بیان انتقادهای تلخ به گونهای شیرین، عفیف و منصفانه، زمانی رشد مییابد که اعتقادی به اصلاح جامعه از درون به صورت دوجانبه (فرهیختگان و مدیریت کلان جامعه) وجودداشته باشد.
بعداز انقلاب، شاهد تولد طنزهایی قوی هستیم که متعرض دشوارترین موضوعهای سیاسی جامعه شدهاند.
در مقام به کارگیری صحیح طنز در یک رسانه فراگیر، سهعامل باید گردهم آیند تا جایگاه واقعی برای این ابزار موثر در حفظ سلامت جامعه ایجاد شود:
1- شناخت دقیق شیوههای پردازش هنرمندان و روش های بیان تلطیف شده واقعیت های تلخ که ادبیات غنیما، طنزپرداز را از آن برخوردار میسازد.
2- آشنایی عمیق با مسائل و معضلات اجتماعی
ازنظر «معنیشناسی»، طنز واژهای است دارای بار ارزشی و اجتماعی. از آنجا که هدف اصلی مقاله حاضر روشنی بخشیدن به «نقش اجتماعی هنر طنز» است، در ابتدا باید آشنایی مختصری با محتوای این «بار» پیدا کنیم تا داوری بعدی ما درباره موضوع، مقرون به صواب باشد.
معانی واژه طنز درزبان فارسی عبارتند از: «مسخرهکردن»-«طعنهزدن»-«سرزنش کردن»-«عیب کردن»-«برکسی خندیدن»-«ریشخندکردن»-«سخن به رموز گفتن»-«لقب کردن»-و«نازکردن».
سالن نمایشهای طنزگونه، برای تماشاچی، محل تخلیه تنشهایی است که زندگی اجتماعی خارج از سالن براو وارد آوردهاست.
هر امرخندهآوری را نمیتوان طنز نامید زیرا طنز امر نشاطآور بلند مرتبهای است که اعتبار و ارزش آن به دلیل جنبه هنری آن است.
هنر طنز، عزت نفس استفادهکنندگان از آن را تقویت میکند و این همان چیزی است که برای تسلای روان آحاد جامعه افسرده، مفید است.
طنز نیز مثل هر امر دیگری نسبی است، یعنی در زمانهای مختلف و شرایط گوناگون تغییر میکند. امکان دارد در برههای طنز ازبین برود و جایش را به انواع دیگر هنر دهد. بررسی علتهای بروز این تغییرات لایههای زیرین خاستگاه اجتماعی طنز را تشکیل میدهد.
میتوان شوخی و کمددی را ابزاری دانست که در راستای ایجاد تعادل روانی اجتماع نیز دارای اهمیت و کارکرد ویژهآی است که افراد با توسل و تمسک به آن خود را از زیرفشار مشکلات و رفتارهای جدی و خشن اخلاق گرایانه اجتماعی که در آن زندگی میکنند، میرهانند.
با درنظر گرفتن این مساله که خنده از یکی به دیگری سرایت میکند، باید این خصوصیت را برای کارهای کمیک به عنوان یک امتیاز تلقی کرد، امتیازی که تلویزیون فاقد آن است
هنر وادی کمال و کمال محض خداوند است و از این رو هنرمند که سالک این وادی است با خلق اثر هنری خود به آرامش میرسد و مخاطبش را نیز به آرامش میخواند؛ در این میان «طنز» به سبب قابلیت های ویژه و ماهیت تفکیک ناپذیرش از زندگی روزمره، تمایلات، هیجان ها و دلواپسی های انسان، در این زمینه نقشی کارسازتر برعهده دارد.
برای بررسی فرایند آرامش بخشی طنز ابتدا حوزههای مشترک طنز و روانشناسی را از نظر میگذرانیم.
سیستمهای تشکیل دهنده ارگانیسم بدن تحت تاثیر متغیرهای مختلفی هستند که این متغیرها باعث پیچیدهشدن رفتار انسان میشود. این ارگانیسم، در محیطی زندگی میکند که محرک های مختلف بهطور دایمی آن را تحت تاثیر قرار میدهد. روانشناسان برخی از این محرکها را که برای انسان لذتبخش هستند فشارهای روانی مطلوب نامیدهاند و برخی را که موجب آزار و اذیت انسان میشوند باعنوان فشارهای روانی نامطلوب معرفی کردهاند این دسته از محرکها میتوانند اثرات مخرب زیستی - روانی - اجتماعی را در انسان باعث شوند.
در زمانه ای موسوم به عصر ارتباطات و در روزگاری که کره ارض را به اندازه دهکده ای برش داده اند تا همه مردم از حال و مال و کار و بار هم آگاه باشند و در به هم زدن پلکی دست محبت به سوی هم یازند و درخانه قاره همسایه - هر چند آن سوی صورت الارض - به گاه دل خواه حاضر شوند و جام شوکران هجران را به آوای صوتی یا آبگینه تصویری با شیرینی وصال تاخت زنند تا غم غریبی و غربت در حاشیه آبی فراغت قربت به آرامش نشیند و .. آری در زمانه ای از این دست صدا وسیما بی رقیب ترین وسیله ارتباط جمعی است که راه خود را از کانون حوادث شهرها تا زیر جل ده کوره ها کشیده است .یکی از کاربردهای رایج طنز در انتقاد از نابسامانی های اجتماعی و ثبت حقایق تاریخی است .
طنز مذهبی چنان است که ادیب یا شاعر جامه نظم و نثر با اتکا بر اعتقادات مذهبی ( وگاه دینی) خود بخواهد مذاهب و معتقدات دیگر را از طریق طنز مسخره کند و علاوه بر آشکار ساختن عیب ها و کجروی ها ایشان بدین وسیله بر حقانیت مذهب و مرام خود اصرار ورزد.وجوه طنز در اشعار ناصر خسرواز چهار گونه خارج نیست : الف : طنز الفاظ و کلمات ب:طنز ترکیبات و تعبیرات ج:برخی ابیات که معانی طنز آمیز دارندد:ادبیات و معانی بلندکه آمیخته به طنز و در مذمت مخالفان هستند.
حکایت منظوم که شکل تمثیلی آن همیشه وسیله مناسبی برای تعلیم شعر فارسی تلقی شده است ، میدانی برای لطیفه پردازی و قصه کوتاه یافته است . این قصه های منظوم کوتاه که ادبیات اخلاقی و صوفیانه ما از آن سرشار است ، از طریق تمثیل ، تعلیم می دهند ، خاصه برای کسانی که تمثیل برای دریافت ذهنشان مناسب تر است تا استدلال ، افسانه تمثیلی که قهرمان آن یکحیوان است ، نزد عطار ، مجال خوبی برای بیان حکایت های آموزنده است ، چنان که این میراث لقمان حکیم در شعر فارسی ، سابقه ای عرفانی دارد درحکایت های منظوم غالبا نه حرکتی هست و نه ایستایی آنچه هست ، فکر است و لطیفه ای که انسان را به تفکر و عبرت وا می دارد اما سادگی و زود باوری کودکانه ای که در آت وجود دارد بهنکته ها چاشنی دیگری می بخشد.