اوفلیا به عنوان مهمترین شخصیت زن در هملت، نقشی بسیار مهم را در این نمایشنامه به سرانجام می رساند. با این وجود، این نقش تقریبا تا به امروز نادیده گرفته شده است. تحلیلی نو از این نمایشنامه، با واکاوی دقیق و موشکافانه ذهنیت و شخصیت اوفلیا، به یقین می تواند خواننده را در یافتن جایگاه راستین اوفلیا یاریگر بوده و این امکان را فراهم آورد تا بشود اوفلیا را قهرمان تراژدی ای همسنگ غم نامه هملت در شمار آورد. این نوشته سعی بر آن دارد تا، با بازسازی و سازمان دهی رخدادهای تراژدی نهفته اوفلیا گزارشی جامع از داستان او به دست داده و روشنگر ماهیت و چند و چونی ارتباط وی با هملت و نیز علل روان پریشی و خودکشی او باشد.
ایبسن در نمایشنامه های دشمن مردم، مرغابی وحشی و روسمرسهولم با تأکید بر گفتمان روشنگری به ساختار، چهره ها و درونمایه آنها سامان می دهد. این گفتار روسمرسهولم را از جنبههای شک ایبسن به ذهنیتگرایی، تاریخیگری و قهرمانپروری/ دورانسازی روشنگران بررسی میکند. همچنین، نویسنده پیدایش گروتسک (grotesque) یا قناس در این اثر را پیکانی می داند که هم روشنگران و هم خود ایبسن را نشانه میرود.