ابراهیم خلیل مؤسس ام القرى (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
قال اللَّه تبارک و تعالى: رَبّنا انّى اَسْکَنتُ من ذریّتى بوادٍ غیر ذى زرع عند بیتک المحرّم، ربّنا لیقیموا الصلوة فاجعل أفئدةً من الناس تهوى الیهم وارزقهم من الثَّمرات لعلّهم یشکرون.(7) مدینه فاضله داراى هسته مرکزى و چهار رکن مى باشد. هسته مرکزى مدینه فاضله را «حکومت و رهبرى» به عهده دارد. اگر از قسط و عدل برخوردار باشد، در سایه آن، هَم «آبادى» منطقه و هم «امنیّت و آزادى» تأمین است. اقتصاد سالم، گرایش دل ها و آرامش قلب ها نیز در آن تضمین خواهد بود. مدینه فاضله، انسانهایى را مى طلبد که: در بخش هاى اخلاقى پرهیزکار و وارسته باشند. مسائل خانوادگى و حقوق متقابل پدر و مادر و فرزند را رعایت کنند.
در مسائل اجتماعى؛ امنیت ملّى، آزادى، برادرى و برابرى و مانند آن را تأمین کنند. در مسائل سیاسى؛ از استبداد، استعمار و استثمار بپرهیزند. بنابراین، مدینه اى فاضله است که جامع همه این شؤون باشد. بخش مهمّ قرآن کریم پیرامون مسائل سیاسى است و همه کمالات در آن کتاب آسمانى طرح گردیده است. اگر جامعه اى بخواهد مدینه فاضله اى بسازد، به یقین، بدون داشتن حکومت، امکان پذیر نخواهد بود و حکومت زمانى فاضله است که از یک سو حاکِمى آگاه، وارسته، مدیر و مدبّر در رأس آن قرارگرفته و اداره امورش را به عهده گیرد و از سوى دیگر مردمى آگاه و مطیع، امّت آن باشند. نه امام بدون «امّتِ آگاه» توانِ تأسیس مدینه فاضله را دارد و نه امّت آگاه بدون «امام». از این رو است که انبیاى ابراهیمى در راه ابراهیم خلیل حرکت مى کنند و در دعاها و نیایش هایشان، از خداوند راهى را که قرآن کریم از زبان ابراهیم خلیل فراسوى مردم نصب کرده است، تقاضا دارند. آنان در عین حال که کوشش مى کردند ارکانِ یک مدینه فاضله را تأمین کنند، سعى داشتند بارقه عشقى هم بدمد و کوشش هایشان را روح دهد. ابراهیم خلیل؛ معمار و مهندس تمدّن، نقشه مدینه فاضله را بر اساس چهار رکن و یک هسته مرکزى تنظیم نمود و آن را از خداوند - تعالى - مسألت کرد. ارکان چهارگانه عبارتند از: 1- آبادى و عمران. 2- امنیّت. 3- اقتصاد سالم. 4- عواطف و آرامش دل ها. مکّه مى تواند امّ القرى (8) شود و آنگاه الگوى مدینه فاضله باشد. ابراهیم بنیانگذار کعبه است و اوست که سرزمین غیر ذى زرع را امّ القُرى کرد. براى این که این دیار غیر ذى زرع، امّ القرى شود و صدا از آن سرزمین به جهان و جهانیان برسد و ساکنان زمین مشتاق دیدار این فلات باشند، به خداوند متعال عرض کرد:(9) 1-«پروردگارا! این سرزمین غیر ذى زرع را آباد فرما و به صورت شهر درآور» (رَبِّ اجْعَلْ هذا بلداً...) بدیهى است که منطقه غیر ذى زرع اگر بخواهد مدینه فاضله باشد، ابتدا باید بازسازى شود و به صورت شهر درآید. 2- «امنیّت ساکنان این شهر را فراهم نما» (ربّ اجعل هذا بلداً آمِناً...) 3- «اقتصاد سالم ساکنانِ این منطقه را تأمین فرما» (وارزق أهْلَهُ من الثمرات...)
