فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۸۱ تا ۲٬۲۰۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
استعاره دستوری یکی از مفاهیم اساسی در دستور نظام مند- نقش گرا است که در سال های اخیر توجه پژوهشگران بسیاری را به خود جلب کرده است. یکی از مسائل مطرح در مورد استعاره دستوری بحث آموزش و یادگیری این نوع استعاره هاست. هلیدی( 1993) یادگیری استعاره دستوری را بیستمین ویژگی زبان آموزی می داند که دست کم تا نه سالگی نمود نمی یابد و در مرحله ثانویه یادگیری فراگرفته می شود. در پژوهش حاضر تلاش می شود چگونگی آموزش و یادگیری استعاره های دستوری در منابع درسی و نوشته های فارسی آموزان غیرفارسی زبان سطح پایه مورد بررسی قرار گیرد؛ برای این منظور، کتاب خواندن و نوشته های فارسی آموزان سطح پایه مرکز آموزش زبان فارسی دانشگاه امام خمینی(ره) بررسی شد. یافته های پژوهش بیانگر آن است که میزان و نوع استفاده از استعاره ها در کتاب و نوشته های زبان آموزان بسیار به هم شبیه است. استعاره های اسم سازی و وجهیت به ترتیب بالاترین میزان وقوع را در کتاب درسی و نوشته های فارسی آموزان داشته اند (هم در کتاب درسی و هم در نوشته فارسی آموزان اسم سازی و وجهیت بیشترین میزان را به خود اختصاص داده اند). همچنین، هیچ نمونه ای از استعاره های وجه و گذرایی در نوشته های فارسی آموزان ملاحظه نگردید؛ در حالی که در کتاب درسی چند مورد از استعاره گذرایی دیده شد.
کتاب شناسی حافظ در سال 1395
منبع:
حافظ پژوهی ۱۳۹۶ دفتر ۲۰
حوزه های تخصصی:
بررسی «چین» در داستان غنایی وامق و عذرای لامعی و ظهیر کرمانی وجمشید و خورشید سلمان ساوجی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال اول زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
1 - 15
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی به کشف روابط فرهنگى بین ملت ها و درک تحولات ادبى کمک شایانی می کند. این گرایش ادبی در برقرارى صلح و دوستی بین ملل مؤثر است. مقاله حاضر برای نیل به این هدف می کوشد تا با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی چین در داستان غنایی جمشید و خورشید و وامق و عذرا بپردازد. در منظومه غنایی جمشید و خورشید(763 ه.ق)، قهرمان اصلی داستان، خورشید، تنها فرزند شاپور چین، به دنبال رؤیای ماهروی، عازم سفر مخاطره آمیز می شود. او در پایان این سفر اسطوره ای است که به مرتبه انسان کامل واصل دست می یابد. در داستان وامق و عذرای لامعی، وامق پسرِخاقان چین است و طبیعتاً «چین» نقش چشمگیرتری نسبت به وامق و عذرای ظهیر کرمانی دارد. در داستان ظهیر، سفر به چین و عشق ِیکی از شخصیت های فرعی داستان به یکی از ماهرویان چینی است که اهمیت دارد و حوادث اصلی داستان را رقم می زند. عشق دراین چهار داستان، هدفی عالی تر را دنبال می کند و نتایج بزرگ و مهمی را برای عاشق به ارمغان می آورد. هدف غایی درچهار داستان غنایی مورد بحث تنها بیان یک ماجرای عاشقانه نیست، بلکه بیانگر وصول به مدارج کمال، طرح عواطف انسانی، مسایل روانی و درنهایت ایجاد التذاذ ادبی است. چین از روزگاران گذشته تأثیرات ژرفی برعرفان و ادب فارسی داشته است و در داستان جمشید و خورشید و هم در وامق و عذرا، نماد صورت و موطن زیبارویان و نگاره هاست.
سنخ روانی «آپولونی» و «دیونوسوسی» در اسطوره و عرفان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیچه برای تمدن تأثیرگذار یونان باستان دو اصل محوری تمدن ساز را معرفی می کند: اصل «آپولونی» و اصل «دیونوسوسی». اصل اول با بهره گیری از منطق خِرَد، ساختاربخش و قوام دهندة تمام امور و انتظامات دنیای یونیانیان بوده است و به شکل گیری فردیت یگانه و انحصاری انسان یونانی مدد رسانده است. اصل دوم با تکیه بر شور، جنون و سرمستی تلاش کرده است خود را از چهارچوب های نظام یافته و فردیت های محصور اصل نخست بیرون کشد و با وجد و هیجانات بی پایان، موجب فردیتی بزرگتر و فراگیرتر گردد. رشد و تعالی فرد یونانی در کشاکش و دیالکتیک مداوم این دو عنصر متضاد، با حرکتی جهشی به پیش رفته است. موسیقی و مجسمه سازی به عنوان ظرف این دو اصل عمل، و خِرَد و جنون یونانی را نمایندگی کرده است. این در حالی است که بنا بر شواهد و ادلة اسطوره ای، تاریخی و فرهنگی باید گفت که خاستگاه دو اصل متضاد یادشده، نه در یونان باستان، بلکه در ایران باستان بوده است. این نوشته سعی دارد ابتدا با تشریح ویژگی ها و اوصاف دو اصل آپولونی و دیونوسوسی، به خاستگاه ایرانی آن ها توجه کند و پس از بررسی پیشینه های حضور آن ها در تمدن کهن ایرانی، به نحوة تداوم آن ها در جریان های فرهنگی، به ویژه در جریان عظیم عرفان و تصوف ایرانی اسلامی توجه دهد. هنجارهای دوگانه در عرفان و تصوف که سوق دهندة سلوک صوفی است، ماهیت دیونوسوسی و آپولونی آشکاری را با ریشة ایرانی نشان می دهد.
فرانظریه توصیفی ادبیات کودک: طبقه بندی و توصیف زمینه های پژوهشی در نظریه ادبیات کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، ابتدا کوشیده ایم زمینه های موجود در نظریه پردازی ادبیات کودک را بر مبنایی عینی و منطقی در سه حوزه طبقه بندی کنیم. این حوزه ها عبارتند از: نظریات مربوط به وجود ادبیات کودک، نظریات مربوط به ماهیت و مسائل خاص ادبیات کودک و بازنگری در مفاهیم و مقولات نظریه های ادبی و روابط آن ها بر مبنای ماهیت و مسائل خاص ادبیات کودک و از هر مورد، نمونه هایی ارائه کرده ایم. سپس بر مبنای نمودار نقاط کانونی نظریات ادبی واندرگریفت، وضعیت نظریات ادبیات کودک را در این نمودار معین کرده ایم. با مشخص کردن رابطه دیالکتیکی نظریه و نقد ادبی نشان داده ایم که تولید نظریه ادبی متکی بر نقد ادبی نیز هست و در انتها با طرح ضرورت اندیشه پیچیده، به امکان های پیش روی نظریه پردازان آینده نیز اشاره کرده ایم. به این ترتیب، فرانظریه توصیفی نظریات ادبیات کودک را ترسیم کرده ایم که نمایی کلی از مسیرها و زمینه های پژوهشی حوزه ادبیات کودک را نشان می دهد.
بررسی نام جایِ «رودابد» در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهندگان شاهنامه آن گونه که باید تحقیقات چندانی دربارة مکان های شاهنامه انجام نداده اند، علاوه براین ضبط برخی از این مکان ها در نسخه های خطی وچاپ های شاهنامه نادرست وپریشان است؛ نسخه نویسان شاهنامه هم تلاش چندانی برای ضبط صحیح این نام ها انجام نداده وگاه به عمد آن ها را با نام ها وکلمات مأنوس در روزگار خود جایگزین کرده اند.آنچه در این مقاله به آن پرداخته شده است، بررسی و روشن کردن یک جای نام وطرح دو احتمال در مورد جای نام دیگری در شاهنامه است که از حیث جغرافیایی با جای نام مورد بحث کاملاً انطباق دارد. فردوسی در شاهنامه دو جا به ذکر «رودآبد» پرداخته که از نظر شاهنامه پژوهان شناخته شده نیست و ناشناختگی نام این شهر مایة برآشفتگی بسیار شده است. در این مقاله سعی شده ، به بررسی مکان این بوم و همسانی نام این شهر با «زورابد» شهری در نزدیکی سرخس با قدمت تاریخی پرداخته شود.نتیجه پژوهش حاضر، پیشنهاد این نکته است که«رودآبد» شاهنامه همان شهر «زورآبد»یا «زورآباد» تربت جام است که با نام جدید صالح آباد به پویایی و قدمت تاریخی خود ادامه حیات می دهد.
«تطبیق غنایی بیژن و منیژه در شاهنامه فردوسی و شاهنامه کردی الماس خان کندوله ای»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی که از دیدگاه تقسیمبندی جهانی محتوا در حوزه حماسی قرار میگیرد خالی از جنبه های غنایی نیست، بدون تردید توجّه به شاهنامه فردوسی و بالتّبع شاهنامهسرایی در میان اقوام مختلف ایرانی بدان حد اهمّیّت دارد که به فکر بازسرایی داستانهایی از شاهنامه به زبان خود برآمده اند، این انگیزه در میان قوم کرد به دلیل ویژگی های نزدیک زبانی و فرهنگی، جلوه ای خاص دارد. در این پژوهش سعی شدهاست داستان بیژن و منیژهاز شاهنامه کردی الماس خان کندوله ای که نمونه ای حماسی و به تقلید از بیژن و منیژه در شاهنامه فردوسی می باشد از دید غنایی و در دو حوز ه ی ابیات عاشقانه و احساسی - عاطفی«اعتذار، خمریّه، درخواست، شکواییّه، طنز و ریشخند، مدح، مرثیه، مفاخره و هجو» واکاوی گردد آنگاه با توجّه به مولّفه های فرهنگی دو زبان پارسی و کردی، علاوه بر بسامد موضوعات غنایی، وجوه اشتراک و افتراق آنها نیز مشخّص گردد.
بازکاوی «چلّه نشینی» در ساختار عرفان اسلامی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«چلّه نشینی» یکی از آداب ویژه، برای ارتباط خاصّ با حقیقت یگانه است که با جلوه های مشترک و گاه متفاوتی در فرهنگ ها و مکاتب عقیدتی و مسلکی در ایران و بخش هایی از اروپا و شرق آسیا ظهور و بروز یافته است. هدف از پژوهش حاضر، بازکاوی چلّه و چّله نشینی در عرفان شرقی و به ویژه عرفان اسلامی است؛ در این راستا به بن مایه های اجتماعی و تاریخی و ساختارهای فردی و سازمانی آن توجه شده است. ریشه «چلّه نشینی» را گونه ای اصیل از یکی از رسوم اعتقادی، مذهبی و عرفانی باید به شمار آورد که مقاصدی چون تسخیر عالم ماوراء الطبیعه، به خلوت پناه بردن از قیل و قال روزمره، پیراسته شدن از آلایش ها، آراسته شدن به صفات متعالی، خالص شدن روح به منظور هماهنگی با روح آفرینش و رسیدن به کمال حقیقی و حقیقت ناب را دنبال می کند. بر این اساس چلّه نشینی در دو مفهوم عامّ و خاصّ مطرح می گردد؛ در مفهوم عامّ، گوشه گیری های سالکان در ساختارهای اعتقادی، عرفانی و دینی مورد نظر است تا بتوان با توجه به مرز ظریف بین شیوه های سلوک، محدوده ای مشخص برای چلّه نشینی متصوّر شد. چلّه نشینی در مفهوم خاصّ، چلّه نشستن در زمان مشخص در خانقاه به منظور دست یافتن به کمال حقیقت است. این پژوهش به روش توصیفی و تاریخی بر اساس منابع کتابخانه ای و استناد به منابع کتبی صورت گرفته است.
نقش انگیزشی محتوا در گسترش و بهبود آموزش زبان فارسی و راهکارهای آن
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۶شماره ۵
111 - 123
حوزه های تخصصی:
در جهان پر رقابت امروز زبان های بیشتری تلاش می کنند تا به امپریالیسم زبان انگلیسی پایان دهند و می کوشند تا زبان بومی خود را به عنوان یکی از مهمترین شاخص های هویت ملی ترویج دهند. زبان از مهمترین عناصر فرهنگ ملی است و ارتباط میان فرهنگ و زبان همواره محل بحث بوده است اینکه آیا زبان بازتاب فرهنگ است و یا زبان فرهنگ را می سازد نشان از اهمیت و رابطه میان این دو مولفه دارد. اگر به انتشار فرهنگ ایرانی اهتمام داریم باید بحث آموزش زبان فارسی را به صورت جدی دنبال کنیم اما در وهله نخست باید مخاطبان را برای یادگیری این زبان ترغیب کنیم. زبان فارسی به عنوان یکی از شاخص های هویت فرهنگی ایرانیان از جایگاه ممتازی در منطقه برخوردار است. در رقابت میان زبان ها برای جذب فراگیران بیشتر، بحث نخست انگیزه مند کردن علاقه مندان به فراگیری زبان فارسی است. به عبارتی چرا باید فارسی یاد بگیرند. این بخش در واقع بعد تبلیغاتی برای جذب زبان آموز بیشتر است. انگیزش (motivation) در یادگیری زبان در تمام فرایند آموزش نقش موثری ایفا می کند. از گام نخست برای جذب مخاطب و تا روش تدریس، محتوا، ارزشیابی و غیره. اما در گام نخست بایستی مولفه انگیزش در جذب مخاطبان یادگیری زبان فارسی را جدی بگیریم. نیاز سنجی آنها و تعیین اهدافشان برای یادگیری فارسی کمک می کند تا تولید محتوا جهت دار و مناسب با ذائقه مخاطب شکل بگیرد. یکی از چالش های آزفا تولید محتوا مطابق با استاندارهای آموزش زبان دوم است. تولید محتوای جذاب مناسب با نیاز فراگیران، استفاده از ظرفیت های آموزش الکترونیک، بهره مندی از پتانسیل ادبیات فارسی؛ راهکارهای عملیاتی مانند استفاده از آموزش و پرورش برای ارتقای آموزش فارسی، همگی از روش هایی است که برای گسترش بیشتر زبان فارسی در این مقاله بحث خواهند شد.
رویکرد مولانا نسبت به فکر و اندیشه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در باور مولوی فکر نه تنها مهم ترین بخش وجودی انسان بلکه موجد عالم معنا و صورت است. انسان اندیشه ور و آگاه با به کارگیری فکر حقیقی و رویکرد های گوناگون آن سبب خلق و آفرینش در جهات مختلف زندگی (هنری،رفتاری، روحی و روانی) می شود. افکار ( لطیفه های غیبی ) مسبّب خیر و شرّ در عالم هستی اند و مادام مشغول جذب، دفع، اکل و صورت سازی هستند. مولانا فکر را در زمرة کمترین آکلان می داند و بر آن است که این نیرو موجب فربهی یا نزاری روح می شود. وی با رویکرد های متفاوت گاه ممدوح گاه مذموم از فکر یاد کرده است. دید متناقض گونه و پارادوکسیکال وی محل تأمل بسیار است. وی همگام و هم عقیده با عرفا و فلاسفه این قوه را در معانی و انواع کارکرد به کار برده است. وی بیشتر به کارکرد های عملی فکر ارزش و اعتبار می دهد و رویة نظری آن را زمینة بروز و ظهور آن کارکرد ها می داند.
تصویر شخصیّتهای عاشورایی در شعر عربی و فارسی موردپژوهی شعر «سید حسن حسینی» و«حسن السنید»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این جستار طی خوانش تطبیقی با در پیش گرفتن روشی توصیفی – تحلیلی به دنبال بررسی همسانیها و ناهمگونیهای این دو متن از دو فرهنگ و زبان متفاوت از حیث نوع تصویر شخصیت هاست. ترسیم بعد حماسی و انقلابی شخصیت امام در دودفتر، نگاه فرازمانی دو شاعر به ایشان وپیوند با عصر و جامعه حاضر، گرایش به پیچیدگی و پرهیز از صراحت گویی از اشتراکات دو دفتر بوده،در عین حال، تنوع و گستردگی ابعاد شخصیت، آمیختگی تصویر برخی شخصیتها با مفاهیم حزن و اندوه وتعدد از ویژگیهای دفتر شعر عربی است.
پیوندهای معنایی آیه الست و اعیان ثابته در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیه 172 سوره اعراف را برخی عارفان مسلمان با اعیان ثابته، که از اصطلاحات نظام فکری ابن عربی است، درپیوندیافته اند. این پژوهش بر آن است تا پاسخی برای این پرسش بجوید که مولانا آن گاه که در مثنوی به آیه الست استناد می کند، چه پیوندهای معنایی میان این آیه و اعیان ثابته ردیابی و رصد کرده است؟ بنابراین ضمن تعریف اعیان ثابته و برخی موضوعات فرعی وابسته بدان، بیت هایی از مثنوی مولانا که پیوندهای معنایی آیة الست با اعیان ثابته را دربردارد، به شیوة تحلیلی بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد که بخشی از کاربردهای آیة الست در مثنوی مولانا، مفاهیم محوری مشترک میان میثاق الست و اعیان ثابته را دربردارد. در این کاربردها به علم ازلی خداوند و ثبوت علمی موجودات اشاره شده و شهود اعیان ثابته به انبیا و اولیا نسبت داده شده است. نمونه هایی از طرح «هم زمانی» الست و اعیان ثابته و همانندی موضوعات «سرّالقدر» و «سابقة ازلی» را هم در این کاربردها می توان یافت.
بررسی تطبیقی مضامین همگون و ناهمگون بهاریه سرایی (در شعر سپهری و جبران خلیل جبران به صورت موردی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
175 - 193
حوزه های تخصصی:
طبیعت و مظاهر آن، از دیرباز در آثار ادبی و هنری، ظهور و حضوری گرم و پرنشاط داشته است، و از روزگاران قدیم مورد توجه شاعران فارسی زبان و عرب زبان بوده است. در شعر معاصر فارسی و عربی مضامین مشترک فراوانی در ادب دو شاعر نامدار، سپهری و جبران خلیل جبران مشاهده شده است. مقاله حاضر سعی بر آن دارد تا به روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی- تحلیلی، به بررسی علل و اسباب وجود مضامین مشترک و همگونی و ناهمگونی بهاریه سرایی در اشعار این دو شاعر بپردازد. از علل و اسباب وجود این مضامین می توان به مواردی همچون الهام پذیری از مکتب رمانتیک، عرفان شرق دور، تأثیرپذیری از اندیشه های عارفانه و صوفیانه، وضعیت نابسامان اجتماع، نقش محیط زندگی بر دوره کودکی و تأثیرپذیری از مکاتب هنری اشاره کرد.
بررسی تطبیقی لیلی و مجنون با اصلی و کرم آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۴۱
59 - 81
حوزه های تخصصی:
آذربایجان سرزمین بسیاری از داستان های عاشقانه است و «خسرو و شیرین»، «اصلی و کرم»، و«محمد و پری» نمونه های نابی از این داستان هاست. «اصلی و کرم» از جمله داستان های عاشقانه در سرزمین نظامی است که به زبان ترکی در میان مردم آذربایجان رایج است و شباهت های زیادی با داستان «لیلی و مجنون» دارد. داستانی که مردمان آذربایجان با آن زندگی می کنند و همچون «لیلی و مجنون» که نماد عشق اند، «اصلی و کرم» در ادبیات آذربایجانی نماد عاشقانه ها هستند. در این مقاله به بررسی تطبیقی بین دو اثر «لیلی و مجنون» در فارسی و «اصلی و کرم» در ترکی پرداخته شده است.
بررسی تطبیقی وصف طبیعت در اشعار ابن خفاجه و منوچهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۴۳
135 - 156
حوزه های تخصصی:
در این جستار وصف طبیعت در دیوان دو شاعر برجسته و بزرگ و قدیمی ایران زمین و عرب به نام های منوچهری دامغانی (433ق) و ابن خفاجه (533ق) مقایسه و بررسی شده است. وصف طبیعت مهم ترین موضوع ادبی در دیوان دو شاعر است که ابن خفاجه آن را در ادبیات عربی اندلس به یک نوع ادبی مستقل و جدا تبدیل ساخته است. در ادبیات فارسی هم منوچهری در جایگاه ویژه ای قرار دارد. این دو شاعر از بزرگان ادب در دو زبان مختلف هستند و دیدگاه وصف آن ها به زیبایی ظهور پیدا کرده است که ما در زمان فعلی با بعضی از این الفاظ بیگانه ایم و آن ها از لحاظ ثبت آثار تاریخی نیز مورد توجه قرار دارند.
تحلیل روابط معنایی واژگان به کاررفته در ادبیات داستانی کودکان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متن، حاصل هم نشینی نظام مند و بافت مدار سازه های زبانی در کنار یکدیگر است. بین واژگانی که یک متن را به وجود می آورند، روابط مختلفی برقرار است. از آنجا که بافت زبانی تأثیر زیادی بر درک مخاطبان از متن دارد، گزینش روابط مناسب بین واژه ها که بر معنای یکدیگر تأثیر می گذارند، می تواند از دشواری متن کاسته و به درک مطلب کمک کند. گزینش مناسب واژه و روابط واژگانی از اهمیت زیادی برخوردار است و اگر رعایت نشود، نه تنها از جذابیت متن می کاهد، بلکه مخاطب را در درک آن نیز دچار مشکل می کند. این تحقیق بر اساس مبانی نظری متکی بر روابط واژگانی، به بررسی میزان کاربرد هر یک از روابط معنایی در ده داستان کودکان متعلق به دو گروه ”الف“ و ”ب“ پرداخته است. در این تحقیق که داده های آن به روش توصیفی جمع آوری گردیده، پنج کتاب گروه سنی ”الف“ و پنج کتاب گروه سنی ”ب“ به لحاظ بسامد رخداد هر یک از انواع روابط واژگانی بررسی و با یکدیگر مقایسه شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که از میان انواع روابط واژگانی، نویسندگان کودک در هر دو گروه سنی تمایل دارند از دو رابطه تکرار و با هم آیی بیش از روابط دیگر استفاده کنند. همچنین بر خلاف تصور، رابطه هم معنایی در هر دو گروه کمترین بسامد را داشته است. نتایج این تحقیق برای نویسندگان و ویراستاران کتاب ها و مجلات کودکان قابل استفاده بوده و به شناخت بیشتر نسبت به آثار کودکان می انجامد.
تأثیر ژانر بر کارکرد گفتمانی شخصیت های زن در رمان نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله قصد دارد چگونگی تأثیر ژانر فانتزی بر کارکرد گفتمانی شخصیت های زن در رمان نوجوان و تمایل یا عدم تمایلشان به هنجارگریزی های جنسیتی را بررسی کند. بدین منظور دو رمان نوجوان به نام های بازگشت هرداد نوشته فریبا کلهر و پریانه های لیاسند ماریس نوشته طاهره ایبد را مورد بررسی قرار می دهیم. نوجوانان دختر قهرمان این دو رمان هستند و موضوع هر دو رمان پیروز شدن بر نیرویی متافیزیکی و آرام کردن دریاها است. هر اثر فانتزی به هرحال کم و بیش ریشه در دنیای رئال دارد و هرچه ساختار فانتزی اثر با فاصله گیری بیشتر از دنیای رئال بنا گذاشته شود، مجال بیشتری برای شکستن کلیشه های گفتمانی دنیای واقعی به دست می دهد. طبیعی است آثار فانتزی از لحاظ میزان بهره گیری از تخیل یا تطابق با واقعیت با هم متفاوتند. بنابراین هدف این مقاله مقایسه کارکرد گفتمانی شخصیت های زن، جایگاه اجتماعی آن ها، نسبت میان گفتمان بازنمایی شده در رمان و گفتمان اجتماعی فضای ایران و درنهایت میزان فاصله گیری از دنیای رئال در ساختار فانتزی رمان ها و تأثیر آن بر بازتاب موارد ذکر شده است. بدین منظور از شیوه «تحلیل انتقادی گفتمان» براساس متد نورمن فرکلاف استفاده می شود. بررسی ها نشان می دهد با وجود هنجارگریزی های جنسیتی در هر دو رمان که تحت تأثیر ژانر فانتزی آثار شکل گرفته است، بازگشت هرداد به دلیل دنیای فانتزی گسترده تر و عمیق تر از گفتمان اجتماعی معاصر ایران دور تر شده است و شخصیت محوری دختر کم تر تحت تأثیر هنجارهای جنسیتی ایرانی است.
هنر حافظ در ترسیم فراز و فرود ابیات بر پایه ی عنصر تضاد و تقابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تضاد و تقابل از جمله آرایه های بدیعی و زیبایی شناسی و از شاخصه های مهم در غزلیات حافظ است. حافظ با استفاده از عنصر «تقابل» به بزرگ نمایی و کوچک نمایی مضامین مورد نظر خود می پردازد و بیت را در یک چالش «فراز و فرود» قرار می دهد. منظور از بزرگ نمایی و کوچک نمایی بیان شگردیست که در راستای آن تقابل در ابیات بهتر می تواند اشخاص، مفاهیم و مضامین را در فراز و فرود ادبی نشان دهد. در این ترفند که از جمله شگردهای خاص محسوب می شود، شاعر با قرار دادن یک دسته از مضامین در فراز و دسته دیگر در فرود، حس احترام و ارادت ورزی؛ و غرور یا دلزدگی را نسبت به یک گروه به مخاطب القا می کند و با وارد کردن مخاطب به حوزه ی متن، سعی می کند هم از لحاظ صورت و هم از لحاظ مفهوم، با عقیده و نگرش شاعر، هم ذات پنداری کند. تقابل های بررسی شده در این مقاله تقابل های معنوی و تأویلی است که با توجه به تأویل متن قابل شناسایی است. در این مقاله فراز و فرودهای حافظ در سه موضوع مضامین عاشقانه، مدحی و مضامین اجتماعی بررسی شده. حافظ در مضامین عاشقانه سعی در بزرگ نمایی و اهمیّت دادن به مقام معشوق دارد. وی در اشعار مدحی خود نیز برای رسایی، تأثیرگذاری و انتقال حس ارادت ورزی به ممدوح کمک گرفته است. در بیان مسائل اجتماعی از شگردهای متنوعی از جمله طنز که گاهی با تقابل صورت می گیرد، استفاده می کند. حافظ پدیده بزرگی را با تقابل چنان به خردی تنزل می دهد که بزرگی طرف مقابل را دوچندان می کند و این اوج بزرگ نمایی است.
