فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۸۰۱ تا ۳٬۸۲۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
بررسی و مقایسه تحلیلی وجه دین ناصرخسرو و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و مقایسه تحلیلی آثار بزرگان علاوه بر نشان دادن تأثیرپذیری آن ها از یکدیگر می تواند در طبقه بندی و تقسیم جریان های فکری و ادبی یک فرهنگ مفید باشد. ناصرخسرو قبادیانی و جلال الدین مولوی بلخی ظاهرًا هم در اصول فکری و بنیان های اعتقادی و هم در تمثیل ها، تشبیه ها و تأویل ها همانندی های تأمل برانگیزی دارند. هدف این مقاله نشان دادن این اشتراکات با توجه به دو کتاب وجه دین ناصرخسرو و مثنوی مولوی است. این دو متفکر بزرگ همچنان که خود بیان کرده اند شعر و نثر را در راه بیان اندیشه ها و افکارشان به کار گرفته اند. با وجود تفاوت اساسی در حوزه اندیشه و خاستگاه فکری این دو شاعر، زمینه های مشترکی در آثارشان وجود دارد که توجه به خاستگاه جغرافیایی مشترک، تأویل گرا و معناپرداز بودن هر دو و نیز احاطه مولوی به آثار پیشینیان این اشتراکات را توجیه می کند. مواردی همچون لزوم تمکین و فرمانبری از مردان حق و ضرورت حضور صاحبان باطن برای هدایت خلق، اهمیت باطن و معنا در دوگانه بزرگ ظاهر- باطن (جسم - معنا)، پیوسته دانستن اطاعت از مراتب صاحبان دعوت و مرشدان حق، بلندی مقام علم و شرف آدمی بر دیگران به سبب داشتن علم، اهمیت فراوان جهاد اکبر، نادان دانستن بیشتر خلایق، اکتسابی نبودن علوم اولیا و انبیا، نکوهش تقلید، لزوم دست یابی به باطن قرآن، تقسیم امور به دو وجه کلی علم و عمل، یکی دانستن حقیقت ادیان و کتب آسمانی، وابسته دانستن شریعت های آسمانی به رمز و مثل، نشان حق داشتن همه چیز عالم (حتی جمادات)، تقسیم انسان ها در سه دسته کلی و تقدم شرفی جهان دیگر بر جهان مادی، از جمله این همانندی ها هستند. علاوه بر اشتراک در درون مایه ها، بعضاً تمثیل ها و تأویل ها و استشهادها و به طور کلی مایه های سخن مشابهند مانند تمثیل آیینه ناصرخسرو در برابر تمثیل مشهور شکار سایه مرغ مولوی و تمثیل درخت جوز.
سپری در هنر قصه گویی و شیوه های روایت قصه
حوزه های تخصصی:
شیخ شکر فروش (1)
منبع:
شعر بهار ۱۳۸۳ شماره ۳۵
حوزه های تخصصی:
رؤیت حق در نظر مولوی
حوزه های تخصصی:
مولوی از جمله نابغه هایی است که با داشتن ذهنی چندبعدی‘موضوعات گوناگون علوم انسانی را با عرفان درآمیخته؛مانند بحث کلامی"رؤیت حق" که اهل کلام در باب آن آراء گوناگونی ابراز نموده اند. اشاعره‘به رؤیت خدا در آخرت قائلند و معتزله منکر هرگونه رؤیت شده اند؛اما امامیه با نظری اعتدالی ‘معتقد به رؤیت روحی و قلبی حق در دو جهان هستند. درآثار مولوی نیز گرچه گاهی سخنانی به نظم یا نثر یافت میشوند که توهم رؤیت حسی را در ذهن پدید می آورند ؛ اما با توجه به فراوانی تعبیرهایی که از رؤیت قلبی نموده و سفارش های پیوسته ای که درباره ی باطن نگری و گذشت از ظواهر کرده‘است مخاطب را به اعتقاد خوداز رؤیت که همانا مشاهده ی حق‘در دو جهان به چشم دل است رهنمون می شود. همان چیزی که پیش تر ‘ سرور عارفان علی(ع)ابراز نموده و امامیه نیز بر همان اعتقادند. اینک تعبیرهای مولوی از رؤیت قلبی که ریشه ی آن را در عالم "الست " دانسته است: رؤیت به معنای وصال رؤیت به معنای رسیدن به مقام کشف و شهود در معنای دیدن جلوه های حق رسیدن به عین الیقین ‘تعبیر دیگریست از رؤیت خدا و به معنای درک معیّت حق با همه
