در ادبیات ملل اسلامی درباره ابلیس و طرد یا دفاع از او، به تلویح و تصریح، سخنان بسیار زیادی گفته شده است. برخی از عارفان نامی ایران، در خصوص اهمیّت بنیادین این شخصیت مهم قرآنی، حقایق زیادی را در آثارشان آشکار کرده اند. عطّار، یکی از برجستگان بادیه سلوک، در باب تمرّد و تقرّب ابلیس در مقابل درگاه حضرت عزّت، نظریاتی متناقض در آثارش بیان کرده است؛ وی گاهی ابلیس را ابزار خداوند دانسته که همه اعمال او براساس قضا و قدر بوده است. در این تصویر، عطار هیچ تقصیری را بر ابلیس وارد ندانسته و او را در کسوت یک قربانی اندوهبار نمایش داده است که رازی شایسته را جست وجو می کند و گاهی ابلیس را به علت طغیان علیه مشیت الهی محکوم کرده و او را دشمن نفرت انگیز خداوند دانسته است. نگارنده در این مقاله، به روش تحلیلی و توصیفی، به نقد و بررسی جهان بینی عطار در باب ابلیس پرداخته است.
گربرزنی به تیر جفا موی موی ما آید نوای عشق زهر تارموی ما آیا حمد و ستایش الهی را با عشق رابطه و سروکاری هست ؟ عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ قرآن زبر بخوانی با چارده روایت لسان الغیب راه وصول به محبوب ازلی را عاشقی و رندی ومستی حقیقی از باده محبت هستی و سرنهادن برعهد ألستی میداند . طفیل مستی عشقند آدمی و پری مستی او در اثر مشاهده جمال یار است که در پی جذبه و وجدی که از ذات دوست رسیده فراهم آمده است . اما پیش از شناخت عشق ‘ شناختن حب و محبت و محبوب لازم مینماید . در قرآن کریم واژه عشق نیامده ‘ ولی در 83 مورد حب و مشتقات آن به کار رفته است . رسول اکرم (ص) و عارفانی بزرک چون قشیری و مولوی و سعدی و حافظ شیرازی و حاج مولی هادی سبزواری و حکیم الهی قمشه ای و انوار شیرازی رضوان الله تعالی علیهم اجمعین در معنای حب و عشق سخنها گفته و درها سفته اند . عشق صلح کل و باقی همه جنگست و جدل عاشقان جمع و فرق جمع پریشانی چند
مولانا سائل همدانی، عارف و شاعر قرن دهم هجری است. از شرح حال او اطلاعات اندکی از تذکره ها به ما رسیده است. او از نویسندگان دوره صفویه است که بنیان فکری خود را بر عشق و مباحث عرفانی نهاد و در این راه به جنون رسید. عوام حالات او را که از بیخودی عرفانی ناشی بود درک نکردند و او را به زنجیر کشیدند. او، سرانجام، در آوارگی جان باخت.
رساله ای که در این مقاله تصحیح و ارائه شده از آثار مکتوب به جا مانده از اوست. نثر این رساله فصیح و آمیخته به نظم است. موضوع آن عشق از دیدگاه عرفان است.
هدف از تدوین رساله بحث و تحقیق پیرامون معانی مختلف اصطلاحات عرفانی است . از دیدگاه نگارنده عوامل مؤثر در تفاوت معانی و اصطلاحات عرفانی عبارتند از : 1- اخلاف درجات شناخت به حقیقت توحید و معرفت 2- اختلاف در قدرت تمیز و چگونگی درک حقایق 3- ظهور تصنّع و عبارت پردازی در بیان احوال و مقامات 4- توجه به یک یا چند ویژگی برجسته 5- بیان آثار ونتایج به جای تعریف خصوصیت ذاتی یک حال یا مقام سهم مکاتب عرفانی در تغییر معانی اصطلاحات ، ارزیابی ملاکهای ارائه شده در تقسیم حوزه های عرفانی و طبقه بندی اصطلاحات ، از دیگر مباحث مطرح شده در این رساله است.
نظربازی در غزلیات سعدی نه تنها از منظر بسامد چشمگیر، که از نظر شیوه های اظهار هم متنوع است. تحقیقات پیشین عمدتاً با رویکردی محتوامحور و نگاهی عرفانی، به تبیین نظربازی پرداخته اند، اما لذت قرائت متنِ دربرگیرنده مفهوم نظربازی و نیز درک معنا یا معانی آن، در گرو کشف شیوه بیان راوی است. این نوشتار درصدد است تا نشان دهد که راوی غزلیات سعدی چگونه با ایجاد تصور تابوشکنی به مثابه نوعی تعلیق، ابتدا مخاطب را دچار نوعی پرسه کرده، سپس به معنای دلخواه خود می رساند. نتیجه حاکی است که راوی غزل برای طرح معنایی فلسفی یا عرفانی درباب کنش نظربازی، با درجاتی از تعلیق در سه لایه از بافت کلامی- بیت، غزل و کل غزلیات- سه سطح روایت می سازد که مخاطب در هریک از این سطوح، ظاهراً با شکلی از تابوشکنی روبه رو می شود. اما تنش به وجودآمده در هر سطح با توجه به بافت کلامی سطح بالا و یا در قیاس با هم، فروکش کرده، تصور تابوشکنی منتفی می شود. درنهایت مخاطب به سوی معنایی واحد یا غالب - اعم از فلسفی یا عرفانی- سوق داده می شود.
در جستار حاضر، استعاره مفهومی «جهان هستی، درخت است» در سه متن عرفانی انسان کامل عزیزالدین نسفی، مرصادالعباد نجم الدین رازی و معارف بهاءولد بررسی می شود. پرسش های پژوهش عبارت اند از: 1. نویسندگان این آثار کدام یک از دریافت ها و تجربه های عرفانی انتزاعی خود را درباره عالم هستی با بهره گیری از قلمرو مبدأ درخت تبیین کرده اند؟ 2. از انطباق میان حوزه مبدأ و مقصد در استعاره مفهومی مورد بحث، چه جفت های متناظری شکل گرفته است؟نگارندگان برای پاسخگویی به این پرسش ها، ابتدا به شیوه استقرایی متن های مورد مطالعه را واکاوی و شواهد کاربرد استعاره مفهومی «جهان هستی به مثابه درخت» را استخراج کردند. سپس به شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی داده های پژوهش پرداختند. دستاورد تحقیق بیانگر آن است که نویسندگان یادشده از این استعاره مفهومی به منظور بیان مفاهیمی چون مبدأ آفرینش، توحید ذاتی، انسان کامل، بلوغ و حریت، مبدأ ارواح، مبدأ عالم، وحدت وجود، مرگ و معاد استفاده کرده اند. بعضی از جفت های متناظری که در این آثار، از نگاشت درخت و اجزا و عناصر مربوط به آن بر پدیده های انتزاعی عالم هستی حاصل می شود عبارت اند از: «درخت/ جهان، آفرینش و هستی، زمین و آسمان (مجازاً دنیا)، جسم انسان»، «میوه/ انسان، حضرت محمد (ص)، روح انسان»، «تخم/ عقل اول، روح محمدی، گوهر ذات الهی»، «رسیدن و پختن میوه/ رسیدن آدمی به کمال» و «جداشدن میوه از درخت/ مفارقت روح از جسم».