فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۲۱ تا ۱٬۷۴۰ مورد از کل ۶٬۲۹۷ مورد.
منبع:
مطالعات شهری دوره هشتم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۲
117 - 127
حوزه های تخصصی:
آلودگی صوتی یکی از مهم ترین مشکلات زیست محیطی در شهرهاست که در ابعاد مختلف، سلامتی انسان را به مخاطره می اندازد. هدف از انجام این تحقیق، تعیین آلودگی صوتی در شهر سنندج و ارتباط آن با سطح اضطراب افراد است. در این مطالعه، 50 ایستگاه با کاربری های مسکونی، تجاری، مسکونی _ تجاری و فضای سبز انتخاب و تراز معادل صدا به وسیله دستگاه صوت سنج اندازه گیری و با میزان استاندارد آلودگی صوتی مقایسه شد. در مرحله بعد داده های یاد شده با استفاده از روش زمین آمار IDW به دلیل خطای کمتر، توسط نرم افزار ARCGIS10.4 درونیابی شدند. سپس برای بررسی نقش آلودگی صوتی در سطح اضطراب شهروندان از پرسشنامه هامیلتون استفاده شد. تعداد پرسشنامه های توزیع شده 400 عدد بود که از بین آنها 351 پرسشنامه قابل استناد بود. نتایج مبین این مطلب است که میانگین تراز معادل صوت در کل ایستگاه های اندازه گیری شده 71/621 دسی بل مشخص گردید. در این تحقیق به طور میانگین بیشترین آلودگی صوتی متعلق به کاربری تجاری و سپس مسکونی _ تجاری با تراز معادل صوت به ترتیب 73.70 و 71.32 دسیبل بود که در مقایسه با استاندارد سازمان حفاظت محیط زیست ایران (60 دسی بل)، بالاتر از حد مجاز است. نتایج پهنه بندی نشان داد که قسمت های مرکزی شهر دارای میزان بالایی از آلودگی هستند. نتایج آماری نشان داد که بین کلیه کاربری ها اختلاف معنادار بین تراز معادل صدا دیده شد. نتایج حاصل از توزیع پرسشنامه نشان داد که ارتباط معناداری بین متغیرهای جمعیت شناسی و سطح اضطراب وجود دارد. افرادی که در معرض آلودگی صوتی قرار داشتند، از نظر افزایش سطح اضطراب بالاترین گروه آسیب پذیر بودند. پاسخگویان 54.42درصد میانگین سطح اضطراب شهروندان را بالا، ۲۱٫۴۶درصد متوسط و ۲۶٫۸۲درصد پایین گزارش نموده اند. نتایج نشان داد که رابطه معناداری بین این متغیرها وجود دارد؛ به طوری که هرچه آلودگی صوتی ناشی از ترافیک افزایش پیدا کند، میزان سطح اضطراب افراد بیشتر می شود. این مطالعه نشان داد که میانگین تراز فشار صوت بالاتر از حد مجاز است بنابراین ضرورت برنامه ریزی به منظور کاهش تراز آلودگی صوتی و به تبع آن کاهش سطح اضطراب شهروندان و افزایش سلامت پیشنهاد می گردد.
تحلیلی بر وضعیت فضای سبز با رویکرد توسعه پایدار شهری مطالعه موردی: مناطق شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۲ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
15 - 27
حوزه های تخصصی:
فضاهای سبز در محیط شهری به عنوان یکی از معیارهای توسعه پایدار شهری جوامع مطرح بوده و درعین حال معیاری برای ارتقای کیفیت فضای زندگی محسوب می شوند. ازاین رو توزیع و پراکنش متعادل آن در سطح شهر اهمیتی بسیار دارد. در پژوهش حاضر با رویکرد «توصیفی-کمی و تحلیلی» تلاش شده است که ضمن ارزیابی وضعیت موجود، اولویت های توسعه این فضاها در سطح مناطق شهر مشخص شود. نتیجه بررسی ها نشان داد که طی یک دهه گذشته سرانه فضای سبز شهری شهر اصفهان از 5/15 مترمربع در سال 1382 به 4/27 مترمربع در سال 1390 افزایش یافته است. ولی هم زمان با این افزایش سرانه، اختلاف سرانه بین نواحی برخوردار و محروم از فضای سبز نیز به نحو چشمگیری افزایش یافته و عدم تعادل موجود در توزیع فضایی پارک های شهری، شدیدتر شده است. جامعه آماری پژوهش، مناطق چهارده گانه شهر اصفهان را شامل می شود که بر اساس 12 شاخص رتبه بندی شده اند. ازاین جهت شاخص های موردمطالعه با استفاده از مدل TOPSIS به عنوان یک روش تصمیم گیری چند شاخصه مورداستفاده قرارگرفته و درنهایت با بهره گیری از GIS نقشه سطوح توسعه مناطق در پنج سطح (بسیار توسعه یافته، توسعه یافته، نسبتاً توسعه یافته، محروم، بسیار محروم) ترسیم گردیده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که توزیع کاربری فضاهای سبز در مناطق شهری اصفهان متعادل نمی باشد.
بررسی و تحلیل روند تحولات نظام شهری مطالعه موردی: استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۲ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
79 - 92
حوزه های تخصصی:
در کشور ایران بعد از اصلاحات اراضی و طرح های توسعه ای و سیاست های اتخاذ شده تحولات چشمگیری در نظام های شهری به وجود آمد که منجر به شکاف و فاصله فزاینده بین شهرهای بزرگ و مراکز استان ها شده است. وجود چنین شکافی موجب مسائل و مشکلات در سطح مناطق و شهرها شده است. این پژوهش با هدف بررسی تحولات نظام شهری مناطق جنگ زده غرب کشور به بررسی تحولات نظام شهری استان کرمانشاه پرداخته است. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و با بهره گیری از داده های سرشماری سال های 55 تا 95 از مرکز آمار برای داده های کمی و بهره گیری از نظرات خبرگان برای داده های کیفی پژوهش بوده است. روش های تجزیه و تحلیل اطلاعات مدل ها و تکنیک های برنامه ریزی شهری و روش سوارا می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد شهر کرمانشاه و اسلام آباد غرب به عنوان شهر اول و دوم در سلسله مراتب شهرهای استان در طی این سال های مورد بررسی بوده است. شهرهای قصرشیرین و سرپل ذهاب در سال های جنگ تحمیلی در رده های آخر قرار می گیرند. اما بعد از جنگ دوباره تقریبا به حال اولیه خود بر می گیرند. به طور کلی ساختار و و نظام شهری استان کرمانشاه همانند سایر استان های کشور و کشورهای در حال توسعه کاملا نامتعادل می باشد و با شرایط نخست شهری مواجه است. نتایج حاصل از روش سوارا نیز نشان داد که عامل اداری – سیاسی و جنگ تحمیلی از مهمترین عوامل موثر بر تحولات نظام شهری استان کرمانشاه در چند دهه اخیر بوده اند.
پیاده راه سازی خیابان های اصلی با هدف ایجاد فضای جمعی و عمومی (مطالعه موردی پیاده راه بازار تهران)
منبع:
مطالعات عمران شهری دوره سوم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۱
46-75
حوزه های تخصصی:
پیاده راه نقش اجتماعی فراوانی دارد که امروزه این معابر سنگفرش شده و خالی از اتوموبیل با رستورانهای روباز و نیمکت های فراوان بهترین بستر برای گذراندن اوقات فراغت در کشورهای مدرن درآمده اند. لذا به عنوان نمونه موردی پیاده راه بازار تهران که در منطقه 12 شهرداری تهران با جمعیت شناور روزانه بین 1-5/1 میلیون نفر است را مورد مطالعه قرار دادیم. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و از جهت هدف کاربردی با شیوه پیمایشی است. جامعه آماری با استفاده از فرمول کوکران 380 به دست آمد که 260 پرسشنامه توسط عابرین و 120 پرسشنامه توسط شاغلین محدوده پر شد. داده ها با استفاده از نرم افزارSpss تحلیل شد تمامی شاخص ها در آزمون معناداری T-test با اطمینان 95درصد و در سطح کمتر از 01/0درصد معنادار هستند و چون در تمامی شاخص ها مقدار ضریب همبستگی r ( پیرسون ) بین (1و1-) قرار دارند، شدت رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته مثبت و در حد متوسط است. 72درصد از شاغلین برگزاری فعالیت ها را مناسب می دانستند و 28درصد آنها فضای پیاده راه را به دلیل اخلال در کار کسبه مناسب فعالیت ها نمی دانستند. اما 93درصد از عابرین پیاده راه برگزاری این فعالیت ها را مناسب می دانستند و تنها 7درصد آنها تمایل به برگزاری هیچ فعالیتی نداشتند و صرفاً به دلیل خرید از بازار تهران از این پیاده راه استفاده می کنند. با توجه به این نتایج ثابت شد که در بستر پیاده راه دارای بافت با ارزش، امکان یا فرصت ایجاد تسهیلات و فعالیت هایی که باعث ایجاد فضای جمعی و عمومی گردد، وجود دارد. از نظر شهروندان ایجاد فضای جمعی مناسب در پیاده راه موجود، به وجود آمده است و پیاده راه بازار فرصت ایجاد فضای جمعی و عمومی را داراست.
مستندنگاری تغییرات اکولوژیکی طبیعی و انسانیِ فضاهای باز شهری (مطالعه موردی: بافت تاریخی شهر کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین موضوع: فضاهای باز شهری یکی از عوامل هویت بخش ساختار محلات تاریخی شهرها محسوب می شوند که در بسیاری از موارد، نادیده گرفته شدن ارزش های ساختاری و معنایی آنها باعث از هم گسیختگی بافت تاریخی در پی طرحهای توسعه ای شده است و این امر به وضوح در مرکز تاریخی شهر کرمان مشاهده می شود. از آنجا که مطالعات مدوّن و مستندی پیرامون فضاهای باز و عمومی در قلمرو پژوهش (بافت قاجاری شهر کرمان) صورت نگرفته و خطر تخریب و دگرگونی تمامیت بافت تاریخی و از جمله فضاهای باز را تحت تاثیر قرار داده، شناخت و مستندنگاری روند و علل تغییرات اکولوژیکی طبیعی و انسانی در این فضاها ضروری به نظر می رسد. روش: نوشتار حاضر پژوهشی کیفی با راهبرد تاریخی– تفسیری است که با روش توصیفی-تاریخی، تحلیلی با کمک اسناد مکتوب، پیمایش میدانی و تبدیل عکس های هوایی دهه های مختلف به نقشه های متریک درصدد این مهم برآمده است. یافته ها: یافته ها حاکی از این است که حضور کاربری های مذهبی (مسجد و به خصوص حسینیه) در پویایی و مانایی فضاهای باز شهری کرمان نقش تعیین کننده دارند و هندسه و نحوه شکل گیری غالب در این فضاها هندسه منظم ارگانیک است که مرکزیت فضایی آنها در بافت همجوار کاملا مشهود می باشد. در بررسی تحولات نیز نقش عوامل طبعی و انسانی به چشم می خورد. نتایج: با توجه به سرعت روند تخریب و از هم گسستگی در بافت تاریخی شهر کرمان و حذف یکایک فضاهای باز شهری (و نقش غیرقابل انکار عوامل انسانی)، بازبینی سیاست های توسعه ای و تعریف پروژه های تخصصی مستندنگاری در بافت تاریخی، جهت اتصال گذشته ارزشمند به آیندهای با هویت و پویا ضروری به نظر می رسد.
قومیت، جنسیت و عملکرد فضاهای شهری در شهرهای چند قومیتی (مطالعه موردی: شهر زاهدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش عمکرد فضاهای عمومی شهر زاهدان را به صورت عام و مشکلات شهروندان زن را بر مبنای عنصر قومیت شهروندان مورد بازکاوی قرار می دهد. چراکه جمعیت زن در زاهدان به مثاله شهری چند قومی، اساساً با دو گونه محدودیت مواجه اند که اولی ریشه در جنسیت و دومی ریشه در الگوها و انگاره های خرده فرهنگ قومی دارد. هدف پژوهش تبیین رابطه عنصر قومیت شهروندان و عنصرجنسیت آنها با میزان حضور و استفاده از فضاهای شهری است. این مقاله، پژوهشی، کاربردی، تحلیلی توصیفی، پیمایشی، با پرسشنامه محقق ساخته و حجم نمونه 388 واحد، با روش نمونه گیری تصادفی دو مرحله ای، در منطقه یک و دو شهرداری زاهدان انجام شده است. مدل های تحلیل عبارتند از کای دو، مدلT، مدل Phi. یافته ها نشان می دهد، عملکرد فضاهای شهری زاهدان به صورت معنی داری پایین است. همچنین جنسیت شهروندان بر استفاده آنها از فضاهای شهری دارای اثر بازدارنده معنی داری می باشد. مضافاً که عنصر قومیت شهروندان به گونه ای معنی دار، ادراک امنیت و میزان حضور و استفاده شهروندان زن به ویژه زنان دارای خرده فرهنگ قومی را از فضاهای شهری متأثر و محدود میکند. شاخص ادراک ناامنی (ناشی از فقدان فضای شهری زنانه) تابع قومیت شهروندان هست، زیرا 50 درصد شهروندان بلوچ و در مقابل فقط 33 درصد شهروندان فارس، فقدان فضای شهری زنانه را عامل ادراک ناامنی فضاهای شهری می دانند که سبب فقدان یا تضعیف مشارکت اجتماعی، کم رنگ بودن هویت اجتماعی، مشکلات سلامتی و آسیب های روانی می گردد. پیشنهاد می شود جهت اجتناب و کاهش پیامدهای آسیب زا، اولاً احداث فضاهای شهری زنانه مانند پارک بانوان، ثانیاً ایجاد، تجهیز و ایمن سازی فضاهای شهری موجود، مورد تاکید و برنامه ریزی قرار گیرد.
تحلیل معیارهای تاب آوری در بافت فرسوده شهری در برابر زلزله با تأکید بر تاب آوری کالبدی (مورد: منطقه 10 شهرداری تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۶
1 - 21
حوزه های تخصصی:
تحلیل سیاست های عرضه زمین مسکونی، تولید فضای رانتی و انسجام ساخت شهر مطالعه موردی: شهر زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۲ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
79 - 95
حوزه های تخصصی:
عرضه زمین مسکونی در شهرهای ایران توسط دولت و نهادهای عمومی با محوریت سیاست آماده سازی زمین به ویژه از دهه 1360 به این سو یعنی تصویب قانون آماده سازی زمین در سال 1365 از عوامل اصلی شکل دهی ساخت شهرهای ایران در چند دهه اخیر است. با اجرای ناکارآمد طرح های آماده سازی زمین مسکونی و عرضه زمین توسعه نیافته باهدف تحقق ارزش مبادلاتی زمین علاوه بر ارزش مصرفی آن، منجر به شکل گیری فضای رانتی و تحت تأثیر قرار گرفتن انسجام ساخت کلان شهری از جنبه های مختلف شده است. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی، تأثیر سیاست های عرضه زمین شهری در تولید فضای رانتی و انسجام و یکپارچگی ساخت کلان شهری در محدوده شکل گرفته از طریق طرح های آماده سازی زمین مسکونی را تبیین می کند. برای گردآوری داده ها از مطالعات کتابخانه ای و آمارهای عینی طبقه بندی شده سازمان های دخیل در مدیریت شهری استفاده شده است. برای تحلیل داده ها از روش تحلیلی space syntax، تحلیل همپوشانی وزنی (با ضریب وزنی فازی) و درون یابی IDW در نرم افزارهای Arc Gis و Depthmap بهره گیری شده است. یافته های تحقیق نشان داد که محدوده آماده سازی کوی گلشهر متناسب با تأمین سهم بالایی از ارزش مبادلاتی زمین در کنار سهم ضعیف ارزش مصرفی و در نتیجه بروز زمینه فضایی برای استحصال رانت مطلق تأثیر زیادی در نارسایی و کاهش انسجام ساخت شهری زنجان داشته است. این فرآیند منجر به شکل گیری ساخت شهری ناکارآمد و ضریب هم پیوندی ضعیف شده است. در مقابل، کوی کارمندان، پایین کوه، علوم پایه و کوی قائم و آزادگان، به علت رعایت نسبی ضوابط طرح های فرادست توسعه شهری، عرضه زمین برحسب نیاز مسکن یعنی تحقق ارزش مصرفی و جلوگیری از بروز پدیده رانت جویی باز توزیعی از طریق کاهش زمان تبدیل قطعات مسکونی تفکیکی به ساختمان مسکونی در محدوده طرح های آماده سازی مذکور و مکان یابی مناسب در پیوستگی با بافت موجود شهر یک ساخت شهری منسجم با پیوند فضایی مطلوب ایجاد کرده است.
