فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۱٬۱۱۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
توسعه کالبدی و رشد جمعیت شهرهای ایران در چند دهه اخیر دگرگونی هایی را پذیرفتند که سبب بروز عدم تعادل و ناهماهنگی در گسترش کالبدی شهرها و تغییرات پیش بینی نشده در توسعه فضایی شهرها شده است. در این پژوهش از تلفیق دو مدل اتوماسیون سلولی برای شبیه سازی تغییر کاربری در شهر همدان در سال ۲۰۴۰ میلادی و مدل رگرسیون بردار پشتیبان برای پایه ریزی قوانین انتقال غیرخطی برای شبیه سازی اتوماسیون سلولی و از منطق فازی برای تعریف قوانین انتقال خطی و غیرخطی استفاده شده است. به منظور آزمون مدل شبیه سازی، تغییرات کاربری شهر همدان بررسی و پس از استخراج اطلاعات از پایگاه اطلاعات جغرافیایی و تصاویر ماهواره ای، وضعیت سلول ها در دوره های زمانی مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از آزمون مدل نشان می دهد مدل تلفیقی مورد نظر قادر است با رفع پیچیدگی های اطلاعاتی و ابهامات ناشی از تحولات کالبدی شهر، مدلی مناسب برای تحلیل تحولات توسعه ای در گذشته و پیش بینی جهات و میزان تغییرات کاربری فراهم آورد. در شهر همدان مساحت اراضی ساخته شده در شهر تا سال ۲۰۴۰ افزایش یافته و احتمالاً مساحت این پهنه به حدود ۶۳۵۰ هکتار برسد و رفته رفته مساحت اراضی باغستان نیز کمتر شود.
تحلیل ژئومورفولوژیکی مجرای رودخانه قره سو با استفاده از مدل سلسله مراتبی رزگن ( پایین دست سد سبلان تا تلاقی رودخانه اهر چای)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش بخشی از مجرای رودخانه قره سو با استفاده از مدل ژئومورفولوژیکی رزگن مورد تحلیل و طبقه بندی قرار گرفت. این پژوهش متکی بر نقشه های توپوگرافی 1:2000 و مطالعات میدانی بوده است. در این تحقیق، برای محاسبه پارامترهای نسبت گود شدگی و نسبت عرض به عمق لب پری از مدل هیدرودینامیکی HEC-RAS به همراه الحاقی HEC-GeoRAS استفاده گردید. بررسی نتایج مدل رزگن نشان داد که اکثر مقاطع رودخانه قره سو در طبقه ی C و E مدل سلسله مراتبی رزگن قرارگرفته اند. رودخانه قره سو در طبقه C دارای مجرای پهن تر و کم عمق تری می باشد و همچنین پهنه سیلابی رودخانه در این طبقه توسعه یافته و دره های آن عریض است. این رودخانه در طبقه E نیز دارای مجرای عمیق و باریک (نسبت عرض به عمق کم) بوده ولی پهنه سیلابی آن عریض و توسعه یافته است. با در نظر گرفتن متغیر شیب و مواد بستر می توان گفت رودخانه قره سو، در بازه اول در طبقه ی C3b و E3b ، در بازه دوم، سوم، چهارم و پنجم در طبقه ی C4b ، E4b ، C5 ، در بازه ششم در طبقه ی E5 و C5 و درنهایت در بازه هفتم در طبقه ی C5c و E5 قرارگرفته است. همچنین با توجه به نتایج به دست آمده می توان بیان کرد که رودخانه قره سو در بخش هایی که مقاطع در طبقه ی C قرارگرفته است، دارای حساسیت به آشفتگی بسیار بالا، پتانسیل بازیابی خوب، تأمین رسوب بالا، کنترل پوشش گیاهی بسیار بالا و در بخش هایی که مقاطع در طبقه E واقع شده است، رودخانه دارای حساسیت به آشفتگی بسیار بالا، پتانسیل بازیابی خوب، تأمین رسوب متوسط، و کنترل پوشش گیاهی بسیار بالا می باشد.
الگوسازی تغییرات کاربری اراضی دهستان های استان اصفهان با استفاده از مدل GWT-test(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیریت و برنامه ریزی منطقه ای نیازمند اطلاعات فضایی دقیق و به هنگام کاربری اراضی و الگوی تغییرات آن است. رصد و کشف این الگوها اطلاعات مورد نیاز درمورد وضعیت فعلی توسعه و ماهیت تغییرات را به منظور برنامه ریزی درست و دقیق در اختیار برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان قرار می دهد. از این رو، تحقیق حاضر در پی کشف الگوی فضایی تغییرات مکانی-زمانی کاربری اراضی طی یک دوره 10 ساله در سطح دهستان های استان اصفهان است. ﺑﺮﺍی ﺍﻧﺠﺎﻡ دادن ﺗﺤﻘیﻖ، ﻧﻘﺸه ﭘﻮﺷﺶ اراﺿی استان اصفهان با ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪی تصاویر ماهواره ای لندستETM + و لندست 8 مربوط به سال های 1381 و 1393 به روش ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪی ﻧﻈﺎرت ﺷﺪه ﺑﺎ اﻟﮕﻮریﺘﻢ ﺣﺪاکﺜﺮ اﺣﺘﻤﺎل در چهار طبقه پوشش گیاهی، آب، اراضی بایر و سکونتگاه تهیه شد. سپس به منظور آزمون ﺗﻐییﺮﺍﺕ ﻓﻀﺎیی-زمانی ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﻣﺤﻠی ﺍﺯ ﻣﺪﻝ ﺁﺯﻣﻮنGWt-test ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪ. ﻧﺘﺎیﺞ ﺗﺤﻘیﻖ بیانگر تغییرات ﻓﻀﺎیی عمده کاربری اراضی ﺩﺭ دهستان های استان اصفهان است. همچنین، ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ این تغییرات ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎی ﻓﻀﺎیی دارد؛ به گونه ای که در زمینه اراضی آبی به جز دهستان جرقویه وسطی تمام دهستان های استان با سطح اطمینان 99/0 درصد تغییرات داشته اند و فرضیه تغییرات درمورد اراضی بایر در 124 دهستان، اراضی سکونتگاهی در 118 دهستان و اراضی پوشش گیاهی در بیش از نیمی از دهستان های استان تأیید شده است. به طور کلی، دهستان های استان به ترتیب در طبقات مربوط به آب، سکونتگاه، اراضی بایر و پوشش گیاهی بیشترین تغییر اراضی را داشته اند. این تحقیق بیشتر به دنبال کشف الگو و تغییرات فضایی اراضی در سطح دهستان های استان اصفهان است. تحقیق در این زمینه و همچنین بررسی علل پیدایش این تغییرات به تحقیقات عمیق تر با رویکرد آمایش سرزمین نیاز دارد.
شناسایی مکان های بهینه دفن بهداشتی پسماند روستایی با تلفیق روش هایAHP و DRASTIC در محیط GIS (مطالعه موردی: بخش شاوور، شهرستان شوش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه با افزایش شدید جمعیت و در نتیجه آن، تولید انبوه زباله و افزایش آلودگی زیست محیطی، تحت تأثیر فعالیت های انسان، انتخاب مناطق مناسب جهت دفن بهداشتی زباله امری الزامی است. از این رو، مسأله ای که شاکله اصلی این پژوهش را تشکیل می دهد، شناسایی و تعیین نقاط بهینه جهت دفن بهداشتی پسماند روستایی در بخش شاوور شهرستان شوش است.
روش: رویکرد حاکم بر پژوهش از حیث هدف، از نوع تحقیقات نظری، کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش، از نوع تحلیلی و توصیفی است. گردآوری اطلاعات به دو صورت تکمیل پرسش نامه از ۳۰ کارشناس خبره و آگاه به مسائل روستا و داده های مطالعاتی بیلان هیدروکلیماتولوژی محدوده آهودشت شهرستان شوش انجام گرفت. همچنین، از دو مدل AHP و DRASTIC جهت دست یابی به اهداف پژوهش استفاده شد. آنالیز داده ها به ترتیب در محیط ArcGIS ۱۰.۴ و نرم افزار Expert Choice و Excel انجام گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از یافته های پژوهش گویای آن است که از مجموع کل مساحت بخش، حدود ۳۹/۳۸ درصد آن در سطح بسیار نامناسب قرار گرفته است؛ به عبارتی، این مناطق برای انجام عملیات دفن پسماند مناسب نیستند. بعد از آن به ترتیب سطوح، کاملاً مناسب با ۱/۲۰ درصد، مناسب حدود ۲۱ درصد و به نسبت مناسب ۴/۲۰ درصد مساحت بخش را شامل می شوند. آن چه از نقشه نهایی استنتاج می شود، این است که از مجموع کل محدوده کاملاً مناسب، سه سایت با عناوین؛ لندفیل شماره ۱ تا ۳، بهترین مکان-ها برای اجرای پروژه مورد نظر معرفی شده و همچنین، ارجحیت کامل نسبت به دیگر نواحی این محدوده داشته است.
اصالت و ارزش: به کارگیری هم زمان روش تحلیل سلسله مراتبی و دراستیک در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی می تواند به کشف و تعیین مناطق مستعد دفن پسماند روستایی کمک کند؛ همچنین، برنامه ریزان روستایی را در زمینه یافتن بهینه ترین و سریع ترین راه جهت کاهش و کنترل آلودگی های زیست محیطی یاری می کند.
ارزیابی جای پای اکولوژیکی برای دستیابی به حمل و نقل سبز شهری با معرفی استراتژی ASI مورد شناسی: شهر ساری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد روز افزون جمعیت شهر ساری و در پی آن ازدیاد تعداد وسایل نقلیه درون شهری، مشکل حمل و نقل و ترافیک را به یکی از اصلی ترین مشکلات و متعاقباً انواع پیامدهای زیست محیطی و اجتماعی و در نهایت، تهدید سلامتی و آسایش شهروندان تبدیل کرده است. تحقیق حاضر با هدف بررسی روند پایداری وسایل حمل و نقل و عوامل تأثیر گذار برحمل و نقل پایدار، کاربردی و روش مورد استفاده توصیفی- تحلیلی است. برای جمع آوری اطلاعات از مطالعات کتابخانه ای، اسنادی- آماری و میدانی استفاده شده است. برای تجزیه وتحلیل یافته ها، ابتدا با روش جای پای اکولوژیکی (EFA)، روند پایداری وسایل حمل و نقل شهر ساری در سال 1394 مورد ارزیابی قرار گرفته و نتایج حاصل با استاندارد جهانی مورد مقایسه و در ادامه برای وزن دهی عوامل تأثیر گذار بر حمل و نقل پایدار که مربوط به استراتژی ASI می باشد، از مدل تاپسیس استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در شهر ساری مینی بوس، بیشترین میزان جای پای بوم شناختی را با (00048/0) هکتار به خود اختصاص داده و کمترین مقدار نیز مربوط به اتوبوس با جای پای بوم شناختی (000027/0) هکتار است. مقایسه میزان جای پای وسایل حمل و نقل شهری با مقادیر استاندارد نیز حاکی از آن است که به جز اتوبوس، سایر شیوه های حمل و نقلی شهر ساری از میزان جای پای بیشتری نسبت به استاندارد جهانی (2011) برخوردارند. همچنین، عوامل تأثیر گذار بر حمل و نقل پایدار شهر ساری بر اساس آراء متخصصان و مدل تاپسیس، منعکس کننده این مطلب است که قراردادن حمل و نقل غیر موتوری در رأس طرح های جامع حمل و نقل، اختصاص بیشتر ظرفیت خیابان ها به انواع سیستم حمل و نقل پاک و همگانی و تشویق افراد به انجام سفرهای ضروری با حمل و نقل همگانی، به ترتیب با کسب امتیازهای (724/0)، (654/0) و (624/0) بیشترین نقش را در حمل و نقل سبز شهر ساری داشته اند.
