آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۱

چکیده

این مقاله تعدادی چند از نظریه‌های جامعه شناختی معاصر در باب جهانی شدن را به این دلایل، که به لحاظ تاریخی اغلب سطحی هستند، انواع مقاومتهای فرهنگی درمقبل معیار گستری جهانی را کمتر مورد توجه قرار میدهند، و نیز اغلب نقش دولت را در ترتیب دادن به واکنشهای معطوف به دگرگونی‌های جهانی نادیده می‌گیرند، مورد انتقاد قرار می‌دهد. مقاله به منظور دستیابی به دیدگاهی نقادانه، برمطالعات جرج ریتزر در مورد مک دونالدزی شدن، به ویژه کتاب اخیرش با عنوان جهانی شدن هیچ، تکیه میکند. ریتز بر این عقیده است که حجم زیادی ار فرهنگ جهانی داری ماهیت معتبری نیست، به زمان و مکان بی توجه است، و فرهنگهای محلی را از محتوای منحصر به فرد شان بری میسازد. نوشته های ریتزر به طور فزانیدهای جهت بدبینانه به خود گرفته اند و وابستگی مولف را به آرا ماکس وبر در باب عقلانی شدن جامعه تقویت میکنند. درمقابل عقاید ریتزر، این مقاله استدلال می کند که دو بعد مهم مقاومت فرهنگی در مقابل جهانی گرایی پوچ انگارانه موجود است: حضور چهره زیبایی شناختی قوی در زمینه فرهنگ و بسیج قدرت سیاسی با هدف مقاومت در مقابل معیار گستری جهانی. مقاله، طی استدلال فوق، مواردی چند را که در آنها جوامع به واسطه زیبایی شناسی قوی و اراده سیاسی توانسته‌اند در مقابل فشارهای جهانی برونی که هدف معیار گستری دارند مقاومت کنند، بر می‌شمارد

تبلیغات