شخصیت دایه و دلّاله در داستان های شفاهی و رسمی(با تکیه بر داراب نامه ی بیغمی، فیروزشاه نامه، داراب نامه ی طرسوسی، سمک عیّار، سندبادنامه، طوطی نامه و جامع الحکایات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نمودهای بارز حضور زنان در داستان های ادبیات شفاهی و رسمی، به ویژه در داستان های عاشقانه که اغلب چهره ای مثبت و موثّر از زنان سالخورده را به تصویر کشیده شخصیت «دایه» است. دایه که اصلی ترین وظیفه اش شیردهی و پرورش فرزندخوانده در کودکی است، در دوران بزرگسالی دختران گاهی حتّی پررنگ تر از مادر در داستان حضور می یابد و فرزندخوانده را در سخت ترین چالش های زندگی اش یاری می دهد. افزون بر این، گاه دایه ها به عنوان یک رهنما یا یاریگرِ شخصیت های اصلی در داستان ظاهر می شوند و با استفاده از تجارب خود، در مواقع حسّاسِ داستان، گره گشایی می کنند. واسطه گری میان عاشق و معشوق، یاری رساندن به عاشق و معشوق در راه وصال، عیّاری و شجاعت و یاری کردن مبارزان و عیّاران، فعّالیّت اجتماعی سیاسی و نجات جان فرزندخوانده، ازجمله کارهایی است که از دایه ها در داستان ها پدیدار می شود. ازسویی، گاه درمقابل دایه های مثبت، عمدتاً در داستان های رسمی، با شخصیت دلّاله های قوّاده مواجه می شویم که در داستان های ضدّ زن، نقش معناداری را ایفا می کنند و تصویری منفی از شخصیت زنان را به نمایش-می گذارند. در این پژوهش به بررسی نقش ها و فعّالیّت های دایه در کتاب های داراب نامه ی بیغمی، فیروزشاه نامه، داراب نامه ی طرسوسی، سمک عیّار، سندبادنامه، طوطی نامه و جامع الحکایات پرداخته می شود. هدف این پژوهش تبیین یکی از ابعاد مختلف شخصیّت زن در ادبیات عامه و بازتاب آن در آثار ادبی است که به لحاظ فرهنگی در جریان فکری جامعه اهمیّت می یابد.
بحثی درباره انتقال شکست منوچهر از افراسیاب به نوذر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعضی از روایت های شاهنامه با دیگر منابع متفاوت است. یکی از دلایل این تفاوت، تغییراتی است که در روایت های حماسی رخ می دهد و به بعضی از منابع می رسد که یک نمونه از این تغییرات، انتقال یک خویشکاری، عمل و... از شخصی به شخص دیگر است. از نمونه های این مقوله، انتقال شکست منوچهر از افراسیاب به دوران نوذر در شاهنامه است. این جنگ که در اغلب روایت های قبل، هم زمان و حتی بعد از فردوسی به منوچهر منسوب بوده، در شاهنامه به دوران نوذر منتقل شده است. در این مقاله سعی شده پس از بررسی روایت ها، اصالت آنها و علت این انتقال روشن شود. نتایج پژوهش نشانگر این است که از طرفی منوچهر در گذر زمان، چهره ای مینوی یافته و از طرفی، نوذر چهره ای منفی پیدا کرده است. بنابراین می بایست در آغاز، این شکست در دوران منوچهر بوده و در روایت های متأخر و نزدیک به عصر فردوسی به دوران نوذر منتقل شده باشد.