ارائه راهبرد توسعه گردشگری در مناطق روستایی با استفاده از مدل تلفیقی SWOT- ANP (مطالعه موردی: روستای صور شهرستان بناب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: برخی از روستاها به دلیل داشتن پتانسیل ها و امکانات موجود خود از توان های بسیار بالایی برای توسعه برخوردار هستند و اولین قدم برای توسعه روستاها شناخت این قابلیت ها و برنامه ریزی دقیق و اصولی است. در این راستا هدف پژوهش حاضر، ارائه راهبردهای توسعه گردشگری در روستای توریستی صور می باشد.
روش: نوع تحقق کاربردی بوده، روش بررسی آن توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری این پژوهش را ساکنان روستای صور، گردشگران و مدیران و برنامه ریزان تشکیل داده اند. بر این اساس، جمع آوری داده ها از طریق پرسش نامه بوده و تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تلفیق مدل SWOT و ANP صورت گرفته است. روایی صوری پرسش نامه توسط پانل متخصصان مورد تأیید قرار گرفت؛ با استفاده از فرمول ویژه کرونباخ آلفا در نرم افزار SPSS، پایایی بخش های مختلف پرسش نامه تحقیق ۸۸/۰ برای پرسش نامه جامعه محلی، ۹۱/۰ برای مسؤولان ادارات مختلف و ۸۹/۰ برای پرسش نامه گردشگران به دست آمده است.
یافته ها/ نتایج: نتایج حاصل از تحلیل یافته های این پژوهش نشان می دهد که وجود جاذبه های متعدد گردشگری (۴۸۵/۰)، نبود امکانات رفاهی و خدماتی (۴۰۹/۰) و نامناسب بودن راه های ارتباطی (۲۰۱/۰)، نزدیکی به قطب های جمعیتی مانند تبریز و ارومیه (۴۳۰/۰) و سودهی سریع سرمایه گذاری دولتی و خصوصی (۲۴۱/۰)، عدم اختصاص بودجه برای تبلیغات روستا (۴۷۵/۰) و ناهماهنگی در بین ادارات مسؤول (۲۸۸/۰) به ترتیب از مهم ترین نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید است.
نتیجه گیری: در نهایت، نتایج اولویت سنجی راهبردها با استفاده از مدل ANP پایدار نشان می دهد که توجه به راهبردهای تدافعی با وزن ۲۱۴/۰ در فرآیند مدیریت توسعه گردشگری روستای صور با توجه جدی به توسعه زیرساخت های اقامتی و رفاهی، انجام تبلیغات منسجم و ایجاد ابزارهای اطلاع رسانی، رفع موانع سرمایه گذاری، ایجاد تغییرات مثبت و سازنده در سطح مدیریت توسعه گردشگری روستای صور، ارائه آموزش های تخصصی به جامعه محلی و غیره از اولویت برتر برخوردار است.
مقایسه دو روش تصمیم گیری Fuzzy-AHP و ANP به منظور رتبه بندی تناسب اراضی به منظور کاربری اکوتوریسم (مطالعه موردی: منطقه خائیز بهبهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهره برداری بهینه از منابع طبیعی و ساماندهی کاربری اراضی براساس توان اکولوژیکی آن ها، نقش مهمی در مدیریت محیط زیست و جلوگیری از تخریب آن ها در راستای توسعه پایدار دارد؛بنابراین، بهره برداری از توان ها و قابلیت های گردشگری و اکوتوریسمی در هر منطقه ، زمینه ای پویا و فعال برای توسعه آن منطقه فراهم می کند. از این رو، ارزیابی توان اکوتوریسمی و تحلیل قابلیت های مزبور، ضرورتی ویژه دارد. در این پژوهش، ارزیابی تناسب اراضی منطقه خائیز شهرستان بهبهان با شناسایی پارامترهای شیب، جهت، دما، عمق خاک، تحول یافتگی خاک، بافت خاک، زهکشی خاک و تیپ پوشش گیاهی و بهره گیری از مدل های تصمیم گیری FUZZY- AHP باکلی و ANP در محیط GIS به منظور کاربری اکوتوریسم انجام گرفت. همچنین، بعد از تعیین لایه های موزون استاندارد، تلفیق لایه ها با کمک روش WLC صورت گرفت. نتایج نشان می دهد در روش ANP، 23 درصد از سطح منطقه دارای توان درجه یک و در روش FAHP حدود 19 درصد از سطح منطقه دارای توان درجه یک برای کاربری اکوتوریسم است. با توجه به نقشه های نهایی به دست آمده از هر دو روش و تجزیه و تحلیل آن ها در Google Earth، مشاهده شد مناطقی که از هر جهت شباهت یکسان دارند در روش ANP در یک طبقه و در روشFAHP در دو طبقه متفاوت قرار می گیرند که این با واقعیت موجود منطقه سازگار نیست. با استفاده از نرم افزار Google Earth و بررسی های میدانی، می توان گفت نتایج روش ANP با واقعیت سازگاری بیشتری دارد و زمینه گسترش فعالیت های اکوتوریسم در منطقه وجود دارد.
