طنز، هنری است برای مشخص کردن کجاندیشیها و عیبهای گردنکشان و مستبدان تاریخ و ازطرف دیگر بیانکننده فساد و جهل اجتماعی است که در لباس مثل و مشتقات آن چون ضربالمثل، ارسالالمثل و تمثیل بهتر وبیشتر از هر پوشش دیگری جلوه نمایی میکند و از این روی، طنز و مثل دو عنصر قوی برای مبارزه پنهان و آشکار با ناهنجاریها هستند.
طنز و شوخ طبعی در دنیای ادبیات و فولکلور جایگاه ویژهای دارد و بسیاری از دانشمندان به پژوهش درباره آن پرداختهاند. لطیفهگویی بخش مهمی از ادبیات با شکل و محتوای خاص زمان و مکان خود است که در واقع آیینه تمام نمای بسیاری از رویدادهای زمان خویش است
شوخ طبعی یا چنانچه ارسطو میگوید «گفتوگوهای سرگرمکننده» در آدمیان یک میل طبیعی است اما در اسلام، اعتقاد به نزدیک بودن روزداوری و توجه به جهان دیگر که توسط آموزگاران و واعظان دینی تعلیم میشده، دست به دست هم داده موجب شد که امر شادی و خنده و آثار ناشی از آن را حقیر جلوه دهد که از آن جمله ادبیات شوخ طبعانه را نام میتوان برد. اشارات قرآنی از قبیل این که «آنها باید اندک بخندند و بسیار بگریند، به پاداش آنچه کسب میکردند» (توبه،9/آیه 82) توجه بسیاری از شخصیت های پرهیزگار را به خود جلب کرد، به ویژه صوفیان سادهدلی که روزان و شبان میگریستند و اینان کسانی بودند که غزالی به تعبیر «بکائین» از آنها یاد میکنند.
ایران باستان چه قبل و چه بعداز پیدایش خط و رسم تاریخ نگاری و مطلب نویسی دارای زبان و کلام کامل در شرح مسائل و مصائب بوده و بنابه مرکزیت در بروز حوادث گوناگون و جدل های ملوکالطوایفی همواره در شرح و بیان ماجراها و سخنپردازی های گوناگون ید بیضایی داشتهاند و با نظم و نثر سیفالقلم روزگار خود بود و با تداوم حضور افراد فاضل و آگاه و نکتهسنج و نکتهپرداز، گل سرسبد و تحفقةالمجالس و اهل قلم و قدم و معرفت و آگاهی بودهاند ودر نظم و نثر مولد سخنورانی چون: فردوسی، حافظ، سعدی، خیام، مولوی و دیگر شاعران و افرادی بودهاند که تا دنیا باقی است مایه فخر و بزرگی و مباهات اهل ایرانند.