آب ها ضروری است. آب های زیرزمینی شهرستان کارون در استان خوزستان، به علت رونق فعالیت های کشاورزی و صنعتی در آن منطقه، همواره در معرض آلودگی هستند. لذا هدف این مطالعه، ارزیابی و پهنه بندی آسیب پذیری آبخوان منطقه با استفاده از مدل های دراستیک و سینتکس می باشد. با نقشه سازی و تلفیق پارامترهای هیدروژئولوژیکی مؤثر در انتقال آلودگی به آبخوان، نقشه های آسیب پذیری دو مدل مذکور در محیط نرم افزار GIS تهیه شدند. جهت صحت سنجی مدل های به کاربرده شده از مقادیر اندازه گیری شده نیترات موجود در چاه های منطقه استفاده شده و ضریب همبستگی پیرسون بین مدل ها و لایه نیترات، محاسبه و مشخص شد. نتایج نشان داد که شاخص آسیب پذیری مدل دراستیک، بین 68 تا 215 و شاخص آسیب پذیری مدل سینتکس بین 52 تا 195 متغیر است. در روش دراستیک، 2/485 هکتار از منطقه بدون خطر آلودگی، 6/751 هکتار با آسیب پذیری خیلی کم، 5/3305 هکتار با آسیب پذیری کم، 7/12411 هکتار با آسیب پذیری متوسط، 2/11191 هکتار با آسیب پذیری متوسط تا زیاد، 3/9427 هکتار با آسیب پذیری زیاد، 1/5861 هکتار با آسیب پذیری خیلی زیاد و 5/478 هکتار کاملاً مستعد آلودگی می باشد. در روش سینتکس، 4/455 هکتار از منطقه بدون خطر آلودگی، 1/789 هکتار با آسیب پذیری خیلی کم، 5/3281 هکتار با آسیب پذیری کم، 7/12426 هکتار با آسیب پذیری متوسط، 4/11169 هکتار با آسیب پذیری متوسط تا زیاد، 3/9449 هکتار با آسیب پذیری زیاد، 2/5844 هکتار با آسیب پذیری خیلی زیاد و 7/495 هکتار کاملاً مستعد آلودگی می باشد. همچنین، میزان همبستگی نقشه نیترات آب زیرزمینی با مدل های دراستیک و سینتکس به ترتیب 68/0 و 51/0 بوده که بیانگر قابلیت بالاتر مدل دراستیک نسبت به مدل سینتکس برای آبخوان منطقه موردمطالعه دارد.
اثرات چاه های بهره برداری آب زیرزمینی بر تغییرپذیری پهنه های فرونشست دشت نیشابور و پیامدهای ژئومورفیک آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هشتم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
۲۰۰-۱۸۷
حوزه های تخصصی:
با وجود مطالعات بسیار در زمینه ارتباط بین فرونشست زمین و نوسان سطح ایستابی، تحقیقات اندکی در رابطه با اثرات فاصله از چاه های پمپینگ بر تغییرپذیری گسترش مکانی محدوده های کم خطر و پر خطر فرونشست انجام شده است. علاوه بر این مطالعات کمی به بررسی اثرات تغییر در نرخ فرونشست بر میزان گسترش شکاف های سطحی بصورت ترکیبی از پردازش تصاویر رادار و پیمایش میدانی پرداخته اند. در پژوهش حاضر پیامدهای ژئومورفیک بهره برداری بی رویه از منابع آب های زیرزمینی با تاکید بر اثرات فاصله از چاه های پمپینگ بر تغییرپذیری نرخ فرونشست بررسی شده است. در ابتدا منطقه مورد مطالعه از لحاظ گسترش مکانی بخش های پرخطر و کم خطر فرونشست پهنه بندی شد. این پهنه بندی براساس پردازش تصاویر رادار مربوط به سال 2020 انجام شد. بعد از پهنه بندی منطقه از لحاظ شدت وقوع فرونشست، براساس اطلاعات گرفته شده از سازمان آب منطقه ای استان خراسان رضوی، 30 چاه پمپینگ در منطقه شناسایی و بعد از تطبیق آنها با منطقه از طریق پیمایش میدانی، نقاط GPS از استقرار چاه ها روی نقشه پهنه بندی فرونشست منطقه تعیین شد. سپس بافرهایی در فواصل 500، 700، 1000، 1300، 1500 و 2000 متر در اطراف چاه ها مشخص شدند. در مرحله بعد، از طریق پیمایش میدانی شکاف های فرونشست در سطح محدوده مورد مطالعه شناسایی و موقعیت مکانی آن ها ثبت گردید. سپس موقعیت شکاف ها به نقشه پهنه یندی فرونشست انتقال داده شد. نتایج نشان داده است که فاصله از چاه های پمپینگ اثرات قابل توجهی بر گسترش مکانی محدوده های پرخطر و کم خطر فرونشست دارد. به طوریکه با نزدیک شدن به چاه های پمپینگ وسعت محدوده های پر خطر افزایش یافته و بر عکس با دور شدن از چاه بر گسترش محدوده های کم خطر فرونشست افزوده می شود. سایر نتایج نشان داد که گسترش نرخ فرونشست بطور معنی داری توزیع تراکم شکاف ها را تحت تاثیر قرار می دهد. بطوریکه بیشترین تراکم این شکاف ها با پهنه های پر خطر فرونشست انطباق داشته است.
بررسی مخاطرات لرزه ای با مطالعه تغییرات آهنگ کرنش در البرز مرکزی با استفاده از داده های GPS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
البرز مرکزی به علت استقرار کلان شهر تهران از اهمیت خاصی در مطالعات مرتبط با سوانح طبیعی از جمله خطر لرزه ای برخوردار است. این اهمیت باعث توسعه شبکه ای نسبتاً متراکم از ایستگاههای GPS در این منطقه و مناطق همجوار شده است. در این مطالعه از درون یابی بردارهای سرعت GPS بر روی یک شبکه مستطیل شکل و محاسبه کرنش در مرکز هر سلول برای مطالعه تغییرات آهنگ کرنش در گستره البرز مرکزی استفاده شد. نتایج دلالت بر تغییرات مکانی در محورهای اصلی آهنگ کرنش ژئودتیکی در منطقه و همچنین تغییر در آهنگ کرنش مساحتی (اتساع) در قسمتهای مختلف البرز مرکزی دارد که در تلفیق با جهت گیری گسلهای اصلی منطقه، واقعیت های مهمی را درباره سازوکار حرکت گسلها آشکار نمود. بی هنجاری های مشاهده شده در این کمیتها، با لرزه خیزی و حرکتهای راندگی و راستالغز بر روی گسلهای مهم منطقه تطابق معنی داری را نشان داده و افراز دگرشکلی را در البرز مرکزی و نواحی پیرامون که به دلیل اعمال تنش های تکتونیکی مایل بر گسلها و صفحات شکستگی های ضعیف از پیش موجود رخ می دهد، مورد تایید قرار دادند. بی هنجاری های مثبت مشاهده شده در نقشه آهنگ کرنش مساحتی یا اتساع بیانگر مکان های مستعد مخاطرات لرزه ای می باشند.
الگوهای همدید تعیین کننده مسیر حرکت سامانه های بارشی با منشاء سودانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سامانه سودانی مهمترین سامانه تامین کننده بارش مناطق جنوبی ایران است. این سامانه در شرایط همدیدی مختلف، از مبادی ورودی و مسیرهای متفاوتی از ایران عبور می کند. هدف اصلی این تحقیق شناسایی و معرفی الگوهای همدیدی و سامانه های اصلی تاثیرگذار در تعیین مسیر حرکت سامانه سودانی می باشد. برای دستیابی به این مهم نیمه جنوبی ایران به سه منطقه جنوب غرب، جنوب میانی و جنوب شرق تقسیم گردید. با اعمال معیارهای لازم 142سامانه بارشی شناسایی شد. پس از استخراج منشا آنها هسته مرکزی، پهنه اولین منحنی بسته و محور اصلی زبانه کم فشار سودانی به تفکیک هر گروه استخراج شد. نتایج نشان می دهد موقعیت استقرار هسته و الگوی گسترش اولین منحنی بسته کم فشار در ماه های مختلف بارشی و سامانه های مسیرهای سه گانه، از لحاظ موقعیت مکانی تفاوت چندانی ندارد. بلکه مهمترین سامانه موثر در تعیین مسیر حرکت سامانه های سودانی واچرخندعربستان و الگوی گسترش ناوه شرق مدیترانه می باشد. در الگوی همدیدی سامانه های جنوب غرب، واچرخندعربستان در نیمه شرقی عربستان استقرار می یابد. محور ناوه ها دراین حالت عموما گسترش شمالی-جنوبی دارند. درنتیجه پهنه و شدت بارش سامانه هایی که از جنوب غرب وارد ایران می شوند بیشتر از دو مسیر دیگر است. تمرکز محور ناوه های این مسیر بین طول های 30 تا 40 درجه شرقی (مدیترانه شرقی) می باشد. در سامانه های جنوب میانی واچرخندعربستان قدری جنوب سو شده و محوری شمال شرقی-جنوب غربی پیداکرده است. در این الگو ناوه های مدیترانه ای عموما محوری شمال شرقی-جنوب غربی دارند. در سامانه های جنوب شرق واچرخندعربستان با جابجایی شرق سوی نامتعارف برروی هند مستقر می شود. گسترش و امتداد محور ناوه ها و زبانه کم فشار سودانی مسیر جنوب شرق، دارای انضباط و هماهنگی ساختاری نمی باشد. این عدم تقارن را باید در توپوگرافی عمومی فلات تبت و الگوی گردشی مترتب در اثر حضور واچرخندتبت برآن جستجو کرد.
ارزیابی اثر تغییر پوشش اراضی بر روی روند فرسایش خاک تالاب هور العظیم در جنوب غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۷
107 - 122
حوزه های تخصصی:
فرسایش خاک یک فاکتور کلیدی محیطی می باشد، که تنها به فاکتورهای ژئواکولوژیک وابسته نیست بلکه به تغییرات کاربری اراضی و پوشش اراضی نیز وابسته است. تحقیق حاضر به ارزیابی تغییرات کاربری و تاثیر آن بر فرسایش خاک در تالاب هورالعظیم در استان خوزستان در جنوب غرب ایران و استان میسان در جنوب شرق کشور عراق می پردازد. برای انجام این تحقیق از تصاویرماهواره لندست مربوط به خرداد ماه سال های 1365 و 1395 استفاده شد. جهت طبقه بندی تصاویر، از روش طبقه بندی حداکثر احتمال استفاده و نقشه پوشش اراضی تالاب تهیه گردید. صحت طبقه بندی با محاسبه ضریب کاپا و صحت کلی با استفاده از ماتریس خطا ارزیابی شد. برای تصویر سنجنده TM ضریب کاپا و صحت کلی به ترتیب 85/0 و 92/0 و برای تصویر سنجنده OLI به ترتیب 89/0 و 94/0 برآورد گردید. در مرحله بعد فرسایش خاک منطقه با استفاده از معادله جهانی ارزیابی فرسایش خاک (RUSLE) برای دوره 1986-1395 ارزیابی شد. نتایج کلی گویای این مطلب است که در بازه بین سال های 1365 تا 1395 از مساحت طبقات پوشش اراضی دارای کلاس فرسایشی کم کاسته شده و به مساحت کلاس های فرسایشی زیاد و عمدتا به کلاس فرسایشی بیش از 5 تن در هکتار در سال افزوده شده است. بر اساس اطلاعات اطلاعات بدست آمده برای سال 1365 حدود 26 درصد از مساحت و برای سال 1395 در حدود 41 درصد از مساحت منطقه مقدار فرسایش از حد قابل قبول بیشتر بوده و در برخی قسمت ها بحرانی است. لذا نتایج حاصل از این مطالعه لزوم پرداختن به این مسئله و ارائه راه حل های حفاظتی و مدیریتی را روشن می کند.
ارزیابی و مقایسه دقت داده های گسلی و لرزه ای در تحلیل فرکتالی زمین ساخت زاگرس شمال غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هشتم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
107-122
حوزه های تخصصی:
تغییرات مکانی پارامترهای فرکتالی عامل مهمی برای بررسی وضعیت زمین ساختی است. در هندسه فرکتال، بعد فرکتال در هر مقیاسی، حفظ می شود که بیانگر خاصیت اصلی فرکتال است. در این تحقیق به منظور بررسی کارایی روش فرکتال در بررسی زمین ساخت زاگرس شمال غرب، به مقایسه و آزمون یکسان بودن نتایج ابعاد فرکتالی گسل ها در نقشه هایی با مقیاس های مختلف، و زمین لرزه هایی با طول دوره و جزئیات و مقیاس های مختلف بزرگا پرداخته شد. برای این منظور از 6 لایه اطلاعاتی استفاده گردید و ابعاد فرکتالی آن ها به روش مربع شمار محاسبه و نتایج بعد فرکتالی آن ها مورد تحلیل قرار گرفته اند. دو دسته داده گسلی مستقیماً و دو دسته داده زمین لرزه (پژوهشگاه بین المللی زلزله و مؤسسه ژئوفیزیک) یکبار بدون تغییر و دیگر بار برای افزایش دقت با احتساب بزرگای کمال وارد محاسبات شدند. نتایج نشان می دهد که ابعاد هندسی گسل های منطقه فرکتالی است و تنها تفاوت در ثبت جزئیات گسل ها سبب تغییری جزئی در ترتیب مناطق فعال در دو مقیاس شده است و نتایج دو مقیاس تقریباً مشابه است. در مورد داده های لرزه ای نتایج داده های از 1900 تا 2020 که از تعداد کمتر زمین لرزه و مقیاس مختلف ثبت بزرگا برخوردارند تطبیقی با واقعیت نشان نمی دهند، در صورتی که می توان به نتایج ابعاد فرکتالی داده های زمین لرزه های منحصراً سده 20 که از نظر دقت و مقیاس ثبت بزرگا یکسان هستند، اعتماد نمود. نتایج آن، فعال ترین منطقه از نظر بعد فرکتالی را محدوده غرب کرمانشاه نشان می دهد و شاهد آن تمرکز زمین لرزه هایی با بزرگای بالاتر به ویژه زمین لرزه اخیر کرمانشاه با بزرگای 7/3 است که تلفات فراوانی به دنبال داشت.
ارزش گذاری خسارات اقتصادی پدیده ی گرد و غبار بر بخش کشاورزی (مطالعه موردی: دهستان های شهرستان مسجدسلیمان، استان خوزستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۷
145 - 158
حوزه های تخصصی:
گرد و غبار یکی از پدیده های جوی است که سالیانه خسارات اقتصادی فراوانی را به بخش کشاورزی وارد می نماید. در این راستا پژوهش حاضر به ارزش گذاری خسارات اقتصادی پدیده ی گرد و غبار بر بخش کشاورزی دهستان های شهرستان مسجدسلیمان و برآورد تمایل به پرداخت افراد برای کنترل این پدیده می پردازد. جامعه آماری تحقیق، خانوارهای روستاهای شهرستان مسجدسلیمان در استان خوزستان می باشند که طبق نتایج آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن مرکز آمار ایران در سال 1395 دارای تعداد 128 روستا با 2286 خانوار روستایی و جمعیتی برابر بر 10954 نفر بوده است. اطلاعات لازم با استفاده از تعداد 400 پرسشنامه و از طریق نمونه گیری چند مرحله ای جمع آوری گردید. با تعیین تعداد کل نمونه، تعداد نمونه هر روستا با انتساب متناسب بر اساس جمعیت روستاهای منتخب، مشخص شد. با استفاده از الگوی لوجیت، عواملی که بر تمایل به پرداخت کشاورزان برای حفظ محصولات کشاورزی در مقابل گرد و غبار اثرگذار هستند، با استفاده از نرم افزار Shazam 9 و محاسبات ریاضی با نرم افزار Maple 18 برآورد گردید. نتایج نشان داد که در بخش کشاورزی منطقه مورد مطالعه، متغیرهای سن، تعداد افراد شاغل، تحصیلات و درآمد اثر مثبت و معنی داری بر تمایل به پرداخت کشاورزان برای حفظ محصولات کشاورزی در مقابل گرد و غبار دارند. ارزش کل خسارات در مقابل پدیده ی گرد و غبار برای حفظ محصولات کشاورزی 791448408 تومان در سال برای دهستان های شهرستان مسجدسلیمان به دست آمد.
پایش شوری خاک در راستای تخریب سرزمین با کمک تکنیک های سنجش از راه دور (مطالعه موردی استان ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۲۷
1 - 20
حوزه های تخصصی:
شور شدن خاک ها از فرآیندهای غالب تخریب زمین در مناطق خشک و نیمه خشک بشمار می آید و یکی از مهمترین مشکلاتی است که باروری خاک را در نقاط مختلف جهان با مشکل جدی مواجه کرده است. در این مطالعه در اولین قدم، نمونه های خاک برداشت و کار پیش پردازش روی تصاویر لندست، با تشخیص بهترین ترکیب باندی (باند های 7-5-2) صورت گرفت. از شاخص های سنجش از دوری مختلف شوری مانند NDSI (شاخص شوری نرمال شده)، BI (شاخص روشنایی) و SI (شاخص شوری) برای نقشه برداری شوری خاک منطقه مورد مطالعه استفاده شده است. همچنین اندازه گیری های آزمایشگاهی هدایت الکتریکی (EC) و اسیدیته خاک (PH) نیز روی نمونه های خاک انجام شده است. در این راستا مقادیر سه شاخص شوری NDSI, BI, SI برای سال های 2017، 2015، 2010، 2005، 2000 در محیط نرم افزار ENVI و GIS محاسبه شد و مناطق دارای شوری با رنگ قرمز در نقشه خروجی در محدوده مورد مطالعه نمایش داده شد. بر اساس نتایج حاصله از تجزیه و تحلیل تصاویر ماهواره ای زمین های دارای خاک شور به علل مختلفی از جمله (مجاورت با سازند گچساران، آبیاری شدن با آبهای زیرزمینی شور، جنس خاک و لم یزرع بودن اکثر زمین ها در منطقه و ...) به طور صد در صد در غرب و جنوب غرب استان ایلام ( در زیر حوضه های مهران، موسیان-آبدانان، دشت عباس غربی – شرقی و مولاب) واقع هستند. با توجه به بازدید های میدانی و نمونه برداری خاک جهت آزمایش از مناطق مختلف استان ایلام نیز مشخص شد که فقط مقادیر PH در زیر حوضه مهران، جنوب دهلران و پایین دست سد سیمره بالای 5/8 بوده که نشان دهنده ی قلیایی و سدیمی بودن خاک این مناطق است. نتایج آزمایشگاهی EC و PH نمونه های خاک تا حدودی نتایج تجزیه و تحلیل های سنجش از دوری بدست آمده از داده های ماهواره ای در منطقه مورد مطالعه تایید می کند.
آشکارسازی تغییر نوسانات فصلی متغیرهای اقلیمی و نسبت دهی به تغییر اقلیم (محدوده مطالعاتی: دامنه های جنوبی البرز مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هشتم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
۹۳-۱۱۰
حوزه های تخصصی:
یکی از چالش های اصلی پیش روی بشر، بحث گرمایش جهانی و اثرات تغییر اقلیم می باشد. در این تحقیق سعی شده تا با بررسی روند متغیرهای اقلیمی مشاهداتی مختلف شامل بارش، دمای حداکثر و دمای حداقل طی فصول مختلف در محدوده دامنه های جنوبی البرز مرکزی (استان تهران و البرز) علاوه بر اثبات تغییر اقلیم ناشی از گرمایش جهانی، میزان دخالت هر یک از واداشت های عمده از جمله گازهای گلخانه ای تعیین گردد. در این راستا با استفاده از روش درون یابی وزن دهی معکوس فاصله ( IDW )، داده های مشاهداتی سه ایستگاه همدیدی آبعلی، مهرآباد و کرج به صورت پهنه ای تبدیل شد و با میانگین گیری غیرمتداخل سه ساله و محاسبه آنومالی متغیرهای مشاهداتی و شبیه سازی عوامل مرکب ( ALL )، عوامل طبیعی ( NAT )، گازهای گلخانه ای ( GHG ) و اجراهای کنترل پیش از انقلاب صنعتی ارکان مورد نیاز آشکارسازی و نسبت دهی فراهم شد. با کاهش حجم داده های حاصل از اجراهای کنترلی به وسیله توابع غیرمتعامد تجربی ( EOF ) و استفاده از روش انگشت نگاشت بهینه و آزمون ثبات باقیمانده ها، تأثیر هر یک از سیگنال ها مذکور بررسی شد. با توجه به نتایج حاصل شده، برای آنومالی هر سه متغیر بارش، دمای حداکثر و دمای حداقل به ترتیب طی فصول زمستان، تابستان و بهار سیگنال ALL ، آشکارسازی و نسبت دهی گردید. به علاوه برای دمای حداقل بهاره سیگنال GHG در تغییرات دما نقش مؤثری دارد. بدین ترتیب بالاترین ضرایب مقیاس ساز (β) تحت واداشت های مرکب ALL به ترتیب مربوط به میانگین غیرمتداخل سه ساله بارش های زمستانه (0.88)، میانگین دمای حداقل بهاره (0.78) و میانگین دمای حداکثر تابستانه (0.76) می باشد. و ضریب مقیاس ساز گازهای گلخانه ای که فقط برای میانگین دمای حداقل بهاره آشکارسازی و نسبت دهی گردید (0.73) می باشد.