احمد عبادی

احمد عبادی

مدرک تحصیلی: دانشیار دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۴۶ مورد.
۱.

دین پژوهی شناختی و دشواره تبیین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دین پژوهی شناختی طبیعت گرایی روش شناختی تبیین علمی روش شناسی دین پژوهی کثرت گرایی روش شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۳ تعداد دانلود : ۸۷
تا چه میزان الگوهای دین پژوهیِ حاصل از تحقیقات شناختی موفق بوده اند؟ هدف مقاله پاسخ به این پرسش است. مطالعه شناختیِ دین حوزه ای است که روش ها و نظریه های علوم شناختی را برای فهم چگونگی ایجاد و انتقال افکار، باورها و رفتارهای دینی به کار می گیرد. انگاره اصلیِ مقاله آن است که اگر الگوهای شناختی مسئله تبیین را حل نکنند، عملاً طرح و برنامه مطالعه شناختیِ دین با تردید مواجه خواهد شد. تبیین های شناختی از چند جهت قابل نقد و بررسی اند و از این رو تا رسیدن به الگوهای خوب فاصله دارند. (1) مبانی نظری: شناخت سوم شخصی و بیگانه با تجربه زیسته دیندار دارند. بر خلاف ادعای این تحقیقات، شناخت تأملی و شهودی در دینداران توأمان است. این تبیین ها تأکید صرف بر طبیعت گراییِ روش شناختی دارند که این با چندتباری بودنِ مسائل دین همخوانی ندارد. (2) نگاه حذف گرایانه: این تبیین ها مؤلفه های مهم در شکل گیری، تداوم، تقویت و رواج باورهای دینی همچون جریان وحی و نبوت، تربیت، اجتماع و فرهنگ را نادیده می گیرند. (3) شواهد علمی: تکرار و همانندسازیِ تجربه دینی با تبیین های علمیِ عصبی شناختی در محیط آزمایشگاهی دشوار است. نتایج برخی تحقیقات با نظریه ابزار بیش فعالِ کشف عامل همسویی ندارد. افراد اوتیستیک خلاف ادعای نظریه اطلاعات اجتماعیِ راهبردی را نشان دادند. ضمن بحث از دشواری های تبیین در الگوهای شناختی، پیشنهادهایی برای اصلاح و تکمیل آنها ارائه شده است: توجه به نگرش اول شخص نسبت به دینداران، ضرورت تأکید بر شناخت آگاهانه باورمندان، تمرکز بر کثرت گراییِ روش شناختی در تبیین پدیده های دینی، توجه به زمینه های شکل گیریِ ادیان، و لزوم برخورداری از نگاه واقع بینانه نسبت به رشد خداباوری.
۲.

افزوده ای بر منطق کوانتومیِ پاتنم(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: منطق سه ارزشی انتخاب منطق صدق های ضروری روش شناسی علم پاتنم کریپکی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۲ تعداد دانلود : ۵۵
هیلاری پاتنم در آثارش از منطق کوانتومی دفاع می کند و اعتقاد دارد با توجه به مسائل به وجودآمده در مکانیک کوانتوم، منطق کلاسیک توان پاسخگویی به این مسائل را ندارد. از این رو، نیازمند یک طرح منطقیِ غیرکلاسیک (کوانتومی) هستیم. پاتنم سه دلیل اصلی برای گذار از منطق کلاسیک به منطق کوانتومی را برمی شمارد: 1. تردید در صدق های ضروریِ منطق، 2. امکان تغییر منطق و 3. طرح منطق سه ارزشی. دیدگاه های پاتنم درباره این گذار به منطق کوانتومی از چند جهت قابل نقد و بررسی است: 1. پاتنم به رغم انتقاد از منطق کلاسیک، به وسیله قواعد این منطق، از منطق کوانتومی دفاع می کند. 2. اطلاق منطقِ «درست» به منطق کوانتومی ادعای بزرگی است. 3. نتایج ضرب دکارتی در تحلیل پاتنم تغییر کرده است. 4. پاتنم در منطقش به جای تکیه بر «اصول موضوعه» به «شهود» توجه دارد. 5. ارزش صدق میانه، در منطق کوانتومی، ارزشی بی فایده و خطاانگیز است. به رغم این انتقادات، ما معتقدیم با نگاهی تحلیلی، تکمیلی و انتقادی می توان به بخش زیادی از این اِشکالات پاسخ داد. هدف این نوشتار، بازسازی نقاط قوت و ضعف دیدگاه های پاتنم در کاربست منطق کوانتومی است.
۳.

فروکاهش گرایی یا نوخاسته گرایی؟(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فروکاهش گرایی وجودشناسی نوخاسته گرایی روش شناسی طبقه بندی علوم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۸ تعداد دانلود : ۱۸۱
هدف علم، تبیین واقعیت و جهان است و هدف فلسفه نیز هستی شناسی. دیدگاه های فلسفی بر نظریات علمی و نظریات علمی بر نحوه جهان بینی و هستی شناسی تأثیر مستقیم داشته است. از اوایل قرن بیستم هیمنه جریان علمیِ فروکاهش گرایی بر علومی چون منطق و فلسفه و روان شناسی و جامعه شناسی و حتی الهیات و دین شناسی تأثیر گذاشته است. از طرفی جریان نوخاسته نوخاسته گرایی در تقابل با فروکاهش گرایی در اواخر قرن بیستم باز رویش یافت. صحت سنجیِ فلسفی و تحلیلیِ این دو دیدگاهِ ظاهراً متقابل موجب ارتقای سطح روش ها و رویکردهای علمی و نیز نظریات فلسفی خصوصاً در فلسفه های مضافی چون فلسفه دین، فلسفه روان شناسی و فلسفه جامعه شناسی می شود. روش فروکاهش گرایی تلاش می کند هماهنگ با وحدت هستی، وحدت علوم را محقق سازد، نظریه های زائد علوم را حذف کند و با انسجام نظریات، امکان توجیه قوی تری را فراهم سازد. در طرف مقابل، جریان نوخاسته گرا کثرت سلسله مراتبیِ موجودات عالم را مستلزم طبقه بندی علوم می داند. هر سطح و طبقه ای قوانین و مفاهیم غیرقابل فروکاهشی دارد. فروکاهش گرایی در تبیین کثرت حقایق وجودی فروکاهش ناپذیر فرومی ماند؛ اما نوخاسته گرایی با چهارچوب نظری خود علاوه بر تبیین پیوستار و وحدت هستی، کثرت سلسله مراتبیِ واقعیت را نیز تبیین می کند. فروکاهش صرفاً گامی ضروری برای فهم و کشف علیّتِ پایین به بالا، به عنوان یکی از مفاهیم نظری نوخاسته گرایی، مورد استفاده قرار می گیرد و تا حدودی علت ارتباط لایه های وجودی را تبیین می کند. ولی راهبردی موفق در شناخت و تبیین لایه های متکثر وجود و طبقات علوم نیست. فروکاهش گرایی با نگاه پیشینی به واقعیت، مبتلا به داوری و ترجیح فردی می شود ولی در نوخاسته گرایی، واقعیت و هستی شناسی است که به روش شناسی و معرفت شناسی تعیّن و تشخص می دهد.
۴.

«متافیزیک شر»؛ تفسیر هستی شناختی از نظام آزادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: متافیزیک شر مطلق (خدا) نظام آزادی شلینگ هایدگر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴ تعداد دانلود : ۴۵
رساله پژوهش های فلسفی در باب ذاتِ آزادی انسان (1809)، پژوهشی هستی شناختی درباره آزادی به مثابه ذات بشر است که وجه مثبت و تعیین کننده شر را در ذات آزادیِ انسان تصدیق می کند. شلینگ برای تثبیت کردن امکانِ آزادی (شر) در تمامیت هستندگان، به عنوان یک کل، تمایز هستی شناختیِ «بیناد» و «وجود» را به میان می آورد. هایدگر این تمایز را از ابداعات فلسفه شلینگ به شمار می آورد و در رساله شلینگ در باب ذات آزادی انسان (1936)، آن را «شکاف هستی» می نامد. به نظر او، جایگاه آزادی در نظام شلینگ در بنیادی هستی شناختی تحقق می یابد و پرسش او از آزادی قابل تحویل به پرسش از هستی، به مثابه پرسش بنیادیِ فلسفه است. بر این اساس، هدف مهم  مقاله حاضر، تحلیل تفسیرِ هایدگر از تمایز بنیاد و وجود به مثابه شرط هستی شناختیِ امکان شر در نظام آزادی شلینگ است. این پژوهش در جستجوی پاسخ به این دو پرسش است که چگونه این تمایز، راه را برای تبیین بنیاد هستی شناختیِ امکان شر می گشاید؟ و چرا برای شناخت این دو اصل، باید به بررسی روح انسانی و ذات آن به مثابه آزادی پرداخت؟ نشان خواهیم داد که چگونه در تفسیر هایدگر از خوانش شلینگ، وی علی رغم نزدیکیِ پذیرفته شده اش به این تمایز بنیادین، همچنان فلسفه ایدئالیستی، از جمله نظام فلسفی شلینگ را در برداشتنِ گام نهایی ورای ساختارهای بنیادینِ متافیزیک اراده و رهایی حقیقی از سنت متافیزیکی ناکام می شمارد
۵.

از قضیه بیز تا رد طبیعت گرایی خداناباورانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: قوای شناختی خودشکنیِ طبیعت گرایی استدلال احتمالاتی اصل بی تفاوتی توماس بیز روش شناسی دین پژوهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۳ تعداد دانلود : ۱۱۴
بر مبنای طبیعت گرایی در بحث تکامل، قوای شناختیِ انسان از طریق انتخاب طبیعی، جهش ژنتیکی و دیگر مراحل کورِ جهش تصادفیِ ژن ها تولید شده اند و هدف نهایی این قوا، بقا و تولید مثل (سازگاری) است. از این رو، این قوا به دنبال تولید باورهای صادق و درست نیست، بلکه کار اصلیِ آنها تطبیق اندام جاندار با محیط پیرامون و در نتیجه زنده ماندن است. یکی از مهم ترین نقدها به طبیعت گرایی، استدلال تکاملیِ بیزمحور است. این استدلال برای ردّ دیدگاه تکامل طبیعت گرایانه، استدلالی مبتنی بر قابلیت اطمینان بخشیِ قوای شناختی ارائه می دهد و از طریق این استدلال، خودشکنیِ دیدگاه طبیعت گرایی را اثبات می کند. به رغم برخی نقاط قوتِ استدلال تکاملیِ بیزمحور در نقد طبیعت گرایی، این استدلال آنجا که به برخی الزاماتِ قضیه بیز توجه ندارد از چند جهت قابل تأمل و نیازمند تکمیل است: ۱. در این استدلال به تخصیص ارزشی مشخص توجه نشده است. ۲. قابلیت اطمینانِ قوایِ شناختی، گاه نیازمند تعلیق است. ۳. اعتبارپذیریِ باورها در انواع مختلفی طبقه بندی می شوند. ۴. استدلال بیزی، دیگر شواهد مرتبط با اطمینان پذیریِ قوای شناختی را نادیده می گیرد. ۵. نتیجه «احتمال قابلیت اطمینان قوای شناختی، ۱ است»، بنابر نظریه تأیید بیز، نتیجه ای نادرست است. ۶. شاید شواهد مستقل، طبیعت گرایی و تکامل را موقتاً از اِشکال خودشکن بودن نجات دهد، اما خودشکنیِ طبیعت گرایی از طریق دیگر استدلال ها قابل اثبات است و لذا اِشکال خودشکنی همچنان به قوت خود باقی است. این مقاله دو هدف را دنبال می کند: نخست، تحلیل استدلال تکاملیِ بیزمحور در رد طبیعت گرایی و دوم، ارائه افزوده ها و پیشنهادهایی برای تکمیل آن.
۶.

طبیعت گرایی و خودشکنی هایش(مقاله پژوهشی حوزه)

کلید واژه ها: مشکل قصدمندی تبیین زمینه و نتیجه خودشکنیِ طبیعت گرایی سامانه های شناختی الیزابت آنسکوم روش شناسی دین پژوهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۸ تعداد دانلود : ۸۰
خودشکن بودن طبیعت گرایی انگاره ای تاریخی است. دو نوع از جدیدترین تقریرها از آن، متعلق به استدلال تعقلی و تکاملی است. این دو استدلال به ترتیب در پی مقابله با این دو انگاره اصلی طبیعت گرایی اند: بین حالت های ذهن ارتباط صرف علّی و معلولی حاکم است و قابلیت اطمینان بخشی قوای شناختی پایین است. استدلال تکاملی و تعقلی با تبیین خودشکن بودن طبیعت گرایی، به درستی نقاط ضعف طبیعت گرایی را نشانه رفته اند: 1. توجیه ساده انگارانه پدیده های ذهنی در بافتی ماده گرایانه، بهترین و تنها توجیه عقلی ممکن نیست؛ 2. طبیعت گرایی بنا بر نظریه انتخاب طبیعی، اولویت را نه باورهای درست، بلکه بقا و تولید مثل می داند؛ 3. ادعای محصول تصادفی بودن قوای شناختی، هرگونه اعتماد نسبت به اطمینان بخشی این قوا را از بین می برد؛ 4. طبیعت گرایی روش شناختی به جای آنکه از طریق قدرت تبیینی اش در پی اقناع علمی باشد، تبدیل به یک پیش فرض علمی شده است. علی رغم داشتن نقاط قوت در ردّ طبیعت گرایی، این دو استدلال از محدودیت هایی هم برخوردارند. معتقدیم این نقاط ضعف، خاصِ استدلال تعقلی و تکاملی است و طبیعت گرایی را از خودشکن بودن رها نمی کند. این مقاله با روش تحلیلی-انتقادی دو هدف را دنبال می کند: نخست مطالعه تطبیقی استدلال تعقلی و تکاملی در بسط انگاره خودشکنی طبیعت گرایی و دوم بیان نقاط قوت و ضعف این دو استدلال با نگاهی تکمیلی و انتقادی در مواجهه با این انگاره.
۷.

خداباوری و الگوی استدلال موفق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: الهیات طبیعی روش شناسی دین پژوهی ریچارد سوئین برن گراهام آپی ویلیام کریگ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۱ تعداد دانلود : ۹۳
این پژوهش به پرسشِ «الگوی یک استدلال موفق در الهیات طبیعی چیست؟» پاسخ می دهد. سه معیارِ اقناع سازی، پذیرش مقدمات، و مورد انباشتی که به منظور توجیه/ ردّ خداباوری مطرح شده اند با روشی تحلیلی انتقادی مورد بررسی قرار گرفتند. نتیجه آنکه هیچ یک از این سه معیار از آنجا که از محدودیت هایی برخوردارند به تنهایی معیاری مناسب برای استدلال موفق نیستند. انگاره اصلیِ مقاله آن است که باورهای دینی را نتیجه یک فرایندِ منطقی معرفت شناختی ببینیم و برای موفقیت استدلال های دین پژوهانه به عوامل منطقی، معرفتی، هستی شناختی، محیطی، فرهنگی، تربیتی، تاریخی، و جغرافیایی توجه کنیم. بنابراین، به جای اعتقاد به یک معیار خاص، باید معیار را چنان «فرایند» در نظر بگیرید. این انگاره توجه ما را به چند نکته مهم جلب می کند: 1. انتخاب معیاری واحد برای همه استدلال ها یا سنجش یا دسته بندی استدلال های مختلف بر اساس یک معیار مشترک چالشی پیچیده و سخت است؛ زیرا درباره هدف، روش، منابع، و محدوده الهیات طبیعی اتفاق نظر وجود ندارد. 2. بهتر است روی مجموعِ مزیت ها، جنبه های مثبت، و نقاط قوت معیارها به صورت یک کل تمرکز کنیم. 3. معیار یک استدلال موفق را به شکل تک بُعدی و نقطه ای در نظر نگیریم! بلکه معیار را یک «فرایند» ببینیم؛ فرایندی که به هر معیار این امکان را می دهد که به رغم توجه به توانایی هایش روی مزیت معیارهای دیگر تمرکز کند. 4. اگر معیار را یک فرایند بدانیم ارتباط و تعامل این سه معیار بنا بر نوع و مراحل و زمینه استدلال امکان پذیر خواهد بود تا بتوان در الهیات طبیعی از هر سه معیار در کنار هم و نه جدا از هم سود بُرد.
۸.

خوانش شلینگ از مسئله همه خداانگاری بر مبنای اصل «این همانی»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شلینگ نظام همه خداانگاری این همانی سوءتفسیر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۹ تعداد دانلود : ۱۶۸
پژوهش های فلسفی در باب ذاتِ آزادی انسان [1] (1809)، که به رساله آزادی [2] نامبردار است، تلاش شلینگ برای بنیان گذاریِ نظام آزادی است. دغدغه اصلی شلینگ در این رساله رفع تقابلِ آزادی و ضرورت است، تقابلی که به نظر او مدار و محور فلسفه است. اصلی که در جستجوی بنیادی برای شکل گیریِ نظام و راه حلی برای سازگاری نظام و آزادی به آن تمسک می جوید «این همانی» به معنای صحیح آن است که در همه خداانگاری به مثابه تنها نظام ممکنِ عقل ممکن می گردد. او با طرح و رد تعابیر ممکن و البته جبرگرایانه از همه خداانگاری به ویژه در نظام اسپینوزا و لایب نیتس، نه تنها به تصحیح آنها می پردازد، بلکه نشان می دهد که منجرشدنِ نظام همه خداانگاری به جبرگرایی نتیجه فهم نادرستِ هستی شناختی و سوءفهم های حاصل از آن است. به دیگر سخن، زمینه نادرستی که ریشه چنین سوءفهم هایی شده، سوءتفسیر در معنای واقعیِ «است» و نقش رابط در گزاره است. در این پژوهش نشان داده می شود که بنابر نظر شلینگ چگونه سوءتفسیر از این اصل، امکان ناسازگاری نظام و آزادی را در تعریف های مختلف از همه خداانگاری فراهم می آورد و تفسیر شلینگ از ضرورت توجه به «است» چگونه راه به پرسش هستی شناختی از معنا و حقیقتِ هستی در اندیشه ایدئالیسم آلمانی می بَرَد. خوانش انتقادیِ تلاش شلینگ برای رفع سوءتفسیرهای ممکن از این همانی، با اولویت مسائل هستی شناختی در موضوعات الهیاتی همچون همه خداانگاری و تبیین اصل اساسیِ واحدی برای برپایی یک نظام به مثابه ساختار نظام مندِ هستی معنا می یابد.  
۹.

نقش تمثیل در شکل گیریِ الگوهای علمی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلید واژه ها: روش شناسی تمثیل الگو الگو های تمثیلی کشف علمی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۹ تعداد دانلود : ۱۶۷
بر خلاف تصور پیشینیان درباره تمثیل و تلقی ِعدم اعتبار آن به لحاظ منطقی، تمثیل از جایگاه ویژهای در علم و بسط نظریات علمی برخوردار است. این مقاله، تحلیلی است بر نقش تمثیل ها به عنوان مهم ترین عامل کشفِ الگو های علمی بر مبنای مطالعات نظریِ فیلسوفان و نتایج تجربیِ علوم شناختی. الگو علمی سیستم هدفمندی است که یک بخش یا حوزه ای منتخب از یک نظریه را تفسیر می کند. بیشتر الگو ها بر مبنای تمثیل پدید می آیند؛ یعنی با به کارگیری تمثیل، بینش های جدید و راه حل های احتمالی برای حل مسائل مربوط به الگو سازی ایجاد می شود. بنابراین پیشرفت و توسعه الگو های علمی و به تبع آن نظریات علمی در گرو کاربست تمثیل است؛ زیرا دانشمندان در محدوده ذهن خود برای کشف الگو ها از انواع تمثیل استفاده می کنند. کاربست تمثیل در الگو ها و توسعه نظریات علمی را از چند نظر می توان تحلیل و بررسی کرد: نخست، مرتبط سازی نظریات و قوانین مشاهده شده؛ زیرا دانشمندان برای غلبه بر شکاف بین نظریه و مشاهدات نیاز به تمثیل دارند. دوم، قدرت پیش بینی در نظریات علمی است که بدون تمثیل مادی نمی توان مبنایی خردپسند برای پیش بینی فراهم کرد. سوم، نقش آفرینی تمثیل های ریاضیاتی در الگو سازیِ علمی است که بیانگر تأثیر مستقیم این تمثیل ها بر الگو پدیده های خود است. چهارم، نقش تمثیل ها در مقام کشف و توجیه به منظور فهم درست جایگاه تمثیل در الگو ها و گسترش نظریات در علم.
۱۰.

بازخوانی انتقادی یک مناظره: نزاع آنسکوم و لوئیس در رد طبیعت گرایی خداناباورانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: علیت ذهنی استدلال مبتنی بر تعقل تهدید شکاکانه تبیین های غیررقابتی استدلال مبتنی بر نمونه ی اعلا روش شناسی دین پژوهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۱ تعداد دانلود : ۲۵۲
سال 1948، مناظره ای مشهور میان سی. اس. لوئیس و الیزابت آنسکوم در انجمن سقراطی آکسفورد صورت می پذیرد. لوئیس در این جلسه استدلال می کند که مادی انگاریِ صرفِ طبیعت گراییِ خداناباورانه باطل است. در مقابل، آنسکوم سه نقد اساسی بر استدلال لوئیس می آورد: 1. نبود تمایز میان علل ناعقلانی و غیرعقلانی باور؛ 2. تهدید شک گرایی؛ 3. نبود تفکیک میان انواع تبیین های «کامل». اندیشه های لوئیس و آنسکوم از چند جهت درخور تأمل و بررسی است: 1. به رغم انتقاد درست آنسکوم، نبود تمایز میان علل ناعقلانی و غیرعقلانی، مشکل طبیعت گرایی را که همان استنباط باوری از دیگر باورهاست، حل نمی کند؛ 2. آنسکوم این گزاره را که «اگر طبیعت گرایی درست باشد، هیچ استدلال انسانی ای معتبر نیست»، تهدیدی شکاکانه برای معرفت می داند، حال آنکه این اشکال، به اصل استدلال لوئیس خللی وارد نمی سازد؛ 3. برخلاف ادعای آنسکوم، رویکرد حذفی به دیگر تبیین ها، نه پیامد اندیشه ی لوئیس، بلکه انگاره ی اصلی خود طبیعت گرایی است؛ 4. اینکه لوئیس اتفاقی بودن حالات ذهنی را به درستی تحلیل نمی کند، به دلیل آن است که او ریشه و خاستگاه این حالات را غیرمادی می داند؛ 5. لوئیس منظورش از «امکان ندارد فرایندهای تکاملی، از مخلوقات بدون درک و فهم، مخلوقاتی ایجاد کنند که درک و فهم داشته باشند» را به خوبی تبیین نکرده است. به رغم نقاط قوت اندیشه های لوئیس و آنسکوم، ما معتقدیم هر دو دیدگاه نقاط ضعفی دارند و نیازمند اصلاح و تکمیل اند. با نگاهی تحلیلی، تطبیقی و انتقادی می توان به حذف، اصلاح و بازسازی نقاط ضعف دیدگاه های آنسکوم و لوئیس پرداخت.
۱۱.

آموزش برخطِ دانشجویان الهیات و فلسفه؛ روش ها و مسائل در دوره کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: کرونا آموزش برخط معنای زندگی آموزش فلسفه آموزش الهیات

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۵ تعداد دانلود : ۱۸۲
تا کنون پژوهشهای مختلفی درباره مسائل فلسفی و الهیاتیِ ناظر به کرونا انجام شده است؛ اما مسئله بررسیشده در این نوشتار، آموزش فلسفه و الهیات در دوره کرونا است که تا کنون به آن پرداخته نشده است. این پژوهش از دو بخشِ آموزشی - روشی و مسائل فلسفی - الهیاتی تشکیل شده و هدف آن، پاسخ به این دو پرسش است: 1. با توجه به شیوع این همهگیری و رویآوریِ دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی به آموزش برخط، روند این آموزش چه فرصتها و تهدیدهایی بهطور خاص برای دانشجویان الهیات و فلسفه پدید آورده است؟ 2. از نگاه این دانشجویان، کرونا چه مسائل فلسفی - الهیاتی را فرارویِ بشر نهاده است؟ یافتههای این نوشتار با رهیافتی تجربی و مطالعهای میدانی گردآوری شدهاند. درباره هدف نخست، این مؤلفههای شناختی تحلیل شدند: 1. نگرش، تأثیر و انگیزش؛ 2. رصد و مهار رفتاریِ مفروض (شامل استفاده از فناوری، خودکارآمدی و قابلیت دسترسی) و 3. تعامل شناختی. در این بخش، دادهها درمجموع از 270 دانشجو به دست آمدند. یافتهها نشان دادند چگونه تبیین درست از نقش این دانشجویان بر افزایش این مؤلفهها مؤثر خواهد بود. پاسخ 157 دانشجو برای تحقق هدف دوم، اینگونه دستهبندی و تحلیل شد: 1. رشد دیدگاههای وجودی؛ 2. افزایش مسائل مربوط به معنای زندگی؛ 3. بحران فلسفه سیاسی - مدیریتی مانند دوگانه سلامت/اقتصاد؛ 4. آزمون الهی دانستنِ رنجهای نوپدیدِ بشری و 5. زمینههای تمدنی و حکومتیِ ویروس کرونا.
۱۲.

الهیات و احتمالات (کاوشی موردپژوهانه و دفاعی شرطی مدارانه)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: احتمال شرطی طبیعت گرایی خداناباورانه اصل بی تفاوتی روش شناسی دین پژوهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۷ تعداد دانلود : ۱۱۲
این پژوهش به یک نمونه از تعامل و هم اندیشی میان دو حوزه الهیات و احتمالات می پردازد. یکی از مهم ترین نقدها به طبیعت گراییِ خداناباورانه، استدلال بیزی است که از دو انگاره اصلی تشکیل شده است: نخست، احتمال اطمینان بخشیِ قوای شناختی یک است (P(R)=1) و دوم، احتمال اطمینان بخشیِ این قوا در ترکیبِ طبیعت گرایی و تکامل (P(R/N&E، پایین یا نامشخص است. موافقان طبیعت گرایی خداناباورانه نقدهایی را بر این استدلال وارد کرده اند: 1. پایین بودنِ اطمینان بخشیِ قوای شناختی در ترکیبِ طبیعت گرایی و تکامل دلیلی برای ردّ اطمینان بخش بودنِ قوای شناختی نیست، 2. اگر ناقض شدنِ قابلیت اطمینان قوای شناختی توسط طبیعت گراییِ تکاملی به معنای کنار گذاشتنِ باور به هر چیزی، از جمله خودِ طبیعت گراییِ تکاملی است، نتیجه ای فراتر از پیامد واقعیِ نقضِ اطمینان بخشیِ قوای شناختی گرفته ایم، 3. وجود شواهد مستقل برای اطمینان بخشیِ قوای شناختی، خودشکنیِ طبیعت گراییِ تکاملی را از بین می بَرد. ما معتقدیم می توان به اِشکالات مطرح شده پاسخ داد. در دفاع از این استدلال چند نکته و افزوده شایسته توجه است: 1. ارزش احتمالاتیِ اطمینان بخشیِ قوای شناختی در ترکیبِ طبیعت گرایی و تکامل، پایین یا نامشخص است و نه اینکه فقط پایین باشد، 2. در فهم معنای نقض شدنِ اطمینان بخشیِ قوای شناختی سوءبرداشت وجود دارد، 3. مشکلِ عدم وجود شواهد کافی برای اطمینان بخشیِ قوای شناختی، به دلیل عامل شناختیِ بودنش به کلی مطرح نیست. هدف این پژوهش، دفاع از استدلال بیزی در برابر نقدهای طبیعت گراییِ تکاملی در اطمینان بخشیِ قوای شناختی با نگاهی تحلیلی، تکمیلی و انتقادی است.
۱۳.

نفس و اختلالات عصبی- روانی؛ تبیینی نوخاسته گرایانه و صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نفس ذهن اختلالات عصبی - روانی نوخاسته گرایی جسمانیه االحدوث

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۱ تعداد دانلود : ۳۲۲
انواع آسیب های مغزی و عصبی (از جمله اختلال هویت تجزیه ای، اسکیزوفرنی، تغییرات خُلقی و مانند آن) بر تباه شدن و دگرگون شدن ِکیفیاتِ حیاتی، حالاتِ ذهنی و شخصیتی، و حتی انگاره نفس و «خود» تأثیر مستقیم دارد. مشاهده این تأثیرات، دستاویز نظریات گوناگونی درباره وجودِ نفس و مفارقت پذیری آن (از نفی وجود خود/ذهن/نفس و یا نفی تجرد خود/ذهن/نفس تا نفیِ بقای نفس مجرد آن) شده است. چارچوب نظری و مفهومی نوخاسته گرایی و حکمت متعالیه، قابلیتی دارد که می توان از آن در تجزیه و تحلیل این مسئله  بهره برد و نگاهی فراتر از ابزارگراییِ دوگانه انگاران، به عنوان یک راهکار کلی درباره تأثیر اختلالات عصبیِ فیزیکی بر نفسِ مجرد ارائه داد. با اذعان به نوخاسته گرایی جوهری و همسوبودن آن با نظریه جسمانیه الحدوث صدرایی، و عبور از دیدگاه نوخاسته گرایی ویژگی های صرف، می توان گفت که بدن و دستگاه پیچیده عصبی بر اساس میزان تکامل و پیچیدگی اش، موجب نوخاستگیِ (حدوث) مراتبی از نفس (از نوخاستگی مرتبه گیاهی تا مرتبه وجود لنفسه و خودآیین) و نوخاستگیِ ویژگی های حیاتی، ذهنی و روانی متناسب می شود. به سبب این همبستگی و تعامل علّیِ نوخاسته گرایانه، انواع آسیب های عصبی، مادامی که نفسِ انسان در مرتبه نباتی، تعلق ذاتی به بدن دارد و در مرتبه تجرد جوهری، تعلق عارضی به بدن دارد، موجب نوخاستگیِ اختلالات روانی به عنوان ویژگی های مختل کننده برای جوهر نفس و نیز فروخفتگیِ برخی ویژگی های ذهنیِ نوخاسته می شود؛ بدون آنکه وجودِ بسیط، لنفسه، خودآیین و مفارقت پذیرِ نفس نفی و تباه شود.
۱۴.

پاتنم؛ دوگانه ی واقعیت/ارزش و برساخت انگاری واقعیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دوگانگی واقعیت/ارزش شناخت ناانگاری اخلاقی مفاهیم غلیظ اخلاقی پراگماتیسم برساخت انگاری واقعیت پاتنم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۳ تعداد دانلود : ۹۸
هیلاری پاتنم یکی از فلسفه دانان معاصر است که به ردّ دوگانگی واقعیت/ارزش می پردازد. در اندیشه ی او این دو درهم تنیده اند و حتی به لحاظ مفهومی نیز از یکدیگر تفکیک ناپذیرند، دیدگاهی که او آن را آموزه ای پراگماتیستی می داند. وی موافقان این دوگانگی را متهم به جزم اندیشی می کند و معتقد است وقتی آن ها می گویند اخلاق از واقعیت ها جداست، از این اعتمادشان نشأت می گیرد که گمان می کنند دقیقاً «واقعیت» را می شناسند. پاتنم سه دلیلی که موجب روی آوردن به دوگانگی واقعیت/ارزش می شود را بیان می کند و با ردّ هر سه، زمینه را برای نقدهای خود بر این دوگانگی فراهم می کند. اِشکالات پاتنم بر این دوگانگی عبارت اند از: 1. تبدیل تمایز بی ضرر به یک دوگانگی متافیزیکیِ زیان بار 2. تأثیرپذیریِ علم از ارزش ها در فرآیند ایجاد علم 3. وجود اتفاق نظر درخصوص مسائل اخلاقی به مانند دیگر عرصه ها 4. نادرستیِ تجزیه ی احکام اخلاقی به دو مؤلفه ی توصیه ای و توصیفی 5. مفاهیم غلیظ اخلاقی دلیلی بر درهم تنیدگیِ واقعیت ها و ارزش ها. ضمن پذیرش نقاط قوت اندیشه های پاتنم در ردّ دوگانگی واقعیت/ارزش، معتقدیم آنجا که او از سرشتِ برساخت انگارانه ی «واقعیت ها» دفاع می کند، دیدگاهش دارای ایراداتی است: 1. نادرستیِ تغییر واقعیت ها به دلیل ردّ طرح مفهومی، 2. مشکل علّیت معکوس، 3. عدم کفایت مفهومی، 4. ناسازگاری و 5. مغالطه ی کاربردِ ارجاع. هدف این نوشتار، تحلیل و بررسی نقاط قوت و ضعف دیدگاه پاتنم درباره ی دوگانگی واقعیت/ارزش است.
۱۵.

تحلیل و نقد تمایز گردآوری/ داوری در روش شناسی علم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مقام گردآوری مقام داوری عینیت علم روش شناسی دین پژوهی علم دینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۱ تعداد دانلود : ۳۴۶
یکی از دیدگاه ها در باب علم دینی، کاربست تمایز میان مقام گردآوری و مقام داوری در این مسئله است. در این دیدگاه، مقام گردآوری فرایندی است که محقق از طریق آن به فرضیه های جدید می رسد و در مقام داوری، درستی آن فرضیه مورد ارزیابی و سنجش قرار می گیرد. این تمایز در جهت ارائه راه حلی درخصوص استفاده از پیش زمینه ها ی نظری در فرایندهای علمی از سوی برخی فیلسوفان علم تجربی مطرح شد. تحت تأثیر آرای فیلسوفان موافق این تمایز در فلسفه علم، این تمایز در روش شناسی دین پژوهی نیز اخذ گردید. بر مبنای چنین مرزبندی دوگانه ، دخالت مؤلفه های دینی در مقام داوری منتفی بوده و دینی بودن علم مربوط به مقام گردآوری است. این نظریه، از آن جهت که از متقن بودن علم دفاع می کند، دیدگاه سودمندی است؛ اما از جهتی که مؤلفه های غیرمعرفتی را در مقام داوری و توجیه نقش آفرین نمی داند، دارای اشکالاتی است. به این دیدگاه، سه نقد عمده وارد است: 1. نقد وجود این تمایز در علم، به ویژه مطالعات دینی؛ 2. درهم تنیدگی مقام گردآوری و داوری در جریان تولید علم دینی؛ 3. دخالت مؤلفه های غیرمعرفتی در هر دو مقام گردآوری/ داوری علم دینی و نه صرفاً در مقام گردآوری. هدف این پژوهش، تبیین و ارزیابی قوت ها و ضعف ها کاربست این تمایز در علم دینی است.
۱۶.

رایشنباخ و گذار از تألیفیِ پیشین به پیشینِ نسبی شده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اصول موضوعه ارتباط اصول موضوعه هماهنگی پیشین نسبی شده تألیفی پیشین روش شناسی علم رایشنباخ اینشتین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۲ تعداد دانلود : ۲۹۶
هانس رایشنباخ در نظریه نسبیت و معرفت پیشین (1920) و پیدایش فلسفه علمی (1951) از احکام تألیفی پیشینِ کانت دو برداشت یا خوانش متضاد دارد. کتاب نخست، خواستار بازاندیشی تألیفی پیشین از طریق نظریه نسبیت، اما اثر دوم، به دنبال ردّ این احکام است. رایشنباخ در 1920، با تفکیک میان اصول موضوعه ارتباط و اصول موضوعه هماهنگی، دو برداشت متفاوت از امر پیشین کانت ارائه نمود: 1. ضروری و غیرقابل تجدیدنظر، 2. سازنده متعلق شناخت. رایشنباخ با نپذیرفتنِ معنای نخست، معنای دوم را نگه می دارد و آن را آموزه ای اینشتینی می داند. او اثبات گرایی متقدم را به دلیل عدم توجه به نقش اصول موضوعه هماهنگی در فلسفه علم سرزنش می کند. اندیشه های رایشنباخ در باره پیشینِ نسبی شده از چند جهت قابل تأمل و بررسی است: 1. اتخاذ رویکرد مابین کانت و تجربه باوری متقدم در بازنگری تألیفی پیشین به پیشین نسبی شده، 2. دستیابی به یک ایده آل فلسفه علمیِ قطعی، علی رغم نقد به مطلق انگاری کانت، 3. بی توجهی به اختلاف در کارکرد مفهوم قرارداد نزد پوانکاره و اثبات گرایان منطقی، 4. غفلت از پیوند نظریه نسبیت اینشتین با احکام تألیفی پیشینِ کانت، 5. نداشتنِ الگویی مشخص جهت تفکیک اصول پیشین از اصول تجربی. هدف این نوشتار، بازسازی، تکمیل و توسعه نظریه پیشینِ نسبی شده رایشنباخی در روش شناسی علم است.
۱۷.

اعتبارپذیریِ قوای شناختی؛ نقدِ پلنتینگا بر طبیعت گراییِ خداناباورانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: قوای شناختی طبیعت گرایی خداناباورانه نظریه ی تکامل شبه پدیدارگرایی روش شناسی دین پژوهی پلنتینگا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۸۱ تعداد دانلود : ۴۰۱
  از نظر طبیعت گرایی و تکامل باوری، هدف و کارکرد نهایی قوای شناختی، سازگاری، بقا و تولید مثل است. لذا، قوای شناختی ما نه برای تولید باورهای صادق، بلکه برای رفتار سازگار به وجود آمده اند. آلوین پلنتینگا با این انگاره ی طبیعت گرایی مشکل دارد. از نظر او، اِشکال اصلی طبیعت گرایی آن است که درک درستی از نحوه ی ارتباط بین باور و رفتار را ندارد و اصولاً چنین ارتباطی را ردّ می کند. پلنتینگا با بررسی و نقد پنج دیدگاهِ طبیعت باور درباره ی ارتباط بین باور و رفتار، نتیجه می گیرد که اعتبارپذیریِ قوای شناختی بنابر تکامل باوری طبیعت گرایانه، پایین است و چون هر استدلالی علیه این قوا اقامه شود، نخست، نیاز به اطمینان بخشیِ قوای ادراکی دارد و دوم، اگر هم به عدم اعتمادپذیری این قوا برسیم، باوری خودشکن ایجاد کرده ایم، در هر دو صورت، طبیعت گرایی با انتقاد مواجه است. نقد پلنتینگا بر دیدگاه طبیعت گرایانه در اعتبار قوای شناختی از سوی برخی از فلسفه دانان با اِشکالاتی مواجه شد که عبارتند از: 1. بالا بودن احتمال ربط علّی باور با رفتار، 2. استدلال مبتنی بر ناباوریِ شخصی، 3. عدم تمایز میان معرفت تأملی و غیرتأملی، 4. یافتن شواهد مستقل برای اعتبارپذیری به منظور فرار از خودشکنی، 5. خارجی بودن جایگاه حالات ذهنی و 6. مشکل دور. ما معتقدیم غیر از اِشکال دور، پلنتینگا به درستی توانسته پاسخ مناسبی برای هریک پیدا کند. هدف این نوشتار، تحلیل، تکمیل، توسعه و نقد دیدگاه پلنتینگا در ردّ طبیعت گراییِ خداناباورانه از طریق قابلیت اطمینان بخشیِ قوای شناختی است تا سازگارپذیریِ یافته های علم جدید با باورهای دینی را نشان دهیم.  
۱۸.

«واقع گرایی خلاق» و نقش آن در علم(مقاله پژوهشی حوزه)

کلید واژه ها: واقع گرایی خلّاق اتصال ساختاری برانگیختگی تخیلی روش شناسی علم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۸ تعداد دانلود : ۴۸۲
بیشتر نظریه های علمیِ موفق با واقع گرایی خلّاق آمیخته اند و دارای مؤلفه های اصلی این رهیافت اند؛ یعنی آنها به لحاظ ساختاری با مسائل و مفاهیم واقع گرایانه مرتبط هستند و در عین حال الهام بخشِ تخیل اند، بدون اینکه برآمده از توهم یا مستقل از اصول تثبیت شده پیشین باشند. این مقاله در صدد است که بر مبنای الگوهای نظری و با روش تحلیلی و کتابخانه ای، تحلیلی بر رویکرد واقع گرایی خلّاق به عنوان بخشی از فرایند کشفِ نظریه ها و انگاره های جدید در علم ارائه دهد. دستاورد تحقیق این است که دستیابی به انگاره های واقع گرایانه خلّاق بدون اتصال ساختاری و برانگیختگی تخیلی امکان پذیر نیست؛ زیرا اتصال ساختاری حیاتی ترین شباهت ها و عمیق ترین ویژگی های انگاره پیشین را در انگاره فعلی حفظ می کند و برانگیختگی تخیلی نیز عواقب یک انگاره جدید و احتمالات علمیِ اثربخش و کارامد در آن حوزه از شناخت را پدید می آورد. معیارهای ارزیابیِ واقع گرایی خلاق ابزارهای معرفتیِ قدرتمندی هستند که دانشمندان و مخترعان با آگاهی از آنها می توانند به آن دسته از ویژگی های یک انگاره که موجب افزایش واقع گرایی خلّاق می شود دست یابند.
۱۹.

تحلیل، نقد و تکمیل گزارش رشر از سیر منطق دوره اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: الگوی دوبخشی منطق منطق دانان شرقی غربی منطق دوره اسلامی ابن سینا منطق عربی رشر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۱ تعداد دانلود : ۱۳۸
نیکولاس رشر در میان محققان غربی از پیشگامانی است که درباره منطق دوره اسلامی اندیشیده و قلم زده است. او چهار محور اصلی را برای توصیف وضعیت منطق در دوره اسلامی برمی شمارد: 1. انتخاب عنوان منطق عربی برای نام گذاری منطق دوره اسلامی؛ 2. ایجاد دوگانه شرقی- غربی برای تفکیک منطق دانان پس از ابن سینا؛ 3. خاموشی منطق پژوهی پس از سده دهم؛ 4. ذکر اسامی منطق دانان و آثارشان.در این نوشتار الگوی منطق پژوهی رشر در بررسی منطق دوره اسلامی ارزیابی شده است. مهم ترین نقدهای وارد بر گزارش رشر از این دوره به این قرار است: 1. دلایل رشر برای ترجیح عنوان منطق عربی به جای منطق دوره اسلامی موجه و مستدل نیست؛ 2. برخلاف رشر، منظور ابن سینا از منطق دانان غربی، اندیشمندان مکتب بغداد و پیروان آن ها نبوده، بلکه مراد وی از مغربیان، فلسفه دانان یونانی و پیروان صرف آموزه های آنان است. مبنای رشر برای دوگانه شرقی- غربیِ منطق دانان پس از ابن سینا نیز همخوانی اندیشه های فلسفی و منطقی این افراد است که سبب تقسیم بندیِ نادرست برخی منطق دانان شرقی در طیف غربی و به عکس شده است؛ 3. رشر به دلیل دسترسی نداشتن به منابع دست اول و نسخه های خطی و نیز ناآگاهی از منطق پژوهی در آثار غیرمنطقی چون فلسفه و علم اصول، به اشتباه گمان کرده است که منطق پژوهی پس از سده دهم به فراموشی گراییده است؛ 4. گزارش رشر در معرفی اسامی و تعداد آثار منطق دانان نیز کمبود هایی دارد. 
۲۰.

بوم شناسی ژرف نگر: جنبشی علیه دوگانه انسان/طبیعت و نقد آن (روی آوردی الهیاتی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دوگانگی انسان/طبیعت برابری زیست محور اخلاق محیط زیست بوم شناسی ژرف نگر آرنه نس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳۵ تعداد دانلود : ۳۵۸
دوگانه انگاری انسان/طبیعت دیدگاهی است که با تبیین خاصی از ارتباط میان انسان و طبیعت نقشی تعیین کننده و سرنوشت ساز در اخلاق زیست محیطی یافته است. در این دیدگاه، انسان به عنوان وجه برتر این تقسیم بندی حق هر گونه استفاده و رفتار با طبیعت را دارد. در نظر جنبش بوم شناسی ژرف نگر، به دلیل درهم تنیدگیِ انسان و طبیعت نمی توان این دو را مجزا از یکدیگر دانست. این نگرش به دلیل نقد تفکر دوگانه انسان/طبیعت دارای نکات مفید و سودمندی در باب اخلاق زیست محیطی است، که از آن جمله است: خیزش علیه روحیه سلطه گر و انسان محورِ فرهنگی و تمدنی در مغرب زمین؛ خودشکوفاییِ اصیلِ انسانی از طریق فرارفتن از خود؛ توجه به احیای حقوق ازدست رفته موجودات غیرانسانی. این جنبش، به رغم داشتنِ این نقاط قوت، ضعف هایی نیز دارد و ما معتقدیم با نگاهی دینی-الهیاتی و از طریق اصلاح و بازاندیشی آرای این جنبش می توان به رهیافتی درست در مورد ارتباط انسان/طبیعت دست یافت. این موارد از این قرارند: نداشتن یک فلسفه منسجم که نتیجه آن مبهم اندیشی و کلی گویی در خصوص مسائل محیط زیستی است؛ نبود برنامه ای جامع به منظور ایجاد بستری برای یک سلسله مراتب معین حیاتی؛ غفلت از مقام والای انسانی؛ عدم کارآمدی در کشورهای توسعه نیافته. هدف از این نوشتار نقد نظریه دوگانگی انسان/طبیعت در اخلاق زیست محیطی طبقِ هنجارهای بوم شناسی ژرف نگر و نیز اصلاح و تکمیل نقاط ضعف این جنبش با تکیه بر آموزه های الهیاتی در مسئله حاضر است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان