فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۸۱ تا ۱٬۶۰۰ مورد از کل ۴٬۷۳۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
امروزه رشد بی رویه جمعیت، تسطیح زمین و اشغال حریم رودخانه ها و مسیل ها در کنار عوامل اقلیمی و فیزیوگرافی در شهرهای بزرگ سبب گسترش سیلاب های شهری شده است. حوضه آبخیز شهر باغملک نیز از این شرایط مستثنی نیست، به طوری که رخداد این پدیده مخرب در طی چند سال گذشته باعث تخریب برخی از راه های ارتباطی، آسیب به برخی مناطق مسکونی، اراضی زراعی و باغات واقع در این حوضه شده است. از سوی دیگر این حوضه با داشتن آب و هوای نیمه خشک مستعد وقوع سیلاب های ناگهانی است. هدف از این پژوهش ارزیابی و پهنه بندی خطر سیلاب در حوضه آبخیز شهر باغملک واقع در شرق استان خوزستان می باشد. در این تحقیق عوامل موثر در ایجاد سیلاب شامل: بارش، ارتفاع، شیب، جهت شیب، سازند، فاصله از آبراهه و کاربری اراضی در محیط Arc GIS10 ساخته و طبقه بندی شدند؛ سپس این داده ها به نرم افزار Idrisi منتقل شدند. استانداردسازی آن ها بر اساس توابع فازی صورت گرفت و با استفاده از روش CRITIC وزن دهی شدند. در نهایت نقشه پهنه بندی با استفاده از مدل فازی TOPSIS تهیه شد. نتایج نشان می دهد که 86/17 درصد از محدوده در طبقه با خطر بسیار بالا، 15/24 درصد در پهنه با خطر بالا قرار دارد. روش TOPSIS فازی در مقایسه با روش TOPSIS غیر فازی به دلیل استفاده از مجموعه های فازی سازگاری بیشتری با توضیحات زبانی و گاه مبهم انسانی دارد این روش با داشتن انعطاف پذیر فوق العاده برای تحلیل معانی زبان طبیعی قادر است ابهامات برخواسته از ذهن انسان، محیط و عدم قطعیت را مدل سازی نماید.
ارزیابی شاخص موقعیت توپوگرافی (TPI) در زون سنندج - سیرجان و زاگرس شکسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه کمی ناهمواری ها، یکی از بخش های نوین و کم سابقه در مطالعات داخلی محسوب می شود که با توجه به این واقعیت، اعتبارسنجی های این نوع مطالعات نیز به همین منوال جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است. در این راستا در تحقیق پیشرو آنالیز شاخص موقعیت توپوگرافی (TPI) به صورت خودکار در دو ناحیه زون سنندج – سیرجان و زاگرس شکسته جهت دستیابی به نتایج صحیح تر، موردبررسی قرار گرفت. در این تحقیق با توجه به صحت سنجی و انطباق با شرایط مشاهداتی از بین سایر روش ها از روش Dickson & Beier استفاده گردید. پس از تهیه لایه TPI با تفکیک 4 طبقه (ارتفاعات، شیب تند، شیب ملایم و دره) به روش Dickson & Beier از لایه رقومی ارتفاعی (DEM) با دقت 10 متر از کل شهرستان صحنه در استان کرمانشاه، در گام بعدی به صورت پایلوت از هر دو ناحیه ژئومورفولوژیک زاگرس دو قسمت (A= زون سنندج – سیرجان و B= زاگرس شکسته) با ابعاد 07/6 × 07/6 کیلومتر انتخاب شدند. در قسمت پایانی پروژه نیز نتایج حاصل از شاخص موقعیت توپوگرافی با توجه به تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای میدانی بررسی شد. نتایج بیانگر تطابق مناسب مقادیر TPI=1، با دره ها و کانیون ها (حضور شبکه زهکشی)، TPI=2، با قسمت های سکونتگاهی، زراعی و شیب ملایم، TPI=3، بر دامنه های با شیب تند و پوشش اندک گیاهی و TPI=4، با ستیغ است. در دو قسمت نیز بخش های با شیب تند، حداکثر مساحت از هر دو زون موردمطالعه (پایلوت) را شامل شده است و سپس لندفرم های شیب ملایم و ارتفاعات و درنهایت نیز دره ها نیز حداقل مساحت را به خود اختصاص داده اند.
گسل های فعال و تأثیر آن ها بر تغییر شکل لندفرم های کواترنر شمال شرق دریاچة ارومیه، ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی شواهد و آثار گسل های فعال بر لندفرم های کواترنر واقع در بخش جنوبی کوهستان میشو داغ می پردازد. تحلیل بصری تصاویر ماهواره ای مهم ترین ابزار در این مقاله است. مدل های رقومی ارتفاعی (SRTM90m و DEM10m)، اندازه گیری میزان جابه جایی کانال ها، میزان بالاآمدگی رسوبات و تحلیل نیمرخ های عرضی و طولی از لندفرم ها اساس کار بوده است. نقشه های توپوگرافی 1:25000، تصاویر ماهواره ای SPOT و Quickbird، نقشه های زمین شناسی 1:100000 و داده های ارتفاعی رقومی ابزارهای اصلی پژوهش بوده اند. اندازه گیری های میدانی نیز مکمل روش های دورسنجی است. نتایج نشان می دهد که منطقه به لحاظ تکتونیکی، طی کواترنر فعال بوده است. فعالیت گسل جنوبی میشو موجب برونزد سازندهای قدیمی شده است. بالاآمدگی رسوبات ناشی از فعالیت گسل هریس- داریان، 65 متر و حرکت راستگرد آن که موجب جابه جایی آبراهه ها شده در حدود 7±60 متر برآورد شد. حرکت گسل شبستر راستگرد با مؤلفة حرکتى معکوس است. جابه جایی عمودی 25 متری رسوبات مخروط افکنة داریان و انحراف 1100 متری مسیر رودخانة خامنه، جابه جایی 102 متری رسوبات جدید مخروط افکنه ای، تغییر محل رسوبگذاری، حفر رأس مخروط افکنه و در نهایت چند بخش شدگی سطح مخروط افکنه از شواهد بسیار مشخص از فعالیت کواترنر گسل شبستر است. مطالعات دورسنجی و میدانی داده های باارزشی را در مورد تشخیص و تحلیل فعالیت گسل ها در مناطق فعال تکتونیکی فراهم می سازد.
