فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۰۱ تا ۲٬۱۲۰ مورد از کل ۴٬۷۳۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
یکی از صفات مشترک همه پیش بینی های مربوط به تغییرات اقلیمی، گرم شدن میانگین دمای هوا، در نزدیکی سطح زمین است. از تاثیرات منفی گرمایش جهانی، کاهش آب رودخانه ها و سطح آب دریاچه ها، بخصوص در محیط هایی است که به ذوب تدریجی برف وابسته اند.به طور خاص، درجه حرارت گرمتر هوا، باعث کاهش تجمع برف در فصل سرد سال شده و این موضوع به شدت، رواناب را در فصل بهار و تابستان کاهش می هد. این تغییر فصلی در رواناب، باعث کاهش شدید منابع آب در بخش های مختلف، نظیر شهری، صنعتی و کشاورزی شده و آب پشت دیواره سدها را نیز، به شدت کاهش می دهد. با توجه موارد مطرح شده در فوق، در این مطالعه با استفاده از داده های بارش روزانه برف و میانگین سالانه دمای تعداد 15 ایستگاه سینوپتیک منطقه شمال غرب ایران، نسبت به بررسی تغییرات دراز مدت بارش برف و میانگین دمای سالانه اقدام شده است.روش مورد استفاده در این مطالعه، تحلیل روند بر مبنای سری های زمانی و آزمون روند بر مبنای روش های اسپیرمن، کندال و پیرسون می باشد. نتایج حاصل از مقایسه بین مجموع بارش برف و نسبت بارش برف به کل بارش سالانه با روند تغییرات دما نشان داد که در ایستگاههای ارومیه، تبریز، اهر، خلخال، پیرانشهر و ماکو ضمن افزایش میانگین دمای سالانه، میزان بارش برف از روند نزولی معنی داری برخوردار می باشد و این موضوع می تواند نشان دهنده اثرات منفی گرمایش تدریجی در منطقه شمال غرب ایران بر روی تغییر رﮊیم بارش از برف به باران و کاهش شدید منابع آب وابسته به ذوب تدریجی برف باشد.
شناسایی ناهنجاری های مکانی- زمانی فشار تراز دریا در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی ناهنجاری های مکانی- زمانی فشار تراز دریا در ایران انجام شد. برای این منظور از داده های شش ساعته فشار تراز دریا در محدوده صفر تا 80 درجه جغرافیایی طول شرقی و صفر تا 60 درجه جغرافیایی عرض شمالی استفاده شد. در این محدوده، 825 یاخته به اندازه 5/2 در 5/2 درجه جغرافیایی قرار داشت. بنابراین پایگاه داده ای به اندازه 825* 90520 ایجاد شد. در این ماتریس 825، تعداد یاخته های محدوده مورد مطالعه و 90520 نیز تعداد دیده بانی های شش ساعته فشار تراز دریا در 62 سال(2009-1948) است. با استفاده از این داده ها، ناهنجاری های ماهانه فشار تراز دریا برای هر یاخته بدست آمد. فراوانی مقادیر کمتر و بیشتر از میانگین بلندمدت هر یاخته تحت عنوان ناهنجاری های منفی و مثبت فشار تراز دریا محاسبه شد. برای هر ماه نقشه فراوانی ناهنجاری های منفی فشار تراز دریا ترسیم شد. نتایج نشان داد که فراوانی ناهنجاری های منفی فشار تراز دریا، تقریباً از ماه نوامبر تا آوریل در بیشتر بخش های کشور بیش از 50 درصد بوده و از ماه می تا اکتبر نیز کمتر از 50 درصد بوده است.
ارزیابی پتانسیل تولید انرژی بادی در ایستگاه های منتخب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه مهار منابع انرژی های تجدیدپذیر، یکی از راهکارها جهت اتخاذ مدیریت ریسک در حوزه تأمین انرژی می باشد. در این تحقیق با استفاده از داده های ساعتی و دوره آماری سالهای 1992 تا 2004 م، میزان تولید انرژی در مقیاس فصلی و سالانه برای 3 ارتفاع 10، 30 و 40 متری از سطح زمین برای 42 ایستگاه کشور، مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج سرعت باد، نشان دهنده بیشترین میانگین سالانه سرعت باد مؤثر به میزان 59/8، 35/11 و 29/12 متر بر ثانیه برای ایستگاه زابل و کمترین آن با 67/5، 25/7 و 36/8 متر بر ثانیه، به ترتیب برای سطوح 10، 30 و 40 در گرگان می باشد. نتایج نشان می دهند که در بین فصول مختلف سال، بهار و تابستان مشترکاً با میانگین 69 و 129 وات بر متر مربع بترتیب برای تراز ارتفاعی 10 و 30 متر، همچنین بهار با 150 وات بر متر مربع برای تراز ارتفاعی 40 متر، بیشترین پتانسیل تولید انرژی بادی را دارا می باشند. از طرف دیگر در بررسی انجام شده در میان ایستگاه های مختلف کشور، مشخص گردید که بیشترین توان چگالی نیروی باد در ارتفاع 40 متری از سطح زمین بترتیب با مقادیر 3042، 1675 و 1092 وات بر متر مربع در مقیاس سالانه به ایستگاه های زابل، اردبیل و کیش اختصاص یافته است. از این رو انرژی بادی می تواند جایگزین مناسبی نسبت به سوخت های فسیلی در برخی از مناطق کشور مطرح باشد.
ارزیابی دقت محصولات گسیل مندی سنجنده MODISو ASTER با استفاده از اندازه گیری های میدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پهنه بندی گسیل مندی سطح یک نیاز مهم سنجش از دور حرارتی می باشد. با داشتن مقادیر دقیق گسیل مندی، می توان دمای سطح را به طور دقیق مشخص نمود که دربسیاری از مطالعات زیست محیطی، اقلیمی، و مدل های پیش بینی هوا کاربرد دارد. با توجه به اهمیت گسیل مندی سطح و دقت در برآورد آن، در این مطالعه به بررسی دقت در برآورد گسیل مندی برای دو سنجنده MODIS وASTER پرداخته شده است. برای اعتبارسنجی و بررسی دقت این دو سنجنده از مقادیر گسیل مندی اندازه گیری شده زمینی و آزمایشگاهی در 6 منطقه آمریکای شمالی مستخرج از نتایج دیگر محققان استفاده گردیده است. در این تحقیق، گسیل مندی سنجنده ASTERاز روش TESو محصولات گسیل مندیMODISاز دو نسخه 041 و 005 استخراج گردید. سپس اختلاف مقادیر به دست آمده با مقادیر زمینی محاسبه و آنگاه دقت نتایج به دست آمده از دوسنجنده در دو باند 5/8 و 11میکرون برای تصاویر همزمان این دو سنجنده مقایسه شد. نتایج به دست آمده از تصاویر همزمان این دوسنجنده نشان می دهد که سنجنده ASTER درمحدوده 5/8 میکرون و درتمامی مناطق مورد مطالعه به طور متوسط از دقت بالاتری به میزان 6/4% نسبت به MODIS برخوردار است. همچنین در محدوده 11 میکرون، ASTER بطور متوسط درتمامی مناطق از دقتی در حدود 7/0% برخوردار بوده ولی سنجنده MODIS خطایی بالغ بر 2/1% را دارد. میزان خطا در سنجنده MODIS برای پوشش هایی که گسیل مندی واقعی آنها نسبتاً پایین باشد بیشتر نیز می گردد. در مجموع سنجنده ASTER نسبت به سنجنده MODIS نتایج قابل قبول تری ارائه می دهد. توصیه می شود که از این یافته در زمان استفاده از گسیل مندی در مدل های هواشناسی و در دیگر کاربردهایی که نیازمند گسیل مندی دقیق است بهره برداری شود.
تحلیل ملاحظات ژئومورفولوژیکی در مکان یابی مراکز نظامی (مطالعه موردی: جنوب استان ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان یابی فعالیتی است که در آن قابلیت ها و توانایی های یک منطقة خاص از نظر وجود زمین مناسب و کافی، و مرتبط بودن آن با کاربری های دیگر شهری و روستایی برای انتخاب مکانی مناسب جهت کاربری مورد نظر تجزیه و تحلیلشود. انتخاب یک موقعیت مکانی از بین موقعیت های موجود نیازمند شناخت و ارزیابی دقیق مناطق، با به کارگیری مدل ها و ابزارهای مناسب است. در این پژوهش، میزان تطابق مکان یابی های انجام گرفته با معیارها و ویژگی های ژئومورفیک منطقهبررسی شد و مهم ترین هدف، شناسایی وضعیت استقرار مراکز نظامی موجود در منطقه و تجزیه و تحلیل شرایط محیطی و معرفی مکان مناسب برای احداث مراکز نظامی است. در این تحقیق روش مطالعه، توصیفی- تحلیلی است که با به کارگیری سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) مناطق مرزی جنوب استان ایلام در مکان یابی مناسب برای احداث مراکز نظامیبا به کارگیری برخی معیارهای ژئومورفیک و انسانی منطقه ارزیابی شده است. بنابراین، فن AHP در نرم افزار GIS به کار گرفته شد و پراکنش فضایی مراکز نظامی در منطقه مشخص شد. نتایج تحقیق نشان می دهد، 74 درصد از مراکز نظامی موجود در منطقه در پهنة سرزمینی مناسبی قرار دارد.
طبقه بندی ژئومورفولوژیکی الگوی آبراهه طالقان رود در محدوده شهرک طالقان از طریق روش رزگن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طالقان رود به لحاظ قرارگیری در مجاورت استان البرز و منتهی شدن به سد طالقان و نیز، به دلیل استقرار مناطق مسکونی زیادی در حاشیه، یکی از رودخانه های مهم کشور محسوب می شود. در این پژوهش، طبقه بندی ژئومورفولوژیکی در مسیری به طول 3/7 کیلومتر از رودخانه طالقان در محدوده پل وشته واقع در شهرک طالقان با استفاده از روش طبقه بندی رزگن انجام شده است. این طبقه بندی در سطح I و II صورت گرفته است. در سطح I، طبقه بندی با استفاده از تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای میدانی و بررسی نقشه ها انجام گرفت و اطلاعات مورد نیاز برای این سطح، شامل پلان (نوع رود از A تا G)، شیب کانال (جوان، بالغ، پیر)، الگوی کانال (تک رشته ای، چندرشته ای، سینوسی و...) و شکل کانال (باریک- عمیق، عریض- کم عمق)، به دست آمد و درنهایت رود در هشت کلاس A تا G طبقه بندی شد. در سطح II با استفاده از یکسری توصیفات ژئومورفولوژیکی، شامل شاخص گودافتادگی، نسبت عرض به عمق، ضریب سینوسیته و جنس مواد کف و بستر، طبقه بندی کامل شدند. نتایج نشان می دهد که در بازه مورد مطالعه، در بالادست پل های شهرک دارای الگوی 3D یا چندشاخه ای بوده و در سراسر شهرک تا پل گلینک دارای الگوی B3cبا شکل کلی تک آبراهه ای متمرکز است.
