۱.
در این مقاله به تحلیل مکانیسم جامعه ی مدنی و چگونگی شکل گیری و ارتباط آن با دولت پرداخته می شود. برای روشن شدن مفهوم جامعه ی مدنی از نظرات اندیشمندان مختلفی استفاده شده است. نویسنده درصدد است فاکتورهایی که سازوکار جامعه ی مدنی را تشکیل می دهند مشخص سازد. در ادامه به شرایط و موقعیتی اشاره می شود که از توسعه و استقرار جامعه ی مدنی به وجود می آید و می تواند قدرت سیاسی دولت را به چالش بکشد؛ به عبارت دیگر، ویژگی های جامعه ی مدنی و تغییراتی که از شکل گیری آن پدیدار می شود مورد بحث قرار می گیرد. در پایان به آثار و پیامدهای جامعه ی مدنی و تحولاتی که می تواند در زندگی اجتماعی ایجاد کند، پرداخته می شود
۲.
دولت مدرن به طور کلی به شیوه ایی کاملاً متفاوت از سَلَف خویش یعنی دولت پیشا مدرن به وجود آمد. گستره ی دولت مدرن از لحاظ سیاسی به دو حوزه تقسیم می شود یکی دولت به معنای خاص آن که به قلمرو سیاسی ربط دارد و دیگری جامعه که معمولاً آن را جامعه ی مدنی می نامند در نتیجه این تقسیم بندی دو مدل متفاوت ظاهر می شود که اولی عمومی است و دولت به شمار می رود و دومی خصوصی که به جامعه مربوط می شود. انسان نیز به همین سان به دو موجودیت متفاوت تقسیم می شود: از سویی شهروند است که از این لحاظ عضو دولت شمرده می شود و از طرف دیگر نیز به جامعه ی مدنی تعلق دارد که خود از اجتماع فردها شکل گرفته است. این تقسیم بندی نتایجی به بار می آورد که دیگر انسان به مانند دوران پیشامدرن به جزئی از کل تقلیل داده نمی شود. در دوران مدرن فرد می تواند به عنوان شهروند در زندگی دولت شرکت جوید و وجود و کنش سیاسی داشته باشد و همچنین می تواند به عنوان فرد از آزادی شخصی بهره مند شود و به مثابه ی فردی خودمختار وجود یابد این ساختار برای نخستین بار در پایان سده ی 18 در دو کشور فرانسه و ایالات متحده آمریکا و بعد از طی کردن نسبی بحران هویت که به نظر می رسد از اولین ضروریات این پروسه باشد، تحقق پیدا می کند. اما بعد از دهه ی 1990 به نظر می رسد در عمل مدرنیته ی سیاسی در غرب و دیگر نقاط جهان، خصوصاً در جوامع چندفرهنگی با مشکلات فراوانی روبرو شده است که باعث وارد آمدن نقدهایی دامنه دار به لیبرالیسم به عنوان یکی از پایه های جامعه ی مدنی، شده است. بیشتر این نقدها از طرف اجتماع گرایان مطرح شده است که یکی از وجوه انتقاداتشان بحثهای فرهنگی است که در درون کل بزرگتری قرار دارند که محکوم به ادغام یا از بین رفتن هستند و همین انتقادات لیبرالهایی مانند جان رالز را به دو واکنش واداشته است و آلترنانیوهایی به عنوان حل مسئله از طرف آنها مطرح شده است.
۳.
در هیچ مقطعی مردم اعم از افراد عادی و متخصصین به اندازه ی دوران اخیر نسبت به اختلاف عقاید آگاهی پیدا نکرده اند. اختلافات در همه جا در بین اذهان مشاهده می شود. در این بستر هیچ کلمه ای به اندازه ی واژه دمکراسی چنین نقش عظیمی را ایفا نکرده است. این واژه چه معنا و مفهومی دارد ؟ آیا برای همگان معنای واحدی دارد ؟ آیا دمکراسی یعنی سروری اکثریت و فداشدن اقلیت؟و... دمکراسی در طی این سالها شعار بسیار رایجی بوده است دمکراتها و اصلاح طلبان در اعلامیه های خود نیت خویش را برای حل مسائل سیاسی و اجتماعی بر طبق اصول دمکراتیک ابراز می دارند. اما آیا دمکراسی می تواند در جایی که تبعیض نژادی، استثمار اقوام و طبقات مجاز است شکوفا گردد ؟ بی شک دمکراسی نمی تواند در جایی که تنها یک گروه قومی یا طبقاتی و... حاکمیت را در دست گرفته و دیگران تحمل نمی شوند، وجود داشته باشد. این اختلافات بر چه بستری پدید آمده است ؟ چگونه در کاربرد و تعبیر واژه دمکراسی قابل توضیح است ؟ این موضوع تبعات گسترده ای دارد و مساله تنها مربوط به موضوع واژگان نیست. زمینه ی اصلی این اختلافات به تفاوتها از حیث توسعه ی تاریخی، شرایط اجتماعی، نظام سیاسی، ساختار ایدئولوژیک، شیوه تکوین افکار عمومی و نظام آموزشی باز می گردد. از سوی دیگر این مساله با مجموعه ی مسائلی که تاثیرات تکنولوژی و تمدن صنعتی بر حیات ملتهای جهان گذاشته سخت گره خورده است.
۴.
در آستانه قرن بیست و یکم، بحث جامعه مدنی به گفتمان جهانی تبدیل شده است. اگر اندکی به عقب باز گردیم و نگاهی به تاریخ و نقشه های جهان بیندازیم بی درنگ در می یابیم که در این زمان، نظام های دموکراتیک و جوامع مدنی، پدیده هایی استثنای بوده اند. امروزه تاریخ و نقشه جهان به کلی دگرگون شده است. در آمریکای لاتین، اروپای شرقی، آفریقا، آسیا و تقریباً در تمامی کشورها نظام های دموکراتیک بر سر کار آمده اند و یا در حال شکل گرفتن هستند. نظام های توتالیتر و دیکتاتوری به پدیده های کمیابی بدل شده اند و آخرین دیکتاتورها هم تلاش می کنند به نظام های خود شکل و شمایل دموکراتیک بدهند. بدین سان امروزه بحث جامعه مدنی بخش عظیمی از جهان را در برگرفته و توجه محافل روشنفکری را از جمله در ایران به خود معطوف نموده است.
۵.
من در این مقاله بر این باورم جهان شمولی (جهان وطنی) یا کانتیانیسم بیشتر از 30 سال است بطور جدی برجسته شده و تغییراتی اساسی در این دوره به وقوع پیوسته است که ما آنها را تحت عنوان جهانی شدن پذیرفته ایم . بی شک بحث جهانی شدن قبل از بحث دولت ها ممکن نیست. آنچه من امروز فکر می کنم در حال وقوع است رابطه ی روبه رشد بین دولت ها و ظهور انفجار گونه حرکت ها و سازمان هائی است که درگیر بحث های فراملی شده اند و پرسش مربوط به اهمیت دولت را به چالش کشیده اند. ما این به معنای غروب آفتاب دولت ها نیست. بر این باورم که در دوران معاصر نیز دولت ها بعنوان منبع اقتدار قانونی ادامه خواهند یافت اگر چه این اقتدار همزمان و به موازات مشروعیت داخلی مقبولیت بین المللی می طلبد مضافاً اینکه مفهوم سیستم بین المللی (من دوست دارم سیستم بین الملل را به جای روابط بین الملل استعمال نمایم) بطور روزافزونی از نهادهای سیاسی، حقوق دان ها، افراد و گروه ها و حتی شرکت های همسنگ و برابر با دولت ها و نهادها تشکیل می شود. علی رغم اینکه کانت قبلاً اشاراتی به جامعه ی مدنی داشته است اما دوره ی جامعه ی مدنی جهانی در ده سال گذشته بوده است. هدف من در این مقاله کنکاش در ارزش این نظریه و چالش های مربوط به مفاهیم بین المللی است. و این کار را با شرح مختصری از تغییرات جامعه ی مدنی آغاز کرده و تعریف همزمان مفهوم جامعه ی مدنی در آمریکای لاتین و اروپای شرقی و تفاوت برداشت های گذشته و نوین در خصوص این مفهوم و سیر تحول و ظهور این ایده خصوصاً بعد از 1990 را بیان می نمایم و می خواهم بپرسم که آیا 11 سپتامبر و جنگ علیه عراق می تواند نشان دهنده شکست نظریه بازگشت به روابط بین الملل باشد؟
۶.
قبلاً یک ایده مشخص و واقعی در جهت عملی کردن جامعه مدنی موجود نبود، بلکه بیشتر تلاش جهت تبیین خود ایده انجام می گرفت. کلیشه های معمول 1960 همچون «دهکده جهانی» و غیره، شروع به تسخیر حالت جدید درون ارتباطی جهانی کردند که امروزه بوسیله ی زیر بناهای محکم پی ریزی شده است و با سازمانهای خودجوش نظام های اعتقادی و مسائل سیاسی در مقیاس جهانی در ارتباط است. این زیربناها برای تعمیم ایده ها و ایجاد مسئولیت پذیری سیاسی جهانی در سطح معیارهای حقوق بشر و قواعد حمایتی دیگر نقش منتقد را بازی می کنند. در طی دهه گذشته جامعه مدنی همچون یک ایده بسیار جدید تئوریزه شده است اما بعلت تکثر معانی، تئوری های سیاسی مدرن قادر به تبیین آن در قالب یک معنی واحد نیستند. پیشروان برجسته و شاخص جامعه مدنی (GCS) شامل ریمون آرون از جامعه فراملی و دانشمندان سیاسی مکتب تفکر انگلیسی که مفهوم جامعه مدنی را مطرح کرده اند، می باشند. (Buzan 2001). نظریه پردازان GCS این مفهوم را با ارزش های تجویزی تفکر سنتی از لیبرالیسم در خصوص جامعه مدنی به عنوان برابری با دولت آمیخته اند. همه این نگرش های فراملی به نوعی شامل انتقاد از تعریف سنتی از مفهوم «سیاست» که بوسیله ماکس وبر عنوان شده است می باشد: «برا ی ما سیاست به معنی تلاش برای سهیم شدن در قدرت و یا برای تاثیر بر توزیع قدرت، چه مابین دولت ها و یا در داخل دولت، مابین گروهها و افرادی که در آن قرار دارند، می باشد.» (وبر، 882:1976). قسمت دوم تعریف وبر بر ارتباط نیروهای خارج از حاکمیت در سیاست تاکید دارد، به هر حال این نیروها در فضای فرضی یک «دولت بسته» محصور شده اند.
۷.
امروزه یکی از تزهای اصلی تفکر سیاسی در کردستان، تز جامعه مدنی است. کمتر نیروی سیاسی و اجتماعی و روشنفکری ای دیده می شود که در مورد جامعه مدنی داد سخن ندهد و احترام گذاشتن و گوش فرادادن و توسعه آن را به عنوان بخش مهمی از سیاست های خود قلمداد نکند. اگر در دوره های پیشین مفهوم سوسیالیزم، مفهوم غالبی بود امروزه جامعه مدنی این نقش غالب را ایفا می کند. اما مفهوم جامعه مدنی از نظر تئوری همانند مفاهیم سیاسی در تفکر سیاسی کُرد، بحث قابل توجهی در مورد آن مطرح نشده و تحلیل بنیادهای فکری و فرهنگی و روانی آن ]جامعه مدنی[ در حدی هولناک هنوز غایب اند. اکثریت مقالات، نوشته ها و ملاحظاتی که در این رابطه به رشته تحریر درآمده است، چیزی غیر از تکرار مشمئز کننده تعاریف مکانیکی این مفهوم و تظاهری ناقص از نگرش چند فیلسوف سیاسی نبوده است. این نوشتار مختصر تلاشی است برای تعیین چندین محور در راستای تئویزه کردن جامعه مدنی در کردستان. در نگاه من این محورها از جمله محورهای فکری و سیاسی مهمی هستند که لازم است در چارچوب آن گفتگوهایمان را در مورد جامعه مدنی تداوم بخشیم.
۸.
شرایط و بسترهای «جامعه مدنی» در حال حاضر بعنوان یک عامل مهم مرتبط با دموکراتیزه شدن در کشورهای در حال توسعه از جمله خاورمیانه، در نظر گرفته می شود. جامعه مدنی در مواردی گروهها یی را شامل می شود که متفاوت از دولت هستند و وجود و کارکرد آنها صرفاً جهت جلوگیری از قدرت دولت وتلاش برای افزایش دموکراتیزه شدن است. گستردگی کاربرد این مفهوم در بعضی مواقع موجب عدم مجزا نمودن جامعه مدنی از جامعه بعنوان یک کل می شود. بعلاوه بخشهای جامعه مدنی در واقع با ظهور دموکراسی همبستگی دارد که نیازمند بررسی واندیشیدن است(1). همچنین کم اهمیت دانستن چگونگی تباه کردن شانسها و موفقیتهای دموکراتیزه شدن از طرف دولت، در حالیکه تاثیر ونفوذ دولت بر جامعه به مراتب قوی تر ومهم تر از تاثیر ونفوذ جامعه بر دولت است، از دلایل بررسی موضوع جامعه مدنی است(2). این مقاله استدلال می کند که عملکرد دموکراسی بیشتر در جهت تقسیم منابع اقتصادی، اجتماعی وسیاسی در بین گروههای سازمان یافته-از جمله دولت- می باشد. همچنین این مقاله برخی متغییرهای تبیینی را برای کمک به سنجش شانسهای دموکراتیزه شدن این کشورهای در حال توسعه ی خاورمیانه از طریق رویکرد بازدهی مطلوب آنها در جاهای دیگر، پیشنهاد می کند.
۹.
در فهم و تبیین مسایل خاورمیانه عامل و متغیر فرهنگ سیاسی نقشی تعیین کننده دارد.این عامل در چارچوب مسایل فرهنگ سیاسی نیز، ماهیت و نوع ارتباط میان جامعه و دولت، سرنوشت توسعه یافتگی و یا توسعه نیافتگی را مشخص خواهد نمود. در متون خاورمیانه شناسی، عموماً تبیین مشکلات و نارساییها به حوزه فرهنگ، فرهنگ سیاسی، دولت سالاری، اقتدارگرایی دولت، فقدان تفکر و اعتقاد به دمکراسی اشاره دارد. هرچند مردم منطقه خاورمیانه در پذیرش اصول فعالیت اقتصادی رایج در سطح بین المللی پیشگام تر بوده اند ولی در عرصه های فرهنگی و سیاسی عموماً محلی و بومی باقی مانده اند. این ترتیب پذیرش اصول تحول در اقصی نقاط مناطق در حال توسعه قابل مشاهده می باشد. در مقایسه با مناطق مختلف جهان، خاورمیانه در سطح نازل تر و ابتدایی تری از توسعه سیاسی و بسط جامعه مدنی قرار دارد. دو نکته ی اساسی در تبیین وضعیت عمومی خاورمیانه قابل طرح می باشد : اول آنکه فرهنگ جایگاهی خاص در وضعیت فعلی این منطقه دارد بطوریکه تحولات عمومی در سایه تحولات فرهنگی رخ خواهد داد. دوم بررسی اینکه چه مشکلات و موانعی پیش روی تحول فرهنگی در این منطقه خواهد بود. هر چند که کشورها و جوامع خاورمیانه را باید تابع تقسیم بندیهای متعددی دانست، ولی عنصر فرهنگ در همه آن ها جنبه متغیر مشترک و فراگیر دارد. به هر حال آنچه مشخص است، اینست که مفهوم دمکراسی و جامعه مدنی، غربی می باشند و ریشه در تجربیات و تحولات اروپا و کشور آمریکا داشته اند. بنابراین باید بپذیریم که این مفاهیم هر چند انسانی هستند ولی برای منطقه خاورمیانه وارداتی محسوب می شوند.
۱۰.
شاید در سال های اخیر کمتر پدیده ی سیاسی به اندازه ی ناسیونالیسم توجه همگان را به خود جلب کرده است و در همان حال از کمتر پدیده ای بدین اندازه چشم پوشی شده است. تا اواسط قرن بیستم در ادبیات علوم سیاسی و علوم اجتماعی ناسیونالیزم به زباله دان تاریخ پیوسته و دوران ناسیونالیسم به سر آمده بود. ناسیونالیسم در قرن 19 وارد قالب دولت های نو شد و در قرن بیستم در ناقص ترین نمود خود به صورت فاشیسم ظاهر شد. به نظر می رسید که هدف نهایی آن از میان برداشتن امپراطوری ها باشد چرا که رژیم های استعماری با استفاده از ناسیونالیسم به عنوان ابزاری برای ملت سازی استفاده کردند. به نظر می رسد که مشاهدات دوبلی سیرس بر اساس دانش رایج درست باشد. وی می گوید:
۱۱.
جامعه کردی بطور گسترده ای در تمام تاریخ شناخته شده ی آن، تحت سلطه ی مردان (مردسالار) بوده است. با این حال، در سرتاسر تاریخ کرد می توان نمونه هایی از زنانی یافت که توانسته اند، موقعیت های بالایی از نظر سیاسی، در برخی موارد حتی نظامی و رهبری اجتماعات خود کسب کنند. به سختی می توان نمونه های قابل مقایسه را در بین همسایگان بسیار مهم کردها نظیر ترک ها، فارس ها و عرب ها یافت. چنین مواردی ممکن است در ادبیات، بطور حاشیه ای مطرح شده باشند، زیرا یک گرایش ضد فمینیستی در تاریخ شناسی وجود داشته است، اما با این حال باید انتظار داشت زمینه ای برای پرداختن به موقعیت رؤسای زن و تعدیل این شرایط وجود داشته باشد.
۱۲.
مقاله ی حاضر با یک مقدمه ی کوتاه شروع می گردد . سپس شرح مختصری بر مفاهیم نزدیک به مفهوم روشنفکر داده شده است ، مفاهیمی که گاهی سهواً و عمداً در جاهای مختلف به کار گرفته شده اند مانند : نخبه ، تحصیلکرده ، دانشمند، روشنگر، .... . به دنبال آن تاریخچه ی مختصری از روشنفکری در جهان آمده است . ادامه ی کار را با ارائه ی تاریخچه ی روشنفکری در ایران دنبال کرده ام . و قسمت اصلی کار مربوط می شود به نظریه ها و آراء نظریه پردازان شهیر در باره ی روشنفکر . در این قسمت روشنفکر و مفهوم و تاثیر آن در تکامل جامعه بحث و بررسی می شود و سعی شده است تا دیدگاه های حدود 50 اندیشمند جهانی در این باره آورده شود و از وارسی و بررسی نظر آنها شاخص های مشخص و نسبتاً دقیق برای این گروه ویژه تهیه گردد. لازم به ذکر است که دامنه ی این متفکران از افلاطون و ارسطو شروع شده و تا هاینریش هاینه و هابرماس ادامه دارد. اما به دلیل برجسته شدن مباحث روشنفکری در قرون 18 ، 19 و 20 عمدتاً روی اندیشمندان قرون جدید تکیه شده است . از جهت دیگر طیف دانشمندانی که از نظریات آنها استفاده گردیده است انواعی از همه ی تعلقات فکری و دیدگاه های کلان نظری را در خود جمع کرده است که عبارتند از : رادیکال، لیبرال، محافظه کار، چپ گرا، راست گرا، سنتی، فرد گرا، جمع گرا، دینی، غیردینی و ... . اضافه می گردد که در این نوشته ی کوتاه فقط و فقط آراء متفکران خارجی مورد بررسی قرار گرفته است و عمدتاً دیدگاه افرادی که اشتهار بین المللی در زمینه ی کار فکری دارند ، به میان آمده است . بررسی دیدگاه اندیشمندان داخلی وقت لازم و البته طاقت ویژه می خواهد که در اینجا از آن گریز زده است. پایان کار با یک نتیجه گیری مختصر و ارائه ی فهرست منابع تقدیم خوانندگان گرامی می شود .
۱۳.
