تحقیق و بررسى متن تاریخى (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
بخش نخست این سفرنامه در شماره پیشین (37) از نظر شما گذشت. همانگونه که ملاحظه کردید، نویسنده کتاب «یادداشتهای سفر به خانه خدا» از مسلمانان کشور چین و پیرو اهل سنّت است. بدیهی است مناسک و احکامی که در بخشهایی از سفرنامه آمده طبق فتاوای اهل سنّت می باشد.
حجر الأسود:
در کتاب «آداب و احکام دین آسمانی»، نوشته آقای حاج یوسف ناگواچانگ در توصیف «حجر الاسود» آمده است: «در سمت جنوب کعبه، یک قطعه سنگ بزرگ قرار دارد. در ازای آن یک «جانگ» است. ارتفاع آن از زمین سه «چی» و رنگ آن سیاه است. از آسمان فرود آمده؛ از این رو آن را «سنگ سیاه» (حجر الأسود) می نامند. به آن «سنگ آسمانی» هم می گویند. هر زائری که وارد مسجد الحرام شود، باید نخست حجر را استلام کند، تا نشان دهد که ایمان وی مانند سنگ سخت و استوار است».
در «یادداشت های سفر به خانه خدا» نیز می نویسد:
«حجر الأسود در گوشه کعبه نصب شده... اطراف آن با نقره و جواهر احاطه شده است. بزرگی آن به اندازه سر انسان است».
مقام ابراهیم:
جمله «آن سنگ به هنگام ترمیم و تعمیر کعبه، زیر پای ابراهیم بوده و بر روی آن ردّ پایی هست» با عبارت کتاب «تیئِن فانگ دیئن لی» (آداب و احکام دین آسمانی) همخوانی دارد که می گوید:
«آن مقام محل عبادت و خدمات برجسته ابراهیم علیه السلام پیامبر بزرگ بوده است. از کنار کعبه، درست بیست گام فاصله دارد. هر زائری که طواف خانه را به پایان رساند، باید پشت این مقام نماز بخواند و دعا کند و خواسته های خود را بیان کند».
دیوار حطیم:
یوسف مافوچو دیوار حطیم را این گونه توصیف می کند:
«دیواری قدیمی هم وجود دارد. شکل دیوار قدیمی مانند کمان نیم دایره است. ارتفاع آن به سینه آدم می رسد. مردم آن را حِجر اسماعیل می نامند. بعضی می گویند قبر او در آنجا است».
کتاب «آداب و احکام دین آسمانی» نیز در وصف این دیوار می گوید:
«دیوار کهنه، محل خانه قدیمی کعبه است. خانه قدیمی کعبه چند برابر بزرگ تر از بنای جدید کعبه بوده است. پس از این که به سبب سیلاب زیر آب و گِل پوشیده شد، حضرت ابراهیم علیه السلام مأموریت یافت آن را تجدید بنا کند، مصالح را گرد آورد و در جای خود نصب کرد. پایه اساسی آن خانه قدیمی هنوز وجود دارد؛ در قسمت شمال خانه جدید کعبه. کسانی که کعبه را طواف می کنند، باید از بیرون این دیوار طواف کنند».
حجر اسماعیل علیه السلام در وسط مسجد الحرام قرار دارد، حضرت اسماعیل علیه السلام فرزند حضرت ابراهیم علیه السلام پیامبر بزرگ خدا بوده است. مراسم سالانه عید قربان نیز بر اساس ماجرایی است که میان اسماعیل و ابراهیم علیهماالسلام شکل گرفته است. علاوه بر این، صفّه هایی برای پیروان ائمه چهارگانه اهل سنّت؛ حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی وجود داشت. این مطلب با جمله «برای هر یک از ائمه مذاهب کوشکی وجود دارد». در کتاب «جی لو لی پیئن» مطابقت دارد.
اخیرا «وانگ گن بائو»(1) خبرنگار خبر گزاری شین هوا (چین نو) در گزارشی با عنوان «بازگشت حجاج از مکه»، کعبه را این گونه توصیف می کند:
«خانه آسمانی مسجد بزرگ (حرم) در مکه اشاره به معبد طبیعی چهارگوش مرتفع و سر به آسمان کشیده ای است که قطب عبادت و قبله نماز مسلمانان سراسر جهان محسوب می شود. مسجد بزرگ را مسجد الحرام نیز می نامند. بسیار وسیع و با شکوه است. وسعت آن پس از مرمّت و بازسازی و توسعه در دوره های مختلف، از سی هزار متر مربع به یکصد و شصت هزار متر مربع در زمان فعلی افزایش یافته است. سیصد هزار مسلمان همزمان می توانند در آن نماز بخوانند. خانه کعبه در وسط صحن مسجد الحرام قرار دارد».
در راه مدینه منوّره:
«من به سبب گردش و دیدار از کوه ابی قبیس،مساجدومحل قبورصحابه و آثار قدیمی و قبور تابعین و صلحا و علما، در مکه توقف و اقامت کردم، پس از فرا رسیدن موسم حج و به انجام رساندن مناسک حج، در آغاز ماهِ نخستِ هجری قمری، درِ کعبه را گشودند، جمعیت زیادی وارد آن شدند. در مجموع دو روز، از صبح تا غروب آفتاب، یک روز مردان داخل می شدند، یک روز زنان داخل می شدند. سال 1260 هجری، ماه دوازدهم در مشرق زمین (چین)، روز هشتم ماه نخست هجری برای زیارت به سوی مدینه حرکت کردم. مدینه در شمال مکه قرار دارد، از راه زمینی حدود دوازده منزل است، با استفاده از شتر. برای سفر دریایی از جده سوار کشتی شدم، پس از نُه روز به شهر «یانگ بول»(2) رسیدیم، چون باد موافق و مساعد نبود، و مسیر راه دزد و شرور داشت، مأمور دولتی مانع شد و اجازه سفر نداد، من به «لابوغ»(3) برگشتم. مجددا از راه زمینی از «بدر» عبور کردم، که میدان نبرد پیامبر با قریش، و محل هلاکت ابوجهل بود».
یوسف مافو چو پس از انجام اعمال و مناسک «حج»، در اواخر سال 1843 میلادی به قصد زیارت آرامگاه پیامبرخدا صلی الله علیه و آله رهسپار مدینه شد. در آغاز از طریق دریا عزیمت کرد، و از جده با کشتی به ینبع یا ینبوع (یانگ بول) رسید، به سبب بدی شرایط آب و هوا، و وجود دزدان دریایی در مسیر، ناگزیر به رابغ (لابوغ) برگشت. با تغییر مسیر از راه زمینی حرکت کرد، در مسیر راه از میدان قدیمی و معروف «جنگ بدر» گذشت.
در سال 622 میلادی، پیامبرخدا صلی الله علیه و آله به همراه عده کمی از یارانش به مدینه هجرت کرد. این سال به عنوان مبدأ سال هجری قمری تعیین شد. در این سفرنامه نیز در موارد متعددی از واژه «هجرت یا سال هجری» استفاده شده است.
در کتاب چینی «تیئن فانگ جی شنگ شی لو»(4) (شرحی واقعی از زندگانی مقدس ترین چهره عربستان)، حدیث زیر از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است:
«در نوجوانی به شتر چرانی و اکنون نیز به پیامبری و تبلیغ دین مشغولم، به مدینه هجرت کردم تا برای کیفر مشرکان لشکر کشی کنم»
بدین ترتیب زمان استفاده از سلاح برای دفاع از خود و گسترش اسلام آغاز شد. در سال 624 میلادی، مسلمانان در بدر با قریش نبرد کردند، مسلمانان پیروز شدند و سرکرده قریش، ابوجهل، به هلاکت رسید. به دنبال پیروزی در این جنگ و کسب پیروزی های زیاد و درخشان در نبردهای دیگر، پیامبر شهر مکه را فتح کرد و قریش شهر را تسلیم کرد و دین اسلام را پذیرفت و این پیروزی پایه های وحدت و یکپارچگی جزیرة العرب را به وجود آورد.
«در هفدهمین روز از ماه اوّل ماه قمری بیست و چهارمین سال از فرمان روایی امپراتور دائو گوانگ به مدینه رسیدم. دومین ماه از سال هجری قمری است، آرامگاه زیبای پیامبر را زیارت و ادای احترام کردم. در ابتدا دانستم که مقبره پیامبر در داخل عمارت و گنبد است، ستون های آن از سنگ مرمر است، ستون ها حدود یک «جانگ»(5) و پنج «چی»(6) از یکدیگر فاصله دارند. در پهنای آن مجموعا شانزده ردیف قرار دارد، هر ردیف دارای ده ستون است. در وسط دو مقام دارد، یکی شافعی و دیگر حنفی. قبله در سمت جنوب است، آرامگاه پیامبر در سمت چپ نمازگزاران است. محلّ اقامت من عینیه نام داشت، در جوار آرامگاه عبد اللّه پدر پیامبر قرار دارد».
کتاب «تیئن فانگ دیئن لی» (آداب و احکام دین آسمانی) می گوید:
«پیامبر بزرگ اسلام، محمد صلی الله علیه و آله آرامگاهی دارد. آرامگاه او در شهر مدینه است، دقیقا سی صد لی از شمال مکه فاصله دارد، طول و عرض زمین آرامگاه بیست «لی»(7) است. «مدینه درختان سرو و کاج و خرما دارد که در محیط خشک رشد می کنند و میوه می دهند، صف طبق های میوه تمام نشدنی است. بادهای تند و شدید به اینجا که می رسد بند می آید. پرندگان در آسمان چرخش و گردش می کنند. جانوران و حیوانات از نزدیکی حرم عبور می کنند ولی داخل محوطه حرم نمی شوند. ذرّه ای آلودگی و نجاست از خود رها نمی کنند. مقبره پیامبر از سنگ زمرّد طبیعی ساخته شده است. کنار مقبره شن و سنگ دارد. بر فراز آن گنبدی است که منظره و دورنمایش جالب است. افرادی که آرامگاه پیامبر را زیارت می کنند مقداری از شن و سنگ آن را بر می دارند و به همراه خود به وطن می برند و آن را مثل یک گنج گرانبها محترم می شمارند. گنبد و بالاسرِ مقبره اندکی روشن و درخشان است. روز و شب دسته هایی از ابرها نزدیک می شوند و می روند، در فاصله ای بیش از صد «لی» قابل دیدن هستند. تاکنون وضع به همان منوال گذشته است. چهار هزار سرباز از آرامگاه حراست و پاسداری می کنند. همه حاجیان پس از این که سه بار خانه خدا را طواف می کنند و مناسک حج پایان می یابد، باید به زیارت آن بروند و در آن مکان دعا بخوانند و طلب خیر کنند».
مطالبی که در بالا از کتاب «آداب و احکام دین آسمانی» درباره فاصله و مسافت مکه و مدینه و شگفتی های متعدد آرامگاه نبوی ذکر شد، شایعات و شنیده های محض است، در نتیجه به اندازه دیدنی های شخص یوسف مافوچو که آرامگاه نبوی را از نزدیک زیارت و مشاهده کرده، قابل اعتماد و اطمینان نیستند.