بررسی نوسان اقلیم در استان فارس با استفاده از جابه جایی نصف النهاری نوار پرارتفاع جنب گرمسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوار همگرایی درون گرمسیری (ITCZ) درگذر فصل دارای جابه جایی نصف النهاری است. تغییر موقعیت ITCZ روی موقعیت نوار پرارتفاع جنب گرمسیری (STH) اثر می گذارد. هدف پژوهش، بررسی نوسان اقلیمی در فارس با مطالعه موقعیت پرارتفاع جنب گرمسیری است. داده های ماهانه ارتفاع ژئوپتانسیل سطح 500 میلی بار، از تحلیل مجدد NCEP به دست آمد و نصف النهار E°5/52 در نظر گرفته شد. با مشاهده سری نقشه های 500 میلی باری و توجه به امواج غربی و STH، تراز ارتفاعی 5840 متر، به منزله مرز شمالی نوار پرارتفاع جنب گرمسیری (NBSTH) مد نظر قرار گرفت و سری زمانی ماهانه موقعیت NBSTH به کمک برنامه نویسی در GrADS ساخته شد. نتایج نشان داد موقعیت NBSTH به اندازه 7/2 به سمت عرض های جغرافیایی شمالی تر جابه جا شده است، بنابراین سیگنال نوسان اقلیمی در منطقه مشخص شد. این مسئله موجب افزایش دوره حاکمیت STH و کاهش دوره فصل بارش می شود. موقعیت و جابه جایی NBSTH بیش از اینکه بر میزان بارش مؤثر باشد، روی طول فصل بارش اثر دارد. زمانی که موقعیت NBSTH از عرض جغرافیایی ایستگاه پایین تر رود، فصل بارش آن ایستگاه آغاز خواهد شد و زمانی پایان می پذیرد که تحت تأثیر پرارتفاع جنب گرمسیری (NBSTH) باشد. نتایج نشان داد طول فصل بارش در آباده شش ماه و نیم، شیراز شش ماه و در لار پنج ماه در سال است.
پهنه بندی آلودگی فلزات سنگین خاک با استفاده از روش های کریجینگ و توابع پایه شعاعی (مطالعة موردی: شهرستان هریس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آگاهی از توزیع مکانی غلظت فلزات سنگین جهت پایش آلودگی خاک و حفظ کیفیت محیط زیست ضروری است. این تحقیق با هدف تهیه نقشه توزیع مکانی آلودگی غلظت فلزات سنگین منگنز، مس، روی و آهن در زمین های کشاورزی شهرستان هریس واقع در استان آذربایجان شرقی انجام شده است. بدین منظور با استفاده از روش نمونه برداری سیستماتیک تصادفی 370 نمونه خاک سطحی در عمق صفر تا 30 سانتیمتری جمع آوری گردید و غلظت کل این فلزات، در آن ها اندازه گیری شد. به منظور مدل سازی تغییرات مکانی غلظت فلزات سنگین در خاک های منطقه، از روش های کریجینگ معمولی و توابع پایه شعاعی در محیط ArcGIS بهره گرفته شد. در بین مدل های مختلف کریجینگ معمولی و توابع پایه شعاعی، پایین ترین مقادیر RMSE و MAE و نزدیکی بسیار زیاد آماره ی MBE به صفر و بالاترین ضریب همبستگی R به منزله ملاک ارزیابی بهترین روش برای مدل سازی الگوی توزیع و پراکنش فلزات سنگین در نظر گرفته شد. هر دو روش از دقت خوبی برخوردار بودند ولی بر اساس ملاک ارزیابی، برای فلزات منیزیم و مس، روش کریجینگ با مدل نمایی، برای فلز روی، روش کریجینگ با مدل کروی و برای فلز آهن، روش RBF با تابع مالتی کوادریک انتخاب شد. نقشه ی پهنه بندی بعد از انتخاب مدل برتر برای هر یک از عناصر، ترسیم و با درنظر گرفتن استاندارد مؤسسه حفاظت خاک و آب ، کلاسه بندی شد و عناصر در چهار کلاس کمبود، کفایت، زیاد و آلودگی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل نقشه توزیع مکانی آلودگی فلزات سنگین مورد مطالعه نشان داد که برای عنصر منگنز بیشتر اراضی در محدوده ی کفایت قرار داشتند و برای عنصر مس مشخص شد که حدود 92 درصد در کلاس زیاد قرار داشته و حدود 8 درصد از محدوده ی مورد مطالعه دچار آلودگی بود. برای عناصر روی و آهن نه تنها آلودگی مشاهده نشد بلکه به ترتیب حدود 96 و 80 درصد دچار کمبود بود .
