گرشاسب، یکی از مشهورترین پهلوانان ایرانی است که بخش های مهمی از ادبیات اسطوره ای و حماسی ما در توصیف اعمال او و فرزندانش (نریمان، سام، زال، رستم، فرامرز، و برزو) است. در اوستا نام او "گرشاسب" و لقب او "نریمان" از قبیلة "سام" است، یعنی نام و لقب و خانواده او "سام نریمان، گرشاسب" است. اما بعدها لقب و نام خانواده او را به ترتیب فرزند و نوه او پنداشتند.توصیف اعمال او از جمله کشتن اژدهایی هراسناک و نیز دیوی سهمناک در بخش هایی از اوستا آمده است. گرشاسب یکی از یاوران و همراهان "سوشیانس" است که در آخر زمان به یاری او می شتابد و ضحاک را که از بند رسته است می کشد. در متون دوره پهلوی و ادبیات بعد از اسلام، شخصیت گرشاسب کم رنگ شده است و بسیاری از اعمال او به نوه اش "سام" انتساب داده شده است، به طوری که در شاهنامه کمتر نشانی از او دیده می شود و تنها در یکی از روایت های الحاقی شاهنامه به اختصار از پادشاهی او یاد شده است. در این مقاله تحول شخصیت گرشاسب در متون مختلف بررسی شده است.