فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۴٬۳۷۶ مورد.
۱۶۲.

ابومسلم محمد بن مهرایزد نحوی، ادیب اصفهانی (366- 456 ه.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مهریزد الاصبهانی معتزلی محاسن اصفهان معلم الاصفهانی مهرایزد ابومسلم ابن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۰۸
ابومسلم محمد بن علی بن حسین بن مهرایزد، ادیب نحوی سده های چهارم و پنجم هجری است که نام او در برخی از منابع سده ششم و پس از آن آمده است. وی به سال 366ق در محله درب کوشک اصفهان ولادت یافت و پس از طی مدارج علمی، از دانشمندان حوزه علمی اصفهان گردید. از جمله استادان او ابن مقری اصفهانی است و از مشهورترین شاگردان او خواجه نظام الملک و حمامی اصفهانی را می توان نام برد. گر چه ابومسلم از بزرگان ادب اصفهان بوده است؛ اما ظاهرا در بین دانشمندان با عنوان مفسر از او یاد نمی شده و احتمالا در تفسیر و تاویل برخی از آیات قران کریم صاحب نظر و رای بوده است؛ از وی تفسیر مکتوبی به دست نیامده و در آثار گذشتگان نیز تفسیری که منسوب به وی باشد وجود ندارد، اما در برخی از متون به سبب شباهت نام، به اشتباه گاه او را مفسر دانسته و تفسیری به وی نسبت داده اند.
۱۶۷.

نگاهی کوتاه به زندگی و زبان ادبی جعفری تالپور(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: فارسی بنگال دستنوشته ها ( آثار خطی)

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات کلیات شخصیت ها شاعران
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی مرجع شناسی زندگینامه ها
تعداد بازدید : ۱۱۵۴ تعداد دانلود : ۷۲۴
میرنصیرخان تالپوری متخلص به جعفری شاعر و نویسنده قرن 13هجری درحیدرآباد سند حکومت داشت. با انگلیسی های امپریالیست جنگید و اسیر گشت و از حیدر آباد به بمبئی و کلکته فرستاده شد. مدتی همچون اسیران با او رفتار می شد و سرانجام غم غربت و دوری از خانواده در سال 1261 دردمدم او را از پا در آورد. او به هر دو زبان فارسی و اردو دیوان شعر دارد. اشعارش دارای سوز وحال خاصی است چرا که غم غربت و اسارت و دوری از خاندان، قدرت عاطفی زیادی به ابیاتش بخشیده است. لحن حبسیات او در مثنوی تاثرانگیز است که باوجود داشتن بحر متقارب، غم و اندوه تراژ یکی را به خواننده القا می کند. علاوه بر آن زبان شاعر ساده است و ترکیبات و عبارات و کلام او خوشاهنگ می باشد. صورت های خیالی جذاب به ویژه انواع تشبیه در سخن او دیده می شود. یکی از ویژگی های مهم سخن او سهل و ممتنع بودن کلام اوست که شباهتی به شعر فرخی سیستانی پیدا می کند. او نویسنده ای شیوا سخن نیز بوده است. مکاتیب او از این لحاظ دارای نثری بلیغ و فصیح و استوار است که حسب حال این حاکم گرفتار را به شیوایی و رسایی نقش می زند.
۱۷۲.

رویکرد ملک الشعرای بهار به دین و عرفان

کلید واژه ها: خدا قرآن ولایت اخلاق سیاست مذهب بهار تشیع

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی عرفان ادبی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه عرفان و تصوف در ادبیات بررسی مفاهیم عرفانی و اصطلاحات تصوف در ادبیات
  3. حوزه‌های تخصصی ادبیات کلیات شخصیت ها شاعران معاصر
تعداد بازدید : ۲۹۷۲ تعداد دانلود : ۱۳۷۹
این مقاله که گوشه ا ی از یک پژوهش دانشگاهی با عنوان «جامعه شناسی ادبیات در دیوان ملک الشعرای بهار» است، از چگونگی بازتاب مسایل دینی و عرفانی در شعر بهار سخن می گوید. بهار در آغاز شاعری، به اقتضای وظیفه ملک الشعرایی آستان قدس رضوی، قصاید دینی بسیاری سروده است. اما بعدها هم که به تهران تبعید و در آن جا ساکن می شود، به رغم غلبه گرایش های سیاسی و کم رنگ شدن عنصر دین در ساختار فکری اش، بر باورهای دینی تاکید می ورزد و هم چنان «دین را اساس تمدن جهانی بشر می داند». او به خدایی که «بیرون ز حد» است و «ارغنون جهان را می نوازد» باور دارد و از ما می خواهد که «یک لحظه در هر کار» از وی غافل نشویم. به قرآن که می تواند ابزار اتحاد و اتفاق مسلمانان باشد ولی اینک فروغی ندارد هم اعتقاد دارد. بهار به مثابه مسلمانی شیعه، غالب حساسیت های شیعه را دارد. او در بلندترین قصیده دیوانش به حاکمیت شیعه در عصر صفوی اشاره کرده، آن را« رسمی همایون» دانسته است. در باور بهار «مسند شرع و سریر حکم» توامان اند و با جدایی «دین که هم کاسه سیاست بود و به قهر از آن جدا شد»، موافقت ندارد. او عامل اصلی این جدایی را سرمایه داری دانسته، معتقد است اینان سبب شدند که دین به دست عوام که «عدوی دین و کتاب پیمبر» و «بدعت آوردند»، بیفتد. او در یک قصیده طنز آمیز، استفاده ابزاری از دین را محکوم می کند و از کسانی که به مخالفان خود به جرم پرداختن به «کار ادارات دولتی» «وکیل شدن و از مشروطه حرف زدن» یا «روزنامه نویس و چیز فهم شدن» حمله می کنند، انتقاد می کند. او در جای جای دیوانش به اختلاف مسلمانان اشاره می کند و از «اخلاق تباه مرد و زن» سخن می گوید. بهار، به رغم مشغله های سیاسی بسیارش که او را به آدمی برون گرا و اجتماعی تبدیل می کند. به مثابه انسانی متامل از لحظه های شهودی و عارفانه غافل نمی ماند و هرگاه فرصتی می یابد، چونان «سلطانی نامور بر تختگاه تجرد» تکیه می زند و خود را «سلطان ملک فنا و منصوردار بقا» می یابد و « از دیده، طریق دل می بندد و از اشک روان به گِل» می نشیند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان