فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۲٬۱۵۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
عینیت گرایی پوزیتیویستی رهیافت غالب زبان علم در قرن بیستم است. همین امر مشکلاتی را در تحلیل زبان دین، که با امر قدسی و غیر تجربی سر و کار دارد، ایجاد کرده است. تحلیل گزاره های دینی با معیار تحقق پذیری، که فقط گزاره هایی را معنادار می داند که ما به ازای خارجی دارند، باعث شده تا زبان دین و عرفان نوعی زبان مهمل با گزاره های کذب تلقی شود. این زبان قواعد و بازی خاص خود را دارد که پی بردن به آن مستلزم نوعی نگاه پدیدارشناختی و ماهوی است. در این پژوهش، ضمن تعریف عرفان و تقلیل آن به تجربة عرفانی، شاخصه ها و نمودهای آن در زبان نشان داده شده است که محمل و بستر هرگونه ارتباط است. به این منظور منظومه های عطار (الهی نامه، منطق الطیر، و مصیبت نامه) بررسی شده است. این تحقیق نشان می دهد که زبان عرفانی منظومه های عطار پیش از آن که کیفیتی متناقض و تمثیلی در معنای رمزی عرفان داشته باشد، کیفیتی تعلیمی و آگاهانه دارد و در بیش تر موارد هنوز به شاخصة تجربة عرفانی نرسیده است.
بررسی تطبیقی ابعاد شخصیت ذوالنون در سه تذکره(طبقات الصوفیه، تذکرة الاولیا و نفحات الانس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبقات الصوفیهانصاری و تذکر ة الاولیاعطار و نفحات الانسجامی، از آثار مهم و مدون تاریخ تصوف هستند که در شرح حال و رفتار مشایخ این آثار، هدف، محتوا و طرز بیان مشترکی دارند. علاوه براین، در هرسه آن ها تحت تأثیر افکار و عقاید و اوضاع روزگار مؤلفانشان، به بخش هایی خاص از احوال و رفتار و اوصاف مشایخ توجه شده که از منظرهای مختلف قابل بررسی است. ذوالنون مصری یکی از برجسته ترین مشایخ صوفیه است که در این پژوهش، با بررسی تطبیقی گزارش تاریخی، وصفی و روایی شخصیت او در این سه اثر درمی یابیم که وجه اشتراک هر سه اثر، شناساندن استعلایی شخصیت ذوالنون درجهت تعلیم مبانی تصوف است، اما انصاری در عصر تعصب و مواجهه با درگیری های مذهبی و فرقه ای آن زمان و در مسیر تکوین مبانی تصوف، ذوالنون را عارفی متشرع و مذهبی می داند. عطار با استفاده فراوان از کرامات و بهره گیری ماهرانه از عناصر داستان، با نگاه انتقادی به روزگار پر از فسادش او را عارفی مبارز و مردمی می شناسد. درنتیجه تصویر ذوالنون در اثر عطار، با تصویر او در طبقات متفاوت است. جامی نیز سعی می کند بدون توجه به اوضاع اجتماعی خود، ذوالنون را صوفی معتدلی معرفی کند که رسالت تعالیمش، هدایت فرد به سوی مبانی اخلاقی است، عارفی معتدل و اخلاق مدار.
جایگاه عشق در تفسیر عرفانی عرایس البیان روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله عشق از قرن دوم هجری و در اندیشه عارفانی نظیر رابعه عدویه به طور جدی مطرح شد و در قرون بعدی به رغم مخالفت های برخی از فقها و اهل حدیث، همچنان به روند رو به رشد خود ادامه داد و در اندیشه کسانی چون روزبهان بقلی (608-522 ق.) به اوج خود رسید. روزبهان، بنای طریقت خویش را در تصوف بر عشق نهاد و این موضوع در عرفان وی بسیار برجسته و چشمگیر است؛ به گونه ای که در تمامی آثاری که از او برجای مانده، خصوصاً تفسیر عرفانی عرایس البیان، تأثیر نگاه عاشقانه او کاملاً مشهود است. تفسیر عرفانی عرایس البیان، با عباراتی ادبی دارای صبغه عرفانی در پی کشف معانی باطنی آیات قرآن است. این تفسیر که متأثر از تعمق ژرف روزبهان در باب کلام وحی است، بازتاب دهنده اندیشه های ناب او در باب عشق به حق و طریق وصول به آن است. در این بررسی می کوشیم جایگاه عشق را در این کتاب بازنماییم.
بررسی تجربه های عرفانی در تمهیدات بر اساس فعل با تأکید بر رویکرد نقشگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
جان آتش اندام
از افسانه تا حقیقت
جایگاه «علّت و معلول» و «اسباب و مُسبَّبات» در معتقدات صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«علّت و معلول» و «اسباب و مسبَّبات» از مباحث اعتقادی و کلامی صوفیه است. استنباط کلی از موضوع تاکنون این بوده که صوفیه علیّت را انکار می کنند و تنها حق تعالی را مؤثر و فاعل حقیقی می دانند. هدف این مقاله بررسی این موضوع و تبیین چگونگی اعتقاد صوفیه به آن است. این موضوع در متون مختلف صوفیه اعم از فارسی و عربی، نثر و نظم و نیز در کتب کلامی مرتبط با موضوع مورد مطالعه قرار گرفته و آنچه که مورد اعتقاد عموم صوفیه بوده از آن ها استخراج و استنباط شده است. نتیجه آنکه در اعتقاد صوفیه «علّت و معلول» چیزی است غیر از «اسباب و مسبَّبات». کل جهان و پدیده های آن معلول یک علّت است و آن «فعل خداوند» است که بی علّت است و غیر از این علّت و معلولی در جهان وجود ندارد. آنچه در این جهان وجود دارد و اصطلاحاً «علّت و معلول» نامیده می شود صوفیه آن را «اسباب و مسبَّبات» و در اصطلاح خود «عالم حکمت» نامیده و به آن معتقد بوده اند و علّت و معلول به این معنی را انکار نکرده اند. در اعتقاد صوفیه اسباب و مسبَّبات بر اساس سنّت های الهی عمل می کنند. آن ها می گویند خداوند قادر است بدون اسباب هم مسبَّبات را پدید بیاورد که به آن «عالم قدرت» گفته اند.
پژوهشی در شناخت عرفان ایرانی
حوزه های تخصصی:
فتوت نامه
از فتوت تا خاکساری
چهل مجلس
تحلیل محتوای کیفی و کمی گلشن راز شیخ محمود شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گلشن راز یکی از متون مطرح در زمینه عرفان نظری است و تأثیرپذیری شبستری از اندیشه های ابن عربی در این کتاب بر همه روشن است. این پژوهش به تحلیل محتوای گلشن راز می پردازد تا مشخص شود ابیات آن ذیل چه عناوینی تقسیم بندی می شوند و درنهایت اندیشه محوری و حاکم بر این مثنوی چیست. از آنجا که عرفان نظری بر سه قطب خداشناسی، انسان شناسی و عالم شناسی استوار است، ابیات کتاب ذیل این سه قطب قرار می گیرند. به منظور تحلیل محتوای متن، 70 درصد از کل ابیات نمونه گیری شدند و مشخص شد که هر بیت با درنظرگرفتن بافت هر واحد متن، ذیل کدام قطب قرار می گیرد. درنهایت بسامد هر قطب تعیین شد. نتایج نشان می دهد بحث درباره انسان و ارتباط حق-انسان بیشترین سهم از کل ابیات را دارد. این مسئله ریشه در این عوامل دارد: 1. شأنی که قرآن و حدیث برای انسان قائل اند، 2. بازبستگی شناخت خدا به شناخت انسان مطابق حدیث نبوی، 3. باور به کون جامع بودن انسان و واسطه فیض بودن انسان کامل در عرفان نظری، و 4. اهمیت سلوک نزد متصوفه و تلاش آنان برای رسیدن به وصال حق در عرفان عملی.
بازتاب اندیشة صوفیانه در داستان جمشید و خورشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«جمشید و خورشید» یکی از منظومه های داستانی از نوع نظیره هاست. سلمان ساوجی، از گویندگان قرن هشتم، این داستان را در سال 736 هحری قمری و در 2988 بیت به رشتة نظم در آورده است و به سلطان اویس ایلکانی تقدیم کرده است. این داستان اگرچه داستانی عاشقانه است و شباهت های زیادی هم با داستان های منظوم عاشقانة پیش از سلمان دارد، امّا شیوة پرداختن شاعر به آن به گونه ای است که می توان چنین استنباط کرد که سلمان در این منظومه به دنبال آن است تا با درآمیختن عناصری از تصّوف با داستان عاشقانة خود، آن را از شکل یک اثر تقلیدی صرف بیرون آورد و آب و رنگی از نوآوری بدان ببخشد. از این رو، مثلاً مهراب که از شخصیّت های تأثیرگذار در داستان است، بیش از آنکه یک ندیم برای جمشید باشد، چنان که در داستان های عاشقانه می بینیم، تا حدّ زیادی خواننده را به یاد پیر طریقت در رهنمونی سالک برای رسیدن به معرفت می اندازد. شخصیّت جمشید و رفتارهای وی نیز در این منظومه غالباً حاکی از آن است که سرایندة داستان در پی آن بوده تا او را در جایگاه سالکی قرار دهد که به دنبال رسیدن به خورشید است؛ خورشیدی که از آن می توان به «خورشید معرفت» تعبیر کرد. سرانجام هم در پی مجاهدت های پیاپی و گذشتن از موانع متعدّد که یادآور هفت وادی سیر و سلوک است، به مقصود غایی خویش از این سفر پرفراز و نشیب عشق دست می یابد. در این نوشتار بر آنیم تا شواهد گوناگونی را که بیانگر تأثیرپذیری شاعر از برخی اندیشه های صوفیّه است، مورد بررسی قرار دهیم.