اولویت بندی مناطق نمونه گردشگری با استفاده از AHP (مطالعه موردی: مناطق نمونه گردشگری استان چهارمحال و بختیاری)
حوزه های تخصصی:
از جمله سیاست های دولت در ارتباط با رونق گردشگری کشور ، مصوب نمودن 1168 منطقه نمونه گردشگری بوده است که سهم استان چهارمحال و بختیاری 15 منطقه نمونه گردشگری است . در این تحقیق کاربردی با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با استفاده از مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) تلاش شده است تا مهمترین مناطق اولویت دار استان برای اجرا مشخص شود. از جمله مهمترین شاخص ها برای اولویت بندی مناطق نمونه : فاصله تا منبع آب ، فاصله تا شبکه برق ، فاصله تا شبکه گاز ، فاصله تا شبکه تلفن ثابت ، فاصله تا مراکز درمانی ، فاصله تا جاده آسفالته ، منابع گردشگری پیرامون ، فاصله تا مراکز گردشگر فرست ، سابقه حضور گردشگر و معروفیت منطقه ، قرار گیری در مسیرهای گردشگری استان و بکر بودن منطقه مورد مطالعه را می توان نام برد. نتایج نشان می دهد اولویت دارترین منطقه نمونه گردشگری ، سیاسرد بروجن با امتیاز 147/0و ضعیف ترین منطقه نمونه گردشگری ، ارمند با امتیاز 022/0می باشد. همچنین مناطق نمونه گردشگری سیاسرد بروجن ، پیرغار و سامان در سطح بالا ، مناطق نمونه گردشگری سراب بابا حیدر ، چشمه دیمه ، چغاخور ، امامزاده حمزه علی ، تالاب گندمان ، بازفت و شیدا در سطح متوسط و مناطق نمونه گردشگری شلیل ، بهشت آباد ، بارز ، شهریاری و ارمند در سطح پایین سطح بندی شده اند.
بررسی طبقه بندی اقلیمی کوپن در ایران در سال ۱۹۷۵ و مقایسه آن با خروجی مدل MIROC برای سال های ۲۰۳۰، ۲۰۵۰، ۲۰۸۰ و ۲۱۰۰ تحت سناریوی A۱B و A۲ (با تأکید بر مساله تغییر اقلیم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقلیم، وضعیتی کلی از شرایط هوای غالب یک مکان مشخص بر اساس آمار بلندمدت است. تنوع عناصر اقلیمی در تعیین اقلیم یک ناحیه مؤثر بوده و باعث شکل گیری اقلیم های متنوع و متفاوت می شود. افزایش انتشار گازهای گلخانه ای و به دنبال آن تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی پیامدهای بسیاری برای کره زمین داشته است. ازجمله این پیامدها، بخصوص برای مناطقی که در کمربند گرم و خشک دنیا قرار گرفته اند، افزایش سطح پوشش اقلیم خشک و نیمه خشک است. در این مطالعه طبقه بندی اقلیمی کوپن برای کشور ایران در سال ۱۹۷۵ با طبقه بندی حاصل از خروجی مدل جوی-اقیانوسی MIROC برای سال های ۲۰۳۰، ۲۰۵۰، ۲۰۸۰ و ۲۱۰۰، تحت ۲ سناریوی A۱B و A۲، که در گزارش چهارم IPCC آمده، مقایسه شده است. طبقه بندی های حاصل از خروجی مدل روند رو به رشد اقلیم گروه B که نماینده اقلیم خشک و نیمه خشک در طبقه بندی کوپن است و کاهش تنوع اقلیمی را نشان می دهند. همان طور که در نقشه ها ملاحظه می شود و بر اساس وسعت تحت پوشش این نوع اقلیم طی سال های آتی، افزایش اقلیم Bwh که آب وهوای گرم و خشک را نشان می دهد، به وضوح قابل مشاهده است. این افزایش به گونه ای است که در سال ۲۱۰۰، شاهد پوشش بیش از ۹۵ درصد مساحت کشور توسط این اقلیم بر اساس هر دو سناریو هستیم. همچنین وسعت و تنوع مناطق تحت پوشش اقلیم معتدل (اقلیم گروه C) و اقلیم سرد (اقلیم گروه D ) در کشور به کمتر از یک درصد مساحت کشور خواهد رسید.
شناسایی و اولویت بندی نیازهای آموزشی سبز کارکنان با استفاده از فرایند تحلیل شبکه (ANP)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیریت منابع انسانی با تمرکز بر سرمایه انسانی و برنامه های مدیریت محیط زیست و ادغام آنها در فعالیت های خود، اثرات قابل توجهی را در ارتقای توجه به محیط زیست خواهد داشت. از آنجا که آموزش و توسعه تسهیل گر مدیریت منابع انسانی سبز است، لذا این تحقیق در راستای ارتقای رفتار سبز کارکنان به دنبال شناسایی و اولویت بندی نیازهای (دوره های) آموزشی سبز سازمان ها مبتنی بر رویکرد مدیریت منابع انسانی سبز می باشد. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و بر مبنای ماهیت و روش در گروه پیمایشی است. در این پژوهش 14نیاز (دوره) آموزشی بر اساس ادبیات تحقیق شناسایی شدند. جامعه آماری این پژوهش10 نفر از کارشناسان صنعت آموزشی کشور بوده که به روش گلوله برفی انتخاب شدند و با استفاده از مقیاس پنج نقطه ای لیکرت نظرات آنها برای تعیین اهمیت این نیازهای (دوره های) آموزشی گردآوری شد. در واقع، با بهره گیری از تکنیک های تصمیم گیری چندمعیاره در ابتدا به کمک تحلیل سلسله مراتبی دلفی فازی 8 نیاز (دوره) آموزشی به عنوان مهم ترین نیاز مشخص شد. علاوه بر این با استفاده از روش فرایند تحلیل شبکه ای ((ANP نیازهای (دوره های) آموزشی مؤثر در ارتقای رفتار سبز کارکنان به لحاظ عملکرد رتبه بندی شدند که بر اساس آن به ترتیب توسعه پایدار، 14001ISO و خرید سبز به عنوان مهم ترین و مؤثرترین نیاز ها یا دوره های آموزشی شناسایی شدند. بر این اساس مدیران مؤسسات آموزشی می توانند در جهت پیاده سازی مدیریت منابع انسانی سبز، طبق نتایج این پژوهش به آموزش سبز کارکنان اقدام نمایند.