سنجش و ارزیابی سطح پایداری در سکونتگاه های غیررسمی با استفاده از مدل جای پای بوم شناختی (مورد شناسی: محله عباس آباد بالاشهر سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از زمینه های ناپایداری توسعه شهری به ویژه در کشورهای در حال توسعه، گونه ای از سکونت خارج از ضوابط و مقررات رایج موسوم به اسکان غیر رسمی است که همواره به مثابه یک چالش مدیریت و برنامه ریزی شهری مطرح بوده است. با مطرح شدن توسعه پایدار شهری در دهه 1980 و لزوم توجه به همه ابعاد وجودی شهر (اعم از زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی) به عنوان پایه های توسعه پایدار شهری، مطالعات سکونتگاه های غیر رسمی وارد دوره مطالعاتی جدید و بیشتر در ارتباط با ارزیابی سطح پایداری در این گونه سکونتگاه ها شد. تفکر توسعه پایدار باعث پیدایش روش ها و شیوه های کاربردی نوینی در راستای ارزیابی اثرات زیست محیطی از دهه 1990 تا به امروز شده است. در این میان، تحلیل جای پای بوم شناختی یکی از شاخص هایی است که توجه بیشتری را در سطوح آکادمیک، سیاسی و آموزشی به خود جلب کرده است. شهر سنندج نیز مانند بسیاری از شهرهای بزرگ کشور با مشکلاتی روبه روست که از دهه های 40 و 50 ازجمله با مهاجرت های گسترده روستا شهری، بر هم خوردن تعادل شهر و روستا، توسعه شتابان شهری و از این دست موارد همراه بود و یکی از پیامدهای آن شکل گیری سکونتگاه های غیررسمی عمده ای در داخل و اطراف شهر بوده است. در این پژوهش با روشی تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و برداشت های میدانی و بهره گیری از مدل جای پای بوم شناختی، سعی شده است تا میزان پایداری محله عباس آباد شهر سنندج ب عنوان یکی از محلات غیررسمی شهر سنندج مورد سنجش قرار گیرد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که میزان کل جای پای بوم شناختی محله عباس آباد برابر با 74560.551 هکتار بوده که این مقدار با توجه به جمعیت 19578 نفره این محله، مبیّن سرانه 3.808 هکتار برای هر نفر در سال 1390 است.
ارزیابی وضعیت توسعه تفرج شهری با استفاده از ترکیب مدل های کوپراس و بوسیار (مطالعه موردی: منطقه چیتگر شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۶ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
19 - 32
حوزه های تخصصی:
موضوع گردشگری شهری در شهرهای بزرگی ازجمله تهران، دارای اهمیتی فراوانی برای گذران فراغت شهروندان محسوب می شود. یکی از نقاط تفرجی مهم شهر تهران که در سال های اخیر بسیار موردتوجه مردم قرارگرفته است، منطقه تفرجی چیتگر می باشد. هدف پژوهش حاضر ارزیابی وضعیت توسعه تفرج محیطی چیتگر، با استفاده از مدل کوپراس و بوسیار می باشد. به منظور ترکیب هر دو مدل، معیارهای دخیل در مدل بوسیار یعنی مسائل اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی در مدل کوپراس به عنوان ورودی مدل در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که در مدل بوسیار، مزیت مسائل اقتصادی و اجتماعی با اختصاص نمره 46/0 بیش ترین تأثیر را از رشد تفرج در این منطقه پذیرفته اند درحالی که هزینه های اقتصادی آن (نمره 16/0) کم ترین تأثیرپذیری را داشته است. نتایج به دست آمده از روش کوپراس نیز نشان داد که مسائل اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی به ترتیب با کسب نمره کوپراس 052/0، 021/0 و 013/0 بیش ترین تأثیرپذیری را داشته اند. با این تفاوت که برخلاف روش بوسیار اثربخشی زیر معیارها در این روش قابل تشخیص و ارزیابی نیستند. در هر دو روش جنبه های محیط زیستی منطقه دارای شرایط نامطلوبی شناسایی شدند که بر اساس آن توسعه تفرج در این منطقه ملزم به توجه و ارتقای شرایط محیط زیستی منطقه می باشد.
