فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۴٬۷۳۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
سیستم شبکه هیدروگرافی تابعی از عوامل سنگ شناسی (سختی، نفوذپذیری، کیفیت و کمیت درزه ها و شکاف ها) و عوامل ساختمانی (وضعیت امتداد و شیب لایه ها، وجود یا عدم وجود گسل و ...) است. بنابراین مشخصات آبراهه های (جهت جریان، تراکم، نوع و شکل) تابعی از وضعیت سنگ و ناهمواری های هر منطقه می باشد. در این بررسی ابتدا 4 سازند زمین شناسی شامل، گرانیت الوند، هورنفلس کلریت دار، سنگ آهک مارنی و شیست استرولیت دار انتخاب شد و در هر سازند یک پلات 2 در2 کیلومتری به صورت تصادفی - سیستماتیک در هر سازند نصب و جهت بررسی شبکه زهکشی از روش استرالر و مقایسه بهتر از بعد فرکتال نیز استفاده شده است. همچنین به منظور بررسی فرسایش پذیری سنگ ها و نقش آنها در تخریب سازند های دامنه شمالی توده کوهستانی الوند، مقاطع میکروسکپی با نمونه گیری از سنگ های گرانیت، شیست و هورنفلس انجام شد. نقشه فرسایش پذیری تهیه و با نتایج حاصل از بعد فرکتال و شبکه زهکشی مقایسه گردید. بررسی مقایسه ارقام فرکتال به دست آمده از پلات های 4 سازند نشان داد که بیشترین مقدار عدد بعد فرکتال معادل 33/1 و 31/1 به ترتیب مربوط به سازندهای هورنفلس کلریت دار و سنگ آهک مارنی می باشد که از تراکم زهکشی و همچنین توان فرسایشی بالاتری در منطقه برخوردار است. همچنین سازندهای شیست استرولیت دار با عدد فرکتال 27/1 در رتبه بعدی از نظر مقاومت به فرسایش قرار داشته و نهایتا سازندهای گرانیت الوند با کمترین مقدار عددی بعد فرکتال که معادل 22/1 و کمترین تراکم آبراهه به عنوان مقاوم ترین واحد سنگی یا سازند در منطقه همدان شناخته شده اند. به طور کلی نتایج نشان داد که با افزایش بعد فرکتال، همراه با پارامتر شبکه زهکشی، فرسایش پذیری سازند های زمین شناسی نیز افزایش می یابد. به علاوه نتایج حاصله از بررسی کانی شناسی مقاطع میکروسکپی نشان می دهد که سنگ های گرانیتی فرسایش پذیری کمتری نسبت به شیست، هورنفلس و آهک و مارن در مقابل فرسایش دارد.
آنالیز مکانی - زمانی دقت داده های ماهواره ای TRMM برای برآورد شدت خشک سالی مبتنی بر بارش در محدوده ایران مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیشتر سیستم های ارزیابی خشک سالی عمدتاً بر مبنای داده های بارش استوارند. تحقیق حاضر، با هدف آنالیز مکانی و زمانی دقت داده های باران ماهواره TRMM در محدوده ایران مرکزی برای تهیه نقشه توزیع مکانی خشک سالی مبتنی بر بارش در طی دوره آماری 2001 2005 انجام شده است. در ای ن پژوهش، از داده های بارش ماهانه 50 ایستگاه سینوپتیک و سری داده های ماهانه TRMM-3B43 V7 با مقیاس مکانی 0.25°×0.25° استفاده شده است. پس از پردازش اولیه، نخست داده های ماهواره ای و داده های مشاهده ای باران در سه مقیاس زمانی ماهانه، فصلی، و سالانه مقایسه تطبیقی شد. پس از حصول اطمینان از دقت بالای این داده ها، نقشه شدت خشک سالی مبتنی بر بارش با استفاده از داده های ماهواره ای به دست آمد. ارزیابی دقت نقشه توزیع مکانی خشک سالی مبتنی بر داده های بارش ماهواره ای بر اساس مقایسه با نقشه توزیع مکانی خشک سالی مبتنی بر داده های بارش زمینی و داده های رطوبت خاک انجام گرفته است. نتایج بررسی معیارهای ارزیابی نشان داد که شدت خشک سالی برآوردشده به وسیله داده های TRMM در انطباق با نقشه شدت خشک سالی حاصل از داده های بارش و داده های رطوبت زمینی از بیشترین ضریب همبستگی به ترتیب 94/0 و 71/0 و همچنین کمترین خطای برآوردی به ویژه در کلاس های شدت خشک سالی ملایم، متوسط، و شدید برخوردار بوده است.
محاسبه و تحلیل تنوع زمینی (ژئودایورسیتی) (مطالعه موردی: شهرستان اشتهارد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های اخیر، علاقه مندی به رخدادهای زمینی در کشورها گسترش یافته و این امر به توسعه سه مفهوم در جهان علم منجر شده است: مفاهیمِ ژئودایورسیتی؛ ژئوتوریسم؛ حفاظت. ژئودایورسیتی مقایسه تنوع پدیده های زمین شناسی، هیدرولوژی، ژئومورفولوژی و خاک شناسی، توزیع و فراوانی این پدیده ها، و ارتباط آن ها با یکدیگر در چشم انداز است. اشتهارد، به عنوان یک منطقه نیمه کویری در جنوب استان البرز، از ظرفیت بالقوه قابل ملاحظه ای در زمینه تنوع زمینی برخوردار است. در این پژوهش، نخست، برحسب ویژگی های مختلف ژئومورفولوژی، سه واحد انتخاب و مرزبندی شد. بر اساس مشاهدات میدانی، محاسبات کمّی و کیفی پدیده ها، و تهیه و تحلیل نقشه های مورد نیاز مطالعاتی انجام گرفت. بر اساس مطالعات، واحد G1 دارای بیشترین تعداد عناصر غیرزنده، G2 دارای بیشترین تنوع فرم شناسی، و G3 دارای بیشترین ارزش ژئودایورسیتی در منطقه است. با توجه به اینکه حفاظت در منطقه مورد مطالعه در ارتباط با پدیده های مورد بررسی انجام نگرفته و بخشی از این منابع زمینی در حال تخریب است، به نظر می رسد توجه به ارزش های مربوط به تنوع زمینی در این منطقه گامی در جهت جلب توجهات بیشتر در زمینه حفاظت از منطقه باشد.
نگاره های ساحلی و قواعد ژئومورفیک سکونتگاهی (مطالعه موردی: ساحل شمالی خلیج فارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۰ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۵)
407 - 423
حوزه های تخصصی:
چیدمان فضای سکونتگاه ها دارای منطق خاصی است و از قوانین ویژه ای هم تبعیت می کند. از جمله نگاره های ژئومورفولوژیک، که میراث تغییرات سطح تراز آب دریاست و جمعیت کثیری از مردم دنیا در آن سکونت گزیده اند، نگاره های ساحلی است. براساس مطالعات اخیر، خلیج فارس از هجده هزار سال پیش تراز 70 متر بالاتر از سطح امروزی را هم تجربه کرده و حاصل چنین بالاآمدگی و رسوب گذاری دریایی دشت های ساحلی است که در اصطلاح پدیدارشناسی به آن نگاره دریایی اطلاق می شود. آنچه برای یک ژئومورفولوژیست اهمیت پیدا می کند درک تحلیل های ژئومورفولوژیکی قواعد چیدمان این سکونتگاه هاست. نگارندگان در این مقاله کوشیده اند، ضمن طرح مفاهیم جدیدی در دانش ژئومورفولوژی، بر اساس روش تحلیل گفتمان و تفسیر پدیدارشناختی، به استخراج منطق ریاضی چیدمان فضا ی سکونتگاهی در سواحل خلیج فارس مبادرت کنند. حاصل بررسی های به عمل آمده با این روش نشان می دهد که: منطق چیدمان سکونتگاه های نگاره دریایی در خوزستان با نگاره های ساحلی به سمت شرق تفاوت دارد. - سکونتگاه های شهری در نگاره دریایی خوزستان از قانون بیفورکاسیون تبعیت می کنند. -سکونتگاه های روستایی در نگاره دریایی خوزستان از قاعده مآندرینگ وجه محدب تبعیت می کنند.- سکونتگاه های ساحلی در نگاره دریایی بوشهر- بندرعباس از قاعده frequency- Magnitude تراس های دریایی تبعیت می کنند.
تحلیل الگو و شرایط وقوع بارش های منجر به سیل در سال های 1383 تا 1393 در شهرستان گرمی، استان اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وقوع بارش های سنگین در اغلب موارد منجر به سیلاب های مخرب می شوند، لذا کشف الگوی حاکم بر هر سامانه اقلیمی، امکان تحلیل و پیش بینی مطلوب آن را فراهم می سازد. بنابراین هدف از این پژوهش شناخت الگوها و شرایط همدیدی رخداد سیلاب در بارش های سنگین در شهرستان گرمی می باشد. آمار مورد استفاده در این پژوهش از سال 1383 تا 1393 بوده که در آن نقشه های سینوپتکی از جمله (نقشه های ژئوپتانسیل، فشار سطح دریا، رودبادها، دما، رواناب، امگا و آب قابل بارش در سطح زمین) مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل این نقشه ها نشان داد که وقوع عامل بارش در این منطقه ترکیبی از عامل های محلی و فرا محلی می باشد. شهرستان گرمی به دلیل واقع شدن در مسیر و نزدیکی دریای خزر (90 - 80) کیلومتری، ورود توده هوای خزری، آنتی سیکلون و سیکلون غربی، می توان گفت هر ساله شاهد بارش های سنگین بوده است. در این شهرستان اکثر بارش های سنگین در طی دوره آماری موجود در ماه های فروردین، اردیبهشت و خرداد که به ترتیب 3/36، 2/46 و 4/37 میلی متر مشاهده شده است که باعث وقوع اکثر مخاطرات طبیعی جوی از جمله سیل در فصل بهار شده است. از میان این آمارها خرداد 1391 با مقدار 8/120 میلی متر بیش ترین مقدار را در طی این دوره آماری به خود اختصاص داده است. عامل مؤثر در ایجاد بارش های سنگین در زمان و مکان مورد مطالعه وجود مرکز کم فشار حرارتی بر فراز منطقه مورد مطالعه، و هم چنین شکل گیری دو موج همراه با هسته بلوکینک شده در فراز دریای مدیترانه و وجود دو منطقه کم فشار می باشد.
تحلیل شیب و آزیموت بهینه برای نصب پنل فتوولتاییک براساس تابش دریافتی خورشید در شهرستان کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین راستای استقرار و شیب بهینه برای نصب پنل فتوولتاییک در شهرستان کاشان می باشد که برای این منظور با استفاده از موقعیت جغرافیایی منطقه، روابط و مدل فیزیکی Masters Gilbert تابش دریافتی خورشید بر سطح پنل، محاسبه شد، نتایج این پژوهش نشان میدهد که میزان تابش دریافتی بر سطح کلکتور در راستای جنوب و در شیب های مختلف، در 64 درصد از مواقع سال، بیشتر از تابش روی سطح پنل نصب شده در راستای جنوب شرق یا غرب با زاویه شیب های مختلف است. بیشترین میزان تابش در آزیموت رو به جنوب در شیب 30 و 40 درجه می باشد، آزیموت جنوب شرقی-غربی (30 درجه) تقریبا شبیه به آزیموت جنوب است و تنها درراستای جنوب شرقی- غربی، در فصل تابستان، شیب های نزدیک به قائم، تابش بیشتری نسبت به جنوب دریافت می کنند. میزان تابش دریافتی بر سطح پنل در راستای جنوب شرقی- غربی (آزیموت 60 درجه) در شیب های مختلف در 87 درصد از مواقع سال بیشتر از تابش روی سطح پنل نصب شده در راستای شرق یا غرب (آزیموت 90 درجه) با زاویه شیب های مختلف است. با مقایسه نتایج ، مشخص می شود که راستای نصب پنل فتوولتاییک هر چه از جنوب به سمت شرق یا غرب تغییر کند، شدت تابش در روزهای سال کاهش بیشتری خواهد داشت، بیشترین بازده ی تولید انرژی فتوولتاییک در شهرستان کاشان در راستای رو به جنوب، و با زاویه نصب پنل فتوولتاییک 30 درجه نسبت به خط افق می باشد. همچنین مناسب ترین شیب برای نصب پنلها بین 30 تا 40 درجه، نسبت به سایر شیب ها به دست آمد.
بررسی اقلیمی سامانه های بندالی نیمکره شمالی و ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۰ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۶)
655 - 667
حوزه های تخصصی:
سامانه های بندالی پدیده های مقیاس همدید منطقه برون حاره اند که موجب انقطاع و تضعیف بادهای غربی می شوند و در رخداد فرین های آب وهوایی نقش مهمی دارند. برای بررسی فراوانی، توزیع زمانی و مکانی سامانه ها از داده های ارتفاع ژئوپتانسیل تراز 500 هکتوپاسکال با تفکیک مکانی˚5/2 × ˚5/2 و تفکیک زمانی شش ساعته برای دوره 1951 تا 2012 در نیمکره شمالی و نمایه فیلترشده (TM) استفاده شد. یافته ها نشان داد که رخدادها در اطلس دو برابر آرام و سه برابر امریکا و غرب اروپا است و کمترین رخدادها در شرق آسیا و شرق اروپا است. همچنین، از نظر زمانی، در اقیانوس اطلس سال 1954 بیشترین و 1968 کمترین و در اقیانوس آرام سال 2011 بیشترین و 1957 کمترین فراوانی رخداد را دارند. در ایران یازده سال بدون رخداد و سال 1975 بیشترین درصد فراوانی مشاهده شد. توزیع فصلی نشان داد بیشترین فراوانی رخداد به ترتیب در فصل تابستان، پاییز، زمستان، و بهار است. رخدادهای بندالی در فصل زمستان بیشتر روی مناطق اقیانوسی و سواحل و در فصل گرم روی مناطق قاره ای نیز مشاهده شد. همچنین، مشخص شد که رخداد سامانه های بندالی در 90 موقعیت از 144 طول جغرافیایی با کاهش بارش سالانه در ایران ارتباط معنادار دارد.
ارزیابی نقشه پهنه بندی حساسیت زمین لغزش بااستفاده از روش تلفیقی فاکتور اطمینان و رگرسیون لجستیک با بکارگیری شاخص های ژئومورفومتریک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل ویژگی های فرمی سطح زمین که می تواند متأثر از عوامل اقلیمی، هیدرولوژیکی، خصوصیات ذاتی سازندها و بویژه فعالیت های نئوتکتونیک باشد، نقش مهمی در شناسایی و معرفی مناطق درگیر با خطر زمین لغزش دارد. هدف این تحقیق ارزیابی نقشه پهنه بندی حساسیت زمین لغزش بااستفاده از بکارگیری شاخص های ژئومورفومتریک همراه با سایر عوامل مرسوم در پهنه بندی به منظور افزایش درستی نقشه حساسیت پذیری زمین لغزش در حوضه آبخیز رودخانه فهلیان می باشد. در این پژوهش از 20 عامل مؤثر مشتمل بر 14 عامل مرسوم و 6 عامل ژئومورفومتریک به منظور ارزیابی میزان صحت نقشه پهنه بندی حساسیت زمین لغزش استفاده شد. بدین منظور ابتدا نسبت به تعیین وزن طبقات هر یک از عوامل بااستفاده از روش فاکتور اطمینان اقدام شد. سپس بااستفاده از اوزان بدست آمده و اجرای روش رگرسیون لجستیک نقشه حساسیت پذیری نسبت به زمین لغزش با دو رویکرد بدون و با بکارگیری شاخص های ژئومورفومتریک در کنار سایر عوامل تهیه شد. نتایج حاصل از اجرای مدل رگرسیون لجستیک، نشان داد عامل شیب، تراکم پوشش گیاهی، جهت شیب و فاصله از آبراهه به ترتیب بیشترین تاثیر را در رخداد زمین لغزش دارد. در نهایت بااستفاده از منحنی ویژگی عملگر نسبی ( ROC ) اقدام به اعتبارسنجی، ارزیابی و مقایسه نقشه های حاصل از دو رویکرد گردید. سطح زیر منحنی در حالت بدون و با بکارگیری شاخص های ژئومورفومتریک به ترتیب 82/0 و 88/0 می باشد. بنابراین بکارگیری شاخص های ژئومورفومتریک منجربه افزایش درستی نقشه پهنه بندی حساسیت نسبت به زمین لغزش شده است. براساس نتایج حاصل از طبقه بندی نقشه پهنه بندی حساسیت نسبت به زمین لغزش با استفاده از عوامل ژئومورفومتریک، 78/14درصد (94/59563 هکتار) و 06/17درصد (04/68767 هکتار) از منطقه موردمطالعه به ترتیب در رده حساسیت زیاد و خیلی زیاد قرار گرفته است. باتوجه به نقش بکارگیری شاخص های ژئومورفومتریک در افزایش صحت نقشه حاصل، استفاده از این رویکرد در تهیه نقشه پهنه بندی حساسیت نسبت به زمین لغزش پیشنهاد می گردد.
تعیین مناطق کارست توسعه یافته با استفاده از مدل های منطق فازی و OWA در حوضه ی قره سو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۵ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۵
95 - 114
حوزه های تخصصی:
در ایران آب بسیاری از شهرها خصوصاً مناطق غربی از طریق منابع کارست تأمین می شود. بر این اساس در تحقیق حاضر به ارزیابی توسعه فرایندها و آبخوان های کارستیک در حوضه ی قره سو پرداخته شده است. این تحقیق مبتنی بر روش های میدانی، ابزاری و کتابخانه ای است که به منظور تعیین مناطق کارستیک توسعه یافته در حوضه ی قره سو از 8 عامل: سنگ شناسی، گسل، شیب توپوگرافی، جهت شیب، ارتفاع، رودخانه، بارش و اقلیم (دما و رطوبت) استفاده شده است. برای این منظور ابتدا با استفاده از روش نرم افزاری (ARC GIS و IDRISI) اقدام به تهیه ی لایه های اطلاعاتی شده است. پس از تهیه ی لایه های اطلاعاتی، این لایه ها بر اساس نظر کارشناسان وزن دهی و سپس با استفاده از مدل ANP استانداردسازی شده اند، سپس با استفاده از دو مدل منطق فازی و میانگین گیری وزن دار ترتیبی نقشه هایی نهایی حاصل شده است. بر پایه نتایج حاصل از عوامل موثر در توسعه یافتگی کارست، حوضه ی مورد مطالعه از نظر میزان توسعه یافتگی به 5 طبقه ی زیاد، نسبتاً زیاد، متوسط، کم و خیلی کم تقسیم شده است. با ت وجه به اینکه در روش م نطق فازی و میانگین گ یری وزن دار ت رتیبی (OWA) اختلاف هایی در تلفیق و ترکیب لایه های اطلاعاتی وجود دارد، نتایج نهایی دارای اختلافاتی از نظر وسعت طبقات هستند به طوری که در روش OWA به دلیل این که تعدیل بیش تری صورت می گیرد اختلاف طبقات کم تر از روش منطق فازی است اما روند کلی میزان توسعه یافتگی در هر دو روش تقریباً منطبق بر هم است و میزان توسعه یافتگی از شمال و شمال شرق به سمت جنوب و جنوب غرب کاهش می باید.
مدل سازی مؤلفه های مورفومتری دولین ها و ارائه شاخص بعد فرکتال در مطالعه گسل های مناطق کارستی (مطالعه موردی: مناطق کارستی بین پرآو و شاهو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دولین یکی از لندفرم های شاخص مناطق کارستی است که در اثر عوامل و فرآیندهای گوناگونی شکل می گیرد. مطالعه مورفومتریک این عوارض علاوه بر اینکه یک تحلیل کمی از محیط های کارستی را فراهم می کند، بلکه مقایسه پارامترهای متنوع دولین ها ممکن است منجر به طرح فرضیاتی در مورد نحوه تکامل آن ها شود. هدف از این پژوهش تجزیه وتحلیل کمّی مؤلفه های مورفومتری دولین ها جهت مدل سازی و ارائه شاخص بعد فرکتال گسل ها برای ارزیابی فعالیت گسل ها در مناطق کارستی بین پرآو و شاهو است. در این راستا از روش های ژئومورفومتری، CCLs، شمارش جعبه ای هاسدورف و تکنیک های آنالیز رگرسیون استفاده شده است تا امکان تحلیل رگرسیون، مدل سازی و حل تابع لگاریتمی Number – Size فراهم شود. نتایج آنالیز رگرسیون خطی تک متغیره نشان دهنده این است که مؤلفه های محیط با قطر بزرگ، قطر کوچک با محیط، قطر بزرگ با مساحت، مساحت با محیط و عمق با مساحت به ترتیب با ضرایب تبیین 93/0، 86/0، 85/0، 83/0 و 668/0 از بیشترین میزان همبستگی معنی دار برخوردارند. همچنین حداکثر ارتباط معنی داری برای روابط درجه 2 و 3 در سطح معنی داری 99/0، بین مؤلفه های مساحت و محیط با ضرایب تبیین 940/0 و 945/0 و خطای برآورد 05/0 و 04/0 وجود دارد. نتایج رگرسیون چند متغیره خطی نیز مؤید ارتباط معنی دار عمق با پارامترهای شیب، قطر کوچک و مساحت با ضریب تبیین 834/0 و خطای برآورد 85/7 است. تخمین بعد فرکتال در مناطق مورد مطالعه مؤید آن است که منطقه شاهو و پرآو به ترتیب با مقادیر 24/1 و 15/1 دارای بیشینه و کمینه ابعاد فرکتالی گسل ها می باشند. در واقع ارزیابی میزان فعالیت گسل ها به وسیله هندسه فرکتال نشان داد که معادله Number – Size و شاخص بعد فرکتال روشی مناسب جهت ارزیابی گسل ها در مناطق کارستی می باشند.
تأثیرات ناشی از ساختار رسوبی مخروط افکنه ها بر ویژگی های مکانیکی و مهندسی خاک (مخروط افکنه های چیتگر و کن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مخروط افکنه ها یکی از مناسب ترین مناطق برای ایجاد سکونتگاه های شهری هستند بنابراین توسعه پروژه های عمرانی بر سطح آنها اجتناب ناپذیر است. مخروط افکنه های کن و چیتگر در جنوب بلندی های البرز و در شمال غرب تهران قرار گرفته اند و در این پژوهش سعی شده تا رسوبات این بخش از تهران با نگاه سیستمی و با توجه به نوع رسوبات و همچنین فرم و فرایندهایی که مختص این محیط است بررسی و ساختارهای رسوبی آن مانند: گردشدگی، نسبت پهنی، ضریب شکل و کرویت در هر دو مخروط مورد مقایسه و تحلیل قرار گیرند و در نهایت در جنبه کاربردی خود همبستگی بین فاکتورهای رسوبی مؤثر بر مقاومت خاک آنالیز و مهمترین فاکتور رسوبی تاثیر گذار بر مقاومت خاک تعیین گردد. برای مقایسه شکل و اندازه رسوبات، طی بازدیدهای میدانی تعداد 24 نقطه نمونه برداری از قسمت های بالایی تا انتهایی هر دو مخروط افکنه انتخاب و مختصات آنها با دستگاه GPS ثبت و از هر یک از ترانشه ها بصورت لایه به لایه نمونه برداری انجام گردید. بر پایه بررسی ها و نتایج آزمایشگاهی همچنین تحلیل داده های فوق توسط نرم افزارهای اکسل، گردیستات و فری هند مشخص گردید که مخروط افکنه چیتگر در اندازه دانه از الگوی نمایی کاهش به سمت پایین پیروری می کند درصورتی که در مخروط افکنه کن این الگو تا قسمت میانی روند کاهشی را نشان میدهد ولی در قسمت انتهایی به دلیل تداخل با رسوبات مخروط افکنه کرج این نظم بهم می خورد. مقایسه فرم رسوبات نشان داد که گردشدگی و کرویت دانه ها در هر دو مخروط به دلیل طی مسافت طولانی از بالا به پایین روند افزایشی را نشان می دهد. آنالیز همبستگی بین خصوصیات اندازه و شکل رسوبات با نتایج آزمون نفوذ استاندارد (SPT) ثابت کرد که فاکتور متوسط قطر ذرات و گردشدگی بیشترین همبستگی را در عمق های مختلف با مقاومت خاک دارند که اولی مثبت و مستقیم و دومی منفی و غیر مستقیم است.
تحلیل پایداری کرانه رود با استفاده از تکنیک های ارزیابی سریع ژئومورفیک، مطالعه موردی: رودخانه سیمره در محدوده شهرستان دره شهر استان ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرسایش کرانه رود اثرات ژئومورفیک متعددی بر کانال رود شامل تخریب کناره رودخانه، تغییر مسیر رود، افزایش ورود رسوبات به جریان، رسوب گذاری در رودخانه و غیره ایجاد نموده و می تواند به عنوان یک مخاطره برای فعالیت های انسانی محسوب گردد. در این مقاله پایداری و ناپایداری کرانه رود با استفاده از روش های ارزیابی سریع ژئومورفیک (RGA) در قسمت هایی از رودخانه سیمره (در شهرستان دره شهر، استان ایلام) مورد بررسی قرار گرفت. رودخانه سیمره در محدوده مورد مطالعه به 13 بازه تقسیم بندی شد و با نقشه برداری از مقاطع عرضی نمونه و عملیات میدانی شاخص های پایداری و ناپایداری کرانه رود ارزیابی شدند. روش شاخص پایداری کانال رود (CSI) و شاخص پتانسیل فرسایش کرانه رود اکلاهما- اوزاراک (OSPEI) برای مطالعه فرسایش کرانه رود مورداستفاده قرار گرفتند. بر اساس روش CSI همه بازه های مورد مطالعه دارای ناپایداری متوسط بوده اند و شاخص های فروسایی بستر، فرسایش کناره، شواهد حرکات توده ای و مدل تکاملی رود مهم ترین عوامل تأثیرگذار در تعیین میزان پایداری و ناپایداری کرانه رود ارزیابی شدند. در روش OSEPI، 86 درصد بازه ها دارای ناپایداری متوسط و 14 درصد بازه ها در حالت ناپایدار ارزیابی شدند. در این روش، شاخص های ارتفاع کرانه، رسوبات منفصل کرانه، شواهد فرسایش کرانه و پوشش گیاهی حاشیه رود به عنوان مهم ترین عوامل در میزان ناپایداری کناره رود تعیین شدند. امتیازات به دست آمده از هر دو روش رابطه مثبت و نسبتاً خوبی ( R2 = 0.71) داشته اند. نتایج امتیازدهی شاخص ها و امتیازات نسبی عوامل در ناپایداری کرانه رود نشان می دهد که روش OSEPI شاخص های مناسب تری را ارائه نموده و تقسیم بندی توصیفی آن بهتر از روش CSI قابلیت تفکیک دارد.
ارزیابی تاثیرات متقابل شرایط ژئومورفولوژیکی و توسعه ای شهری بر یکدیگر، مطالعه ی موردی : شهر کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهر کرمانشاه در طی چهل سال گذشته دارای روند توسعه فیزیکی سریعی در جهات شمالی و غربی بوده است. این امر متاثر از شرایط شرایط ژئومورفولوژیکی دشت کرمانشاه بوده، زیرا پارامترهای ژئومورفولوژیکی در این نواحی دارای شرایط مساعدی برای توسعه ی شهری بوده اند. گسترش شهر در این نواحی نیز تاثیرات مهمی بر لندفرم ها و چشم انداز های ژئومورفولوژیکی منطقه به جا گذاشته است. هدف این پژوهش، شناخت تاثیرات متقابل ژئومورفولوژی و توسعه ی شهری در شهر کرمانشاه در چهار دهه ی گذشته می باشد. بنابراین در ابتدا نقشه ی عوارض ژئومورفولوژی محدوده ی شهر کرمانشاه ترسیم گردید. سپس روند توسعه ی شهر در سال های مختلف بر اساس تصاویر ماهواره یی در ارتباط با نقشه ژئومورفولوژی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد، لندفرم های ژئومورفولوژی جهت توسعه ی شهری را تعیین نموده و توسعه ی شهر کرمانشاه بیشتر در جهات شمالی، غربی و شرقی بر روی لندفرم هموار دشت آبرفتی بوده است. سه لندفرم هموار و مناسب دشت آبرفتی، مخروط افکنه و دشت پایکوهی در مجموع 72% مساحت شهر کرمانشاه را در برگرفته اند. توسعه ی شهری در قلمرو لندفرم های مخاطره زا به علت وجود محدودیت های ژئومورفولوژیکی در نیمه ی جنوبی شهر کرمانشاه می باشد. توسعه ی شهری باعث نابودی بستر رودخانه های چم بشیر و آبشوران شده و لندفرم های دیگر همچون دشت آبرفتی، مخروط افکنه و... به چشم انداز شهری تبدیل شده و روند تکاملی آنها متوقف شده است. این تغییرات در لندفرم های ژئومورفیک می تواند در آینده منجر به ایجاد مخاطره در مناطق شهری گردد.
ارزیابی کارایی ابزار Arc-CN Runoff در برآورد میزان رواناب و مقایسه ی تغییرات آن در سال های 1375 و 1390 در آبخیز هراز استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۵ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۱۶
139 - 158
حوزه های تخصصی:
با افزایش جمعیت و فعالیت های بشری و در نتیجه افزایش تقاضای آب، دسترسی به آب بحرانی شده و ارزیابی و برنامه ریزی منابع آب برای استفاده پایدار پیچیده می گردد. بررسی قوانین دینامیکی و طولانی مدت رواناب اهمیت و ارزش عملی برای توسعه ی پایدار و برنامه ریزی منابع آب دارد. از سوی دیگر در رابطه با رواناب، روش های مرسوم اندازه گیری آن بسیار پرهزینه، وقت گیر و مشکل هستند. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی صحت ابزار ArcCN-Runoff برای تهیه ی نقشه ی حجم و ارتفاع رواناب در حوضه ی آبخیز هراز می باشد. برای تهیه ی نقشه ی کاربری اراضی، تصاویر ماهواره لندست سال های 1375 و 1390 مورد پردازش و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نقشه ی گروه های هیدرولوژیک خاک تهیه و م حاسبات بارش سالانه با استفاده از داده های روزانه بارش ایستگاه های محدوده ی حوضه برای سال های مختلف انجام شد. جهت تهیه ی نقشه ی شماره ی منحنی (CN) و برآورد حجم و ارتفاع رواناب از روش SCS و ابزار ArcCN-Runoff در محیط GIS استفاده شد. سپس رواناب مشاهداتی با استفاده از داده های روزانه دبی ایستگاه کره سنگ محاسبه و جداسازی جریان پایه انجام گرفت. در نهایت صحت رواناب برآوردی با برآورد درصد خطای نسبی ارزیابی گردید. براساس نتایج خطای نسبی برآورد رواناب در هر دو دوره 1375 و 1390 به هم نزدیک و نسبتاً کم (10 درصد) می باشد و ابزار به کار رفته، رواناب را با صحت حدود 90 درصد در هر دو دوره برآورد کرده است و می تواند برای ارزیابی و برآورد رواناب به کار برده شود.
استفاده از مدل های ترکیبی ماشین بردار پشتیبان - موجکی و شبکه عصبی -موجکی در پیش بینی تراز آب زیرزمینی دشت اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۵ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۷
45 - 64
حوزه های تخصصی:
آب های زیرزمینی همواره به عنوان یکی از منابع مهم و عمده ی تأمین آب شرب و کشاورزی به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک مطرح بوده اند. به منظور آگاهی از وضعیت این منابع و مدیریت بهینه ی آنها، لازم است پیش بینی دقیقی از نوسانات سطح آب زیرزمینی صورت گیرد. در این تحقیق اطلاعات 15 پیزومتر موجود در دشت اردبیل مورد استفاده قرارگرفت. از تبدیل موجک و روش خوشه بندی به ترتیب برای پیش پردازش زمانی و مکانی استفاده گردید. روش مدل سازی مورد استفاده در این تحقیق، ماشین بردار پشتیبان و شبکه عصبی مصنوعی برای پیش بینی یک ماه آینده می باشد. در ابتدا پیزومترهای موجود با روش خوشه بندی نقشه خود سازمانده کلاس بندی شده و برای پیزومترهای مرکزی هر کلاس دو مدل فوق به صورت تکی و در ترکیب با تبدیل موجک به کار رفت. نتایج حاصله ضریب تبیین متوسط 94/0 برای آموزش و 89/0 برای صحت سنجی را در مرحله ی مدل سازی با ماشین بردار پشتیبان نشان داد. استفاده از تبدیل موجک باعث افزایش 5/3 درصدی دقت مدل گردید. در ضمن مدل سازی از طریق شبکه عصبی مصنوعی نیز با ضریب تبیین متوسط 94/0 برای آموزش و 88/0 برای صحت سنجی از دقت بالایی برخوردار بوده و استفاده از تبدیل موجک باعث افزایش 5 درصدی دقت مدل شد.
ارزیابی کارایی مدل سری CMIP5 در شبیه سازی و پیش بینی پارامترهای اقلیمی بارندگی، دما و سرعت باد (مطالعه موردی: استان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۰ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۵)
593 - 609
حوزه های تخصصی:
ایران جزو کشورهایی است که ضریب تأثیرپذیری آن از تغییرات اقلیمی بالاست. امروزه، تغییرات پارامترهای اقلیمی به وسیله مدل های گردش کلی جو بررسی می شود. نسخه های گوناگونی از این مدل ها منتشر شده است؛ آخرین نسخه آن مدل های سری CMIP5 است. مدل های CMIP5، که در گزارش پنجم ارزیابی تغییر اقلیم (AR5) استفاده شده اند، از عدم قطعیت پایین تر و وضوح بیشتری نسبت به مدل های قبل برخوردارند. در این مطالعه، تغییرات پارامترهای اقلیمی بارندگی، دمای متوسط، و سرعت باد حداکثر به وسیله مدل CanESM2 به عنوان یکی از مدل های مورداستفاده در تهیه گزارش پنجم ارزیابی تحت سه سناریوی RCP و براساس روش ریزمقیاس نمایی SDSM بررسی شد. نتایج نشان داد میانگین بارندگی طبق سناریوهای RCP2.6 و RCP 8.5 به ترتیب 28/62 و 69 میلی متر خواهد بود که نسبت به دوره مشاهداتی به ترتیب 18/9 و 2/17درصد افزایش و براساس سناریوی RCP 4.5، 39/58 میلی متر بوده است که نسبت به دوره مشاهداتی 81/0 درصد کاهش خواهد داشت. میانگین دمای متوسط طبق سناریوهای RCP2.6، RCP4.5، و RCP8.5 به ترتیب 59/20، 03/21، و 10/22 درجه سانتی گراد خواهد بود که نسبت به دوره مشاهداتی به ترتیب 5/4، 7/6، و 8/12 درصد افزایش دارد. همچنین، سرعت حداکثر باد تحت سناریوهای RCP2.6، RCP4.5، و RCP8.5 به ترتیب 9/4، 4/4، و 3/5 درصد نسبت به دوره مشاهداتی افزایش خواهد داشت.
بررسی تغییرات برف مرز در منطقه اشترانکوه از کواترنر پسین تا کنون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یخچال های طبیعی جزء میراث طبیعی زمین محسوب می شوند که با پیشروی و عقب نشینی خود پاسخ های متناسبی به تغییرات اقلیمی کره زمین نشان می دهند به طوری که در چند دهه اخیر و با توجه به افزایش انتشار گازهای گلخانه ای در جو و به تبع آن گرمایش جهانی، ذوب یخچال های طبیعی افزایش یافته و از حجم آنها به میزان زیادی کاسته شده است. بررسی وضعیت یخچال های طبیعی به دلیل قرارگیری در پناه کوهستان های بلند با سختی و دشواری هایی روبروست از این رو مزایای کاربرد تکنیک های سنجش از دور برای این مناطق به خوبی آشکار می شود. NDSI یا شاخص سطح نرمال شده پوشش برف معیاری برای تعیین سطوح برفی می باشد و مبنای تعیین این شاخص بازتابندگی بالای برف در ناحیه مرئی و بازتابندگی پایین در محدوده فروسرخ میانی می باشد. در این پژوهش جهت شناسایی و تعیین تغییرات برف مرز در اشترانکوه، ابتدا سیرک های یخچالی منطقه تعیین و موقعیت یابی شدند. پس از آن توسط مدل رقومی ارتفاعی و با استفاده از روش ارتفاع کف سیرک پورتر و روش رایت، حد برف مرز دائم در دوره کواترنر پسین به ترتیب 2505 و 2549 متر تعیین شد. سپس به کمک تصاویر ماهواره ای لندست 8، شاخص سطح نرمال شده پوشش برف محاسبه و سطوح برفی برای دو دامنه جنوب غربی و شمال شرقی برای 4 سال پیاپی(سال های 2013 تا 2016) تعیین و نهایتاً ارتفاع قرارگیری سطوح برفی در حال حاضر برابر 3346 متر برآورد شد. براین اساس ارتفاع قرارگیری سطوح برفی در حال حاضر نسبت به کواترنر پسین افزایش 841 متری با در نظر گرفتن روش ارتفاع کف سیرک پورتر و 797 متری با در نظر گرفتن روش رایت نسبت به ارتفاع برف مرز در کواترنر پسین را نشان می دهد که خود بیانگیر افزایش میانگین دما در این منطقه نسبت به دوره کواترنر پسین می باشد.
بررسی اثرهای اقتصادی تغییرات کاربری و پوشش اراضی از طریق روش های سنجش از دور و مطالعات پیمایشی اطراف بهبهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۰ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۵)
531 - 543
حوزه های تخصصی:
استفاده از سنجش از دور و داده های سامانه های اطلاعات جغرافیایی در کاهش هزینه، کوتاه کردن زمان، و افزایش جزئیات و دقت اطلاعات تغییرات کاربری اراضی بسیار مؤثر است. در این مطالعه از تصاویر ماهواره ای سال های 1991 (TM) و 2016 (OLI) منطقه بهبهان استفاده شده است. پس از پردازش و تصحیح هندسی و تصحیح اتمسفری و طبقه بندی داده ها، به تهیه نقشه های کاربری اراضی منطقه اقدام شد. پس از شناسایی تغییرات کاربری اراضی، اثرهای مستقیم اقتصادی این تغییرات کاربری در ساکنان منطقه مشخص شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد سطح اراضی جنگلی، مرتعی، و آبی کاهش داشته و اراضی کشاورزی و مسکونی و اراضی رهاشده افزایش یافته است. کاهش 4/536 هکتاری کاربری جنگل و نخلستان معادل کاهش 204/958/064/25 ارزش ریالی کاربری و کاهش 21/4299 هکتاری مرتع باعث کاهش ارزش ریالی 800/462/923/2 شده است. افزایش سطح کاربری کشاورزی باعث افزایش 000/000/390/825 ریالی درآمد شده است و در نهایت در پایه زمانی مورد مطالعه ارزش ریالی تغییرات کاربری اراضی و پوشش با افزایش 813/039/864/449/194 ریالی روبه رو بوده است. با بررسی اثرهای این تغییرات کاربری مشخص شد که این تغییرات کاربری در اقتصاد ساکنان منطقه اثر مستقیم دارد.
واکاوی پیوند میان نوسان شمالگان و رخداد بارش در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۰ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۵)
577 - 591
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش برای واکاوی نقش نوسان شمالگان در فراوانی روزهای همراه با رخداد بارش در ایران از داده های روزانه بارش GPCC، داده های روزانه نوسان شمالگان از مرکز پیش بینی آب و هوایی نوا و داده های ارتفاع ژئوپتانسیل 700 هکتوپاسکال از پایگاه داده های مرکز ملی پیش بینی محیطی- مرکز ملی پژوهش های جوی طی بازه زمانی 1367-1391 استفاده شد. نخست، برای بررسی نقش نوسان شمالگان بر روی فراوانی رخداد بارش، از آماره خی دو و سپس از آزمون همبستگی تأخیری برای یافتن بیشترین همبستگی میان این دو پارامتر استفاده شد. با استفاده از تأخیر زمانی، فراوانی روزهای همراه بارش از آبان تا اردیبهشت هنگام برقراری نمایه مثبت و منفی نوسان شمالگان بررسی شد. نتایج نشان داد که احتمال رخداد بارش هنگام نمایه مثبت شمالگان بیشترین است. نقشه های میانگین ارتفاع تراز 700 هکتوپاسکال هنگام برقراری نمایه مثبت شمالگان نشان می دهد که شیو شدید فشار در شرق اقیانوس اطلس حاصل کاهش شدید فشار کم فشار قطبی و افزایش گستره نصف النهاری پُرفشار جنب حاره در حوالی نصف النهار گرینویچ به طرف عرض های بالاتر سبب می شود تا ناوه کم عمقی بر روی شرق دریای مدیترانه به وجود آید که همراه جریانات شمال سو شرایط پویشی برای ایجاد سامانه کم فشار شرق دریای مدیترانه به وجود می آورد.
ارزیابی دقت خروجی مدل های منطقه ای آب و هوا در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۰ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۳)
161 - 176
حوزه های تخصصی:
بررسی تغییرات منطقه ای آب و هوا به منظور سازگاری و ارائه خط مشی های تعدیلی در سطح ملی یکی از موضوعات مهم در مطالعه تغییر اقلیم است. هدف از این پژوهش بررسی دقت خروجی مدل های منطقه ای آب و هوا در پروژه ریزمقیاس نمایی هماهنگ منطقه ای (CORDEX) در ایران است. بدین منظور، خروجی های بارش و دمای کمینه و بیشینه برای سه RCM در دو محدوده CORDEX شامل شمال افریقا- خاورمیانه (MNA) با قدرت تفکیک 25 و 50 کیلومتر و جنوب آسیا (WAS) با قدرت تفکیک 50 کیلومتر از پایگاه داده ESGF و داده های ایستگاه های همدیدی به عنوان داده مشاهداتی جهت ارزیابی خروجی مدل ها از سازمان هواشناسی کشور طی دوره زمانی 1990 2005 دریافت شد. سپس، نزدیک ترین ایستگاه به یاخته متناظرش شناسایی شد و با روش های میانگین خطا، همبستگی پیرسن، و RMSE مقایسه شد. نتایج این پژوهش نشان داد که به طورکلی مدل های موجود در پروژه CORDEX برای بارش همبستگی زیادی با داده های مشاهداتی نداشتند؛ ولی مقدار خطا و RMSE در مدل RCA4-MNA0.22 کمتر از سایر مدل ها بود. همچنین، در ارتباط با دمای بیشینه و کمینه به ترتیب مدل های HadRM3P و RegCM4.1 در محدوده جنوب آسیا برآورد نسبتاً درستی داشتند و در بیشتر نواحی کشور همبستگی بالا و خطایی کمتر از یک درجه سلسیوس را با داده های مشاهداتی نشان دادند.