تحلیل معرفت و چالش های معاصر
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر، رویکردهاى گوناگونى در معرفت شناسى مشاهده مى شوند. در رویکرد مبتنى بر فلسفه تحلیلى، یکى از مباحث مهم و بنیادین «تحلیل معرفت» است. بسیارى از معرفت شناسانى که چنین رویکردى دارند به تحلیل فلسفى یا تعریف حقیقى آن پرداخته، پس از نقد تعریف سنّتى «معرفت»، تلاش کرده اند نقص هاى آن را ترمیم کنند و در نتیجه، تعریفى جامع و مانع ارائه دهند. اختلاف میان این عده درباره تعریف «معرفت» و بیان مؤلّفه ها یا شرایط آن و نیز درستى یا نادرستى اصل تحلیل، به رغم سال ها بحث و پژوهش، عمیق تر شده است. در مقابل، عده اى بر اساس مبانى ویژه خود، تحلیل معرفت را نادرست مى دانند.
به نظر مؤلف، نه تنها به تحلیل فلسفى معرفت و تعریف حقیقى آن نیازى نیست، بلکه حتى این کار ناممکن است. اگر «معرفت» به تعریف نیاز داشته باشد، تعریف قراردادى کفایت مىکند. در واقع، نظر نگارنده درباره این مسئله دو جنبه دارد: سلبى و اثباتى. جنبه سلبى آن تردید در امکان دستیابى به تحلیل دقیق معرفت یا انکار آن است، و جنبه اثباتى آن ارائه راه حلى براى حل مسئله. البته برخى از معرفت شناسان معاصر بر اساس مبانى ویژه خود، به نتیجه اول رسیده اند؛ اما به جهت دوم تاکنون توجهى نشده است. این مقاله تلاش کرده است راه حلّى براى مسئله مزبور ارائه دهد که با آن مى توان به این نزاع طولانى خاتمه داد.