نوستالژی یکی از مباحث مطرح در نقد روان شناختی است که در فارسی به حسرت سروده یا دل تنگی بازگردانی شده است. حسرت گذشته های شیرین و تقابل زمان حال با گذشته، نوستالژی نامیده می شود که در دو شاخه خاطره فردی و خاطره جمعی نمود یافته است. غم غربت و دوری از وطن، یادکرد مرگ، حسرت دوران کودکی و جوانی، جدایی معشوق جزء خاطره فردی و یاد دوران باشکوه تاریخ، باستانگرایی و آرزومندی آرمان شهر از مؤلفه های خاطرهجمعی به شمار می روند. از آن جا که هر شاعری متناسب با حال و هوا و موقعیت خود به گذشته و لحظات دیرینه خود توجه دارد، فدوی طوقان، شاعر معاصر ادبیات عرب نیز، اشکال و ابعادی از دردمندی، حسرت و دل تنگی را در شعر خود به نمایش گذاشته است. این مقاله به رویکرد نوستالژیک وی به گذشته، غم غربت و دوری از وطن، از دست دادن عزیزان و عشق به وطن و سرزمین خود و آرزومندی آرمان شهر و اسطوره گرایی پرداخته و نمودهای هریک را تعیین می کند.
از دیرباز شاعران و نثرنویسان روسی نگرش های گوناگونی نسبت به شرق، به ویژه ایران داشته اند. انگیزه های آنها برای نگریستن به این جهان کاملاً متفاوت و میزان جذب شدنشان به این فرهنگ ناآشنا یکسان نبوده است. تاریخچه روابط ایران و روسیه ریشه در اعماق تاریخ دارد. متون تاریخی ای که به دست ما رسیده است، اسناد دیپلماتیک روس ها در ایران و نیز یادداشت های به جامانده از کسانی که در روسیه و ایران اقامت داشته اند، همه گواهی بر این ادعا هستند. باید اذعان داشت پیشرفت فرهنگ روسیه با پیشرفت فرهنگ جهانی همزمان بوده است. این مسأله موجب می شود به ضرورت توجه به روابط دوجانبه فرهنگی ِروسیه و ایران از دید ادبی و هنری آن پی ببریم. تأثیر ادبیات روسیه بر شرق، در دوران اخیر افزایش یافته است. اگر در گذشته، ایران تنها یک کشور شرقی مسلمان بود که در سده نوزدهم روابط تجاری و سیاسی پیچیده ای با روسیه داشت، امروز به عنوان سرزمینی با غنای عظیم و منحصر به فرد ادبیات ملی و فرهنگی نادر و ناآشنا برای اروپائیان معرفی شده است.
Retour au pays natal après une longue durée est un phénomène récurrent qui a nourri beaucoup de romans à l’époque contemporaine tellement marquée par l’immigration et l’exil. Kossi Efoui, écrivain togolais, dans Solo d’un revenant et Dany Laferrière, écrivain haïtien, dans L’Énigme du retour racontent, chacun à sa manière, les complexités chez les revenants qui vivent l’expérience de l’altérité au sein de leur propre patrie. Le rapport problématique liant, dans ces récits, l’instance de la fiction à l’instance de la réalité, et le sens qui en résulte dans le processus du retour, nous préoccupent dans cette étude basée sur la géocritique de Bertrand Westphal. En plus, l’idée de l’hétérotopie évoquée par Michel Foucault et développée par Bertrand Westphal, nous prépare une théorie féconde pour analyser la fonction de l’espace du cimetière comme un espace autre, que les revenants mettent en valeur par rapport à la norme établie de la patrie.
«درخت»، مضمون تکراری در متون مقدس، عهد باستان، ادبیات و نقاشی است. همین مضمون دارای سهمِ اساسی است که آن را در بُعد جهانی قرار می دهد. بُعدی که آن را تبدیل به کُهن الگوی ارزشمند برای طاهر بن جلون، نویسنده فرانسوی زبان اهل مراکش کرده است. در اشعار او، خواه در بطن رُمانهایش، درخت همچون داده ی جغرافیایی، طبیعی، نشاط آور و خیالی عمیقاً حضور دارد. همین درخت تا حدّ یک شخصیت و سخنگویی پیش می رود که به واسطه پویایی و سرزندگیِ خود اَعمال را تغذیه می کنند. همچنین به مکانی مساعد برای نمودِ خیالی و باور نکردنی تبدیل می شود. بنابراین ارزش سَمبلیک آن نیز از این زاویه است. در نزد طاهر بن جلون، درخت همچون پدر و مادر، همچون اسطوره، همچون شاهد عینی ظلم و فریب، جلال و فقر نمود می یابد.