ارزیابی ادراک بصری کاربران، بر اساس هندسه منظم و نامنظم سازمان دهنده فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادراک به عنوان یک فرایند شناختی به عوامل مختلفی از محیط وابسته است. انگاشته های ذهنی کاربر می تواند ادراک، شناخت و رفتار او در محیط را متاثر گرداند. سازماندهی محیط یکی از عوامل مهم در شکل گیری ارتباطات فضایی عناصر است که می تواند عامل مهمی در درک فرد از محیط پیرامون خود باشد. در این پژوهش به بررسی ابعاد مختلف ادراک، که بر اساس دیدگاه های نظریه پردازانی نظیر سیته، کالن، اسمیت و ... در چهار دسته شناختی، احساسی، تفسیری و ارزش گذاری تقسیم بندی شده، پرداخته شده است. هدف از انجام این پژوهش بررسی هندسه فضا به عنوان یکی از عوامل سازماندهنده محیط در ادراک کاربران است. لذا بر اساس آن، فضای باغ ارم شیراز که حاوی دو نوع هندسه منظم و نامنظم است مورد سنجش قرار گرفت. حضور کاربران بصورت مداوم در هر دو هندسه سبب شد تا بسیاری از متغیرهای مداخله گر زمانی و مکانی حذف گردند. روش تحقیق در این پژوهش از نوع ترکیبی کمی و کیفی و روش جمع آوری اطلاعات بر اساس برداشت های میدانی و پرسش نامه و مصاحبه می باشد. نتایج تحقیق نشان میدهد، ادراک بازدیدکنندگان در سه بعد احساسی، تفسیری و ارزش گذاری بین دو هندسه باغ متفاوت است. اما در بعد شناختی تفاوتی گزارش نشده است. همچنین بررسی ها نشان می دهد که در هندسه منظم بیشترین درک کاربران از نسبت مقیاس فضایی و میزان خوانایی محیط بوده در حالیکه در هندسه نامنظم عوامل احساسی و تنوع فضا بیشترین تاثیر را بر ادراک داشته است.
اُلگوی «نقد و تحلیلِ فرآیند مبنا» در آثار مسکونیِ معاصر بر پایه مؤلفه های: «مأموریت بنا، اهداف، ضروریات عملکردی و کانسپت ها»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکل گیریِ شخصیت یک طراح و فراگیری مهارت های طراحی وابسته به مؤلفه ها و متغیرهای ویژه ای از جمله: مشاهده و جستار نمونه ها، نحوه یِ تحلیل و برخورد با نمونه ها، درگیری مستقیم و آغشته شدن با دغدغه مسئله طراحی و ... می باشد. نقد معماری و تحلیل آثار گذشتگان و نمونه های موفق و ناموفق، همواره نقش کلیدی در آموزش معماری بر عهده می گیرند. این که چگونه می توان از اطلاعات عددی و مفهومی، به اطلاعات بصری دست یافت یا به عبارت دقیق تر، «راز اثر هنری» را کشف کرد؛ تحلیل و نقدِ دانش بنیانِ «پروژه های موجود از لحاظِ نوعِ برخورد طراح با طرح و مسائل طراحی(از قبیل: عملکرد، سازماندهی، زمینه و ...)» و «نحوه یِ برقراری رابطه بین پروژه و بافت شهری، اجتماعی و فرهنگی شهر» می باشد، این که طراح چه «اهداف، ضروریات و کانسپت هایی» را برای طرح خود برگزیده است و چگونه آنها در پروژه نهایی به نمایش گذاشته است.
تبیین نقش عوامل مؤثر بر قلمرویابی در ایجاد حس تعلق به مکان در مجموعه های مسکونی (مطالعه موردی: مجموعه مسکونی اعتمادیه همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال هشتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۷
۸۱-۱۰۱
حوزه های تخصصی:
یکی از نیازهای انسان، نیاز به تعامل عاطفی با مکانی است که در آن زندگی می کند و به عبارتی حس تعلق به مکان خوانده می شود، ایجاد مهمترین رابطه ای که بین انسان و مکان برقرار است و این رابطه در مکانهای مانند مجموعه های مسکونی از اهمیت زیادی برخوردار است، فضای که عمده زمان زندگی افراد در آن می گذرد با به گونه ای مطلوب باشد که عرصه های تعریف شده و سلسله مراتب فضایی منظمی را تأمین کند. در این نوشتار با هدف بررسی چگونگی ایجاد نقش عوامل موثر بر قلمرویابی در ایجاد حس تعلق به مکان در مجموعه مسکونی مورد پژوهش (مجتمع مسکونی اعتمادیه همدان) ابتدا مولفه ها و شاخصه های دلبستگی و ایجاد تعلق به مجموعه مسکونی، سپس شاخصه های موثر قلمرویابی بررسی گردید، رویکرد این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی می باشد که با دو رویکرد کیفی و کمی انجام شده، در مرحله اول که با مروری بر پیشینه ی نظری پژوهش می باشد با روش تحلیل محتوای متن و در بخش مطالعات میدانی با روش مطالعه موردی و همبستگی به سنجش رابطه بین ویژگی های عوامل محیطی موثر بر قلمرویابی و حس مکان می پردازد. نتایج نشان می دهد که عوامل موثر در قلمروپایی نظیر نظم بصری، تعادل در محیط، مرزبندی و ..... نقش مهمی در شکل گیری محیط دارند. ایجاد قلمرو به وسیله ی علائم و نشانه های فیزیکی (مثل دیوار، نرده ی جدا کننده،...) به آن شکل می دهد و عامل مهم در ارتقا حس تعلق به مکان در مجتمع مسکونی است، همچنین توجه به ویژگیهای کالبدی نظیر فرم، زیبایی، انعطاف پذیری و روابط که در مجموعه تا حدودی مشاهده می شد، نیز می تواند در ارتقا این حس موثر باشد.
مدلسازی و اولویت بندی عوامل کلیدی در دستیابی به شکوفایی شهری (مطالعه موردی: شهر سنندج)
منبع:
مطالعات عمران شهری دوره سوم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱۰
93-105
حوزه های تخصصی:
شهر به عنوان مکان هندسی ممتاز برای شکوفایی، بهترین مکان برای برخورد عملی با برخی از چالش های پسابحرانی جدید شناخته می شود. امروزه شکوفایی شهری رویکردی کل نگر و جامع برای ارتقاء سطح خوشبختی جمعی و هدایت شهرها بسوی افقی روشن از نظر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و زیست محیطی است. هدف اصلی تحقیق مشخص کردن کلیدی ترین شاخص های دستیابی به شکوفایی شهری در شهر سنندج می باشد. پژوهش حاضر با بهره گیری از تکنیک تحلیل معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار SmartPLS به تحلیل مؤلفه های شکوفایی شهری در شهر سنندج پرداخته است. جامعه آماری خبرگان متشکل از 30 نفر مدیران فعال اجرایی استان، اعضای هیئت علمی و کارشناسان برنامه ریزی در سطوح مختلف بوده است. نتایج نشان دهنده آن است که یک نوع همبستگی و ارتباط منطقی و معنادار در ارتباط مؤلفه ها نسبت به یکدیگر ایجاد شده است. مؤلفه حکمروایی و قانون گذاری شهری با مقدار 875/0، مؤلفه پایداری زیست محیطی با مقدار 847/0، مؤلفه کیفیت زندگی با مقدار 767/0، مؤلفه توسعه زیرساخت با مقدار 721/0، مؤلفه عدالت و مشارکت اجتماعی با مقدار 477/0 و مؤلفه بهره وری با مقدار 439/0 به ترتیب بیشترین نقش را در دستیابی به شکوفایی شهری سنندج، دارا هستند.
تبیین مدل تفسیری-ساختاری عوامل موثر بر بازآفرینی محله ها، با تاکید بر فضاهای عمومی هم پیوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضاهای عمومی هم پیوند، شبکه ای ساختاریافته از فضاهای عمومی است که در طراحی فرم بافت، احیا عملکرد و هویت بخشی محله های ناکارآمد و کهن کارایی دارد. تبیین عوامل اثرگذار بر بازآفرینی این محله ها از طریق فضاهای عمومی هم پیوند، چگونگی تعامل میان آنها، هدف این پژوهش است. پژوهش از نظر هدف توسعه ای-کاربردی بوده و برای دستیابی به آن بدنبال ارایه مدلی منتج از تعامل عوامل در سطوح مختلف و تعیین درجات متغیرهای نفوذ تا وابسته است. روش استخراج عوامل دلفی، و مدلسازی، تفسیری-ساختاری است. گردآوری اطلاعات اسنادی، مصاحبه های تخصصی و ماتریس های ساختار یافته است. دستاورد اصلی پژوهش طراحی مدلی سه سطحی است که در این مدل سطح اول به عوامل بنیادین ، سطح دوم به ویژگی های ساختاری و سطح سوم به دستاوردهای فضاهای عمومی هم پیوند در فرآیند بازآفرینی اختصاص دارد. ایجاد شبکه ای از گره ها و جریانها (مخصوصا شبکه پیاده روها)، سرمایه گذاری فضاها یا ساختمانهای تاریخی، اتصال فضاها و دسترسی پذیر نمودن آنها از طریق مسیرهای پیاده یا معابر حاکی از عوامل بنیادین (متغیرهای نفوذ) فرآیند بازآفرینی محله ها است، که با مدلسازی اتصالات و معابر و توسعه و تکمیل عملکردها پیوند یافته و دستاورد آن ایجاد آگاهی از فضا و هویت بخشی (متغیرهای وابسته) است.
تحلیل و ارزیابی روند تغییرات کاربری اراضی مبارکه در راستای تحقّق توسعه پایدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین موضوع: توزیع فضایی مطلوب کاربری ها، در برنامه ریزی و مدیریت استفاده از زمین، یکی از پارامترهای بنیادین تحقق توسعه پایدار است. در عصر حاضر نیز به واسطه افزایش جمعیت و پیشرفت تکنولوژی، ﭘﺪیﺪه تخریب سرزمین در قالب تبدیل بخش وسیعی از اراضی جنگلی و مرتعی به مسکونی و صنعتی، در حال گسترش است. لذا پژوهش ﺣﺎﺿﺮ از طریق داده های دورسنجی و سیستم اطلاعات جغرافیایی، ﺑﻪ ﭘﺎیﺶ تغییر کﺎرﺑﺮی اراﺿی مبارکه در بازه ی 30 ساله (1985-2015) ﭘﺮداﺧﺘﻪ است. روش: جهت دستیابی به اهداف از ﺗﺼﺎویﺮ ﻣﺎﻫﻮاره ای ﻟﻨﺪﺳﺖ، سنجنده های MSS (1985) و OLI (2015) اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪ. ﺑدیﻦ ﺗﺮﺗیﺐ که ﭘﺲ از انجام مراحل پیش پردازش شامل رفع خطاهای رادیومتریک و اتمسفری، چینش باندها، موزاییک تصاویر و ﺟﺪاﺳﺎزی ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌاتی؛ تصاویر ﺑﻪ روش ﺣﺪاکﺜﺮ اﺣﺘﻤﺎل ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪی، و ﻧﻘﺸﻪ کاربری اراﺿی در دو مقطع زﻣﺎنی ﺗﻬیﻪ ﮔﺮدیﺪ. سپس با استفاده از روش تفاضل تصاویر ﻣیﺰان و ﻣﺴﺎﺣﺖ ﺗﻐییﺮات هر کاربری برآورد شد. یافته ها: نتایج نشان داد در سال 1985 مساحت اراضی صنعتی 16/9 کیلومترمربع بوده که در سال 2015 به 33/20 کیلومترمربع گسترش یافته است. در این دوره وسعت زمین های کشاورزی، مراتع و جنگل به ترتیب 75/38، 18 و 45/1 کیلومترمربع (09/5، 37/2 و 19/0 درصد) کاهش داشته و در مقابل وسعت اراضی صنعتی، شهری، رها شده و بایر به ترتیب 17/11، 46/9، 14/16 و 1/7 کیلومترمربع (47/1، 24/1، 12/2 و 93/0 درصد) افزایش یافته است. نتایج: تغییر کاربری از مرتع و کشاورزی به صنعت و مسکونی به میزان 46/7 درصد در طول سه دهه از 1985 تا 2015 منجر به بهره برداری شدیدتر از منابع اکوسیستمی و نهایتاً باعث ناپایداری در منطقه شده است. بنابراین جهت اعمال مدیریت صحیح محیط، لازم است هرگونه اقدام اعم از تغییر کاربری اراضی مهار گردد تا منجر به تخریب شدیدتر اکوسیستم نشود.
تبیین معیارهای کیفیت بصری منظر خیابانی با روش طبقه بندی کیفیت بصری و ماتریس دست یابی به اقدامات، مطالعه موردی: مسیرهای پیاده مشهد و گرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسیرهای پیاده، راهروهای شهری هستند که بیشتر فعالیت های اجتماعی در آن ها رخ می دهد. از این رو، توجه به معیارهای مؤثر بر زیبایی و بهینه سازی این مسیرها از اهمیت بسزایی در بررسی منظرهای خیابان ها برخوردار هستند. هدف از تحقیق حاضر شناسایی مهم ترین معیارهای زیبایی شناختی مسیرهای پیاده می باشد. در مجموع چهار مسیر پیاده از دو شهر مشهد و گرگان با کمک رویکرد های روش طبقه بندی کیفیت بصری و روش ماتریس دست یابی به اقدامات مورد بررسی قرار گرفته شده است. داده های حاصل از تکمیل 100 پرسش نامه مصور در طی دو مرحله توسط 50 کارشناس به کمک دستور تحلیل روش های طبقه بندی کیفیت بصری و ماتریس دست یابی به اقدامات تجزیه و تحلیل شدند و در نهایت مهم ترین معیارها شناسایی گردیدند. نتایج حاصل از پرسش نامه نشان داد از نظر کاربران دو معیار رنگ با 2/82/0 و فضای سبز با کسب امتیاز 7/77/0 به ترتیب نقش مؤثرتری نسبت به سایر معیارها در زیبایی مسیرهای پیاده روی داشتند. هم چنین، نتایج این امکان را برای پژوهشگران ایجاد می کند تا با بهره برداری از آن ها، امکان افزایش کیفیت بصری بیش تری از مناظر شهری فراهم شود و از طرف دیگر معیارهای دقیق تر و کاربردی تر به جای معیارهای انتزاعی مؤثر بر زیبایی مناظر خیابانی شناسایی شوند و روند بررسی زیبایی منظر خیابان ها برای طراحان و برنامه ریزان محیط شهری تدقیق و تسریع گردد.
ارزش گذاری مؤلفه ها و شاخص های بازآفرینی پایدار رود دره های شهری تهران مطالعه موردی : رود دره درکه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۲ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
65 - 82
حوزه های تخصصی:
رود دره های شهری توجه ما را معطوف به فضاهایی از شهر می نمایند که نواحی دارای پتانسیل، قابلیت و حساسیت های ویژه ای هستند و این پهنه های خاص در نظام سکونت فعلی نباید به جای اینکه محرک توسعه باشند، به مکان هایی برای بازتولید فقر و در عمل به جریان ضد توسعه تبدیل شوند، لذا در جهت پیوند ارزش های محیطی با شهر و حفاظت رود دره ها، پژوهش حاضر به دنبال پاسخ این پرسش است که در چارچوب نظری بازآفرینی پایدار و به کمک چه مدلی می توان به توسعه و حفاظت جامع یکپارچه رود دره های شهری تهران دست یافت؟ هدف کلی پژوهش ایجاد مدل مفهومی بازآفرینی پایدار رود دره های شهری تهران و سپس تعیین میزان اثرگذاری هر یک از مؤلفه ها و شاخص ها در مدل مذکور می باشد. روش تحقیق، پیشنهاد مدل اولیه بازآفرینی پایدار رود دره درکه برگرفته از چارچوب نظری و استفاده از تکنیک معادلات ساختاری جهت بهبود مدل و ارزش گذاری مؤلفه ها و شاخص ها و استفاده از ریشه دوم برآورد واریانس خطای تقریب برای انتخاب بهترین مدل می باشد. یافته های پژوهش عبارت اند از 1) ارائه مدل پیشنهادی بازآفرینی پایدار رود دره درکه با رویکرد جامع توسعه و حفاظت 2) ارزش گذاری کمی مؤلفه ها و شاخص های مدل 3) تعیین تأثیر متقابل متغیرهای پنهان و متغیرهای آشکار مدل 4) ارتباط بین متغیرهای آشکار مؤلفه ها با یکدیگر 5) راستی آزمایی مدل مفهومی اولیه. درنتیجه، ارزش گذاری مؤلفه ها و شاخص های مدل بازآفرینی پایدار رود دره درکه انجام شد. به عنوان نمونه اهمیت ارزش مؤلفه های زیست محیطی با ضریب 1، اجتماعی-فرهنگی با ضریب 85/0، کالبدی با ضریب 81/0، اقتصادی با ضریب 79/0 و درنهایت مدیریتی با ضریب 71/0 به دست آمده است. این مقادیر کمی بیانگر اولویت اقدامات و وزن هر یک از مؤلفه ها می باشد و در همه سنجه ها و مؤلفه ها قابل تحلیل و تفسیر است که با توجه به مقادیر به دست آمده مدل پیشنهادی اولیه بازآفرینی پایدار رود دره درکه بر اساس مقادیر کمی، اصلاح گردید.
گردشگری بازتابی از زیست جهان شهری در دنیای مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۶ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
95 - 110
حوزه های تخصصی:
فرض بنیادین گردشگری به مثابه پدیده ای در زندگی شهری و برگرفته از نظم های مدرن در طی چند دهه اخیر رشد چشمگیری یافته است. توسعه نظریه ها در این زمینه به حدی قابل توجه بوده است که نظریه پردازان این حوزه، تئوری های موجود را رقیبی قدرتمند برای بنیان های کلاسیک نظریه های علوم اجتماعی در شناخت امر اجتماعی ارزیابی می کنند. مقاله حاضر از نوع مقالات مروری است. نوع تحقیق نظری است که با استفاده از روش اسنادی، به ارزیابی مفاهیم اصلی و جاافتاده اندیشه اجتماعی در متون مربوط به گردشگری پرداخته است. یافته های حاصل از این پژوهش نشان می دهد، گردشگری صرفاً در پرتو نظام مدرنیته و زایش های مثبت و منفی و یا وجوه تاریک و روشن آن در زندگی شهرنشینان قابل تبیین است. از یک سو زایش اجتماعی گردشگری جاذبه مدرنیته است؛ لذا ظهور گردشگر با بالندگی شرایط مدرنیته و مظاهرش همچون تعطیلات سازی، سبک زندگیِ شهری مبتنی بر جدایی کار از اوقات فراغت، جهانی شدن، ارضای اروس به واسطه نهادهای نظم شهری، مصرف، ارضای کنجکاوی در فضای دور از شهر و اگزوتیسم مصادف است؛ از سوی دیگر، گردشگری نوعی فرار ازخودبیگانگیِ مدرنیته، رهایی از نظم لوگوسی، زیست افسون زدوده شهری و کشف اصالت و خود اصیل در جهان غیرشهری درک می شود.
کیفیت محیطی موثر در حیات پذیری مجتمع های مسکونی مطالعه موردی: مجتمع مسکونی امام، چمران، آسمان شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره هشتم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۰
55 - 68
حوزه های تخصصی:
مسکن از اساسی ترین نیازهای انسان است. کم توجهی به نیازهای چند بعدی انسان موجب کاهش کیفیت زندگی در آنها شده است. از این رو بررسی کیفیت محیطی برای افزایش حیات، با در نظر گرفتن جنبه های مختلف نیازهای انسان تأثیر عمیق بر حیات پذیری مجتمع مسکونی دارد. رویکرد حیات پذیری به دنبال مسئله پیوند مسکن با حیات انسان و نیازهای او از طریق توجه به کیفیت محیطی در مجتمع های مسکونی است. همچنین به دلیل تأثیر متقابل محیط مسکونی بر زندگی ساکنان، تعیین کیفیت محیطی مؤثر بر حیات پذیری ضروری است. با بررسی مراتب حیات انسان از دیدگاه اسلامی، مؤلفه های حیات پذیری در ارتباط با مؤلفه های مادی و ادراکی را می توان دسته بندی کرد. پژوهش حاضر با هدف افزایش حیات پذیری در مجتمع های مسکونی و با توجه به تأثیرات کیفیت محیطی، اجرا گردید. سه مجتمع مسکونی آسمان تبریز، شهید چمران و مجتمع امام(ره) به دلیل ساخت در دهه های متفاوت به عنوان نمونه های موردی انتخاب شدند. پژوهش از نوع میدانی با هدف کاربردی و از نظر روش شناسی توصیفی_تحلیلی بوده است. برای گردآوری اطلاعات از روش های مشاهده، مصاحبه و پرسشنامه استفاده شده است. حجم نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران 300 نفر تعیین گردید. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار Spss و تحلیل نمونه ها با روش SWOT انجام شد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که تحقیق کیفیت محیطی با توجه به نیازهای حیات انسان در حیات پذیری مجتمع های مسکونی مؤثر هستند. کیفیت محیطی در بر گیرنده مؤلفه های مادی(عوامل کالبدی ، زیست محیطی) و ادراکی( فرهنگی، روانی و اجتماعی) است و در نهایت مشخص شد که عوامل روانی تأثیر بیشتری در حیات پذیری مجتمع های مسکونی دارد.