راهبردهای توسعه پایدار حمل و نقل شهری با استفاده از تحلیل شبکه (مطالعه موردی: ساختار مدیریت حمل و نقل کلانشهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حمل و نقل شهری یکی از مهم ترین مسایل کلانشهرهای ایران است و علی رغم اهمیتی که این سیستم در کلانشهرهای ایران دارد، برنامه ریزی راهبردی مدونی که راهنمای توسعه این سیستم باشد کم تر به چشم می خورد. شهر تبریز نیز به عنوان یکی از کلانشهرهای کشور از مشکلات ناشی از سیستم حمل و نقل ناکارآمد مستثنی نمی باشد. و حمل و نقل این شهر نیز نیازمند یک برنامه جامع و راهبردی می باشد. مقاله حاضر با هدف ارایه راهبردهای توسعه حمل و نقل هوشمند شهر ت بریز به روش کاربردی تهیه شده است؛ از ن ظر روش، این پژوه ش، توصیفی- تحلیلی و ش یوه جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای و مطالعات میدانی (مصاحبه و پرسشنامه) می باشد. در این فرایند، روایی پرسشنامه در زمینه موضوع پژوهش بر اساس نظر کارشناسان حاصل گردید و پایایی پرسشنامه ها نیز با استفاده از بررسی آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. در ادامه با استفاده از تکنیک SWOT نقاط ضعف و قوت و فرصت ها و تهدیدها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و سپس راهبردهای حاصل از اعمال روش دلفی و تکنیک SWOT، با استفاده از تکنیک ANP اولویت بندی شده اند. نتیجه حاصل از این فرایند پژوهش، نشان دهنده این است که راهبردهای مورد قبول در این برنامه ریزی، راه بردهای تهاجمی بر پایه ت قویت نقاط قوت و استفاده از فرصت ها می باشد. لذا، راهبرد های موجود در رویکرد تهاجمی با استفاده از مدل ANP تجزیه و تحلیل شده و اولویت نهایی آن ها به همراه میزان وزن هر کدام از راهکارها ارایه شده است. نتیجه نهایی حاصل از تحلیل ANP نشان می دهد که بیش ترین نمره (395/0) مربوط به راهبرد SO1؛ (بهره گیری از تجربیات طرح های پایلوت اجرا شده شهر تبریز و سایر کلانشهرهای ایران در زمینه حمل و نقل هوشمند در جهت ارتقاء و توسعه سامانه های هوشمند حمل و نقل) می باشد و اجرای این راهبرد در اولویت اول قرار دارد
بهبود دقت تعیین موقعیت در شبکه بی سیم مبتنی برکشف الگو در محیط مسقف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود گستردگی استفاده از سیستم تعیین موقعیت جهانی GPS ، این سیستم برای محیط های بسته و مسقف قابل استفاده نیست.روش های مختلفی برای توسعه ی سیستم تعیین موقعیت محیط های مسقف ارائه شده که عموماً بر اساس دریافت امواج رادیویی ارسالی از فرستنده هایی با موقعیت مشخص هستند. زمان دریافت سیگنال، اختلاف زمان دریافت سیگنال، زاویه دریافت و اثرانگشت مکانی از جمله این روش ها هستند. اما توجه به این نکته ضروری است که برخی از این روش ها برای محیط داخل که محیط پیچیده ای است، مناسب نیستند. روش های مبتنی بر زمان دریافت سیگنال، اختلاف زمان دریافت سیگنال و زاویه دریافت سیگنال برپایه ی تکنیک های مثلث بندی هستند که نیاز به دید مستقیم فرستنده و گیرنده خواهد بود. همچنین سنجش دقیق زمان و زاویه سیگنال دریافتی نیاز به ابزارهای خاص دارند که در بیشتر مواقع گران و پرهزینه هستند. درنهایت روش اثرانگشت مکانی می تواند به عنوان روشی بهینه مورد استفاده قرار گیرد. روش اثرانگشت مکانی به علت عدم نیاز به زیرساخت ویژه و امکان ایجاد ساده تر، به عنوان یک روش رایج مورد استفاده قرار می گیرد. روش اثر انگشت مکانی برای تخمین موقعیت دستگاه همراه کاربر از توان سیگنال دریافتی استفاده می کند. برای این روش الگوریتم های مختلفی جهت کشف الگوی مکانی نقاط نمونه به کار برده می شود که از آنها به روش های احتمالاتی، روش نزدیک ترین همسایگی و الگوریتم شبکه عصبی مصنوعی می توان اشاره کرد.در این مقاله این سه روش با یکدیگر مقایسه شده و در نهایت یک روش بهبود یافته نزدیک ترین همسایگی ارائه شده است. با مقایسه روش پیشنهادی با سایر روش ها، برتری روش پیشنهادی تأیید می شود.
رتبه بندی استان های کشور از نظر ایجاد ارزش افزوده زیر بخش های اقتصادی بر اساس مدل تصمیم گیری چند معیاره (VIKOR)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آگاهی از منابع و پتانسیل های اقتصادی مناطق در جهت رشد و پیشرفت آنها، ضروری است. یکی از شاخص های مهم اقتصادی، که نشان دهنده ی نحوه ی بهره گیری از ظرفیت منابع انسانی و طبیعی متناسب با هر منطقه در جهت رشد اقتصادی و تولید آن است، ارزش افزوده بخش های مختلف اقتصادی می باشد. از این رو هدف پژوهش حاضر، دستیابی به مزیت های نسبی هر استان از طریق رتبه بندی ارزش افزوده ایجاد شده فعالیت های اقتصادی مختلف است. بدین منظور ابتدا با استفاده از روش آنتروپی شانون به وزن دهی هر یک از 15 زیر بخش اقتصادی پرداخته، سپس به منظور دستیابی به نتایج تحقیق، با استفاده از داده های موجود در مرکز آمار و استفاده از تکنیک تصمیم گیری چند معیاره (VIKOR) برای داده های سال1390 تحلیلی صورت گرفته است. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که استان خوزستان به دلیل سهم بالای 48 درصدی ارزش افزوده در بخش معدن و مقدار عددی شاخص ویکور معادل 290/0 بالاترین رتبه را به خود اختصاص داده است، تهران به دلیل داشتن سهم زیاد در بخش «واسطه گری مالی» و «مستغلات، کرایه و خدمات کسب و کار»، با مقدار عددی 472/0 از شاخص ویکور، رتبه دوم را به خود اختصاص داده است و استان کهگیلویه و بویر احمد به دلیل دارا بودن سهم بالا (11درصدی) بخش معدن و مقدار عددی 538/0 شاخص ویکور، رتبه سوم را به خود اختصاص داده است. استان های قم (مقدار شاخص 993/0)، سمنان (993/0) و چهارمحال و بختیاری (993/0) به دلیل پایین بودن سهم آنها از بخش های مختلف اقتصادی، کمترین رتبه ها را به خود اختصاص داده اند. بنابراین در راستای سیاست عدالت اجتماعی، به عنوان هدف محوری برنامه های توسعه کشور، لازم است که وضعیت مناطق مختلف کشور (استان های کشور) از نظر نحوه پخشایش خدمات و میزان برخورداری از شاخص های مختلف اقتصادی-اجتماعی و زیربنایی، بررسی شود و نارسائی ها برای برنامه های آتی توسعه در نظر گرفته شود.
سنجش شاخص های رشد هوشمند شهری با استفاده از تکنیکELEKTRE (مطالعه موردی: مناطق شهر کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسترش سریع شهرها بیشتر کشورهای جهان را با مشکلات متعددی مواجه ساخته است. به طوری که نه تنها سیاست های شهرسازی، مسایل اقتصادی- اجتماعی و زیست محیطی بسیاری از مناطق شهری تحت تأثیر این پدیده قرار گرفته است. هر چند افزایش جمعیت دلیل اولیه گسترش سریع شهرها محسوب می شود، ولی پراکندگی نامعقول آن اثرات نامطلوبی بر محیط طبیعی و فرهنگی جوامع می گذارد. تلاش های بسیاری برای برطرف ساختن اثرات منفی گسترش پراکنده شهرها به عمل آمده که می توان به «رشد هوشمند» به عنوان یک استراتژی در جهت پایداری شهری اشاره کرد. می توان رشد هوشمند را عملکردی در جهت توسعه پایدار دانست. در واقع رشد هوشمند استراتژی عاقلانه ای برای جهت دادن به پراکندگی به سمت پایداری محسوب می شود. هدف مقاله حاضر سنجش شاخص های رشد هوشمند شهری به منظور اولویت بندی مناطق شهری است. روش پژوهش توصیفی و تحلیلی با استفاده از تکنیک تصمیم گیری چندشاخصه (Elektre) ماست. نتایج به دست آمده نشان می دهد منطقه دو شهر کرمان از لحاظ شاخص های شهر هوشمند با تعداد 3 برد و 1 باخت در مرتبه نخست قرار دارد، منطقه یک با 2 برد و 2 باخت رتبه دوم، منطقه سه با 1 برد و 3 باخت رتبه سوم و منطقه چهار بدون برد و4 باخت رتبه چهارم را دارد. داده های موجود نشان دهنده تفاوت مؤثر و آشکار نابرابری در بین مناطق شهری شهر کرمان است که باید با توجه به پتانسیل های موجود در مناطق برنامه هایی برای پیشرفت مناطق کمتر توسعه یافته طراحی و اجراء شود.
ارائه مدل توسعه یافته فرا ابتکاری مبتنی بر الگوریتم ژنتیک چندهدفه جهت مدل سازی تغییر بهینه کاربری اراضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الگوی کاربری اراضی توسط بشر در حال تغییر مداوم است. با توجه به پیچیدگی ها و فضای گسترده جواب در تغییر کاربری، وجود اهداف مختلف و متناقض و درنهایت داشتن قیود مختلف، لزوم استفاده از الگوریتم فرا ابتکاری ژنتیک در حل این مسائل را دوچندان کرده است. در تحقیق حاضر مدلی برای بهینه سازی تغییر کاربری اراضی با استفاده از الگوریتم ژنتیک(GA) در بخشی از حوضه طالقان، با اهداف بیشینه کردن سود اقتصادی, سازگاری کاربری ها و کمینه کردن سختی تغییر کاربری ارائه می شود. بهینه سازی با در نظر گرفتن یک سری محدودیت ها در تغییر کاربری انجام شده است. در این تحقیق ابتدا داده های لازم توسط توابع و تحلیل های مکانی سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) تهیه و سپس فاکتورهای مؤثر در تابع هدف، با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت و درنهایت تغییر کاربری با استفاده از الگوریتم ژنتیک به گونه ای انتخاب شده که تابع هدف نهایی بهینه شود. نتایج نشان می دهد که الگوهای کاربری پیشنهادشده در این مدل می تواند سطح منفعت اقتصادی منطقه را در حدود 48 درصد افزایش دهد؛ با این توضیح که تمامی الگوها تا حد امکان دارای سازگاری بالا و دشواری تغییر اندک هستند .
رتبه بندی مناطق شهری ازلحاظِ توسعه یافتگی کالبدی-فضایی با رویکرد توسعة پایدار شهری و تلفیق عملگر فازی GISو FAHP ( مورد شناسی: مناطق چهارگانة شهر ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گستردگی شهری، گستردگی میزان شهرنشینی یا مصرف زمین است که در حال حاضر تبدیل به یک موضوع جهانی به ویژه در شهرهای جهان سوم شده است. به موازات توسعه و افزایش جمعیت شهرهای بزرگ، ظهور مسائل گوناگون و پیچیدة اجتماعی-اقتصادی در داخل شهرها و ورود شهرهای بزرگ جهان سوم به سیستم اقتصادی جهان، برنامه ریزی شهری به ابعاد تازه ای دست یافته و باعث تحلیل دقیق شرایط سیاسی-اجتماعی در قلمرو جغرافیای شهری شده است. طی دهه های اخیر، تغییرات گستردة اجتماعی، اقتصادی و محیطی در سطح کشور مشاهده شده است که عمدتاً به تغییرات فضایی منتهی شده اند. شناخت الگوی توسعة کالبدی شهر به منظور هدایت آن درجهتِ توسعة پایدار شهری امری اساسی است. برای شناخت توسعه یافتگی و عدم توسعه یافتگی مناطق، به بررسی الگوی نابرابری های ناحیه ای، تفاوت میان نواحی و میزان برتری یک مکان نسبت به ساختار مکان های مشابه در سطح شهر نیاز است؛ ازاین رو، هدف از تدوین این مقاله تعیین میزان توسعه یافتگی مناطق مختلف شهری ارومیه ازلحاظِ شاخص های مورد بررسی است. برای دستیابی به هدف مذکور از 19 متغیّر اصلی موجود در شاخص کالبدی (کاربری های مسکونی، تجاری، آموزشی، مذهبی، فرهنگی، جهانگردی، درمانی و...) استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از عملگر فازی Gama در محیط GIS و همچنین از طریق وزن گذاری معیارهای منتخب با روش تحلیل سلسله مراتبی فازی (FAHP) استفاده شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مطابق توابع و مدل به کار رفته در پژوهش منطقة یک شهر ارومیه با داشتن مساحتی بالغ بر 32767678 متر مربع یعنی حدود 30/0 درصد از کل سطح کاربری ها و سرانة 75/121 متر مربع برای کل کاربری ها نسبت به جمعیت آن، از درجة توسعه یافتگی بالاتری نسبت به سه منطقة دیگر این شهر برخوردار است؛ امری که در عملگر Gama fuzzy با دقت بیشتری نسبت به مدل AHP فازی نشان داده شده است.
تحلیل شاخص های ناپایداری توفان های تندری در ایران با استفاده از داده های بازتحلیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه توفان تندر به عنوان یک پدیده مخاطره آمیز جوی با استفاده از شاخص های ناپایداری به دلیل کمبود ایستگاه های مشاهداتی در ایران کمتر مورد توجه قرارگرفته است. این پژوهش با استفاده از داده های بازتحلیل به ارزیابی توفان های تندری در ایران با دو شاخص CAPE و VWS می پردازد. ابتدا فراوانی، روند و ساعات وقوع توفان های تندری در ایران طی یک دوره 37ساله (1980 تا 2016) بررسی شد. سپس برای تحلیل توفان ها، از داده های بازتحلیل شبکه ای ERA-Interim متعلق به «مرکز اروپایی پیش بینی های جوی میان مدت» (ECMWF) استفاده شد. داده های ERA با استفاده از داده های مشاهداتی80 رخداد توفان در 14 ایستگاه جو بالای کشور با نرم افزار RAOB ارزیابی شد. پس از تأیید صحت داده های ERA، مقادیر دو شاخص CAPE و VWS مربوط به 4542 رخداد توفان تندری برای ساعت های صفر و 12 گرینویچ در 42 ایستگاه سینوپتیک به دست آمد. سپس برای تمایز محیط های رخداد توفان تندری بسیارشدید از شدید و ملایم، از تحلیل ممیزی استفاده شد. در نهایت، معادله خط تشخیص برای هرکدام از گروه های شدت توفان به دست آمد. نتایج نشان داد که روند توفان های تندری در ایران رو به افزایش است. بیشترین فراوانی رخداد مربوط به ماه می و ساعت 21:30 است. داده های ERA تخمین بسیار نزدیکی برای VWS ارائه می دهند؛ اما تخمین ها برای شاخص CAPE اندکی بیش از مقادیر مشاهداتی است. بیشترین میزان شاخص CAPE در استان های جنوبی و جنوب غرب سواحل خزر، و بیشترین مقادیر شاخص VWS در سواحل خلیج فارس مشاهده می شود. بین مقادیر میانگین CAPE و VWS در سه گروه شدت توفان، اختلاف معناداری وجود ندارد. نقش شاخص VWS در تعیین نوع توفان بیشتر بوده است.
ارائة مدل مکانی هوشمند به منظور یافتن مسیرهای بهینه در شبکة حمل ونقل شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از تحلیل های پرکاربرد سیستم های اطلاعات جغرافیایی (GIS) یافتن مسیرهای بهینة بین دو نقطه در شبکة حمل ونقل شهری است. به دلیل تنوع بالای مسیرهای ممکن بین دو نقطه در شبکة حمل ونقل شهری، یافتن مسیرهای بهینه کار پیچیده ای است. از سویی، درنظرگرفتن هم زمان تمامی پارامترهای مؤثر در انتخاب مسیر از جمله طول مسیر، ترافیک، سختی عبور از تقاطع ها، کیفیت معابر و ...، پیچیدگی فرایند کشف مسیر بهینه را دوچندان می کند. همچنین در پاره ای از موارد، وجود دو یا چند پارامتر مؤثر ناسازگار، مانند طول مسیر و ترافیک، بر پیچیدگی مسئله می افزاید. الگوریتم های بهینه سازی، به ویژه الگوریتم هایی مانند الگوریتم ژنتیک چندهدفه NSGA-II، که توانایی درنظرگرفتن هم زمان چندین پارامتر ناسازگار در یک مسئله را دارند، می توانند GIS را در حل این گونه مسائل یاری کنند. هدف از این پژوهش عرضة مدلی برمبنای الگوریتم NSGA-II در بستر GIS، به منظور کشف مسیرهای بهینه در شبکة حمل ونقل شهری است. بدین منظور، الگوریتم NSGA-II به گونه ای مدل شد تا ساختار توپولوژیک مسیرهای بهینه (پیوستگی و نبودِ حلقه در مسیر) حفظ شود؛ بنابراین، هم در تولید مسیرهای اولیه و هم در عملگرهای ژنتیکی مورد استفاده، حفظ ساختار توپولوژیک مسیرهای خروجی مدنظر قرار گرفت. در این راستا به منظور رسیدن به اهداف یادشده، دو عملگر ژنتیکی ابتکاری، متناسب با مسئلة بهینه سازی مسیر در شبکة حمل ونقل شهری، توسعه داده شد. همچنین با هدف بالابردن کارآیی مدل در ارائة مسیرهای بهینه، افزون بر درنظرگرفتن طول مسیر، ترافیک و کیفیت مسیر به منزلة توابع هدف، دشواری عبور از تقاطع ها نیز به مثابة یکی دیگر از توابع هدف مدل شد. به منظور آزمودن قابلیت های مدل، یک شبکة حمل ونقل شهری فرضی با محدودیت های لازم طراحی شد و مدل، با بهره گیری از آن، مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان دهندة صحت کارکرد مدل و توانایی بالای آن در یافتن مسیرهای بهینه با چندین هدف متضاد است.
پیش بینی تاریخ های شروع و پایان یخبندان های سبک و سنگین استان کرمانشاه بر اساس برونداد مدل های اقلیمی Bcm2 و Hadcm3 با بهره گیری از ریزگردان LARS–(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، پیش بینی یخبندان های متوسط و شدید سه ایستگاه کرمانشاه، سرپل ذهاب و ک نگاور با استفاده از خروجی مدل ریزگردان لارس در دو دهه آینده می باشد. داده های ورودی مدل های مورد استفاده در این پژوهش شامل متغیرهای بارش، دمای کمینه، دمای بیشینه و تابش در مقیاس روزانه طی دوره زمانی 2012- 1992 می باشند. در پژوهش حاضر با استفاده از خروجی دو مدل اقلیمی HADCM3 و BCM2 تحت سناریوی A1B، وقوع آغاز و پایان یخبندان های زودرس و دیررس متوسط و شدید در سه بازه زمانی 2030- 2011، 2065- 2046 و 2099- 2080 مورد ارزیابی قرار گرفته است. نتایج حاصل از پردازش مدل LARS-WG به وسیله دو طرح واره Bcm2 و Hadcm3 نشانگر گرم تر شدن این ایستگاه ها در سال های آینده می باشد. شروع یخبندان های متوسط ایستگاه های مذکور با گذشت زمان به سمت فروردین ماه میل می کند. در بین ایستگاه های مورد بررسی، رفتار ایستگاه های کنگاور و کرمانشاه شباهت زیادی به هم داشته اما ایستگاه سرپل ذهاب به دلیل ماهیت گرمسیری خود، رفتاری متفاوت از دو ایستگاه در سال های آینده از خود نشان داد. شروع یخبندان های شدید این ایستگاه ها با گذر زمان به تأخیر افتاده و به سمت بهار پیشروی می کند و از آن طرف، زمان خاتمه آخرین یخبندان های شدید نیز با گذشت زمان و نزدیک شدن به پایان دوره پیش بینی شده، به سمت ابتدای زمستان و حتی تا بهمن ماه در ایستگاه سرپل ذهاب نیز می رسد. با توجه به نتایج حاصل از پردازش مدل های مذکور، در سال های آتی از ت عداد روزهای یخبندان متوسط و ش دید این ایستگاه ها کاسته ش ده و رون د دمایی این ایستگاه ها رو به افزایش خواهد گذاشت.
ارائه مدل ترکیبی نوین به منظور افزایش دقت تهیه نقشه های حساسیت زمین لغزش با تأکید بر مدل رگرسیون وزنی جغرافیایی (GWR) (مطالعه موردی: حوضه دزعلیا، استان اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش یک مدل ترکیبی نوین به منظور افزایش دقت تهیه نقشه حساسیت زمین لغزش در حوضه دزعلیا، استان اصفهان که یک منطقه حساس نسبت به زمین لغزش می باشد ارائه شده است. بدین منظور در ابتدا با استفاده از مطالعه ادبیات تحقیق، تفسیر عکس های هوایی و خصوصیات منطقه مطالعاتی ۲۳ فاکتور مؤثر در زمین لغزش شامل فاکتورهای ژئومورفولوژیکی، زمین شناختی، هیدرولوژیکی و محیطی انتخاب گردید، سپس با استفاده از مدل AHP به غربالگری پارامترها پرداخته شد و تعداد ۱۲ پارامتر به منظور اجرای مدل انتخاب گردید. با توجه به این که میزان تأثیر پارامترها در زمین لغزش در بخش های مختلف یک حوضه یکسان نمی باشد به منظور رفع این مشکل از مدل رگرسیون وزنی جغرافیایی به منظور قطعه بندی حوضه موردمطالعه استفاده گردید و حوضه با استفاده از ۳ پارامتر لیتولوژی، TPI و انحنای سطح به ۲۵ قطعه تقسیم گردید و سپس مدل SVM-FR برای هر یک از قطعه ها اجرا گردید و درنهایت از تلفیق قطعه ها، نقشه نهایی پهنه بندی حساسیت زمین لغزش حاصل گردید. از ۸۴ زمین لغزش موجود در منطقه ۷۰ درصد (۵۹ زمین لغزش) به منظور اجرای مدل و ۳۰ درصد (۲۵ زمین لغزش) به منظور صحت سنجی مورداستفاده قرار گرفت. به منظور بررسی دقت و صحت مدل، به مقایسه مدل با مدل های SVM-FR و FR با استفاده از منحنی ROC پرداخته شد و نتایج نشان داد مدل ترکیبی دارای دقت پیش بینی بالاتری (۸۵۱/۰) نسبت به مدل SVM-FR (۷۴۲/۰) و مدل FR (۷۱۴/۰) می باشد. بر اساس نتایج حاصل از مدل ترکیبی ۵۱/۳۴۵۰ هکتار (۷۴/۲۰ درصد) از منطقه مطالعاتی در رده خطر زیاد و ۹۴/۴۴۱ هکتار (۶۶/۲ درصد) در رده خطر خیلی زیاد قرار دارد. با توجه به تأثیر شگرف مدل GWR در بالا بردن دقت نقشه های حساسیت زمین لغزش، استفاده از آن در پژوهش های مربوط به زمین لغزش توصیه می گردد.