بررسی همزمانی روند خشکسالی و افت سطح آبهای زیرزمینی (مطالعه موردی: دشت داراب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آب های زیرزمینی یکی از منابع مهم شرب و کشاورزی در دنیا به شمار می رود. در اثر استحصال بیش از حد این منابع و خشکسالی ها در سال های اخیر میزان سطح این منابع، افت قابل توجهی داشته است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر خشکسالی ها برروی سطح آب زیرزمینی و برآورد تاخیر زمانی خشکسالی در دشت داراب است. به این منظور با استفاده از داده های بارندگی ایستگاه داراب و با استفاده از شاخص اقلیمی SPI اقدام به استخراج وضعیت خشکسالی شد و در نهایت روند بارندگی و روند 18 ساله داده های سطح آب زیرزمینی دشت داراب نیز با استفاده از آزمون ناپارامتری من-کندال تحلیل گردید. نتایج بدست آمده نشان می دهد که منطقه طی این دوره دچار خشکسالی هایی شده و میزان بارندگی روند کاهشی داشته است. تحلیل در 42 حلقه چاه نشان داد که سطح آب زیرزمینی 40 حلقه چاه، شاهد کاهش بوده و از دو حلقه چاه دیگر، یکی روند ثابتی داشته و سطح ایستابی دیگری افزایش داشته است. نتایج همبستگی داده های بارش و افت سطح آب زیرزمینی نشان داد که افت سطح آب زیرزمینی با تاخیر 5 ماهه نسبت به بارش رخ می دهد.
برآورد آب تجدیدپذیر به کمک مدل بیلان آب در شرایط کمبود داده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: کشور ما به دلیل پایین بودن ریزش های جوی و نامناسب بودن پراکنش زمانی و مکانی آن، در زمره کشورهای خشک و نیمه خشک جهان قرار دارد. در چنین وضعیتی منابع آب، گلوگاه توسعه خواهد بود. شرط پایداری کمی منابع آب، عدم تجاوز مصارف سالانه از مقدار آب تجدید پذیر است. آب تجدید پذیر، مقدار آبی است که یک حوضه(یا محدودهجغرافیایی) طی چرخه آبی سالیانه توانایی بازیابی آن را دارد؛ بنابراین برنامه-ریزی برای توسعه پایدار نیازمند برآورد صحیح(و حتی محافظه کارانه) منابع آب تجدید-پذیر است.
روش: در مطالعه حاضر به بررسی مفهوم آب تجدید پذیر و برآورد آن، بر اساس بیلان آبی، در زیر حوضه های کشف رود پرداخته شده است. برقراری بیلان حوضه ها مبتنی بر بهینه یابی مقادیر پارامتر های بیلان، به روش سعی و خطا و با هدف حداقل نمودن عدم تراز آب(به سمت صفر)، بوده است. با توجه به عدم وجود داده های کافی و موثق برای تهیه بیلان، «نظر خبره» یکی از منابع مهم اطلاعات بود. همچنین برای به دست آوردن متوسط آب تجدید پذیر، عوامل بیلان در دو سال تر و خشک برآورد شد.
یافته ها/ نتایج: طبق روش کار این پژوهش، نظر خبره در چارچوب اطلاعات موثق، روابط فیزیکی حاکم بر حوضه های آبریز و مقایسه بین حوضه های آبریز از نظر شرایط جغرافیایی و منطقه ای مختلف مورد استفاده قرار گرفت.
نتیجه گیری: بر این اساس متوسط آب تجدید پذیر طبیعی و واقعی حوضه به ترتیب معادل ۸۸۴ و۹۸۸ میلیون متر مکعب و حداکثر و حداقل آب تجدید پذیر واقعی حوضه نیز به ترتیب معادل ۱۲۲۲ و ۵۴۵ میلیون متر مکعب در دو سال تر و خشک برآورد شده است.
تحلیل همدیدی موقعیت استقرار پرفشار سیبری و مسیرهای ورودی آن به کشور ایران در فصل سرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرفشار سیبری از توده های هوای بزرگ مقیاس جهان است که روی پهنه وسیعی از سیاره زمین اثر می گذارد و به دلیل نقش دوگانه آن در سواحل شمالی ایران و سایر قسمت های کشور اهمیت زیادی دارد. در پژوهش حاضر مسیر ورود پرفشار سیبری به ایران در فصل سرد با روش سینوپتیکی مطالعه شد. در این مطالعه، نقشه های فشار سطح متوسط دریا (slp)، طی دوره آماری 2000 تا 2010 برای شش ماه سرد سال با قدرت تفکیک مکانی 5/2 درجه از پایگاه داده (NCEP/NCAR) دریافت شد. به منظور سنجش اعتبار داده ها، سال 2000 به منزله سال نمونه ارزیابی و تأیید شد. سپس داده ها وارد نرم افزار GIS شد و در سه بخش شناسایی هسته، محور گسترش و مسیر ورود، تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد، هسته مرکزی سلول پرفشار سیبری در اوایل پاییز روی تبت شکل گرفته و با نزدیک شدن به فصل زمستان، به محدوده بین دریاچه بایکال و بالخاش منتقل می شود. زبانه پرفشار سیبری در ابتدای پاییز از سمت شرق وارد ایران می شود و تا دامنه های شرقی البرز گسترش می یابد، ولی با شروع فصل زمستان و انتقال هسته های مرکزی به عرض های بالاتر، پشته فشاری این سامانه از شمال شرق وارد ایران می شود و گاهی تا دریای عمان گسترش می یابد؛ روند کلی گسترش پرفشار سیبری نیز شرقی- غربی است و در زمستان گسترش هسته ها به عرض های بالاتر بیشتر است، به گونه ای که تا 40 درجه طول جغرافیایی را دربرمی گیرد؛ در حالی که در فصل پاییز هسته ها روی فلات تبت قراردارند و به دلیل توپوگرافی خاص منطقه، توده پرفشار محدود می شود و قلمرو عملکرد آن کاهش می یابد.
واکاوی زمانی مکانی دماهای سالانه ی ایران طیّ دوره ی 2008-1961(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تغییرپذیری مکانی روندهای دمای ایران در 48 سال گذشته مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، داده های دمای سالانه کمینه،بیشینه و متوسط ایستگاه های همدید و اقلیمی کشور از 1961 تا 2008 از مرکز داده های سازمان هواشناسی کشور اخذ گردید. به کمک پایگاه داده های تنظیم شده، نقشه های هم دما بااندازه ی پیکسل15×15 کیلومتربه روش میانیابی کریجینگ محاسبه و ترسیم شد بطوری که هر نقشه با 7196 پیکسل مرزهای کشور را در برگرفت. بدین ترتیب سه آرایه با ابعاد 48×7196 فراهم گردید. جهت ارزیابی روند دما از روش های پارامتری رگرسیون خطی و ناپارامتری مان- کندال بهره گرفته شد. اعمال این آزمون ها بر روی هر یک از آرایه هانشان داد که دمای کشور رو به افزایش است. این افزایش بیشتر در مناطق پست و کم ارتفاع روی داده است. در این میان دمای کمینه از اهمیت بیشتری برخوردار است و در60 درصد وسعت کشور روند افزایشی نشان می دهد. درحالی که روند افزایشی دمای بیشینه 27 درصد وسعت کشور را در بر گرفته است. از سوی دیگر شدت روند در تمامی پهنه ها یکسان و یکنواخت نیست و برای دمای کمینه شدت آن در استان کرمان در غرب لوت و در منطقه شهداد، در بخش های مرکزی استان سمنان، شرق خوزستان، جنوب استان ایلام و غرب استان کرمانشاه، بیشتر بوده و این مناطق بیش از سایر جاها در معرض آسیب های محیطی ناشی از افزایش دمای کمینه، قرار دارند. در حالی که استان های خراسان شمالی، همدان و چهار محال و بختیاری کمتر در معرض روندهای افزایشی دما، قرار داشته اند. همچنین این پژوهش نشان داد که بطور متوسط دماهای سالانه کمینه،بیشینه و متوسط ایران طیّ دوره 48 ساله به ترتیب 1/2، 45/0 و3/1 درجه سلسیوسافزایش یافته است.
ارزیابی شواهد ژئومورفولوژیک برای گودال برخوردی احتمالی زیروکی در سیستان و بلوچستان، جنوب شرق ایران
حوزه های تخصصی:
با وجود مطالعات گسترده ی انجام شده درباره ی پدیده های ژئومورفولوژی ایران، تا کنون بررسی گودال های برخوردی مورد توجه قرار نگرفته است. در این مقاله بر اساس روش های سنجش از دور و برداشت های میدانی، یک ساختار گودالی شکل در دشت سمسور در جنوب شرقی ایران مورد ارزیابی قرار گرفت که پیش از این توسط ""منصوری دانشور و باقرزاده"" در سال های 2011 و 2013 به عنوان یک گودال احتمالی حاصل از برخورد شهاب سنگی معرفی شده است. گودال زیروکی توسط ""باراتوکس و همکاران"" در سال 2012 به عنوان یک سایت دارای پتانسیل برخورد معرفی شده و در آگوست 2013 به عنوان تنها گودال برخوردی شهاب سنگی امکان پذیر و قابل تأیید در ایران در پایگاه تخصصی ساختارهای برخوردی جهان (دانشنامه مخاطرات طبیعی دانشگاه نووسی بیرسک، روسیه) ثبت گردید. اگر این گودال به عنوان گودال برخوردی تأیید شود آنگاه اولین نمونه ی در ایران و سومین نمونه آن درخاورمیانه پس از ""وبار"" در عربستان و ""جبل وقف الصوان"" در اردن خواهد بود. ارزیابی گودال زیروکی با استفاده از تفسیرهای سنجش از دور ژئومورفولوژیکی و در سطوح مختلف مطالعات توپوگرافی، ژئوفیزیک، زمین شناسی، و پتروگرافی به انجام رسیده است. مهم ترین نتایج حاصل شده از این تحقیق نشان دهنده ی ساختار واضح گودالی شکل با لبه های برآمده و توپوگرافی برجسته مرکزی می باشد. همچنین اطلاعات ژئوفیزیک به خوبی نشان دهنده ی یک بی هنجاری ثقلی منفی و دایره ای شکل منطبق بر گودال است که آن را از پدیده های آذرینی و دیگر شکل های فرسایشی متمایز می سازد.
ویژگی های مارکوفی بارش های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش تحلیل و بررسی ویژگی دوره های خشک و مرطوب ایران با بهره گیری از یک مدل آماری پیش بینی موسوم به زنجیره ی مارکوف است. داده های این تحقیق از پایگاه داده ی اسفزاری است. این داده ها شامل 7187 پیکسل و مدت 15991 روز از 1/1/1340 تا 11/10/1383 می باشد. با انجام آزمون خی دو برازش داده ها با مدل مرتبه ی اول زنجیره ی مارکوف دو حالته تأیید گردید. به دلیل کاربرد داده های یاخته ای و به منظور اطمینان بیشتر به صحت نتایج، آستانه ی 5/0 میلی متر برای تمایز یک روز مرطوب از روز خشک درنظر گرفته شد. ابتدا ماتریس فراوانی انتقالات تشکیل و سپس با روش حداکثر درست نمایی ماتریس احتمال انتقال ساخته شد. آنگاه با تعیین عناصر p (احتمال وقوع بارش) و q (احتمال عدم وقوع بارش) ویژگی های مارکوفی محاسبه شد. احتمالات ساده، ایستا و اقلیمی نیز در این نوشتار مقایسه گردید. دوره های بازگشت تری و خشکی و نیز دوره های بازگشت دو و سه روزه بارش محاسبه و نقشه های آن تهیه گردید. نتایج نشان داد برای تمامی ماه ها و فصول احتمال عدم وقوع بارش بیشتر است و برای هیچ یک از ماه های دوره ی مورد مطالعه فراوانی روزهای خشک کمتر از 21 روز نیست. طولانی ترین دوره ی تر مورد انتظار برای ماه اسفند 99/1 روز و طولانی ترین دوره ی خشک مورد انتظار مربوط به تیر ماه با 32/40 روز است. چرخه ی هوایی زمستان نشان داد که بعد از هر 74/5 روز خشک، 97/1 روز مرطوب رخ خواهد داد.
ارزیابی فعالیت های نو زمین ساختی با استفاده از شاخص های ژئومورفولوژیک در حوضه های آبریز کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاخص های ژئومورفیک و مورفومتریک ابزاری برای تحلیل های مورفوتکتونیکی مناطق گوناگون محسوب می شوند. این شاخص ها به صورت ابزار شناسایی پایه برای تشخیص تغییر شکل های تکتونیکی یا تخمین ناپایداری نسبی فعالیت های تکتونیکی در منطقه ای ویژه به کار می روند. این تحقیق رویکری توصیفی- تحلیلی دارد که با استفاده از مطالعات کتاب خانه ای با هدف بررسی میزان فعالیت های نو زمین ساختی در هفت حوضه ی آبریز کلان شهر تهران (کن، وسک، فرحزاد، درکه، ولنجک، دربند و دارآباد) صورت گرفت. پژوهش با استفاده از شاخص های سینوزیته ی جبهه ی کوهستان (Smf)، پیچ و خم رودخانه اصلی (S)، عدم تقارن حوضه ی زهکشی (Af)، تراکم سنجی آبراهه ها (D)، انتگرال هیپسومتریک (HI)، نسبت شکل حوضه (BS)، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن (Vf)، شاخص گرادیان طولی رودخانه (SL) انجام شد. سرانجام، فعالیت نسبی همه ی حوضه ها با استفاده از شاخص تکتونیک فعال (IAT) ارزیابی گردید. شاخص های مذکور از طریق نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی و تصاویر ماهواره ای Google Earth منطقه ی مطالعه و با به کار گیری نرم افزارهای Arc GIS و Global Mapper بررسی و ارزیابی شدند. بر اساس شاخص تکتونیک فعال، نتایج تحقیق نشان می دهد حوضه های کن و دربند در کلاس 2 با فعالیت نئوتکتونیکی بالا و حوضه های وسک، فرحزاد، درکه، ولنجک و دارآباد در کلاس 3 با فعالیت نئوتکتونیکی متوسط قرار گرفته اند و همه ی حوضه ها به علت وجود گسل های اصلی و فرعی منطقه و نزدیکی به آن ها دارای فعالیت تکتونیکی نسبتاً بالایی هستند. نتیجه این که، با توجه به وجود گسل های متعدد، فعالیت های تکتونیکی و سوابق لرزه خیزی در کلان شهر تهران و حوضه های آبریز آن احتمال وقوع زمین لرزه در منطقه ی مطالعه دور از انتظار نیست و این مسئله نیازمند توجه جدی و مدیریتی همه جانبه است
تحلیل آماری و سینوپتیکی کولاک برف در استان آذربایجان غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق تحلیل آماری و سینوپتیکی کولاک برف در استان آذربایجان غربی است. بدین منظور، از سازمان هواشناسی کشور داده های مربوط به کدهای هوا طی دوره ی آماری 1986 تا 2009 اخذ شد. با استفاده از نرم افزار Excel و Spss کدهای مربوط به کولاک برف (کدهای 36 تا 39) مشخص و به بررسی آماری داده ها پرداخته شد. سپس، نقشه های مربوط به فشار، امگا (ناپایداری)، دما و جهت و سرعت باد از سایت cdc.noaa.gov جمع آوری شدند و تحلیل سینوپتیکی آن ها صورت گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که در طی دوره ی آماری مورد مطالعه 322 روز همراه با کولاک برف بود که سال 1992 دارای بیشترین و سال 1999 دارای کمترین روز همراه با پدیده ی کولاک برف بود. با توجه به این که رخداد پدیده ی کولاک برف مربوط به فصل سرد سال است، مطالعه ی حاضر نشان داد که ماه های ژانویه و فوریه زمان اوج رخداد پدیده ی کولاک برف هستند. با توجه به شرایط سینوپتیکی حاکم بر منطقه، ارتفاع و عامل توپوگرافی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار در رخداد پدیده ی کولاک برف بودند. از هفت ایستگاه سینوپتیکی مورد مطالعه، ایستگاه سردشت دارای بیشترین و ایستگاه خوی دارای کمترین روز همراه با پدیده ی کولاک برف بودند. سرانجام، نتایج حاصل از تحلیل سینوپتیکی نشان داد که طی دوره ی آماری مورد مطالعه در استان آذربایجان غربی دو الگوی گردشی در رخداد پدیده ی کولاک برف نقش داشته اند که شامل الگوی گردشی کم فشار دریای خزر پرفشار اروپای شرقی و الگوی کم فشار شمال دریای سیاه است
سازوکار شکل گیری باد گرمش در البرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای بررسی شرایط جوی در زمان وقوع باد گرمش، روزهای شاخص این پدیده از بانک اطلاعاتی 29 ساله ی باد گرمش گیلان (2010-1982) استخراج شد. میدان های فشار، دما، نم ویژه، ارتفاع ژئوپتانسیلی، سرعت قائم، مؤلفه های مداری و نصف النهاری باد، فرارفت رطوبت و دما، جریان، تاوایی نسبی و برش قائم کمیت های دینامیکی در سامانه های منجر به این پدیده در همه ترازهای جوی مطالعه شد. از تصاویر سنجنده ی مودیس، ماهواره های ترا و آکوا برای تأیید وجود ابرناکی و بارش (برف) در دو سوی رشته کوه البرز استفاده شد. به سبب ابرناکی و وقوع بارش در هنگام باد گرمش سه دسته الگو شناسایی شد: دسته ی اول موارد رخداد باد گرمش همراه با آسمان صاف و بدون پدیده در دو سوی رشته کوه البرز، دسته دوم فقط وجود ابرناکی در هنگام باد گرمش و دسته سوم موارد همراه با وقوع بارش را در دامنه ی جنوبی رشته کوه البرز در زمان باد گرمش شامل می شود. نتایج نشان می دهد که تفاوت این سه دسته، علاوه بر الگوی سطوح میانی و فوقانی وردسپهر، در الگوی همدیدی توده هوای مستقر در سطح زمین است. در دسته اول و دوم، استقرار توده هوای پرفشار در نواحی مرکزی فلات ایران و نفوذ زبانه ی کم فشار در شمال رشته کوه البرز موجب شکل گیری جریان های جنوبی به سمت سواحل جنوبی دریای کاسپین و افزایش سرعت باد در لایه های زیرین وردسپهر می گردد. اما در دسته ی سوم گسترش کم فشار به سمت دامنه ی جنوبی البرز و نواحی شمال غربی ایران، شکل گیری مولفه ی مثبت باد نصف النهاری را به سمت دامنه های شمالی و پشت به باد البرز در پی دارد
آلومتری تولید یخ و هویت مکانی زیستگاه های ایران مرکزی(ایده ای در حوزه دانش ژئومورفولوژی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان یکی ازعناصر اصلی تبلورهویت انسان است وتصویری که از تفاوتهای مکانی در ذهن و احساسات او به وجود می اید می تواند بر ادراک او از محیط و شکل گیری شاکله فهم او از مکان تاثیر گذار باشد. دلبستگی بشر و چگونگی شکل یافتن هویت او در مناظر ومکانها، یکی از عمیق ترین نیازهای انسان برای احساس هویت و تعلق او به مکان است. هویت با عناصری چون زمان، مکان، فضا و فرهنگ معنا می یابد و نقش برجسته آن در ادوار و مکانهای مختلف گاه بر عنصر فرهنگ و زمانی بر عنصر مکان و.... تأکید می ورزد.به همین خاطر و بدون تردید این مفهوم در شکل گیری هویت زیستگاه های ایران نقشی انکار ناپذیر دارد.در ارزش و نقش مکان همین بس که از یازده عنصر موثر در ایجاد فضا و مفهوم آن، هشت عنصر جزء خصیصه های مکانی قلمداد می شود ( شعری مقدم 1382). با این توصیف می توان تا حدودی به اهمیت خصیصه های مکانی در شکل گیری هویت شهرها و روستاها از یکسو و فرم، وسعت والگوهای گوناگون زندگی این جوامع واقف شد. از منظر دانش جغرافیا ، هویت مکانی نقش برجسته ای در تنوع اشکال زندگی درایران دارد به گونه ای که ساختارهای سکونتگاهی وتفاوتهای شکلی آنها در مدنیت های یکجانشین مانند شهرها و روستاها برآیندی از هویت مکانی آنهاست. موضوعی که در این نظریه به آن پرداخته شده است معطوف به حافظه تاریخی ژئومرفولوژی سرزمین ایران در کواترنری است و نقش هویت زایی مکانی درتنوع و پراکندگی کانون های -جمعیتی ایران چه در طیف شهری و چه در طیف سکونتگاههای روستائی وعشایری محور عطف در این دیدگاه است وسعی دارد قوانین خاصی که این مولفه ها در مقیاسی کلان نقش کلیدی در شکل گیری وتفاوت الگوهای مدنی و زندگی ومعیشت در ایران داشته را باز شناسی وتبیین نماید. کانون تأثیرگذار بر هویت مکانی کانونهای مدنی که دست مایه اصلی این نظریه قلمداد شده، آلومتری یخ وفرایند یخسازی کوهستانهای ایران در کواترنری است.
پهنه بندی خطر وقوع لغزش با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی (AHP) مطالعه موردی: حوضه آبخیز گُلجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش از جمله روش هایی است که با استفاده از آن می توان مناطق بحرانی را تعیین کرده و از نقشه های پهنه بندی شده در راستای برنامه ریزی محیطی جهت تقلیل خسارات ناشی از آن بهره گرفت. در تحقیق حاضر به بررسی پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش در حوضه گُلجه پرداخته شده است. با توجه به قرارگیری چندآبادی، مزارع و باغات در این محدوده که در شیب و بستر نامناسب قرار دارند و مورد تهدید مخاطرات طبیعی از جمله زمین لغزش می باشند. لذا پرداختن به پهنه بندی زمین لغزش هدف اصلی این پژوهش محسوب می شود. مهم ترین عوامل موثر در وقوع زمین لغزش های حوضه مورد تحقیق، به ترتیب: زمین شناسی، شیب، کاربری اراضی، ارتفاع، فاصله از رودخانه، جهت شیب، بارش و گسل شناسائی شدند. مواد و روش مورد استفاده، مدل تحلیل سلسله مراتبی (AHP) در محیط GIS می باشد به این صورت که پس از تهیه لایه ها و وزن دار نمودن آن ها در محیط ArcGIS، نقشه نهایی تهیه شد. نتایج نهایی به دست آمده از تحقیق حاضر نشان داده که وزن معیارهای نُه گانه مذکور به ترتیب: 4092/0، 2485/0، 1439/0، 0786/0، 0479/0، 0309/0، 023/0، 0181/0 است که عامل زمین شناسی بیشترین وزن (نقش) و عامل گسل کمترین وزن را داشته اند. در نهایت نقشه زمین لغزش در چهار گروه با خطر بسیار زیاد، با خطر زیاد، با خطر متوسط و کم خطر تهیه شد.
واکنش فصل رشد در برابر خشکسالی و ترسالی اقلیمی مورد مطالعه: منطقه ی بلوچستان مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطقه ی بلوچستان مرکزی با مساحتی بالغ بر42510 کیلومتر مربع دارای اقلیم گرم و خشک است. تابش عمودی و افزایش میزان جذب تابش، شدت گرمای بسیار زیاد، بارش ناچیز و در نتیجه پوشش گیاهی فقیر از خصوصیات این منطقه می باشد. این در حالی است که وقوع بارش های ناگهانی تحت تأثیر قرارگیری زبانه کم فشار گنگ- پاکستان می تواند تأثیر مثبتی بر رشد و توسعه ی پوشش گیاهی منطقه داشته باشد. این امر رفتارهای متعارض و چندگانه اقلیمی و در حال نوسان را برای منطقه به ارمغان آورده است. وجود چنین شرایط ویژه ای لزوم پرداختن به بررسی رابطه رفتارها (نوسان ها و ناهنجاری های) بارش و دما با تغییرات پوشش مرتعی بالقوه را با استفاده از معادله اقلیمی Qgsتوجیه می نماید.
با توجه به اینکه ارزش های Qgs به دست آمده برای دوره ی اقلیمی 76- 1366 (دوره ی ترسالی منطقه) پایین تر از دوره ی اقلیمی 82-1377 (دوره یخشکسالی منطقه) می باشد، بنابراین تنش ناشی از خشکسالی در مناطقی که ارزش های Qgs بالاتر بوده، بیشتر است و بالعکس در مناطقی که ارزش هایQgsپایین تر بوده، مراتع منطقه از وضعیت بهتری برخوردار بوده است. بر این اساس در طیّ سال های آماری مورد بررسی، سایت های مراتع واقع در محدوده ی شهرستان ایرانشهر نسبت به سایت هایی که در محدوده ی شهرستان نیکشهر واقع شده ، با تنش کم آبی بیشتری مواجه شده اند. در نتیجه طیّ رفتارهای نامنظم چند سال اخیر بارش، آسیب بیشتری به مراتع شهرستان ایرانشهر وارد شده است. از طرفی به دلیل اختلاف ارتفاع ناچیز بین دو منطقه، عامل ارتفاع نتوانسته مراتع ایرانشهر را از آسیب های ناشی از تنش کم آبی در مقایسه با مراتع نیکشهر که از ارتفاع کمتری برخوردار است، محافظت نماید. چراکه افزایش میانگین دما در منطقه ی ایرانشهر نسبت به منطقه ی نیکشهر، اثر افزایش ارتفاع ناچیز را در این منطقه خنثی نموده است.