فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۵۸۰ مورد.
یورگن هابرماس
حوزه های تخصصی:
نویسنده در این مقاله مىکوشد گزارش کوتاهى از مکتب فرانکفورت، بهویژه آراى هابرماس که از بزرگان این مکتب است، ارائه دهد. در نظر مکتب فرانکفورت، علوم جدید، ابزار سلطهاند و ارتقاى سطح دانش به نوع علایق انسان وابسته است. همچنین نویسنده به مسأله گفتوگو و شرایط آن اشاره مىکند و شرایط گفتوگوى فردى را به گفتوگوى بین تمدنها سرایت مىدهد.
در شناخت زیبایی
بررسی مسئله رسانه و بحران در عصر فراواقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، ما در متن و بطن یک «فرآیند رسانه ای شدن فزاینده» زندگی می کنیم که از رهگذر آن رسانه ها به طور روزافزونی در مسیر درگیر شدن در فرآیندهای فراملی قرار گرفته و در حال تجاری شدن و خارج شدن از قلمرو نظارت و کنترل دولتی هستند؛ تکنولوژی های جدید، دست اندرکار ایجاد دگرگونی و تحول در فرآیند رسانه ای شدن شده اند؛ خصلت بینامتنی رسانه های همگانی به طور روزافزونی در مسیر افزایش قرار گرفته، رسانه های الکترونیک، نزدیکی و بی واسطگی، و تعامل و واکنش دوسویه را برای انسان ها به ارمغان آورده اند؛ رسانه های جدید، امکان دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان، سیاستمداران و دیوان سالاران افزایش داده اند، جمع آوری، انباشت و توزیع اطلاعات را سرعت بخشیده و محدودیت های زمانی و مکانی را از بین برده اند و به دریافت کنندگان اطلاعات امکان داده اند کنترل بیش تری بر آن داشته باشند؛ این رسانه ها هم چنین، امکان قبض و بسط اطلاعات را برای فرستنده و امکان تعامل میان فرستنده و گیرنده اطلاعات را فراهم آورده اند.به رغم این تحولات گسترده در عرصه کارکرد و نقش رسانه ها، کماکان می توان رسانه را پدیده ای دو چهره یا دو رویه تعریف کرد: هم زخم آفرین و هم مرحم آفرین، هم هویت زا و هم هویت زدا، هم ایجاد کننده بحران و هم تدبیر کننده آن. در این نوشتار تلاش می شود آثار این دو رویگی رسانه در محدوده دل مشغولی های هویتی انسان و جامعه ایرانی امروز مورد تامل و بحث قرار گیرد.
وحی یا انقلاب (رویکردی به ظهور بنیادگرایی در چارچوب نظری گرامشی)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله مفهوم سازی پدیده ی معاصر رادیکالیسم دینی یا ـ براساس طبقه بندی معمول در غرب ـ بنیادگرایی است و بنا را بر این دیدگاه می گذاردکه جنبشهای مبتنی بر ایدئولوژی بنیادگرایی عمدتاً جزو گروههای دینی ای نیستند که دغدغه ی دین و ایمان داشته باشند، بلکه سازمانهایی سیاسی اند که از دین به عنوان ایدئولوژیی برای حمله، انتقاد و مشروعیت زدایی از نخبگان حاکم و ساختار قدرتی استفاده می کنند که اقتدار و مشروعیت نخبگان بر پایه ی آن بنا نهاده شده است . از آنجا که وجود دولتهای اقتدارطلب تک حزبی در اغلب کشورهای خاورمیانه پدیده ای فراگیر است، تنها دین قادر به ارائه ی نیروی اپوزوسیون به توده های ناراضی، مایوس و منزویی است که توانایی بیان مصائب ویژه و نارضایی عمومی آنها را نسبت به اینگونه رژیمها داشته باشد. چارچوب نظری گرامشی به توضیح این امر کمک می کند که این گونه سازمانهاـ که به عنوان « بنیادگرایان دینی» قلمداد شده و از سوی متفکران بنیادگرای برجسته ی قرن بیستم رواج یافته اند ـ جنبشهایی ضد سروری می باشند که کوشش خود را به سرنگونی این رژیمهای استبدادی و کسب قدرت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی معطوف ساخته اند.