فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۰۲۱ تا ۵٬۰۴۰ مورد از کل ۱۱٬۲۵۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
بازخوانی سه گانه کورش صفوی در سبک هندی پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خرده گیری بر سنّت گونه بندی سبک های شعر پارسی و تقسیم آن به خراسانی، عراقی، هندی و بازگشت، پیشنهاد مدل نوینی در این باره و بحث بر سر سبک هندی و کیفیّت تکوین آن، موضوع سه مقاله از دکتر کورش صفوی است: «پیشنهادی در سبک شناسی ادب فارسی»، «نگاهی تازه به نظام سبک شناسی زبان و هنر»، و «نگاهی به چگونگی پیدایش سبک هندی در شعر منظوم فارسی». نگاه صفوی در این مقالات، نگاهی زبانشناسیک و معطوف به نظریّه های هاورانک، یاکوبسن و لیچ است. با وجود ستایش برانگیز بودن کوشش صفوی در این باب، می نماید که انتقاداتی به نظریّه وی وارد باشد. چنانکه برخی از ایرادات صفوی بر سنّت گونه بندی سبک های شعر پارسی، از الگوی پیشنهادی وی نیز برطرف نشده. همچنین به واسطه برخی پارادکس ها و نیز امکان استنباط های خلاف واقع بر مبنای برخی گزاره ها و مواردی دیگر، نظریّه صفوی از جهاتی آسیب مند شده است. در این جستار، پس از گزارشی اجمالی از نظریّات صفوی در سه گانه مذکور، کاستی های کار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
فروغی دیگر در تولدی دیگر
منبع:
آرش تیر ۱۳۴۳ شماره ۸
حوزه های تخصصی:
از بیناخوانش تا بینامتنیّت؛ روایت شناسی میراث عاشورا در آثار داستانی محمود دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیّات از هیچ زاده نشده است! هر متنی هنگام تولّد بر گسترة سفید کاغذ یا حتّی بر صفّة ذهن، از متون قبل از خود متأثّر شده است. این امر سبب شده تا مفاهیم بدیعی از قبیل بینامتنیّت و بیناخوانش در حوزة نقد نو جلوه گر شوند. در ادبیّات داستانی، آن دسته از منابع که استوارتر و جذّاب ترند، بنمایة خلق آثار دیگر می شوند. حماسة عاشورا از این زمره است. بر کسی پوشیده نیست که ذهن و اندیشة ایرانیان مسلمان با واقعة عاشورا عجین و به شدّت از آن متأثّر است. ادبیّات، به ویژه ادبیّات داستانی نیز به عنوان آیینه ای از باورها و رخدادهای اجتماعی، این واقعه را در خود بازتاب داده است و به ایجاد گستره ای انجامیده که آن را «ادبیّات عاشورا» نام نهاده اند. در این گستره، برخی از آثار به شکلی مستقیم به شرح وقایع عاشورا و قیام امام حسین(ع) می پردازند؛ مثل اشعار رثایی یا اشکال مختلف تعزیه. امّا دولت آبادی رمان نویس است و از همین رو، در مقام قیاس، تأثیرپذیری او از واقعة عاشورا شکل پیچیده و پنهان تری دارد. او با بهره گیری از قابلیّت های گوناگون این واقعه در زمینة خلاّقیّت ادبی، عناصری را از آن وام گرفته است. همان گونه که خود او نیز اذعان دارد، نقش تجربة شخصی وی در حوزة نمایش، به ویژه تعزیه در این میان انکارناپذیر بوده است. در این مقاله، در نظر داریم تا از دیدگاهی تطبیقی و با تکیه بر نظریّات بینامتنیّت و بیناخوانش، منبعث از ژرار ژنت و ژان بل من نوئل، نحوة بازتاب واقعة عاشورا را در آثار دولت آبادی بررسی کنیم.
نقد و بحث: ارزش میراث صوفیه (تألیف عبد الحسین زرین کوب)
منبع:
گوهر مهر ۱۳۵۷ شماره ۶۷
حوزه های تخصصی:
آیا قصه می تواند از حقیقت غریبتر باشد؟
حوزه های تخصصی:
نگاهی به اشعار مسعود سعد
منبع:
گوهر خرداد ۱۳۵۷ شماره ۶۳
حوزه های تخصصی:
نقد و بررسی داستان گشتاسب بر اساس نظریّة توهّم توطئه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریّة توهّم توطئه یا پارانویا، یک نظریّة مدرن سیاسیست که بر اساس آن، حاکم پارانوییک چنین می اندیشد که تمام کاینات در حال توطئه چینی علیه اوست و کشور را پیوسته دستخوش توطئه و براندازی از سوی دیگران می داند. او گاه بعمد می کوشد با توسّل به توهّم توطئه، نامشروع بودنِ حکومت خود و مشکلات داخلی را از کانون توجّه واقع شدن دور کند و توجّه مردم را به توطئه ها و کانون های بحران بیگانگان معطوف دارد. در این جستار با تحلیل داستان گشتاسپ بر مبنای نظریّة توهّم توطئه ، چنین استنباط می شود که گویا گشتاسپ نیز به دلیل چنین توهّمی، از یک هرم قدرت (لهراسپ، اسفندیار، رستم) سخت می هراسیده و از این رو در پی توطئه پردازی برای در دست داشتن یا از میان بُردنِ هر سه رقیب برآمده است. بنابراین شاید سخن چینی های گرزم و در بندشدنِ اسفندیار، اقامت دوسالة گشتاسپ در زابلستان و فرستادن اسفندیار به جنگ با رستم، همه ، نقشه هایی از پیش طرّاحی شده و درهم تنیده به وسیلة خود گشتاسپ بوده است تا با بحران سازی، هم بر نامشروع بودنِ حکومت و تصاحب تاج و تخت از پدرش سرپوش گذارد و هم رقیبان تاج و تخت خود را از میان بردارد. در فرجام گشتاسپ موفّق می شود با توسّل به توهّم توطئه، هم دو رقیب سرسخت خود، یعنی لهراسب و اسفندیار را از میان بردارد و هم با مخدوش کردنِ چهرة زابلیان به واسطة کشتن شاه زاده ای ایرانی، سال های سال بی منازع بر مسند قدرت نشیند.
در فراق مثنوی وصال
تحلیل معناشناسیک و ریخت شناسیک جدل گونه های هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جدل از گونه های بیانی قیاس در علم منطق است که به شیوه پرسش و پاسخ بین دو تن به کار می رود. در این جستار ابتدا با توجه به تعریف جدل و نوع مباحثات دیالکتیکی کشف المحجوب، تعبیر «جدل گونه» که حدودی معنایی و مصداقی مابین مناظره و جدل دارد، برگزیده شد. سپس کل جدل گونه ها تحت دو عنوان کلی تحلیل «معناشناسیک» و «ریخت شناسیک» مورد نقد و ارزیابی قرار گرفت. در بخش نخست، از رهگذر محتواشناختی جدل ها، مهم ترین دغدغه های فکری و عقیدتی صوفیان و عالمان دینی آن دوران به دست آمد و در بخش دوم، کلّ جدل ها از نظر شکل و ریخت کلّی توصیف شد و با این توصیف، سه ضلع اصلی مثلث جدل گونه ها تبیین شد که عبارت است از: مخاطب، شگرد، شکل؛ این سه عنصر در رابطه ای متقابل و متداخل، ساختار و هندسه غالب جدل-گونه های هجویری را ترسیم می کند. در این میان از مباحث گفتمان شناختی و جامعه شناختی اثر نیز غافل نبوده ایم.
بازشناسی دگردیسی فکری عاطفی قیصر امین پور در بستر گزاره های پرسشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاربردشناسی به کارکرد زبان در بافت مربوط است و هر جمله ثابت در بافت های متغیر می تواند کارکردهای متفاوتی داشته باشد؛ ازاین رو، معنا همان کاربرد است و مستقل از بافت وجود ندارد، اما نوع جمله ها از عوامل تعیین کننده در استنباط معانی است. جمله پرسشی در زبان فارسی دارای دوگونه ایجابی و غیرایجابی است. هدف از گزاره های پرسشی غیرایجابی یا بلاغی انتقال پیام به طرز غیرمستقیم و مؤثرتر است. قیصر امین پور در دفترهای پنج گانه شعری از گزاره های پرسشی به صورت گسترده و گوناگون استفاده می کند. پرسش های هریک از دفترها محصول اوضاع اجتماعی و افق های فکری عاطفی شاعرند و هرچه از دوره اول به دوره سوم نزدیک تر می شویم، ازنظر کیفی و ژرف اندیشی، خردمندانه تر و واقع گرایانه تر می شوند؛ به همین دلیل، با بررسی انگیزه های گزاره های پرسشی براساس فرایند زمانی می توان به بازشناسی دگردیسی فکری عاطفی شاعر دست یافت. مهم ترین این انگیزه ها عبارت اند از: 1) حیرت 2) تردید 3) انتقاد 4) امیدواری. حیرت در اشعار قیصر از یقین به آرمان های انقلاب و جنگ، به حیرت در خودشناسی و دست یابی به مقصود منجر می شود و تردید امین پور اساساً مربوط به دوره سوم و رهاورد حیرت هایش است و ابعاد اعتقادی و عمل گرایانه و واقع گرایانه را دربرمی گیرد. مهم ترین دگردیسی های فکری عاطفی شاعر عبارت اند از: 1) از یقین به تردید 2) از آرمان شهر به شهر و زندگی واقعی مردم 3) از فردگرایی به جمع گرایی 4) از نگرش به بینش یا از مشاهده به اندیشه 5) از پیروزی در جنگ به پیروزی بر جنگ 6) از نومیدی به امیدواری.
تذکره شعرا(10)
چند نکته از دیوان شمس
سبک جلال آل احمد
بررسیِ ابعاد استشهاد، به عنوان یک آرایه تعلیمی در منشآتِ قائم مقام، در مقایسه با گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منشآتقائم مقام فراهانی، تابعی از نثر گلستانسعدی شمرده شده است. منشآت، مجموعه ای از نامه ها، دیباچه ها، رساله ها و... است که قائم مقام در موافقت یا مخالفت به رجال عصر قاجار نوشته و به خاطر نثر شیوا و صحیحی که دارد، به عنوان نمونه یک نثر عالی در عصر قاجار، موردتوجه کارشناسان و منتقدان قرار گرفته است. صاحب نظران، بیشتر، جنبه های بلاغی منشآترا در زمینه سجع های دلپذیر و جملات کوتاه موردتوجه قرار داده، آن ها را با نثر گلستانمقایسه کرده اند، لیکن موضوع ابعاد و شیوه استشهاد به عنوان یک آرایه تعلیمی موردتوجه قرار نگرفته است. اگر ادبیات تعلیمی را نوعی آموزش پذیری فرض کنیم، آرایه استشهاد بیشترین نقش را در انتقال تعالیم ادبی بر عهده داشته است که در هر دو نثر منشآتقائم مقام و گلستانسعدی دیده می شود؛ تعالیمی که روشن کننده حقایق دیگری از تأثیرپذیری نثر قائم مقام از نثر گلستاناست. آرایه استشهاد که آن را ذکر آیه، حدیث و یا بیتی در تأیید دیدگاه نویسنده یا شاعر برشمرده اند، در نثر منشآت، در مقایسه با نثر گلستان، با تفاوت ها و مشابهت هایی همراه است و هریک از این تفاوت ها و مشابهت ها به منزله ترسیم خطی است که سطح تأثیرپذیری منشآترا از گلستانمشخص می کند. در این نوشتار، تفاوت ها و مشابهت های مورد ذکر عمیقاً موردبررسی قرار گرفته و در نهایت مشخص شده که نثر قائم مقام در منشآتدر زمینه استفاده از آرایه استشهاد به عنوان یک آرایه تعلیمی تا چه اندازه به هم نزدیک و یا از هم دور هستند.
بن مایه های اسطوره ای حکایت خیر و شرّ در هفت پیکرنظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از باورها و آیین های باستانی ملل مختلف در حکایت ها و افسانه های کهن آنان تجلّییافته اند. هدف پژوهش حاضر بررسی بن مایه های اسطوره ای حکایت خیر و شرّ در هفت پیکر نظامی گنجه ای و پیوند آن با شاهنامه فردوسی است. در این راستا، با روش توصیفی و کتابخانه ای و تحلیل محتوا، ارتباط حکایت خیر و شرّ در هفت پیکر با داستان کاوه و ضحاک در شاهنامه و پیوند این دو با یکی از باورهای بنیادین آریاییان، یعنی باور به اصل خوبی و بدی –کهبرخاستهازنبرداهریمنوهرمزددراسطورهآفرینشاست–بررسیشدهاست. این پژوهش نشان می دهد که حکایت خیر و شرّ از داستان کاوه و ضحاک تأثیر پذیرفته است؛ به گونه ای که حتّی در برخی از موارد می توان این حکایت را مکمّل داستان شاهنامه به شمار آورد.