در دو دهه ی 1920 و 1930، همراه با رنسانس به اصطلاح هارلم و معرفی مفهوم سیاهی ، نژاد به عنوان عاملی مهم در مطالعات ادبی شناخته شد. نویسنده های فرانسوی زبان و آفریقایی ـ آمریکایی از آفریقا و کارائیب، با امتناع از تعریف شدن بر اساس نژاد و توسط فرهنگ سفید غالب، شروع به تعریف کردن خود و فرهنگشان در واژه های خود نمودند. پس از جنگ جهانی دوم این پروژه ی خود تعریفی فرهنگی همگام با پروژه ی خودمختار سیاسی توسعه یافت که می توان آن را در جنبش حقوق مدنی آمریکا و در تقاضای آفریقایی ها و کارئیبها برای ملیت و استقلال سیاسی یافت. چنین تعبیری نباید ایجاد شود که خود تعریفی فرهنگی و خودمختاری سیاسی در طول دو خط موازی حرکت کردند که هیچ گاه به همدیگر نرسیدند.
۱۴.
امروزه یکی از عمده ترین مسائلی که صلح و امنیت بین المللی را تهدید می کند مسئله تروریسم است. تروریسم پدیده ای است که تفاوتی بین افراد نظامی و غیرنظامی قائل نمی شود بلکه اکثر اوقات با استفاده از کشتار غیر نظامیان می خواهد به اهداف سیاسی و ناعادلانه خود دست یابد. بی شک هر پدیده ای دارای علل و عواملی است و بسترهایی برای ایجاد خود لازم دارد. مطالعه در زمینه علل و عوامل تروریسم کمتر از حد نیاز صورت گرفته و آنچه هم اکنون در سطح جهان در برابر تروریسم اجرا می شود بیشتر مبارزه با سازمانها و گروههای تروریستی است که صرفاً راهکاری نظامی در مواجهه با این پدیده است. در این مقاله سعی شده است با نگاهی عمیق به بررسی ریشه های تروریسم اشاره شود و از نظرگاههای استراتژیک و روانشناختی به این معضل جهانی پرداخته شود. تروریسم و یا به کار گیری روشهای رادیکال از جانب سازمانهایی که دست به این اقدامات می زنند در صورتی به وقوع می پیوندند که راههای دمکراتیک برای مطرح کردن خواسته های این گروهها موجود نباشد و چه بسا اگر آراء و نظرات رادیکال این گروهها در فضایی دمکراتیک مورد نقد و بررسی قرار گیرد از بسیاری از افکار رادیکال خود دست برداشته و روشهای نرم تری را انتخاب نمایند. بسیاری از کشورهایی که ادعای مبارزه با تروریسم را سر می دهند زمانی با حمایت از دولت های اقتدارگرا و دیکتاتور از جمله در حوزه جغرافیایی خاورمیانه در ایجاد تروریسم و شکل گیری بسترهای رشد حرکات رادیکال نقش داشته اند. از جمله این کشورها می توان به دولت ایالات متحده آمریکا اشاره نمود
۱۵.
اصولا هر حکومت، سازمان و یا حزبی برای دستیابی به مقاصد خود از طرق مختلف اقدام می کند در بعضی موارد آنها مجبورند از کانالهای غیر متعارف جهت نیل به اهداف حیاتی مورد نظرخود اقدام نمایند. امروزه یکی از مهمترین این کانالها که در اکثر نقاط جهان به طور وسیعی بکار رفته و به طرق مختلفی اعمال می شود؛ ترور و اعمال تروریستی است. مطلب پیش رو برگردانی در رابطه با همین مقوله می باشد.
۱۶.
جنایت به عنوان دغدغه ای اساسی در دو دهه ی اخیر در زندگی آدمی نمودی چشمگیر داشته است. بارزترین نگرانی شهروندان انگلستان که در واقع دغدغه ی مشترک غرب است نظم و قانون شرارت و پاکی است. این نگرانی برای بسیاری از نیروهای پلیس در حین انجام وظیفه، دستگیری جانیان و حفظ نظم عمومی چشمگیرتر برجسته می شود. همیشه نشانه های تغییر رویه ی عمومی در قوانین از درمان به پیشگیری از جانی به قربانی از اجبار قانونی به کنترل اجتماعی وجود داشته است. در این تحقیق سعی می شود با رویکردی جغرافیایی، نقش فزاینده ی این رویکرد در تحلیل مشکلات و ارائه ی راه حل برای موضوع مورد بررسی و توجه قرار گیرد