فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱٬۰۵۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
نتایج ارزیابی آسیب شناسی از پهنه های لرزه خیز در فضای سرزمینی حاکی از تمرکز قابل توجهی از فضاهای سکونتی بویژه شهرها است.از سوی دیگر تجارب مدیریت بحران ناشی از مخاطرات زلزله در کشور نیز نشانگر ناکارآمدی در آسیب شناسی و حفاظت از فضاهای شهری و کاهش خشارات اقتصادی و انسانی بوده است. از این رو یکی از الگوهای مطلوب در شناخت، تحلیل و کاهش خسارات در فضاهای شهری بکارگیری چارچوب ساختاری و کارکردی پدافند غیر عامل است. در بسیاری از پژوهشهای اخیر موضوع کاهش خسارات ناشی از زلزله در قلمرو حوزه کالبدی_فضایی به منظور افزایش مقاومت بنا در برابر زلزله بوده است. در حالیکه این پژوهش با شناخت مولفه های محیطی، کالبدی_ فضایی، اجتماعی، اقتصادی و شاخص های اثرگذار در هر مولفه (45 شاخص) آسیب شناسی و پهنه های خطرپذیر ناشی از زلزله را به صورت جامع و مطلوب تعیین و بر اساس آن استراتژی های کاهش خطر را باز تعریف ساخته است. بعبارت دیگر با شناخت و تحلیل مفهومی بنیادی شبکه تهدید و حلقه مخاطره با رویکرد پدافند غیرعامل در ارزیابی و آسیب پذیری از زلزله در کلان شهر کرمانشاه نسبت به تشکیل ساختار پایگاه اطلاعاتی مورد نیاز در محیط نرم افزاری مناسب، سیاست گذاری مناسب و اقدامات مدیریت بحران شهری متناسب با مخاطره زلزله طرح ریزی می شود.
واکاوی روند تغییرات شمار مراکز چرخندی دریای مدیترانه در بازه زمانی (2018- 1979)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال نهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
۲۲۲-۲۱۱
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر از داده های مرکز جوی اروپایی(ECMWF)، از سال 1979 تا پایان سال 2018 تفکیک مکانی 25/. در 25/. به منظور واکاوی تغییرات شمار مراکز چرخندی دریای مدیترانه استفاده شده است. روش های زیادی برای بررسی تغییرات و وجود روند در بین داده های آماری وجود دارد، که به دو دسته آمار پارامتری و ناپارامتری تقسیم می شود. روش رگرسیون خطی از دسته پارامتری است و معمول ترین روش ناپارمتری آزمون من -کندال می باشد. با برازش مدل من کندال و مدل رگرسیون خطی روند مقدار، فراونی مراکز چرخندی حوضه دریای مدیترانه دردو مقیاس فصلی و سالانه ارزیابی شد. با واکاوی روند تغییرات شمار مراکزچرخندی در مقیاس فصلی فصل های بهار، پاییز و تابستان تداوم های پنج روزه دارای روند معنی دار بوده است. اما در مقیاس سالانه در هیچ کدام از تداوم ها روند معنی دار مشاهده نگردید. با برازش مدل رگرسیون در مقیاس فصلی و سالانه تداوم های یک و دو روزه دارای شیب خط رگرسیون مثبت می باشند.
تعیین راهبردهای بهبود تاب آوری محیطی در آبخیز قره شیران اردبیل با تکنیک تحلیل SOAR(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکردهای جدید در حوزه مدیریت بحران از مفاهیم آسیب پذیری به تاب آوری تغییر پیدا کرده اند و بر تقویت توانایی سیستم در مقابله با خطرات ناشی از وقوع سوانح طبیعی تاکید می کنند. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف شناخت قابلیت های آبخیز قره شیران و برنامه ریزی مدیریت بحران با تاکید بر تاب آوری محیطی انجام گرفت. برای تدوین استراتژی، تشریح قوت ها، فرصت ها، آرمان ها و نتایج قابل اندازه گیری از تکنیک تحلیلی SOAR و نظرات کارشناسی 52 کارشناس خبره استفاده شد. نتایج تکنیک SOAR و راهبردهای پیشگیری و آمادگی مدیریت بحران با میزان تاب آوری محیطی حوزه مورد مقایسه قرار گرفت. بر اساس نتایج کاهش خسارات مستقیم و غیرمستقیم سیل با 9/51 درصد و داشتن حوزه ای با مقدار فرسایش خاک و هدررفت آب بسیار کم با 3/42 درصد به ترتیب مهم ترین نتایج مدل SOAR شناخته شدند. از میان ۱۵ مولفه تاب آوری محیطی، عملکرد 5 مؤلفه به صورت معنی دار (05/0) مورد پذیرش قرار گرفت. نتایج ارزیابی مطلوبیت تاب آوری محیطی حوزه با آزمون T تک نمونه ای نشان داد که بعد محیطی تاب آوری (67/2) با سطح معنی داری (003/0 sig=) دارای اختلاف معنی دار است و بیان گر آسیب پذیری بالا و تاب آوری پایین است. توجه به معیارهای مکان یابی اصولی سازه های آبخیزداری، ایجاد فرصت بیش تر و استفاده از پتانسیل های بخش خصوصی، سازمان های مردم نهاد محلی در مدیریت بحران مفید خواهد بود. تحلیل مولفه های تاب آوری آبخیز در دستیابی به مدیریت جامع حوزه های آبخیز، شناخت صحیح کارکرد آبخیز، امکان خودساماندهی و بازیابی تعادل و پذیرش سازگاری با مخاطرات طبیعی، مشارکت آبخیزنشینان در تصمیم گیری، آمادگی و مقابله با بحران هایی همچون سیل می تواند در افزایش تاب آوری موثر باشد.
تحلیل الگوی توسعه و رشد و پراکندگی شهری با استفاده از تصاویر ماهواره ای (محدوده مورد بررسی: شهر کاشمر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۳
269 - 283
حوزه های تخصصی:
یکی از چالش های برنامه ریزان در قرن حاضر، رشد سریع شهرنشینی است. در ایران رشد زیاد شهرنشینی دلیل هجوم مهاجران به شهرها و نبود برنامه ریزی مناسب و کارآمد برای اسکان مهاجران سبب بروز مناطق حاشیه ای پیرامون شهرها، گسترش شهر به اطراف و تخریب اراضی مرغوب و باغ ها شده است. هدف این پژوهش تحلیل الگوی توسعه و گسترش شهری کاشمر بین سال های 1379-1399 و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی تا افق های پیش رو است. در این پژوهش با استفاده از الگوریتم حداکثر احتمال در نرم افزار ENVI نقشه کاربری اراضی طبقه بندی شده و با استفاده از الگوریتم LEI در نرم افزار GIS گونه رشد شهری به دست آمد. نتایج نشان داد که بر اساس مدل مارکوف طی سال های 1379 تا 1389 و 1399 درصد محدوده ساخته شده، کشاورزی و باغات رشد یافته است و از میزان اراضی بایر و مراتع کاسته شده همچنین تغییرات مساحت کاربری ها برای افق 1420 نسبت به حال حاضر نیز به همین صورت است. بیشترین تغییرات اختصاص به کاربری محدوده ساخته شده دارد. همچنین برای پیش بینی سال هزار و چهارصد و بیست رشد شهر کاشمر 7.12 درصد از نوع گسترش به سمت حاشیه شهر (infilling) و حدود 91.59 درصد از نوع توسعه از لبه شهر (edge-expansion) خواهد بود و حدود 1.28 درصد توسعه بیرونی (Outlaying) خواهد داشت؛ لذا مدیران و برنامه ریزان شهری با تأکید بر نتایج این تحقیق می توانند از رشد افقی و افسارگسیخته شهر در دوره های آینده جلوگیری نمایند.
تحلیل ناپایداری محیط با استفاده از شاخص های ژئومورفولوژیکی (مطالعه موردی: توده نفوذی آله در قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۲
57 - 72
حوزه های تخصصی:
اشکال ژئومورفولوژیکی هرکدام در مراحل مختلفی از روند تغییرات محیطی و تکامل خود، شرایط پایداری و ناپایداری هایی را تحت تأثیر فرآیندهای بیرونی و درونی متحمل می شوند. یکی از این فرم ها، توده های آذرین هستند که در اثر حرکات زمین ساختی و جنبش گسل ها، شکل متمایزی به خود گرفته و تغییر می یابند. این تغییر را با استفاده از شواهد و شاخص های ژئومورفولوژیکی می توان نشان داد. توده آذرین آله در ورای کمربند دگرگونی سنندج -سیرجان در قسمت غربی استان قم واقع شده است. با بررسی الگوهای مختلف از قبیل الگوی زهکشی، تن رنگ، شیب، حلقه های مدور و شاخص های ژئومورفولوژی، رشد توده در این منطقه آشکار شد. شاخص الگوی کاملاً حکایت از ناپایداری این توده را دارد. اکثر سطوح دامنه های توده آله متشکل از اشکال مثلثی شکل است که تشکیل این سطوح حاصل عملکرد فرآیندهای درونی فعال در مقابل فرآیندهای بیرونی می باشد. تن رنگ سطوح مخروط افکنه ها روشن است که نشان از فعال بودن زمین ساخت است. حلقه های دایره ای شکل گرفته در توده حکایت از گسترش دامنه های شرقی دارد. شیب مخروط افکنه های این توده بین ۵- ۱۰.۵ است که با عملکرد تکتونیک توجیه می شود و فرآیند مورفولوژی سطوح مخروط افکنه ها به صورت مجرا و پشته های کوچک است و 2 مورد از حالت فرسایش در قسمت جنوب شرقی توده نفوذی مشاهده شد که به سمت رأس مخروط افکنه در حال پیشروی است. اسارت و انحراف آبراهه ها در منطقه، از شواهدی دیگری است که متأثر از تکتونیک فعال است. به دلیل ناپایداری دامنه ها و مخروط افکنه ها هیچ گونه فعالیت انسانی (به جزء مواردی خاص) در منطقه شکل نگرفته است. به طورکلی این شاخص ها و شواهد، از ناپایداری و فعال بودن جنبش های زمین ساختی در توده دیوریتی و هم شکل نبودن قسمت های مختلف توده آذرین خبر می دهند. بنابراین فعال بودن تکتونیک و ناپایداری این محیط کاملاً مورد تأیید است.
تحلیلی بر کاهش حوادث در فضاهای کارگاهی ساختمانی با بهره گیری از اینترنت اشیاء در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال نهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
۱۷۸-۱۶۱
حوزه های تخصصی:
با عنایت به افزایش مسکن سازی در جوامع درحال توسعه مانند ایران، پرداختن به موضوع کاهش حوادث ساختمانی به خصوص در کلان شهرها و ایمن سازی های مربوطه با کمک تکنولوژی های نوظهور، امری ضروری است. بنابراین، هدف اصلی پژوهش حاضر عبارت است از: واکاوی کاربست اینترنت اشیاء جهت نظارت و کنترل بر نقاط دارای خطر زیاد به منظور کاهش حوادث و ارتقای ایمنی در فضاهای کارگاهی ساختمانی در شهر تهران. در این پژوهش کاربردی، ابتدا مطالعه کتابخانه ای درخصوص مفهوم و کاربرد اینترنت اشیاء در حوزه ی ایمنی صنعت ساخت و ساز انجام شد. سپس، نقاط و فعالیت های دارای خطر زیاد شناسایی شدند. پس از آن، در مرحله مطالعه میدانی، این لیست توسط 52 مشاور ذی صلاح ایمنی ساختمان تصحیح و تکمیل شد. بعد ا ز آن، ده مصاحبه نیمه ساختار یافته با کارشناسان خبره ایمنی و آگاه به حوزه ی اینترنت اشیاء، صورت پذیرفت. براین اساس، راهکارهای موثر مبتنی بر اینترنت اشیاء برای کنترل و نظارت بر نقاط دارای خطر زیاد استخراج گردیدند. همچنین، در این ارتباط، وضعیت موجود و بسترهای مورد نیاز از جنبه های تکنولوژی، سازمان، هزینه و برون سازمان تبیین شدند. درواقع، یافته های اصلی این تحقیق، در قالب مدل مفهومی، نشان می دهد که توجه به مراحل انتخاب حادثه، انتخاب نقطه و فعالیت مورد نظر، تعیین راهکار مناسب با موقعیت تعیین شده (پایش میزان جابه جایی و سلامت سازه، پایش مجاورت مواد اشتعال زا با دیگر مواد، پایش مجاورت افراد و ماشین آلات و ممانعت از ادامه ی حرکت و تعیین محدوده در اطراف بازشوها) و بررسی بسترهای مورد نیاز (زیرساخت، پشتیبانی، اعتباربخشی، فرهنگ، بودجه، کارفرمایان و قانون)، به ترتیب، جهت طراحی و پیاده سازی سیستم های ایمنی اینترنت اشیاء محور در فضاهای کارگاهی ساختمانی حیاتی است.
تعیین مناطق مستعد سیل خیزی با استفاده از مدل های تصمیم گیری چند معیاره در منطقه باقران بیرجند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
23 - 39
حوزه های تخصصی:
سیل در مناطق خشک و نیمه خشک به دلیل بارش های رگباری و کمبود پوشش گیاهی بیش تر اتفاق می افتد و باعث خسارت جانی و مالی زیادی در کل جهان می شود؛ بنابراین تعیین مناطق مولد سیل و مناطق پرخطر می تواند کمک زیادی در مدیریت و کنترل سیل داشته باشد. این تحقیق برای تعیین مناطق مستعد سیل خیزی با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیاره در منطقه باقران شهرستان بیرجند استان خراسان جنوبی انجام گرفت. ابتدا 10 پارامتر مؤثر در سیل خیزی بر اساس نظرات کارشناسان انتخاب و با استفاده از روش های تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و بهترین-بدترین (BWM) اهمیت نسبی آن ها به دست آمد. نتایج نشان داد پارامترهای شاخص رطوبت توپوگرافی و فاصله از آبراهه کم ترین امتیاز را در هر دو روش AHP و BWM داشته اند؛ به طوری که پارامتر بارش با اهمیت نسبی 0.265 و 0.137 در روش های AHP و BWM بیش ترین امتیاز را داشته است و بیش ترین تأثیر را در پهنه بندی دارد. نتایج پهنه بندی به پنج کلاس خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد تقسیم شد که در هر دو روش کلاس زیاد بیش ترین مساحت و کلاس خیلی کم کم ترین مساحت داشته است. کلاس زیاد در روش BWM نزدیک به 48 درصد منطقه را شامل می شود که می تواند برای مناطق مسکونی شهر بیرجند در پایین دست خسارات جبران ناپذیری را به وجود آورد.
استفاده از مدل SWAT در شبیه سازی و آنالیز عدم قطعیت هیدرولوژیک حوزه آبخیز کسیلیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
77 - 95
حوزه های تخصصی:
مدل SWAT، ابزاری جهت ارزیابی آب وخاک است که برای بهبود مدیریت حوزه آبخیز توصیه می شود. چرخه مورداستفاده در مدل SWAT کاملاً شبیه چرخه هیدرولوژیکی در طبیعت است. این ابزار، مدیریت مؤثر حوزه آبخیز و تصمیم گیری آگاهانه برای توسعه بهتر آن را حمایت می کند که از نظر زمانی یک مدل پیوسته است. در مطالعه حاضر، هدف تحلیل ارزیابی کارایی مدل نیمه توزیعی- فیزیکی SWAT در شبیه سازی رواناب روزانه و ماهانه، بهینه سازی پارامترهای مؤثر بر بارش- رواناب و آنالیز عدم قطعیت هیدرولوژیک حوزه آبخیز کسیلیان است. در این تحقیق جهت شبیه سازی و آنالیز عدم قطعیت و واسنجی مدل از نرم افزار SWAT-CUP، روش های SUFI-2 و PARASOL استفاده شد. در مرحله واسنجی و اعتبار سنجی رواناب از ضرایب R 2 ، bR 2 و NS بین داده های مشاهده ای و شبیه سازی شده برای صحت سنجی استفاده شد. به طورکلی دقت شبیه سازی در دوره ماهانه بالاتر از دوره روزانه است. همچنین در دوره روزانه طی واسنجی و اعتبار سنجی دقت PARASOL بالاتر از SUFI-2 است، ولی در دوره زمانی ماهانه در واسنجی و اعتبارسنجی دقت SUFI-2 بالاتر است. در کل برحسب ضرورت برای به دست آوردن نتایج دقیق تر نیاز به تکرارهای بیشتری است. با توجه به نتایج ارزیابی، مدل در طی دوره های واسنجی و اعتبارسنجی با شاخص های آماری R 2 ، bR 2 ، MSE، RMSE و ضریب کارایی ENS حاکی از موفقیت آمیز بودن مدل در شبیه سازی دارد که با دقت نسبتاً خوبی فرآیندهای هیدرولوژیکی حوضه را شبیه سازی نموده است. این مدل می تواند برای آنالیزهای بعدی حوضه و زیر حوضه های مربوطه و برای بررسی مؤلفه های مختلف چرخه هیدرولوژیکی مورداستفاده قرار گیرد.
تحلیل عوامل مؤثر بر مدیریت پیچیدگی های اکولوژیکی و اجتماعی در حفظ منابع طبیعی روستاها (موردمطالعه: روستاهای استان لرستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۱
279 - 303
حوزه های تخصصی:
علم پیچیدگی، مدیریتی را مد نظر دارد که به تنوع و تکثر بها می دهد و از مسائل مسلط دوری می کند؛ بنابراین هرگاه مجموعه ای متشکل از عوامل متعدد و گوناگون، در مقیاس های متفاوت، با اتکا و وابستگی ذاتی و جدایی ناپذیر عوامل بر همدیگر وجود داشته باشد، با پیچیدگی روبرو هستیم. از طرفی، سیستم های اکولوژیکی و اجتماعی، سیستم های مرتبط مردم و طبیعت هستند و تأکید می کنند که انسان نه تنها نمی تواند جدا از طبیعت، بلکه باید بخشی از آن باشد .در پژوهش حاضر این ضرورت احساس شده که به مسأله مدیریت پیچیدگی های اکولوژیکی و اجتماعی در حفظ منابع طبیعی پرداخته شود. این تحقیق از نظر هدف یک تحقیق توصیفی- تحلیلی و از نظر جمع آوری اطلاعات یک تحقیق اکتشافی است و در چارچوب مطالعات کتابخانه ای و اسنادی قرار دارد. از طرفی به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات از ابزار دیماتل استفاده شده است. نتایج نشان داد در بین عوامل مؤثر بر مدیریت پیچیدگی اکولوژیکی و اجتماعی، عوامل فقدان نگرشی سیستمی و جامع نگر، مشخص نبودن بحث منابع محیطی در آمایش سرزمین و جایگاه قانونی آن، موانع نهادی، فقدان نظام یکپارچه بهره برداری از منابع طبیعی و مهار عوامل ناپایدار و فقدان مشارکت فعال و تعامل مدیریت در چارچوب عوامل گنجانده شده در گروه چهار گزاره ها (f 4 ) با ضریب وزنی 077/1 به عنوان مهم ترین عوامل مؤثر بر مدیریت پیچیدگی های اکولوژیکی و اجتماعی در حفظ منابع طبیعی روستاهای استان شناسایی شدند.
مدلسازی GIS پایه آتش سوزی شبکه های توزیع گاز شهری و اثرات لرزه خیزی در تشدید آن (مطالعه موردی: منطقه یک شهرداری تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۲
87 - 108
حوزه های تخصصی:
امروزه حدود 60% از منابع انرژی در دنیا را نفت و گاز تشکیل می دهد. با توجه به روش های مختلف حمل و نقل نفت خام و محصولات آن، بیشترین سهم جابه جایی این منابع با استفاده از خطوط لوله های انتقال می باشد. هدف از این پژوهش، مدلسازی GIS پایه آتش سوزی شبکه های توزیع گاز شهری و اثرات لرزه خیزی شهر تبریز در تشدید آتش سوزی می باشد. برای این منظور روش های تصمیم گیری چند معیاره (MCDA) به همراه سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) به کار گرفته شد، همچنین برای تعیین اهمیت روابط بین معیارها و زیر معیارها و ضریب اهمیت نسبی آن ها از مدل FANP استفاده شده است که در راستای هدف پژوهش از 4 معیار و 20 زیرمعیار برای مطالعه آسیب پذیری در برابر آتش سوزی شبکه های گاز پرداخته شد. برای مشخص کردن تأثیر لرزه خیزی شهر تبریز بر آتش سوزی شبکه های توزیع گاز شهری به مقایسه نقشه ریز پهنه بندی خطر زمین لرزه های شهر تبریز با نقشه خروجی حاصل از این پژوهش پرداخته شد و مشخص گردید، بیشترین آسیب پذیری هم در نقشه خطر زمین لرزه و هم در نقشه پهنه بندی آتش سوزی شبکه گاز در قسمت شمال و شمال غربی محدوده است که بافت فرسوده و حاشیه نشین شهر می باشد. کاربری مسکونی با 63/70 هکتار با بیشترین آسیب از آتش-سوزی شبکه های توزیع گاز شهری در اثر تشدید زلزله در درجه اول قرار دارد. با توجه به برآورد خطر بالای آتش سوزی شبکه های گاز شهری، در سطح منطقه به خصوص بافت فرسوده و حاشیه نشین، سامان دهی این بافت ها و اجرای عملیات محافظتی از خطوط انتقال گاز در بافت های یادشده ضروری به نظر می رسد. همچنین باتوجه به نتایج حاصل از این پژوهش، پیچیدگی و طول خطوط انتقال گاز در بافت حاشیه نشین شهر زیاد می باشد. بنابراین پیشنهاد می شود در این قسمت ها از لوله های پلی اتیلن که دارای مقاومت بالا نسبت به لوله های فولادی می باشد، استفاده گردد.
مکانیابی خدمات شهری در شهرهای جدید با به کارگیری سیستم اطلاعات جغرافیایی و منطق فازی (مطالعه موردی: محل دفن پسماند شهر جدید پردیس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
143 - 158
حوزه های تخصصی:
یکی از اهداف عمده در برنامه ریزی و احداث شهرک های اقماری در اطراف کلان شهرها، جذب سرریز جمعیت است که تا حدودی می تواند بار سنگینِ تهدیدات محیط زیستی را در کلان شهرها تقلیل دهد. از طرفی عدم توجه به مکان یابی خدمات شهری و برنامه ریزی بدون ملاحظات محیط زیستی در این شهرهای جدید مصائبی را بر منطقه تحمیل خواهد کرد. با توجه به اهمیت موضوع، هدف این مطالعه مکان یابی محل دفن پسماند شهری در شهر جدید پردیس انتخاب شد. شهر جدید پردیس از شهرک های اقماری حاشیه کلان شهر تهران در فاصله 18 کیلومتری شرق تهران قرار دارد. در این مطالعه با استفاده از روش تصمیم گیری چندمعیاره و به کارگیری قابلیت های سیستم های اطلاعات جغرافیایی و فرایند تحلیل سلسله مراتبی است. معیارهای موردنظر در این مطالعه عبارتند از: فاصله از چاه های عمیق آب، شیب زمین، فاصله از شهر جدید پردیس، فاصله از آب های سطحی، فاصله از مراکز جمعیتی، فاصله از باغات، فاصله از زمین های کشاورزی و فاصله از جاده های دسترسی. در این پژوهش پس از تعیین ضریب اهمیت معیارها، تحلیل ها بر طبق دو منطق بولین و فازی در محیط نرم افزار Arcgis10.5 انجام و زمین های مطلوب برای دفن پسماند شهری در جنوب شرقی شهر جدید پردیس مشخص گردید. نتایج این بررسی نشان می دهد که کمترین زمین های ایجاد شده به لحاظ تعداد قطعات و مساحت آن ها در روش بولین و بیشترین آن در روش فازی است؛ زیرا در روش بولین انتخاب معیارها مطلق و قطعی بوده است؛ حال آنکه در روش فازی به طرق گوناگون می توان در نتایج حاصل به نحوی تغییر ایجاد نمود که پاسخ های قابل قبول تری بدهد.