شیخ صنعان
بازتاب رسالة تمثیلی قصه الغربة الغربیة و جغرافیای مثالی سهروردی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفاهیم جدایی از عالم علوی، غربت روح در قفس تن، و بازگشت به اصل در ادبیات عرفانی ایرانی- اسلامی، غالباً در آثار تمثیلی و با زبانی نمادین بیان شده است. یکی از مهم ترین این آثار رسالة کوتاه قصه الغربة الغربیة شیخ شهاب الدین سهروردی است. هدف ما در این مقاله این است که با روش توصیفی تحلیلی، مفهوم «غربت غربی» سهروردی در این رساله را که در قالب جغرافیای مثالی مطرح می شود، در مثنوی مولوی جست وجو کنیم و با توجه به تمثیل های شیخ اشراق، دریافت های تأویلی - عرفانی مولوی را طرح و تبیین نماییم و نشان دهیم که مشرق و مغرب مثالیِ سهرودی، ناکجاآباد و هورقلیای او و نیز اسیرشدن روح در چاه ظلمانی مغرب و طَیَران او که همان سیروسلوک به سوی مشرق عالم علوی است، در مثنوی چگونه نمود یافته است. از این طریق، به سرچشمه های مشترک این مفهوم، یعنی تأویل های قرآنی هر دو حکیم، دست می یابیم. شیخ اشراق و مولوی بلخی با تأویل قصص قرآنی و رموز این کتاب وحیانی توانسته اند نشان دهند که از طریق شهود، انسان می تواند هویّت نوری نفس را به دست آورد و در یابد که جایگاه اصلی وی این دنیا نیست و برای بازگشت به اصل باید به شهود و تجرید روی آورد.
مقایسه رباعیات دو مجموعه کهن/ «نزهة المجالس» جمال خلیل شروانی و «خلاصة الاشعار» ابو المجد تبریزی
پنچه تنتره در ادبیات سنسکریت و ادبیات فارسی
حوزه های تخصصی:
تحلیل محیط شهری و عناصر آن در داستان های کودک و نوجوان از سال 1370-1379(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات داستانی، یکی از گونه های ادبیات کودک و نوجوان است که به دلیل تنوع در موضوعات، شخصیت ها، محیط ها و... برای مخاطبان خود جذابیت بسیار دارد. از جمله موضوعات قابل بررسی در ارتباط با این گونه ی ادبی، رویکرد نویسندگان به محیط زندگی کودکان و نوجوانان در دهه های اخیر و شیوه ی بازتاب ویژگی های آن در داستان هاست. در این پژوهش، محتوای 411 داستان تألیفی کودک و نوجوان - از 20 نویسنده ی برجسته ی این حوزه- که برای نخستین بار در دهه ی هفتاد انتشار یافته اند، با هدف بررسی محیط شهری و ویژگی های آن در این داستان ها و میزان تأثیرپذیری نویسندگان از واقعیت های جامعه ی ایران در دهه ی هفتاد ، تحلیل کمّی و کیفی شده است. بر اساس نتایج حاصل از بررسی های انجام شده، شهر به عنوان محیط اصلی 200 داستان و یکی از محیط های توصیف شده در 31 داستان، در مجموع با 56 درصد، نخستین محیط داستان های کودک و نوجوان دهه ی هفتاد را تشکیل می دهد و در شکل گیری سیمای آن، سه عاملِ گرایش نویسندگان به خلق داستان های واقع گرا، گرایش آن ها به توصیف زندگی طبقات محروم جامعه و تفاوت زمان وقوع حوادث برخی داستان ها با زمان نگارش آن ها، نقش دارد
