آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

متن

مکّه و امّالقری، اوّلین نقطه از کره زمین است که از درون آب نمایان گردید و سپس توسعه یافت. کعبه نیز اوّلین خانهای است که برای مردم بنا گردید; «إنَّ أوّلَ بیت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذیبِبَکّةَ مُبارَکاً»(98) و اوّلین آدم در آن جا فرود آمد و با استمداد از حضرت حق، خانهای برای عبادت ساخت و گرداگرد آن به طواف و عبادت پرداخت.(99) قبل از آدم نیز در عرش خداوند مقابل همین نقطه از زمین، فرشتگان برگرد بیتالمعمور میچرخیدند و خدا را عبادت میکردند و از آن تاریخ تاکنون، مکّه کانون توجّه دین باوران بوده است.
با آمدن ابراهیم خلیل به این سرزمین، شهر مکّه و ویژگیهای اطراف آن و به خصوص پیدایش زمزم موجب شد تا جُرهمیان به این نقطه کوچ کنند و در اطراف زمزم سکونت گزینند. دعای ابراهیم خلیل نیز که از خداوند خواست تا دلهای مردمان را به سوی این خانه متمایل سازد; «فاجعَلْ أفئِدَةَ النّاسِ تَهویإلیهم» به مرحله اجابت رسید. جاذبهای معنوی در قلبها و جانها پدید آمد و با بانگ رسای «وأذِّن فیالنّاسِ بالحَجِّ» همه ساله هزاران انسان عاشق و شیدای حق را به آن سمتوسو سوق داد. ظهور و پیدایش اسلام و ولایت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در این سرزمین و تحوّل قبله از بیتالمقدس به سمت کعبه نیز شرافت این سرزمین را افزون ساخت و هرچه بر عمر بشر گذشته، این عشق و شور فزونی یافته است. و اینک نیز همچنان در موسم حج و عمره میلیونها انسان مسلمان، از هر قوم و ملّیت از گوشه و کنار جهان به آن دیار آمده، با خلوص و پاکی خدا را میخوانند و از دیدگانشان قطرات اشک، مرواریدگونه میریزند و از خدا صفا و معنویت و نورانیت و بالاخره بهشت جایزه میگیرند. این شهر از چنان اهمّیتی برخوردار است که در چندین جای قرآن کریم، خداوند از آن با نامهای گوناگون یاد کرده است:
«البلده»(100)، «البلدالأمین»(101)، «حرماً آمناً»(102)، «واد غیرَ ذیزرع»(103)، «البیت»(104)، «امّالقری»(105)، «البیتالحرام»(106)، «مسجدالحرام»(107)، «بیتعتیق»(108)، «مکّه»(109) و...
در هیچ جای دنیا در طول تاریخ نمیتوان شهری مانند مکه و مدینه را یافت که تا این اندازه برای آن نامگذاری کرده باشند. هرکدام از این نامها نیز دارای معانی ارزشمندی است که گوشهای از فضیلت این شهرها را برای مردم بازگو میکند.
محدّثان، مفسّران،(110) و تاریخ نگاران سرزمین وحی، هر یک به تعدادی از این نامها اشاره کردهاند و دلیل نامگذاری هریک را برشمردهاند. از آن جمله است: مورّخ ارزشمند تاریخِ حرمین شریفین «ایّوب صبریپاشا» که از تاریخ نگاران دوره عثمانی و ترک زبان است. او در کتاب پرارزش خود «مرآةمکه» بیش از پنجاه نام و لقب برای این شهر مقدس برشمرده و وجه تسمیه آنها را نیز آورده است. در شمارههای پیشین «میقات حج»، سلسله ی از نویسنده و ویژگیهای کتاب او و ترجمه فارسی مخطوط آن، نکاتی را نگاشتهام که از تکرار آن خودداری نموده، توجّه خوانندگان گرامی را به متن مقاله جلب میکنم:
شهر مکّه معظمه به دلالت کتب مقدّسه باهره، چهلوپنج «اسامی» جلیله مبارکه از قرار مسطور ذیل دارد:
1 ـ مکّه، 2 ـ بکّه، 3 ـ بلد، 4 ـ قریه، 5 ـ امّالقری، 6 ـ بلده، 7 ـ بلدالامین، 8ـصلاح، 9 ـ باسه، 10 ـ بساسه، 11 ـ ناسه، 12 ـ نساسه، 13 ـ حاطمه، 14 ـ رأسی رأس، 15 ـ کوثی، 16 ـ عرش، 17 ـ عریش، 18 ـ عُرش، 19 ـ قادس، 20 ـ قادسیّه، 21 ـ سبوحه، 22ـحرام، 23 ـ بلدالحرام، 24 ـ مسجدالحرام، 25 ـ معطّشه، 26 ـ بره، 27 ـ رتاج، 28 ـ امّ 29ـرحم 30 ـ امّرحم، 31 ـ امّالرحمه، 32 ـ امّکوثی، 33 ـ امینه، 34 ـ امّالصّفا، 35 ـ مرویه، 36 ـ امّالمشاعر، 37 ـ متخفه،(111) 38 ـ بلدةالمرزوقة، 39 ـ تهامه، 40 ـ حجاز، 41 ـ طیبه، 42 ـ مدینةالرب، 43ـعاقر، 44 ـ فاران.(112)
و هشت عدد القاب جمیله دارد; مانند: 1 ـ مشرّفه، 2 ـ مکرّمه، 3 ـ مفخمه، 4 ـ مهابه، 5ـوالده، 6 ـ نادره، 7 ـ جامعه، 8 ـ مبارکه به داخل حدود میامن محدودی که در مقاله چهارم نموده شده است، مشروع نیست که بدون احرام داخل شوند.