مقایسه و تحلیل پراکنش زمانی و مکانی طوفان های گرد و خاک با دیدکمتر از ۲۰۰ متر در غرب و جنوب غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال نهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
۱۵۰-۱۲۹
حوزه های تخصصی:
طوفان گرد و خاک همواره به عنوان یک پدیده جوی مخاطره آمیز و محدود کننده برای همه گونه فعالیت های انسانی و محیط طبیعی و انسانی می باشد. همه ساله در مناطق مختلف جهان خسارت های اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی فراوان و غیر قابل جبرانی ببار می آورد. بطور طبیعی این پدیده اقلیمی در اقلیم های خشک و نیمه خشک ظهور و بروز بیشتری از اقلیم های مرطوب دارد. بیابان های گسترده و فاقد پوشش گیاهی مناسب، استفاده نامطلوب از زمین و تغییرات کاربری های ناسازگار با اقلیم منطقه، پایین بودن سطح فناوری در این کشورها برای مقابله یا سازگاری با پدیده طوفان های گرد و خاک و بسیاری از علل و عوامل دیگر این پدیده را به یک مخاطره تبدیل نموده است. طوفان ها پدیده های جوی تشدید شده ای هستندکه گاه با بارش های شدید و گاه با گرد وخاک همراه می باشند. طوفان های گرد و خاک و بخصوص طوفان های با دید افقی کمتر از ۲۰۰ متر همواره خسارت بار و مخل آسایش ساکنین بوده است. در سالهای اخیر فراوانی این پدیده در مناطق غرب و جنوب غرب ایران بخصوص در دوره سرد سال روند افزایشی نشان می دهد. برای بررسی این پدیده، با استفاده از داده های روزانه، دید افقی کمتر از ۲۰۰ متر منطقه غرب و جنوب غرب ایران در یک دوره آماری ۳۳ساله (۱۹۸۷ تا ۲۰۱۹) استخراج شده است. و با توجه به متفاوت بودن دو منطقه مورد نظر پراکنش ماهانه، و سالانه و فصلی طوفان های گرد و خاک در این منطقه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که تباین اساسی بین دو منطقه مطالعاتی در پراکنش مکانی طوفان های گرد و خاک در دو فصل پاییز و زمستان است. در این دو فصل بالاترین فراوانی طوفان های گرد و خاک در منطقه غرب در ایستگاه های شرقی منطقه بخصوص در ایستگاه هایی مانند همدان، کنگاور، قروه و بیجار است و کمترین تعداد طوفان های گرد و خاک در غرب منطقه رخ داده است. در صورتی که در منطقه جنوب غرب بالاترین تعداد طوفان های گرد و خاک از ایستگاه های غربی استان خوزستان گزارش شده است. ایستگاه های همانند دزفول و بستان بالاترین فراوانی طوفان های گرد و خاک را ثبت کرده اند. به نظر می رسد طوفان های دوره سرد منطقه غرب ایران از مبادی دورترتولید شده و در لایه های میانی جو بر روی منطقه غربی منطقه همانند همدان و کنگاور منتقل شده است. در صورتی که طوفان های گرد و خاک منطقه جنوب غرب در شرایط همدیدی متفاوت و از مبادی نزدیک تر و در لایه زیرین وردسپهر وارد منطقه شده است.
تدوین و اولویت بندی راهبردهای پابرجا مبتنی بر سناریوهای باورپذیر افزایش تاب آوری کالبدی شهر تهران در برابر زلزله (نمونه موردی: منطقه 10)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۱
235 - 254
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در نظر دارد تا با تکیه بر عوامل کلیدی مؤثر بر تاب آوری کالبدی در بافت های فرسوده شهری و با بهره گیری از رویکرد سناریونگاری، سناریوهای افزایش تاب آوری کالبدی منطقه 10 شهر تهران در برابر زلزله را موردبررسی قرار داده و بر اساس سناریوهای باورپذیر به تدوین و اولویت بندی راهبردهای پابرجا در راستای افزایش تاب آوری کالبدی محدوده موردمطالعه در افق 1404 بپردازد. روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده و به دنبال پاسخ به این سؤال است که راهبردهای پابرجا و مطلوبی که بتوانند تاب آوری کالبدی محدوده موردمطالعه در برابر زلزله را در افق 1404 تضمین کنند کدامند؟ بدین منظور برای تدوین چارچوب نظری، ابتدا با استفاده از روش اسنادی، ادبیات و مبانی نظری موضوع بیان شده و سپس با تکیه بر تکنیک پویش محیطی، داده های تجربی مستخرج گردیده است. جامعه آماری این تحقیق شامل 20 نفر از خبرگان و متخصصین شهری بوده و روش نمونه گیری، هدفمند است. در گام اول، پس از تعیین وضعیت های احتمالی عوامل کلیدی و وزن دهی به آن ها توسط خبرگان، داده های لازم وارد نرم افزار ScenarioWizardشدند و سناریوهای قوی، ضعیف و باورپذیر از این نرم افزار مستخرج گردیدند. در گام بعدی با تحلیل عوامل داخلی و خارجی مرتبط با تاب آوری کالبدی نمونه موردمطالعه، راهبردهای پژوهش در قالب روش SWOT و بر اساس سناریوهای باورپذیر ارائه شدند و درنهایت با استفاده از تکنیک ماتریس کمی برنامه ریزی استراتژیک (QSPM)، راهبردهای پابرجا به منظور افزایش تاب آوری کالبدی محدوده موردمطالعه، احصاء و اولویت بندی شدند. نتایج پژوهش نشان می دهد چنانچه منطقه 10 شهر تهران قصد داشته باشد تا به سمت افزایش و ارتقای تاب آوری کالبدی در برابر آسیب های ناشی از مخاطرات طبیعی همچون زلزله قدم بردارد، تکیه بر راهبردهای پابرجای تدافعی اجتناب ناپذیر و الزامی است.
ظرفیت سنجی میزان خطرپذیری سکونتگاه های حوضه آبریز تهلابِ سیستان و بلوچستان از سیلاب های اتفاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
193 - 218
حوزه های تخصصی:
سیل یکی از پدیده های مخرب طبیعی است که فعالیت های انسانی و سکونتگاه های بشری را به شدت تحت تأثیر قرارداده است. پژوهش حاضر با هدفِ شناسایی سکونتگاه های مستعد خطرپذیری سیلاب-های اتفاقی حوضه آبریزِ خشکِ تهلاب در استان سیستان و بلوچستان انجام گرفته است. روش تحقیق توصیفی-تحلیل و از نظر هدف، کاربردی است. داده ها با استفاده از 12 شاخص ظرفیت سنجی میزان خطرپذیری سکونتگاه ها شامل: جاده، آبادی، خاک، شیب، ارتفاع، بارش، پوشش گیاهی، زمین شناسی، کاربری اراضی، آبراهه اصلی، آبراهه فرعی و تراکم زهکشی حوضه جمع آوری گردیدند. در ادامه با استفاده از نظر کارشناسان خبره اصلاح و در 3 مرحله مورد تحلیل قرار گرفتند. ابتدا میزان اهمیت داده ها با استفاده از روش ANP، در محیط نرم افزار Super Decision v2از عدد 1 تا 9 ارزش گذاری شد. در گام دوم در محیط Arc GIS 10.7 و بر اساس میزان اهمیت، هر لایه به 4 طبقه پرخطر، کم خطر، خطر متوسط و بدون خطر طبقه بندی شد. درگام سوم، با استفاده از ابزار همپوشانی وزنی، نقشه پهنه بندی خطر سیلاب حوضه آبریز تهلاب تهیه گردید. نتایج نشان داد که از میان 12 لایه فوق، آبراهه اصلی، شیب، کاربری اراضی و بارش بیشترین نقش را در تعیین پتانسیل خطر سیل خیزی محدوده تحقیق دارند. بر اساس یافته های پژوهش در مناطق خطرپذیر، 24 سکونتگاه از مجموع 68 سکونتگاه، در محدوده پتانسیل خطر زیاد تا خطر بسیار زیاد سیلاب واقع گردیده اند؛ به کارگیری روش های سازه ای (برنامه تأمین زمان ماند آب) و غیرسازه ای (سیستم اعلام هشدار برمبنای مدل های پیش بینی سیلاب) به منظور کاهش خطر سیلاب در این سکونتگاه ها امری ضروری است.
ارزیابی میزان آسیب پذیری بهره برداران از خشکسالی و تحلیل مؤلفه های تبیین کننده مدیریت بحران خشکسالی (مطالعه موردی: استان سیستان و بلوچستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۳
135 - 154
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف ارزیابی میزان آسیب پذیری بهره برداران از خشکسالی و تحلیل مولفه های تبیین کننده مدیریت بحران خشکسالی در استان سیستان و بلوچستان از دیدگاه کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان انجام پذیرفته است. روش مورداستفاده در این پژوهش از نوع توصیفی – غیرآزمایشی می باشد. کلیه کارشناسان واحد ترویج و آموزش کشاورزی سازمان جهاد کشاورزی استان، جامعه آماری این پژوهش را تشکیل دادند که نمونه ای از آن ها بر اساس جدول مورگان و با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و موردمطالعه قرار گرفت (n=72). لیست شاخص های اولیه (10 شاخص اصلی) در پژوهش به روش دلفی (اتفاق نظر کارشناسان منطقه) تعیین شد. جهت سنجش آسیب پذیری و نیز تبیین مؤلفه های مدیریت بحران خشکسالی از فرمول Me-Bar & Valdez و نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد در میان شاخص های آسیب پذیری موردبررسی، شاخص های اقتصادی، اجتماعی و فنی به عنوان مهم ترین شاخص های آسیب پذیری در دوره خشکسالی معرفی شدند که در مجموع بیشترین میزان آسیب پذیری کل در شرایط خشکسالی، مربوط به شاخص های آسیب پذیری فنی بود. همچنین در قسمت تحلیل عاملی اکتشافی نتایج نشان داد، مؤلفه های مدیریت زراعی، سامان دهی نظام پیش آگاهی و مشارکت دهی، توسعه زیرساخت ها، مدیریت منابع آب، حمایت مالی، وضع قوانین و مقررات مناسب، سیاست گذاری، حمایت از تشکل های محلی و آموزش- ترویج راهکارهای خشکسالی به عنوان مهم ترین مؤلفه های تبیین کننده مدیریت بحران خشکسالی از دیدگاه کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان می باشند
اثر سیل در تغییر پارامترهای کیفی آب رودخانه زرین گل، استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال یازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۳
155 - 176
حوزه های تخصصی:
به منظور بررسی تاثیر سیل بر روی پارامترهای کیفی آب رودخانه زرین گل، از پنج ایستگاه بر روی رودخانه در سه دوره قبل، همزمان و بعد از وقوع سیل نمونه برداری و برخی از پارامترهای فیزیکوشیمیایی آب تعیین شد. برای مقایسه و تعیین اختلاف آماری بین پارامترها کیفی از آزمون F استفاده شد. سپس تغییرات هیدروژئوشیمیایی رودخانه، عوامل مؤثر در کنترل ترکیب شیمیایی و همچنین فرآیندهای غالب آب رودخانه تعیین شد. درنهایت جهت پیش بینی احتمال رسوب و یا انحلال برخی از کانی ها کربناته و تبخیری در هر سه دوره، از شاخص های اشباع استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که در زمان سیل یون های کلراید و سدیم یونهای غالب آب بوده و بیشترین تغییرات در زمان های مختلف مربوط به دو یون مذکور می باشد. تیپ غالب آب رودخانه در زمان های قبل و بعد از وقوع سیلاب بیکربنات منیزیک می باشد. درحالیکه در زمان وقوع سیل به سولفات تا کلرید سدیک تغییر می یابد. براساس دیاگرام های پایپر و دوروف اکثر نمونه های مربوط به قبل و بعد از وقوع سیلاب دارای رخساره های نزدیک به منطقه تغذیه (بیکربناته) هستند. درحالیکه در زمان وقوع سیلاب با فراوانی یونهای کلراید و سولفات در آب، رخساره های ترکیبی غالب می شوند و میزان TDS آب در این زمان تقریبا سه برابر قبل از وقوع آن می باشد. براساس تجمع، توزیع و جهت یافتگی نمونه ها بر روی دیاگرام گیبس، عامل اصلی کنترل کننده شیمی آب رودخانه زرین گل در هر سه دوره، هوازدگی شیمیایی کانی های تشکیل دهنده سنگ های حوضه می باشد. همچنین براساس نتایج حاصل از نسبت های یونی، انحلال برخی از کانی تبخیری نظیر ژیپس همزمان با پدیده تبادل کاتیونی از جمله فرآیندهای غالب هیدروژئوشیمیایی در زمان وقوع سیل می باشد. درحالی که در بیشتر نمونه های مربوط به قبل و بعد از سیل فرآیند عکس تبادل یونی غالب می باشد. براساس نتایج حاصل از نمودارهای دو متغیره، منشأ اصلی شوری آب رودخانه زرین گل انحلال کانی ها تبخیری (نظیر هالیت) متعلق به سازند مبارک می باشد.
تاثیر پارامترهای اقلیمی بر توزیع پوشش گیاهی در ایران مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر پارامترهای اقلیمی بر توزیع پوشش گیاهی در ایران مرکزی با استفاده از شاخص NDVI می باشد. برای شناخت پراکنش و توزیع پوشش گیاهی از روش های نوین ناحیه بندی PCA، خوشه بندی و روابط مکانی استفاده شد. بدین منظور دو متغیر اقلیمی (میانگین دما و رطوبت نسبی) از داده های هشت ایستگاه سینوپتیک در بازه زمانی آماری (1986-2018) انتخاب گردید. متناسب با فاصله های ایستگاه ها و تغییرات مکانی شاخص NDVI، شبکه ای به ابعاد 15*15 کیلومتر بر روی ایران مرکزی گسترانده شد. در این بررسی برای اطلاع از روند تغییرات شاخص NDVI از آزمون من-کندال به وسیله نرم افزار (MINITAB) استفاده شد. نتایج این بررسی نشان داد که میزان پراکنش پوشش گیاهی در ایران مرکزی با استفاده از شاخص NDVI بین 2/0- تا 64/0+ است. همچنین توزیع و تراکم پوشش گیاهی دارای رشد کمتر از یک درصد می باشد. نتایج این بررسی نشان می دهد متغیر اقلیمی دما بیشترین تأثیر را بر توزیع و تراکم پوشش گیاهی در ایران مرکزی دارد. بررسی توزیع و تراکم پوشش گیاهی ایران مرکزی با استفاده از روش PCA نشان داد که توزیع و تراکم پوشش گیاهی ایران مرکزی متاثر از هشت عامل است که عامل اول و دوم به تنهایی 56/81 درصد رفتار پوشش گیاهی را در ایران مرکزی تبیین می نمایند. درنهایت با انجام تحلیل خوشه ای سلسله مراتبی و با روش ادغام وارد بر روی ماتریس نمرات عامل ها، سه ناحیه توزیع و پراکنش پوشش گیاهی نامنظم، متوسط و یکنواخت در ایران مرکزی شناسایی و نمایش داده شدند.
تحلیل فضایی فرونشست سطح زمین با استفاده از تداخل سنجی راداری (موردمطالعه: دشت مرکزی شهرستان قاین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۴
99 - 126
حوزه های تخصصی:
فرونشست زمین یکی از مخاطرات مهم ژئومورفیک است که دارای حرکتی کُند بوده و در بلندمدت آثار مخربی برجای می گذارد. در این تحقیق به منظور تحلیل فضایی میزان جابجایی از داده های سنتینل A1 در بازه زمانی 3 ساله (2020- 2017) و روش تداخل سنجی راداری و نرم افزار (SNAP)، تغییرات سطح زمین را در بازه زمانی مذکور استخراج کرده ایم. همچنین مشاهدات میدانی برای صحت سنجی و بررسی نتایج تحقیق صورت گرفت. نتایج نشان داد که میزان فرونشست زمین از سال 2017 تا سال 2020 افزایش داشته است؛ به طوری که از 2.6 سانتی متر در سال 2017 به 7.8 سانتی متر در سال 2020 رسیده است. همچنین هیدروگراف معرف آب زیرزمینی در دشت مرکزی قاین نیز افت محسوسی داشته است؛ به طوری که میزان افت تراز آب در سطح دشت حدود 1.30 متر در طول 5 سال (از سال 2014 تا مارس 2020) بوده است؛ یعنی حدوداً سالی 26 سانتی متر افت سطح آب های زیرزمینی را داشته ایم. ضمن اینکه تحلیل خودهمبستگی فضایی و شاخص موران (0.984)، خوشه ای بودن رخداد فرونشست تحت تأثیر تغییرات سطح آب در منطقه موردمطالعه را تأیید کرد. نتایج همبستگی نیز نشان داد که بین عامل تغییرات تراز سطح آب و نرخ فرونشست زمین، همبستگی کمی وجود داشته (p= -0.138) که این ارتباط غیرمستقیم است؛ یعنی هر چه میزان برداشت آب زیرزمینی بیشتر باشد (یا سطح تراز آب کمتر شود)، میزان فرونشست نیز بیشتر می شود؛ اما با توجه به سطح معناداری (sig= 0.585) این ارتباط معنادار نیست.