استفاده از مدل زیر پیکسل جاذبه attraction)) به منظور طبقه بندی لندفرم ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین موضوعات در علم ژئومورفولوژی کمی افزایش قدرت تفکیک مکانی به منظور افزایش میزان اطلاعات در مدل رقومی ارتفاع (DEM) است. مدل های مختلفی به منظور افزایش قدرت تفکیک مکانی تاکنون استفاده شده اند. از بین مدل های مختلف مدل جاذبه به عنوان جدیدترین مدل، دارای دقت بسیار بالایی می باشد. در این تحقیق از مدل جاذبه برای اولین بار به منظور افزایش قدرت تفکیک مکانی DEM در جنوب شهرستان داراب (قلاتویه) استفاده شد. در این تحقیق از دو مدل همسایگی پیکسل های مماس و مدل همسایگی چهارگانه برای تخمین مقادیر زیر پیکسل ها بر روی DEM استفاده شد. هر مدل دارای پیکسل های همسایه متفاوت هستند که به کمک آن ها مقادیر جاذبه هر زیر پیکسل محاسبه می شود. پس از تولید تصاویر خروجی برای زیر پیکسل ها در مقیاس های 2، 3، 4 با همسایگی های متفاوت، بهترین مقیاس با مناسب ترین نوع همسایگی با استفاده از نقاط کنترل زمینی تعیین شد و مقادیر RMSE برای آن ها محاسبه شد. از بین مقیاس ها با همسایگی های مختلف مشخص شد که فاکتور مقیاس 3 و مدل همسایگی چهارگانه نسبت به بقیه روش ها دارای بیشترین دقت با کمترین میزان RMSE 8/07)) برای DEM 90 متر (8/09) می باشد. نتایج حاصل از بررسی میزان RMSE نشان می دهد که مدل چهارگانه نتایج بهتری نسبت به مدل مماس نشان می دهد و میانگین RMSE خروجی های این مدل کمتر از مدل همسایگی مماس است. در حالت S=2 مدل همسایگی و چهارگانه به طور استثنا نتایج یکسانی ارائه می کنند که موجب می شود RMSE این دو مدل در این حالت مقدار یکسانی را ارائه می کند که این مقدار همچنین کمترین مقدار مربوطه در بین سایر شاخص های مقیاس (3و4) است. درنهایت از بهترین مدل رقومی ارتفاع حاصل از مدل جاذبه، به عنوان داده ورودی برای تهیه لندفرم های منطقه موردمطالعه با استفاده از روش TPI استفاده شد. نتایج نشان داد مساحت لندفرم های قله کوه، یال های مرتفع، یال های شیب میانی، تپه های کوچک موجود در دشت، شیب های بالایی، مساها، شیب های باز، دشت و دره های u شکل در لندفرم حاصل از مدل جاذبه نسبت به DEM 90 متری افزایش یافت. درحالی که مساحت لندفرم های دره های باریک، آبراهه ها، زهکش های شیب میانی، دره های کم عمق، زهکش های مناطق مرتفع و یال های موضعی، تپه های موجود در دره کاهش یافت. با استفاده از این تحقیق مشخص شد که استفاده از مدل رقومی ارتفاع (DEM) حاصل از الگوریتم جاذبه نسبت به DEM 90 متری دارای جزئیات بیشتری می باشد و اطلاعات بیشتری را از منطقه موردمطالعه نشان می دهد.
بازسازی حلقه-درختی بارش شمال شرق ایران با استفاده از گاهشناسی درختان ارس منطقه لاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق، تأثیر دما، بارش و شاخص PDSI بر پهنای دوایر سالانه درختان ارس در منطقه لاین خراسان شمالی بر مبنای داده های هواشناسی ایستگاهی و جهانی بررسی شد. سپس بر مبنای گاهشناسی درختان ارس، بارش سالانه منطقه شمال شرق ایران در دوره ۱۸۴۵-۲۰۰۰ بازسازی شد و نتایج بازسازی بارش سالانه با آمار چهار ایستگاه درازمدت بررسی و مطابقت آن با گزارش های تاریخی قحطی ها بررسی شد. نتایج نشان دادند که پهنای دوایر سالانه درختان ارس منطقه با دمای ماه دسامبر قبل از فصل رشد همبستگی معنادار مثبت ولی با دمای ماه می همبستگی منفی دارند؛ اما بارش در کل دوره رشد تأثیر مثبت بر رشد درختان دارد و بیشترین همبستگی بین بارش سالانه با رشد درختان به دست آمد؛ بنابراین با استفاده از شش نقطه از داده های شبکه جهانی، میانگین منطقه ای بارش شمال شرق کشور محاسبه و بازسازی شد. نتایج بازسازی بارش نشان دادند کمترین بارش ۱۵۰ سال گذشته در سال ۱۹۱۷ به وقوع پیوست. همچنین سه دوره خشکسالی شدید در دهه ۱۸۷۰، اوایل قرن بیستم و ۱۹۱۹-۱۹۱۵ به وقوع پیوسته است. بارش-های بازسازی شده همبستگی معناداری با آمار صد ساله ایستگاه های مشهد، اصفهان و تهران داشتند. گزارش های تاریخی قحطی های ایران تطابق بسیار خوبی با خشکسالی شدید بازسازی شده در این تحقیق داشت. مقایسه نتایج این تحقیق با نتایج محققین در مناطق همجوار نشان داد که نتایج محققین در شرق منطقه (غرب و شمال غرب چین) نسبت به تحقیقات انجام شده در غرب (ترکیه و خاورمیانه) تطابق بهتری دارد.
مدل سازی فضایی تولید سیب درختی در ایران با رویکرد اقلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درخت سیب یکی از مهم ترین و قدیم ترین گونه های باغی در سطح جهان که میزان تولید آن به عناصر اقلیمی وابسته است. هدف از این تحقیق ارائه مدلی فضایی اقلیم مبنا و مناسب برای تولید سیب درختی کشور با استفاده از م دل رگرسیون موزون جغرافیایی است. به همین منظور، عوامل اقلیم شناختی پس از بررسی و انتخاب به صورت میانگین 9 ساله (1376- 1384) متناسب با طول آماری تولید محصول سیب در سطح ایستگاه های مورد مطالعه محاسبه و به صورت لایه های اطلاعاتی مکان مند وارد سیستم اطاعات جغرافیایی شدند. با به کارگیری عناصر اقلیمی با بیشترین هم بستگی فضایی به عنوان متغیرهای مستقل، مدل های فضایی اقلیم مبنا با کمترین فاکتور تورم واریانس حاصل شد. براساس شاخص های آماری ضریب تعیین، کمترین مقدار باقی مانده ها و کمترین مقدار درصد خطا، مدل مناسب و بهینه تولید سیب انتخاب شد. خروجی مدل نهایی بیانگر مهم ترین عامل در تبیین میزان تولید محصول سیب میانگین دمای دسامبر است که نقش این عامل اقلیمی در شمال و شمال غرب کشور معکوس و به سمت جنوب و جنوب شرق رابطه آن با تولید سیب مستقیم است. میانگین کمینه دمای مارس دارای اولویت دوم در میزان تولید سیب است که نقش مکانی آن در مناطق شمالی، غربی و شمال شرقی کشور مستقیم و در نیمه جنوبی کشور معکوس است. در نهایت ضرایب محلی مجموع ساعات آفتابی فوریه به عنوان سومین متغیر تأثیرگذار، در جنوب شرق معکوس و به سمت غرب و شمال غرب مقادیر آن مثبت است. ضریب تعیین (R2) مدل فضایی انتخاب شده با کمینه جای گیری در مناطق شمال غرب و شمال شرق کشور، در بهترین شرایط 48درصد از تغییرپذیری فضایی تولید سیب را در سطح کشور توسط متغیرهای اقلیمی وارد شده در مدل قابل توجیه می کند.
مطالعه اثر متقابل دمای سطحی آب دریا برسرعت باد سطحی با استفاده از داده های میدانی وماهواره ای درخزرجنوبی (استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از شرایط هیدرولوژیک در دریاها به تغییر دما بستگی داشته و میزان این پارامتر عامل تعیین کننده مهمی در شرایط محیطی هر منطقه می باشد. تغییرات دما و باد سطحی سبب تغییر چگالی آب دریا شده و تغییر چگالی در میزان پایداری و اختلاط ستون آب دریا مؤثر است .دراین تحقیق اثر متقابل دمای سطح آب دریا (SST) بر سرعت باد سطحی درمنطقه خزر جنوبی (استان مازندران) بررسی شده است. ابتدا داده های دمای سطح آب دریا،توسط سنجنده AVHRR ماهواره NOAA وداده های سرعت بادسطحی،توسط ماهوارهQuikSCAT برای منطقه ای به ابعاد 220 ×340 کیلومتر مربع در خزر جنوبی گردآوری شد. پس از تجزیه وتحلیل داده های ماهواره ای دمای سطح دریا ، تغییرات ماهانه و فصلی آن توسط نرم افزار Tecplot برای این منطقه رسم گردید.مشخص شد که میانگین دمای فصلی(بهار و تابستان) سواحل شرقی خزرجنوبی c ْ87/0 ازنواحی غربی آن بیشتراست. برای بررسی اثر متقابل دمای سطح دریا برسرعت باد سطحی، چهار ایستگاه A وD (درناحیه غربی)،B وC (درناحیه شرقی)درخزرجنوبی انتخاب گردید.سپس نمودار سری زمانی دما، اختلاف دمابین چهار ایستگاه، سری زمانی سرعت بادو سری زمانی اختلاف سرعت باد بین چهار ایستگاه ازسال 2000تا2005 برای فصل های بهار و تابستان رسم و مقایسه شد. نتایج نشان می دهد که برای فصل تابستان،در80% و برای فصل بهار، در 66% مواردبا افزایش اختلاف دما بین چهار ایستگاه، اختلاف سرعت نیزافزایش می یابد.در این دو فصل بدلیل کاهش فعالیت سیستم های جوّی، اختلاف دمای دو ایستگاه تأثیر قابل توجهی درتقویت اختلاف سرعت باد دارد. میانگین اندازه اختلاف سرعت باد در دوره آماری2005-2000 در ایستگاه ها برای فصل بهار ، m/s 7/.و برای فصل تابستان ،m/s 37/1 می باشد.
بهینه سازی جهت گیری فضاهای آزاد و بناهای ساختمانی اقلیم سرد با تأکید برتابش آفتاب شهر بروجرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق باهدف بررسی شرایط اقلیمی شهر بروجرد در رابطه با طراحی جهت استقرار ساختمان ها و معابر شهر با تأکید بر انرژی تابشی، تلاشی برای کاستن مشکلات مربوط به اقلیم سرد است؛ که در جهت نیل به این هدف از آمار و اطلاعات ایستگاه سینوپتیک شهر بروجرد در یک دوره ی آماری 23 ساله مشتمل بر دما، بارندگی، رطوبت نسبی و ... به صورت پارامترهای حداکثر، حداقل و میانگین استفاده شده است. پژوهش حاضر پژوهشی توصیفی-تحلیلی است و گسترده مطالعاتی آن کلیه مدارک و اسناد پژوهشی مرتبط با این مفهوم و دردسترس است؛ و روش جمع آوری اطلاعات چه در بیان وضع موجود و چه در تحلیل مسائل از شیوه های گوناگون از نوع کتابخانه ای بامطالعه اسناد سخت و نرم و تحقیقات میدانی است. ابزارهای اصلی تحلیل در این پژوهش شامل مدل های بیوکلیمایی اولگی، گیونی و روش محاسباتی قانون کسینوس است؛ که دراین رابطه ابتدا با استفاده ازداده های هواشناسی ایستگاه سینوپتیک بروجرد نمودار زیست اقلیمی ساختمانی و فضاهای آزاد، ترسیم شد و آستانه ها و نیازهای حرارتی درون و بیرون بنا و سپس اولویت های طراحی اقلیمی ساختمانی و معابر شهری مشخص گردید. نتایج تحقیق نشان داد که بهترین جهت های استقرار ساختمان دربروجرد به منظور بهینه سازی مصرف انرژی، جهت های جنوبی-شمالی و بعدازآن جهت 15 درجه غربی است و بهترین جهت استقرار معابر نیز به منظور جلوگیری از ماندگاری یخ و برف درسطح خیابان ها، راستای جنوب غربی- شمال شرقی و بعدازآن جهت 60 درجه غربی با توجه به تداخل عامل تابش آفتاب است.
تحلیل فضایی لندفرم های بادی با استفاده از نظریه فرکتالی (مطالعه موردی: ریگ اردستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هندسة فرکتالی یکی از روش های آماری است که سعی دارد پیچیدگی های طبیعت را در قالب ریاضیات و آمار مطرح سازد. هدف این مطالعه تحلیل فرکتالی لندفرم های بادی ریگ اردستان است. بدین منظور از تصاویر ماهوارة کارتوست سال های 2008 و 2015 با قدرت تفکیک 3 متر استفاده شد. به منظور تحلیل فرکتالی، چهار لندفرم بادی شاخص شامل تپه های ماسه ای طولی، تپه های ماسه ای عرضی، برخان و برخان های تاغ کاری شده در منطقه ای با وسعت 1350 کیلومترمربع تفکیک شد. برای تعیین بعد فرکتالی از روش شمارش خانه استفاده شد. نتایج نشان داد که الگوی هندسی لندفرم ها خاصیت فرکتالی دارد. تحلیل بعد فراکتالی نشان داد که بیشترین میزان بعد فرکتالی متعلق به لندفرم های بادی تثبیت شده است که بیشترین وسعت را در منطقه دارد. پس مساحت لندفرم ها در بعد فرکتالی آن ها متأثر است. همچنین، عدم تغییرات این بعد طی مدت بررسی، نشان دهندة تثبیت این لندفرم ها و عدم تغییر آن ها طی این مدت بررسی است. بیشترین میزان تغییرات مربوط به تپه های ماسه ای عرضی و طولی است که گسترة آن ها رو به کاهش است. این امر با کاهش بعد فرکتال نشان داده شد و تطبیق می کند. به طور کلی، نتایج به دست آمده از تحلیل فراکتالی به طور نسبی واقعیت های مورفولوژیکی لندفرم های بادی را تحلیل می کند.
