آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

شاید بعضی افراد که درباره زندگی زاهدانه و کاملاً بدون تجمّل حضرت امیرمؤمنان علیه السلام گفته هایی می شنوند یا نوشته هایی می خوانند، گمان کنند که آن حضرت در فقر و بینوایی روزگار می گذراند و از مال دنیا بهره کافی نداشت و نمی توانست در وضعیتی بهتر زندگی کند.
آن حضرت، به اضافه سهمی که هر سال از غنایم جنگی و بیت المال داشت، همواره در اطراف مدینه به کشاورزی می پرداخت و بر اثر بصیرت و اطلاع کامل در امور کشت و زرع و با کوششهای شخصی، باغ ها و چشمه هایی احداث کرد که سالانه دارای محصولی فراوان بود و می توان گفت که از افراد تا حدّی غنی مسلمان آن روز به شما می رفت.
امّا انفاق به فقرا و صدقات مستمرّ به مستمندان و بذل و بخشش به نیازمندان، هدف والای آن حضرت بود و همواره آسودگی دیگران و رفع احتیاج مسلمانان را، حتی بر زندگی روزمره خود ترجیح می داد،(1) به خصوص در روزگار خلافت ظاهریش در عمل نشان داد که خلیفه و رهبر باید آنگونه زندگی کند که بینواترین افراد مسلمانان زندگی می کنند تا از وضع خویش دلشکستگی نداشته باشند و در تحمّل ناملایمات و مشکلات روزگار، صبر و شکیبایی پیشه کنند. امیرمؤمنان در پاسخ عاصم بن زیاد، که بر شدّت سختگیری حضرت در پوشاک و خوراک و دیگر احتیاجات روزانه اش اعتراض داشت، فرمود: خداوند بر امامان عادل واجب کرده است که در پایین ترین سطح مردمان ضعیف زندگی کنند تا فشار فقر آنان را از پای درنیاورد.(2)
وقفنامه عمومی یا وصیت نامه ای که حضرت امیر علیه السلام نوشته و امام کاظم علیه السلام آن را در روایتی صحیح نقل می کند، مشتمل بر رقبات و املاک و اموالی است که دلیل بر گفتار ماست، لذا پیش از برشمردن همه موقوفات آن حضرت، عین وقف نامه را می آوریم و ترجمه می کنیم تا خواننده گرامی بینایی بیشتری در موضوع داشته باشد.(3)
متن وقف نامه امیر المؤمنین علیه السلام
هذا ما أوصی بِهِ وَقَضی بِهِ فِی ماله عَبْدُاللّه علیٌّ ابتغاءَ وجه اللّه ، لیولجنی به الجنّة ویصرفنی به عن النّار ویصرف النّار عنّی یوم تَبیَضُّ وجوهٌ وتسودُّ وجوهٌ ، أنّ ما کان لی من مالٍ بِیَنبُع یعرف لی فیها وما حولها ، صدقة ورقیقها ، غیر أنَّ رباحا وأبانَیْزَرَ وجُبَیرا عتقاءٌ لیس لأحد علیهم سبیل ، فهم موالیّ یعملون فی المال خمس حِجَج ، وفیه نفقتُهم ورزقهم وأرزاق أهالیهم .
ومع ذلک ما کان لی بوادِ القری کلّه من مال لبنی فاطمة ، ورقیقها صدقة .
وما کان لی بدَیْمَةَ وأهلُها صدقة ، غیر أن زُرَیْقا له مثلُ ما کتبتُ لأصحابه ، وما کان لی بِأذِینةَ وأهلُها صدقة ، والفَقیرَیْن کما قد علمتم صدقة فی سبیل اللّه .
وإنَّ الذی کتبتُ من أموالی هذه صدقة واجبة بَتْلَة ، حیّا أنا أو میّتا ، یُنفق فی کلّ نفقة یُبتغی بها وجهَ اللّه فی سبیل اللّه ووجهه ، وذوی الرحم من بنیهاشم وبنیالمطلب والقریب والبعید .
وإنّه یقوم علی ذلک الحسنُ بن علیّ ، یأکل منه بالمعروف ، وینفقه حیث یراه اللّه عزّوجلّ فی حلٍّ محلَّل ، لا حرج علیه فیه ، فإن أراد أن یبیع نصیبا من المال فیقضی به الدینَ فلیفعل إن شاء ولا حرج علیه ، وإن شاء جعله سَرِیَّ المِلک ، وإن وُلدَ علیّ وموالیهم وأموالهم إلی الحسن بن علیّ .
وإن کانت دارُ الحسن بن علیّ غیر دار الصدقة فبدا له أن یبیعها إن شاء لا حرج علیه فیه ، وإن شاء باع ، فإنّه یقسِّم ثمنَها ثلاثة أثلاث ، فیجعل ثلثا فی سبیل اللّه وثلثا فی بنیهاشم وبنیالمطلب ، ویجعل الثلثَ فی آل أبیطالب ، وإنّه یضعه فیهم حیث یراه اللّه .
وإن حَدَثَ بحسن حَدَثٌ وحسین حیٌّ فإنّه إلی الحسین بن علی ، وإنّ حسینا یفعل فیه مثل الذی أمرتُ به حسنا ، له مثل الذی کتبتُ للحسن وعلیه مثل الذی علی الحسن .
وإنّ لبنی ابنَیْ فاطمة صدقة علیّ مثل الذی لبنی علیّ ، وإنّی إنّما جعلتُ الذی جعلت لابنَیْ فاطمة ابتغاءَ وجه اللّه عزّوجلّ وتکریم حرمة رسول اللّه صلی الله علیه و آله وتعظیمهما وتشریفهما ورضاهما .
وإن حَدَثَ بحسن وحسین حَدَثٌ ، فإنّ الآخر منهما ینظر فی بنی علیّ ، فإن وجد فیهم من یرضی بهداه وإسلامه وأمانته فإنّه یجعله إلیه إن شاء ، وإن لم یرفیهم بعض الذی یریده فأنّه یجعله إلی رجل من آل أبیطالب یرضی به ، فإن وجد آل أبیطالب قد ذهب کبراؤهم وذوو آرائهم ، فإنّه یجعله إلی رجل یرضاه من بنیهاشم .
وإنّه یشتَرِطُ علی الذی یجعله إلیه أن یترکَ المال علی أصوله ویُنفق ثمره ، حیث أمرتُه به من سبیل اللّه ووجهه وذوی الرّحم من بنیهاشم وبنیالمطلب والقریب والبعید ، لا یُباع شیء منه ولا یُوهب ولا یُورَّث .
[وإنّ مال محمّد بن علیّ علی ناحیته ، وهو إلی بنی فاطمة علیهم السلام (4)] ، وإن رقیقیَّ الذین فی صحیفة صغیرة التی کُتِبَتْ لی عتقاء .
هذا ما قضی به علیُّ بن أبیطالب فی أمواله هذه الغد من یوم قدم مِسْکن(5) ابتغاء وجه اللّه والدار الآخرة ، واللّه المستعان علی کلّ حال ، ولا یحلّ لامرئٍ مسلم یؤمن باللّه والیوم الآخر أن یقول فی شیء قَضَیتُه من مالی ولا یخالف فیه أمری من قریب أو بعید .
أمّا بعد ، فإنّ ولائدی . . .
هذا ما قضی به علیّ فی ماله هذه الغد من یوم قدم مِسْکَن . شهد أبوشمر بن أبرهة وصَعصَعة بنُ صُوحان ، ویزیدُ بنُ قیس وهیّاجُ بن أبیهیّاج . وکتب علیّ بن أبیطالب بیده لعشرٍ خلون من جمادیَ الأولی سنة سبع وثلاثین .
«این آن چیزی است که وصیّت نموده ودستور داده است به آن در اموال و داراییش، بنده خدا علی، برای خشنودی خدا، تا مرا به واسطه آن به بهشت برد و دوزخ را از من برای خاطر آن دور سازد و آتش جهنّم را بر من روا ندارد در روزی که گروهی روسفید و گروهی روسیاه می شوند.
وصیت چنین است:
املاکی که در «ینبع» و اطراف آن دارم و نسبت آنها به من شناخته شده است، همه آنها و بندگان در آنها صدقه است. جز بندگانم «رباح» و «ابونیزر» و «جبیر» که این سه تن آزادند و هیچ کس بر آنها تسلطی ندارد. ایشان غلامان من اند و در اموال یاد شده پنج سال کار می کنند و حق برداشت مخارج و هزینه زندگی خود و فرزندانشان را دارند.
با حفظ این مراتب آنچه در «وادی القری» دارم و همه از اموال خودم می باشد اختصاص به فرزندان «فاطمه» دارد، و بندگان در این املاک صدقه اند (و در راه خدا مصرف می شوند.)
و آنچه در «دَیْمه» دارم و افرادی که در آنجا هستند نیز صدقه است، جز «زریق» که مانند غلامان یاد شده می باشد. و آنچه در «اذینه» دارم با آنان که در آنجا هستند نیز صدقه است، و «فقیرین» ـ چنان که می دانید ـ نیز صدقه است و باید در راه خدا مصرف شود.
آنچه از اموالم در اینجا یاد کردم همه صدقه لازم قطعی است، و این حکم در زندگی و پس از مرگ من جاری خواهد بود، باید در آنچه سبب خوشنودی خدا و در راه خداست به مصرف رسد و خویشانم از بنی هاشم و بنی مطلب نزدیک و دور بهره برند.
نظارت بر این اوقاف و صدقات با (فرزندم) حسن بن علی است، از آنها به قدر ضرورت خود بدون زیاده روی بهره می برد و در مواردی که رضای الهی در آن است صرف می نماید، در این کار بر او باکی نیست. اگر خواست بخشی از آنها را بفروشد تا قرضی را ادا کند، بفروشد باکی بر او نیست، و اگر بخواهد می تواند املاک برجسته و نفیس قرار دهد. فرزندان علی و غلامان و اموال وی اختیارشان در دست حسن بن علی است.
و اگر خانه حسن بن علی جز خانه صدقه باشد و خواست که آن را بفروشد می تواند بفروشد، بر او باکی نیست. اگر بخواهد می تواند بفروشد و قیمتش را به سه بخش تقسیم کند؛ قسمتی را در راه خدا مصرف نماید و قسمتی را به بنی هاشم و بنی مطلب و قسمتی را به فرزندان ابوطالب بدهد، در مواردی که خدا می پسندد از این سه قسم به مصرف رساند.
اگر پیشامدی برای حسن، رخ داد (و از این جهان درگذشت) در حالی که حسین زنده باشد، این کارها بدو موکول می شود، باید آنچه را به حسن دستور دادم وی انجام دهد. برای اوست آنچه برای حسن نوشتم و بر اوست آنچه بر عهده حسن بود.
برای فرزندان دو فرزند فاطمه (حسن و حسین) از صدقه علی آن چیزی خواهد بود که برای فرزندان علی تعیین شد، و من هر چه برای دو فرزند فاطمه قرار دادم به جهت خوشنودی خدای عزّوجلّ و حفظ حرمت رسول اللّه و تعظیم و بزرگداشت و رضای خدا و رسول است.
اگر برای حسن و حسین پیشامدی رخ داد، آخرین این دو نفر در فرزندان علی جستجو می کند، اگر کسی را از آنان یافت که صلاحیت و اسلام و امانت او را بپسندد، کارها را بدو محوّل می سازد، و اگر کسی را در آنها نیافت که واجد شرایط باشد به یکی از فرزندان ابوطالب که دارای صلاحیت باشد کارها را محوّل می کند، و اگر دید بزرگان و صاحب نظران فرزندان ابوطالب در گذشته اند به یکی از مردان بنی هاشم که او را واجد شرایط می داند می سپارد.
بر آن کسی که کارها بدو محوّل می گردد، شرط می شود که اصول اموال را حفظ کند و بهره آن را انفاق نماید در آنچه او را بدو دستور داده ام؛ از سبیل اللّه و بر خویشان از بنی هاشم و بنی مطلب، دور و نزدیک. چیزی از آن اصول به فروش نمی رسد و بخشیده نمی شود و به ارث منتقل نمی گردد.
آنچه در اختیار محمّد بن علی (ابن حنفیه) است در اختیار او می ماند و پس از او به اولاد فاطمه منتقل می شود، و آن دو برده که نامشان را در صحیفه کوچک آورده ام، آزادند.
این است آنچه علی در اموالش دستور می دهد، از روزی که به «مسکن» آمده، و این وصیّت برای خوشنودی خدا و پاداش در آخرت انجام گرفته، و از خدا در هر حال یاری می خواهم. بر هیچ فرد مسلمانی که ایمان به خدا و روز واپسین دارد، حلال نیست که در اموالم کاری کند جز دستوری که داده ام و از نزدیک یا دور خلاف امر من انجام دهد.
سپس آن حضرت در ادامه وصیّت نامه فرمودند:
این است آنچه علی در اموال خود دستور می دهد از روزی که به مسکن آمده است. شاهدان بر این وصیّت ابوشمر بن ابرهه و صعصعة بن صوحان و یزید ابن قیس و هیّاج بن هیّاج می باشند. این وصیّت را علی بن ابی طالب به دست خود پس از گذشتن ده روز از جمادی الاوّل سال سی و هفت نوشته است.»
* * *
اینک چند موضع از موقوفات حضرت امیر علیه السلام را که نام آنها را در کتابهای حدیثی و تاریخی یافته ایم در اینجا می آوریم، با توضیحات مختصر جغرافیایی و بیان بعضی از خصوصیّات هر یک از این موقوفات:
1 ـ الأحْمر:
صحرایی است در «الرَّجْلاء» بین مدینه و شام، نیمی از آن از موقوفات آن حضرت ونیم دیگر متعلّق به وراث بود.(6)
2 ـ أدْبِیَة:
در صحرای «إضَم» در اطراف مدینه واقع است.(7)
3 ـ أُذَیْنَة:
نام یکی از وادی های «قَبَلیّه» در اطراف مدینه می باشد.(8)
املاک و بردگان آنجا صدقه اند، چنانچه در وقفنامه عمومی آمده.
4 ـ الاَسْحَن:
صحرایی است در حدود «فدک».(9)
5 ـ بِئْر المَلک:
در صحرای «قَناة» واقع است.(10)
6 ـ البُغَیْبِغَة
چاهی است نزدیک «رشاء» در اطراف مدینه. از حضرت صادق علیه السلام از پدرش نقل شده که چون به علی علیه السلام پیدا شدن این چشمه را بشارت دادند، فرمود: وارث خوشنود می گردد، آنگاه فرمود: وقف است بر مساکین و مسافرانی که خرجی راه ندارند و نیازمندان نزدیک.(11)
7 ـ البُغَیْبِغات
چند چشمه است در «ینبع» به نام های «خَیْفُ الأراک» و «خَیف لیلی» و «خَیف بسطاس». مجموع این چشمه ها را حضرت علی وقف نموده است.(12)
8 ـ البَیْضاء
صحرایی است در «حَرَّة الرَّجلاء» دارای مزارع و باغ ها.(13)
9 ـ خانه ای در مدینه
این خانه در محلّه «بنی زُرَیق» در شهر مدینه واقع است و حضرت آن را وقف نمود تاخاله هایش در آن سکنی داشته باشند وپس از آن ها دراختیارنیازمندان ازمسلمین باشد.(14)
10 ـ دَیمَة
معلوم نشد کجاست. املاک آنجا وقف و بردگان آن صدقه اند جز «زُرَیق» که آزاد است؛ چنانچه در وقفنامه عمومی آمده.
11 ـ ذاتُ کمات
چهار چاه است در «حرّة الرجلاء» به نامهای «ذوات العشراء» و«قعین» و «معید» و «رعوان». مجموعا از جمله موقوفات آن حضرت می باشد.(15)
12 ـ رعیه
صحرایی است در حدود «فدک» دارای نخل و اندکی آب که از کوه ریزش می کند.(16)
13 ـ عین أبی نَیْزر
چشمه ای است در «ینبع» پر آب و دارای نخل های بسیار، منسوب به «أبونَیْزر» یکی از غلامان حضرت امیر علیه السلام .(17)
14 ـ عین موات
چشمه ای است در «وادی القری».(18)
15 ـ عین فاقة
چشمه ای است در «وادی القری» و «عین حسن» نیز نامیده می شود.(19)
16 ـ عین یَنبُع
«ینبع» دهی است نزدیک کوه «رَضْوی» و از مدینه هفت منزل فاصله دارد، دارای چشمه های پر آب وگوارا و زمینی حاصل خیز.(20) بعضی چشمه های آنجا را یک صد و هفتاد چشمه گفته اند.(21)
از عمار یاسر نقل شده که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله زمینی را از «ذی العَشِیره» در ینبع به حضرت امیر بخشید و عمر نیز در ایام خلافتش قطعه ای در همانجا بدو بخشید و علی علیه السلام در آنجا ملکی دیگر خرید و مجموعا چند چشمه در آنجا داشت و همه را وقف نمود.(22)
این ملک در وقفنامه عمومی ذکر شده با قید هر چه در اطراف آن است و صدقه بودن بردگانی که در آنجا به کار مشغول اند جز سه تن از آنها؛ «رباح»، ابو «نیزر» و «جبیر» که آزاد می باشند.
17 ـ فَقْرَین
نام دو جاست در اطراف مدینه که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین بخشیده، و اصل این نام به معنی چاه یا حفیره ای است که برای به کار گذاشتن نخل حفر می کنند.(23)
این زمین حاصل خیز در عصر ما نیز معروف است و به زبان محلّی «الفُقیر» نامیده می شود.(24)
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که در ینبع چشمه ای احداث کردند، آبی از آن به طرف آسمان جوشید مانند گردن یک شتر، چون به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بشارت دادند فرمود: به وراث بشارت دهید، این چشمه صدقه و وقف است برای زایران خانه خدا و مسافرینی که نیاز به خرج راه دارند، فروخته و بخشیده و به ارث گذاشته نمی شود...(25)
18 ـ القُصَیْبَة
باغی است در حدود «فدک».(26)
19 ـ وادی القُری
نام صحرای وسیعی است میان مدینه و شام، دارای ده های بسیار و حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله آنجا را فتح نمود.(27) حضرت امیر در آنجا املاکی داشت و وقف نمود، بعضی از آنها با نام مخصوص ذکر شده و بعضی را نام نبرده اند.
در وقفنامه عمومی آمده است که برای فرزندان فاطمه علیهم السلام وقف شده و بردگان آنجا صدقه می باشند.
پی نوشتها:

________________________________________
1 . در بحار الانوار، ج41، ص24 به بعد. نمونه هایی از سخای علی علیه السلام را ببینید.
2 . ثقة الاسلام محمّد بن یعقوب الکلینی، کافی، ج2، ص410
3 . کافی، ج7، ص49؛ تهذیب الاحکام، ج9، ص146، گویا نسخه هایی از این وصیت نامه نزد سادات بنی الحسن وبنی الحسین بوده که ابن شبه در تاریخ مدینه (ج1، ص225) آن را از حسن بن زید نقل می کند.
4 . در تاریخ المدینة المنوّره ابن شبّه این جمله بدین صورت آمده : «وإنّ مال محمّد علی ناحیة ، ومال ابنی فاطمة ومال فاطمة إلی ابنی فاطمة» ، وباید این عبارت صحیح باشد .
5 . مسکن نام جایی است در کوفه.
6 . ابن شبه، تاریخ المدینه، ص234
7 . همان، ص222
8 . معجم البلدان، ج4، ص309
9 . تاریخ المدینه، ج1، ص225
10 . همان، ص223
11 . همان، ص220
12 . همان، ص222
13 . همان، ص234
14 . شیخ الطایفه محمّد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج9، ص131
15 . تاریخ المدینه، ج1، ص224
16 . همان، ص224
17 . نور الدین علی بن احمد سمهودی، وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، ج1، ص127
18 . تاریخ المدینه، ج1، ص223
19 . همان، ص223
20 . ابوعبداللّه یاقوت بن عبداللّه حموی، معجم البلدان، ج1، ص450
21 . شیخ احمد بن عبدالحمید عباسی، عمدة الاخبار فی مدینة المختار، ص353
22 . وفاء الوفا، ص1334
23 . معجم البلدان، ج4، ص269؛ وفاء الوفا، ص1282
24 . عمدة الاخبار، ص318
25 . کافی، ج7، ص54؛ تهذیب الاخبار، ج9، ص148
26 . تاریخ المدینه، ج1، ص225
27 . معجم البلدان، ج5، ص345

تبلیغات