پهنه بندی گستره خطر فرونشست زمین در دشت سراب، با بهره گیری از الگوریتم های تحلیل چند معیاره MARCOS و CODAS(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۴
149 - 172
حوزه های تخصصی:
یکی از مخاطرات پیش روی دشت های کشور، مخاطره فرونشست است که سبب بروز مشکلات و معضلات فراوان در زمین های کشاورزی، جاده ها، خطوط انتقال نیرو و انرژی می گردد. دشت سراب نیز در طی سال های اخیر با افت شدید سطح آب زیرزمینی مواجه بوده که این عامل سبب گردیده تا این منطقه در معرض وقوع مخاطره فرونشست قرار گیرد. هدف این پژوهش بررسی و تحلیل مهم ترین عوامل دخیل در ایجاد خطر فرونشست دشت سراب و مشخص کردن سطوح مستعد که احتمالاً در آینده درگیر فرونشست خواهند شد، با بهره گیری از الگوریتم های چند معیاره MARCOS و CODAS است. با توجه به نتایج حاصل از پهنه بندی خطر فرونشست؛ معیار های عمق آب، کاربری اراضی و شیب؛ به ترتیب با ضریب وزنی 194/0، 171/0 و 159/0، مهم ترین عوامل دخیل در ایجاد خطر فرونشست محدوده مطالعاتی می باشند. با توجه به خروجی حاصل از روش MARCOS، به ترتیب؛ 50/167 و 09/276 کیلومتر مربع از مساحت دشت سراب و طبق نتایج حاصل از به کارگیری روش CODAS، 13/187 و 03/279 کیلومتر مربع از مساحت محدوده، در طبقه پرخطر و بحرانی قرار دارد. به علاوه، نقشه مستخرج از الگوریتمMARCOS و CODAS با عمق سطح آب چاه ها به ترتیب؛ دارای مقدار ضریب همبستگی 77/ و 81/0 می باشند و بین خروجی هر دو روش با نقشه سطح آب همبستگی دیده می شود. به نظر می رسد، نتایج حاصل از مطالعه حاضر، می تواند به مدیران سازمانی و برنامه ریزان منابع اراضی و خاک، در زمینه حفاظت و مدیریت منابع آبی و مخاطرات طبیعی و جلوگیری از تخریب سرزمین کمک شایانی نماید.
ارزیابی نقش خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیکی بر خشکیدن دریاچه های بختگان و طشک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
79 - 100
حوزه های تخصصی:
دریاچه های بختگان و طشک به عنوان دومین دریاچه های ایران از نظر بزرگی، از سال 1387 با بحران کم آبی و خشکی شدید روبرو شده اند. این پدیده سبب به هم خوردن زیست بوم منطقه و بروز کاستی های اجتماعی، بهداشتی و محیط زیستی شده است. هدف از این پژوهش بررسی نقش خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیکی بر خشکیدن این دریاچه ها است. برای این منظور، از داده های دما و بارش اندازه گیری شده در 21 ایستگاه باران سنجی، دبی سنجیده شده در سه ایستگاه هیدرومتری و مساحت حاصل از محاسبه شاخص تفاضلی بهنجار شده آب (با پردازش 46 تصویر ماهواره لندست) استفاده شد. برای تعیین رابطه بین متغیرها از ضریب همبستگی پیرسون و جهت بررسی روند تغییرات هر متغییر از روش رگرسیون خطی استفاده گردید. همچنین برای تعیین اثر خشکسالی اقلیمی و آبشناسی بر تغییرات مساحت دریاچه ها از شاخص های بارش و رواناب استاندارد شده دوازده ماهه استفاده شد. با تعیین روند تغییرات مساحت دریاچه ها در بازه زمانی بین سال های 1352 تا 1399 مشخص شد که وسعت پهنه آبی آنها از سال 1387 روند کاهشی به خود گرفته و از سال 1391 به این سو در بیشتر زمان ها این دریاچه ها خشک بوده اند. با وجود روند افزایشی در دمای حوضه به میزان 4/0 درجه سانتی گراد در هر ده سال، تغییر چشمگیری در مقدار این روند در سال 1387 (همزمان با خشکیدن دریاچه ها) دیده نشده است. بررسی بارش حوضه و آورد رود کر (مهمترین ورودی دریاچه ها) نشانگر وجود روند کاهشی در بارش و آورد رودخانه، بویژه از سال 1387 به این سو است. محاسبه شاخص های بارش و رواناب استاندارد نیز از آغاز خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیکی در حوضه از سال 1387 حکایت دارد. مقدار بارش در دوره خشکسالی به میزان 47 درصد کاهش یافته اما آبدهی ایستگاه هیدرومتری نزدیک به دریاچه کاهش بیش از 95 درصدی را نشان می دهد. بر اساس نتایج این پژوهش، هر چند کاهش بارش و افزایش دما سبب کاهش مساحت دریاچه های بختگان و طشک شده، اما عوامل دیگیری نیز در این رخداد نقش دارند. بنابراین به نظر می رسد که خشکسالی اقلیمی تنها عامل خشکیدن این دریاچه ها نیست. برای تعیین نقش سایر عوامل در این پدیده مخرب، مطالعه نقش عوامل انسانی بر خشک شدن دریاچه ها پیشنهاد می گردد.