آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

متن

جغرافیای تاریخی مدینه و نام های آن
موقعیت اقتصادی مدینه و اهمیت آن میان شمال و جنوب
اول: جغرافیای تاریخی مدینه و
نامهای آن
آن هنگام که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پس از افزایش آزار و اذیّت های قریش و ایستادگی و مقاومت آنان در برابر گسترش اسلام، تصمیم به هجرت گرفت، در این باره به یاران خود در مکه فرمود: جایگاه هجرت شما را دیدم؛ «اریت سبخة ذات نخل بین لابتین»(1)
و نیز فرمود: «در خواب دیدم از مکه به سرزمینی که در آن درختان خرما است، هجرت می کنم. در آغاز، تصوّر کردم که آن سرزمین، یمامه و یا هجر می باشد، لیکن پس از آن، متوجه شدم که آن، شهرِ یثرب است.»(2)
از آنچه گذشت، چنین برمی آید که مدینه با داشتن حرّه ها و نخلستان های فراوانش در میان عرب کهن، مشهور بوده است.(3) این شهر دارای ساکنانی بوده و پس از هجرت پایگاهی برای اسلام شد و از این رو بود که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نام آن را در میان برخی از شهرهای کشاورزی عرب یاد کرد.(4)
در آن زمان، مدینه یکی از شهرهای حجاز بود،(5) به طوری که برخی از جغرافی دانان عرب، آن را یکی از بخش های اساسی جزیرة العرب به شمار آورده و گفته اند: جزیرة العرب شامل مدینه، مکه، یمامه و یمن می باشد.(6) در شهر مدینه از دیرباز قبایل عرب؛ نظیر عمالیق(7) سکونت داشتند. سپس برخی از قبایل یهودی و عرب به آنجا آمده و ساکن شدند. هنگام ظهور اسلام، این قبایل به صورت قبایل بزرگی چون بنی قینقاع، بنی قریظه و بنی نضیر از یهود و اوس و خزرج از عرب شناخته می شدند.(8) نقشه موجود از مدینه در آن زمان، نشانگر آن است که مدینه جزیرة العرب، بر حاشیه غربی امتداد یافته از بخش دشت رئیسی جزیرة العرب واقع می باشد.(9) فاصله میان مدینه و ینبع که بر ساحل دریای سرخ واقع است، حدود 275 کیلومتر می باشد.(10) و نیز فاصله آن با مکه از جنوب، حدود 500 کیلومتر می باشد.
مدینه تقریباً بر درجه 40 طولی شرقی و 25 عرضی شمالی واقع گردیده است. ارتفاع این شهر از سطح دریا 639 متر می باشد.(11)
توپوگرافی مدینه نشان می دهد این شهر در سرزمینی هموار، که بخشی از آن را صحرا و بخش دیگر را کوهستان تشکیل می دهد، قرار گرفته است.(12) زمین آن بیشتر از شوره زار تشکیل شده است.(13) از بخش جنوبی مدینه، که ارتفاع بیشتری دارد، «عالیه»(14) و از قسمت شمالی آن «سافله» نام می برند.(15)
دهکده قبا از مهم ترین دهکده های عالیه به شمار آمده و در فاصله دو مایلی از مدینه و پیوسته به آن می باشد.(16) خانه های اوس و خزرج، پیش از اسلام در قبا قرار داشته است.(17) پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و مهاجرینِ نخستین، پیش از آنکه به مدینه در جایگاه مسجد پیامبر فرود آیند، در قُبا سکنی گزیدند.
از مشهورترین کوه های مدینه «اُحُد» در شمال و «عیر» در جنوب غربی است.(18) و «سَلْع» (به فتح اول و سکون دوم)، کوهی است که در میانه مدینه قرار داشته و هم اکنون پیرامون آن مسکونی بوده؛ به طوری که این کوه در میانه خانه ها قرار گرفته است.(19) همچنین مدینه از سوی شرق و غرب به وسیله گدازه های آتشفشانی ـ که درنتیجه فعالیت های آتشفشانی در دوران های کهن صورت گرفته ـ پوشانیده شده است؛ زیرا مدینه در نزدیکی یکی از بزرگ ترین مراکز آتشفشانی در جزیرة العرب واقع گردیده است. این آتشفشان تا مدتها پیش از این، حدود سال 1266م. فعالیت داشته است.(20) باقی مانده گدازه های آتشفشانی در مدینه، به نام «لابتین مدینه» و یا «دو حرّه» معروف می باشد(21) که عبارتند از: حَرّه «واقم» در شرق و حرّه «وَبْره» در غرب.(22) در میان حرّه «وبره» سه تپه آتشفشانی وجود دارد که به نام «الجَماوات»(23) معروف است. ازاین رو، گفته شده که مدینه در میانه کمربندی از کوه ها واقع گردیده است.(24) مدینه دارای تعدادی درّه است که به هنگام باران و جریان سیل، به وسیله آنها آب به بخش هایی از شرق و جنوب این شهر منتقل می گردد.(25)
از مشهورترین درّه های یاد شده
عبارتند از:
وادی عقیق، در سمت غرب مدینه، که به سمت جنوب آن سرازیر می گردد.
وادی بطحان، که از وسط مدینه و خانه های آن عبور کرده و تا غرب و سپس شمال مدینه ـ پس از برخورد به دو وادی «مذینیب» و «رانوناء»(26) یا رانون(27) ـ امتداد می یابد و سپس در این مکان پس از شکافتن وادی «مهزور» ـ که در شرق عوالی واقع شده و حرّه شرقی تا عُرَیض(28) را در برگرفته است ـ در راه خود به سوی غرب مدینه و به شمال، با بطحان برخورد می نماید.(29)
وادی «قناة»، در شمال مدینه قرار دارد که آب آن از شرق سرازیر شده، سپس با آبهای وادی های یاد شده، در مکانی که به «الغابه»(30) معروف است، جمع می شوند.
فعالیت آتشفشانی در مدینه موجب شد که آب های زیرزمینی آن نگهداری شود و هدر نرود؛ به طوری که با حفر چاه های عمیق در هر نقطه، به آسانی به آب می رسیدند.(31) از این رو، در مدینه چاه هایی که به وسیله آنها نخلستان ها و کشتزارها را آبیاری می کردند، فراوان بود.(32)
برخی از این چاه ها عبارتند از:
چاه «أریس»، در غرب مسجد قبا.(33)
چاه «البُصّه»، (یا تَفْله) در جنوب بقیع.(34)
چاه «حاء»، در شمال مسجد پیامبر.(35)
چاه «بضاعه»، در شمال غربی مسجد نبوی.(36)
چاه «رومه»، در میانه عقیق از پایین آن در شمال. چاه رومه از آنِ مردی یهودی بود که آب آن را به مسلمانان می فروخت. گفته می شود عثمان بن عفان این چاه را خرید و در اختیار مسلمانان قرار داد.(37)
عوامل طبیعی یاد شده؛ یعنی فراوانی آب و حاصل خیزی خاک آتشفشان در مدینه، موجب شد که این شهر از نظر کشاورزی در مقام نخست قرار گیرد و دربرابر آن، مکه شهری تجارتی به شمار می آمد.(38)
مدینه دارای آب و هوای بیابانی شدیدی است و از این رو است که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله فرمان داد: هرگاه شبی سرد و همراه با ریزش باران بود، مؤذن ندا دهد:
«أَلا صَلُّوا فِی الرِّحالِ»؛ «ای مردم، در خانه های خویش نماز به پا دارید.»
و نیز همواره می فرمود:
«مَنْ صَبَرَ عَلی اوار الْمَدِینَةِ وَ حَرّها کُنْتُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شَفِیعاً شَهِیداً».
«هرکس بر گرمای مدینه و شدت آن پایداری کند، در روز قیامت بر او شفیع و گواه می باشم.»
همچنین در این باره از حضرتش روایت شده که فرمود:
«إِذَا اشْتَدَّ الْحَرُّ فَأَبْرِدُوا بِالصَّلاةِ».(39)
«در صورتی که شدّت گرما فزونی یافت، می توانید از شرکت در نماز جماعت خودداری کنید.»
بارش باران در مدینه، دارای وقت معین و یا زمان های نزدیک به هم نیست. ازاین رو، مدینه، گاه سالها در معرض خشکی و قحطی قرار می گرفت(40) و گاه در معرض سیل های خروشان بود؛ به طوری که سیل، چهارپایان، کشتزارها و راه ها را از میان می برد.(41)
نامهای مدینه
نام اسلامی سرزمین هجرتِ مسلمانان، همان مدینه و یا مدینة الرسول صلی الله علیه و آله است که این نام جایگزین نام پیشین آن، یثرب می باشد.(42)
نام مدینه از تمدّن، هم وزن توطن [ جایگزینی و مسکن گزیدن ] گرفته شده و در اصل، این نام به هر شهر بزرگی اطلاق می گردد. اما این نام به صورت «علم» بر مدینه منوره درآمد.(43) و نیز گفته شده است: مدینه به معنای تسلیم و سر فرود آوردن است؛ زیرا پادشاه در شهرها زندگی کرده و مردم از او اطاعت و پیروی می کنند و یا اینکه پروردگار متعال در آن اطاعت می گردد و یا اینکه رسول اللّه صلی الله علیه و آله در آن سکونت گزید و تمامی ملیت ها از او اطاعت و پیروی کردند.(44) و نیز می گویند: این شهر با این نام، در دوران کهن و پیش از اسلام نیز معروف بوده است و این لفظ از کلمه مدینتا [Medinte]و یا مدینتو [Medinto] در زبان آرامی گرفته شده است که خود به معنای مدینه در زبان عربی می باشد.(45)
همچنین ممکن است مدینه پیش از هجرت به نام «مدینه یثرب» معروف بوده و سپس برای اختصار آن را مدینتا؛ یعنی مدینه نامیده باشند.(46) به ویژه هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به سرزمین هجرت مسلمانان آگاهی یافت، فرمود: «أنّها مدینة یثرب»؛(47) «آن، شهر یثرب است.» و پس از هجرت، هیچ گاه از آن به نام یثرب یاد نکرده و تنها به مدینه(48) و یا مدینة الرسول(49) اکتفا نمودند. اما درباره نام یثرب؛ تاریخ نگاران مسلمان نام یثرب را به یثرب بن هذیل بن ارم که برای نخستین بار پس از پراکنده شدن قوم عاد،(50) به همراه قوم خویش در جایگاه مدینه فرود آمدند، نسبت می دهند و نیز گفته شده که یثرب، به یثرب بن قانیة بن مهلائیل بن ارم بن عبیل بن عوص بن ارم بن سام بن نوح، نسبت داده شده است.(51) نامبرده از عمالیق(52) است و آنان همواره نام های خودشان را بر محل فرود آمدنشان می گذاشتند.(53)
از آنچه که گفته شد، چنین بر می آید که نام این شهر از دیرباز یثرب بوده است. گفته می شود: سنگ نبشته ای در وادی عقیق یافت شده که ابن زباله متن آن را آورده است. بخشی از آن چنین است: «أنا عبداللّه رسول اللّه سلیمان بن داوود إلی أهل یثرب»؛(54) «من عبداللّه فرستاده پروردگار، سلیمان بن داوود، به سوی مردم یثرب هستم.»
برخی از پژوهشگران تاریخ عقیده دارند کهن ترین نسخه ای که در آن اشاره به یثرب گردیده، نوشته ای است که از پادشاه نبونید [Nebonoid] (556 ـ 539 پیش از میلاد) برجای مانده است. او در این نامه از ورود خود به این شهر یاد کرده است.(55) بطلیموس [Ptolemy] در کتاب جغرافیای خود و نیز استیفانوس بیزانسی [Stephenus Bysentinus] از این شهر به نام یثربا (56)[Jethrippe] یاد کرده اند.
همان طور که اشاره شد، بخش جنوبیِ مدینه به عالیه و قبا معروف بوده و این خود نشان دهنده آن است که نام یثرب بر تمام قسمت های مدینه اطلاق نمی گردیده است. بیشتر تاریخ نگاران مدینه این مطلب را مورد توجه خویش قرار داده و گفته اند که یثرب نام بخشی از مدینة الرسول صلی الله علیه و آله بوده است و اینکه در بعضی از جاها این نام بر تمامی شهر عنوان شده است، از باب عنوان نام برخی بر همه می باشد.
یثرب، پیش از سکونت اوس و خزرج در آن، امّ القرای مدینه به شمار می رفت و اغلب، یهودیانی که بر عمالیق فرود آمده بودند، در آنجا زندگی می کردند.(57) مطری اشاره می کند که ناحیه یثرب تا دوران او، به همین نام معروف بوده است و در آن نخلستان های فراوانی ـ که از آنِ مردم مدینه و نیز وقف فقرا و مستمندان و... بوده ـ قرار داشته است.(58) او موقعیت یثرب را چنین توصیف کرده است:
غرب جایگاه شهادت ابوعماره حمزة بن عبدالمطلب علیه السلام عموی پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و شرق جایگاهی معروف به «البرکه» ـ گذرگاه چشمه ازرق (عین الأزرق) ـ که در آن کاروان شامیان به هنگام ورود و خروج خود به این شهر سکونت اختیار می کنند و حاجیان نام «عیون حمزه» یا چشمه های حمزه را بر آن نهاده اند.(59)
همچنین در مورد موقعیت یثرب گفته شده است که آن، میان یک از طرف از قنات تا یک طرف از جَرْف و میان نخلستانی که بدان بَرْنی گفته می شود تا زباله بوده است.(60)
این موقعیتِ یثرب با موقعیتی که پیش از این گفته شد مغایرتی ندارد؛ زیرا یثرب در بخش هایی از غرب شهادتگاه حضرت حمزه علیه السلام تا جایگاه جمع شدن سیلاب ها در رومه،(61) محدود بوده است.
گفتنی است پیامبرخدا صلی الله علیه و آله هنگامی که تصمیم گرفتند از قُبا به جایگاه مسجد خویش حرکت نمایند، فرمودند: به من فرمان داده شد به سوی دهکده ای حرکت کنم که تمامی دهکده ها را به سوی خود می کشاند و بدان یثرب گویند که همان مدینه است.(62)
این بدان معناست که جایگاه امروزی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و پیرامون آن نیز به نام یثرب شناخته می شده است.(63) همچنین برخی از تاریخ نگاران مدینه اشاره کرده اند که تعدادی از زرگران یهودی در یثرب زندگی می کرده اند.(64) لیکن برخی از آنان در این باره میان یثرب و زُهْره(65) تردید دارند. این گروه(66) معتقدند که زرگران در زهره ـ که بزرگ ترین دهکده مدینه به شمار می آمده ـ بوده اند.
برای مرتبط ساختن روایات گذشته می توانیم فرض کنیم که مراد از یثرب تمامی بخش جنوبی مدینه که زهره نیز در میان آن می باشد، به همراه منطقه مسجد پیامبر که پیرامون آن قرار داشته، بوده است؛ با علم به اینکه این نامگذاری تنها بر شمال غربی مدینه اطلاق می گردیده است، سپس تمامی بخش های شرقی یثرب در جنوب ـ بر پایه اطلاق اسم بعض بر کل ـ بدان نام شناخته شد.
دوم: اهمیت اقتصادی مدینه میان
شمال و جنوب
مدینه شهری کهن است و از دیرباز، مردم در آن سکونت داشته اند(67) که اغلب تاریخ نگاران مدینه در این باره تأکید داشته اند. آنان در کتاب های خود، درگیری و رقابت های میان ساکنان عرب و همسایگان یهودیِ آنان در دوران های قدیم و جریان آن تا پیش از اسلام را جمع آوری کرده اند.(68)
یثرب علاوه بر آنکه دشتی حاصل خیز در میان بیابانی شوره زار بوده، از مراکز کشاورزی نیز به شمار می آمده و خود بر سر راه عبور کاروان های بازرگانی ـ که به تجارت انواع عطرها میان یمن و شام می پرداختند ـ قرار داشته است.(69) این موقعیت، یثرب را در برابر نیروهای رقیب، که بدان نظر دوخته بودند، قرار داده بود و این جریان خود عاملی بود که ریشه های دشمنی را در دل ها به وجود آورده و نیز از سویی به جنگ های میان عرب ها و یهودیان و میان عرب های اوس و خزرج دامن زد.
درنتیجه آن موقعیت سیاسی، ملاحظه می کنیم که مدینه اندکی پیش از اسلام به مرکز مهمی از نظر اقتصادی تبدیل شده و در زمینه های بازرگانی و صنعت، پیشرفت هایی نموده بود. بدین ترتیب، این شهر توقف گاه مهمی شده بود برای بازرگانانی که از حجاز و یمن به سوی شام و شرق می آمدند.(70)
مدینه به رشد و ترقّیِ تجارت خارجیِ خود محدود نبود، بلکه تجارت داخلی آن نیز فعال و شکوفا بود که فراوانی بازارها و تجارتخانه های آن گواه بر این موضوع است.(71) در این زمینه، ساکنان مدینه داد و ستد فراوانی میان خود و نیز با میهمانانشان داشتند.(72)
براساس آنچه اشاره شد، یکی از بهترین فعالیت های بازرگانی مدینه این بوده که بازرگانان شامی و دیگر بازرگانان به مدینه وارد گردیده و کالاهای تجارتی خود را به فروش می رساندند.(73) و نیز بازرگانان مدینه، کالاهای خود را در کاروانهایی به شام حرکت داده، در ازای آن، پارچه های گوناگون را به مدینه وارد می کردند.(74)
در آن هنگام، آهنگری و زرگری، از مشهورترین صنایع مدینه به شمار می رفت(75) و در کنار آن برخی صنایع سبک، به ویژه صنایعی که بر فرآورده های درختان نخل تکیه داشت، دیده می شد.(76) از آنچه که گذشت چنین برمی آید مدینه شایستگی آن را داشت که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله این شهر را به عنوان پایتخت اسلام برگزیند و نمایندگان و سریّه های پیروزمند خود را از آنجا به جای های دیگر گسیل نماید. این شایستگی درنتیجه موقعیت حساس و ویژه این شهر و شهرت بین المللی آن در میان شمال و جنوب ـ به عنوان ایستگاه مهم بازرگانی میان شام و یمن ـ بود.
افزون بر آن، مدینه موقعیت طبیعی بسیار خوبی داشت. زمین حاصل خیز و آب فراوان و نیز مهاجرت ملّیت هایی که هریک موجب تکامل و پیشرفت و برابری فردی در آنجا شده بود؛ زیرا یهودیان در آن زمان، اهل کتاب و پیروان رسالت آن هنگام بوده و اوس و خزرج(77) نیز که از مردم یمن بودند، خود مردمی متمدّن و پیشرفته به شمار می آمدند.
با اینکه یهودیان از نظر عقیده تأثیر چندانی بر اوس و خزرج نداشتند، لیکن با تأثیر آنان بود که اوس و خزرج به اندیشه ظهور پیامبری جدید ایمان آوردند و خود نیز اهل کتاب دانش به شمار می آمدند.(78)
اوس و خزرج ایمان خود نسبت به ظهور پیامبری جدید را هنگامی که گروهی از آنان در موسم حج با رسول اللّه صلی الله علیه و آله برخورد نمودند، ظاهر ساختند.(79) در آن هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله خود را بر قبایل عرضه نمود و از آنان نسبت به قبول دین اسلام و پشتیبانی از خود، یاری طلبید.(80) این گروه پس از ملاقات با پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که او را تأیید و تصدیق کرده و به او ایمان آورده بودند، به سرزمین خود بازگشتند.(81) هنگامی که به میان قوم خود آمدند، از ملاقات خود با پیامبرخدا صلی الله علیه و آله سخن گفته و آنان را به اسلام دعوت کردند تا اینکه اسلام در میان آنان گسترش یافت.(82) برخورد آنان با رسول اللّه صلی الله علیه و آله در موسم حج هر سال، همچنان ادامه داشت تا اینکه در موسم سوم، هفتاد و سه نفر مرد و دو نفر زن در عقبه با آن حضرت ملاقات کرده و با او پیمان بستند که چنانچه رسول اللّه صلی الله علیه و آله به سوی آنان هجرت کند و قدم در مدینه بگذارد، آنان همانگونه که از زنان و فرزندانشان حفاظت می کنند، از ایشان نیز حفاظت خواهند کرد.(83)
زمان زیادی از این پیمان نگذشته بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به یاران خویش اجازه هجرت به مدینه را داد و خود در انتظار فرمان خروج از مکه ماند.(84) در آن هنگام، نخستین گروه از مهاجران، بیشتر بر قبیله بنی عمرو بن عوف در قبا(85) فرود آمدند. از این پس بود که هجرت مسلمانان از مکه به مدینه آغاز شد و سپس رسول اللّه صلی الله علیه و آله در یک حرکت سخت و دشوار و تحمّل اذیت های فراوان، به تنهایی و دور از خانواده، هجرت خویش را به سوی مدینه آغاز کردند و در قبا مورد استقبال اوس و خزرج قرار گرفتند. مسلمانان مدینه که از این پس نام انصار بر آنها نهاده شد، پیش از پیامبرخدا صلی الله علیه و آله ، از دیگر مهاجران به گرمی استقبال کرده بودند.(86)
ورود پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه در روز دوشنبه دوازدهم ماه ربیع الاول(87) مصادف با بیست و چهارم ماه سپتامبر سال ششصد و بیست و دو پس از میلاد بود.(88) و (89)
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله پس از استقرار در مدینه و بنای مسجد خویش، در اولین گام، نظامنامه شهر مدینه را تنظیم کرد. ایشان در این راستا اساسنامه ای را میان مهاجرین و مردم مدینه و نیز یهودیان ساکن در آن شهر، به صورت متن مکتوبی درآوردند و همه مسلمانان و یهودیانی که در آن عهدنامه، از ایشان نام برده شده، محتوای آن را پذیرفتند. در این متن مکتوب تأکید گردیده بود که مسلمانان دین خود و یهودیان نیز دین خود را خواهند داشت. بر پایه این نظامنامه، دین یهودیان رسمیت یافت و اموال آنان محترم شمرده شد و در برابر، شرط هایی نیز برای آنان مقرّر گردید.(90) این نظامنامه اوّلین گامی بود که تمامی شهروندان و ساکنان مدینه را گردهم آورد که این حرکت، به دنبال همبستگی عمومی در زیر لوا و فرماندهی یگانه و سیاستی واحد بود.(91)
سپس رسول اللّه صلی الله علیه و آله با تأیید پروردگار متعال، دید که بهترین گام برای گسترش و نشان دادن قدرت اسلام در مدینه و نیز بالا بردن معنویات مسلمانان در میان قبایل، روی آوردن به سریه ها است. در این راستا، برخی سریّه ها را به سوی کاروان های قریش که از شام به حرکت درآمده بودند، گسیل داشت و در این میان با برخی از قبایل ساکن در پیرامون مدینه نیز پیمان هایی منعقد ساخت تا از او پشتیبانی کنند.(92)
این نقشه حکیمانه با دقت به مرحله اجرا درآمد و با توجه به تعداد اندک مسلمانان در آن زمان، پیروزی چشمگیری را نصیب آنان ساخت.(93)
این گام تأثیر فراوانی در افزایش تعداد مهاجران به مدینه گذاشت. با پیروزی های پی در پی مسلمانان و نیز فتح مکه از سوی پیامبرخدا صلی الله علیه و آله ، سال نهم هجری به سال وفود یا سال ورود نمایندگان قبایل گوناگون در سرتاسر جزیرة العرب به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله معروف گردید. در این سال نمایندگان مختلف از قبایل گوناگون، به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده، ضمن اعلام مسلمان شدن خویش، فرمانبرداری و اطاعت خود را از مسلمانان اعلام می داشتند.(94) و نیز تعداد بی شماری از قبایل گوناگون عرب به مدینه آمده و خواستار هجرت در کنار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و شرکت در جهاد با وی بودند. سپس بخش های ویژه ای به عنوان محله های خاص در اختیار آنان قرار داده شد.(95)
پی نوشت ها:
مسئله تولیت و سر پرستی حرمین شریفین شاهکار مطالبات رادیو و تلویزیون و مطبوعات ایران بود و این بی مبالاتی و آلودگی های مکه و مدینه را دلیل می آوردند که آل سعود لیاقت اداره حرمین را ندارند و در نتیجه آل سعود احساس کردند که اگر برای رفاه حال زائران حرم مکه و مدینه و مراسم حج اقدام عاجلی نکنند اساس سلطنت و حکومت آنها در مخاطره است زیرا ادلّه گویندگان راد یو و تلویزیون و مطبوعات بقدری روشن و آگاه کننده بود مکه جای هیچ شبهه نبود که آل سعود لیاقت اداره حرمین و حج را ندارند لذا در اوائل انقلاب وقتی ملک خالد مرد و نوبت به ملک فهد رسید دست به کار شد
لیکن بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و رو در رو شدن آن با آمریکا و اذنابش و طرح برخی مسائل جهان اسلام و حرمین شریفین، که می بینی و ضع و اوضاع این زمان و تغییراتی که در مکه و منی و عرفات و مدینه انجام گرفت هیج قابل قیاس با تمام دوران حکومت آل سعود نیست، اتو بان مکه به مدینه فاصله نه ساعت مسیر قدیمی را با 5/4 تا 5 ساعت طی می کند و ماشین های کولر دار زوّار را جابجا می کنند در منی و عرفات توالت های ثابت بقدر نیاز و آب کافی بکار گرفته شده ووسائل امکمانات دیگر از قبیل منازل نوساز و توالت های مختلف و تمیز و دستگاه تهویه مطلوب در مکه و مدینه و حرم شریف بسیار ساخته شده مثلا در مدینه و اطراف حرام پیامبر 19 توالت زیر زمین هرکدام چهارطبقه با پله های برقی و آب و حمام کافی از مراجعین مجانی پذیرائی می کند که قبل از آن حتی یک توالت با امکانات کافی نبود.
________________________________________
1 . «شوره زاری با نخل های فراوان، که در میان دو حرّه واقع گردیده بود». ابن کثیر، السیرة النبویه، ج2، ص213
2 . ابن کثیر، همان مصدر ؛ الدیار بکری، تاریخ الخمیس، ص320
یمامه ؛ منطقه ای گسترده در نجد، در میانه جزیرة العرب، که شامل مناطق حجر (ریاض کنونی)، السهباء، السیح الکبیر، الخرج، نساح، العارض، وادی های نعام و... می باشد. یمامه دارای پناهگاه های پراکنده و درختان نخل و باغ ها و کشتزارها بوده است و مشهورترین قبایل آن بنی حنیفه و بنی تمیم بودند. در سرزمین آنان نخلستانها، دهکده ها و کشتزارهای فراوان به همراه چاه های آب وجود داشته است. نک : الهمدانی، صفة جزیرة العرب (تحقیق الاکوع)، صص285 ـ 279
هجر ؛ شهری است در بحرین، در ساحل شرقی جزیرة العرب. این منطقه بازار بنی محارب از بنی عبدالقیس بوده و سکونت گاه های پیرامون آن، از دهکده های بحرین به شمار می آمده است.
قطیف که منطقه ای ساحلی است، از دهکده های آن بوده که دهکده ای مهم و دارای خرمای فراوانی بوده است. و نیز العقیر در جنوب آن، که ساحلی بوده و نخل فراوانی داشته است. و النباج که سرزمینی با دهکده های فراوان بوده و به آن نباج بنی عامر نیز می گفتند که شامل چشمه های آب فراوان بوده و نخلستانها و کشتزارهایی نیز داشته است. (نک : الهمدانی، صفة جزیرة العرب، صص280 ـ 279).
3 . العینی، عقد الجمان، ج1، ص32 (کتابخانه توپ قاپو در استانبول) ؛ حتی، تاریخ العرب، ج1، ص146
4 . و نیز از طلحة بن عبداللّه تیمی روایت شده است هنگامی که در بازار بصری حاضر شد، از راهبی که در صومعه خویش بود، بشارت ظهور پیامبرخدا، محمد صلی الله علیه و آله را شنید و هجرتگاه او را به سرزمینی حاصل خیز، که دارای نخل و حرّه است، توصیف نمود. (نک : ابن سعد، الطبقات، ج3، ص214 و 215).
5 . حتی، تاریخ العرب، ج1، ص143
حجاز ؛ (با کسر) بدین لحاظ حجاز نامیده شد که میان تهامه ـ که دشت های پستی در ساحل دریای سرخ بوده ـ و بلندی های شرقی نجد واقع گردیده است. (نک : یاقوت، معجم البلدان، ج2، صص 220 ـ 218، ماده «حجاز» الهمدانی، مختصرالبلدان، صص26 و 27 ؛ حِتّی، تاریخ العرب، ج1، صص142 و 143). جغرافی دانان عرب در تعریف حجاز و تعیین محدوده آن با یکدیگر اختلاف دارند. لیکن با این حال تقریباً همگی در اینکه حجاز، همان جبل السراة است ـ که از حدود یمن تا بادیة الشام امتداد می یابد و تهامه و نجد را از یکدیگر جدا می سازد ـ هم نظر می باشند. (نک : وهیبی، د. عبداللّه ، الحجاز کما حدّده الجغرافیون العرب، مقاله ای که در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه ریاض، م1، سال اول، 1390 ه . ق./1970م، صص70 ـ53 منتشر گردید).
6 . بکری، معجم ما استعجم، ج1، ص5
7 . عمالیق ؛ منسوب به عملاق بن ارفخشدبن سام بن نوح می باشند. گفته شده است که عمالیق نخستین افرادی بودند که در مدینه به کشاورزی مشغول شده و در آنجا نخل کاشتند و خانه ها، اُطُم و محلّه ها را به وجود آوردند. (نک : سمهودی، وفاء الوفا، ج1، ص157).
و «أطام» جمع «أطمّ»، دژی از سنگ بوده است. (نک : العدوی، احوال مکه و المدینه، ج2، ص112). گفته می شود که «أُطمّ» از ائتطم، به معنای ارتفاع و بلندی است. در حالی که ولفنسون، تاریخ نگار یهودی می گوید: فعل أطم دارای معانی گوناگون در زبان عبری است ؛ به طوری که گفته می شود «أطم عینیه» ؛ یعنی دیدگان خود را فرو بست و «أطم أذنیه»، به معنای گوش های خود را بست. و أطم در دیوار و ساختمان، همان منافذی است که از خارج بسته و از درون باز است. (نک : تاریخ الیهود فی بلاد العرب فی الجاهلیة و صدر الاسلام، ص117).
ضروری می دانم بر آنچه گذشت اضافه کنم که: در میان مردمِ بومی نجد، استفاده از فعل «سقف»، به معنای به وجود آوردن، سقف در ساختمان بوده، همچنانکه به معنای پوشانیدن چاه به وسیله سنگ بزرگ می باشد و فعل امر «یطم» در لفظ عامیانه آنان چنین به کار برده می شود: أَنطم، که به معنای خاموش باش ـ با تندی ـ و یا نظیر «علی طمام المرحوم» که به معنای «در دوران و ایام او» می باشد، استفاده می شود و در پایه بلاغت: «طم الوادی طموماً»، به معنای فزونی و غلبه یافتن و «طم البئر»، به معنای بستنِ درِ چاه و «طم شعره»، به معنای «کوتاه کردن موی او» می باشد. (نک : زمخشری، اساس البلاغه، چاپ دار صادر بیروت، ص396).
ملاحظه می گردد که لفظ «أطم» در قرآن کریم استفاده نشده است. (نک : مدنی، عبید، أطوم مدینه، مقاله ای که در مجله دانشکده ادبیات، دانشگاه الریاض، جلد سوم، سال سوم، 1393/1394 ه . ق. به چاپ رسید).
در اینجا به کلمه «الحصون» از گفته های باری تعالی درباره بنی قریظه و بنی نضیر اشاره می کنم: ...وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللّه ِ... ؛ «و خودشان نیز گمان می کردند که دژهای محکمشان آنها را از عذاب الهی مانع می شود» (حشر : 2).
همچنین در این باره به لفظ «الصیاصی» از کلام اللّه اشاره می کنم: وَ أَنْزَلَ الَّذِینَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَیاصِیهِمْ... ؛ «و خداوند گروهی از اهل کتاب (یهود) را که از آنان (مشرکان عرب) حمایت کردند، از قلعه های محکمشان پایین کشید» (احزاب : 26).
گفته می شود که تنها مدینه دارای أُطام نبوده، بلکه در یمامه و خیبر و تیماء و طائف و نیز در صنعاء و نجران نیز اطام وجود داشته است. لیکن این نوع ساختمان از نظر قدمت و نیز سیر تکاملی آن، به مدینه بازمی گردد. (نک : منبع قبل، ص223). اما دژهای یمامه، با نام «البتل» که واحد آن بتیل بود، شناخته می شد. این دژهای مربّع، همانند صومعه، سر بر آسمان کشیده بود و از گِل ساخته می شد و گاه ارتفاع آنها به دویست ذراع می رسید و نیز گفته شده که در دوران «طسم» و «جدیس» که ساکنان کهن آنجا بودند، این بلندی به پانصد ذراع می رسیده است. (نک : الهمدانی، صفة جزیرة العرب، ص284).
از این رو، تاریخ نگاران مسلمان آورده اند که بنی أنیف ـ که خود از بازماندگان عمالیق به شمار می آمدند و پیش از یهودیان در مدینه می زیستند و بیشتر ساکنان مدینه را تشکیل می دادند و به همراه آنان مردمانی از «بلی» و «یمن» نیز در آنجا زندگی می کردند ـ پیش از یهودیان آطام و خانه ها را بنا کردند، که این خود اندیشه عربی بودن ساختار آطام را برای ما آشکار می سازد. (نک : العدوی، احوال مکه و المدینه، ج2، ص112 ؛ یاقوت، معجم البلدان، ج5، ص84 ؛ ابن خلدون، تاریخ، چاپ حبابی در مصر، 1355 ه . ق . ج1، ص44).
8 . بلاذری، انساب الأشراف، ج1، ص6 ؛ سمهودی، وفاء الوفا، ج1، از ص156 به بعد؛ د. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج1، صص 137 ـ 128
9 - brite: Ency. vol. is (London.1957) P. 206
10 . نام دریای سرخ در قدیم، قلزم بوده است. (نک : اصطخری، المسالک و الممالک، تحقیق د. محمد صابر، ص20).
ینبع ؛ در سمت راست رَضْوی (کوهی در نزدیکی ینبع و در فاصله یک روز از آن، که از مدینه هفت منزل فاصله دارد) و شخصی که از مدینه به سوی دریای سرخ حرکت کند، با کوه رضوی یک شب فاصله دارد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ینبع را در اختیار عمربن خطاب قرار داد. (نک : یاقوت، معجم البلدان، ج3، ص51، ماده رضم و ج5، صص449 ـ 450، ماده ینبع). ینبع، یکصدوپنجاه مایل از غرب با مدینه فاصله دارد. در حال حاضر و پیش از آن، نام ینبع بر ینبع المنیاء (ینبع ساحلی) اطلاق می گردید و در مقابل، به ینبع النخل همواره همان ینبع النخل گفته می شد. لیکن منظور از نام ینبع در کتاب های پیشینیان، همان ـ ینبع النخل است ؛ زیرا ینبع المنیاء یا «ینبع البحر» ـ که بدین نام نیز خوانده است ـ در آن هنگام و پیش از این، از معروفیت کمتری برخوردار بود. (نک : الجاسر، حمد، بلاد ینبع «لمحات تاریخیه جغرافیه و انطباعات خاصه»، صص12 ـ 10، منشورات دارالیمامه للبحث و الترجمة و النشر، ریاض).
11 - crichton, A; History of Arebie, vol, 1. p. 86
اما مدینه به طور دقیق نسبت به خطوط طولی و عرضی بر درجه 39 و دقیقه 36 و ثانیه یک و 61% از خط طولی و بر درجه 34 و دقیقه 28 و ثانیه 5 و 35% از خط عرضی واقع گردیده است. (نک : حافظ، علی، فصول من تاریخ المدینه، ص13).
عمر کحاله در این باره گفته است: مدینه بر درجه 39 و دقیقه 50 طولی شرقی و بر درجه 24 و دقیقه 32 عرضی شمالی قرار گرفته است. (نک : جغرافیة شبه جزیرة العرب، ص174).
12 . یعقوبی، البلدان، ص72
13 . یاقوت، معجم البلدان، ج5، ص82، ماده «مدینه» ؛ العینی، عقدالجمان، ج1، ص32
14 . سمهودی، وفاء الوفا، ج1، ص161 ؛ مطری، التعریف، ص80
15 . مطری، همان مصدر.
16 . یاقوت، معجم البلدان، ج5، ص82، ماده «مدینه» ؛ فیروزآبادی، مغانم المطابه، صص323 و 324
قبا ؛ مطری گوید که در سه مایلی از مدینه قرار داشته است. (نک : التعریف، ص50).
17 . یعقوبی، البلدان، ص73
18 . مطری، التعریف، صص68 و 69 ؛ کبریت، جواهرالثمینه، ص8 ؛ (خطی اوقاف در بغداد).
جبل عیر ؛ عیر الصخره و نیز گفته اند که هر قدر به میانه آن نزدیک تر شویم، هموارتر می گردد. (نک : ابن سیده، المحکم، ج2، صص169 ـ 167).
19 . یاقوت، معجم البلدان، ج3، ص236، ماده «سلع» ؛ عباسی، عمدة الأخبار، ص337 ؛ انصاری، عبدالقدوس، آثار المدینة المنوره، صص205 ـ 203
20 - brite: Ency. vol. is p:206
تاریخ نگاران مسلمان درباره آخرین فعالیت آتشفشانی که مدینه شاهد آن بوده، آورده اند که آغاز آن با زلزله ای همراه بوده است که در اول ماه جمادی الآخر و یا پایان جمادی الاولی سال 654 ه . ق. اتفاق افتاد. سپس گدازه های آتشفشانی که در آن زمان به آتش معروف بود، از مراکز آتشفشان سرازیر گردید و این فعالیت تا روز یکشنبه بیست و هفتم رجب ادامه یافت و سپس خاموش گردید. (نک : سمهودی، وفاء الوفا، ج1، صص145 ـ 142).
21 . مطری، التعریف، ص15 ؛ کبریت، همان مصدر، ص8 ؛ عجیمی، مکه و المدینه، ص37
22 . عباسی، همان مصدر، صص302 ـ 299
23 . جماوات، مفرد آن جماء، با فتح و تشدید میم و مَدّ آن ؛ در سمت راست مسافری است که از مدینه به سوی مکه رهسپار است و آن عبارت است از: جماء اول، «جماءتضارع» که به سوی کاخ عاصم چاه عروه در عقیق امتداد می یابد و جماء دوم، «جماء امّ خالد» و جماء سوم، «جماءالعاقر» است که میان آن و جماء امّ خالد فضای بازی وجود دارد. (نک : عباسی، عمدة الاخبار، صص289 و 290).
24 - Brite; Ency. vol, isp. 206
25 . مطری، التعریف، ص63 ؛ یعقوبی، البلدان، ص72
26 . مطری، همان مصدر، ص63
27 . ابن شبه، همان مصدر، ص54
28 . عریض؛ دهکده عریض در فاصله 5 تا 7 کیلومتری شمال مدینه واقع است که اکنون در راه فرودگاه قدیم مدینه قرار دارد. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله خانواده آن حضرت به این دهکده رفت و آمد داشتند تا اینکه در دوران حضرت صادق علیه السلام زمین های کشاورزی آن، از سوی ایشان احیا گردید و خانواده حضرت در آنجا سکونت داشتند و خود امام نیز به آن محل رفت و آمد داشتند.
علی بن جعفر، فرزند امام صادق علیه السلام نیز در آنجا زندگی می کرد. او در زمان حضرت جواد علیه السلام درگذشت و پیکرش را در این دهکده دفن کردند. آرامگاه او در کنار مسجدی بزرگ به همین نام قرار داشت و همه ساله مردم مدینه و دیگر زائران برای زیارت مرقدش به آنجا می رفتند. و اینجانب نیز تا سال 1422 ه . ق . همه ساله به هنگام تشرّف به مدینه، به این منطقه مشرّف می شدم، لیکن در سال 1423 ه . ق . این مزار به وسیله وهابیان ویران شد. پیکر حضرتش پس از هزار و اندی سال، سالم از قبر بیرون آورده شد و در بقیع، در پشت دیوار قبور ائمه علیهم السلام دفن گردید. و بدین ترتیب آثار مسجد و مرقد حضرت علی بن جعفر در این دهکده با خاک یکسان شد.«مترجم»
29 . مطری، همان مصدر، ص63 ؛ الأنصاری، عبدالقدوس، آثار المدینه، صص235 و 236
عُرَیْض ؛ تصغیر عرض و درّه ای است که در حرّه شرقی مدینه قرار دارد و دارای چاه های فراوان و کشتزارهایی است. این منطقه حدود پنج کیلومتر از مدینه فاصله دارد. (نک : فیروز آبادی، مغانم المطابه، ص360 ؛ انصاری، عبدالقدوس، همان مصدر، ص138 ؛ عیاشی، المدینه بین الماضی و الحاضر، ص525).
30 . یعقوبی، البلدان، ص72 ؛ انصاری، عبدالقدوس، آثار المدینه، صص180 تا 182 و نیز 237
وادی قناة ؛ درّه ای است که در شمال مدینه، از شرق جریان پیدا کرده و تا قبور شهدای اُحُد امتداد می یابد. (نک : عباسی، عمدالأخبار، ص399) ؛ ابن شبه آن را به نام وادی الاحمر معرفی کرده است. او در این باره می نویسد: هنگامی که حمزه رحمه الله به شهادت رسید، او را در همان مکان در پایین جبل رمات که کوهی کوچک در میانه وادی احمر است، دفن کردند. (نک : اخبار مدینه، ص41).
الغابه ؛ مکانی در نزدیکی مدینه است که از سمت شمال، هشت مایل با مدینه فاصله دارد. (نک : عباسی، همان مصدر، صص381 و 382).
31 - brite; Ency, vol. isp. 206
32 . یعقوبی، همان مصدر، ص72
33 . مطری، التعریف، ص56
34 . مطری، همان مصدر، ص58
بقیع: همان بقیع غرقد است. بقیع از نظر لغت در اصل به هر مکانی گفته می شود که در آن بوته های درختان از انواع مختلف روییده باشد. به همین مناسبت آن را «بقیع الغرقد» نامیدند و غرقد گیاه خاردار [خولان] را نامند. بقیع در شرق مسجد پیامبر و در نزدیکی آن قرار دارد و قبرستان مردم مدینه به شمار می آید. (نک: فیروزآبادی، مغانم المطابه، ص61 ؛ انصاری، عبدالقدوس، همان مصدر، صص175 ـ 176).
35 . مطری، همان مصدر، ص58
36 . مطری، همان مصدر، ص59
37 . ابن شبه، اخبارالمدینه، ص49 ؛ مطری، التعریف، صص59 و 60
38 - Brite, Ency, vol, isp. 207
39 . مالک، همان مصدر، ج1، ص15
أبردوا: به معنای کاستن است. (نک: المعجم الوسیط، ج1، ص47، ماده برد).
40 . مسلم، صحیح، ج2، صص614 و 615
41 . روایت شده که مردی به حضور پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و عرض کرد: ای پیامبر خدا، چهارپایان هلاک شده و حرکت قطع گردیده است ؛ (زیرا شتران به علت نبودن غذا، ضعیف و از حرکت مانده بودند) به درگاه خداوند برای ما دعا کن. پس پیامبر صلی الله علیه و آله دعا کرد و باران رحمت از جمعه تا جمعه دیگر سرازیر گردید.
گفت: مردی به حضور آن حضرت آمده، عرض کرد: ای پیامبر خدا، خانه ها ویران شده و حرکت ها متوقف گردیده است (که نشان از فراوانی آب و عدم حرکت چهارپایان به علت کمبود خوراک بود). پس پیامبرخدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اَلّلهُمَّ ظهور الْجِبال وَ الآکام، وَ بُطُون الأودیة و منابت الشّجَرِ». گفت: پس به ناگاه، ابرها چونان خارج شدن پیراهن از بدن، از آسمان مدینه دور شدند. (نک : مالک: الموطأ، ج1، ص191).
42 . مطری، التعریف، ص16 ؛ ابن الحاج، رفع الخفاء، ص65، (خطی در کتابخانه موزه عراق ؛ یاقوت، معجم البلدان، ج5، ص8
43 . عجیمی، تاریخ مکه و المدینه، ص35 و نیز آورده است که مدینه تقریباً دارای یکصد نام می باشد ؛ از قبیل: طابه، طیبه، ارض الهجره، اکلة البلدان، اکلة القری و الایمان و... (نک : ابن الحاج، همان مصدر، پاورقی صفحه 65 ؛ سمهودی، وفاء الوفا، ج1، از ص1 به بعد).
44 . کبریت، جواهرالثمینه، ص7
45 . جواد علی، المفصل، ج4، ص130
46 . همان.
47 . ابن کثیر، السیره، ج2، ص213
48 . مطری: التعریف، صص16 و 17 و نیز گفته شده است که علت تغییر نام یثرب، علاقه پیامبر صلی الله علیه و آله به نامهای خوب بوده است ؛ زیرا یثرب برگرفته از «ثرب»، به معنای فساد است و یا «التثریب» که به معنای کسی است که به علت انجام گناه از او بازخواست می شود، می باشد. (نک : مطری، همان مصدر، ص19).
49 . یاقوت، معجم البلدان، ج5، ص82
50 . عینی، عقدالجمان، ج1، ص32
51 . سمهودی، وفاء الوفا، ج1، ص156
52 . بلاذری، الأنساب، ج1، صص6 و 7 ؛ ابن عبدالبرّ، القصد و الامم، نجف، 1966م، ص14
53 . ابن عبدالبرّ، همان مصدر.
54 . سمهودی، وفاء الوفا، ج1، صص158 و 159 ؛ ابن نجار، الدره، ص30
55 . جواد علی، المفصل، ج1، صص615 ـ 610 و ج4، ص130
56 - Brite; Ency. vol. is p206
57 . مطری، همان مصدر، ص19
58 . همان.
59 . مطری، التعریف، ص19 ؛ مراغی، تحقیق النصره، ص19
شهادتگاه حمزه: در گوشه شمال شرقی از کوه عینین، در جنوب کوه احد قرار دارد. این مکان در فاصله چهارکیلومتر و نیمی از خط امتداد یافته از مسجد غمامه در میانه مدینه قرار دارد. (نک : عیاشی، المدینه بین الماضی و الحاضر، صص531 و 532).
چشمه ازرق (عین الأزرق): مردم آن را چشمه زرقاء می نامند. چشمه ای است که از سوی مروان حکم، هنگامی که از سوی معاویه والی مدینه بود، به جریان درآمد. این چشمه به نام او ـ که دارای چشم هایی کبود بود ـ تسمیه گردید. چشمه اصلی آن، چاه معروف و بزرگی است که در قبا و در غرب مسجد قبا قرار داشته و دارای آبی فراوان و گوارا است. اما برکه در نزدیک چاه رومه در شمال غربی مدینه و در پایان وادی عقیق قرار دارد. این بخش به وسیله قناتی که از آب چشمه ازرق جریان داشته، مشروب می گردیده است. (نک : عباسی، عمدة الاخبار، صص379 ـ 265 ؛ انصاری، عبدالقدوس، آثارالمدینه، از ص262 به بعد.
60 . سمهودی، وفاء الوفا، ج1، صص8 و 9
جُرْف، با ضم و سپس سکون: مکانی در سه مایلی مدینه از سمت شمال غربی. (نک : عباسی، همان مصدر، ص288).
برنی: برناوی نیز گفته می شود. (نک: ابن نجار، الدره، ص8). برنی نامی است که به نوعی خرما که در مدینه مشهور بوده است، اطلاق می گردد. نخلستان برنی ظاهراً از نخلستانهای عیون، واقع در شمال غربی مدینه بوده است. اما زباله در شمال کوه سلع تا نزدیکی وادی قناة می باشد. (نک: الانصاری، عبدالقدوس، همان مصدر، ص177 ؛ عیاشی، همان مصدر، صص24 ـ 25).
61 . مطری، التعریف، ص19 ؛ عباسی، عمدة الاخبار، صص288، 332 و 399 ؛ عیاشی، المدینه بین الماضی و الحاضر، ص24
62 . مطری، همان مصدر، ص19
63 . ابن الحاج می گوید: «پیامبرخدا صلی الله علیه و آله هنگامی که از قبا حرکت کرد، بر ناقه خویش سوار شد و به سوی یثرب، که همان مدینه است، حرکت نمود». (نک : رفع الخفاء، ص68).
64 . گفته شده که آنان سیصد زرگر بوده اند. (نک : مطری، همان مصدر، صص19 و 20).
ولی علی رغم شهرت یهودیان در صنعت طلا و زرگری، قبول این تعداد بسیار دشوار است. در صورتی که این روایت را درست فرض کنیم، بی تردید، این بخش از مدینه مرکز ویژه ای برای کارگاه های زرگری و جایگاه های تجارت آنان به شمار می آمده است.
65 . سمهودی، وفاء الوفا، ج1، ص9 ؛ ابن نجار، الدره، ص8
زُهْره (با ضم و سکون): منطقه ای در مدینه میان حرّه شرقی و سافله را می گفته اند. (نک : عباسی، همان مصدر، ص331).
66 . سمهودی، همان مصدر، ج1، صص8 و 9 ؛ عباسی، همان مصدر، ص331 ؛ مراغی، تحقیق النصره، ص23
67 . سمهودی، وفاء الوفا، ج1، ص159 ؛ عدوی، احوال مکه و المدینه، ج2، ص111 ؛ بتنونی، الرحلة الحجازیه، (چاپ دوم، قاهره، 1329 ه . ق)، ص252
68 . سمهودی، همان مصدر، ج1، ص159 ؛ عدوی، همان مصدر، ج2، ص111 ؛ ابن نجار، الدره، ص9
69 . ابن اسحاق، السیره، ج3، ص788 ؛ یعقوبی، البلدان، از ص68 به بعد ؛ سمهودی، همان مصدر، ج1، صص170 و 171 ؛ حتی، تاریخ العرب، ج1، ص146
70 . ابن اسحاق، السیره، ج2، ص300 ؛ بلاذری، فتوح البلدان، ج1، صص41 و 42
71 . سمهودی، وفاء الوفا، ج2، از ص747 به بعد.
72 . نک: شریف، مکه و المدینه، ص365.
می توان اهمیت فعالیت بازرگانی در مدینه را از توجه قرآن کریم به مسأله خرید و فروش و تنظیم قوانین آن پی برد، چنان که می فرماید: ...وَ أَحَلَّ اللّه ُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَی اللّه ِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (بقره:275) ؛ «در حالی که خدا بیع را حلال کرده و ربا را حرام! (زیرا فرق میان این دو، بسیار است) و اگر کسی اندرز الهی به او رسد و (از رباخواری) خودداری کند، سودهایی که در سابق [= قبل از نزول حکم تحریم] به دست آورده، مال اوست، (و این حکم، گذشته را شامل نمی گردد) و کار او به خدا واگذار می شود ؛ (و گذشته او را خواهد بخشید). اما کسانی که بازگردند (و بار دیگر مرتکب این گناه شوند)، اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود». و ربا گرفتن افزون بر مال اصلی است. در دوران جاهلیت هرگاه شخصی به دیگری بدهکار بود، به او می گفت: برای تو این مقدار و یا فلان مقدار اضافه می کنم تا زمان ادای دین مرا تأخیر اندازی. و او نیز چنین می کرد. (نک: طبری، جامع البیان، ج3، ص101). همچنان که پروردگار متعال درباره فروش می فرماید: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ» ؛ «وای بر کم فروشان» پس ترازوی خود را درست کنید. (نک: طبری، همان مصدر، ج30، ص90 ـ 91).
73 . ابن حجر، الاصابه، ج4، صص44، 45 و 107
74 . دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج2، ص12 ؛ شریف، همان مصدر، ص271
75 . مطری، التعریف، صص19 و 20 ؛ شریف، همان مصدر، صص376 و 377
76 . صنایع دستی که از برگ درخت خرما و الیاف و ساقه های آن می ساختند ؛ نظیر حصیر، طناب و صنایع چوبی مانند اثاث خانه و درها. (نک : شریف، همان مصدر، صص376 و 377).
77 . از نقطه نظر دینی، قبایل ساکن یثرب همگی بت پرست و به تعبیر قرآن «مشرک» بوده اند. به همین دلیل پیوندهای آنان با مکه و مشرکان آن سرزمین مقدس، بسیار قوی بوده است. می توان گفت: آنان تمامی آداب بت پرستی قریش و مراسم منحرف شده بازمانده از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام را که مکیان رعایت می کردند، انجام می دادند. بدین ترتیب آنان دارای پیوندی مستحکم از لحاظ فرهنگی با مکیان بودند. از طرفی، هیچ گونه پیوند فکری با یهودیان ساکن مدینه نداشته و کمترین تأثیری از آنان نپذیرفته بودند. همین طور از مسیحیان که اگرچه در شهر آنان ساکن نبودند، لیکن در میان کاروانهای تجارتی که از نجران یا یمن به سمت شمال در منطقه آنان در رفت و آمد بودند، حضور داشتند. عدم تأثیرگذاری گسترده یهود در عرب، بیشتر به بی توجهی یهود به گسترش دعوتشان بازمی گردد. آنان خود را قومی برگزیده و برتر از رسول اللّه پنداشته و به دینِ یهودیت چهره نژادی داده بودند ؛ چیزی که اکنون نیز در میان یهودیان به چشم می خورد. به علاوه، اوس و خزرج معتقد بودند که دین بومی منطقه، همان بت پرستی است و نباید به دینی که از خارج وارد شده اهمیتی بدهند. در عین حال، یعقوبی اسامی تعدادی از طوایف یهودی قبایل عربی را به هنگام پیمان عمومی پیامبرخدا صلی الله علیه و آله با مسلمانان و یهودیان ذکر کرده است. یعقوبی می گوید: جمعی از اوس و خزرج به دلیل مجاورت با یهود خیبر، قریظه و نضیر، یهودی شدند. (یعقوبی، ج1، ص257).
در هر صورت به نظر می رسد که اوس و خزرج تنها ظهور پیامبری نوین را همواره از یهودیان می شنیدند و نیز گفته شده است که اساساً یهودیان سال ها پیش از این، با اعتقاد به ظهور پیامبر جدید در یثرب، به این سرزمین هجرت کرده بودند و این اندیشه در میان عرب های ساکن در یثرب وجود داشت، لیکن گزارشی بر ایمان آوردن به این اندیشه در دست نداریم. به نظر می رسد که شرایط پذیرش و جانبداری آنان از رسول اللّه صلی الله علیه و آله نخست به شرایط داخلی میان اوس و خزرج بازمی گشت.
78 . ابن اسحاق، السیره، ج2، ص292
79 . همان طور که پیش از این گفتیم، به نظر می رسد که آنان نسبت به ظهور پیامبری نو ایمان نداشته اند. لیکن همواره این مطلب را از یهودیان می شنیدند و باتوجه به شرایط ویژه داخلی خود و جنگ های خسته کننده ای که سال ها میان اوس و خزرج وجود داشت و آنان را ضعیف و خسته کرده بود، برای تقاضای کمک و پشتیبانی از قبایل مکی به این شهر قدم گذاردند و پس از برخورد با پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و شنیدن گفته های ایشان و تطبیق آن با شنیده های خود درباره پیامبر جدید از یهودیان، فهمیدند او همان کسی است که یهودیان همواره نوید او را می داده اند. بنابراین، از بیم آنکه مبادا یهودیان بر آنان پیشی گرفته و گردش جمع شوند و درنتیجه ریشه های تحلیل رفته و ضعیف آنان گسسته تر شود و از میان بروند، به پیامبر ایمان آورده و گرد او جمع شدند و به راستی در پیمان خود ثابت قدم بودند، چنانکه پس از هجرت آن را به اثبات رسانیدند.
80 . روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام را بر آنان ارائه کرد و آیاتی از قرآن را برای آنان خواند. در این هنگام برخی از آنان به دیگران گفتند: ای قوم، به خدا سوگند او همان پیامبری است که یهودیان به شما نوید می دادند، پس هوشیار باشید که آنان از شما پیشی نگیرند. (نک : ابن اسحاق، همان).
81 . ابن اسحاق، همان مصدر.
82 . ابن اسحاق، همان مصدر، ج2، ص293
83 . ابن اسحاق، همان مصدر، ج2، صص308 ـ 294
84 . سمهودی، وفاء الوفا، ج1، ص235
85 . ابن اسحاق، السیره، ج2، ص324
86 . ابن اسحاق، همان مصدر، ج2، صص326 و 347 ؛ سمهودی، همان مصدر، ج1، از ص235 به بعد.
87 . ابن اسحاق، همان مصدر، ج2، ص341 ؛ ابن خیاط، تاریخ، ج1، ص12 ؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج1، ص225 (چاپ نخست، بیروت، 1977م).
88 - HOH, P.M.; Cambrridge History of Jslem, vol, 1 (cambrrige, 1970), P.41.
89 . فاصله میان پیمان عقبه تا هجرت پیامبرخدا صلی الله علیه و آله میان هفتاد تا نود روز بوده است. در این فاصله، اکثریت مسلمانان از مکه به سوی مدینه هجرت کردند که در این میان برخی از آنان به سختی های فراوانی در مکه دچار شدند. اغلب مهاجران در قبا نزد قبیله بنی عمرو بن عوف سکونت گزیدند. ابوسلمه نخستین مهاجر در قبا بود. بعد از آن خاندان جحش و بسیاری دیگر در قبا سکونت اختیار کردند. (ابن هشام، السیرة النبویه، ج2، ص471).
پس از مهاجرت مسلمانان به سوی مدینه، مشرکان قریش و مکّیان به هراس افتاده و پیمان معروف خود را در مرکز مشاورتی مکه (دارالندوه) میان یکدیگر منعقد ساختند که براساس آن، تصمیم گرفته شد چهل نفر از خاندانها و قبایل مختلف و سرشناس مکه در قتل رسول اللّه صلی الله علیه و آله شرکت نمایند. از این پس بود که پیامبر صلی الله علیه و آله تصمیم به مهاجرت گرفت و به گفته ابن اسحاق این آیه از سوره انفال در این روز نازل شد: وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا... .
یکی از نکات جالبِ هجرتِ رسول اللّه صلی الله علیه و آله رعایت کامل مسائل امنیتی است ؛ از آن جمله: گذاشتن امام علی علیه السلام در خانه برای گمراه کردن مشرکان ؛ رفتن به جنوب مکه با اینکه مسیر حضرت به سمت شمال بود، استفاده از عامر بن فهیره که کار وی راندن گلّه گوسفندان از پشت سررسول خدا صلی الله علیه و آله بود تا جای پای آن حضرت محو شود و نیز استفاده از یک راهنمای مطمئن اما مشرک که توجه کسی را جلب نکند. علاوه بر آن، حضرت راه پیمایی را شبانه انجام می داد و روزها به استراحت می پرداخت و مخفی می شد. بنا به روایتی از ابورافع که ابن عساکر آن را نقل کرده، علی علیه السلام مأموریت داشت حضرت را هنگامی که در غار پنهان شده بودند، از نظر غذا و آب پشتیبانی کند. راهنمای پیامبر صلی الله علیه و آله ایشان را از بیراهه به سمت یثرب روانه کرد و حضرت در دهه نخست ربیع الأول وارد قبا شدند. روز دوازدهم ربیع الاول مصادف با 24 سپتامبر 622 میلادی که برابر با دوم مهرماه بوده، پیامبر صلی الله علیه و آله به قبا رسیدند.
رسول اللّه صلی الله علیه و آله روز دوشنبه وارد قبا شدند و تا روز جمعه در آنجا ماندند. در برخی روایات گفته شده که حضرت بیست و سه شب در قبا ماندند (انساب الأشراف، ج1، ص263) و این توقف برای رسیدن حضرت علی و حضرت زهرا علیهماالسلام و سایر افراد خانواده بوده است. درجریان استقبال از پیامبر صلی الله علیه و آله مسلمانان که شامل انصار نیز می شدند، همگی به طور مسلح از آن حضرت استقبال کردند (طبقات الکبری، ج1، ص233) و این، احتمالاً بدین جهت بوده که مردم مدینه دفاع از ایشان را در عقبه دوم تعهد کرده بودند. زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله وارد قبا شدند، استراحتگاه خود را منزل کلثوم بن هدم قرار داده و دیدارهای خود را در منزل سعد بن خیثمه تشکیل می دادند. از آنجا که سعد مجرد و عزب بود، همه جوانان مهاجر عزب در خانه وی گرد آمده بودند و خانه وی به دار العزاب مشهور شد. در این هنگام عمار بن یاسر برای آن حضرت سایه بانی ساخت تا زیر آن استراحت کرده و نماز بگزارد و سپس پیامبر صلی الله علیه و آله مسجد قبا را ساخت. از این رو وی نخستین کسی بودکه مسجدی برای عموم مسلمانان ساخت. (سیره حلبیه، ج2، ص55 ؛ وفاء الوفا، ج1، ص250 ؛ سبل الهدی و الرشاد، ج3، ص380).
سپس حضرت رو به سوی یثرب گذاشت و در جایگاه کنونی مسجد النبی فرود آمد.
90 . ابن اسحاق، مصدر پیشین، ج2، ص348
91 - HoH; o. cit vol. 1. p. 41
92 . واقدی، المغازی، ج1، از ص9 به بعد (چاپ آکسفورد).
93 . خداوند در قرآن می فرماید: وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی اْلأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ... ؛ «به خاطر بیاورید هنگامی را که شما در روی زمین، گروهی کوچک، اندک و زبون بودید ؛ آنچنان که می ترسیدید مردم شما را بربایند!...» (انفال: 26).
94 . ابن اسحاق، السیره، ج4، از ص985 به بعد.
95 . سمهودی، وفاء الوفا، ج2، از ص757 به بعد.

تبلیغات