ارزیابی روند مکانی بارش در حوضه آبریز دریاچه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعة حاضر به تحلیل روندهای مکانی و زمانی مجموعه ای از سری داده های بارش حاصل از 37 ایستگاه باران سنجی حوضة آبریز دریاچة ارومیه در مقیاس های سالانه و فصلی طی دورة 1359 1388 می پردازد. آزمون من- کندال چندمتغیره و روش ثیل- سن به ترتیب به منظور تعیین معنی داری و بزرگی روند بارش به کار برده شدند. نتایج آزمون من- کندال چندمتغیره نشان می دهد بیشتر روندها در مقیاس سالانه و فصلی غیرمعنی دارند؛ به طوری که فقط 3، 1، 9، 5، و 4 ایستگاه از 37 ایستگاه مطالعاتی به ترتیب در سری های بارش سالانه، بهاره، تابستانه، پاییزه، و زمستانه دارای روندهای معنی دارند. بزرگی روندهای افزایشی معنی دار بارش سالانه برابر با 5/7، 9/6، و 13/4 میلی متر در سال به ترتیب در ایستگاه های قبقبلو، تمر، و سهزاب است که در سه گوشة جنوب، غرب، و شرق حوضه پراکنده اند. در فصول زمستان و تابستان تغییرات مثبت بارش در بیشتر گسترة حوضه مشاهده می شود؛ برخلاف آن، در فصول بهار و پاییز تغییرات منفی بارش گسترده ای، به ویژه در بخش های میانی، شرق، و جنوب حوضه، طی دورة مورد مطالعه آشکار است.
تأثیر خواص فیزیکوشیمیایی مارن ها بر میزان فرسایش پذیری آن ها با استفاده از دستگاه شبیه ساز باران در منطقه نوبران، ساوه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مارن ها یکی از مهم ترین واحدهای رسوبی در ایران می باشند که به لحاظ ویژگی های فیزیکی- شیمیایی از رسوب زدایی و فرسایش پذیری زیادی برخوردار هستند. ماهیت دانه بندی و عناصر موجود در آن ها و تأثیر این دو موضوع در میزان فرسایش مارن ها بسیار مهم می باشد. در پژوهش حاضر به بررسی ویژگی های فیزیکی- شیمیایی واحد های مارنی و تأثیر آن بر اشکال مختلف فرسایشی در منطقه نوبران ساوه پرداخته شده است. بدین منظور علاوه بر نمونه برداری از رسوبات، آزمایش شبیه سازی باران (به کمک دستگاه شبیه ساز باران) در سه واحد مارنی منطقه بر اساس اشکال مختلف فرسایشی انجام شد و میزان رواناب و رسوب تولیدشده در هر نقطه در آزمایشگاه تفکیک و اندازه گیری شد. همچنین در آزمایشگاه پارامتر های هدایت الکتریکی، میزان عناصر سدیم، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، گچ، درصد ذرات رسوبی و سدیم قابل جذب (SAR) نمونه ها اندازه گیری گردید. در تجزیه وتحلیل داده ها از روش تجزیه واریانس و مقایسه میانگین ها در نرم افزار آماری SPSS استفاده شده است. همچنین مقایسه ای اجمالی بین دامنه های روبه شمال و جنوب که ازنظر فرسایش متفاوت می باشند، نیز انجام شد. بر اساس نتایج تجزیه واریانس اشکال مختلف فرسایشی در میزان یون سدیم، نسبت جذب سدیم و میزان درصد رس، دارای اختلاف معنی دار می باشند. میزان میانگین یون سدیم و نسبت جذب سدیم از فرسایش سطحی به فرسایش خندقی در مارن های منطقه افزایش یافته و میزان میانگین درصد رس از فرسایش سطحی به فرسایش خندقی کاهش می یابد. همچنین سه متغیر یون سدیم، نسبت جذب سدیم و درصد رس نمونه ها را می توان عواملی تأثیرگذار در فرسایش مارن های منطقه و ایجاد اشکال مختلف فرسایشی دانست. بنابراین بین نوع لندفرم و خواص فیزیکی و شیمیایی مواد سازنده و نحوه و میزان فرسایش پذیری آن ارتباط وجود دارد.
بررسی سطوح غیرقابل نفوذوشاخص تفاضل پوشش گیاهی نرمال شده به عنوان پارامتر های نمایشگر جزایر حرارتی شهری با استفاده از تصاویر ماهواره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیده جزیره حرارتی شهری به طور کلی به وسیله یک کاهش در جریان گرمای نهان و یک افزایش در گرمای محسوس در مناطق شهری صورت می گیرد. امروزه این پدیده یکی از معضلات عمده شهرهای بزرگ می باشد، به طوری که توجه بسیاری از محققان و متخصصان در رشته های مختلف را به خود جلب نموده است. در این تحقیق جزایر حرارتی شهر تهران که یکی از پرجمعیت ترین شهرهای دنیا بوده و هر روزه بر جمعیت و ساخت و سازهای آن افزوده می شود، مورد مطالعه قرارگرفته است. هدف این پژوهش، استفاده از تصاویر ماهواره ای به منظور مقایسه دو شاخص تفاضل پوشش گیاهی نرمال شده (NDVI) و سطوح غیرقابل نفوذ (ISA) به عنوان پارامترهای نمایشگر جزایر حرارتی شهری سطحی (SUHI) از طریق بررسی رابطه آن ها با شاخص دمای سطحی زمین (LST) و نقشه کاربری اراضی می باشد. بدین منظور از تصویرTM ماهوارهلندست 5، مشاهدات دمایی ایستگاه های هواشناسی، نقشه کاربری اراضی 2000/1و مدل زیرپیکسل استفاده شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد که رابطه ای خطی و قوی بین LST و ISA وجود دارد، درحالی که رابطه ی بین LST و NDVI بسیار ضعیف و منفی می باشد و به منظور بررسی کمی LST در مطالعات مربوط به جزایر حرارتی شهری با استفاده از سنجش از دور حرارتی، شاخص ISA بسیار مناسب تر از شاخص NDVI می باشد. هم چنین با برررسی درصد سطوح غیرقابل نفوذ در هر یک از کاربری ها این نتیجه حاصل شد که کاربری مسکونی به دلیل وجود سطوحی مانند آسفالت، بتن و... دارای بیش ترین درصد سطوح غیرقابل نفوذ وکاربری پوشش گیاهی دارای کم ترین درصد سطوح غیرقابل نفوذ می باشند.
بررسی آماری احتمال وقوع رخداد امواج گرمایی در ایستگاه های منتخب استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر وقوع امواج گرمایی با تداوم های مختلف در استان کرمانشاه به کمک زنجیره مارکوف و آمار بلندمدت 20 ساله دمای بیشینه روزانه دوره آماری (1372-1391) انجام شده است. داده های آماری بیشینه دمای روزانه شش ایستگاه همدید در استان که دارای حداقل 20 سال آمار روزانه پیوسته بودند انتخاب گردیدند و با طرح یک شاخص آماری بر روی این داده ها در یک یک ایستگاه های استان، دماهای بیشینه که از شاخص مورد نظر بیشتر بودند، به عنوان موج گرمایی معرفی شدند. پس از استخراج داده های مورد نظر در هر ایستگاه به دو دسته امواج کوتاه مدت و بلندمدت تقسیم و روند آنها بررسی شد سپس با بهره گیری از زنجیره مارکوف دوره تداوم بازگشت این امواج گرمایی شناسایی و مورد واکاوی قرار گرفت. نتیجه بدست آمده نشان داد در استان کرمانشاه بیشترین موج گرمایی رخ داده در ماه تیر و مرداد بوده است که این تغییرات روندی افزایشی در این دوره آماری داشته است، این مورد بویژه در سال 1380 نمود بیشتری پیدا کرده است که به بالاترین حد خود رسیده است. همچنین در راستای استدلال علمی قویتر تحقیق به تشریح همدیدی موج گرم 7 روزه از 2 تا 8 مرداد 1380 پرداخته شد . در نهایت نسبت به برآورد احتمال وقوع دوره های موج گرمایی 1 تا 9 روزه در ایستگاه های مورد مطالعه اقدام گردید. بیشترین موج گرمایی پیوسته چند روزه در ماه مرداد رخ داده، در این مورد بیشترین موج گرمایی 9 روزه در ماه تیر در ایستگاه کرمانشاه با تداوم 25 روز برآورد شده است
بررسی الگوهای همدیدی بر اساس دوره های بحرانی آلودگی هوا در وارونگی دمایی شدید شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آلودگی هوا از جنبه های مختلف دارای اهمیت است. این مطالعه، با توجه به شرایط حاد آلودگی هوای تبریز و با استفاده از تحلیل سینوپتیکی انجام پذیرفته است. هدف اصلی در این تحقیق بررسی ارتباط الگوهای سینوپتیکی سطح دریا و تراز 500 هکتوپاسکال با وارونگی دمایی و دوره های طولانی مدت آلودگی شهر تبریز در طی دورة آماری 1387 1392 است. در این زمینه، برای بررسی کیفیت آلودگی هوا، از شاخص استاندارد آلودگی هوا (PSI) و برای بررسی شدت و عمق وارونگی دمایی از نقشه های Skew-T استفاده شد. سپس، نقشه های سینوپتیکی این دوره ها تحلیل شد. یافته های تحقیق نشان می دهد هنگامی که سیستم پُرفشاری به صورت مداوم در مقطع چندروزه در منطقه متمرکز می شود شدت وارونگی دما به اوج خود می رسد. همچنین، به طور کلی، عامل اصلی تقویت کنندة وارونگی های دمای بسیار شدید و به تبع آن آلودگی های بلندمدت ناشی از تداوم سامانة قدرتمند سیبری هم زمان با پُرفشار توسعه یافته در زاگرس همراه و نیز با تقویت پشتة ارتفاعی تراز میانی جو است که شرایط لازم را برای افزایش پتانسیل آلودگی هوای تبریز فراهم می کند. علاوه بر این، وجود زبانه هایی از پُرفشار اسکاندیناوی و همچنین ریزش هوای سرد مدیترانه، هرچند خیلی کم، از عوامل دیگر وارونگی دمایی و تشدید آلودگی در برخی از دوره های آلودگی است.
برآورد فرسایش خاک و تولید رسوب درحوضه لای چای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش برآورد میزان فرسایش و رسوب درحوضه آبخیز لای چای، واقع در شمال غرب ایران می باشد. دراین تحقیق به منظور شبیه سازی و پیش بینی فرسایش و رسوب لای چای از مدل WEPPاستفاده شده است. اطلاعات مورد نیاز برای اجرای مدل WEPP به طور کلی در شش فایل رایانه ای می باشد، که شامل خاک، اقلیم، مدیریت زراعی، شیب، آبراهه و مخزن است. در این تحقیق پس ازتعیین واحدهای کاری، به جمع آوری اطلاعات موردنیازبرای ساختن فایل های خاک، مدیریت زراعی، اقلیم، شیب (در این تحقیق شیب زمین به وسیله نرم افزار Geowepp تهیه شد) و آبراهه گردید. در منطقه مورد مطالعه 3 نوع خاک، 2 نوع مدیریت، 5 نوع آبراهه وجوددارد. پس ازساختن کلیه فایل های مورد نیاز،مدل WEPP از طریق نرم افزار Geowepp اجرا شد. در این نرم افزار، میزان فرسایش و رسوب به سه روش دامنه، حوضه آبخیز و مسیر جریان برآورد شد، که میزان رسوب به ترتیب 308/0، 215/0 و 491/0 تن در هکتار در سال می باشد. نتایج حاصل از مطالعه نشان می دهد که روش دامنه با 308/0 تن درهکتاردرسال به عددمشاهده ای 319/0 نزدیکتر بوده و جهت برآورد میزان فرسایش و رسوب در منطقه مورد مطالعه مناسب می باشد.
ارزیابی پتانسیل آب زیرزمینی با استفاده از تکنیک های AHP و منطق فازی (مطالعه ی موردی حوضه ی شمالی استان ایلام)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ بهار ۱۳۹۵ شماره ۶
75 - 93
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در مدیریت منابع آب، تشخیص رفتار آب های زیرزمینی است. هدف از این مقاله تهیه ی نقشه ی مناطق مستعد آب زیرزمینی با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و روش منطق فازی و مقایسه ی نتایج آنها می باشد. برای رسیدن به این هدف از 8 پارامتر تأثیرگذار مانند لیتولوژی، تراکم زهکشی ، تغییرات شیب، کاربری اراضی، توپوگرافی، جمعیت و چشمه و چاه و گسل و شکستگی به صورت لایه ی اطلاعاتی این محدوده به وسعت 5218 کیلومتر مربع در شمال استان ایلام واقع شده است. نقشه ی نهایی حاصل از روش AHP نشان می دهد که بیشترین پتانسیل آب زیرزمینی در بخش های آهکی با تراکم بالای شکستگی وجود دارد. ارزیابی مدل های مختلف همپوشانی، با توجه به میزان تطابق با لیتولوژی، نشان می دهد که روش تلفیقی فازی or (جمع جبری) نسبت به سایر روش ها برای پتانسیل یابی آب زیرزمینی در منطقه ی مورد مطالعه مناسب تر است. این روش با 1000 کیلومترمربع پتانسیل زیاد و خیلی زیاد در بخش های مرکزی نقشه، همخوانی قابل قبولی را با نقشه ی نهایی حاصل از روش تحلیل سلسله مراتبی نشان می دهد و تطابق نقشه های مربوطه با نقشه ی چشمه و چاه در منطقه نیز صحت این روش ها را تأئید می کند.
گسترش فرسایش خندقی و طبقه بندی آن در حوضه آبخیز رباط ترک دلیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرسایش خندقی از جمله زیان بارترین انواع فرسایش آبی و از فرآیندهای مهم تخریب خاک به شمار می آید که در بعضی موارد باعث ایجاد کانال هایی با طول، عرض و عمق زیاد می شود. این نوع فرسایش یکی از انواع فرسایش آبی است که موجب تخریب اراضی و بر هم خوردن تعادل در پهنه های منابع طبیعی و اراضی کشاورزی می شود. در این پژوهش، به منظور شناسایی مهم ترین عوامل مؤثر در شکل گیری خندق های حوضه آبخیز رباط ترک در شهرستان دلیجان از استان مرکزی اقدام به جمع آوری اطلاعات از طریق انجام بازدید های میدانی و اندازه گیری های مورفومتری 10 خندق، نمونه برداری خاک از مقاطع هدکت، بخش میانی، دهانه خروجی و حوضه آبخیز هر خندق شد. پارامتر هایی از جمله اسیدیته، هدایت الکتریکی، ماده آلی، کربنات کلسیم، رطوبت اشباع، ظرفیت نگهداری،وزن مخصوص و بافت خاک در آزمایشگاه اندازه گیری گردید. جهت تحلیل داده ها از روش های تحلیل خوشه ایو تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد؛ خندق ها بر اساس ویژگی های مورفومتری و بر اساس خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک خوشه بندی شده که در هر دو مرحله خندق ها به سه خوشه تقسیم گردیدند. برای شناخت علت قرارگیری خندق ها در خوشه های متفاوت از تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شده است. نتایج تحلیل واریانس نشان می دهد خوشه هایی که بر اساس ویژگی های مورفومتری ایجاد شدند، دارای اختلاف معنی داری در میزان ماده آلی، درصد رطوبت اشباع و رس حوضه آبخیز می باشند و خوشه هایی که بر اساس خصوصیات فیزیکی - شیمیایی ایجاد شدند، دارای اختلاف معنی داری در میزان ماسه، سیلت، ظرفیت نگهداری، رطوبت اشباع و ماده آلی هستند.
مقایسه مدل های نسبت فراوانی و عامل اطمینان در پهنه بندی فرسایش بدلند(مطالعه موردی: بخشی از حوضه جاجرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدلند شکل نهایی فرسایش آبی است که آثار تخریبی زیادی در محیط طبیعی دارد. دامنه های جنوبی البرز مرکزی در منطقه ی موردمطالعه به خاطر شرایط خاص ژئومورفولوژیکی در معرض اشکال مختلف فرسایش، به ویژه فرسایش بدلند قرار دارد. بااین وجود، تاکنون مطالعات کمی در این زمینه انجام شده است. هدف از این تحقیق مقایسه کارایی مدل های نسبت فراوانی و عامل اطمینان در پهنه بندی بخشی از حوضه جاجرود است. برای این منظور نقشه های عوامل مؤثر شامل جنس زمین، ارتفاع، شیب، جهت دامنه و پوشش گیاهی و کاربری اراضی منطقه تهیه و مورداستفاده قرار گرفتند. در مرحله بعد، سطح فرسایش بدلند موجود در هر طبقه از عوامل باهمپوشانی نقشه پراکنش بدلند در محیط ArcGISمحاسبه شد و ضریب نسبت فراوانی به دست آمد. با اعمال این ضرایب در لایه های اطلاعاتی و تلفیق آن ها، نقشه پهنه بندی منطقه با استفاده از مدل های نسبت فراوانی و عامل اطمینان تهیه گردید. ارزیابی مدل ها با استفاده از رابطه ی احتمال تجربی نشان داد که مدل های نسبت فراوانی و عامل اطمینان به ترتیب با احتمال تجربی 93/0 و 99/0 برای پهنه بندی فرسایش بدلند در منطقه مناسب هستند. اما در مقایسه، مدل عامل اطمینان کارایی بالاتری در جداسازی و شناسایی مناطق حساس به فرسایش بدلند دارد.
جنرالیزاسیون عوارض ارتفاعی در تولید نقشه های کوچک مقیاس مبتنی بر نقشه های پایه با استفاده از الگوریتم های موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقشه، تصویر کوچک شده و قراردادی تمام کرة زمین یا بخشی از آن است که به روش هندسی، روی سطحی مستوی به نمایش درمی آید. با توجه به محدودیت فضای نقشه، انتخاب و طراحی عناصر نمایش اطلاعات زمین، نیازمند فرایندی انتخابی، متناسب با اهداف تهیه است تا به کاهش سیستماتیک اطلاعات جغرافیایی پردازد. نقشه ، عوارض زمینی را در مقیاسی کوچک تر از شکل حقیقی اش به نمایش می گذارد. هرچه عدد مقیاس بزرگ تر باشد، جزئیات کمتری از عوارض قابل نمایش است. با تغییر عدد مقیاس باید ارتباط منطقی میان عوارض و ابعاد نقشه حفظ شود؛ بنابراین، عوارض باید به گونه ای حذف شوند که این رابطه منطقی از بین نرود. همچنین یک نقشة کامل در مقیاس جدید با توجه به نیازمندی های کاربران و اصول و قواعد کارتوگرافی حاصل شود. جنرالیزاسیون به عنوان یک فرایند کوچک سازی و تولید نقشه در مقیاس کوچک تر، همیشه مورد توجه بوده است. با توجه به مشکلات پیش روی روند تولید نقشه های کوچک مقیاس و نیاز صرف زمان و هزینة زیاد برای گویاسازی و گسترة عملیات میدانی، امروزه این روش به عنوان یک راهکار اجرایی ضرورت یافته است. به طورکلی، جنرالیزاسیون در دو بخش عمده برای عوارض مسطحاتی و ارتفاعی انجام می شود. در این مقاله، به بررسی جنرالیزاسیون عوارض ارتفاعی به صورت اتوماتیک، شامل نقاط ارتفاعی و منحنی میزان ها پرداخته می شود. جنرالیزة منحنی میزان ها، به دو روش استفادة مستقیم از نقشة مبنا یا تولید DEM انجام می شود. سپس با توجه به عبور عوارض هیدرولوژیکی مانند آبریزها، منحنی ها تصحیح می شوند. در جنرالیزاسیون، نقاط ارتفاعی نیز نقاط براساس اهمیت و ارتفاع، انتخاب یا حذف می شوند. درنهایت، عوارض ارتفاعی نقشه هایی با مقیاس 100.000/1، 250.000/1 و 500.000/1- که به روش اتوماتیک جنرالیزه شده اند- نمایش و تجزیه و تحلیل می شوند.
شبیه سازی خطر سیلاب با استفاده از مدل اتومات سلولی بر پایه GIS (مطالعه موردی: حوضه آبریز چرچر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اتومات سلولی ابزاری است برای مدل سازی و شبیه سازی فرایندهایی که در جهان واقعی رخ می دهد؛ این ابزار همچنین در زمینة مدیریت بحران نیز کاربرد دارد. در این تحقیق از اتومات سلولی بر پایة GIS برای شبیه سازی سیلاب در حوضة آبریز چرچر در شمال غرب ایران استفاده شده است. نتایج نشان داد بیشترین مساحت حوضة چرچر دارای کاربری مرتع و گروه هیدرولوژیکی خاک D است و نفوذپذیریِ بسیار کمی دارد. ارتفاع رواناب در نیمة شرقی و جنوب شرقی حوضه، به دلیل قابلیت نفوذ کم و شیب زیاد، بالاست. همچنین، خطر سیلاب در مسیر رودخانه و اراضی اطراف آن، به ویژه در پایین دست جریان، زیاد است؛ به طوری که، علاوه بر کاربری اراضی، خاک، نفوذپذیری، و بارش، عامل شیب تأثیر بیشتری در تولید رواناب در حوضه گذارده است. سرانجام، مقایسة دبی محاسباتی با دبی مشاهداتی نشان داد مقادیر ضریب همبستگی دبی برای دو رویداد مورد بررسی به ترتیب برابر 82/0 و 70/0 است و درصد کم خطا نیز نشان دهندة کارایی بسیار مدل اتومات سلولی در پیش بینی دبی اوج سیلاب و زمان وقوع آن است. بنابراین، استفاده از اتومات سلولی در کنار GIS، علاوه بر سرعت بخشیدن به محاسبة رواناب، موجب افزایش نتایجِ دقیق نیز می شود.