نقد ترجمه کتاب جواهر البلاغه
حوزه های تخصصی:
میدان شطحیات عرفانی
حوزه های تخصصی:
«شطح» به عنوان یکی از گزاره های اساسی در درک مفاهیم بلند عرفانی است که در گذر زمان در بستر فرهنگ عرفانی، محل بحث بوده است. درک این گزاره در گرو شناخت فضایی است که عارف در آن فضای معرفتی بر اساس چرخش های خود، حرکاتی را به جای می گذارد و هندسه زبانی و بیانی وی، به فراخور آن مقام عرفانی، شکل و ساختاری خاص به خود می گیرد. به عبارتی دیگر «شطح» حرکت و چرخشی خاص در فضایی خاص می باشد. بی گمان شناختن این فضای معرفتی، بسیاری از گره هایی را که در طول تاریخ حیات عرفانی بر مباحث معرفتی سایه انداخته است، باز خواهد کرد. بنیاد این گزاره عرفانی، بر حرکت های عارف در فضای ربوبیت پروردگار متعال استوار است. عارف در اندام برهان ربوبیت خداوند، در سایه تربیت ربوبی خداوند و استعداد و ظرفیت روحی خود، تحت تاثیر حرکات چرخشی آن فضای معرفتی، گفتاری نه چندان خوشایند طبع افراد ظاهر بین بر زبان جاری می کند که در آموزه های عرفانی از آن با عنوان «شطحیات عرفانی» یاد کرده اند. مقاله حاضر، به تبیین ماهیت شطح و نیز بستر و فضایی که شطح در آن معنا پیدا می کند می پردازد.
بررسی تطبیقی «عنوان» در رمان های ادبیّات پایداری با تکیه بر رمان های اُم ّ سعد و دا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«میهن» و «دفاع» از مضامین مهمّ ادبیّات پایداری هستند. این پژوهش برای پاسخ به این پرسش انجام شده است که چگونه در ادبیّات داستانی پایداری، اهمیّت مضمون دفاع از میهن می تواند در عنوان بازتاب داشته باشد؟ همچنین، چگونه «عنوان» به مثابة آستانه ای برای ورود به متن می تواند با بهره گیری از الگوی زن مادر به عنوان میهن، سبب شکل گیری اثری قابل توجّه در زمینه ادبیّات پایداری میهن محور گردد؟ برای این منظور با استفاده از پیرامتنیّت ارتباط عنوان داستان را با متن، در دو رمان ادبیّات پایداری «ام ّ سعد» اثر غسّان کنفانی و «دا» به کوشش سیّد اعظم حسینی بررسی می گردد. این دو داستان به عنوان دو اثر شاخص در ادبیّات پایداری انتخاب شده اند که می توان با آنها به پرسش پژوهش پاسخ داد. در هر دو داستان، «عنوان» درون متنی است؛ به این معنی که به متن داستان ارجاع دارد و نه بیرون از آن. در رمان «ام ّ سعد» نویسنده با به کارگیری مادر به عنوان نماد سرزمین فلسطین و انعکاس آن در عنوان داستان، داستانی میهن محور و قابل اعتنا در حوزه ادبیّات پایداری خلق کرده است، در حالی که در داستان «دا»، به رغم اینکه شخصیّت اصلی داستان بانویی مبارز و عنوان داستان به معنای مادر است، توجّه نکردن به ارتباط مادر و میهن، سبب شده این رمان نمونه خوبی برای ادبیّات پایداری میهن محور نباشد.
ترجمه ، تکلمه و بررسی احادیث مثنوی ، تالیف دکتر احمد خاتمی
حوزه های تخصصی: