هجرت سراى پیامبرصلى الله علیه وآله (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
گزارش مستندی از اوضاع اخلاقی، اجتماعی و جغرافیایی مدینه منوره به سال
گفتمان مسافرتهای تجارتیِ تابستانی و زمستانی(1) در باره اسباب تجارت و شیوه عبادت و اطاعت ساکنان هجرت سرای پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و زائران آن، به منظور تبیین احترام ویژه و رعایت آشکار حریم آن است.
آب و هوای هجرت سرای پیامبر صلی الله علیه و آله
هوای شهر مقدس مدینه منوّره، در ایام تابستان بسیار گرم و نزدیک به گرمای مکه معظمه، ولی در فصل زمستان سرد می باشد.
باران رحمتی که در فصل زمستان پیرامون مدینه می بارد، در دشت و صحرا امواج خروشانی چون امواج دریای عمان پدید می آورد، ولی آسمان مدینه در هر دو فصل تابستان و زمستان بسیار صاف و شفاف، شبیه شب های بدرِ دیگر بلاد است؛ به طوری که در آمد و شد شبانه، نیازی به فانوس نیست و تنها برای اشراف و سادات، آن هم تنها برای احترام، فانوس روشن می کنند.
گرما و سرمای هوا
شهر زیبا و دلربای مدینه در وسط یک وادیِ وسیع و گسترده، در میان رشته کوه ها قرار گرفته است. از این رهگذر، درجه حرارت و برودت آن، یک نواخت نمی باشد و گرم ترین ایام آن، دو ماهِ «حزیران» و «تموز» می باشد.(2)
در این دو ماه، روزبه روز بر گرمای هوا افزوده می شود. از اول «اغطس»(3) رو به کاهش نهاده تا آخر «کانون اول»(4) این کاهش ادامه می یابد. از اوایل «کانون ثانی»(5) رو به افزایش می گذارد و در روزهای گرم، میزان حرارت به 32 درجه می رسد.
براساس میزان الحراره «رومِر»(6) از آغاز «کانون اول» تا پایان «شوباط»(7) هوا به شدت سرد می شود. در شوباط حدّاکثر حرارتِ هوا به 15 درجه می رسد. از آخر شوباط ، رو به گرمی نهاده، در «نیسان»(8) به طور متوسط 13، در «ماییس»(9) 14، در «حزیران» و «تموز» به 17 درجه افزایش می یابد.
براین اساس، متوسط حرارت در «مارت» 19، در «نیسان» 28، در «ماییس» 29 و در «حزیران» 32 درجه می باشد و تا پایان «تموز» در همان حال باقی می ماند.(10)
پس از سپری شدن «تموز»، خرما به صورت رطب درمی آید. انبارها را برای چیدن و انباشتن خرما مهیّا می کنند. حرارت هوا رو به کاهش نهاده، در ماه «اغطس» به 28 درجه، در «ایلول»(11) 25، در «تشرین اول»(12) 32، در «تشرین ثانی» تا 11 درجه کاهش می یابد. بدین سان هوا کاملاً خنک می شود. در «کانون اول» بادهای سرد می وزد و حالت زمستانی پدید می آید.
به روایت اهالی مدینه، زائرانی که در این موسم به زیارت حضرت رسالت پناه مشرّفت می شوند، در اثر سرمای هوا دستهایشان ترک می خورد و خون از آنها جاری می شود؛ نگارنده این وضع را در تشرّف خود به آن شهر تجربه نمود.
اهالی مدینه در فصل گرما، در طبقات بالای خانه ها و در فصل سرما در سرداب و یا طبقات پایین منازل خود ساکن می شوند، اما افراد توانمند در فصل تابستان به جاهای خوش آب و هوا می روند و و این ایام را در باغها و قصرهای ییلاقی خود، می گذرانند.
ارقامی که در سطور بالا ارائه شد و همچنین ارقامی که در جدول زیر می آید، درجه حرارت اتاقهای سقف دار و اماکن سرپوشیده می باشد. اگر میزان الحراره در اماکن غیر مسقّف نصب شود، ارقام بالاتری را نشان می دهد.
براساس گفته های اهالی مدینه، مقدار گرما و سرمای این شهر، در طول سال ها، یک نواخت نیست و در برخی سالها گرمای بیشتری را تجربه می کنند.
در جدول زیر میزان حرارت و برودتِ هجرت کده نبیّ مکرّم، در سال 1283 ه ق. ارائه می شود:
مارت (مارس) 17 ـ 19 درجه
نیسان (آوریل) 28 ـ 29 درجه
ماییس (می) 28 ـ 29 درجه
حزیران (ژوئن) 30 ـ 32 درجه
تموز (جولای) 32 ـ 33 درجه
آغطس (اوت) 27 ـ 28 درجه
ایلول (سپتامبر) 24 ـ 25 درجه
تشرین1 (اکتبر) 21 ـ 23 درجه
تشرین 2 (نوامبر) 11 ـ 13 درجه
کانون 1 (دسامبر) 10 ـ 11 درجه
کانون 2 (ژانویه) 11 ـ 12 درجه
شوباط (فوریه) 12 ـ 15 درجه
سبزیجات و میوه جات
براساس مشاهدات نگارنده در بازارها و میادین و اظهار نظر آگاهان، چهار گیاه: لحنه، قرین بهار، پوراصه و انگنار (کنگر) در مدینه منوّره یافت نمی شود، به جز این ها همه انواع سبزیجات و میوه جات، از قبیل: انار، انجیر، انگور، خربزه، هندوانه، پرتقال، لیمو، نارنج، سیب، شفتالو، موز و همه اقسام خرما به جز وهله، یشنه و کراز، در همه فصول به وفور یافت می شود.(13)
اقسام خرما
در مناطق شمال، جنوب و غربِ هجرت سرای نبوی، باغهای بزرگ و کوچک فراوان هست که مهم ترین و مشهورترین محصول آنها خرما است.
خرمای مدینه، گذشته از مرغوبیت و شیرینی، از نظر کثرتِ محصول نیز در هیچ نقطه ای از جهان به این وفور یافت نمی شود.
خرمای مشهور به «بلدی» از نظر حلاوت، مرغوبیت، لذّت و طعم، بر همه خرماهای جهان برتری دارد.
خرمای مدینه عمدتاً به دو قسمِ زرد و سرخ تقسیم می شود؛ از این دو قسم، بیش از 90 نوع خرما با ویژگی های خاص خود شناسایی شده و معروفیت دارد.
گفته می شود اگر از هر نوع خرمای مدینه یک عدد هسته گردآوری شود، چهار ـ پنج «اُقَّه»(14) خواهد شد.
گرچه خواص و ویژگی های هریک از انواع خرماها در کتابهای قدما به تفصیل بیان شده، امّا بیشتر آنها در زمان ما به بوته فراموشی سپرده شده است. آنچه امروزه از اقسام خرمای قرمز در خاطره ها موجود است، عبارت است از:
عجوه، حلوه، عنبر، چلبی، جبلی، حلیه، ریحان، غراب، شرقیه، کعیق، صباوه، سخلّ (بدون هسته)، براطعم العبید، قند، بعیبع و جاوی.
و آنچه از اقسام خرمای زرد بر سر زبانها است، عبارتند از:
تبُرجلی، بالطه جی، افندیّه، سکّری، رباغی، سبع، جعفری، سویده، بیض، ریق البنات، مشوق، برنی، خضریه، مجهولی، لبانه، تمره، هرمزی، شقری، زهرا و صیحانی.
این اقسام 36 گانه در مدینه منوره به وفور یافت می شود و هرکدام با نام و نشان در میان اهالی مدینه معروف و مشهور است و انواع دیگر را «لون» می نامند.
اقسام خرماها از نظر رشد و کمال، از لحظه ای که شکوفه می زند تا هنگامی که به کمال مطلوب می رسد، به نام های: طلع، خلال، بلاح، زهو، بُسره، رُطب و تمر نامیده می شوند.
گذشته از اقسام 36گانه، نوع دیگری از خرما در مدینه یافت می شود که به آن «قِلاد» گویند. از این نوع، هم سرخ و هم زرد یافت می شود. «قِلاد» جمع «قِلادَه»، به معنای گردن بند می باشد. این خرما هنگامی که هنوز نارس است، از درخت چیده می شود. هر 30 ـ 40 دانه آن را با نخی می بندند. بچه های عرب آنها را به سان گردن بندی زرّین، از گردن خود می آویزند. به جهت شیوع و همگانی بودن این عمل، این خرما به «قِلاد»، به معنای «گردن بند» شهرت یافته است.
خرمای قلاد مقبول ترین نوع خرما در میان اعراب است؛ لذا بچه های عرب در موسم حج، 10 ـ 20 نخ از آنها را به گردن آویخته، به استقبال حجاجی که از نزدیکی روستاهایشان در حال گذر هستند، می شتابند و موجودی خود را به آنها می فروشند و شادان و خرامان به خانه های خود برمی گردند.
مراحل تکاملی خرما
اهالی مدینه، از تمام مراحل تکاملیِ خرما، تنها به شمارش هفت مرحله آن بسنده می کنند و باید گفت که از نظر آگاهان و افراد آشنا به امور نخل و خرما، یک خرما از زمانی که از شکوفه بیرون می آید تا هنگامی که به صورت «تمر» درآید، دوازده مرحله را طی می کند که به ترتیب عبارتند از:
1 . طَلع ؛ بادیه نشینان هنگامی که شکوفه خرما به صورت دانه های ریز خودنمایی کند، آن را «طلع» می نامند و آن را نخستین مرحله از مراحل دوازده گانه می شمارند.
شکل اولیه این شکوفه ها، به صورت یک دانه دوپوسته ای است که بر روی هم قرار دارند و میوه آن به شکل دراز، ولی ناپیدا در میان این دو پوسته قرار دارد.
2 . سبابه ؛ و آن هنگامی است که از حالت شکوفه بیرون آمده، به صورت خرمای نارس (چاغاله) در آید.
3 . سراد ؛ و آن هنگامی است که چاغاله خرما رو به سبزی بگذارد. در این حالت عطر بسیار لطیفی از آن به مشام می رسد، آن را «خلال»، «جدال» و «جداله» نیز می نامند.
4 . بَغوه ؛ در مرحله ای است کاملاً کال و نارس باشد.
5 . بُسر ؛ زمانی است که رنگ خرما به خود گرفته، ولی همچنان نارس باشد.
6 . مُحَطَّم ؛ در مرحله ای است که خط هایی بر روی آن ظاهر می شود.
7 . تَذْنوب ؛ در این مرحله محل اتّصال خرما به خوشه، به رنگ رسیده درمی آید.
8 . جَمْسَه ؛ در مرحله ای است که همه جوانب خرما به رنگ رسیده درآمده، ولی هنوز برای خوردن مناسب نیست.
9 . ثعده ؛ مرحله آغاز سرخ شدن خرما است و در این مرحله خرما رنگ به رنگ دیده می شود.
10 . خالع و خالعه ؛ و آن زمانی است که خرما به صورت معتدل درآمده، در آستانه رطب شدن باشد.
11 . رُطَب ؛ این مرحله لذیذترین و لطیف ترین مرحله خرما برای خوردن است.
12 . تَمْر ؛ و آن هنگامی است ک دوران رطب شدن را سپری نموده، گام در مرحله خرمای اصطلاحی می گذارد. در این مرحله خرما به آخرین مرحله از مراحل دوازده گانه رسیده، آماده چیدن و انتقال به انبار می باشد.
باغهای عیون
در عرف اهل مدینه، به همه باغها و بستانهایی که در آنها خرما و یا هرنوع میوه جات و سبزیجات به عمل آید، باغهای «عیون» می گویند.
هر باغ عیون 500 الی 600 قطعه زمین را دربرمی گیرد. این باغها تفرّجگاه اهالی مدینه است و فاصله آنها تا شهر مدینه حدود یک ساعت است.
آب و هوای این باغها بسیار لطیف و دلنواز است. در هر باغی چند حوض بزرگ وجود دارد که توسط اشتران و گاوانِ آبکش، از چاه ها آب می کشند و آنها را پر می کنند.
در این باغها برای تأمین علوفه اغنام و احشام، یونجه می کارند. اگرچه همه این باغها سند رسمی و صاحبان مشخصی دارند، ولی گروهی از اعراب «سواعد»، «سعادین» و «تمیم» در موسمِ محصول، به این باغها یورش می برند و با توسل به زور، آنها را صاحب می شوند و میوه جات و اشیای موجود را به یغما می برند و بر صاحبان باغ که در آن موسم، در قصرهای باغ سکونت دارند، آزار می رسانند.
ثقیب الذّیب
در دامنه کوه اُحُد، حدّ فاصل احد و باغهای عیون، راه باریکه ای است که آن را «ثقیب الذّیب» یا سوراخ گرگ می نامند.
این مهاجمانِ گستاخ و بی باک، در این منطقه کمین کرده، بر کاروانهای تجارتی، حاملان ارزاق، به ویژه صاحبان گلّه های گوسفند حمله نموده، اموال آنها را غارت می کنند.
کاروانهایی که از شرق حجاز، کالاهای تجارتی؛ مانند روغن، حبوبات، دام و ارزاق حمل می کنند، راه دیگری ندارند و باید از این تنگه بگذرند و لذا اشقیای چپاولگر در این منطقه مستقر می شوند.
برای حفاظت و حراست از اموال صاحبان باغ و کالاهای تجارتی از چپاول اعرابِ مهاجم، همه ساله تدبیرهای لازم از سوی دولت و اعیان و اشراف گرفته می شود. مأموران مسلّح بسیج شده، تلاش های فراوان انجام می دهند، ولی تاکنون نتیجه مطلوب به دست نیامده و کاروانها از خطر مهاجمان رهایی نیافته اند و هیچ سالی بدون درگیری سپری نشده است.
از این رهگذر، از سوی پادشاه عثمانی، محافظان کارآزموده و توانمندی به سوی هجرت کده پیامبر گسیل می شود تا با تلاش شبانه روزی، در حفاظت و حراست از اهالی عیون و صاحبان کالاهای تجارتی تلاش کنند.
فرماندهیِ این گروه اعزامی را «میرلوا احمد فاضل پاشا»(15) برعهده دارد.
نیروهای اعزامی، کوه های محیط بر باغهای عیون را دقیقاً بررسی کرده، طرح تأسیس قلعه ای در گردنه «ثقیب الذّیب» و تأسیس برج مراقبتی در نزدیکی آن، روی دامنه کوه و بنیاد قرارگاهی برای سکونت افراد پیاده و سواره پیشنهاد کردند.
اعیان و اشراف مدینه از این طرح استقبال کردند و وعده دادند که از هیچ گونه همکاری و بذل مساعی کوتاهی نکنند.
قلعه حمیدیه
نیروهای اعزامی با مساعی جمیله و مساعدت جلیله سادات و اشراف مدینه، نقشه و کروکی باغچه ها و کوه های محیط بر آنها را تهیه نموده، به مرکز عثمانی فرستادند و اجازه تأسیس قلعه ها و برج مراقبت را گرفتند.
احمد فاضل پاشا مورد تشویق دولت مرکزی قرار گرفت و لوح سپاسی به نام او ارسال گردید. از سوی اهالی مدینه نیز مورد تأیید و تقدیر واقع شده، پول و امکانات لازم، به مقدار کافی در اختیارش گذاشته شد.
قلعه ها و برج مراقبت به سال 1297 ه .ق. به نام پادشاه(16) (قلعه حمیدیه) در نقاط تعیین شده تأسیس گردید و اهالی مدینه و کاروانهای تجارتی به این وسیله از شرّ اشقیای مهاجم رهایی یافتند.
هزینه این استحکامات و بناها، از کیسه فتوّت و اعانات توأم با حمیّت و غیرت اهالی مدینه منوره، به ویژه صاحبان باغهای عیون تهیه و تقدیم گردید.
مردم فداکار و ایثارگر مدینه، مبلغ 5/97497 غروش(17) گرد آورده، در اختیار فرمانده لشکر اعزامی، میرلوا احمد فاضل پاشا قرار دادند. او نیز با تلاش شبانه روزی، این مراکز دفاعی را به اسلوب لازم بنیاد نهاد.
نام همه کسانی که به این پروژه کمک کردند و در فراهم شدن هزینه آن مشارکت نمودند، با ریزکمک های آنان، از سوی نماینده عالی رتبه احمد فاضل، مسؤول اسرار نظامی، تهیه شد و به آگاهی احمد فاضل رسید و در روزنامه عسکریه، شماره 1308 به عنوان ماده واحده ای ثبت گردید. متن این ماده واحده به شرح زیر است:
در مدینه منوره، در دامنه کوه احد، در آخرین حدود باغهای عیون، در تنگه «ثقیب الذیب» در میان شهر مدینه و قلعه حمیدیه، که قبلاً به هزینه اهالی محترم مدینه تأسیس شده، در کنار جاده ارتباطی، استحکاماتی مشتمل بر یک توپ سه دهنه و قرارگاهی که دو تیپ لشکر پیاده را در خود جای دهد، ضروری به نظر رسید و برای این منظور، هیأت نُظّار محلی را مورد بازدید قرار داده، مراسم کلنگ زنی و پی کنی آن، با تلاوت آیاتی از کلام اللّه مجید و ذبح قربانی به منظور سلامتی وجود پادشاهی انجام یافت.
هزینه آن به مبلغ 5/97497 غروش از سوی اهالی خیّر و متدین مدینه تأمین و در اختیار «میرلوا احمد فاضل پاشا» قرار گرفت.
ایشان از این همه احساسات، عواطف، ایثار و فداکاری اهالی، صمیمانه تشکر نمود و سپاس گفت.
اوزان و مقادیر
در میان اهالی مدینه، اوزان و مقادیر متنوعی موجود نیست. آنها خرما و برنج را با «کیله» (پیمانه ای خاص)، روغن را با «بادیه»، دیگر حبوبات را با «اِرْدَبّ»(18) و سبزیجات را با «من» خرید و فروش می کنند. نرخ ارزاق در این ایام به شرح زیر است:
برنج هر کیله 300 درهم. خرما هر کیله یک و نیم «اوقه».(19) روغن هر بادیه 11 تا 12 اوقه و حبوبات هر اردبّ (24 صاع) 120 اوقه و سبزیجات هرمن 200 درهم می باشد.
سیره سلوکی اهالی مدینه
برای اهالی مدینه چیزی از حقوق و عطایا که وسیله امرار معاش باشد، وجود ندارد.
اهالی مدینه، چنانکه از مجاوران حرم نبوی انتظار می رود، همگی با اخلاق شایسته خداپسند متخلّق هستند، بزرگ و کوچک آنها مشغول عبادت و اطاعت اند، از دنیا به اندک قانع، همواره به شکر و سپاس حق تعالی ناطق، روزی پنج بار سجاده بردوش، تسبیح به دست، در حالی که به نام خداوند جلیل مترنّم هستند، برای ادای فرایض به حریم نبوی عزیمت کرده، پس از ادای فرایض در حرم نبیّ مکرّم، و زیارت قبر مطهّر پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله به خانه های خود بازمی گردند.
اهالی مدینه با یکدیگر همچون اعضای یک خانواده، در اوج صفا و صمیمیت زندگی می کنند.
به هنگام تشریف فرمایی رسول اللّه ، از مکه معظمه به سوی مدینه منوره، اهالی مدینه به استقبال آن حضرت شتافتند. دو دخترک از قبیله «بنی نجّار» در دهکده قبا، با خواندن اشعار نغز و پرمغزی، مقدم آن حضرت را گرامی داشتند.
این شیوه پسندیده و سیره سنیّه تا کنون در میان آنها رایج و در سلوک رفتاری آنها مشهود است. همگی مهربان، میهمان نواز، خوش برخورد و خنده رو می باشند.
آنها ادب در گفتار، نزاکت در کردار، درایت در پندار و حسن سلوک در رفتار را به دقت رعایت می کنند. از عفّت نفس و غنای طبع در سطح بسیار والایی برخوردار می باشند. از کودکان یتیم و بانوان بی سرپرست به نحو شایسته ای مراقبت می کنند و در ابراز محبت، فرقی میان توانمند و مستمند نمی گذارند.
آنها دروغ نمی گویند. از جاده عفاف و تقوا منحرف نمی شوند. از فصاحت خاصی در گفتار و ملاحت ویژه ای در رخسار برخوردار هستند. در سخن کسی را نمی آزارند و زبان به تملّق و هرزه گویی نمی آلایند.
در همه احوال، توفیق تطبیق گفتار و کردار خود را با سیره سنیّه حضرت ختمی مرتبت، در خود ایجاد کرده، در احیای سلوک پسندیده آن حضرت می کوشند.
در هر فرصتی به حجره شریفه نبوی تشرّف پیدا کرده، با یک دنیا اخلاص و تضرّع، حوائج خود را به پیشگاه خداوند معروض می دارند و از روح مطهر نبیّ مکرّم استمداد می جویند و به آمال و آرزوهای مادی و معنوی خویش نایل می شوند.
از آداب کهن و عادات دیرینه اهالی مدینه است که هرازچندی به آغوش طبیعت رفته، در بستانها و باغستانها به تفرّج می پردازند و از هوای لطیف و مناظر زیبای طبیعت درس صفا و وفا می آموزند.
اهالی مدینه هفته ای دوبار، روزهای جمعه و سه شنبه، پس از ادای نماز ظهر، دسته دسته به تفرّجگاه می روند و به گردش گروهی می پردازند و این گردش دسته جمعی را «مقیال» می نامند.(20)
هریک از اهالی در حد توان، غذاهای لذیذ تهیه کرده، به مجرد رسیدن به محلّ مورد نظر، سفره ها را می گسترند و رهگذران را به سرِ سفره فرا می خوانند و با شور و نشاط زاید الوصفی به تناول غذا می پردازند.
در طول زندگی، هر روز برای آنها روز عید و هر شب برایشان همانند لیلة القدر است. آنها از فقیر و غنی هرگز غم و اندوهی به نهان خانه دل راه ندهند و در زیر سایه نبیّ مکرّم صلی الله علیه و آله آنچنان با نشاط زندگی می کنند که مورد غبطه همگان اند.
آنها اگرچه به جز محصول باغستان و نخلستان، درآمدی ندارند، لیکن قسمتی از آن را برای استفاده خود منظور کرده، با قسمتی دیگر حبوبات و مأکولات وارده از بیرون مدینه را تهیه می کنند و زندگی بسیار آرامی را پشت سر می گذارند و مستمندان آنها چون توانمندان دیگر بلاد اداره می شوند.
برای هریک از آنها هدایای فراوانی از بلاد مختلف می آید که بخش مهمی از زندگی آنها با این هدایا تأمین می شود و اگر این هدایا وافی نبود، از یکدیگر قرض می گیرند و در پایان سال، از محضر انور نبیّ مکرم ادای دیون خود را طلب می کنند و از برکت عنایات بیکران آن حضرت قرض های خود را ادا می کنند.
مراسم ویژه اهدای گندم به آستانه منوّره
از عهد قدیم در میان اهل مدینه مراسم ویژه ای به عنوان اهدای گندم به آستانه مبارکه نبویّه، به منظور جلب نظر و عنایت ویژه آن حضرت رایج است.
آنها معتقدند اگر کسی این شیوه را ترک کند، تا سال آینده قادر به پرداخت دیون خود نخواهد شد.
مراسم تقدیم گندم منحصراً در شب 17 ذی قعدة الحرام انجام می شود.(21) اهالی مدینه سعی می کنند که در طول سال قرضی از دوستان و آشنایان بگیرند و در شب 17 ذیقعده دَینی بر گردن داشته باشند، آنگاه مقداری گندم تهیه کرده، در میان نماز مغرب و عشا به آستان ملک پاسبان حضرت ختمی مرتب تقدیم می کنند و با یک دنیا اخلاص عرضه می دارند:
«ای رسول گرامی، من این مقدار مقروض هستم، به عطیّه علیّه آن رسول مکرّم نیازمندم، مرا از این قرض و دَین رها بفرما.»
این گندم تقدیمی را روز 15 ذیقعده تهیه نموده، از گرد و خاک کاملاً جدا می کنند و در داخل کیسه سفید استفاده نشده ای قرار می دهند، آنگاه در شب معهود (شب 17ذیقعده) به مقابل پنجره حجره نبویه آورده، به آستانه مبارکه تقدیم می دارند.
خادمان حرم نبوی این کیسه را برمی دارند و به عنوان تبرّک به بندگان مخلص و موحّد اهدا می کنند و از این رهگذر به عطایای فراوانی نایل می شوند و خدای را سپاس می گویند.
تقدیم کنندگان این گندم، بدون استثنا، مشمول عنایات اسرارآمیز حضرت رسالت پناه قرار می گیرند و هدایای نقدی ارزشمندی به دست آنها می رسد که به راحتی قرض های خود را ادا می کنند. این هدایا بیشتر از کسانی به دست آنها می رسد که اسم آنها را در طول زندگی نشنیده اند.
این شیوه به قدری همگانی است که اگر کسی خود را مقروض ننموده، برای ادای دَین خود در این مراسم شرکت نکند، در نظر مردم از افراد عاجز و ناتوان به شمار می آید.
داستانی اعجاب انگیز
یکی از ساکنان هجرت سرای پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله ، در یکی از سال ها، در مراسم نیایش و عرض ارادت به ساحت قدس نبوی حضور نیافت و چیزی از عنایات بی کران آن حضرت تقاضا نکرد. یک سال تمام با قناعت زندگی کرد و در صدد استقراض از کسی برنیامد و با همسر خود قرار گذاشت که به اندک بسنده کنند و در شب 17ذیقعده در آن مراسم شرکت نکنند.
شب 17 ذیقعده فرا رسید و او طبق قرار در مسجد حضور نیافت، ولی دیگر شهروندانش، از بزرگ و کوچک در این مراسم حضور یافته، با تقدیم مقداری گندم ادای دیون خود را از پیشگاه حضرت رسالت پناه تقاضا نمودند. او نیز در گوشه خانه اش خزیده، با خود چنین گفت: «الحمد للّه ما راه قناعت پیشه ساختیم و دست نیاز به سوی پیامبر خدا دراز نکردیم!» وی این سخن را در دل خود حدیث نفس می کرد و به خود می بالید، تا سرانجام خوابش برد. در عالم رؤیا مشاهده کرد که در حرم نبوی، همه اهالی از عالی و دانی گرد آمده اند و مجلس بسیار باشکوهی برپاست. در صدر مجلس تخت بسیار با عظمتی نهاده شده، وجود اقدس نبیّ مکرّم با شکوه زایدالوصفی بر فراز آن نشسته، به فرد فرد اهالی مدینه بذل مرحمت می کنند و همگان را مورد لطف و نوازش قرار می دهند.
پس از مدتی به شاه ولایت، میر هدایت، مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام فرمان داد تا دفتری را که در دست پر انورش دارد بگشاید و اسامی افرادی را که با تقدیم کیسه گندم، ادای دیون خود را خواستار شده اند بخواند.
امیرمؤمنان اسامی فردفرد آنان را قرائت نموده، عرض می کرد: «یارسول اللّه امّت و مجاور کوی تو، فلانی پسر فلانی، این مقدار قرض دارد، از محضر انورت ادای دیون خود را مسألت نموده، به خزانه کرم و رحمت شما امید بسته است».
پیامبر گرامی برای فردفرد آنان، فرمانِ «پرداخت شود» صادر می کرد، آنگاه امیرمؤمنان روی اسم هر فردی دستور پرداخت آن را ثبت می کرد.
سپس مولای متقیان نام این فرد محروم را بر زبان آورد، رسول گرامی فرمود: «او که به ما نیاز ندارد و چیزی از ما مطالبه نکرده است، ولی چون از سال گذشته 100 غروش به گندم فروش قرض دارد و گویی آن را فراموش کرده است، آن یکصد غروش قرض او نیز پرداخت شود».
در حالی که مولای متقیان فرمان پیامبر گرامی را در آن دفتر ثبت می کرد، او با یک دنیا وحشت و اضطراب از خواب پرید، با یک دنیا شرمندگی صورت خود را بر زمین سایید و با شتاب فراوان به سوی مسجد مقدس نبوی شتافته، به پیشگاه انور حضرت پیغمبر عرضه داشت: «امان، یا رسول اللّه ، نه تنها من، بلکه همه کاینات نیازمند این در و این آستانند».
آنگاه صدای خود را به گریه بلند کرد و از سویدای دل استغفار کرد، دیگر سعی بلیغ داشت که همه ساله خود را بدهکار سازد و ادای دیون خود را از محضرت رسالت پناه مطالبه نماید.
این داستان در میان اهالی مدینه متواتر است و همه اهالی این شهر بر صحّت آن اعتقاد راسخ دارند و از عالی و دانی، خود را بدهکار می دانند و در شب موعود به محضر آن حجّت معبود می شتابند و از الطاف بیکران و عنایات بی پایانش مسعود برمی گردند.
اهالی مدینه از زن و مرد، توانمند و مستمند و خُرد و کلان، به این شیوه مرضیه عمل می کنند، حتی اگر فرزندی در گهواره دارند از طرف او نیز کیسه ای تهیه کرده به حرم انور نبیّ مکرّم تقدیم می دارند.
کسانی که مقروض هستند، به تعداد قرض های خود، گندم تقدیم می کنند؛ یعنی اگر یکصد قروش قرض دارند، یکصد عدد دانه گندم در کیسه می نهند.
اهالی مدینه به هنگام تقدیم کیسه ها، ابیاتی را قرائت می کنند و معتقدند که قرائت این ابیات در آن هنگام الزامی است و اکنون متن و ترجمه ابیات یاد شده:
إلیک یا رسول اللّه یا أشرف الوری لجأت و إنّی ذاهل العقل خائر
اُرید فکاکاً من دیون تعلّقت بذمّة مسکین لدیک مجاور
و أصحاب هذا الدَّین للدَّین یطلب و مالی من مالٍ و عجزی ظاهر
قلیل إحتیال لا اطیق تکسّباً ببابک مطروح أفضلک ناظر
ففکّ یا رسول اللّه اذمّة کربتی و اُقسم بالرّحمان إنّک قادر
أغثنی أغثنی یا شفیع بنظرة فبابک مقصودی و فضلک غامر
و أنت رسول اللّه خیرة خلقه و أنت علی الأکوان ناهٍ و آمر
علیک صلوات اللّه ما ذکر الحمی و ما حنّ مشتاق إلیک زائر
1) ای رسول گرامی، ای اشرف کاینات، من با دست تهی و عقل پریشان به درگاهت پناه آوردم.
2) از پیشگاهت می طلبم که این مسکینِ مجاورِ حرم شریفت را از دیونی که بر گرده اش سنگینی می کند، برهانی.
3) طلبکارها پرداخت این دیون را از من می طلبند، من چیزی ندارم که به آنها بپردازم و ناتوانی ام روشن است.
4) با توان اندک، قدرت تهیه آن را ندارم، حاجتم را به درگاهت آورده، چشم امید به آستانت دوخته ام.
5) ای نبیّ مکرم، غم و اندوهم بزدای، به خدا سوگند که به گشودن مشکلاتم توانایی.
6) ای شفیع امّت، مرا دریاب و با نگاهی پناهم ده که آستانت مطلوب و مقصود من است و فضل و کرمت فراگیر.
7) ای رسول گرامی، تو بهترین آفریده آفریدگار و فرمانروای جهان آفرینشی.
8) درود بیکرانِ حضرت حق بر شما باد، تا روزی که مجاور شیفته ای از شما یاد کند و زائر دلباخته ای به زیارت حریمت پرگشاید.
یک هشدار
یک فرد ضعیف العقیده ای این سنت متداول (اهدای گندم) را بدعت تلقی کرده، مردم را از انجام دادن آن نهی می کرد و می گفت: «از این بدعت چه حاصلی به دست می آید؟!»
او به هر فردی از اهالی مدینه می رسید با اصرار از او می خواست که از تقدیم گندم و شرکت در مراسم شب 17 ذیقعده خودداری نماید.
شبی در عالم رؤیا به محضر مقدس حضرت ختمی مرتبت رسید و در آن عالم مشاهده نمود که صاحبان هدایا به محضر آن حضرت شرفیاب شده، مورد عنایت خاص حضرتش قرار گرفته اند.
او دید که اسامی فردفرد آنها خوانده می شود و عطایای حضرت نبوی به آنها اعطا می گردد.
او نیز به امید عنایتی، گامی جلوتر نهاده، به محضر انور رسالت پناه عرضه داشت: «به این کمترین نیز عنایتی فرمایید».
یک مرتبه مورد عتاب قرار گرفت و این گونه پاسخ شنید: «تو نه تنها خود را بی نیاز می دانی، دیگران را نیز از انجام این عمل منع می کنی و اعتقاد سالم آنها را به باد مسخره می گیری و جسورانه به این عمل جاهلانه اقدام می کنی».
از این هشدار و نکوهشِ حضرت به شدت متأثر گشته، با وحشت و اضطراب از خواب پرید، از کردار خود نادم شد و برای جبران آن با هرکسی که مصادف می شد، داستان خوابش را بیان می کرد و او را به شرکت در این عمل تشویق می نمود.
لزوم مهر ورزی به اهالی مدینه
اهالی مدینه از عالی و دانی، لازم الاحترام هستند؛ زیرا اگر عاصی و گنهکار هم باشند، شرف مجاورت اشرف کاینات ایجاب می کند که حقّ مجاورت آنها رعایت شود.
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله در رابطه با حقوق همسایگان می فرماید:
«مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام یُوصِینِی بِالْجَارِ حَتَّی ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُ».
«جبرئیل امین آن قدر مرا در مورد همسایه توصیه کرد که گمان کردم همسایه را وارثِ همسایه قرار خواهد داد.»(22)
اگر رعایت حقوق همسایگان ما تا این حد مهم باشد، رعایت حقوق همسایگان پیامبر صلی الله علیه و آله چه قدر مهم خواهد بود؟! روی این بیان، باید حریم آن حضرت در مورد مجاوران کویش رعایت گردد؛ زیرا در مورد آنان وعده شفاعت ویژه از آن حضرت روایت شده است، آنجا که می فرماید:
«مَنِ اسْتَطاعَ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ بِها، فَإنِّی أَشْفَعُ لِمَنْ یَمُوتَ بِها».
«هرکس بتواند در مدینه بمیرد، در آن جا بمیرد، که من از هرکسی که در مدینه بمیرد شفاعت می کنم».(23)
روی این بیان به شرف اسلام و فضیلت مجاورت نبیّ گرامی صلی الله علیه و آله مشرّف شود و در هجرت سرای آن حضرت دیده از جهان فروبندد، طبق وعده آن حضرت مورد شفاعت شفیع المذنبین، سیدالمرسلین، حضرت ختمی مرتبت قرار خواهد گرفت.
براین اساس، احترام و اظهار محبت به ساکنان مدینه منوره بر هر مسلمانی شایسته و ضروری است.
احترام به اهالی مدینه، تجلیل و احترام به ساحت قدس نبوی محسوب است، و لذا سلاطین اموی، عباسی، ایوبی و عثمانی همواره حرمت اهالی مکه و مدینه را رعایت می کردند.(24)
روی این جهت خلفای عثمانی آثار خیریه فراوانی در حرمین شریفین از خود به یادگار نهادند و برای اهالی مکه و مدینه حقوق، عطایا و موقوفاتی معین کردند که همه ساله به صورت منظم به آنها تقدیم می گردد.
خدمات برجسته ای که برای حفظ آسایش و آرامش اهالی مدینه، از شرّ مهاجمان بدوی، از سوی دولت عثمانی ارائه می شود، جای بسی تقدیر و ستایش است.
در عهد سلطان عبدالمجید(25) مسجد نبوی رو به خرابی نهاد، او فرمان لازم الاجرایی صادر کرده، براساس آن، مسجد نبوی از پایه برداشته شده، بنای فعلی در مدت 12 سال، مطابق فرمان همایونی ساخته شد. طبیعی است با این خدمت شایسته، روح مقدس نبوی قرین سرور و ابتهاج خواهد بود.
میهمان نوازی اهل مدینه
با توجه به عنایات ویژه رسول گرامی نسبت به اهالی مدینه، که از احادیث فراوان استفاده می شود، ابراز محبّت و مودّت به آنان بر هر فرد مسلمان لازم و ضروری است؛ زیرا هر مسلمانی باید آنچه را که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله دوست می دارد، دوست بدارد و هرچیزی را که آن حضرت دشمن می دارد دشمن بدارد.
ما هر خدمتی در برابر اهالی مدینه انجام دهیم، هرگز نمی توانیم محبت و عطوفت آنان را جبران کنیم؛ زیرا اگر ما سالی یک بار هدیه و عطیه ای به آنها تقدیم می کنیم، آنها هر روز پنج بار در اوقات نماز در حرم نبوی برای ما دعا می کنند و در طول سال زائران حرم شریف را مورد لطف و مرحمت خود قرار می دهند.
اگر در موسم حج، در خانه ای از حجاج خانه خدا پذیرایی نشود، همگان او را مورد سرزنش قرار می دهند و می گویند: «اگر تو آدم سعادتمندی بودی، شماری از زائران خانه خدا را به خانه ات می آوردی و اطعام و احسان می کردی.»
اهالی مدینه تا سرزمین «جُرْف»(26) به استقبال حجاج می روند و آنها را به منازل خود فرا می خوانند.
محبّت اهالی مدینه نسبت به زائران حرمین شریفین به قدری است که کودکان در کوچه ها برای زائران اشعار خوانده، مراتب محبت و علاقه خود را به آنان ابراز می دارند.
اهل مدینه در موسم حج و غیره، هر زائری را ببینند به منزل خود دعوت کرده، در اطعام و احسان به آنها از یکدیگر سبقت می جویند.
زن و مرد از اهالی مدینه، دل زائران را شاد می کنند و از آنان دلجویی می کنند، حتی اگر امکانات مادی نداشتند، قرض کرده، در میهمان نوازی کوتاهی نمی کنند.
اگر زائران هدایایی به آنها تقدیم کنند، این هدایا با خدماتی که آنها را ارائه می دهند به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
مؤلف به سال 1289 ه . ق. به مدت یک هفته به همراه نُه نفر از دوستان، در منزل پسر نقیب الاشراف، سید محمد علوی بافقی میهمان بودم. این سید جلیل القدر هر روز دوبار سینی پر از غذا می آورد. بر اساس محاسبه ای که انجام شد، هر سینی غذا 132 غروش هزینه برمی داشت.
در طول اقامت ما در مدینه منوره، این سید بزرگوار لحظه ای از ما دور نشد و در زیارت اماکن مقدسه با ما همراهی کرد و هیچ مکان زیارتی را فروگذار نشد.
آگاهی از مجاری حالات اهالی مدینه و آشنایی با عواطف و احساسات والای آنان، یک معاشرت طولانی و ارتباط تنگاتنگ می طلبد. کسانی که چند روز در این شهر مقدس اقامت می کنند، هرگز با دقایق و لطایف موجود در آن شهر آشنا نخواهند شد.
دِل اوزاتما، اَل اوزاتما اهلنه اُول بلده نک طوز گیبی بردمده محور ایدر جناب حق سنی
«هرگز به اهالی آن بلده طیبه دست درازی و زبان درازی مکن، که حضرت حق تعالی در یک لحظه تو را نابود می کند.»(27)
پی نوشت ها:
________________________________________
1 . اشاره به آیه کریمه: ...رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ ؛ سفر زمستانی و تابستانی (قریش : 2)، در باره دو سفر اهل حجاز: 1 ـ سفر تابستانی به دمشق 2 ـ سفر زمستانی به یمن می باشد، که تنها وسیله امرار معاش اهل حجاز بود. بعد از بعثت نبی مکرّم، در اثر عزیمت مسلمانان از همه اقطار و اکناف به این سرزمین، از آن سفرهای دور و دراز، با امکانات محدود و خطرهای فراوانِ راه، بی نیاز شدند. (تفسیر برهان، ج10، ص424).
2 . حزیران (ژوئن) ششمین ماه میلادی، برابر با 11 خرداد تا 9 تیرماه و تموز (جولای) هفتمین ماه میلادی، برابر با 10 تیر ماه تا 9 مرداد است.
3 . آغطس (اوت) هشتمین ماه میلادی، برابر با 10 مرداد تا 9 شهریور است.
4 . کانون اول (دسامبر) دوازدهمین ماه میلادی، برابر است با 10 آذر تا 10 دی ماه.
5 . کانون ثانی (ژانویه) اوّلین ماه میلادی، برابر با 11 دی ماه تا 11 بهمن است.
6 . رُومر، منجّم مشهور دانمارکی، به سال 1644م. در کپنهاک دیده به جهان گشود و به سال 1710م. درگذشت. او برای کشف سرعت نور و تعیین دقیق محلّ اجرام سماوی، دوربینی اختراع کرد. (شمس الدین سامی، قاموس الاعلام، ج3، ص2377).
7 . شوباط (فِوریه) دوّمین ماه میلادی، برابر با 12 بهمن تا 9 اسفند می باشد.
8 . نیسان (آوریل) چهارمین ماه میلادی، برابر است با 12 فروردین تا 10 اردیبهشت.
9 . ماییس (می) پنجمین ماه میلادی، برابر با 11 اردیبهشت تا 10 خرداد.
10 . اختلافی که در ارقام این بند با بند پیشین دیده می شود، به اختلاف میزان الحراره «رُومر» با میزان الحراره «سانتی گراد» ـ مأخوذ از فرانسه، به معنای صد درجه ـ مربوط می شود.
11 . ایلول (سپتامبر) نهمین ماه میلادی، برابر با 10 شهریور تا 8 مهرماه است.
12 . تشرین اول (اکتبر) دهمین ماه میلادی، برابر است با 9 مهرماه تا 9 آبان و تشرین ثانی (نوامبر) یازدهمین ماه میلادی، برابر است با 10 آبان تا 9 آذرماه.
13 . این همه وفورِ نعمت در مدینه منوره، به برکت دعای رسول اللّه صلی الله علیه و آله می باشد که عرضه داشت: «اللّهمَّ اجْعَلْ بالْمدینةِ ضِعْفَیْ ما جَعَلْتَ بِمَکَّةَ مِنَ الْبَرَکَةِ»؛ «بار خدایا! دوبرابر آنچه برکت در مکه معظمه قرار داده ای، برای مدینه منوّره قرار ده». (سمهودی، وفاءالوفا، ج1، ص53).
14 . اُقَّه: معادل 400 درهم (= 400 مثقال) می باشد. (شمس الدین سامی، قاموس ترکی، ص213).
15 . در عصر عثمانی فرمانده لشکر را «میرآلای» و فرمانده دو لشکر را «میرلوا» می گفتند. در میان سران ارتش، از میان درجه دارانی که عنوان «پاشا» را دارند، «میرلوا» رتبه سوم را دارا می باشد. (قاموس ترکی، ص1441).
16 . سلطان عبدالحمید خان، سی و چهارمین پادشاه عثمانی است که در سال 1293 ه . ق. بر تخت نشست و در سال 1337 ه . ق. خلع شد. قلعه حمیدیه به فرمان او و به نام او ساخته شده است.
17 . غُرُوش واحد پول ترکیه است؛ هر یکصد غروش یک لیر است.
18 . اِرْدَبّ؛ پیمانه بزرگی است، معادل 24 صاع. (اختر کبیر، ج1، ص25).
19 . اوقه: از «اُقَّه» اخذ شده، هر اُقَّه 400 درهم می باشد.
20 . از ریشه «قَیْل»، به معنای نوشیدن چیزی در وسط روز می باشد. (لسان العرب، ج11، ص375).
21 . علت اصلی انتخاب شب 17 ذیقعدة الحرام بر ما روشن نیست، ولی آنچه مسلم است، نبیّ مکرم صلی الله علیه و آله پیوندهایی با این عدد دارد: 1) تولد آن حضرت در 17 ربیع المولود واقع شده 2) معراج حضرت در 17 رمضان انجام شده 3) پیروزی آن حضرت در جنگ بدر نیز در 17 رمضان رخ داده است.
22 . صحیح بخاری، ج8، ص12 ؛ مسند احمد، ج2، ص85 ؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص32 ؛ امالی شیخ طوسی، ج2، ص134
23 . سمهودی، وفاءالوفا، ج1، ص49، به نقل از ترمذی، ابن ماجه و بیهقی.
24 . این تعبیر از روی حسن ظن به خلفا بر قلم مؤلّف جاری شده، والاّ داستان حرّه و جنایات بیرون از وصف یزیدبن معاویه در مدینه منوّره، سیاه ترین صفحه تاریخ را به این حادثه شوم اختصاص داده است. فشرده این واقعه دلخراش را سمهودی در «وفاءالوفا بأخبار دارالمصطفی»، ج1، صص138 ـ 125 آورده است.
25 . سلطان عبدالمجید خان، سی و یکمین پادشاه عثمانی به سال 1255 ه . ق. بر تخت نشست و تا سال 1277 ه . ق. حکم راند.
26 . جُرْف؛ در لغت به جایی گفته می شود که در اثر عبور سیل، گود شده باشد و نام یک وادی در سه میلی مدینه منوّره است. (معجم البلدان، ج2، ص128).
27 . به مضمون این شعر، احادیث فراوانی از پیامبرخدا صلی الله علیه و آله رسیده که از آن جمله است: «مَْن أَرادَها بِسُوءٍ أَذابَهُ اللّه ُ کَمَا یَذُوبُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ»؛ «هرکس به این شهر اراده بدی کند، خداوند او را ذوب کند، همان گونه که نمک در آب ذوب می شود». (وفاءالوفا، ج1، ص44).
گفتمان مسافرتهای تجارتیِ تابستانی و زمستانی(1) در باره اسباب تجارت و شیوه عبادت و اطاعت ساکنان هجرت سرای پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و زائران آن، به منظور تبیین احترام ویژه و رعایت آشکار حریم آن است.
آب و هوای هجرت سرای پیامبر صلی الله علیه و آله
هوای شهر مقدس مدینه منوّره، در ایام تابستان بسیار گرم و نزدیک به گرمای مکه معظمه، ولی در فصل زمستان سرد می باشد.
باران رحمتی که در فصل زمستان پیرامون مدینه می بارد، در دشت و صحرا امواج خروشانی چون امواج دریای عمان پدید می آورد، ولی آسمان مدینه در هر دو فصل تابستان و زمستان بسیار صاف و شفاف، شبیه شب های بدرِ دیگر بلاد است؛ به طوری که در آمد و شد شبانه، نیازی به فانوس نیست و تنها برای اشراف و سادات، آن هم تنها برای احترام، فانوس روشن می کنند.
گرما و سرمای هوا
شهر زیبا و دلربای مدینه در وسط یک وادیِ وسیع و گسترده، در میان رشته کوه ها قرار گرفته است. از این رهگذر، درجه حرارت و برودت آن، یک نواخت نمی باشد و گرم ترین ایام آن، دو ماهِ «حزیران» و «تموز» می باشد.(2)
در این دو ماه، روزبه روز بر گرمای هوا افزوده می شود. از اول «اغطس»(3) رو به کاهش نهاده تا آخر «کانون اول»(4) این کاهش ادامه می یابد. از اوایل «کانون ثانی»(5) رو به افزایش می گذارد و در روزهای گرم، میزان حرارت به 32 درجه می رسد.
براساس میزان الحراره «رومِر»(6) از آغاز «کانون اول» تا پایان «شوباط»(7) هوا به شدت سرد می شود. در شوباط حدّاکثر حرارتِ هوا به 15 درجه می رسد. از آخر شوباط ، رو به گرمی نهاده، در «نیسان»(8) به طور متوسط 13، در «ماییس»(9) 14، در «حزیران» و «تموز» به 17 درجه افزایش می یابد.
براین اساس، متوسط حرارت در «مارت» 19، در «نیسان» 28، در «ماییس» 29 و در «حزیران» 32 درجه می باشد و تا پایان «تموز» در همان حال باقی می ماند.(10)
پس از سپری شدن «تموز»، خرما به صورت رطب درمی آید. انبارها را برای چیدن و انباشتن خرما مهیّا می کنند. حرارت هوا رو به کاهش نهاده، در ماه «اغطس» به 28 درجه، در «ایلول»(11) 25، در «تشرین اول»(12) 32، در «تشرین ثانی» تا 11 درجه کاهش می یابد. بدین سان هوا کاملاً خنک می شود. در «کانون اول» بادهای سرد می وزد و حالت زمستانی پدید می آید.
به روایت اهالی مدینه، زائرانی که در این موسم به زیارت حضرت رسالت پناه مشرّفت می شوند، در اثر سرمای هوا دستهایشان ترک می خورد و خون از آنها جاری می شود؛ نگارنده این وضع را در تشرّف خود به آن شهر تجربه نمود.
اهالی مدینه در فصل گرما، در طبقات بالای خانه ها و در فصل سرما در سرداب و یا طبقات پایین منازل خود ساکن می شوند، اما افراد توانمند در فصل تابستان به جاهای خوش آب و هوا می روند و و این ایام را در باغها و قصرهای ییلاقی خود، می گذرانند.
ارقامی که در سطور بالا ارائه شد و همچنین ارقامی که در جدول زیر می آید، درجه حرارت اتاقهای سقف دار و اماکن سرپوشیده می باشد. اگر میزان الحراره در اماکن غیر مسقّف نصب شود، ارقام بالاتری را نشان می دهد.
براساس گفته های اهالی مدینه، مقدار گرما و سرمای این شهر، در طول سال ها، یک نواخت نیست و در برخی سالها گرمای بیشتری را تجربه می کنند.
در جدول زیر میزان حرارت و برودتِ هجرت کده نبیّ مکرّم، در سال 1283 ه ق. ارائه می شود:
مارت (مارس) 17 ـ 19 درجه
نیسان (آوریل) 28 ـ 29 درجه
ماییس (می) 28 ـ 29 درجه
حزیران (ژوئن) 30 ـ 32 درجه
تموز (جولای) 32 ـ 33 درجه
آغطس (اوت) 27 ـ 28 درجه
ایلول (سپتامبر) 24 ـ 25 درجه
تشرین1 (اکتبر) 21 ـ 23 درجه
تشرین 2 (نوامبر) 11 ـ 13 درجه
کانون 1 (دسامبر) 10 ـ 11 درجه
کانون 2 (ژانویه) 11 ـ 12 درجه
شوباط (فوریه) 12 ـ 15 درجه
سبزیجات و میوه جات
براساس مشاهدات نگارنده در بازارها و میادین و اظهار نظر آگاهان، چهار گیاه: لحنه، قرین بهار، پوراصه و انگنار (کنگر) در مدینه منوّره یافت نمی شود، به جز این ها همه انواع سبزیجات و میوه جات، از قبیل: انار، انجیر، انگور، خربزه، هندوانه، پرتقال، لیمو، نارنج، سیب، شفتالو، موز و همه اقسام خرما به جز وهله، یشنه و کراز، در همه فصول به وفور یافت می شود.(13)
اقسام خرما
در مناطق شمال، جنوب و غربِ هجرت سرای نبوی، باغهای بزرگ و کوچک فراوان هست که مهم ترین و مشهورترین محصول آنها خرما است.
خرمای مدینه، گذشته از مرغوبیت و شیرینی، از نظر کثرتِ محصول نیز در هیچ نقطه ای از جهان به این وفور یافت نمی شود.
خرمای مشهور به «بلدی» از نظر حلاوت، مرغوبیت، لذّت و طعم، بر همه خرماهای جهان برتری دارد.
خرمای مدینه عمدتاً به دو قسمِ زرد و سرخ تقسیم می شود؛ از این دو قسم، بیش از 90 نوع خرما با ویژگی های خاص خود شناسایی شده و معروفیت دارد.
گفته می شود اگر از هر نوع خرمای مدینه یک عدد هسته گردآوری شود، چهار ـ پنج «اُقَّه»(14) خواهد شد.
گرچه خواص و ویژگی های هریک از انواع خرماها در کتابهای قدما به تفصیل بیان شده، امّا بیشتر آنها در زمان ما به بوته فراموشی سپرده شده است. آنچه امروزه از اقسام خرمای قرمز در خاطره ها موجود است، عبارت است از:
عجوه، حلوه، عنبر، چلبی، جبلی، حلیه، ریحان، غراب، شرقیه، کعیق، صباوه، سخلّ (بدون هسته)، براطعم العبید، قند، بعیبع و جاوی.
و آنچه از اقسام خرمای زرد بر سر زبانها است، عبارتند از:
تبُرجلی، بالطه جی، افندیّه، سکّری، رباغی، سبع، جعفری، سویده، بیض، ریق البنات، مشوق، برنی، خضریه، مجهولی، لبانه، تمره، هرمزی، شقری، زهرا و صیحانی.
این اقسام 36 گانه در مدینه منوره به وفور یافت می شود و هرکدام با نام و نشان در میان اهالی مدینه معروف و مشهور است و انواع دیگر را «لون» می نامند.
اقسام خرماها از نظر رشد و کمال، از لحظه ای که شکوفه می زند تا هنگامی که به کمال مطلوب می رسد، به نام های: طلع، خلال، بلاح، زهو، بُسره، رُطب و تمر نامیده می شوند.
گذشته از اقسام 36گانه، نوع دیگری از خرما در مدینه یافت می شود که به آن «قِلاد» گویند. از این نوع، هم سرخ و هم زرد یافت می شود. «قِلاد» جمع «قِلادَه»، به معنای گردن بند می باشد. این خرما هنگامی که هنوز نارس است، از درخت چیده می شود. هر 30 ـ 40 دانه آن را با نخی می بندند. بچه های عرب آنها را به سان گردن بندی زرّین، از گردن خود می آویزند. به جهت شیوع و همگانی بودن این عمل، این خرما به «قِلاد»، به معنای «گردن بند» شهرت یافته است.
خرمای قلاد مقبول ترین نوع خرما در میان اعراب است؛ لذا بچه های عرب در موسم حج، 10 ـ 20 نخ از آنها را به گردن آویخته، به استقبال حجاجی که از نزدیکی روستاهایشان در حال گذر هستند، می شتابند و موجودی خود را به آنها می فروشند و شادان و خرامان به خانه های خود برمی گردند.
مراحل تکاملی خرما
اهالی مدینه، از تمام مراحل تکاملیِ خرما، تنها به شمارش هفت مرحله آن بسنده می کنند و باید گفت که از نظر آگاهان و افراد آشنا به امور نخل و خرما، یک خرما از زمانی که از شکوفه بیرون می آید تا هنگامی که به صورت «تمر» درآید، دوازده مرحله را طی می کند که به ترتیب عبارتند از:
1 . طَلع ؛ بادیه نشینان هنگامی که شکوفه خرما به صورت دانه های ریز خودنمایی کند، آن را «طلع» می نامند و آن را نخستین مرحله از مراحل دوازده گانه می شمارند.
شکل اولیه این شکوفه ها، به صورت یک دانه دوپوسته ای است که بر روی هم قرار دارند و میوه آن به شکل دراز، ولی ناپیدا در میان این دو پوسته قرار دارد.
2 . سبابه ؛ و آن هنگامی است که از حالت شکوفه بیرون آمده، به صورت خرمای نارس (چاغاله) در آید.
3 . سراد ؛ و آن هنگامی است که چاغاله خرما رو به سبزی بگذارد. در این حالت عطر بسیار لطیفی از آن به مشام می رسد، آن را «خلال»، «جدال» و «جداله» نیز می نامند.
4 . بَغوه ؛ در مرحله ای است کاملاً کال و نارس باشد.
5 . بُسر ؛ زمانی است که رنگ خرما به خود گرفته، ولی همچنان نارس باشد.
6 . مُحَطَّم ؛ در مرحله ای است که خط هایی بر روی آن ظاهر می شود.
7 . تَذْنوب ؛ در این مرحله محل اتّصال خرما به خوشه، به رنگ رسیده درمی آید.
8 . جَمْسَه ؛ در مرحله ای است که همه جوانب خرما به رنگ رسیده درآمده، ولی هنوز برای خوردن مناسب نیست.
9 . ثعده ؛ مرحله آغاز سرخ شدن خرما است و در این مرحله خرما رنگ به رنگ دیده می شود.
10 . خالع و خالعه ؛ و آن زمانی است که خرما به صورت معتدل درآمده، در آستانه رطب شدن باشد.
11 . رُطَب ؛ این مرحله لذیذترین و لطیف ترین مرحله خرما برای خوردن است.
12 . تَمْر ؛ و آن هنگامی است ک دوران رطب شدن را سپری نموده، گام در مرحله خرمای اصطلاحی می گذارد. در این مرحله خرما به آخرین مرحله از مراحل دوازده گانه رسیده، آماده چیدن و انتقال به انبار می باشد.
باغهای عیون
در عرف اهل مدینه، به همه باغها و بستانهایی که در آنها خرما و یا هرنوع میوه جات و سبزیجات به عمل آید، باغهای «عیون» می گویند.
هر باغ عیون 500 الی 600 قطعه زمین را دربرمی گیرد. این باغها تفرّجگاه اهالی مدینه است و فاصله آنها تا شهر مدینه حدود یک ساعت است.
آب و هوای این باغها بسیار لطیف و دلنواز است. در هر باغی چند حوض بزرگ وجود دارد که توسط اشتران و گاوانِ آبکش، از چاه ها آب می کشند و آنها را پر می کنند.
در این باغها برای تأمین علوفه اغنام و احشام، یونجه می کارند. اگرچه همه این باغها سند رسمی و صاحبان مشخصی دارند، ولی گروهی از اعراب «سواعد»، «سعادین» و «تمیم» در موسمِ محصول، به این باغها یورش می برند و با توسل به زور، آنها را صاحب می شوند و میوه جات و اشیای موجود را به یغما می برند و بر صاحبان باغ که در آن موسم، در قصرهای باغ سکونت دارند، آزار می رسانند.
ثقیب الذّیب
در دامنه کوه اُحُد، حدّ فاصل احد و باغهای عیون، راه باریکه ای است که آن را «ثقیب الذّیب» یا سوراخ گرگ می نامند.
این مهاجمانِ گستاخ و بی باک، در این منطقه کمین کرده، بر کاروانهای تجارتی، حاملان ارزاق، به ویژه صاحبان گلّه های گوسفند حمله نموده، اموال آنها را غارت می کنند.
کاروانهایی که از شرق حجاز، کالاهای تجارتی؛ مانند روغن، حبوبات، دام و ارزاق حمل می کنند، راه دیگری ندارند و باید از این تنگه بگذرند و لذا اشقیای چپاولگر در این منطقه مستقر می شوند.
برای حفاظت و حراست از اموال صاحبان باغ و کالاهای تجارتی از چپاول اعرابِ مهاجم، همه ساله تدبیرهای لازم از سوی دولت و اعیان و اشراف گرفته می شود. مأموران مسلّح بسیج شده، تلاش های فراوان انجام می دهند، ولی تاکنون نتیجه مطلوب به دست نیامده و کاروانها از خطر مهاجمان رهایی نیافته اند و هیچ سالی بدون درگیری سپری نشده است.
از این رهگذر، از سوی پادشاه عثمانی، محافظان کارآزموده و توانمندی به سوی هجرت کده پیامبر گسیل می شود تا با تلاش شبانه روزی، در حفاظت و حراست از اهالی عیون و صاحبان کالاهای تجارتی تلاش کنند.
فرماندهیِ این گروه اعزامی را «میرلوا احمد فاضل پاشا»(15) برعهده دارد.
نیروهای اعزامی، کوه های محیط بر باغهای عیون را دقیقاً بررسی کرده، طرح تأسیس قلعه ای در گردنه «ثقیب الذّیب» و تأسیس برج مراقبتی در نزدیکی آن، روی دامنه کوه و بنیاد قرارگاهی برای سکونت افراد پیاده و سواره پیشنهاد کردند.
اعیان و اشراف مدینه از این طرح استقبال کردند و وعده دادند که از هیچ گونه همکاری و بذل مساعی کوتاهی نکنند.
قلعه حمیدیه
نیروهای اعزامی با مساعی جمیله و مساعدت جلیله سادات و اشراف مدینه، نقشه و کروکی باغچه ها و کوه های محیط بر آنها را تهیه نموده، به مرکز عثمانی فرستادند و اجازه تأسیس قلعه ها و برج مراقبت را گرفتند.
احمد فاضل پاشا مورد تشویق دولت مرکزی قرار گرفت و لوح سپاسی به نام او ارسال گردید. از سوی اهالی مدینه نیز مورد تأیید و تقدیر واقع شده، پول و امکانات لازم، به مقدار کافی در اختیارش گذاشته شد.
قلعه ها و برج مراقبت به سال 1297 ه .ق. به نام پادشاه(16) (قلعه حمیدیه) در نقاط تعیین شده تأسیس گردید و اهالی مدینه و کاروانهای تجارتی به این وسیله از شرّ اشقیای مهاجم رهایی یافتند.
هزینه این استحکامات و بناها، از کیسه فتوّت و اعانات توأم با حمیّت و غیرت اهالی مدینه منوره، به ویژه صاحبان باغهای عیون تهیه و تقدیم گردید.
مردم فداکار و ایثارگر مدینه، مبلغ 5/97497 غروش(17) گرد آورده، در اختیار فرمانده لشکر اعزامی، میرلوا احمد فاضل پاشا قرار دادند. او نیز با تلاش شبانه روزی، این مراکز دفاعی را به اسلوب لازم بنیاد نهاد.
نام همه کسانی که به این پروژه کمک کردند و در فراهم شدن هزینه آن مشارکت نمودند، با ریزکمک های آنان، از سوی نماینده عالی رتبه احمد فاضل، مسؤول اسرار نظامی، تهیه شد و به آگاهی احمد فاضل رسید و در روزنامه عسکریه، شماره 1308 به عنوان ماده واحده ای ثبت گردید. متن این ماده واحده به شرح زیر است:
در مدینه منوره، در دامنه کوه احد، در آخرین حدود باغهای عیون، در تنگه «ثقیب الذیب» در میان شهر مدینه و قلعه حمیدیه، که قبلاً به هزینه اهالی محترم مدینه تأسیس شده، در کنار جاده ارتباطی، استحکاماتی مشتمل بر یک توپ سه دهنه و قرارگاهی که دو تیپ لشکر پیاده را در خود جای دهد، ضروری به نظر رسید و برای این منظور، هیأت نُظّار محلی را مورد بازدید قرار داده، مراسم کلنگ زنی و پی کنی آن، با تلاوت آیاتی از کلام اللّه مجید و ذبح قربانی به منظور سلامتی وجود پادشاهی انجام یافت.
هزینه آن به مبلغ 5/97497 غروش از سوی اهالی خیّر و متدین مدینه تأمین و در اختیار «میرلوا احمد فاضل پاشا» قرار گرفت.
ایشان از این همه احساسات، عواطف، ایثار و فداکاری اهالی، صمیمانه تشکر نمود و سپاس گفت.
اوزان و مقادیر
در میان اهالی مدینه، اوزان و مقادیر متنوعی موجود نیست. آنها خرما و برنج را با «کیله» (پیمانه ای خاص)، روغن را با «بادیه»، دیگر حبوبات را با «اِرْدَبّ»(18) و سبزیجات را با «من» خرید و فروش می کنند. نرخ ارزاق در این ایام به شرح زیر است:
برنج هر کیله 300 درهم. خرما هر کیله یک و نیم «اوقه».(19) روغن هر بادیه 11 تا 12 اوقه و حبوبات هر اردبّ (24 صاع) 120 اوقه و سبزیجات هرمن 200 درهم می باشد.
سیره سلوکی اهالی مدینه
برای اهالی مدینه چیزی از حقوق و عطایا که وسیله امرار معاش باشد، وجود ندارد.
اهالی مدینه، چنانکه از مجاوران حرم نبوی انتظار می رود، همگی با اخلاق شایسته خداپسند متخلّق هستند، بزرگ و کوچک آنها مشغول عبادت و اطاعت اند، از دنیا به اندک قانع، همواره به شکر و سپاس حق تعالی ناطق، روزی پنج بار سجاده بردوش، تسبیح به دست، در حالی که به نام خداوند جلیل مترنّم هستند، برای ادای فرایض به حریم نبوی عزیمت کرده، پس از ادای فرایض در حرم نبیّ مکرّم، و زیارت قبر مطهّر پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله به خانه های خود بازمی گردند.
اهالی مدینه با یکدیگر همچون اعضای یک خانواده، در اوج صفا و صمیمیت زندگی می کنند.
به هنگام تشریف فرمایی رسول اللّه ، از مکه معظمه به سوی مدینه منوره، اهالی مدینه به استقبال آن حضرت شتافتند. دو دخترک از قبیله «بنی نجّار» در دهکده قبا، با خواندن اشعار نغز و پرمغزی، مقدم آن حضرت را گرامی داشتند.
این شیوه پسندیده و سیره سنیّه تا کنون در میان آنها رایج و در سلوک رفتاری آنها مشهود است. همگی مهربان، میهمان نواز، خوش برخورد و خنده رو می باشند.
آنها ادب در گفتار، نزاکت در کردار، درایت در پندار و حسن سلوک در رفتار را به دقت رعایت می کنند. از عفّت نفس و غنای طبع در سطح بسیار والایی برخوردار می باشند. از کودکان یتیم و بانوان بی سرپرست به نحو شایسته ای مراقبت می کنند و در ابراز محبت، فرقی میان توانمند و مستمند نمی گذارند.
آنها دروغ نمی گویند. از جاده عفاف و تقوا منحرف نمی شوند. از فصاحت خاصی در گفتار و ملاحت ویژه ای در رخسار برخوردار هستند. در سخن کسی را نمی آزارند و زبان به تملّق و هرزه گویی نمی آلایند.
در همه احوال، توفیق تطبیق گفتار و کردار خود را با سیره سنیّه حضرت ختمی مرتبت، در خود ایجاد کرده، در احیای سلوک پسندیده آن حضرت می کوشند.
در هر فرصتی به حجره شریفه نبوی تشرّف پیدا کرده، با یک دنیا اخلاص و تضرّع، حوائج خود را به پیشگاه خداوند معروض می دارند و از روح مطهر نبیّ مکرّم استمداد می جویند و به آمال و آرزوهای مادی و معنوی خویش نایل می شوند.
از آداب کهن و عادات دیرینه اهالی مدینه است که هرازچندی به آغوش طبیعت رفته، در بستانها و باغستانها به تفرّج می پردازند و از هوای لطیف و مناظر زیبای طبیعت درس صفا و وفا می آموزند.
اهالی مدینه هفته ای دوبار، روزهای جمعه و سه شنبه، پس از ادای نماز ظهر، دسته دسته به تفرّجگاه می روند و به گردش گروهی می پردازند و این گردش دسته جمعی را «مقیال» می نامند.(20)
هریک از اهالی در حد توان، غذاهای لذیذ تهیه کرده، به مجرد رسیدن به محلّ مورد نظر، سفره ها را می گسترند و رهگذران را به سرِ سفره فرا می خوانند و با شور و نشاط زاید الوصفی به تناول غذا می پردازند.
در طول زندگی، هر روز برای آنها روز عید و هر شب برایشان همانند لیلة القدر است. آنها از فقیر و غنی هرگز غم و اندوهی به نهان خانه دل راه ندهند و در زیر سایه نبیّ مکرّم صلی الله علیه و آله آنچنان با نشاط زندگی می کنند که مورد غبطه همگان اند.
آنها اگرچه به جز محصول باغستان و نخلستان، درآمدی ندارند، لیکن قسمتی از آن را برای استفاده خود منظور کرده، با قسمتی دیگر حبوبات و مأکولات وارده از بیرون مدینه را تهیه می کنند و زندگی بسیار آرامی را پشت سر می گذارند و مستمندان آنها چون توانمندان دیگر بلاد اداره می شوند.
برای هریک از آنها هدایای فراوانی از بلاد مختلف می آید که بخش مهمی از زندگی آنها با این هدایا تأمین می شود و اگر این هدایا وافی نبود، از یکدیگر قرض می گیرند و در پایان سال، از محضر انور نبیّ مکرم ادای دیون خود را طلب می کنند و از برکت عنایات بیکران آن حضرت قرض های خود را ادا می کنند.
مراسم ویژه اهدای گندم به آستانه منوّره
از عهد قدیم در میان اهل مدینه مراسم ویژه ای به عنوان اهدای گندم به آستانه مبارکه نبویّه، به منظور جلب نظر و عنایت ویژه آن حضرت رایج است.
آنها معتقدند اگر کسی این شیوه را ترک کند، تا سال آینده قادر به پرداخت دیون خود نخواهد شد.
مراسم تقدیم گندم منحصراً در شب 17 ذی قعدة الحرام انجام می شود.(21) اهالی مدینه سعی می کنند که در طول سال قرضی از دوستان و آشنایان بگیرند و در شب 17 ذیقعده دَینی بر گردن داشته باشند، آنگاه مقداری گندم تهیه کرده، در میان نماز مغرب و عشا به آستان ملک پاسبان حضرت ختمی مرتب تقدیم می کنند و با یک دنیا اخلاص عرضه می دارند:
«ای رسول گرامی، من این مقدار مقروض هستم، به عطیّه علیّه آن رسول مکرّم نیازمندم، مرا از این قرض و دَین رها بفرما.»
این گندم تقدیمی را روز 15 ذیقعده تهیه نموده، از گرد و خاک کاملاً جدا می کنند و در داخل کیسه سفید استفاده نشده ای قرار می دهند، آنگاه در شب معهود (شب 17ذیقعده) به مقابل پنجره حجره نبویه آورده، به آستانه مبارکه تقدیم می دارند.
خادمان حرم نبوی این کیسه را برمی دارند و به عنوان تبرّک به بندگان مخلص و موحّد اهدا می کنند و از این رهگذر به عطایای فراوانی نایل می شوند و خدای را سپاس می گویند.
تقدیم کنندگان این گندم، بدون استثنا، مشمول عنایات اسرارآمیز حضرت رسالت پناه قرار می گیرند و هدایای نقدی ارزشمندی به دست آنها می رسد که به راحتی قرض های خود را ادا می کنند. این هدایا بیشتر از کسانی به دست آنها می رسد که اسم آنها را در طول زندگی نشنیده اند.
این شیوه به قدری همگانی است که اگر کسی خود را مقروض ننموده، برای ادای دَین خود در این مراسم شرکت نکند، در نظر مردم از افراد عاجز و ناتوان به شمار می آید.
داستانی اعجاب انگیز
یکی از ساکنان هجرت سرای پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله ، در یکی از سال ها، در مراسم نیایش و عرض ارادت به ساحت قدس نبوی حضور نیافت و چیزی از عنایات بی کران آن حضرت تقاضا نکرد. یک سال تمام با قناعت زندگی کرد و در صدد استقراض از کسی برنیامد و با همسر خود قرار گذاشت که به اندک بسنده کنند و در شب 17ذیقعده در آن مراسم شرکت نکنند.
شب 17 ذیقعده فرا رسید و او طبق قرار در مسجد حضور نیافت، ولی دیگر شهروندانش، از بزرگ و کوچک در این مراسم حضور یافته، با تقدیم مقداری گندم ادای دیون خود را از پیشگاه حضرت رسالت پناه تقاضا نمودند. او نیز در گوشه خانه اش خزیده، با خود چنین گفت: «الحمد للّه ما راه قناعت پیشه ساختیم و دست نیاز به سوی پیامبر خدا دراز نکردیم!» وی این سخن را در دل خود حدیث نفس می کرد و به خود می بالید، تا سرانجام خوابش برد. در عالم رؤیا مشاهده کرد که در حرم نبوی، همه اهالی از عالی و دانی گرد آمده اند و مجلس بسیار باشکوهی برپاست. در صدر مجلس تخت بسیار با عظمتی نهاده شده، وجود اقدس نبیّ مکرّم با شکوه زایدالوصفی بر فراز آن نشسته، به فرد فرد اهالی مدینه بذل مرحمت می کنند و همگان را مورد لطف و نوازش قرار می دهند.
پس از مدتی به شاه ولایت، میر هدایت، مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام فرمان داد تا دفتری را که در دست پر انورش دارد بگشاید و اسامی افرادی را که با تقدیم کیسه گندم، ادای دیون خود را خواستار شده اند بخواند.
امیرمؤمنان اسامی فردفرد آنان را قرائت نموده، عرض می کرد: «یارسول اللّه امّت و مجاور کوی تو، فلانی پسر فلانی، این مقدار قرض دارد، از محضر انورت ادای دیون خود را مسألت نموده، به خزانه کرم و رحمت شما امید بسته است».
پیامبر گرامی برای فردفرد آنان، فرمانِ «پرداخت شود» صادر می کرد، آنگاه امیرمؤمنان روی اسم هر فردی دستور پرداخت آن را ثبت می کرد.
سپس مولای متقیان نام این فرد محروم را بر زبان آورد، رسول گرامی فرمود: «او که به ما نیاز ندارد و چیزی از ما مطالبه نکرده است، ولی چون از سال گذشته 100 غروش به گندم فروش قرض دارد و گویی آن را فراموش کرده است، آن یکصد غروش قرض او نیز پرداخت شود».
در حالی که مولای متقیان فرمان پیامبر گرامی را در آن دفتر ثبت می کرد، او با یک دنیا وحشت و اضطراب از خواب پرید، با یک دنیا شرمندگی صورت خود را بر زمین سایید و با شتاب فراوان به سوی مسجد مقدس نبوی شتافته، به پیشگاه انور حضرت پیغمبر عرضه داشت: «امان، یا رسول اللّه ، نه تنها من، بلکه همه کاینات نیازمند این در و این آستانند».
آنگاه صدای خود را به گریه بلند کرد و از سویدای دل استغفار کرد، دیگر سعی بلیغ داشت که همه ساله خود را بدهکار سازد و ادای دیون خود را از محضرت رسالت پناه مطالبه نماید.
این داستان در میان اهالی مدینه متواتر است و همه اهالی این شهر بر صحّت آن اعتقاد راسخ دارند و از عالی و دانی، خود را بدهکار می دانند و در شب موعود به محضر آن حجّت معبود می شتابند و از الطاف بیکران و عنایات بی پایانش مسعود برمی گردند.
اهالی مدینه از زن و مرد، توانمند و مستمند و خُرد و کلان، به این شیوه مرضیه عمل می کنند، حتی اگر فرزندی در گهواره دارند از طرف او نیز کیسه ای تهیه کرده به حرم انور نبیّ مکرّم تقدیم می دارند.
کسانی که مقروض هستند، به تعداد قرض های خود، گندم تقدیم می کنند؛ یعنی اگر یکصد قروش قرض دارند، یکصد عدد دانه گندم در کیسه می نهند.
اهالی مدینه به هنگام تقدیم کیسه ها، ابیاتی را قرائت می کنند و معتقدند که قرائت این ابیات در آن هنگام الزامی است و اکنون متن و ترجمه ابیات یاد شده:
إلیک یا رسول اللّه یا أشرف الوری لجأت و إنّی ذاهل العقل خائر
اُرید فکاکاً من دیون تعلّقت بذمّة مسکین لدیک مجاور
و أصحاب هذا الدَّین للدَّین یطلب و مالی من مالٍ و عجزی ظاهر
قلیل إحتیال لا اطیق تکسّباً ببابک مطروح أفضلک ناظر
ففکّ یا رسول اللّه اذمّة کربتی و اُقسم بالرّحمان إنّک قادر
أغثنی أغثنی یا شفیع بنظرة فبابک مقصودی و فضلک غامر
و أنت رسول اللّه خیرة خلقه و أنت علی الأکوان ناهٍ و آمر
علیک صلوات اللّه ما ذکر الحمی و ما حنّ مشتاق إلیک زائر
1) ای رسول گرامی، ای اشرف کاینات، من با دست تهی و عقل پریشان به درگاهت پناه آوردم.
2) از پیشگاهت می طلبم که این مسکینِ مجاورِ حرم شریفت را از دیونی که بر گرده اش سنگینی می کند، برهانی.
3) طلبکارها پرداخت این دیون را از من می طلبند، من چیزی ندارم که به آنها بپردازم و ناتوانی ام روشن است.
4) با توان اندک، قدرت تهیه آن را ندارم، حاجتم را به درگاهت آورده، چشم امید به آستانت دوخته ام.
5) ای نبیّ مکرم، غم و اندوهم بزدای، به خدا سوگند که به گشودن مشکلاتم توانایی.
6) ای شفیع امّت، مرا دریاب و با نگاهی پناهم ده که آستانت مطلوب و مقصود من است و فضل و کرمت فراگیر.
7) ای رسول گرامی، تو بهترین آفریده آفریدگار و فرمانروای جهان آفرینشی.
8) درود بیکرانِ حضرت حق بر شما باد، تا روزی که مجاور شیفته ای از شما یاد کند و زائر دلباخته ای به زیارت حریمت پرگشاید.
یک هشدار
یک فرد ضعیف العقیده ای این سنت متداول (اهدای گندم) را بدعت تلقی کرده، مردم را از انجام دادن آن نهی می کرد و می گفت: «از این بدعت چه حاصلی به دست می آید؟!»
او به هر فردی از اهالی مدینه می رسید با اصرار از او می خواست که از تقدیم گندم و شرکت در مراسم شب 17 ذیقعده خودداری نماید.
شبی در عالم رؤیا به محضر مقدس حضرت ختمی مرتبت رسید و در آن عالم مشاهده نمود که صاحبان هدایا به محضر آن حضرت شرفیاب شده، مورد عنایت خاص حضرتش قرار گرفته اند.
او دید که اسامی فردفرد آنها خوانده می شود و عطایای حضرت نبوی به آنها اعطا می گردد.
او نیز به امید عنایتی، گامی جلوتر نهاده، به محضر انور رسالت پناه عرضه داشت: «به این کمترین نیز عنایتی فرمایید».
یک مرتبه مورد عتاب قرار گرفت و این گونه پاسخ شنید: «تو نه تنها خود را بی نیاز می دانی، دیگران را نیز از انجام این عمل منع می کنی و اعتقاد سالم آنها را به باد مسخره می گیری و جسورانه به این عمل جاهلانه اقدام می کنی».
از این هشدار و نکوهشِ حضرت به شدت متأثر گشته، با وحشت و اضطراب از خواب پرید، از کردار خود نادم شد و برای جبران آن با هرکسی که مصادف می شد، داستان خوابش را بیان می کرد و او را به شرکت در این عمل تشویق می نمود.
لزوم مهر ورزی به اهالی مدینه
اهالی مدینه از عالی و دانی، لازم الاحترام هستند؛ زیرا اگر عاصی و گنهکار هم باشند، شرف مجاورت اشرف کاینات ایجاب می کند که حقّ مجاورت آنها رعایت شود.
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله در رابطه با حقوق همسایگان می فرماید:
«مَا زَالَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام یُوصِینِی بِالْجَارِ حَتَّی ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُ».
«جبرئیل امین آن قدر مرا در مورد همسایه توصیه کرد که گمان کردم همسایه را وارثِ همسایه قرار خواهد داد.»(22)
اگر رعایت حقوق همسایگان ما تا این حد مهم باشد، رعایت حقوق همسایگان پیامبر صلی الله علیه و آله چه قدر مهم خواهد بود؟! روی این بیان، باید حریم آن حضرت در مورد مجاوران کویش رعایت گردد؛ زیرا در مورد آنان وعده شفاعت ویژه از آن حضرت روایت شده است، آنجا که می فرماید:
«مَنِ اسْتَطاعَ أَنْ یَمُوتَ بِالْمَدِینَةِ فَلْیَمُتْ بِها، فَإنِّی أَشْفَعُ لِمَنْ یَمُوتَ بِها».
«هرکس بتواند در مدینه بمیرد، در آن جا بمیرد، که من از هرکسی که در مدینه بمیرد شفاعت می کنم».(23)
روی این بیان به شرف اسلام و فضیلت مجاورت نبیّ گرامی صلی الله علیه و آله مشرّف شود و در هجرت سرای آن حضرت دیده از جهان فروبندد، طبق وعده آن حضرت مورد شفاعت شفیع المذنبین، سیدالمرسلین، حضرت ختمی مرتبت قرار خواهد گرفت.
براین اساس، احترام و اظهار محبت به ساکنان مدینه منوره بر هر مسلمانی شایسته و ضروری است.
احترام به اهالی مدینه، تجلیل و احترام به ساحت قدس نبوی محسوب است، و لذا سلاطین اموی، عباسی، ایوبی و عثمانی همواره حرمت اهالی مکه و مدینه را رعایت می کردند.(24)
روی این جهت خلفای عثمانی آثار خیریه فراوانی در حرمین شریفین از خود به یادگار نهادند و برای اهالی مکه و مدینه حقوق، عطایا و موقوفاتی معین کردند که همه ساله به صورت منظم به آنها تقدیم می گردد.
خدمات برجسته ای که برای حفظ آسایش و آرامش اهالی مدینه، از شرّ مهاجمان بدوی، از سوی دولت عثمانی ارائه می شود، جای بسی تقدیر و ستایش است.
در عهد سلطان عبدالمجید(25) مسجد نبوی رو به خرابی نهاد، او فرمان لازم الاجرایی صادر کرده، براساس آن، مسجد نبوی از پایه برداشته شده، بنای فعلی در مدت 12 سال، مطابق فرمان همایونی ساخته شد. طبیعی است با این خدمت شایسته، روح مقدس نبوی قرین سرور و ابتهاج خواهد بود.
میهمان نوازی اهل مدینه
با توجه به عنایات ویژه رسول گرامی نسبت به اهالی مدینه، که از احادیث فراوان استفاده می شود، ابراز محبّت و مودّت به آنان بر هر فرد مسلمان لازم و ضروری است؛ زیرا هر مسلمانی باید آنچه را که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله دوست می دارد، دوست بدارد و هرچیزی را که آن حضرت دشمن می دارد دشمن بدارد.
ما هر خدمتی در برابر اهالی مدینه انجام دهیم، هرگز نمی توانیم محبت و عطوفت آنان را جبران کنیم؛ زیرا اگر ما سالی یک بار هدیه و عطیه ای به آنها تقدیم می کنیم، آنها هر روز پنج بار در اوقات نماز در حرم نبوی برای ما دعا می کنند و در طول سال زائران حرم شریف را مورد لطف و مرحمت خود قرار می دهند.
اگر در موسم حج، در خانه ای از حجاج خانه خدا پذیرایی نشود، همگان او را مورد سرزنش قرار می دهند و می گویند: «اگر تو آدم سعادتمندی بودی، شماری از زائران خانه خدا را به خانه ات می آوردی و اطعام و احسان می کردی.»
اهالی مدینه تا سرزمین «جُرْف»(26) به استقبال حجاج می روند و آنها را به منازل خود فرا می خوانند.
محبّت اهالی مدینه نسبت به زائران حرمین شریفین به قدری است که کودکان در کوچه ها برای زائران اشعار خوانده، مراتب محبت و علاقه خود را به آنان ابراز می دارند.
اهل مدینه در موسم حج و غیره، هر زائری را ببینند به منزل خود دعوت کرده، در اطعام و احسان به آنها از یکدیگر سبقت می جویند.
زن و مرد از اهالی مدینه، دل زائران را شاد می کنند و از آنان دلجویی می کنند، حتی اگر امکانات مادی نداشتند، قرض کرده، در میهمان نوازی کوتاهی نمی کنند.
اگر زائران هدایایی به آنها تقدیم کنند، این هدایا با خدماتی که آنها را ارائه می دهند به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
مؤلف به سال 1289 ه . ق. به مدت یک هفته به همراه نُه نفر از دوستان، در منزل پسر نقیب الاشراف، سید محمد علوی بافقی میهمان بودم. این سید جلیل القدر هر روز دوبار سینی پر از غذا می آورد. بر اساس محاسبه ای که انجام شد، هر سینی غذا 132 غروش هزینه برمی داشت.
در طول اقامت ما در مدینه منوره، این سید بزرگوار لحظه ای از ما دور نشد و در زیارت اماکن مقدسه با ما همراهی کرد و هیچ مکان زیارتی را فروگذار نشد.
آگاهی از مجاری حالات اهالی مدینه و آشنایی با عواطف و احساسات والای آنان، یک معاشرت طولانی و ارتباط تنگاتنگ می طلبد. کسانی که چند روز در این شهر مقدس اقامت می کنند، هرگز با دقایق و لطایف موجود در آن شهر آشنا نخواهند شد.
دِل اوزاتما، اَل اوزاتما اهلنه اُول بلده نک طوز گیبی بردمده محور ایدر جناب حق سنی
«هرگز به اهالی آن بلده طیبه دست درازی و زبان درازی مکن، که حضرت حق تعالی در یک لحظه تو را نابود می کند.»(27)
پی نوشت ها:
________________________________________
1 . اشاره به آیه کریمه: ...رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ ؛ سفر زمستانی و تابستانی (قریش : 2)، در باره دو سفر اهل حجاز: 1 ـ سفر تابستانی به دمشق 2 ـ سفر زمستانی به یمن می باشد، که تنها وسیله امرار معاش اهل حجاز بود. بعد از بعثت نبی مکرّم، در اثر عزیمت مسلمانان از همه اقطار و اکناف به این سرزمین، از آن سفرهای دور و دراز، با امکانات محدود و خطرهای فراوانِ راه، بی نیاز شدند. (تفسیر برهان، ج10، ص424).
2 . حزیران (ژوئن) ششمین ماه میلادی، برابر با 11 خرداد تا 9 تیرماه و تموز (جولای) هفتمین ماه میلادی، برابر با 10 تیر ماه تا 9 مرداد است.
3 . آغطس (اوت) هشتمین ماه میلادی، برابر با 10 مرداد تا 9 شهریور است.
4 . کانون اول (دسامبر) دوازدهمین ماه میلادی، برابر است با 10 آذر تا 10 دی ماه.
5 . کانون ثانی (ژانویه) اوّلین ماه میلادی، برابر با 11 دی ماه تا 11 بهمن است.
6 . رُومر، منجّم مشهور دانمارکی، به سال 1644م. در کپنهاک دیده به جهان گشود و به سال 1710م. درگذشت. او برای کشف سرعت نور و تعیین دقیق محلّ اجرام سماوی، دوربینی اختراع کرد. (شمس الدین سامی، قاموس الاعلام، ج3، ص2377).
7 . شوباط (فِوریه) دوّمین ماه میلادی، برابر با 12 بهمن تا 9 اسفند می باشد.
8 . نیسان (آوریل) چهارمین ماه میلادی، برابر است با 12 فروردین تا 10 اردیبهشت.
9 . ماییس (می) پنجمین ماه میلادی، برابر با 11 اردیبهشت تا 10 خرداد.
10 . اختلافی که در ارقام این بند با بند پیشین دیده می شود، به اختلاف میزان الحراره «رُومر» با میزان الحراره «سانتی گراد» ـ مأخوذ از فرانسه، به معنای صد درجه ـ مربوط می شود.
11 . ایلول (سپتامبر) نهمین ماه میلادی، برابر با 10 شهریور تا 8 مهرماه است.
12 . تشرین اول (اکتبر) دهمین ماه میلادی، برابر است با 9 مهرماه تا 9 آبان و تشرین ثانی (نوامبر) یازدهمین ماه میلادی، برابر است با 10 آبان تا 9 آذرماه.
13 . این همه وفورِ نعمت در مدینه منوره، به برکت دعای رسول اللّه صلی الله علیه و آله می باشد که عرضه داشت: «اللّهمَّ اجْعَلْ بالْمدینةِ ضِعْفَیْ ما جَعَلْتَ بِمَکَّةَ مِنَ الْبَرَکَةِ»؛ «بار خدایا! دوبرابر آنچه برکت در مکه معظمه قرار داده ای، برای مدینه منوّره قرار ده». (سمهودی، وفاءالوفا، ج1، ص53).
14 . اُقَّه: معادل 400 درهم (= 400 مثقال) می باشد. (شمس الدین سامی، قاموس ترکی، ص213).
15 . در عصر عثمانی فرمانده لشکر را «میرآلای» و فرمانده دو لشکر را «میرلوا» می گفتند. در میان سران ارتش، از میان درجه دارانی که عنوان «پاشا» را دارند، «میرلوا» رتبه سوم را دارا می باشد. (قاموس ترکی، ص1441).
16 . سلطان عبدالحمید خان، سی و چهارمین پادشاه عثمانی است که در سال 1293 ه . ق. بر تخت نشست و در سال 1337 ه . ق. خلع شد. قلعه حمیدیه به فرمان او و به نام او ساخته شده است.
17 . غُرُوش واحد پول ترکیه است؛ هر یکصد غروش یک لیر است.
18 . اِرْدَبّ؛ پیمانه بزرگی است، معادل 24 صاع. (اختر کبیر، ج1، ص25).
19 . اوقه: از «اُقَّه» اخذ شده، هر اُقَّه 400 درهم می باشد.
20 . از ریشه «قَیْل»، به معنای نوشیدن چیزی در وسط روز می باشد. (لسان العرب، ج11، ص375).
21 . علت اصلی انتخاب شب 17 ذیقعدة الحرام بر ما روشن نیست، ولی آنچه مسلم است، نبیّ مکرم صلی الله علیه و آله پیوندهایی با این عدد دارد: 1) تولد آن حضرت در 17 ربیع المولود واقع شده 2) معراج حضرت در 17 رمضان انجام شده 3) پیروزی آن حضرت در جنگ بدر نیز در 17 رمضان رخ داده است.
22 . صحیح بخاری، ج8، ص12 ؛ مسند احمد، ج2، ص85 ؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص32 ؛ امالی شیخ طوسی، ج2، ص134
23 . سمهودی، وفاءالوفا، ج1، ص49، به نقل از ترمذی، ابن ماجه و بیهقی.
24 . این تعبیر از روی حسن ظن به خلفا بر قلم مؤلّف جاری شده، والاّ داستان حرّه و جنایات بیرون از وصف یزیدبن معاویه در مدینه منوّره، سیاه ترین صفحه تاریخ را به این حادثه شوم اختصاص داده است. فشرده این واقعه دلخراش را سمهودی در «وفاءالوفا بأخبار دارالمصطفی»، ج1، صص138 ـ 125 آورده است.
25 . سلطان عبدالمجید خان، سی و یکمین پادشاه عثمانی به سال 1255 ه . ق. بر تخت نشست و تا سال 1277 ه . ق. حکم راند.
26 . جُرْف؛ در لغت به جایی گفته می شود که در اثر عبور سیل، گود شده باشد و نام یک وادی در سه میلی مدینه منوّره است. (معجم البلدان، ج2، ص128).
27 . به مضمون این شعر، احادیث فراوانی از پیامبرخدا صلی الله علیه و آله رسیده که از آن جمله است: «مَْن أَرادَها بِسُوءٍ أَذابَهُ اللّه ُ کَمَا یَذُوبُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ»؛ «هرکس به این شهر اراده بدی کند، خداوند او را ذوب کند، همان گونه که نمک در آب ذوب می شود». (وفاءالوفا، ج1، ص44).