منظومه(113)
مقدس کعبهیی قرق بش اسمله یاد ایدر اخیار کوزل حفظ ایلیوب تنویر قلب ایچون اوقوهر بار
بلد، مکه، امین، امّرحم، بکه صلاح، و قریه، باسمه، رأسی، ناسه، بلده (ستار
حجاز، و قادسیه، قادسی، و طیبه، متخفه تهامه، مرویه، امالمشاعر، امّ (دیدی احرار
عرش، عرش، و عریش، و حاطمه، امّالصفا، کوثی رتاج، بساسه، نساسه، سبوحه، بره، (درای یار)
مقدسه، حرام، و امّرحمه، بلدالحرام مدینه، امّکوثی، معطشه، مرزوقه، (الاسرار)
رحم، هم مسجدالحرام، امینه، عاقر، و فاران حساب ایتسه ک تمام قرق بش اولور ای طالب اخبار
وجوه تسمیه اسامی کعبة الله
1 ـ مکه:
نظر به تحقیق علمای لغت «مکّه مکرّمه» تنها، اسم شهر مقدس و یا مجموع حرم محترم است، یعنی اسم اراضی منیفه مبارکهای است که در داخل مواقیت محدوده باشد و مجموع حرم شریف است. و سبب و در جهت تسمیه آن، وجوه عدیده دارد. علی قول، مأخوذ از معنی نقض است که جمیع آثام گناهان را نقض و فانی میسازد.
و علی رأی به معنای آن است که اهل ظلم وجور را که به آن جا دخالت نماید هلاک میکند. و دیگر برای اینکه آن ارض مقدّس قلیلالماء است، اهالی آنجا، آب را از زمین آن مکیده و بیرون میآورند.
و یا این که از معنای مکیدن مأخوذ بوده، که هر سال مردم را مکیده، و به طرف خود جذب میکند.
و یا آن که(114) عصیان عصات را حک و دفع رفع مینماید و یا آن که از لفظ «مکاکه»، که به معنای مخ و در وسط عظم(115) واقع بوده و لب و مخ گفته میشود، مأخوذ بوده است. به مناسبت این که مکةالله وسط و خلاصه دنیاست.
و علی قول، ارض مبارکه بیتالله مانند این که انسان مغز را از استخوان مکیده و بیرون میآورد ذنوب واوزار عصات را محو و زایل نموده و اخراج میکند. آن قطعه مقدسه قبل از ظهور اسلام نیز، با قُدسیّت مشهور بوده، در زمان شوکت رومانیان قدیم به نام «مقربه» معروف و مذکور بود.
خاک عنبرناک عطرناک بیتالله عزّت، قبل از خلقت زمین خلق شده و روی زمین از ذیل بقعه مفخمه کعبه معظمه بسط و خلق شده است.
نظم:
چون گهر بحر یقین سفتهاند در صفت کعبه چنین گفتهاند
پیشتر از خلق جهان چون حباب بود اساسش متمکن به آب
سال چو بگذشت هزاران بر این منبسط از مایه او شد زمین
بنیه نخستین که بنا کرده شد کعبه بود کز پی او کرده شد
گرد وی از هر طرف اللّهیان طوف کنان بر صفت ماهیان
مکه بر آن سطح زمین خلق گشت بود دگر جمله عدم کوه و دشت
داشت همین مکّه تمکّن در آب هیچ اثرنه زجهان خراب
آن که زمین یافت از او انبساط منزل عشرت شده بزم نشاط
فرش زمین چون که شد انداخته کار فلک گشت از آن ساخته(116)
نظر (بنا)به روایت ابن عباس، عرش برین قبل از خلقت آسمان و زمین در روی دریای بزرگی قرار گرفته و به اسم «صاد» مسمّی بود، هنگامی که به عالم بالا مرتفع گردید، آن دریای اعظم تموّج نموده، و از کفی که از آن تموّج حاصل شد خاک تابناک کعبه و از بخار آن آسمان خلق شد.دو سال بعد از آن هم روی زمین از زیر خاک عطرناک کعبه کشیده شده،وقدری که مأمور بود وسعت پیدا کرد. آن وقت محلّ لطیف بیت أعظم تپّه بلندی از خاک قرمز بوده، و ملائکه کرام آن جا را زیارت میکردند.
توبه حضرت آدم بعد از زیارت آن خاک تابناک مقبول آمد و برای دفع خوف و خشیت جدایی او،در بالای آن محلّ مرتفع بیت معمور موضوع شد.
2 ـ بکه
در این اسم اختلاف هست، بعضی گفتهاند «مکّه» و «بکّه» دو اسماند برای مسمّای واحد. چون حرف «باء» با «حرف میم» از حیث جهت مخرج دو حرف متقارب هستند، علی الاکثر گاهی به مقام یکدیگر قائم میشوند. و گفتهاند که مکه و بکه دو اسم هستند منسوب به شهر شهیر مکه میباشند و حال آن که در نزد بعضی «بکه» تنها اسم بقعه جلیله کعبةالله، و به یک قول دیگر اسم شهر مقدس مکّه است.
بنا به قول صحیح، مواقع مسعودهای که در داخل حدود حرمالله و خارج مسجدالحرام هستند مکه بوده و اسم بقعه بیتالله و حرم مسجدالحرام، بکّه است.
بنا به قول ابنعبّاس چون مکّه معظّمه جبابره ملاعینی را که بر ضدّ خود او هستند، تبک(117) و اذلال میکند، لهذا مقتضی و شایسته اسم بکّه شده است.
3 ـ بلد
اگر چه لغویّون گفتهاند که لفظ بلد به معنی «صدرالبلاد» است ولی نظر به اشارهای که در قول جلیل )لا اُقسم بهذا البلد((118) شده است، چون کافه بلاد و ممالک از خاک کعبه معظمه خلق شده است، لهذا لفظ بلد مطلقا اسم سامی مکةالله است.(119)
4 ـ قریه
وجه نامگذاریاش به قریه، به مناسبت اجتماع جماعت کثیره است.
5 ـ امّالقری
وجه تسمیهاش به مناسبت این است که عرصه شهر معظم کعبةالله اقدم نقاط روی زمین است به حکم این بیت:
گشت مکان حرم کبریا کرد خدایش لقب امّالقری
اَقْدَمُالارض بودن عرصه مبارکه شهر مذکور محقّق است، اگر چه شبههای نیست که این دلیل به تصدیق وجه تسمیه امّالقری، دلیل کافی است بر اقدم ارض بودن کعبه معظمه ولیکن بادی اطلاقاش آن است که کعبه معظمه قبله جمیع امم و بر حسب مزیّت أعظم و أفخم بلاد روی زمین بوده به جهت آن که حاوی بقعه مبارکه کعبةالله است و روی زمین از خاک مبارک کعبةالله مخلوق شده است.
نظر به این تعریف، لازم میآید که امالقری، اسم اراضی مقدسه باشد که در داخل مواقیت محترمه است.
اعلمناس(120) جناب عبدالله بنعباس گفته است که وجه تسمیه مکه به امّالقری، برای آن است که شأناً أعظم و اکرم بلاد بوده و زمین از تحت آن منبسط شده است. ابن عادل در تفسیر خود گفته است که قبل از آن که حضرت متعال ایزد پاک زمین و آسمان را خلقت کند، موقع کعبه معظمه غثاء(121) بود چون شروع به آفرینش مکوّنات کرد، زمین را قبل از آسمان از زیر کعبه خلق و بسط فرمود. جهت تسمیه کعبه به امّالقری این است، زیرا که اصل است. مشارٌ الیه جناب عبدالله به این قول وجه تسمیه را تا یک درجه قدری توضیح نموده است.
6 و 7 ـ بلد، بلدالامین
از اسامی شریفه کعبةالله مرکوز و مسطوره در قرآنکریم بوده، چون سبب تسمیه آنها، منوط به علم الهی است لهذا عندالعلما نزد علم مجهول است.
8 و 9 ـ رحم، امّالرحم از اسامی مترادفه بوده
بنا به قول امام مجاهد، «امّ» به معنی اصل و «رحم» به معنی رحمت است. وجه تسمیه مکه مشرّفه به این اسم، آن است که آن جا «اصلالرحمه» بوده، و کافه موحدین آن جا را محبت داشته و دوستی خودشان از آن بقعه مسعوده دریغ ندارند.
10 و 11 ـ باسه، بساسه
وجه تسمیهاش آن است که گناهان را از هم دیگر پارهپاره کرده و هبا مینماید. بساسه نیز گفته میشود.
12 ـ صلاح
وجه اطلاقش آن است که محلّ صلاح و فلاح است.
13 و 14 ـ ناسه، نساسه
وجه تسمیهاش آن است که چون در وقت جاهلیّت آن قدر خشک و قلیلالماء بود که میتوان گفت به هیچ وجه رطوبت نداشت و چون ملاحده را که در داخل حدود آن مرتکب بغی و شقاء میشدند به خارج حدود خود طرد و نفی مینمود نساسه نیز گفته میشود.
15 ـ حاطمه
وجه تسمیهاش آن است که ذنوب و اوزار حاجیان و یا ملحدین دین مبین را حطم و کسر مینماید.
16 ـ رأسی
چون من جهةالشّرف شبیه سر انسان است و عَلی زعم العلما در وسط دنیا واقع و یا آن که خلقت اوست قبل از بلاد سائره به آسمان، و نسبت به آسمان از بلاد سائره پیشتر خلق شده است واقعاً سر انسان از جمیع اعضا او اشرف و این عضو عجیب الخلقه، که سرگفته میشود از هر جای از هرگونه عضو وجود انسانی افضل است. همچنین مکّه معظّم اشرف بقاء روی زمین بوده، در وسط دنیا خلق شده است وبه این جهت سر آدم را مشابهت دارد.
17 ـ کوثی(122)
در شهر مکّه معظّمه در ایام جاهلیت(123) اسم محلّه بنی عبدالدار کوثی بوده، و وجه تسمیهاش این است که بنی عبدالدّار مدّت متمادی حجابت بیت اعظم را توارث میکرده است.
18 و 19 و 20 ـ عرش، عریش، عُرُش
عرش از اسماء مترادفه است و باعث اطلاق اینها، این است که در اوایل، برخی از بیوت مکه مکرمه ازشاخههای درخت و نی، و نیهمانند چهار طاق ساخته میشد. یعنی مسکونههایی بود که عبارت از بعض کلبهها و چارطاقها بود.
عرش مطلقاً به سایبان (گفته میشود) و عریش کلبهای را گویند که به طرز هیئت سایبان ساخته شود. و عُرُش نیز جمع عریش است عندالبعض در نزد بعضی. عَرْش اسم محلاّتی است که در جوانب منتهای مکه معظمه است و عریش بیوت قدیمه شهر و عُرش نیز اسم هر بیت عتیق خانه کهنه است.
21 و 22 ـ قادس، قادسیّه
وجه تسمیهاش بودن اوست در ارض مقدّس.
23 ـ سبوحه
اسم درهای است در قرب جبلالرحمه که کوه عرفات است. وجه تسمیهاش آن است که وقفه عرفات از اعاظم نُسُک حج است.
24 و 25 و 26 ـ حرام، بلدالحرام و مسجدالحرام
از اسامی سرزمین کعبةالله مسطور در قرآن کریم بوده، وجه اطلاقش برای این است که اراضی مقدسه کعبةالله، حرام کرده شده است.
27 ـ معطشه
بادی اطلاق و تسمیه او آن است که کعبةالله در موقع قلیلالماء قلیل المائی واقع شده است اتفاق افتاده است.
28 ـ بره
باعث تسمیهاش بلدالأبرار بودن او است.
29 ـ رتاج
به معنی باب عظیم بوده، وجه اطلاقش آن است که باب معلاّ القاب کعبةالله، مدخل بیت اکرم است.
30 ـ ام
به معنی اصل است وجه اطلاقش آن است که چون کعبه معظمه از حیث قدر و شأن و شرف، اعظم بلاد و قراء سائره است و یا آن که قبلهگاه مقاصد جمیع امم است و یا برای این است که علی مازعموا موقع انور بیت عزّت، در وسط کره ارض واقع شده است.
31 ـ امینه
سبب اطلاقش آن است که مطلع وجود سعادت نمود حضرت نبیّامین (علیه وآله صلواة الله الملک المعین) است.
32 ـ امّالصفا
(وجه تسمیهاش)(124) برای آن است کسانی که به صدق نیت و خلوص طویت و قدرت و مزیت او خلفاً عن سلف روایت شده است ایفای فرایض حج میکنند، گشایش خاطر و صفای بال برای آنها حاصل میگردد.
واقعاً حضرت اقدس پاک در قرآن مبین خود قدر جلیل کعبةالله را حکایت فرمودند و کافه انبیای عظام و رسل کرام ایفای حج شریف نموده، بیتعزّت را به ثنای جمیل توصیف و تعریف نمودهاند.
33 ـ متخفه(125)
باعث اطلاقش آن است که جیران بیتالله من قِبَل الحقّ، به اتحاف برّ و احسان تلطیف و سرافراز میشوند.
34 ـ امّالمشاعر
چون اصل مشاعر حج و مرکز مواضع مسعودهای است که در آن امکنه ادای نُسُک حج میشود.
35 ـ بلدة المرزوقه
سبب اطلاقش آن است که حضرت ابراهیم (علی نبیّنا و علیه التعظیم) اهل مکه مکرمة را به دعای «و ارزق اهله من الثمرات» دعا کرده است.
روایت
چنان که نقل وحکایت میشود در زمانی که حضرت ابراهیم به وجه مذکور دعا فرمودندحضرت ایزد پاک به جبرئیل امین وحی و امر نمود که قریه ای را از ارض فلسطین که محصول دار باشد اثمار او بسیار باشدبرداشته و به جوار کعبةالله نقل و وضع نماید.
جبرئیل امین از ارض مزبور قریه پر فاکهه ای را قلع نموده پس از آن هفت دفعه بیت عزّت را طواف داد در سه منزلی مکه در محلی زمین گذاشت،قریه منقوله،قریه پر لطایف طایف بوده، و چون به واسطه جبرئیل بیت اعظم را طواف کرده است به اسم طایف مسمّی شد. انتهی.
اینک از زمانی که این روایت معیّن نموده است، فواکه و اثمار اراضی مقدسه کعبةالله تزاید نموده است. معهذا میوه مکه مکرمه فقط به طایف منحصر نبوده، از اثر دعای حضرت خلیل(علیه صلوات الله الجلیل) از اقطار شرق و غرب عالم، انواع میوه و فواکه به آن نقطه مسعوده توارد نموده و ضمیمه برکةالله میشود.
شهر مکه معظمه به درجهای کثیرالمیوه است که کافه فواکهی میوههایی که مخصوص فصول اربعه است در یک موسم حاصل دیده میشود.
حکمت
شخص در هر ساعت شب به مکه داخل شود اشیائی را که باید روز بدست آورد در شب بدون تعب پیدا میکند. احدی نیست که در مکه مکرمه گرسنه بیتوته نماید.
حکایت عبرتآمیز
بطور موثق نقل و حکایت کنند که یکی شخصی از اهالی شام برای ایفای حج به مکه مکرمه آمده از کثرت فواکه و اثمار متعجب شده میرود و میبیند که در آن بلده مقدسه فواکه و اثمار زیاد بوده، تا هنگام غروب قطارهای شتر با بارهای میوه علیالاتصال آمد و رفت میکنند.
مرد شامی از این رو متعجب شده، و تفکر مینماید و چون نمیتواند این حال را در محکمه وجدان خود محاکمه کند در کمال تعجب و استغراب در گوشهای خزیده نشسته و خود به خود میگوید که، البته این امر جهتی دارد در حالتی که در اطراف سواد أعظم شام آنهمه باغچهها و بوستانهای بیحدّ و حصر هست و این قدرها محصول ممکن نمیشود، بلکه بعد از وقت ضُحی در کوچههای شام حیوانی دیده نمیشود که بار میوه داشته باشد حمل نماید از قراری که معلوم است باغچهها و بوستانهای این شهر از باغها و بوستانهای شهر ما به درجات زیادتر رسیده است.
حاجی شامی پس از آنکه مدّت زیادی در این باب فکر میکند برای این که خلاصه خیالات خود را تجربه و امتحان و بساتین بلدةالله را سیر و معاینه کند به خارج شهر در میآید. که بساتین آن شهر معظم را که در خیال خانه او مرتسم شده است سیر و تماشا نماید چون در اطراف بیوت شهر جز کوههای خشک و برهنه چیزی نمیبیند تعجبش متزاید شده، غرق دریای تفکر حیرت میشود و به یک حیرت فوقالعاده از کوهی به کوهی سیاحت کرده، چون غروب میشود در محلی که بوده است نشسته به خواب میرود. وقتی که بیدار میشود میبیند که فجر طالع شده و در اطراف او بعض شتر با نان حمل احجار مینمایند. مرد شامی از این حرکت شتر با نان که در تاریکی صبح به کوه آمده و حمل احجار میکردند، وحشت فوقالعاده را دچار آمده و پس از مدّت کمی به عقب شتربانانی که رجعت میکردند افتاده و روان شد میآید. شتر بانان به مرور قبل از طلوع آفتاب به شهر شهیر مکةالله واصل شده و بارهای خود را فرود آوردند و متاعهای بارهای خود را به صاحبان دکاکین شهر قسمت توزیع کرده و قیمت آنها را میگیرند.همانا احجاری که به شتران حمل کرده شده بود هر یک،یک نوع میوه خوشگواری بوده است. مرد شامی چون دید احجاری کلّیه بارهایی که شتر بانان از کوه گرفتند همه آنها فواکهی شده اند که به واسطه نفاستشان انسان را متحیّر میسازد.آیات جلیله یجبی الیه ثمرات کل شیء رزقاً من لدن. اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف را در خاطر آورده معتقد گردیدو یقین نمود که سکنه مکه معظمه من عندالله مرزوق میباشند.(126)
36 ـ تهامه
علاقه شدت حرارت و جه تسمیه است.
37 ـ حجاز
وجه تسمیهاش آن است که کعبه معظمه در داخل قطعه مقدسه در میان نواحی مکه و مدینه و طایف و نواحی آن واقع گردیده است.(127)
38 ـ بلده طیبه
سبب تسمیهاش آن است که در حق مسلمین را طیب و با برکت است.
39 ـ مدینةالرّب
از اسامی مسطوره در انجیل و به معنی «بیتالحرام» است.
40 ـ عاقر
در مفاد «مسجدالحرام» بوده و در کتاب شعیا(علیه السلام) مسطور است.
41 ـ فاران
از اسماء محرّره در تورات است، اگر چه این کلمه به معنی مسجدالحرام است ولی اسم یکی از کوههای مکه هم هست. لازم میآید که این کوه یکی از کوههایی باشد که جبال بنیهاشم گفته میشود که حضرت فخر کائنات رسول صلواةالله علیه در ذروه بالای این کوه عبادت میکردند. حضرت جبرئیل نخستین ملاقات خود را با حضرت رسول در این کوه کرده و از طرف خدای رب العزة وحی آورد. این کوهها عبارت از سه پارچه کوه و هر سه از جبال معروفه بوده، به یکی از اینها «جبلابوقبیس» و دیگری را «جبلقعیقعان» و سیّمی را «جبلفاران» مینامند.
موقعی را که به طرف شرقی جبل ابیقبیس و طرف مقابل کوه قعیقعان واقع است، شعب بنیهاشم میگویند و یک روایت هست قولی هم هست که حضرت فخر رسل(128) در آنجا مَهد آرای عالم شهود شدهاند.
زمانی که در میان أحبار اختیار شده بود(129) این عبارت مسطور بود «تجلّی الله من سینا و أشرق من ساعیر و استعلن من فاران» مقصود از کلمات تجلّی، اشراق، ساعیر و استعلا، معانی ظهور و انکشاف بوده، یعنی تورات شریف به حضرت موسی در طور سینا، و انجیل منیف به جناب عیسی در ساعیر، و قرآنکریم به نبیّمحترم در کوه فاران نزول اجلال کرد.
«سیناء» اسم کوهی است که به حضرت موسی در آنجا تجلّی فرموده شد. و «ساعیر» اسم گِلی است که با حضرت مسیح سخن گفت و این هر دو پیغمبر در مواقعی که سینا و ساعیر نامیده میشود به نبوت تبشیر کرده شدند. چون حضرت مسیح در موقع ساعیر، در قریه «ناصر» نام، که در ارض خلیل واقع بود است ساکن بودند، به این جهت پیروان دین او را «نصارا» گویند.
اگر چه اهل کتاب در حقّ فاران معانی عدیده جداگانه میدهند ولی به مفاد آیه کریمه «انّ الله اسکن هاجر و اسماعیل فاران» که در تورات شریف است شبههای نیست که فاران اسم کوهی است واقع در مکه معظمه.
42 ـ عتیق
یک اسم بقعه مسعوده بیت معظم نیز عتیق است. نظر به قول حسنبصری وجه تسمیه مکه مکرمه به این اسم آن است که بیت اعظم پیشتر از همه، برای زیارت بنیبشر بنا و تأسیس شده است اوّل بنای روی زمین است برای زیارت بنیبشر.
در نزد امام مجاهد محفوظ بودن اوست از تخریب جبابره، به قول قتاده محروس ماندن اوست از طوفان نوح .
اسباب تلقیب بلدةالله به القاب جمیله
43 ـ مشرّفه
وجه تلقیبش آن است که شهر شهیر مکه از جمیع بلاد اشرف و اجمل و افضل و اولی است. واقعاً کعبه مکرمة مفخمه که گهواره وجود مَسْعَدَت نمود حضرت پیغمبر صلواةالله و سلامه علیه است که مظهر دین مبین، و مطاف واجب الطواف طوایف موحدین شده است، اشرف و افضل بودن او از ممالک روی زمین دلیل کافی است.
44 ـ مکرّمه
در کتاب مبین به ذکر جمیل تکریم فرموده شده است و جمیع رُسُل و انبیا و کافه اولیا و صلحا، به زیارت کعبةالله، که در داخل بلده مسعوده مذکوره است، مأمور شدهاند. و این سبب تلقیب گردیده است.
45 ـ مهابه
وجه تلقیبش آن است که ملحدین نمیتوانند به دخول، داخل حدود حرمالله جسارت کنند، یعنی ملحدین و جبابره از مهابت خَلقی و طبیعی کعبةالله خوف و هراس دارند.
47 ـ والده
وجه تلقیبش به مناسبت این است که زوّار و حجّاج پس از قضای مناسک حج به آنجا عود و رجوعنمایند مراجعت میکنند.
48 ـ نادره
برای آن است که بلده مقدسّه مکه در هر زمانی وسعت پیدا مینماید. چنان که حکایت میشود که گاهی بنا به روایتی آن شهر مبارک مانند بطون نسوان بار بر میدارد، اتّساع پیدا میکند مبدأ حمل آن ماههای رجبالمرجب یا ربیعالاول است. در ابتدای دو ماه مزبور شروع به اتّساع کرده الی سیزدهم ماه ذیحجه آناً فاناً وسعت پیدا میکند که بعد از آن حجّاج فوج به فوج معاودت رجعت مینمایند میکنند. فیالواقع در غیر ایّام مواسم حج، کسانی که کثرت سکنه شهر مکه معظمه را میبینند، گمان میکنند که کسانی که از حجاج ذوی الابتهاج آمده در داخل آن مملکت، آرام و اقامت و در داخل حرم مسجدالحرام طاعت و عبادت خواهند نمود، ابداً جایی پیدا نتوانند کرد که حجّاج در داخل مملکت محلی برای آرام و اقامت پیدا ننموده، و در دایره فیوضات باهره حرم مسجدالحرام نیز برای طاعات و عبادات محلی پیدا نخواهند کرد. ولی، چون موسم حج حلول میکند آن که حاجیان علیالتّوالی از بحر و برّ وارد میشوند، در بیوت محلاّت اقامت گزیده در حول بقعه مقدسّه کعبةالله فارغالبال دور و طواف نموده، و در هر گوشه حرم شریف بدون زحمت و تعب نمازگزارده و عبادت جناب خفیالالطاف میکنند و هر قدر عدد زوّار آن بلده نادره زیاد میشود تزاید میکند، حسبالحکمه وسعت پیدا مینماید، حجاج هر قدر زیاد بشود هیچکس در مکّه مفخمه بیرون و بیمنزل نخواهد ماند.
مع ما فیه، اهل موسم حج نیز مانند سکنه و مجاورین زمان خالیه، در داخل حرم محترم بیتالله در کمال راحت و حضور عبادت مینمایند.
حقیر جامعالحروف در اواسط شهر شعبان 1289 به مکه مشرفه و اصل شدم، چون کثرت زوار و ازدحام حرم شریف را دیدم معتقد بر این شدم که حجاجی که پس از این خواهند آمد، محال است برای خود در حرم شریف جی نماز پیدا کنند. زیرا که در اسواق و بازارهای مکه، طوری ازدحام و کثرت است که اگر سوزن انداخته شود به زمین نخواهد افتاد و در داخل حرم مسجدالحرام نیز جای آن نبود که شخص واحدی قرار گیرد. با وجود این در ظرف مدّت کمی یقین حاصل نمودم که ضیق و تنگی مملکت نمی تواند حجاج را از زیارت منع نماید. الی ساعت وقفه عرفه، هر روز هر هفته سه ـ چهار ـ پنج هزار سههزار و پنج هزار حاجی و زائر آمده، هم در خانههای محلات جای گرفتند و هم در حرم شریف در کمال آسایش به فراغت مشغول عبادت شدند محلّ عبادت پیدا نمودند. سنه مرقومه سال مزبور حجاکبر شد، به تخمین تقریبی متجاوز از پانصد هزار حاجی آمده بود، کافه اینها همه اینان بدون زحمت به طواف طاعت و عبادت مشغول و به جماعت واحده نماز میکردند و در بازارها مستریحا به استراحت تمام سیر و حرکت میکردند.
49 ـ جامعه
وجه تلقیب و تسمیهاش آن است که مکه مکرّمه نقطه مجمع اقسام اقوام مسلمین و انواع قبائل موحّدین است. در روی زمین هر قدر اجناس مختلفه مسلمین هستند دیناً از حیثیت دیانت مجبوراند مجبور میباشند که قطعه مسعوده حجاز مغفرت طراز را زیارت کنند و به نیّت ایفای ادای فریضه حج به آن جانب فیض جالبِ حجاز احرام بند عزیمت شوند و اجناس مختلفه اسلامیّه را در یک نقطه واحده مشاهده کنند.
تنبیه
بعض اولیاءالله که در این جمعیت واقع میشوند، کمال قدرت و عظمت ایزدپاک را دیده، حال و شأن مخلوقات او را تفکر و تخیّل مینمایند و در خیال خود میباشند و چون کسانی هم که دنیاپرست هستند بالطبع در ملاحظه اولاد و عیال و املاک و اموال خواهند بود لهذا هر مرد عاقل و فطینی که به شرف حضور در این جمعیت کبری مشرف شود در داخل آن جمعیت بشود از عجایب مخلوقات، و غرایب مصنوعات الهیّه را دیده عبرت و تنبیه گرفته و از خواب غفلت بیدار میشود.
50 ـ مبارکه
وجه تلقیب این لقب ظاهر است.
51 ـ مفخمه
به معنی تفخیم است، علاقه قدر و مزیّت و عظمت کعبةالله، باعث تلقیب است. انتهی چون در معنای تفخیم است قدرت و مزیّت و عظمت کعبةالله را میفهماند.
اگر چنانچه به اقوال پیران و سالخوردگان مکهمکرّمه اعتنا و دقت کنیم و در تواریخ عتیقه صحایفی را که شامل احوال مسجدالحرام بیت الله الحرام است به نظر بیاوریم خواهیم فهمید که آن بلده مبارکه در زمانهای قدیم به دو سور مجسّم، بزرگ محاط و محدود و خرابههای آثار متباقیه و آثار باقیه این دو سور از جبل عبدالله بن عمر که در طرف معلا است، تا کوهی که در مقابل این جبل واقع است یک دیوار محکم داشته، و در این دیوار، ابواب متعدّده و منفذهای زیاد برای سیل در این کوه موجود بود و لیکن به مرور زمان همه اینها محو و خراب شده است.
در تاریخ قطب مکّی نوشته شده است که مکّیان بعضی از کسانی که خرابههای دیواری را که از آثار عتیقه است دیده و خبر دادهاند و اگر چه ادّعا کردهاند که در نزد سقّاخانهای که سلطان «سلیمان» خان، ابن سلطان «سلیم» پادشاه عثمانی که در کنار «جدول حسنین» ساخته است خرابه یک دیوار عتیق سقّاخانه مذکور اثری چیزی نمانده است و چون این سقاخانه فوقانی است و در روی آن قصری ساخته شده است جهات اربعه آن، یک قصر مُشَبَّک بیعدیل هست و محل آنجا برای اعراب خیمهنشین که در اطراف آن هستند محلّ سیر و تننزّه شده است.
و باز تواریخ نوشتهاند که این دو سور سالف الذکر، در طرف «شبیکه» نیز یک دیوار و دری داشته و کمرهای این دو در، تا زمانهای نزدیک باقی بوده و در طرف مسفله هم یک سور دیگر موجود بوده است، و اعانه اهالی تدارک شده است لهذا آنجا را «غیرتیّه» نام دادهاند 1297. عثمان پادشاه قلعه جیاد را نیز خراب کرده، در موقع آن سنگری بنا نهاده 1301. امام فاسی به طور موثق ثابت کرده است که در میان جبلی که «لعلع» گفته شده و نزدیک به مسجد شریف رایه است، در میان جبل لعلع و کوهی که در مقابل او است سور دیگر بوده، و باز گفته است که خرابههای آثار این سورها را در بالای جبل مذکور دیدم و فهمیدم که شهر مکه معظمه در میان سورهای متعدد و متصل به همدیگر بوده است ولیکن نتوانستم تحقیق کنم که بانیان این سورها کیها بودهاند. ولکن اکنون کافه اینها مندرس شده و آثار و علائمی از آنها باقی نمانده است.
امام فاکهی موقع لطیفی را که در روز فیروز فتح مکه رکز علم اسلامیّت فرموده و بعدها در آنجا مسجدی ساخته شد، آثار آن را نیز از آثار عتیقه شمرده و در تاریخ خود گفته است که در قرب بئرجبیر مسجدی است که زیارت کرده میشود که جوار آن خالی از بیوت و منازل است و حال آنکه در این عصر حدود خارجیّه مقبره معلّی نیز در میان بیوت و منازل مانده و به عکس آن چه که امام فاکهی گفته است اکنون اطراف بئرجبیر از بیوت و مساکن عاری و خالی نیست. این که امام فاسی گفته است که خرابه آثار متباقیه آن را قدیم بنا کرده، مرحوم ابوعزیز قتادة بن ادریس الحسینی از اجداد عظام اشراف کرام مکّه است که تا زمان انقراض فروع خلفای عباسیّه که در مصر قاهره حکومت میکردند موجود و مرئی بود ابوعزیز قتاده مدتی در ینبعالبحر، اجرای حکومت و در دوران امیر حرمینشریفین و از سادات بنی فلیته تکثیر قوت نموده و در سال 597 مکه مکرمه را استیلا و زمام اداره را از ایادی بنوهاشم نزع و ضبط نموده و صاحبالحجاز گردید که جد پانزدهم مشارٌالیه امام حسن بن علی بن ابیطالب(علیه السلام)است. در این زمان سهل است که از آثار خرابه آن سورها که مورخین تعریف کردهاند چیزی بماند بلکه از بقیه اساس قدیم ممکن نیست که نشانه پیدا نمود و چیزی که اکنون موجود است قلعه «الجیاد» و «قلعةالفلفل»، و «قلعةالهندی» بوده و در وادی که در میان جبلجیاد و جبل عمره واقع است توپخانه و سربازخانه دولت عثمانی است که اینها نیز از بناهای جدید است.
قلعه جیاد در بالای کوه جیاد نام، و قلعه فلفل نیز در جادّه قراره، و قلعه هندی هم در تپه جبل هندی که در طرف حمام عمره واقع است، واقع بوده پس از وقعه مولمه وهابی، برای این که شهر شهیر مکّه معظمه را از مهاجمات اشقیای عرب حفظ و حراست کنند، تأسیس

تبلیغات