فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۵۸۰ مورد.
دمکراسی و جامعه مدنی در خاورمیانه
حوزه های تخصصی:
در فهم و تبیین مسایل خاورمیانه عامل و متغیر فرهنگ سیاسی نقشی تعیین کننده دارد.این عامل در چارچوب مسایل فرهنگ سیاسی نیز، ماهیت و نوع ارتباط میان جامعه و دولت، سرنوشت توسعه یافتگی و یا توسعه نیافتگی را مشخص خواهد نمود. در متون خاورمیانه شناسی، عموماً تبیین مشکلات و نارساییها به حوزه فرهنگ، فرهنگ سیاسی، دولت سالاری، اقتدارگرایی دولت، فقدان تفکر و اعتقاد به دمکراسی اشاره دارد. هرچند مردم منطقه خاورمیانه در پذیرش اصول فعالیت اقتصادی رایج در سطح بین المللی پیشگام تر بوده اند ولی در عرصه های فرهنگی و سیاسی عموماً محلی و بومی باقی مانده اند. این ترتیب پذیرش اصول تحول در اقصی نقاط مناطق در حال توسعه قابل مشاهده می باشد. در مقایسه با مناطق مختلف جهان، خاورمیانه در سطح نازل تر و ابتدایی تری از توسعه سیاسی و بسط جامعه مدنی قرار دارد. دو نکته ی اساسی در تبیین وضعیت عمومی خاورمیانه قابل طرح می باشد : اول آنکه فرهنگ جایگاهی خاص در وضعیت فعلی این منطقه دارد بطوریکه تحولات عمومی در سایه تحولات فرهنگی رخ خواهد داد. دوم بررسی اینکه چه مشکلات و موانعی پیش روی تحول فرهنگی در این منطقه خواهد بود. هر چند که کشورها و جوامع خاورمیانه را باید تابع تقسیم بندیهای متعددی دانست، ولی عنصر فرهنگ در همه آن ها جنبه متغیر مشترک و فراگیر دارد. به هر حال آنچه مشخص است، اینست که مفهوم دمکراسی و جامعه مدنی، غربی می باشند و ریشه در تجربیات و تحولات اروپا و کشور آمریکا داشته اند. بنابراین باید بپذیریم که این مفاهیم هر چند انسانی هستند ولی برای منطقه خاورمیانه وارداتی محسوب می شوند.
در شناخت زیبایی
بررسی مسئله رسانه و بحران در عصر فراواقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، ما در متن و بطن یک «فرآیند رسانه ای شدن فزاینده» زندگی می کنیم که از رهگذر آن رسانه ها به طور روزافزونی در مسیر درگیر شدن در فرآیندهای فراملی قرار گرفته و در حال تجاری شدن و خارج شدن از قلمرو نظارت و کنترل دولتی هستند؛ تکنولوژی های جدید، دست اندرکار ایجاد دگرگونی و تحول در فرآیند رسانه ای شدن شده اند؛ خصلت بینامتنی رسانه های همگانی به طور روزافزونی در مسیر افزایش قرار گرفته، رسانه های الکترونیک، نزدیکی و بی واسطگی، و تعامل و واکنش دوسویه را برای انسان ها به ارمغان آورده اند؛ رسانه های جدید، امکان دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان، سیاستمداران و دیوان سالاران افزایش داده اند، جمع آوری، انباشت و توزیع اطلاعات را سرعت بخشیده و محدودیت های زمانی و مکانی را از بین برده اند و به دریافت کنندگان اطلاعات امکان داده اند کنترل بیش تری بر آن داشته باشند؛ این رسانه ها هم چنین، امکان قبض و بسط اطلاعات را برای فرستنده و امکان تعامل میان فرستنده و گیرنده اطلاعات را فراهم آورده اند.به رغم این تحولات گسترده در عرصه کارکرد و نقش رسانه ها، کماکان می توان رسانه را پدیده ای دو چهره یا دو رویه تعریف کرد: هم زخم آفرین و هم مرحم آفرین، هم هویت زا و هم هویت زدا، هم ایجاد کننده بحران و هم تدبیر کننده آن. در این نوشتار تلاش می شود آثار این دو رویگی رسانه در محدوده دل مشغولی های هویتی انسان و جامعه ایرانی امروز مورد تامل و بحث قرار گیرد.
وحی یا انقلاب (رویکردی به ظهور بنیادگرایی در چارچوب نظری گرامشی)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله مفهوم سازی پدیده ی معاصر رادیکالیسم دینی یا ـ براساس طبقه بندی معمول در غرب ـ بنیادگرایی است و بنا را بر این دیدگاه می گذاردکه جنبشهای مبتنی بر ایدئولوژی بنیادگرایی عمدتاً جزو گروههای دینی ای نیستند که دغدغه ی دین و ایمان داشته باشند، بلکه سازمانهایی سیاسی اند که از دین به عنوان ایدئولوژیی برای حمله، انتقاد و مشروعیت زدایی از نخبگان حاکم و ساختار قدرتی استفاده می کنند که اقتدار و مشروعیت نخبگان بر پایه ی آن بنا نهاده شده است . از آنجا که وجود دولتهای اقتدارطلب تک حزبی در اغلب کشورهای خاورمیانه پدیده ای فراگیر است، تنها دین قادر به ارائه ی نیروی اپوزوسیون به توده های ناراضی، مایوس و منزویی است که توانایی بیان مصائب ویژه و نارضایی عمومی آنها را نسبت به اینگونه رژیمها داشته باشد. چارچوب نظری گرامشی به توضیح این امر کمک می کند که این گونه سازمانهاـ که به عنوان « بنیادگرایان دینی» قلمداد شده و از سوی متفکران بنیادگرای برجسته ی قرن بیستم رواج یافته اند ـ جنبشهایی ضد سروری می باشند که کوشش خود را به سرنگونی این رژیمهای استبدادی و کسب قدرت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی معطوف ساخته اند.
تاریخ عقاید، تاریخ فکری و مطالعات سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ عقاید که به تبیین و تحول ایده ها در طول تاریخ می پردازد، می تواند قرین و یا جزء تاریخ فکری تلقی شود. تفاوت «کوئنتین اسکینر» و «لاوجوی» در این است که اسکینر به ایده اصالت نمی دهد و برعکس، ایده ها را در دل شرایط تاریخی و اجتماعی ملاحظه می کند. این دو حوزه تحقیقاتی، هر چند در اصل به رشته تاریخ تعلق دارند، در فهم اندیشه سیاسی نیز کاربرد پیدا کرده اند. در این بین، مکتب کمبریج - و به ویژه اسکینر- توانسته اند مرز میان فلسفه تحلیلی و قاره ای را بردارند و از این طریق، بین زمینه گرایی و متن گرایی پل بزنند. راه حلی که ایشان ارائه کرده اند، راه حل سوم و بینابینی است که می توان از آن به همروی زمینه گرایی و متن گرایی تعبیر نمود. به نظر می رسد مطالعات سیاسی (اسلامی و ایرانی) علاوه بر نیاز به ملاحظه زمینه ها، می تواند با بهره بردن از مزایای این راه بینابینی، از کاستی های هر یک از دو روش فوق رها شود.