فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۰۱ تا ۱٬۷۲۰ مورد از کل ۵٬۵۲۶ مورد.
نامه های نامی مولانا عبدالرحمن جامی
حوزه های تخصصی:
وامق و عذرای نامی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وامق و عذرا، میرزا محمد صادق نامی، به کوشش رضا انزابی نژاد - غلامرضا طباطبایی مجد، مرکز نشر دانشگاهی، تهران ????، بیست و چهار+??? صفحه. میرزا محمد صادق موسوی اصفهانی، متخلص به «نامی»، منشی و وقایع نگار دولت کریم خان زند و شاعر خوش قریحه نیمه دوم قرن دوازدهم هجری است که در سال 1204 ق در گذشته است. وی مولف تاریخ گیتی گشای (در تاریخ زندیه) است، که اول بار در 1357 با تصحیح و مقدمه شادروان سعید نفیسی به چاپ رسیده است. همچنین پنج مثنوی به تقلید از خمسه نظامی گنجوی سروده، که خود آن را نامه نامی خوانده، و مشتمل است بر: درج گهر، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، وامق و عذرا، یوسف و زلیخا. از چهار مثنوی نامی، دستنویس هایی بر جای مانده، اما از نسخه یوسف و زلیخای او نشانی در دست نیست (مقدمه وامق و عذرا، ص ده). در فهرست نسخ دارالکتب قاهره، پنجمین مثنوی نامه نامی (نسخه آن کتابخانه)، به جای یوسف و زلیخا، با عنوان ویس و رامین معرفی شده است (منزوی، فهرست نسخه های خطی فارسی، تهران 1351، ص 3261 و 3306) و، اگر این عنوان درست باشد، ظاهرا احتساب یوسف و زلیخا جزو نامه نامی اصلا سهو بوده است. وامق و عذرا چهارمین مثنوی از خمسه نامی است که در 2716 بیت، در بحر رمل مسدس محذوف (یا مقصور)، سروده شده و چندین ساقی نامه در ضمن آن آمده است. در این مثنوی، چنان که مصححین نیز نوشته اند، «زبان شاعر پخته و تصویرها دل پذیر و استوار و در خور یک منظومه غنایی است» و بعضی نکات لغوی از آن مستفاد می شود. (مقدمه وامق و عذرا، ص یازده) ...
خاطرات احتشام السلطنه
ممدوح محبوب در غزل های عاشقانه سعدی
حوزه های تخصصی:
نویسنده مقاله به شعرهای مدحی در غزل های سعدی می پردازد و شعرهای عاشقانه ممدوح محبوب در میان غزلیات سعدی را از چهارصد غزل بیشتر می داند و میگوید همه آن غزل ها خواندنی و شیرین و شگفتآور هستند. مدحیه های سعدی حکایت از دعا و پند و مصلحتاندیشی دارد و مداحی گزافه گویی در آنها نیست. وی با آوردن چندین غزل مدحگونه و تفسیر آنها به توصیف روش مدحیات سعدی در غزلیاتش میپردازد و آنها را نوعی زیرکی و مصلحتاندیشی شاعرانه میپندارد.
نحوست بی معنی کواکب
آرش کمانگیر
خسرو و شیرین در دو روایت
نام دهی در شخصیّت پردازی: فتنه یا آزاده؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فردوسی و نظامی هر دو داستان بهرام گور و کنیزش را در شکارگاه روایت کرده اند. در این پژوهش به چگونگی فرآیند اسم گذاریِ «متفاوتِ» یک «شخصیّتِ واحد» در این دو روایت پرداخته می شود. بررسی شخصیّت پردازی با تمرکز بر مقولة «فرآیند نام دهیِ شخصیّت ها» نکته ایست که در پژوهش ها کم تر بدان توجّه شده است و نگارنده در این مقاله بر آن تمرکز می کند. نام کنیزکِ بهرام در روایتِ فردوسی «آزاده» و در روایت نظامی «فتنه» است. پرسشِ اصلی نگارنده در این پژوهش عبارت است از این که در این داستان شخصیّت پردازی از طریق نام های تمثیلی (نمادین) چگونه تقویّت می شود؟ برای تحلیل این امر، بررسی چگونگیِ شخصیّت پردازی و کانون سازی ضروریست. طبق نتیجة بدست آمده، نام گذاری ها با «ژانرهایِ» این روایت ها کاملاً متناسب و هماهنگ است. به عبارت دیگر، تفاوت میان دیدگاه و انگیزه های فردوسی و نظامی که به خلق ژانرهای متفاوت نیز می انجامد، سبب روایت گری و بالتّبع نام گذاری هایِ متفاوت دو شاعر در داستانی یگانه شده است.
بررسی و تحلیل آخر خوش شاهنامه با تأکید بر مبانی سنت شفاهی روایات حماسی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثل «شاهنامه آخرش خوش است» مثلی معروف در فرهنگ عامه ایرانیان است که بار معنایی آن دو وجه مختلف دارد. غالب محققان این مثل را کنایه و اشاره ای طنزآلود به اتفاقی ناخوشایند در پایان اثر استنباط کرده اند(1). اما به نظر می رسد که لااقل در فرهنگ عامیانه و در ادبیات شفاهی نقالان، این مثل در حالت عکس نیز کاربرد داشته است. مقاله حاضر بر آن است تا با گزارش بنیادها و دامنه داستانی دو سنت نسبتاً مستقل «رسمی» و «غیر رسمی» روایات حماسی ایرانی، ضمن تأکید به وجه تعریضی مثل مذکور، پنجره ای تازه در استدراک برخی معانی و مفاهیم حماسی بگشاید. بدین منظور، مبحث اصالت و گستردگی سنت کهن شفاهی اساس کار این تحقیق قرار گرفته و بنا به ضرورت موضوع، ساختار و فرم دو شاخه تنومند از روایات شفاهی ایرانی یعنی «حلقه حماسی سیستانی» و «شاهنامه کردی» را که محتملاً از دسترس گفتمان تأثیرگذار «روایت رسمی» مصون مانده اند به بحث کشیده است. استنباط این تحقیق چنین است که مثل «شاهنامه آخرش خوش است»، در سطح درک و دریافت برخی راویان و حماسه خوانان از شاهنامه، در سنت روایت شفاهی، معنایی دگرگونه یافته است. همچنین این تحقیق نشان می دهد که روایت شفاهی شاهنامه گاه چه تفاوت های بنیادینی با روایت فردوسی پیدا کرده و این دو، از منظر ساختار و درون مایه، دارای اختلاف های چشمگیری هستند. بنابراین پایان خوش شاهنامه، در بخشی از سنت روایت شفاهی، به بازگشت قدرت به گروه پهلوانان شاهنامه و انتقام گیری آذربرزین فرزند فرامرز از بهمن، آخرین شاه کینه جوی کیانی اشاره می کند.
مروری بر فرم های مشابه فولکلور در جهان
حوزه های تخصصی:
بحث استقرائی در اطراف یکی از معمیات حکیم انوری علیه الرحمه
حوزه های تخصصی:
داستان یک مناظره ادبی
حوزه های تخصصی: