دو گانگی ناشی از تفسیر افریقایی در مقابل تفسیر اروپایی باعث تعمیق بحران در حوزه های اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی در قاره سیاه شده است . اشکال گوناگون شبیه سازی فرهنگی که اروپائیان در دوران استعمار بر این قاره تحمیل نمودند ، همواره با مقاومت فرهنگ سنتی و قبیله ای مواجه بوده است و به همین دلیل در حوزه های اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی نهادهای دوگانه به نمایندگی از فرهنگ وارداتی و افریقایی در تعارض با یکدیگر به چشم می خورد که نیروی زیادی صرف ایجاد تعادل بین این نهادهای متعارض می گردد .
با نگرشی بر بنیادهای تعارض سیاست خارجی عراق و آمریکا، این مطلب مشخص خواهد شد که ستیزش این دو کشور با یکدیگر تداوم خواهد یافت. این تداوم برای هر دو کشور هزینه آور می باشد. ولی هزینه های تداوم ستیز برای آمریکا بسیار سنگین می باشد. آمریکاییها معتقدند یکی از ادله واقعه یازدهم سپتامبر، همین تداوم ستیزش می باشد. حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس به انگیزه هایی از جمله مهار رژیم عراق عملا به افزایش گرایشهای رادیکالیزم سلفی عربی در منطقه منجر شده است.
امریکاییها اعتقاد دارند که در دهه 1990 و در آستانه قرن بیست و یکم به آن دسته از توانمندیهایی نائل گردیده اند که تاکنون هیچ یک از کشورهای هژمونیک در نظام بین الملل از آن برخوردار نبوده است. بر اساس چنین ادراکی دو رویکرد کاملا متفاوت برای اداره امور جهانی ارایه شده است. گروه اول را ”بین المللی گرایان“ لیبرال تشکیل می دهند. نماد عینی آنان را در سیاست داخلی و روابط خارجی باید در رفتارهای سیاسی و تصمیمات اعضای کابینه کلینتون در دوره دوم ریاست جمهوری وی مورد توجه قرار داد. گروه دوم از اواسط دهه 1990 ظهور یافتند. آنان توانستند کنترل کنگره آمریکا را در دست بگیرند. این افراد درصددند تا ”هژمونیک گرایی امریکا“ را بر اساس رویکردهای مبتنی بر نظامی گری و چالشگری هویتی با سایر گروههای فرهنگی و مذهبی پیگری کنند.