حرکت به سوی مصر:
«روز شانزدهم ربیع الأول هجری قمری، از مدینه خارج شدم. از راه خشکی سفر کردم، دقیقا روز بیست و هشتم به مکه رسیدم. تا ماه هشتم (شعبان) هجری قمری در آنجا ماندم. من به همراه اسحاق از نوادگان پیامبر از مکه عازم سفر شدم (مرحله ای از سفر را با هم بودیم)، در ماه هفتم از تقویم شرق (چین)، روز بیست و یکم از ماه هشتم (شعبان) سال هجری قمری، برای سفر طولانی و دور دست به سوی «یی سی جوان بو»(8) (استانبول) به راه افتادم. در «چون دِه» (جُدّه) ده روز اقامت کردم؛ زیرا کشتی ناخدا نداشت. بعد سوار یک کشتی اهل «گوسوان»(9) (قسوان) شدم، شب اوّل ماه نهم (رمضان) سوار کشتی شدم، هجده روز در آن اقامت داشتم. روز بیستم به شهر «گوسوان» (قسوان) وارد شده دو شب در آن جا بیتوته کردم، همچنین سوار بر شتر سه شبانه روز سفر کردم، در روز بیست و چهارم به شهر «گنگ نا»(10) (جینا = مینا) رسیدم، در رود نیل سوار قایق شدم. نیل رود بزرگی است، از شمال دریای سودان می گذرد و جریان دارد، مصر از آب آن سیراب و مشروب می شود. سپس به شهر «بی نی سو وای»(11) (بنی سویف) رسیدم. شب «عید» (فطر) در کشتی اقامت کردم، لذت و فیض حضور در نماز جماعت (عید) را نتوانستم درک کنم. در ماه نهم تقویم شرق (چین)، روز پنجم ماه شوال هجری به مصر رسیدم. مصر (قاهره) شهری بزرگ است. در آن زمان (حاکم آن) محمد علی پاشاه بود؛ پادشاهی بسیار زرنگ و بسیار دلیر و شجاع بود، مملکت را بسیار نیک و پسندیده اداره می کرد. پایتخت وی مصر (قاهره) بود. ساختمان ها و درختان مرتب و منظم داشت. کالا و اجناس فراوان در مغازه ها نگهداری می شد. انواع گوناگون فنون و هنرها از فرانسه می آید. همه اشیا را تولید می کنند و نیازی به دیگر بلاد ندارند. مسلمانان آن سرزمین بسیار زیادند، بیش از یکصد مسجد دارد، بزرگترین و با شکوه ترین آنان، جامع ازهر است. در این سرزمین آرامگاه های زیادی از صحابه و تابعین و علما قرار دارد. قبر امام شافعی آنجا است. من به آنجا سفر کردم و آن را دیدم. در داخل باغی در بیرون مصر (قاهره) است، تقریبا یک «تینگ»(12) فاصله دارد».
در هشتمین ماه سال 1844 میلادی، شیخ یوسف مافوچو مکه را ترک کرد و عازم مصر شد. در بندر جده سوار کشتی شد و راه دریایی را در پیش گرفت. در نیمه راه به کوسار (احتمالاً قسوان) رسید، از راه زمینی هم به شهر جینا (گِنگ نا) وارد شد، سپس به سمت پایین رود نیل (دریای نیل) رفت، و در ماه دهم به قاهره (شهر مصر) رسید.
یوسف مافوچو ذهنیّت و خاطره بسیار خوبی از پادشاه مصر دارد. او به بهترین وجه از محمد علی پاشا تعریف و ستایش می کند؛ «پادشاهی بسیار زرنگ و بسیار دلیر و شجاع بود، مملکت را بسیار نیک و پسندیده اداره می کرد». آری، او دستاوردهای مشخصی در راه سازندگی و بازسازی کشور مصر کسب کرده بود.
محمد علی پاشا (1769 تا 1849 م) یکی از سیاستمداران برجسته در تاریخ معاصر عرب به شمار می رود. او از سال 1805 میلادی به عنوان پاشا (فرماندار یا خدیو)، زمام امور مصر را به دست گرفت و در مصر یک سلسله جدید تأسیس کرد که مدّت چهل و چهار سال بر آن سامان حکومت کرد. در دوران حکومت وی بر مصر، برای این که بتواند به اقتضای رشد و تکامل زمان نیازهای مردم مصر را برآورده سازد و هم با عزمی راسخ و استوار یک رشته اصلاحات لازم را به عمل آورد، ساختمان ها و درختان مرتب و منظم بود، کالا و اجناس فراوان در مغازه ها نگهداری می شد و هم علوم و دانش را از غرب آموختند و تکنولوژی علمی و فنی را وارد کردند و اقتصاد مصر را شکوفا ساختند؛ (انواع گوناگون فنون و هنر از فرانسه می آید، همه اشیاء را تولید می کنند و نیازی به دیگر بلاد ندارند).
در شرایط تاریخی آن زمان، جرأت اتخاذ آن گونه اقدامات در یک کشور عربی که همواره به محافظه کاریِ افراطی اشتهار داشت، امری سزاوار تحسین است. خدمات برجسته و بزرگ محمد علی هنوز در پیش رو بود. او مردم مصر را در ایستادگی و مقاومت در برابر استعمارگران انگلیسی بسیج و رهبری کرد و متجاوزان را به پرداخت بهایی گران و شکستِ کامل در جنگ مجبور کرد. آنان به ناچار مذاکرات صلح را پذیرفتند و سپاهیان خود را از خاک مصر بیرون کشیدند. همزمان مصر رو به زوال و نابودی را، که زمانی طولانی تحت سلطه فرمانروایان عثمانی ترکیه بود، بر اثر سازندگی و اصلاحات برای مدتی به کشور نیرومند و مرفّه، و در حقیقت به کشوری مستقل مبدّل گشت. نقش تاریخی و مترقی محمد علی پاشا در انجام اقدامات و اصلاحات مذکور را نمی توان از ویژگی «زیرکی و شجاعت» فردی وی تفکیک کرد.
در «یادداشت های سفر به خانه خدا» نیز چنین آمده است که در آن روزگار شهر قاهره بیش از یکصد مسجد داشت؛ (بزرگترین و با شکوه ترین آنان، جامع ازهر است).
این مسجد همان مسجد ازهر شریف است که از پیشینه تاریخی طولانی و عظمت و شکوه چشمگیری برخوردار بوده و اکنون نیز «جامعة الازهر» دانشگاه بسیار مشهور جهان عرب است.
قبر شافعی «حدود یک تینگ» (10 لی) از شهر قاهره فاصله دارد. شافعی (767 تا 820 م) و حنفی، مالکی و حنبلی، پیشوایان چهارگانه مذاهب فقهی اهل سنّت محسوب می شوند. مکتب فقهی شافعی در تدوین اصول خود از مشخصات و ویژگی های مذهب حنفی و مالکی تأثیر پذیرفته و به «حدیث» و «قیاس» اهمیت می دهد. این مذهب فقهی در مصر، کشورهای عربی ساحل خلیج فارس و اندونزی متداول و رایج است.
«روز بیستم ماه شوّال، از مصر (قاهره) خارج شدم، در میان دریای (رود) نیل به سوی اسکندریه سفر کردم، در ابتدای روز بیست و چهارم رسیدم، نُه روز هم اقامت کردم. آن شهر بسیار باشکوه و با عظمت است. دریای (رود) نیل و دریای روم (مدیترانه) در این مکان به هم ملحق می شوند.
در آن شهر بازرگانان و تجّار در یک نقطه جمع می شوند. زبان مردم آن ترکی و عربی است. در این سرزمین آرامگاه حضرت دانیال و آرامگاه عمرو بن عاص قرار دارد. به آرامگاه محمّد بُصَیری [شرف الدین محمد بوصیری [ادای احترام کردم، نسخه خطی «قصیدة البردة» نوشته و اثر اوست. در این شهر آثار و ابنیه قدیمی زیادی وجود دارد؛ مانند جالینوس. می گویند عمارتی است که توسط بطلمیوس بنا شده است».
شیخ یوسف مافوچو پانزده روز در قاهره اقامت کرده، به سفر دریایی خود ادامه می دهد و به شهر اسکندرون در ترکیه می رسد؛ این بندر یکی از بنادر معروف امپراتوری عثمانی است؛ (آن شهر بسیار با شکوه و با عظمت است... در آن شهر بازرگانان و تجار در یک نقطه جمع می شوند). به نظر می رسد این جمله که: «رود نیل و دریای روم (مدیترانه) در این مکان به هم ملحق می شوند» نادرست ثبت شده است. رود نیل با عبور از شهر قاهره، به دریای مدیترانه می ریزد، لذا رود مذکور در یادداشت های مافوچو باید «رود فرات» باشد.(13)
ورود به ترکیه:
«ماه دهم در تقویم شرق (چین)، روز سوّم ماه ذیقعده هجری، از اسکندریه به راه افتادم و به «یی جو لینگ یانگ»(14) (آنتالیا) رسیدم. در مسیر راه، یک شهر کوچک بود، «بیز لو»(15) نام داشت (همه از آن دوری می کردند)؛ آن دیار، بیماری حاد و واگیری داشت و ورود به آن ممنوع بود، مرضی شبیه «ناسور»(16) بود. همه افرادی که از راه دور می آمدند، در بیرون شهر نگهداری می شدند. پانزده روز تحت نظر (قرنطینه) قرار گرفتم. مردم آن سرزمین جرأت نداشتند به آنجا نزدیک شوند. مترصد بودم تا دوران قرنطینه پایان یابد. می گفتند باید از انتقال و شیوع بیماری طاعون به نقاط دور جلوگیری کرد. به موقع از «بیزلو» خارج شدم، پس از پنج روز به مراسم عید قربان رسیدم، پس از ادای نماز عید با همه همراهان و همکیشان خود خداحافظی و وداع کردم، عازم سفر شدم، پس از پنج روز به شهر «می دینگ لی»(17) (جزیره میتلوانی) رسیدم، پنج روز اقامت کردم، باد هم موافق و مناسب نبود».
یوسف مافوچو در مسیر عزیمت به استانبول، از شهر آنتالیا (یی جو لینگ یانگ) عبور کرد، به سبب «جلوگیری از بیماری حادّ (طاعون)»، در بیزلو مدت پانزده روز در قرنطینه نگهداری شد، پس از طی دوره مزبور و رهایی از آن وضعیت، در مراسم «عید» آن سال (1260 هجری قمری) شرکت کرد، و بعد وارد جزیره میتلوانی (شهر می دینگ لی) شد.
«روز بیست و دوّم ماه ذیحجّه، از می دینگ لی خارج شدم، یک روز به شهر «شه ناگای لار»(18) (شانقلار) رسیدم، معبر و گلوگاه مهم «یی سی جوان بو» (استانبول) است. روز بیست و چهارم به شهر «لی بوساغ»(19) رسیدم، کشتی که به آنجا رسید دیگر نتوانست ادامه مسیر دهد؛ زیرا باد تندی می وزید و مناسب نبود، هوا نیز بسیار سردبود، برای من بسیار سخت و دشوار بود، لذا از آن کشتی صرف نظر کردم و همه بهای آن را پرداختم، با استفاده از قایق کوچکی به سفر ادامه دادم و به «کریبوری»(20) رسیدم؛ یک شهر بزرگ در ساحل دریا، روبروی شهر «لی بوساغ» است. شش روز در آنجا ماندم، سوار کشتی بخار شدم، در طی یک شبانه روز به «یی سی جوان بو» (استانبول) رسیدم، روز سوّمِ نخستین ماه از بیست و پنجمین سال فرمانروایی دائو گوانگ، ماه صفر سال 1261 هجری، در خیابان «بوجولی موهامو»(21) اقامت کردم، در تجارتخانه یاریم. استانبول در محلّ تلاقی دریای سیاه و دریای روم (مدیترانه) قرار دارد. آن را دریای مرمره می نامند. در سه مکان، دریا در میان آنها قرار دارد، نام یکی اسلامبول و نام دیگری «گه لاده»(22) (گراد)، دریا در میان آن دو نیمه خشکی قرار دارد، نام آن «او سیق دولی»(23) است؛ دریا در میان اسلامبول و اوسیق دولی قرار دارد؛ مثل یک حوضچه. پایتخت اسلامبول است، نام قدیمی آن قسطنطنیه بوده، در آن هنگام سلطان از تبار عثمانی، پسر محمود، عبد المجید بوده. در هر جمعه، به معبد (مسجد) جامع پایتخت می رود. معبد او مکانی است که به صورت مخصوص برای پادشاه بنا شده است. پادشاه با عامه مردم در یک صف نیست.
در ماه سوم از شرق (چین)، ماه ربیع الثانی هجری به ملاقات یکی از وزیران سلطان رفتم. نام او «عالی فوبای قای»(24) بود، در آخر به من گفت: پیغامی از کشور شما رسیده، رودخانه مصیبت وسیل دارد. من حدس زدم منظورش رود زرد (هوانگ خِه) است. وزیر سلطان گفت: همین طور است، این مطلب از انگلیس دریافت شده است، او همواره در ایالت «گوانگ دونگ»(25) انتظار می کشد، هر چه را می شنود با یک نامه می فرستد، فورا چاپ و منتشر می کند، و در مملکت آن دین پخش می کند».
در ماه چهارم شرق، ماه جمادی الأول هجری، با یک وزیر اعظم ملاقات کردم، نام او محمد رسول بود. روز بیست و ششم به زیارت آرامگاه حضرت یوشع رفتم، در کوهی نزدیک دریای سیاه قرار دارد.
در ماه پنجم شرق، روز پنجم از ماه جمادی الثانی هجری، به ضیافت سلطان در میدان مشق «او سی گدا»(26) (اوسکودار) رفتم، به خاطر مراسم ازدواج خواهر سلطان، سرگرمی های کمیاب و عجیب و غریب بی شماری دیدم. همچنین یک کشتی بادی (بالون)(27) را که به آسمان رفت مشاهده کردم، یک نفر داخل آن قرار داشت. پوشش هوایی آن شبیه هندوانه، شکل آن گرد بود، با استفاده از باد از زمین بلند می شد، داخل پوشش آن پر از باد بود؛ مانند دمیدن هوا در یک مثانه کامل. کشتی انسان را به هوا بلند کرد، به جایی رفت که چشم نمی توانست ببیند، بالأخره مسافتی طولانی دور شد که حتی چشم نیز نمی دید، مردم می گفتند: در زمان های معمولی یک شبانه روز در آسمان می ماند، مجددا در محل صعود فرود می آید، یا اندکی دورتر از محل صعود. این دفعه کشتی عاقبت مراجعت نکرد، هنوز خبری از آن ندارم، نمی دانم کجا به زمین نشست.
در ماه ششم از شرق (چین)، روز بیستم از ماه رجب هجری، من از طریق رسول تقاضای ورقه (بلیت) سلطان کردم، «جَبّه خانه»(28) را سیاحت کردم؛ مانند «بیمارستان سلطنتی» در چین است. نگهبان عمارت چون ورقه سلطان را دید، همه درهای انبار اسناد و اموال دولتی را گشود. آن روز، من در میان آن، عجایب زیاد و بی اندازه مشاهده کردم؛ مانند شن های رود گنگ بی شمار بود، که نمی توانستم شمار آن ها را به خاطر بسپارم».
شیخ یوسف مافوچو در مسیر سفر دریایی به استانبول (یی سی جوان بو)، از شهر «کانگ پوساکی»(29) (لی بوساغ) و «قلی بالا»(30) (گلی بولی) نیز عبور کرد. این شهرِ ساحلیِ دریای مدیترانه از فاصله دور در مقابل هم قرار دارند. روز سوم ماه نخست سال 1845 میلادی به شهر استانبول مقصد این سفر رسید.
مافوچو در رساله «یادداشت های سفر به خانه خدا» به دقّت شرایط جغرافیایی استانبول را، که در ساحل دریای مرمره و در محل تلاقی دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار دارد، شرح داده است. این سه شهر ساحلی؛ یعنی اوسکودار (اوسیق دولی)، اسلامبول (قسطنطنیه) و گراد با فاصله نسبتا زیاد در دو سوی تنگه، روبروی هم قد برافراشته اند.
مافوچو در خلال سیاحت و گردش در استانبول، به آرامگاه حضرت یوشع علیه السلام ادای احترام کرد؛ و به عنوان یک مسلمان چینی در جشن ازدواج خواهر سلطان حضور یافت؛ نمایش کشتی بادبانی بر فراز دریا ـ که بیانگر فنون عالی و ممتاز دریانوردی ترک ها بود ـ را تماشا کرد و با معرفی سلطان عبد المجید، از «بیمارستان سلطلنتی» دیدن نمود، و به طور کلی اشیای گوناگون عجیب و غریب و کمیابی را تماشا کرد.
با مطالعه متن سفرنامه، به نظر می رسد که واژه «جَبّه خانه» نمی تواند به معنای «بیمارستان سلطنتی» باشد. به احتمال زیاد آن مکان موزه نگهداری اشیاء و لوازم خاندان سلطنتی بوده است، و چیزی شبیه موزه «تاشو این» محل نگهداری اشیای عتیقه خاندان سلطنتی ژاپن است.
ورود به بیت المقدس:
«در ماه هفتم تقویم شرق (چین)، روز پنجم ماه شعبان هجری، از استانبول خارج شدم. روز بیست و چهارم وارد شهر «لودوسی»(31) شدم، جزیره ای در میان دریای روم (مدیترانه) است. همسفران من حدود هفده نفر بودند. یهودی هم بود. عازم زیارت «خانه پاک و پاکیزه» (بیت المقدس) بودیم. شامگاه از جزیره رودس خارج شدیم.
ماه هشتم تقویم شرق، روز اوّل ماه رمضان هجری، به «دیتوسیل»(32) در جزیره دریایی «گوبولوسی»(33) (قبرس) رسیدیم. آرامگاه خاله پیامبر «امّ ملیح»(34) را زیارت کردم. روز سی ام (شعبان) به آخر رسیده بود. از داخل شهر خبر رسید هلال نو ماه رمضان رؤیت شده است. شامگاه آن روز حرکت کردیم؛ بنابراین، روزه نگرفتم. روز هفتم به «یافو»(35) رسیدیم، روز سوّم حرکت کردیم، یک روز و نیم در سفر بودیم، روز یازدهم ماه رمضان به «خانه پاک وپاکیزه» (بیت المقدس) رسیدیم».
شیخ یوسف مافوچو شش ماه در قسطنطنیه اقامت کرد و به عنوان یک مسلمان از سرزمین چین مورد پذیرایی صمیمانه و گرم مقامات دولتی قرار گرفت و این امر گوشه ای از روابط دوستانه میان مردم ترکیه و چین را نشان می دهد.
مافوچو در ابتدای ماه هفتم آن سال، وارد جزیره رودس (شهر لودوسی) شد با بیش از هفده نفر از یهودیان همسفر بود، در مسیر خود از جزیره قبرس (گوبولوسی) و یافا و دیگر شهرها گذشتند. هدف این مسافرت زیارت «خانه پاک و پاکیزه» در شهر مقدس اورشلیم بود.
«خانه پاک و پاکیزه در شهر قدس، بر فراز کوهی است. طول آن از جنوب تا شمال، پنجاه تا شصت گام است؛ عرض آن از شرق تا غرب، چهارصد و سی گام است. سنگ معلّق در میان آن است، در قسمت پایین آن یک عمارت بزرگ دارد؛ بنایی بسیار زیبا است و در عصر حکومت بنی امیه بنا شده و شکل آن هشت ضلعی است. چهار در، و چهار پنجره دارد. هر ضلع آن بیش از سه «جانگ» پهنا دارد. سنگ معلق بزرگ است، محیط آن حدود چهار «جانگ» است، بیش از پنج «چی» از زمین فاصله دارد. وسط آن حفره ای دارد. بر روی آن نشانی از جبرئیل است. پایین آن ردّپای پیامبر در شب معراج قرار دارد. کنار آن حفره ای است، متعلق به اسب شب معراج، (بُراق) برابر آن نیز حجره مانندی است، مساحت آن گنجایش بیست نفر را دارد. در میان آن اتاق آرام، (محراب) مریم و زکریا قرار دارد».
منظور از «خانه پاک و پاکیزه» همان مسجد صخره است که در سال 691 میلادی بنا گردید. واژه «قدس و مقدس» در زبان عربی به معنای «پاک و پاکیزه» است. دانشمند و مؤلف معروف اسلامی چین «وانگ دای یو» (1584 تا 1670 م) در کتاب «چینگ جن داشوئه»(36) چنین می نویسد: «دین اسلام، جوهری پاک و پاکیزه دارد، اساس آن حقیقت و درستی است. پاک و پاکیزه است و کثیف و آلوده نیست. مستقیم و واقعی؛ یعنی بی طرف (عادلانه)، راه راست عادلانه و بی آلایش در میان سرزمین ها رواج و گسترش می یابد؛ مانند لوبیا و ارزن (حبوبات) در میان آب و آتش...».
قدیمی ترین مسجد در شهر «چوان جو»(37) در استان «فوجیان»(38) چین نیز «چینگ جینگ»(39) (پاک و پاکیزه) نام دارد.
نقل می کنند که پیامبر اسلام، حضرت محمد صلی الله علیه و آله شبی در سن پنجاه و دو سالگی، که به سبب تبلیغ اسلام مورد اذیت و آزار شدید مشرکان قریش قرار گرفت، غمگین و ناراحت شد. فرشته آسمانی، جبرئیل، از آسمان فرود آمد و او را با خود به سوی آسمان ها رهنمون شد، مکّه را ترک کردند و از راه مدینه به بیت المقدس رفتند و از نوک کوهی در محل مسجد صخره کنونی با کمک اسب آسمانی (براق) به آسمان ها رفتند. به سرعت سعود کردند، و به بالاترین طبقات آسمان ها عروج نمودند. در فاصله ای به اندازه «قاب قوسین» به لقای پروردگار متعال مفتخر شد و خدا با او سخن گفت. در طبقات هفت گانه آسمان سیر و سفر کرد. انبیای بزرگ را ملاقات کرد و به چشم خویش «بهشت» و «دوزخ» را دید و سپیده دم به شهر مکّه بازگشت.
قرآن مجید در سوره بنی اسرائیل، آیه نخست، این حادثه را چنین بیان می کند:
سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ .(40)
کتاب «قصیدة البرده» این ماجرای شگفت انگیز حضرت محمد صلی الله علیه و آله را چنین سروده است:
تو در لیلة المعراج
مسجد الحرام و مسجد الاقصی را در نور دیدی
تو همچون ماه تابان و روشنی
که در شب تیره و تار سیر می کند.
یوسف ماجو (1640 تا 1711 م) یکی دیگر از نویسندگان و دانشمندان بر جسته مسلمان چین در کتاب «چینگ جن جی نان»(41) در بخش «مدح پیامبر» حضرت محمد صلی الله علیه و آله را این گونه مدح و ستایش کرده است: «حمد و سپاس خداوند بلند مرتبه ای را که همه اشیاء در دست قدرت اوست. تاریکی و روشنایی را خلق کرد و بنده اش را به مرتبه قرب خود مفتخر گردانید و او را از تمام آسمان ها و افلاک بالاتر برد. سنگ معلّق (آویخته)، گواه جاودانه ای است، تا این که همه تردیدها و سوء تفاهم ها را دور کند.
بعدها مسلمانان در مکان عروج پیامبر اسلام «چینگ جینگ شی»(42) (خانه پاک و پاکیزه = مسجد صخره) را بنا کردند، تا یاد و خاطره این واقعه را برای همیشه گرامی بدارند. البته برخی همواره درباره معجزه معراج حضرت محمد صلی الله علیه و آله تردید کرده اند، مافوچو ضمن غلبه بر این شک و تردیدها در کتاب خود با عنوان «جی نان یائویان»(43) با تأکید می گوید: «واقعه معراج، یک کار خارق العاده جاویدان است، پیامبر نیز یک انسان خارق العاده جاویدان است، کار خارق العاده جاویدان، مسلما از انسان خارق العاده جاویدان سر می زند؛ انسان خارق العاده جاویدان مسلما کار خارق العاده جاویدان انجام می دهد... در نتیجه توصیف دقیقی از «صخره معلق» بیان می کند.
«مسجد الاقصی در دویست و پنجاه گامی قبّة الصخرة قرار دارد». طول آن حدود یک صد و پنجاه گام است. فاصله در (دروازه) تا محراب حدود سی و پنج «جانگ» است، صخره معلق در شرق مسجد است که مغاری دارد. بعضی می گویند اینجا مکان عروج پیامبر است. مردم می گفتند معبد سلیمان در زیر قبّة الصخره قرار دارد، همچنین می گفتند در بیرون، من نتوانستم بفهمم.
آرامگاه داود در غرب شهر قرار دارد، با فاصله حدودا دو لی، در فاصله ای بیش از یک لی از شهر، چشمه ای که ایوب بر آن پای نهاد قرار دارد، با فاصله یک «تینگ» و نیم از شهر قدس، آرامگاه حضرت عزیر قرار دارد، در غرب مسجد قبة الصخره کوه طور قرار دارد، در دامنه کوه، آرامگاه [مادر] حضرت مریم قرار دارد. نصرانی ها، با وجود این، مانع دیدار و تماشای مؤمنین نمی شوند. بر فراز کوه، محلّ عروج حضرت عیسی به آسمان قرار دارد. آرامگاه لبید بن ربیعه نیز در آنجا است. آرامگاه پیامبران زیادی در این مکان است، اما من علائم و آثار آن ها را ندیدم. در شرق کوه قدس، با فاصله تقریبا چهار «تینگ»، آرامگاه حضرت موسی است. بعدا افراد در آنجا معبد و قصری را بنا و ترمیم کردند، امّا هیچ انسانی داخل آن ساکن نبود، آن مکان را «صیون» می نامند، فرامین درخشان پیامبران در آن است، یهود اعتقاد و باور ندارد. در جنوب قدس، با فاصله تقریبا چهار «تینگ»، شهری قرار دارد که نام آن را «خلیل» گویند، در داخل آن آرامگاه حضرت ابراهیم نیای پیامبران قرار دارد، آرامگاه های بعدی در جوار آن است. همچنین آرامگاه حضرت یعقوب، و آرامگاه حضرت یوسف وجود دارد، آرامگاه های دیگری نیز در مسجد عمر قرار دارد، من همه را مشاهده کردم. در شمال خلیل، با فاصله تقریبا یک «تینگ» روستایی به نام «قلقیلیه» است. در آن آرامگاه حضرت یونس قرار دارد. در موصل نیز آرمگاه حضرت نوح واقع است و آرامگاه حضرت لوط، در نزدیکی شهر الخلیل است. شنیدم که شهر دیگری است با فاصله فقط یک «تینگ»، اما در آن دو مکان، موفق به گردش و تماشا نشدم؛ زیرا در آن منطقه در حال حاضر جنگ و نزاع وجود دارد، ندانستم سبب آن چیست، فردی را پیدا کردم تا مرا به آن سمت هدایت کند، حتی چیزی دادم، هیچکس نمی رود، حتی مرا نیز مانع شدند. روز بعد، با پای پیاده به «خانه پاک و پاکیزه» (مسجد الاقصی) مراجعت کردم، خیلی خسته و کوفته شدم».
مسلمانان جهان با کمال احترام اورشلیم را «شهر مقدس» (بیت المقدس) می نامند. این مکان نه تنها دارای آثار و ابنیه باستانی مشهور در جهان؛ مانند مسجد الاقصی، قبّة الصخرة، مسجد عمر، «صخره معلّق» و دیگر مراکز است، بلکه آرامگاه گروه زیادی از پیامبران بزرگ الهی و صحابه و علمای دین است.
نام شخصیت های تاریخی مذکور در «یادداشت های سفر به خانه خدا» جملگی در کتاب های مقدس آسمانی ذکر شده اند. یکی از این پیامبران شناخته شده برای مردم، حضرت سلیمان علیه السلام است که پادشاه بنی اسرائیل در قرن دهم قبل از میلاد بوده. دوران سلطنت وی عصر رونق و شکوفایی مملکت بنی اسرائیل بود. او تعداد زیادی از مردمان و سربازان را بسیج و معبد بزرگی بنا کرد. برای اطلاع بیشتر به کتاب «تورات. سفر سموئیل» مراجعه کنید.
نقل می کنند که حضرت داود علیه السلام در قرن یازدهم قبل از میلاد، قبایل گوناگون بنی اسرائیل را متحد کرد و یک مملکت بزرگ تأسیس نمود و پایتخت آن را اورشلیم قرار داد.
چندین بار به قبایل همسایه لشکرکشی کرد و بر دامنه قلمرو خود افزود.
درباره جمله «چشمه ای که ایّوب بر آن پای نهاد» نیز باید گفت: ایوب علیه السلام یکی از پیامبران الهی بود، مبتلا به مصیبت و رنج و بیماری لاعلاج شد، پوست بدنش فاسد و گندیده شد، بسیار بردبار و صبور بود، کمترین ناله و رنجش اظهار نمی کرد، سرانجام خداوند به او وحی کرد تا پای بر زمین بکوبد، چشمه زلالی فوران کرد، به محض این که خود را با آب چشمه شستشو داد، پوستش براق و لطیف و به حالت اوّلیه برگشت.
عبارت «آرامگاه مادر» در دامنه کوه طور نیز به محل دفن حضرت مریم علیهاالسلام یا همان «مریم مقدس» اشاره دارد. در کتاب مقدس انجیل از مادر عیسی علیه السلام نام می برد و کتاب «انجیل عهد جدید» نیز او را «دختر باکره» خطاب می کند. روح مقدس در او دمیده شد و او حضرت عیسی علیه السلام ، نجات دهنده بشر را به دنیا آورد. در این رساله نیز از «محل عروج عیسی به آسمان» بر فراز کوهی یاد شده است.
مسیحیان حضرت عیسی علیه السلام را «نجات دهنده» خودقلمداد می کنند. چنین روایت می کنند که در عصر فرمانروایی روم باستان، حضرت عیسی علیه السلام تعالیم «انجیل» را ابلاغ و منتشر کرد و یکی از
پیروانش به نام یهودا به او خیانت کرد، فرمانروای روم دستوردادکه او را به صلیب بکشند، روحش به بهشت پرواز کرد.
اسلام معتقد است که او را به صلیب نکشیدند، بلکه به هنگام تعقیب وی از سوی دشمنانش، او (روحا و جسما) به آسمان عروج کرد. از این رو، مافوچو می گوید: «فرامین روشن پیامبران در آن است، یهود اعتقاد و باور ندارد». یعنی یهودیان به حضرت عیسی علیه السلام و عروج او به آسمان ایمان ندارند.
مقصود از جمله «نیای پیامبران ابراهیم علیه السلام » در یادداشت های مافوچو این است که حضرت ابراهیم علیه السلام جدّ پیامبران زیادی محسوب می شود. اسماعیل و اسحاق علیهماالسلام فرزندان او هستند. ریشه «عید قربان» در آیین اسلام نیز به زمان حیات ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام بر می گردد. خداوند برای آزمایش میزان صداقت و خلوص نیّت ابراهیم علیه السلام به وی دستور داد که فرزندش اسماعیل علیه السلام را در راه او قربانی کند، ابراهیم علیه السلام از بوته آزمایش سربلند بیرون آمد و صداقت و اطاعت خود را ثابت کرد. در نتیجه، خداوند دستور داد گوسفندی را به جای اسماعیل علیه السلام قربانی کند و این عمل سنّت نسل های بعد قرار گرفت.
درباره عبارت «در موصل هم آرامگاه نوح قرار دارد» باید گفت که در کتاب مقدس «تورات ـ سفر پیدایش» چنین آمده است: وقتی که پروردگار امر کرد که باران و سیلاب گیتی را فرا گیرد، حضرت نوح به فرمان خداوند، یک کشتی بزرگ ساخت، و همه خانواده و پیروانش به همراه یک جفت از همه جانوران در آن کشتی پناه گرفتند. پس از این که مصیبت سیلاب بر طرف شد، انسان ها و حیواناتِ داخل «کشتی نوح» بار دیگر به زاد و ولد در جهان پرداختند.
بازگشت به مصر:
«ماه هشتم از تقویم شرق (چین)، روز بیست و پنجم ماه شوال هجری، از «خانه پاک و پاکیزه» (بیت المقدس) خارج شدم. روز بیست و ششم به «یافو» رسیدم، سوار کشتی شدم و به «دمیاط» رسیدم. بی درنگ من همراه با جماعت حرکت کردم، نصف شب روز بیستم، به یک کرانه لم یزرع رسیدیم، آن مکان محل قرنطینه افراددوردست بود. صاحب کشتی در آن ساحل لنگر انداخت، قصد داشت از قرنطینه فرار کند، امّا آرزویش بر آورده نشد، حتی بدبختی و مصیبت به من نزدیک شد، نزدیک بود بمیرم. همراهانم رفته بودند. من دو شب در شن زار کنار دریا بودم، یک نفر را ندیدم، نه غذا داشتم، نه آب آشامیدنی و نیز نمی دانستم ازکدام راه بروم، بعدا همراهان درجستجوی من آمدند، بنابراین به قرنطیه رفتم، پانزده روز در آن اقامت کردم، که مدت زمان معین و محدود آن بود».
یوسف مافوچو پس از ترک بیت المقدس از راه یافا با کشتی به دمیاط رفت. این مکان به خاطر شیوع بیماری واگیر محل قرنطینه بود. ناخدای کشتی قصد داشت از آن محل دوری گزیند، اما مقصودش برآورده نشد، و موجب شد مؤلف «به بدبختی و مصیبت دچار گردد که نزدیک بود هلاک شود»، بعدامجبور شد با پای خود به قرنطینه برود، و در آن مکان پانزده روز اقامت کند.
ادامه دارد...
پی نوشتها:
________________________________________
1 . Wang Gen Buo.
2 . Yang Bule .
3 . La Bu En.
4 . Tian Fang Zhi Sheng Shi Lu
5 . جانگ: واحد طول در چین قدیم. هر «جانگ» معادل 333 سانتی متر. (م)
6 . چی: واحد طول در چین قدیم. هر «چی» معادل 33 سانتی متر. (م)
7 . Liلی: واحد طول در چین قدیم . هر «لی» معادل 005 متر است. (م)
8 . Yi Sy Zhuan Bu.
9 .Gu Suan.
10 . Geng Na.
11 . Bei Ni Su Wai.
12.Tingتینگ: واحد طول در چین قدیم. هر «تینگ»معادل0005 متراست. (متر)
13 . استاد حاج یوسف ناگواچانگ محقق این سطور به رغم شفافیّت و صراحت متن یادداشت های سفر به خانه خدا، در توصیف شهر اسکندریه مصر با شهر اسکندرون ترکیه دچار اشتباه شده اند. رود نیل قبل از ورود به دریای مدیترانه به چندین شاخه تقسیم می شود و یکی از شاخه های آن از شهر اسکندریه عبور می کند و به دریا می ریزد، در حالی که رود فرات ده ها کیلومتر از شهر اسکندرون ترکیه فاصله دارد. «مترجم»
14 . Yi ju Ling Yang.
15 .Bi Zi Lu.
16 . زخمی که آب کشیده و چرک و ورم کرده باشد. در عربی به زخم و ورمی می گویند که در اطراف مقعد یا گوشه چشم و بن دندان پیدا شود.
17 . Mi Ding Li.
18 . She na gai Lai Er.
19 . Li Bu Sai ge.
20 . Ke Li Bu Li.
21 . Bo jo Li mu Hamu.
22 . Ge Lai tuo.
23 . Wusige Duo Li.
24 . A Er Le Fu Bai Kai.
25 . Guang Dong.
26 .Wu Si Gu Duo.
27 . لازم به ذکر است که بالون در 5 ژوئن 1783 میلادی اختراع شد.(م)
28 . Zhuan Bu Ha Nai.
29 . Kang Pu Sai ji.
30 . Ge Li Bo Lu.
31 . Lu Du ×i.
32 . Di tu Zi Le.
33 . Gu Bu Lousi.
34 . Wen mu mi Lai ha.
35 . Ya Fu.
36 . Qing Zhen Da ×ue.
37 . Quan Zhou .
38 . Fu jian.
39 . Qing jing.
40 . اسراء : 2 ـ 1
41 . Qing Zhen Zhi nan.
42 . Qing jing Shi.
43 . Zhi Nan Yao Yan.
حجر الأسود:
در کتاب «آداب و احکام دین آسمانی»، نوشته آقای حاج یوسف ناگواچانگ در توصیف «حجر الاسود» آمده است: «در سمت جنوب کعبه، یک قطعه سنگ بزرگ قرار دارد. در ازای آن یک «جانگ» است. ارتفاع آن از زمین سه «چی» و رنگ آن سیاه است. از آسمان فرود آمده؛ از این رو آن را «سنگ سیاه» (حجر الأسود) می نامند. به آن «سنگ آسمانی» هم می گویند. هر زائری که وارد مسجد الحرام شود، باید نخست حجر را استلام کند، تا نشان دهد که ایمان وی مانند سنگ سخت و استوار است».
در «یادداشت های سفر به خانه خدا» نیز می نویسد:
«حجر الأسود در گوشه کعبه نصب شده... اطراف آن با نقره و جواهر احاطه شده است. بزرگی آن به اندازه سر انسان است».
مقام ابراهیم:
جمله «آن سنگ به هنگام ترمیم و تعمیر کعبه، زیر پای ابراهیم بوده و بر روی آن ردّ پایی هست» با عبارت کتاب «تیئِن فانگ دیئن لی» (آداب و احکام دین آسمانی) همخوانی دارد که می گوید:
«آن مقام محل عبادت و خدمات برجسته ابراهیم علیه السلام پیامبر بزرگ بوده است. از کنار کعبه، درست بیست گام فاصله دارد. هر زائری که طواف خانه را به پایان رساند، باید پشت این مقام نماز بخواند و دعا کند و خواسته های خود را بیان کند».
دیوار حطیم:
یوسف مافوچو دیوار حطیم را این گونه توصیف می کند:
«دیواری قدیمی هم وجود دارد. شکل دیوار قدیمی مانند کمان نیم دایره است. ارتفاع آن به سینه آدم می رسد. مردم آن را حِجر اسماعیل می نامند. بعضی می گویند قبر او در آنجا است».
کتاب «آداب و احکام دین آسمانی» نیز در وصف این دیوار می گوید:
«دیوار کهنه، محل خانه قدیمی کعبه است. خانه قدیمی کعبه چند برابر بزرگ تر از بنای جدید کعبه بوده است. پس از این که به سبب سیلاب زیر آب و گِل پوشیده شد، حضرت ابراهیم علیه السلام مأموریت یافت آن را تجدید بنا کند، مصالح را گرد آورد و در جای خود نصب کرد. پایه اساسی آن خانه قدیمی هنوز وجود دارد؛ در قسمت شمال خانه جدید کعبه. کسانی که کعبه را طواف می کنند، باید از بیرون این دیوار طواف کنند».
حجر اسماعیل علیه السلام در وسط مسجد الحرام قرار دارد، حضرت اسماعیل علیه السلام فرزند حضرت ابراهیم علیه السلام پیامبر بزرگ خدا بوده است. مراسم سالانه عید قربان نیز بر اساس ماجرایی است که میان اسماعیل و ابراهیم علیهماالسلام شکل گرفته است. علاوه بر این، صفّه هایی برای پیروان ائمه چهارگانه اهل سنّت؛ حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی وجود داشت. این مطلب با جمله «برای هر یک از ائمه مذاهب کوشکی وجود دارد». در کتاب «جی لو لی پیئن» مطابقت دارد.
اخیرا «وانگ گن بائو»(1) خبرنگار خبر گزاری شین هوا (چین نو) در گزارشی با عنوان «بازگشت حجاج از مکه»، کعبه را این گونه توصیف می کند:
«خانه آسمانی مسجد بزرگ (حرم) در مکه اشاره به معبد طبیعی چهارگوش مرتفع و سر به آسمان کشیده ای است که قطب عبادت و قبله نماز مسلمانان سراسر جهان محسوب می شود. مسجد بزرگ را مسجد الحرام نیز می نامند. بسیار وسیع و با شکوه است. وسعت آن پس از مرمّت و بازسازی و توسعه در دوره های مختلف، از سی هزار متر مربع به یکصد و شصت هزار متر مربع در زمان فعلی افزایش یافته است. سیصد هزار مسلمان همزمان می توانند در آن نماز بخوانند. خانه کعبه در وسط صحن مسجد الحرام قرار دارد».
در راه مدینه منوّره:
«من به سبب گردش و دیدار از کوه ابی قبیس،مساجدومحل قبورصحابه و آثار قدیمی و قبور تابعین و صلحا و علما، در مکه توقف و اقامت کردم، پس از فرا رسیدن موسم حج و به انجام رساندن مناسک حج، در آغاز ماهِ نخستِ هجری قمری، درِ کعبه را گشودند، جمعیت زیادی وارد آن شدند. در مجموع دو روز، از صبح تا غروب آفتاب، یک روز مردان داخل می شدند، یک روز زنان داخل می شدند. سال 1260 هجری، ماه دوازدهم در مشرق زمین (چین)، روز هشتم ماه نخست هجری برای زیارت به سوی مدینه حرکت کردم. مدینه در شمال مکه قرار دارد، از راه زمینی حدود دوازده منزل است، با استفاده از شتر. برای سفر دریایی از جده سوار کشتی شدم، پس از نُه روز به شهر «یانگ بول»(2) رسیدیم، چون باد موافق و مساعد نبود، و مسیر راه دزد و شرور داشت، مأمور دولتی مانع شد و اجازه سفر نداد، من به «لابوغ»(3) برگشتم. مجددا از راه زمینی از «بدر» عبور کردم، که میدان نبرد پیامبر با قریش، و محل هلاکت ابوجهل بود».
یوسف مافو چو پس از انجام اعمال و مناسک «حج»، در اواخر سال 1843 میلادی به قصد زیارت آرامگاه پیامبرخدا صلی الله علیه و آله رهسپار مدینه شد. در آغاز از طریق دریا عزیمت کرد، و از جده با کشتی به ینبع یا ینبوع (یانگ بول) رسید، به سبب بدی شرایط آب و هوا، و وجود دزدان دریایی در مسیر، ناگزیر به رابغ (لابوغ) برگشت. با تغییر مسیر از راه زمینی حرکت کرد، در مسیر راه از میدان قدیمی و معروف «جنگ بدر» گذشت.
در سال 622 میلادی، پیامبرخدا صلی الله علیه و آله به همراه عده کمی از یارانش به مدینه هجرت کرد. این سال به عنوان مبدأ سال هجری قمری تعیین شد. در این سفرنامه نیز در موارد متعددی از واژه «هجرت یا سال هجری» استفاده شده است.
در کتاب چینی «تیئن فانگ جی شنگ شی لو»(4) (شرحی واقعی از زندگانی مقدس ترین چهره عربستان)، حدیث زیر از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است:
«در نوجوانی به شتر چرانی و اکنون نیز به پیامبری و تبلیغ دین مشغولم، به مدینه هجرت کردم تا برای کیفر مشرکان لشکر کشی کنم»
بدین ترتیب زمان استفاده از سلاح برای دفاع از خود و گسترش اسلام آغاز شد. در سال 624 میلادی، مسلمانان در بدر با قریش نبرد کردند، مسلمانان پیروز شدند و سرکرده قریش، ابوجهل، به هلاکت رسید. به دنبال پیروزی در این جنگ و کسب پیروزی های زیاد و درخشان در نبردهای دیگر، پیامبر شهر مکه را فتح کرد و قریش شهر را تسلیم کرد و دین اسلام را پذیرفت و این پیروزی پایه های وحدت و یکپارچگی جزیرة العرب را به وجود آورد.
«در هفدهمین روز از ماه اوّل ماه قمری بیست و چهارمین سال از فرمان روایی امپراتور دائو گوانگ به مدینه رسیدم. دومین ماه از سال هجری قمری است، آرامگاه زیبای پیامبر را زیارت و ادای احترام کردم. در ابتدا دانستم که مقبره پیامبر در داخل عمارت و گنبد است، ستون های آن از سنگ مرمر است، ستون ها حدود یک «جانگ»(5) و پنج «چی»(6) از یکدیگر فاصله دارند. در پهنای آن مجموعا شانزده ردیف قرار دارد، هر ردیف دارای ده ستون است. در وسط دو مقام دارد، یکی شافعی و دیگر حنفی. قبله در سمت جنوب است، آرامگاه پیامبر در سمت چپ نمازگزاران است. محلّ اقامت من عینیه نام داشت، در جوار آرامگاه عبد اللّه پدر پیامبر قرار دارد».
کتاب «تیئن فانگ دیئن لی» (آداب و احکام دین آسمانی) می گوید:
«پیامبر بزرگ اسلام، محمد صلی الله علیه و آله آرامگاهی دارد. آرامگاه او در شهر مدینه است، دقیقا سی صد لی از شمال مکه فاصله دارد، طول و عرض زمین آرامگاه بیست «لی»(7) است. «مدینه درختان سرو و کاج و خرما دارد که در محیط خشک رشد می کنند و میوه می دهند، صف طبق های میوه تمام نشدنی است. بادهای تند و شدید به اینجا که می رسد بند می آید. پرندگان در آسمان چرخش و گردش می کنند. جانوران و حیوانات از نزدیکی حرم عبور می کنند ولی داخل محوطه حرم نمی شوند. ذرّه ای آلودگی و نجاست از خود رها نمی کنند. مقبره پیامبر از سنگ زمرّد طبیعی ساخته شده است. کنار مقبره شن و سنگ دارد. بر فراز آن گنبدی است که منظره و دورنمایش جالب است. افرادی که آرامگاه پیامبر را زیارت می کنند مقداری از شن و سنگ آن را بر می دارند و به همراه خود به وطن می برند و آن را مثل یک گنج گرانبها محترم می شمارند. گنبد و بالاسرِ مقبره اندکی روشن و درخشان است. روز و شب دسته هایی از ابرها نزدیک می شوند و می روند، در فاصله ای بیش از صد «لی» قابل دیدن هستند. تاکنون وضع به همان منوال گذشته است. چهار هزار سرباز از آرامگاه حراست و پاسداری می کنند. همه حاجیان پس از این که سه بار خانه خدا را طواف می کنند و مناسک حج پایان می یابد، باید به زیارت آن بروند و در آن مکان دعا بخوانند و طلب خیر کنند».
مطالبی که در بالا از کتاب «آداب و احکام دین آسمانی» درباره فاصله و مسافت مکه و مدینه و شگفتی های متعدد آرامگاه نبوی ذکر شد، شایعات و شنیده های محض است، در نتیجه به اندازه دیدنی های شخص یوسف مافوچو که آرامگاه نبوی را از نزدیک زیارت و مشاهده کرده، قابل اعتماد و اطمینان نیستند.
حرکت به سوی مصر:
«روز شانزدهم ربیع الأول هجری قمری، از مدینه خارج شدم. از راه خشکی سفر کردم، دقیقا روز بیست و هشتم به مکه رسیدم. تا ماه هشتم (شعبان) هجری قمری در آنجا ماندم. من به همراه اسحاق از نوادگان پیامبر از مکه عازم سفر شدم (مرحله ای از سفر را با هم بودیم)، در ماه هفتم از تقویم شرق (چین)، روز بیست و یکم از ماه هشتم (شعبان) سال هجری قمری، برای سفر طولانی و دور دست به سوی «یی سی جوان بو»(8) (استانبول) به راه افتادم. در «چون دِه» (جُدّه) ده روز اقامت کردم؛ زیرا کشتی ناخدا نداشت. بعد سوار یک کشتی اهل «گوسوان»(9) (قسوان) شدم، شب اوّل ماه نهم (رمضان) سوار کشتی شدم، هجده روز در آن اقامت داشتم. روز بیستم به شهر «گوسوان» (قسوان) وارد شده دو شب در آن جا بیتوته کردم، همچنین سوار بر شتر سه شبانه روز سفر کردم، در روز بیست و چهارم به شهر «گنگ نا»(10) (جینا = مینا) رسیدم، در رود نیل سوار قایق شدم. نیل رود بزرگی است، از شمال دریای سودان می گذرد و جریان دارد، مصر از آب آن سیراب و مشروب می شود. سپس به شهر «بی نی سو وای»(11) (بنی سویف) رسیدم. شب «عید» (فطر) در کشتی اقامت کردم، لذت و فیض حضور در نماز جماعت (عید) را نتوانستم درک کنم. در ماه نهم تقویم شرق (چین)، روز پنجم ماه شوال هجری به مصر رسیدم. مصر (قاهره) شهری بزرگ است. در آن زمان (حاکم آن) محمد علی پاشاه بود؛ پادشاهی بسیار زرنگ و بسیار دلیر و شجاع بود، مملکت را بسیار نیک و پسندیده اداره می کرد. پایتخت وی مصر (قاهره) بود. ساختمان ها و درختان مرتب و منظم داشت. کالا و اجناس فراوان در مغازه ها نگهداری می شد. انواع گوناگون فنون و هنرها از فرانسه می آید. همه اشیا را تولید می کنند و نیازی به دیگر بلاد ندارند. مسلمانان آن سرزمین بسیار زیادند، بیش از یکصد مسجد دارد، بزرگترین و با شکوه ترین آنان، جامع ازهر است. در این سرزمین آرامگاه های زیادی از صحابه و تابعین و علما قرار دارد. قبر امام شافعی آنجا است. من به آنجا سفر کردم و آن را دیدم. در داخل باغی در بیرون مصر (قاهره) است، تقریبا یک «تینگ»(12) فاصله دارد».
در هشتمین ماه سال 1844 میلادی، شیخ یوسف مافوچو مکه را ترک کرد و عازم مصر شد. در بندر جده سوار کشتی شد و راه دریایی را در پیش گرفت. در نیمه راه به کوسار (احتمالاً قسوان) رسید، از راه زمینی هم به شهر جینا (گِنگ نا) وارد شد، سپس به سمت پایین رود نیل (دریای نیل) رفت، و در ماه دهم به قاهره (شهر مصر) رسید.
یوسف مافوچو ذهنیّت و خاطره بسیار خوبی از پادشاه مصر دارد. او به بهترین وجه از محمد علی پاشا تعریف و ستایش می کند؛ «پادشاهی بسیار زرنگ و بسیار دلیر و شجاع بود، مملکت را بسیار نیک و پسندیده اداره می کرد». آری، او دستاوردهای مشخصی در راه سازندگی و بازسازی کشور مصر کسب کرده بود.
محمد علی پاشا (1769 تا 1849 م) یکی از سیاستمداران برجسته در تاریخ معاصر عرب به شمار می رود. او از سال 1805 میلادی به عنوان پاشا (فرماندار یا خدیو)، زمام امور مصر را به دست گرفت و در مصر یک سلسله جدید تأسیس کرد که مدّت چهل و چهار سال بر آن سامان حکومت کرد. در دوران حکومت وی بر مصر، برای این که بتواند به اقتضای رشد و تکامل زمان نیازهای مردم مصر را برآورده سازد و هم با عزمی راسخ و استوار یک رشته اصلاحات لازم را به عمل آورد، ساختمان ها و درختان مرتب و منظم بود، کالا و اجناس فراوان در مغازه ها نگهداری می شد و هم علوم و دانش را از غرب آموختند و تکنولوژی علمی و فنی را وارد کردند و اقتصاد مصر را شکوفا ساختند؛ (انواع گوناگون فنون و هنر از فرانسه می آید، همه اشیاء را تولید می کنند و نیازی به دیگر بلاد ندارند).
در شرایط تاریخی آن زمان، جرأت اتخاذ آن گونه اقدامات در یک کشور عربی که همواره به محافظه کاریِ افراطی اشتهار داشت، امری سزاوار تحسین است. خدمات برجسته و بزرگ محمد علی هنوز در پیش رو بود. او مردم مصر را در ایستادگی و مقاومت در برابر استعمارگران انگلیسی بسیج و رهبری کرد و متجاوزان را به پرداخت بهایی گران و شکستِ کامل در جنگ مجبور کرد. آنان به ناچار مذاکرات صلح را پذیرفتند و سپاهیان خود را از خاک مصر بیرون کشیدند. همزمان مصر رو به زوال و نابودی را، که زمانی طولانی تحت سلطه فرمانروایان عثمانی ترکیه بود، بر اثر سازندگی و اصلاحات برای مدتی به کشور نیرومند و مرفّه، و در حقیقت به کشوری مستقل مبدّل گشت. نقش تاریخی و مترقی محمد علی پاشا در انجام اقدامات و اصلاحات مذکور را نمی توان از ویژگی «زیرکی و شجاعت» فردی وی تفکیک کرد.
در «یادداشت های سفر به خانه خدا» نیز چنین آمده است که در آن روزگار شهر قاهره بیش از یکصد مسجد داشت؛ (بزرگترین و با شکوه ترین آنان، جامع ازهر است).
این مسجد همان مسجد ازهر شریف است که از پیشینه تاریخی طولانی و عظمت و شکوه چشمگیری برخوردار بوده و اکنون نیز «جامعة الازهر» دانشگاه بسیار مشهور جهان عرب است.
قبر شافعی «حدود یک تینگ» (10 لی) از شهر قاهره فاصله دارد. شافعی (767 تا 820 م) و حنفی، مالکی و حنبلی، پیشوایان چهارگانه مذاهب فقهی اهل سنّت محسوب می شوند. مکتب فقهی شافعی در تدوین اصول خود از مشخصات و ویژگی های مذهب حنفی و مالکی تأثیر پذیرفته و به «حدیث» و «قیاس» اهمیت می دهد. این مذهب فقهی در مصر، کشورهای عربی ساحل خلیج فارس و اندونزی متداول و رایج است.
«روز بیستم ماه شوّال، از مصر (قاهره) خارج شدم، در میان دریای (رود) نیل به سوی اسکندریه سفر کردم، در ابتدای روز بیست و چهارم رسیدم، نُه روز هم اقامت کردم. آن شهر بسیار باشکوه و با عظمت است. دریای (رود) نیل و دریای روم (مدیترانه) در این مکان به هم ملحق می شوند.
در آن شهر بازرگانان و تجّار در یک نقطه جمع می شوند. زبان مردم آن ترکی و عربی است. در این سرزمین آرامگاه حضرت دانیال و آرامگاه عمرو بن عاص قرار دارد. به آرامگاه محمّد بُصَیری [شرف الدین محمد بوصیری [ادای احترام کردم، نسخه خطی «قصیدة البردة» نوشته و اثر اوست. در این شهر آثار و ابنیه قدیمی زیادی وجود دارد؛ مانند جالینوس. می گویند عمارتی است که توسط بطلمیوس بنا شده است».
شیخ یوسف مافوچو پانزده روز در قاهره اقامت کرده، به سفر دریایی خود ادامه می دهد و به شهر اسکندرون در ترکیه می رسد؛ این بندر یکی از بنادر معروف امپراتوری عثمانی است؛ (آن شهر بسیار با شکوه و با عظمت است... در آن شهر بازرگانان و تجار در یک نقطه جمع می شوند). به نظر می رسد این جمله که: «رود نیل و دریای روم (مدیترانه) در این مکان به هم ملحق می شوند» نادرست ثبت شده است. رود نیل با عبور از شهر قاهره، به دریای مدیترانه می ریزد، لذا رود مذکور در یادداشت های مافوچو باید «رود فرات» باشد.(13)
ورود به ترکیه:
«ماه دهم در تقویم شرق (چین)، روز سوّم ماه ذیقعده هجری، از اسکندریه به راه افتادم و به «یی جو لینگ یانگ»(14) (آنتالیا) رسیدم. در مسیر راه، یک شهر کوچک بود، «بیز لو»(15) نام داشت (همه از آن دوری می کردند)؛ آن دیار، بیماری حاد و واگیری داشت و ورود به آن ممنوع بود، مرضی شبیه «ناسور»(16) بود. همه افرادی که از راه دور می آمدند، در بیرون شهر نگهداری می شدند. پانزده روز تحت نظر (قرنطینه) قرار گرفتم. مردم آن سرزمین جرأت نداشتند به آنجا نزدیک شوند. مترصد بودم تا دوران قرنطینه پایان یابد. می گفتند باید از انتقال و شیوع بیماری طاعون به نقاط دور جلوگیری کرد. به موقع از «بیزلو» خارج شدم، پس از پنج روز به مراسم عید قربان رسیدم، پس از ادای نماز عید با همه همراهان و همکیشان خود خداحافظی و وداع کردم، عازم سفر شدم، پس از پنج روز به شهر «می دینگ لی»(17) (جزیره میتلوانی) رسیدم، پنج روز اقامت کردم، باد هم موافق و مناسب نبود».
یوسف مافوچو در مسیر عزیمت به استانبول، از شهر آنتالیا (یی جو لینگ یانگ) عبور کرد، به سبب «جلوگیری از بیماری حادّ (طاعون)»، در بیزلو مدت پانزده روز در قرنطینه نگهداری شد، پس از طی دوره مزبور و رهایی از آن وضعیت، در مراسم «عید» آن سال (1260 هجری قمری) شرکت کرد، و بعد وارد جزیره میتلوانی (شهر می دینگ لی) شد.
«روز بیست و دوّم ماه ذیحجّه، از می دینگ لی خارج شدم، یک روز به شهر «شه ناگای لار»(18) (شانقلار) رسیدم، معبر و گلوگاه مهم «یی سی جوان بو» (استانبول) است. روز بیست و چهارم به شهر «لی بوساغ»(19) رسیدم، کشتی که به آنجا رسید دیگر نتوانست ادامه مسیر دهد؛ زیرا باد تندی می وزید و مناسب نبود، هوا نیز بسیار سردبود، برای من بسیار سخت و دشوار بود، لذا از آن کشتی صرف نظر کردم و همه بهای آن را پرداختم، با استفاده از قایق کوچکی به سفر ادامه دادم و به «کریبوری»(20) رسیدم؛ یک شهر بزرگ در ساحل دریا، روبروی شهر «لی بوساغ» است. شش روز در آنجا ماندم، سوار کشتی بخار شدم، در طی یک شبانه روز به «یی سی جوان بو» (استانبول) رسیدم، روز سوّمِ نخستین ماه از بیست و پنجمین سال فرمانروایی دائو گوانگ، ماه صفر سال 1261 هجری، در خیابان «بوجولی موهامو»(21) اقامت کردم، در تجارتخانه یاریم. استانبول در محلّ تلاقی دریای سیاه و دریای روم (مدیترانه) قرار دارد. آن را دریای مرمره می نامند. در سه مکان، دریا در میان آنها قرار دارد، نام یکی اسلامبول و نام دیگری «گه لاده»(22) (گراد)، دریا در میان آن دو نیمه خشکی قرار دارد، نام آن «او سیق دولی»(23) است؛ دریا در میان اسلامبول و اوسیق دولی قرار دارد؛ مثل یک حوضچه. پایتخت اسلامبول است، نام قدیمی آن قسطنطنیه بوده، در آن هنگام سلطان از تبار عثمانی، پسر محمود، عبد المجید بوده. در هر جمعه، به معبد (مسجد) جامع پایتخت می رود. معبد او مکانی است که به صورت مخصوص برای پادشاه بنا شده است. پادشاه با عامه مردم در یک صف نیست.
در ماه سوم از شرق (چین)، ماه ربیع الثانی هجری به ملاقات یکی از وزیران سلطان رفتم. نام او «عالی فوبای قای»(24) بود، در آخر به من گفت: پیغامی از کشور شما رسیده، رودخانه مصیبت وسیل دارد. من حدس زدم منظورش رود زرد (هوانگ خِه) است. وزیر سلطان گفت: همین طور است، این مطلب از انگلیس دریافت شده است، او همواره در ایالت «گوانگ دونگ»(25) انتظار می کشد، هر چه را می شنود با یک نامه می فرستد، فورا چاپ و منتشر می کند، و در مملکت آن دین پخش می کند».
در ماه چهارم شرق، ماه جمادی الأول هجری، با یک وزیر اعظم ملاقات کردم، نام او محمد رسول بود. روز بیست و ششم به زیارت آرامگاه حضرت یوشع رفتم، در کوهی نزدیک دریای سیاه قرار دارد.
در ماه پنجم شرق، روز پنجم از ماه جمادی الثانی هجری، به ضیافت سلطان در میدان مشق «او سی گدا»(26) (اوسکودار) رفتم، به خاطر مراسم ازدواج خواهر سلطان، سرگرمی های کمیاب و عجیب و غریب بی شماری دیدم. همچنین یک کشتی بادی (بالون)(27) را که به آسمان رفت مشاهده کردم، یک نفر داخل آن قرار داشت. پوشش هوایی آن شبیه هندوانه، شکل آن گرد بود، با استفاده از باد از زمین بلند می شد، داخل پوشش آن پر از باد بود؛ مانند دمیدن هوا در یک مثانه کامل. کشتی انسان را به هوا بلند کرد، به جایی رفت که چشم نمی توانست ببیند، بالأخره مسافتی طولانی دور شد که حتی چشم نیز نمی دید، مردم می گفتند: در زمان های معمولی یک شبانه روز در آسمان می ماند، مجددا در محل صعود فرود می آید، یا اندکی دورتر از محل صعود. این دفعه کشتی عاقبت مراجعت نکرد، هنوز خبری از آن ندارم، نمی دانم کجا به زمین نشست.
در ماه ششم از شرق (چین)، روز بیستم از ماه رجب هجری، من از طریق رسول تقاضای ورقه (بلیت) سلطان کردم، «جَبّه خانه»(28) را سیاحت کردم؛ مانند «بیمارستان سلطنتی» در چین است. نگهبان عمارت چون ورقه سلطان را دید، همه درهای انبار اسناد و اموال دولتی را گشود. آن روز، من در میان آن، عجایب زیاد و بی اندازه مشاهده کردم؛ مانند شن های رود گنگ بی شمار بود، که نمی توانستم شمار آن ها را به خاطر بسپارم».
شیخ یوسف مافوچو در مسیر سفر دریایی به استانبول (یی سی جوان بو)، از شهر «کانگ پوساکی»(29) (لی بوساغ) و «قلی بالا»(30) (گلی بولی) نیز عبور کرد. این شهرِ ساحلیِ دریای مدیترانه از فاصله دور در مقابل هم قرار دارند. روز سوم ماه نخست سال 1845 میلادی به شهر استانبول مقصد این سفر رسید.
مافوچو در رساله «یادداشت های سفر به خانه خدا» به دقّت شرایط جغرافیایی استانبول را، که در ساحل دریای مرمره و در محل تلاقی دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار دارد، شرح داده است. این سه شهر ساحلی؛ یعنی اوسکودار (اوسیق دولی)، اسلامبول (قسطنطنیه) و گراد با فاصله نسبتا زیاد در دو سوی تنگه، روبروی هم قد برافراشته اند.
مافوچو در خلال سیاحت و گردش در استانبول، به آرامگاه حضرت یوشع علیه السلام ادای احترام کرد؛ و به عنوان یک مسلمان چینی در جشن ازدواج خواهر سلطان حضور یافت؛ نمایش کشتی بادبانی بر فراز دریا ـ که بیانگر فنون عالی و ممتاز دریانوردی ترک ها بود ـ را تماشا کرد و با معرفی سلطان عبد المجید، از «بیمارستان سلطلنتی» دیدن نمود، و به طور کلی اشیای گوناگون عجیب و غریب و کمیابی را تماشا کرد.
با مطالعه متن سفرنامه، به نظر می رسد که واژه «جَبّه خانه» نمی تواند به معنای «بیمارستان سلطنتی» باشد. به احتمال زیاد آن مکان موزه نگهداری اشیاء و لوازم خاندان سلطنتی بوده است، و چیزی شبیه موزه «تاشو این» محل نگهداری اشیای عتیقه خاندان سلطنتی ژاپن است.
ورود به بیت المقدس:
«در ماه هفتم تقویم شرق (چین)، روز پنجم ماه شعبان هجری، از استانبول خارج شدم. روز بیست و چهارم وارد شهر «لودوسی»(31) شدم، جزیره ای در میان دریای روم (مدیترانه) است. همسفران من حدود هفده نفر بودند. یهودی هم بود. عازم زیارت «خانه پاک و پاکیزه» (بیت المقدس) بودیم. شامگاه از جزیره رودس خارج شدیم.
ماه هشتم تقویم شرق، روز اوّل ماه رمضان هجری، به «دیتوسیل»(32) در جزیره دریایی «گوبولوسی»(33) (قبرس) رسیدیم. آرامگاه خاله پیامبر «امّ ملیح»(34) را زیارت کردم. روز سی ام (شعبان) به آخر رسیده بود. از داخل شهر خبر رسید هلال نو ماه رمضان رؤیت شده است. شامگاه آن روز حرکت کردیم؛ بنابراین، روزه نگرفتم. روز هفتم به «یافو»(35) رسیدیم، روز سوّم حرکت کردیم، یک روز و نیم در سفر بودیم، روز یازدهم ماه رمضان به «خانه پاک وپاکیزه» (بیت المقدس) رسیدیم».
شیخ یوسف مافوچو شش ماه در قسطنطنیه اقامت کرد و به عنوان یک مسلمان از سرزمین چین مورد پذیرایی صمیمانه و گرم مقامات دولتی قرار گرفت و این امر گوشه ای از روابط دوستانه میان مردم ترکیه و چین را نشان می دهد.
مافوچو در ابتدای ماه هفتم آن سال، وارد جزیره رودس (شهر لودوسی) شد با بیش از هفده نفر از یهودیان همسفر بود، در مسیر خود از جزیره قبرس (گوبولوسی) و یافا و دیگر شهرها گذشتند. هدف این مسافرت زیارت «خانه پاک و پاکیزه» در شهر مقدس اورشلیم بود.
«خانه پاک و پاکیزه در شهر قدس، بر فراز کوهی است. طول آن از جنوب تا شمال، پنجاه تا شصت گام است؛ عرض آن از شرق تا غرب، چهارصد و سی گام است. سنگ معلّق در میان آن است، در قسمت پایین آن یک عمارت بزرگ دارد؛ بنایی بسیار زیبا است و در عصر حکومت بنی امیه بنا شده و شکل آن هشت ضلعی است. چهار در، و چهار پنجره دارد. هر ضلع آن بیش از سه «جانگ» پهنا دارد. سنگ معلق بزرگ است، محیط آن حدود چهار «جانگ» است، بیش از پنج «چی» از زمین فاصله دارد. وسط آن حفره ای دارد. بر روی آن نشانی از جبرئیل است. پایین آن ردّپای پیامبر در شب معراج قرار دارد. کنار آن حفره ای است، متعلق به اسب شب معراج، (بُراق) برابر آن نیز حجره مانندی است، مساحت آن گنجایش بیست نفر را دارد. در میان آن اتاق آرام، (محراب) مریم و زکریا قرار دارد».
منظور از «خانه پاک و پاکیزه» همان مسجد صخره است که در سال 691 میلادی بنا گردید. واژه «قدس و مقدس» در زبان عربی به معنای «پاک و پاکیزه» است. دانشمند و مؤلف معروف اسلامی چین «وانگ دای یو» (1584 تا 1670 م) در کتاب «چینگ جن داشوئه»(36) چنین می نویسد: «دین اسلام، جوهری پاک و پاکیزه دارد، اساس آن حقیقت و درستی است. پاک و پاکیزه است و کثیف و آلوده نیست. مستقیم و واقعی؛ یعنی بی طرف (عادلانه)، راه راست عادلانه و بی آلایش در میان سرزمین ها رواج و گسترش می یابد؛ مانند لوبیا و ارزن (حبوبات) در میان آب و آتش...».
قدیمی ترین مسجد در شهر «چوان جو»(37) در استان «فوجیان»(38) چین نیز «چینگ جینگ»(39) (پاک و پاکیزه) نام دارد.
نقل می کنند که پیامبر اسلام، حضرت محمد صلی الله علیه و آله شبی در سن پنجاه و دو سالگی، که به سبب تبلیغ اسلام مورد اذیت و آزار شدید مشرکان قریش قرار گرفت، غمگین و ناراحت شد. فرشته آسمانی، جبرئیل، از آسمان فرود آمد و او را با خود به سوی آسمان ها رهنمون شد، مکّه را ترک کردند و از راه مدینه به بیت المقدس رفتند و از نوک کوهی در محل مسجد صخره کنونی با کمک اسب آسمانی (براق) به آسمان ها رفتند. به سرعت سعود کردند، و به بالاترین طبقات آسمان ها عروج نمودند. در فاصله ای به اندازه «قاب قوسین» به لقای پروردگار متعال مفتخر شد و خدا با او سخن گفت. در طبقات هفت گانه آسمان سیر و سفر کرد. انبیای بزرگ را ملاقات کرد و به چشم خویش «بهشت» و «دوزخ» را دید و سپیده دم به شهر مکّه بازگشت.
قرآن مجید در سوره بنی اسرائیل، آیه نخست، این حادثه را چنین بیان می کند:
سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ .(40)
کتاب «قصیدة البرده» این ماجرای شگفت انگیز حضرت محمد صلی الله علیه و آله را چنین سروده است:
تو در لیلة المعراج
مسجد الحرام و مسجد الاقصی را در نور دیدی
تو همچون ماه تابان و روشنی
که در شب تیره و تار سیر می کند.
یوسف ماجو (1640 تا 1711 م) یکی دیگر از نویسندگان و دانشمندان بر جسته مسلمان چین در کتاب «چینگ جن جی نان»(41) در بخش «مدح پیامبر» حضرت محمد صلی الله علیه و آله را این گونه مدح و ستایش کرده است: «حمد و سپاس خداوند بلند مرتبه ای را که همه اشیاء در دست قدرت اوست. تاریکی و روشنایی را خلق کرد و بنده اش را به مرتبه قرب خود مفتخر گردانید و او را از تمام آسمان ها و افلاک بالاتر برد. سنگ معلّق (آویخته)، گواه جاودانه ای است، تا این که همه تردیدها و سوء تفاهم ها را دور کند.
بعدها مسلمانان در مکان عروج پیامبر اسلام «چینگ جینگ شی»(42) (خانه پاک و پاکیزه = مسجد صخره) را بنا کردند، تا یاد و خاطره این واقعه را برای همیشه گرامی بدارند. البته برخی همواره درباره معجزه معراج حضرت محمد صلی الله علیه و آله تردید کرده اند، مافوچو ضمن غلبه بر این شک و تردیدها در کتاب خود با عنوان «جی نان یائویان»(43) با تأکید می گوید: «واقعه معراج، یک کار خارق العاده جاویدان است، پیامبر نیز یک انسان خارق العاده جاویدان است، کار خارق العاده جاویدان، مسلما از انسان خارق العاده جاویدان سر می زند؛ انسان خارق العاده جاویدان مسلما کار خارق العاده جاویدان انجام می دهد... در نتیجه توصیف دقیقی از «صخره معلق» بیان می کند.
«مسجد الاقصی در دویست و پنجاه گامی قبّة الصخرة قرار دارد». طول آن حدود یک صد و پنجاه گام است. فاصله در (دروازه) تا محراب حدود سی و پنج «جانگ» است، صخره معلق در شرق مسجد است که مغاری دارد. بعضی می گویند اینجا مکان عروج پیامبر است. مردم می گفتند معبد سلیمان در زیر قبّة الصخره قرار دارد، همچنین می گفتند در بیرون، من نتوانستم بفهمم.
آرامگاه داود در غرب شهر قرار دارد، با فاصله حدودا دو لی، در فاصله ای بیش از یک لی از شهر، چشمه ای که ایوب بر آن پای نهاد قرار دارد، با فاصله یک «تینگ» و نیم از شهر قدس، آرامگاه حضرت عزیر قرار دارد، در غرب مسجد قبة الصخره کوه طور قرار دارد، در دامنه کوه، آرامگاه [مادر] حضرت مریم قرار دارد. نصرانی ها، با وجود این، مانع دیدار و تماشای مؤمنین نمی شوند. بر فراز کوه، محلّ عروج حضرت عیسی به آسمان قرار دارد. آرامگاه لبید بن ربیعه نیز در آنجا است. آرامگاه پیامبران زیادی در این مکان است، اما من علائم و آثار آن ها را ندیدم. در شرق کوه قدس، با فاصله تقریبا چهار «تینگ»، آرامگاه حضرت موسی است. بعدا افراد در آنجا معبد و قصری را بنا و ترمیم کردند، امّا هیچ انسانی داخل آن ساکن نبود، آن مکان را «صیون» می نامند، فرامین درخشان پیامبران در آن است، یهود اعتقاد و باور ندارد. در جنوب قدس، با فاصله تقریبا چهار «تینگ»، شهری قرار دارد که نام آن را «خلیل» گویند، در داخل آن آرامگاه حضرت ابراهیم نیای پیامبران قرار دارد، آرامگاه های بعدی در جوار آن است. همچنین آرامگاه حضرت یعقوب، و آرامگاه حضرت یوسف وجود دارد، آرامگاه های دیگری نیز در مسجد عمر قرار دارد، من همه را مشاهده کردم. در شمال خلیل، با فاصله تقریبا یک «تینگ» روستایی به نام «قلقیلیه» است. در آن آرامگاه حضرت یونس قرار دارد. در موصل نیز آرمگاه حضرت نوح واقع است و آرامگاه حضرت لوط، در نزدیکی شهر الخلیل است. شنیدم که شهر دیگری است با فاصله فقط یک «تینگ»، اما در آن دو مکان، موفق به گردش و تماشا نشدم؛ زیرا در آن منطقه در حال حاضر جنگ و نزاع وجود دارد، ندانستم سبب آن چیست، فردی را پیدا کردم تا مرا به آن سمت هدایت کند، حتی چیزی دادم، هیچکس نمی رود، حتی مرا نیز مانع شدند. روز بعد، با پای پیاده به «خانه پاک و پاکیزه» (مسجد الاقصی) مراجعت کردم، خیلی خسته و کوفته شدم».
مسلمانان جهان با کمال احترام اورشلیم را «شهر مقدس» (بیت المقدس) می نامند. این مکان نه تنها دارای آثار و ابنیه باستانی مشهور در جهان؛ مانند مسجد الاقصی، قبّة الصخرة، مسجد عمر، «صخره معلّق» و دیگر مراکز است، بلکه آرامگاه گروه زیادی از پیامبران بزرگ الهی و صحابه و علمای دین است.
نام شخصیت های تاریخی مذکور در «یادداشت های سفر به خانه خدا» جملگی در کتاب های مقدس آسمانی ذکر شده اند. یکی از این پیامبران شناخته شده برای مردم، حضرت سلیمان علیه السلام است که پادشاه بنی اسرائیل در قرن دهم قبل از میلاد بوده. دوران سلطنت وی عصر رونق و شکوفایی مملکت بنی اسرائیل بود. او تعداد زیادی از مردمان و سربازان را بسیج و معبد بزرگی بنا کرد. برای اطلاع بیشتر به کتاب «تورات. سفر سموئیل» مراجعه کنید.
نقل می کنند که حضرت داود علیه السلام در قرن یازدهم قبل از میلاد، قبایل گوناگون بنی اسرائیل را متحد کرد و یک مملکت بزرگ تأسیس نمود و پایتخت آن را اورشلیم قرار داد.
چندین بار به قبایل همسایه لشکرکشی کرد و بر دامنه قلمرو خود افزود.
درباره جمله «چشمه ای که ایّوب بر آن پای نهاد» نیز باید گفت: ایوب علیه السلام یکی از پیامبران الهی بود، مبتلا به مصیبت و رنج و بیماری لاعلاج شد، پوست بدنش فاسد و گندیده شد، بسیار بردبار و صبور بود، کمترین ناله و رنجش اظهار نمی کرد، سرانجام خداوند به او وحی کرد تا پای بر زمین بکوبد، چشمه زلالی فوران کرد، به محض این که خود را با آب چشمه شستشو داد، پوستش براق و لطیف و به حالت اوّلیه برگشت.
عبارت «آرامگاه مادر» در دامنه کوه طور نیز به محل دفن حضرت مریم علیهاالسلام یا همان «مریم مقدس» اشاره دارد. در کتاب مقدس انجیل از مادر عیسی علیه السلام نام می برد و کتاب «انجیل عهد جدید» نیز او را «دختر باکره» خطاب می کند. روح مقدس در او دمیده شد و او حضرت عیسی علیه السلام ، نجات دهنده بشر را به دنیا آورد. در این رساله نیز از «محل عروج عیسی به آسمان» بر فراز کوهی یاد شده است.
مسیحیان حضرت عیسی علیه السلام را «نجات دهنده» خودقلمداد می کنند. چنین روایت می کنند که در عصر فرمانروایی روم باستان، حضرت عیسی علیه السلام تعالیم «انجیل» را ابلاغ و منتشر کرد و یکی از
پیروانش به نام یهودا به او خیانت کرد، فرمانروای روم دستوردادکه او را به صلیب بکشند، روحش به بهشت پرواز کرد.
اسلام معتقد است که او را به صلیب نکشیدند، بلکه به هنگام تعقیب وی از سوی دشمنانش، او (روحا و جسما) به آسمان عروج کرد. از این رو، مافوچو می گوید: «فرامین روشن پیامبران در آن است، یهود اعتقاد و باور ندارد». یعنی یهودیان به حضرت عیسی علیه السلام و عروج او به آسمان ایمان ندارند.
مقصود از جمله «نیای پیامبران ابراهیم علیه السلام » در یادداشت های مافوچو این است که حضرت ابراهیم علیه السلام جدّ پیامبران زیادی محسوب می شود. اسماعیل و اسحاق علیهماالسلام فرزندان او هستند. ریشه «عید قربان» در آیین اسلام نیز به زمان حیات ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام بر می گردد. خداوند برای آزمایش میزان صداقت و خلوص نیّت ابراهیم علیه السلام به وی دستور داد که فرزندش اسماعیل علیه السلام را در راه او قربانی کند، ابراهیم علیه السلام از بوته آزمایش سربلند بیرون آمد و صداقت و اطاعت خود را ثابت کرد. در نتیجه، خداوند دستور داد گوسفندی را به جای اسماعیل علیه السلام قربانی کند و این عمل سنّت نسل های بعد قرار گرفت.
درباره عبارت «در موصل هم آرامگاه نوح قرار دارد» باید گفت که در کتاب مقدس «تورات ـ سفر پیدایش» چنین آمده است: وقتی که پروردگار امر کرد که باران و سیلاب گیتی را فرا گیرد، حضرت نوح به فرمان خداوند، یک کشتی بزرگ ساخت، و همه خانواده و پیروانش به همراه یک جفت از همه جانوران در آن کشتی پناه گرفتند. پس از این که مصیبت سیلاب بر طرف شد، انسان ها و حیواناتِ داخل «کشتی نوح» بار دیگر به زاد و ولد در جهان پرداختند.
بازگشت به مصر:
«ماه هشتم از تقویم شرق (چین)، روز بیست و پنجم ماه شوال هجری، از «خانه پاک و پاکیزه» (بیت المقدس) خارج شدم. روز بیست و ششم به «یافو» رسیدم، سوار کشتی شدم و به «دمیاط» رسیدم. بی درنگ من همراه با جماعت حرکت کردم، نصف شب روز بیستم، به یک کرانه لم یزرع رسیدیم، آن مکان محل قرنطینه افراددوردست بود. صاحب کشتی در آن ساحل لنگر انداخت، قصد داشت از قرنطینه فرار کند، امّا آرزویش بر آورده نشد، حتی بدبختی و مصیبت به من نزدیک شد، نزدیک بود بمیرم. همراهانم رفته بودند. من دو شب در شن زار کنار دریا بودم، یک نفر را ندیدم، نه غذا داشتم، نه آب آشامیدنی و نیز نمی دانستم ازکدام راه بروم، بعدا همراهان درجستجوی من آمدند، بنابراین به قرنطیه رفتم، پانزده روز در آن اقامت کردم، که مدت زمان معین و محدود آن بود».
یوسف مافوچو پس از ترک بیت المقدس از راه یافا با کشتی به دمیاط رفت. این مکان به خاطر شیوع بیماری واگیر محل قرنطینه بود. ناخدای کشتی قصد داشت از آن محل دوری گزیند، اما مقصودش برآورده نشد، و موجب شد مؤلف «به بدبختی و مصیبت دچار گردد که نزدیک بود هلاک شود»، بعدامجبور شد با پای خود به قرنطینه برود، و در آن مکان پانزده روز اقامت کند.
ادامه دارد...
پی نوشتها:
________________________________________
1 . Wang Gen Buo.
2 . Yang Bule .
3 . La Bu En.
4 . Tian Fang Zhi Sheng Shi Lu
5 . جانگ: واحد طول در چین قدیم. هر «جانگ» معادل 333 سانتی متر. (م)
6 . چی: واحد طول در چین قدیم. هر «چی» معادل 33 سانتی متر. (م)
7 . Liلی: واحد طول در چین قدیم . هر «لی» معادل 005 متر است. (م)
8 . Yi Sy Zhuan Bu.
9 .Gu Suan.
10 . Geng Na.
11 . Bei Ni Su Wai.
12.Tingتینگ: واحد طول در چین قدیم. هر «تینگ»معادل0005 متراست. (متر)
13 . استاد حاج یوسف ناگواچانگ محقق این سطور به رغم شفافیّت و صراحت متن یادداشت های سفر به خانه خدا، در توصیف شهر اسکندریه مصر با شهر اسکندرون ترکیه دچار اشتباه شده اند. رود نیل قبل از ورود به دریای مدیترانه به چندین شاخه تقسیم می شود و یکی از شاخه های آن از شهر اسکندریه عبور می کند و به دریا می ریزد، در حالی که رود فرات ده ها کیلومتر از شهر اسکندرون ترکیه فاصله دارد. «مترجم»
14 . Yi ju Ling Yang.
15 .Bi Zi Lu.
16 . زخمی که آب کشیده و چرک و ورم کرده باشد. در عربی به زخم و ورمی می گویند که در اطراف مقعد یا گوشه چشم و بن دندان پیدا شود.
17 . Mi Ding Li.
18 . She na gai Lai Er.
19 . Li Bu Sai ge.
20 . Ke Li Bu Li.
21 . Bo jo Li mu Hamu.
22 . Ge Lai tuo.
23 . Wusige Duo Li.
24 . A Er Le Fu Bai Kai.
25 . Guang Dong.
26 .Wu Si Gu Duo.
27 . لازم به ذکر است که بالون در 5 ژوئن 1783 میلادی اختراع شد.(م)
28 . Zhuan Bu Ha Nai.
29 . Kang Pu Sai ji.
30 . Ge Li Bo Lu.
31 . Lu Du ×i.
32 . Di tu Zi Le.
33 . Gu Bu Lousi.
34 . Wen mu mi Lai ha.
35 . Ya Fu.
36 . Qing Zhen Da ×ue.
37 . Quan Zhou .
38 . Fu jian.
39 . Qing jing.
40 . اسراء : 2 ـ 1
41 . Qing Zhen Zhi nan.
42 . Qing jing Shi.
43 . Zhi Nan Yao Yan.