دراین مقاله دو مقاله از دو دانشمند ایران شناس‘جیمز راسل و شائول شاکد که در زمینه عرفان ایرانی آرای قابل توجهی عرضه داشته اند ‘ بررسی شده است . نکات مهم آن دو مقاله ذکر شده و بعضی ملاحظات دیگر هم از طرف نویسنده مقاله درباره آرای آن دانشمندان طرح گردیده است . حاصل کلام این که عرفان زردشتی مقوله ای است که درگاهان زرتشت و در طریقه های سه گانه زروانی و مهری و مزدکی جلوه کرده و خطوط اصلی آن را از روی مدارک باستانی ایران میتوان ترسیم نمود.
تأثیر و تأثر فرهنگ ها امری واقعی و پذیرفته شده است . تمامی تأثیرها از ناحیه فرهنگ غالب ‘ صورت می پذیرد.فرهنگی غالب است که با طبع و فطرت انسان سازگاری بیشتری داشته باشد و از سویی نسبت به زمان انعطاف پذیر و پویا باشد. ادب عربی به معنای اخص که در فرهنگ عربی از جایگاه مهمی برخوردار بوده در راستای این تأثیر و تأثر دارای سیر صعودی و نزولی جدی است . در بین همه عوامل مؤثر‘ ظهور اسلام تأثیری عمیق در اندیشه و لفظ شعر عربی داشته است . این تأثیر در دوره عباسی بیشتر در عرصه تفکر و اندیشه ظاهر است و در دوره پس از سقوط بغداد بیشتر در عرصه قالب های لفظی مورد کاوش قرار گرفته است . با توجه به اینکه ابن نباته در تاریخ ادبیات در زمره شعرای دوره سقوط قرار گرفته است ‘ بررسی تأثیر قرآن در شعر او می تواند درهم تنیدگی قرآن و شعر عربی را بازگو نماید.
دو شخصیت انوشیروان و بوزرجمهر از دیرباز در فرهنگ شفاهی و کتبی ایرانیان جای برجسته و متمایزی داشته است. این دو شخصیت که شاید برای اولین بار دقیقترین تفصیل چگونگی ساختن و پرداختنشان در شاهنامه فردوسی شکل گرفته است، عمق ریشهها و وسعت شاخ و برگشان از حدود مسلمات تاریخی فرا رفته و به قلمرو اسطوره و خیال راه یافته است. از ادغام این دو عنصر اسطورهای که یکی مظهر عدل و دیگری مظهر خرد بوده است، فرهنگ سیاسی ایران یکی از دیرپای ترین مسایل جوامع ایرانی، یعنی «عدالت اجتماعی» را مورد تامل و تفسیر قرار داده است. از اهم متون پایهای که در آن داستانهای مربوط به انوشیروان و بوزرجمهر آمده است، گلستان سعدی است. این مقاله به بررسی این دو شخصیت در گلستان سعدی می پردازد.