مقالات
حوزه های تخصصی:
منطقه گنج نامه به عنوان یکی از جاذبه های تاریخی-فرهنگی و توریستی در غرب ایران بوده که به شدت به خاطر مشکل سقوط سنگ مورد تهدید قرار دارد. جاذبه های این منطقه باعث جذب هزاران گردشگر در سال از سراسر دنیا می گردد. در گذشته چندین مورد سقوط سنگ در این منطقه روی داده است. رخداد سقوط سنگ می تواند امنیت جانی بازدیدکنندگان را حین بازدید و بررسی این منطقه به خطر بیاندازد. هدف اصلی این تحقیق آنالیز مقدماتی از پتانسیل سقوط سنگ در این محل تاریخی می باشد. به همین منظور یک مطالعه بر پایه سه مرحله کاوش صحرایی، انجام آزمون های آزمایشگاهی و شبیه سازی سقوط سنگ صورت گرفت. در مرحله کاوش صحرایی اندازه بلوکهای ناپایدار، هندسه شیب و شرایط هوازدگی اندازه گیری شده و درزه نگاری و نمونه گیری انجام شد. خصوصیات فیزیکی و مکانیکی گرانیتها در آزمایشگاه تعیین گردید. انرژی کنیتیک کلی، ارتفاع جهش، سرعت انتقالی بلوک های سقوط کننده به عنوان خروجی شبیه سازی سقوط سنگ تعیین گردیدند. بر پایه نتایج به دست آمده، مکانیسم های متفاوتی برای ناپایداری تکیه گاه چپ و راست این منطقه به دست آمد. مشکل سقوط سنگ در تکیه گاه راست بیشتر در ارتباط با درزه داری و فرایند یخ زدکی – آب شدگی بوده، در حالی که در تکیه گاه پر شیب سمت چپ فرایند هوازدگی و اشباع شدگی مهمترین فاکتورهای کنترل کننده می باشند. نتایج مشخص نمود که مسیر پیاده رو بین کتیبه های گنج نامه و آبشار که بیشترین تراکم بازدیدکنندگان را نیز دارا می باشد، تحت خطر جدی سقوط سنگ از هر دو تکیه گاه و بخصوص تکیه گاه چپ قرار دارد. در نهایت برای کاهش پتانسیل سقوط سنگ و ریسک آن، روشهای بهسازی پیشنهاد گردید.
پهنه بندی خطر سیل با استفاده از مدل هیدرولیکی HEC- RAS و Arc GIS (مطالعه موردی: حوزه آبخیز چشمه کیله شهرستان تنکابن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فرهنگ بین المللی، سیلاب به جریان آب با دبی بالا گفته می شود که طی آن آب بالا آمده و زمینهای اطراف را که معمولاً زیر آب نیستند غرقاب می کند و به تبع آن مخاطراتی را به همراه خواهد داشت. از دیر باز به علت وجود شرایط مناسب، اکثر فعالیت های اقتصادی و اجتماعی در این گونه مناطق صورت می گیرد. لذا در این مناطق تعیین میزان پیشروی سیلاب و ارتفاع آن نسبت به رقوم سطح زمین با توجه به دبی سیلاب با دوره های برگشت مختلف که تحت عنوان پهنه بندی سیلاب صورت می گیرد حائز اهمیت فراوانی است. در این راستا، رودخانه چشمه کیله شهرستان تنکابن دارای پهنه های وسیع حاشیه رودخانه می باشد و اکثر فعالیت های اقتصادی و اجتماعی در آن صورت می گیرد که با توجه به شرایط طغیانی و سیل های اتفاق افتاده، برای پهنه بندی خطر سیلاب انتخاب شد. در این تحقیق ابتدا مقاطع عرضی با استفاده از نقشه توپوگرافی با مقیاس 1:1000 در محیط Arc/GIS و الحاقیه HEC-GeoRAS استخراج شدند. سپس خروجی های حاصل از HEC-GeoRAS به نرم افزار هیدرولیکی HEC- RAS وارد شد. در مدل HEC-RAS، با وارد کردن ضرایب زبری مانینگ، دبی سیل با پنج دوره بازگشت 2، 5، 10، 25، 50 و 100 ساله مدل اجرا شده، پروفیل سطح آب در مسیر جریان برآورد شده و با استفاده از اطلاعات خروجی این نرم افزار پهنه سیل گیر برای دوره برگشت های مختلف در سیستم اطلاعات جغرافیایی ترسیم شد. نتایج بدست آمده در این تحقیق نشان داد که هر چه دوره بازگشت طولانی تر شود سطح وسیع تری از اراضی تحت تاثیر سیل قرار می گیرد. همچنین بیشترین سطح سیلابی مربوط به اراضی زراعی به وسعت 24/6 هکتار می باشد و بعد از آن اراضی مسکونی با وسعت 94/3 هکتار، جنگلی 92/2 هکتار و باغی 8/0 هکتار می باشد.
ارزیابی نقش ساختارهای تکتونیکی در چینه شناسی و فوران های پلیوکواترنری آتشفشان سهند (استان آذربایجان شرقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه ساختارهای تکتونیکی مناطق آتشفشانی در کنترل مخاطرات ناشی از فعالیت دوباره آنها بسیار تأثیرگذار می باشد. در این تحقیق ضمن معرفی دقیق انواع مختلف محصول های آتشفشانی سهند و نحوه رسوبگذاری آنها در مناطق اطراف این آتشفشان، چینه شناسی، لیتولوژی و نحوه رسوبگذاری این نهشته ها در دره های مختلف سهند با استفاده از مطالعه های صحرایی و آزمایشگاهی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. بر طبق شواهد صحرایی، مجموعه آتشفشانی سهند در یک محیط قاره ای با دریاچه های محلی کم عمق وآرام به مساحت 7200 کیلومتر مربع با حداکثر ارتفاع 3595 متر از سطح دریا در شمال غرب ایران بین تبریز و مراغه تشکیل شده است .فعالیت این توده آتشفشانی از اواسط میوسن شروع شده و تا اواخر پلئیستوسن ادامه دارد. منطقه مورد مطالعه در زون البرزغربی- آذربایجان قرار داشته و بخش مهمی از منطقه برخوردی پلیت های عربی- اوراسیا محسوب می شود. بعد از بسته شدن نئوتتیس در اواخر کرتاسه و ادامه همگرایی پلیت ها و تشدید آن در پلیوسن کوتاه شدگی، ضخیم شدگی و بالاآمدگی قابل توجهی در پوسته شمال غرب ایران و شرق ترکیه بوجود آمد و همزمان فعالیت های آتشفشانی گسترده پلیو- کواترنری شکل گرفت. دراثر بالا آمدگی، شکستگی ها و گسل های متعددی در حد فاصل مناطق خرد شده بوجود آمد و در اثر حاکمیت نیروهای کششی و حرکت در امتداد گسل ها بویژه گسل های امتداد لغز و حوضه های کشیده شده، محل تقاطع گسل ها و محور های چین های جوان فوران های آتشفشانی صورت گرفت. مقادیر برآورد شده ضریب کیفیت در منطقه مورد مطالعه نشان می دهد بیشتر نواحی منطقه مورد بررسی از دید جایگاه زمین ساختی و لرزه زمین ساختی از جمله مناطق فعال به شمار می آیند. رابطه ضریب کیفیت برای گسل شمال تبریز و نواحی پیرامون آن از جمله آتشفشان سهند Qc= 49.00 ƒ132 برآورد شده است که کاهیدگی به مراتب بیشتری از نواحی دیگر دارد که این نشان دهنده ناهمگنی بالا و جریان گرمایی گوشته بالایی در پهنه فعال و لرزه خیز گسل شمال تبریز و نواحی پیرامون آن است.
پهنه بندی احتمال خطر سیلاب در اراضی حاشیه رودخانه گاماسیاب در محدوده شهر صحنه تا شهر بیستون-استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیلاب متداولترین مخاطره طبیعی در جهان است که هر سال افراد زیادی را تحت تاثیر قرار می د هد. در این پژوهش احتمال خطر سیلاب رودخانه گاماسیاب کرمانشاه با کمک سیستم تصمیم گیری چند معیاره (MCDA) مطالعه شده است. بنابراین در این پژوهش از 4 معیار اصلی شامل عامل ارتفاع، شیب، فاصله از رودخانه، کاربری اراضی استفاده گردید. پس از آماده سازی معیارها، هر شاخص به شکلارزش گذاری نزولی به 9 کلاس تقسیم بندی شد و سپس با توجه به تاثیر هر شاخص در احتمال وقوع سیلاب، شاخص وزن نرمال شده (NWI) محاسبه گردید و نقشه نهایی پهنه بندی احتمال خطر سیلاب با تلفیق معیارها به روش ترکیبی وزن دهی خطی (WLC) تهیه شد. نتایج پهنه بندی احتمال خطر سیلاب نشان داد که در حدود 61 کیلومتر مربع ( 12 درصد) از دو طرف رودخانه گاماسیاب دارای میزان آسیب پذیری زیاد و خیلی زیاد بوده است. محدوده شهر بیستون و محدوده انتهایی رودخانه گاماسیاب دارای بیشترین احتمال خطر زیاد و خیلی زیاد است. این مسئله به دلیل کاهش شیب و کاهش ارتفاع در پایین دست حوضه می باشد نتایج این پژوهش نشان می دهد که سیستم تصمیم گیری چند معیاره، روشی قدرتمند، سریع و کم هزینه در حوضه های فاقد اطلاعات هیدرومتری جهت تهیه نقشه های احتمال خطر سیلاب به شمار می رود.
شناسایی روابط میان مؤلفه های ارزیابی لجستیک امداد در زنجیره تأمین بشردوستانه با رویکرد دیمتل فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنجیره تأمین بشردوستانه امداد و نجات در حوادث غیرمترقبه به عنوان یک فعالیت مهم مدیریت بحران، می تواند در نجات جان انسان ها، انتقال آسیب دیده گان به مراکز اورژانسی، تخلیه بی خانمان ها از ناحیه حادثه دیده و برآورده کردن نیاز افراد در شرایط بحران، نقش کلیدی ایفا نماید. هدف ازانجام مقاله حاضر ارائه یک مدل ارزیابی لجستیک امداد و نجات در وقوع بحران زلزله محتمل شهر تهران است. ابتدا با استفاده از بررسی مبانی نظری و پیشینه پژوهش به شناسایی ابعاد و شاخص های لجستیک امداد و نجات با نظر خبرگان و روش غربال گری فازی پرداخته شد. جامعه و نمونه آماری بیست نفر از خبرگان و اساتید دانشگاهی مسلّط به این مباحث می باشند. پس از شناسایی ابعاد و شاخص های لجستیک امداد و نجات، پرسش نامه های مقایسات زوجی با طیف فازی بین خبرگان توزیع گردید. روایی پرسش نامه ها با استفاده از نظر خبرگان (روایی صوری) و پایایی پرسش نامه ها با استفاده از روش گوگوس و بوچر مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. نتایج حاصل از بررسی ابعاد با استفاده از تکنیک آزمایشگاه ارزیابی و تحلیل تصمیم گیری فازی نشان داد، بُعد تهیه آب، غذا و خدمات پزشکی بیشترین تاثیرگذاری و تخلیه و پناه دادن به حادثه دیدگان بیشترین تأثیر پذیری را شامل می شود. در بررسی شاخص ها، مقاوم سازی ساختمان های مسکونی، اداری، آموزشی و درمانی، اسکان اضطراری، تهیه ی آب آشامیدنی با کیفیت و میزان استفاده از فناوری های مدرن لجستیک و امداد (ست نجات؛ روبات؛ سگ های نجات و...)، بیشترین تاثیرگذاری و مقاوم سازی نیروگاه ها، پالایشگاه ها، خطوط انتقال برق، نفت، گاز و شریان های فاضلاب، جست و جو و نجات مفقودین، تهیه غذای با کیفیت و رسیدن کمک های امدادی در حداقل زمان ممکن بیشترین تأثیر پذیری را شامل می شود. نتایج مقاله حاضر می تواند دید جامعی را به مدیران بحران کشور در خصوص شناخت مؤلفه های لجستیک امداد و نجات ارائه نماید.
شبیه سازی تغییرات دمای ایران زمین بر پایه ی سناریوهای مختلف RCP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش شناخت و پایش مکانی وردایی دمای کمینه، بیشینه و میانگین هوا بر روی گستره ی ایران زمین بر پایه ی سناریوهای مختلف خط سیر غلظت گازهای گلخانه ای RCP گزارش پنجم هیأت بین دول تغییر اقلیم است. برای نیل به این هدف از سه دسته داده، داده های روزانه دمای کمینه، بیشینه و میانگین برای 42 ایستگاه همدید ایران زمین طی دوره ی پایه (1/1/1979) تا (31/12/2005) برابر با 9862 روز، داده های مربوط به 26 سنجه ی جوی مرکز ملی پیش بینی محیطیNCEP طی بازه ی زمانی یاد شده و داده-های مربوط به سناریوهای تغییر اقلیم بر پایه ی بیلان تابش RCP4.5 ,RCP2.6 و RCP8.5 طی بازه ی زمانی(1/1/2006) تا (31/12/2100) بر روی ایران زمین، استفاده شد. در دوره ی پایه، برای ریزمقیاس کردن از روش آماری چندمتغیره و انتخاب متغیرهای پیش بینی کننده بر پایه ی همخطی نبودن آنها و بیشترین نقش بر متغیر پیش بینی شونده(دما) انجام شد. بعد از استخراج میزان خطا در دوره ی پایه، مقادیر خطا در دوره های آتی و دوره ی پایه حذف شد. یافته ها بیانگر آن است که روش گزینش سنجه های پیش بینی کننده جوی بکارگرفته شده برای ریزمقیاس نمایی آماری عملکرد مناسبی در برآورد مقادیر دما دارد و برای حذف همبستگی خطی بین متغیرهای پیش بین و شناخت بهتر رفتار سنجه های جوی از طریق انتخاب متغیرهای تأثیرگذار و اساسی بسیار مناسب است. به طور کلی نتایج شبیه سازی سناریوهای بیلان تابش بیانگر افزایش معنادار دمای کمینه، بیشینه و میانگین هوای گستره ی ایران زمین طی قرن بیست و یکم است. نیمه ی غربی کشور افزایش دمای بیشتری را تجربه خواهند کرد. برپایه ی سناریوهای بیلان تابشی RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 دمای کمینه ی ایران به ترتیب حدود 35/0 ، 6/0 و بیش از 1 درجه ی سانتی گراد بیشتر از دوره ی پایه را تجربه خواهد کرد. دمای بیشینه ی ایران از سال 2070 به بعد شتاب بیشتری به خود خواهد گرفت و نرخ افزایش نسبت به دوره ی پایه 2005-1979 بیش از 1 درجه ی سانتی گراد خواهد شد. شبیه سازی سناریوی RCP8.5 برای گستره ی ایران نشان داد که نرخ افزایش میانگین پهنه ای تغییرات دمای شبانه روزی ایران از دهه ی 2040 به بعد نسبت به دوره ی پایه از مرز 5/0 درجه ی سانتی گراد خواهد گذشت و در پایان قرن بیست و یکم به سه برابر یعنی 5/1 درجه ی سانتی گراد خواهد رسید.
بررسی نسبی زمین ساخت فعال با استفاده از شاخص های ریخت زمین ساختی در حوضه های جنوب شرق منطقه آتشفشانی بزمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آتشفشان بزمان، در جنوب شرق ایران، شمال غربی شهرستان ایرانشهر و در شمال شهر بزمان واقع گردیده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی زمین ساخت فعال حوضه های آبریز نشأت گرفته از آتشفشان بزمان (با نگرشی بر شهر بزمان) و محیط پیرامون آن و همچنین سطح بندی فعالیت های زمین ساختی نسبی می باشد. در این راستا به مطالعه شاخص های مورفومتریک پرداخته شده است که عبارتند از: نسبت عدم تقارن حوضه زهکشی (Af)، سینوسیتی جبهه کوهستان (Smf)، شیب طولی رودخانه (SL)، پهنای کف دره به ارتفاع آن(Vf) ، انتگرال هیپسومتری (Hi)، شاخص میانگین شیب محوری کانال(MASC) ، شاخص شکل حوضه آبریز (Bs). نتایج حاصل از تحلیل های زمین ریختی، به صورت شاخص نسبی فعالیت های زمین ساختی (Iat) بیان شده است. این شاخص فعالیت های زمین ساختی یک منطقه را در چهار طبقه فعالیت کم، متوسط، زیاد و بسیار زیاد نشان می دهد. براساس مطالعات انجام شده، رده بندی فعالیت زمین ساختی به صورت ذیل است: گستره با فعالیت زمین ساختی نسبی خیلی بالا در بخش های شمال شمال غربی و شمال شمال شرقی گستره مطالعاتی قرار گرفته اند، این حوضه ها در بخش های شمال- شمال شرق و شرقی منطقه واقع شده اند، که این مسئله عمدتاً متأثر از سنگ شناسی (خصوصاً پیرامون آتشفشان)، حرکت ساختار های زمین ساختی فعال موجود در این حوضه ها می باشد. پهنه با فعالیت زمین ساختی نسبی متوسط در بخش های میانی و جنوبی منطقه واقع شده و پهنه با فعالیت زمین ساختی نسبی پایین که حوضه های بخش های مرکزی و غرب و جنوب غرب در این پهنه قرار خواهند گرفت. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل شاخص ها گویای فعالیت زمین ساختی در محدوده آتشفشان بزمان و پیرامون آن می باشد. به دلیل واقع شدن شهر بزمان و مراکز جمعیتی در محیط اطراف آتشفشان خصوصاً بخش جنوب شرقی آن، احتمال وقوع خطرات زمین شناسی در آینده اجتناب ناپذیر است.
ارزیابی و پهنه بندی خطر زمین لغزش با استفاده از روش های OWA و ANN (مطالعه ی موردی: شهرستان پاوه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهرستان پاوه به دلیل ویژگی های خاص زمین شناسی، ژئومورفولوژیکی و فعالیت های آنتروپیک (انسانی)، مدت زیادی است که از نظر زمین لغزش تحت تأثیر قرارگرفته است. هدف این پژوهش، پهنه بندی خطر زمین لغزش و ارتباط آن ها با عوامل مؤثر بر وقوع آن و مقایسه مدل (ANN)، با روش (OWA)، جهت ارزیابی خطر زمین لغزش در شهرستان پاوه است. بدین جهت ابتدا موقعیت زمین لغزش های رخداده در منطقه با استفاده از بازدید های میدانی شناسایی شدند و نقشه های عوامل تأثیر گذار بر وقوع زمین لغزش شامل (لیتولوژی، شیب، جهت شیب، طبقات ارتفاعی، بارش، کاربری اراضی، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، فاصله از گسل، خاک) در محیط GIS، تهیه گردید. در راستای انجام مدل OWA، وزن دهی با استفاده از روش کرتیک، ارزش گذاری و استاندارد سازی نقشه های معیار، به صورت توأم با استفاده از روش فازی انجام گرفت. به منظور انجام مدل شبکه عصبی مصنوعی، از نرم افزار MATLAB، استفاده شد و هر یک از پارامتر های شبکه عصبی مصنوعی، با روش سعی و خطا، تعیین شده است. سپس با ساختار نهایی شبکه دارای 8 نرون در لایه ورودی، 13 نرون در لایه پنهان و 1 نرون در لایه خروجی گردید. با توجه به نتایج مطالعه عوامل شیب، کاربری اراضی، لیتولوژی و خاک، به ترتیب با ضریب وزنی؛ 156/0، 143/0، 139/0 و 131/0، بیشترین اهمیت را دریافت کردند. با توجه به خروجی مدل OWA، به ترتیب 53/15 و 64/26 درصد از منطقه در دو طبقه بسیار پرخطر و پرخطر قرار دارند و با توجه به خروجی شبکه ی عصبی 88/19 و 82/29 درصد از منطقه در طبقه بسیار پرخطر و پرخطر واقع شده است. مناطق بسیار پرخطر و پرخطر، به طور عمده در شیب 15-30 درصد، کاربری زراعی، سازند های نا مقاوم و سست کواترنری و در خاک هایی با درصد زیاد رس و سیلت و مارن قرار دارند. در نهایت، با مقایسه ی دو روش، مشخص گردید که مدل OWA، دارای دقت بالاتری نسبت به روش ANN بوده است.
پایش نرخ جابجایی رانش زمین با استفاده از تکنیک پراکنش کننده های دائمی تصاویر راداری سنتینل 1 (مطالعه موردی: رانش مشایخ، شهرستان ممسنی فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رانش زمین از جمله مخاطرات طبیعی است که به واسطه حرکات آرام، مستمر و تدریجی آن، پایش جابجایی و تغییرات آن مستلزم استفاده تکنیک های خاصی می باشد. در این راستا تکنیک تداخل سنجی پراکنش کننده های دائمی با برخورداری از پوشش زمینی وسیع و نیز قدرت تفکیک زمانی و مکانی بالا، یکی از دقیق ترین و کم هزینه ترین فنون سنجش از دور، برای شناسایی و نمایش جابجایی-های بوجود آمده در سطح زمین است. از آنجایی که روستای مشایخ شهرستان ممسنی فارس چندین سال است که با معضل رانش زمین درگیر است و این پدیده باعث تخریب تدریجی خانه ها و مزارع روستاییان شده است، این پژوهش سعی دارد تا با استفاده از تکنیک مذکور جابجایی توده رانشی را مورد ارزیابی و پایش قرار دهد. بدین منظور 75 تصویر راداری از سنجده سنتینل 1 طی 3 دوره از سال 2014 تا 2019 انتخاب و با روش پراکنش کننده های دائمی پردازش گردید. بر اساس نتایج به دست آمده حداکثر نرخ جابجایی صورت گرفته در سطح توده رانشی از تاریخ 2 اکتبر 2014 تا 31 می 2016 به میزان 1/5 سانتیمتر در سال، طی زمان 18 جولای 2016 تا 28 دسامبر 2017 به میزان 3/5 سانتیمتر در سال و در طول زمان 9 ژانویه 2018 تا 27 جولای 2019 به 7/5 سانتیمتر در سال رسیده است. علاوه بر آن مساحت توده رانشی از 5/3 کیلومتر مربع به 4 کیلومتر مربع گسترش یافته است. نتایج پژوهش حاکی از جابجایی مداوم، مستمر و پیشرونده گستره رانشی مشایخ در منطقه مورد مطالعه می باشد.
ریشه یابی علل نابودی مراتع با رویکرد آینده پژوهی در منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین عوامل ریشه ای نابودی مراتع به روش توصیفی- تحلیلی در منطقه سیستان انجام شد. به این منظور در ابتدا به روش میدانی، مرور منابع و طوفان فکری ۸۱ عامل شناسایی شده و در چهاربخش ۱) مدیریتی- سیاسی ، ۲) اجتماعی، فرهنگی و آموزشی، ۳) اقتصادی و ۴) بوم شناختی قرار گرفت.ماتریس اثرات متقابل با عوامل شناسایی شده در قالب پرسشنامه تشکیل و توسط ۳۶ پاسخگو از متخصصین، کارشناسان و بهره برداران تکمیل شد.عوامل شناسایی شده با استفاده از روش تحلیل ساختاری در نرم افزار MICMAC جهت به دست آوردن عواملی با بیشترین تأثیرگذاری و کمترین تأثیرپذیری غربال شدند. وضعیت پراکندگی عوامل در محورهای تأثیرپذیری و تأثیرگذاری در روش های مستقیم و غیرمستقیم و همین طور اثرات احتمالی مستقیم و غیرمستقیم تحلیل ساختاری نشان داد که سیستم از پایداری برخوردار است. براساس نتایج به دست آمده مهم ترین عواملی که باتوجه به آنها می توان تحولات آینده راکنترل کرد نه مورد بوده که برای هر گونه برنامه و اقدام جهت بازسازی مراتع باید اول وضعیت این عوامل را بهبود بخشید. هشت مورد از این عوامل در بخش مدیریتی- سیاسی و یک مورد در بخش اجتماعی، فرهنگی و آموزشی قرار دارد. از این بین سه عامل عدم انتخاب مسئولین شایسته، حاکم بودن روابط بر ضوابط و بی مسئولیتی نمایندگان مجلس در همه روش ها به عنوان موثرترین عوامل شناسایی شد. عوامل عدم حفاظت صحیح از منابع پایه و ژنتیکی، عدم استفاده صحیح از خدمات و مواهب طبیعی و فرهنگی، و مشکلات مرزنشینی نیز وابسته ترین عوامل بوده و به عنوان شاخص وضعیت مراتع شناسایی شد که پایش وضعیت آنها به- عنوان معیاری جهت سنجش میزان موفقیت مدیریت پیشنهاد می شود. نتایج این مطالعه نشان داد که بحران وضعیت مراتع در سیستان بیش از هر چیز یک بحران مدیریتی- سیاسی در سطوح بالای دولتی و نه بوم شناختی در سطوح پایین محلی است.