________________________________________
این سه درخواست، تنها سه رکن از ارکان امّ القُرى است و براى مدینه فاضله گرچه لازمند اما کافى نیستند. اینجاست که حضرت ابراهیم رکن چهارم را نیز از پروردگار خواست: «فاجعَل أفئدةً من النّاس تهویاِلَیْهِم.»(10) اینجا زمانى مدینه فاضله مى شود که دل هاى مردم به آن سمت گرایش داشته باشد. خدایا! دل هاى عده اى را به این سرزمین متوجه کن تا به سویش مهاجرت کنند، نه از آن کوچ نمایند. اگر در سرزمین «امنیت» نباشد، «آزادى» از آن رخت بربندد و از «اقتصاد سالم» اثرى نباشد. معلوم است که فرهنگ ساکنان آن، پایین و پَست شده و مسائل اخلاقى مراعات نمى شود و حتّى با نبودن یکى از آن سه، زمینه کوچ فراهم مى شود. چه خوش است سخن مصلح الدین سعدى شیرازى: «نتوان زیست بسختى که در این جا زادم.» هیچ عاقلى حاضر نیست در شهرى که فاقد این ارکان تمدّن است، زندگى کند. على بن ابیطالب - سلام اللَّه علیه - فرمود: «لیس بلد احقّ لک من بلد خیرالبلاد فاَحَملکْ»؛ بهترین شهرها(11) جایى است که توانِ رُشد آدمى را تأمین کند. انبیاى ابراهیمى دیدند که حضرتِ ابراهیم - علیه السلام - به رکن چهارم نیز عنایت نمود و عرض کرد: خدایا! شهر شدن از یک سو، امنیت داشتن از سوى دیگر، اقتصاد سالم داشتن از سوى سوّم اما فضائل فرهنگى و مزایاى اخلاقى هم براى رشد و رُقّى انسانها لازم است تا دل ها نه تنها از این سرزمین نرمند که در اینجا بیارمند. آرى معمار تمدّن؛ ابراهیم خلیل - ع - این چهار اصل را براى تأسیس امّ القرى لازم و ضرورى دانستند. محور اصلى ارکان محور اصلى و قطبى که این چهار رکن در مدار او مى گردند، آن عنصرى که باعث مى شود تا یک سرزمین امن بوده و اقتصاد سالم داشته باشد، آزادى مردم تأمین و دل هاشان در آنجا بیارمد، حکومتى است که در سایه وحى و رهبرى انسان کامِل (معصوم) شکل یابد، حکومتى که در سایه یک سیاستمدار دین مَنِشِ مدیر، مدبّر و آگاه با تدوین قانون بر اساس رهنمودهاى آسمانى، تشکیل شده باشد.
ابراهیم - علیه السلام - این معنا و عنصر را به عنوان رکن پنجم در ردیف ارکان چهارگانه نیاورد بلکه آن را عنصر اصلى و محور مى داند و ارکان چهارگانه را در اطرافِ آن طواف مى دهد. «ربّنا وابعث فیهم رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم انِّک انت العزیز الحکیم.»(12) خدایا! اگر از تو مى خواهم که این جا آباد شود، امنیت و اقتصاد سالم در آن حاکم باشد، مردم یکدیگر را درک کنند و... این ها بدون حکومت آسمانى میسّر نیست. کسى را میان آنان بفرست که رسول تو باشد و قانونت را بر مردم تلاوت کند، مردم را به قوانین تو آگاه ساخته و به حکمتِ آسمانى حکیم نماید و آنان را با تربیت صحیح مهذّب گرداند. پروردگارا! مردمى که داراى امنیت و اقتصاد سالم و آزادى هستند، اگر از مکتبِ وحى تو مدد نگیرند، نعمت هایشان مبدّل به نقمت خواهد شد. پیامبرى را از بین آنها مبعوث فرما تا آیات تو را بر آنها تلاوت کند و آنها را در مرحله قراءت قرآن باقى نگذارد، بلکه به مرحله علم و عمل برساند تا آنها عالِم به کتاب و حکمت شوند و اهل تهذیب نفوس باشند و... . اینجاست که باید گفت کار پیامبر تأسیس حکومت است نه موعظه و نصیحت. اگر سخن انبیا در موعظه و نصیحت خلاصه مى شد این همه پیامبرکشى در تاریخ معنا نداشت! در موارد متعددى از آیات قرآن کریم سخن از شهادت انبیا است بسیارى از پیامبران شربت شهادت نوشیدند. «قل فَلِمَ تقتلون انبیاءاللَّه من قبل ان کنتم مؤمنین.»(13) «ذلک بانّهم کانوا یکفرون بآیات اللَّه و یقتلون النبیین بغیرالحقّ.»(14) «ان الذین یکفرون بآیات اللَّه و یقتلون النبیین بغیر حق.»(15) «وقتلهم الانبیاء بغیر حق.»(16) قرآن در بسیارى از موارد این کلمات را با «الف» و «لام» ذکر مى کند که یعنى دشمنان دین بسیارى از انبیا را شهید کرده اند. «و کأیّن من نبىّ قاتل معه ربیّون کثیر»(17)؛ یعنى بسیارى از پیامبران بودند که عدّه اى را به پیکار علیه طاغوتیان دعوت مى کردند و آنان را به صحنه هاى نبرد فرا مى خواندند.
اگر کار پیامبران تنها فعالیت فرهنگى و موعظه بود، نه نیازى به مبارزات نظامى داشتند و نه مبارزات سیاسى. و نه کسى آنها را به شهادت مى رساند. معلوم مى شود که آنان در صدد تأسیس حکومت بودند. حکومتى که در رأس آن رهبرى الهى باشد تا هم آیات الهى را بر مردم تلاوت کند هم مردم را به معارف غیب آشنا سازد. هم حکمت هاى آسمانى را فراسوى مردم نصب کند و هم به فکر تهذیب و تربیت و تزکیه امّت باشد. امتى که در سایه وحى است. نه سلطه گر است نه سلطه پذیر. چون در این کتابِ حکمت (قرآن) آمده است که: نه ظلم کنید و نه به سمت ظالم گرایش پیدا کنید. طاغوت زدایى و مبارزه علیه بیگانگان از دستورات قرآن است. طردِ استبداد و طعن استثمار و مبارزه(18) با استعمار، درسى است که وحى بر مسلمانان مى آموزد و این محور مدینه فاضله است.
در مسائل اجتماعى؛ امنیت ملّى، آزادى، برادرى و برابرى و مانند آن را تأمین کنند. در مسائل سیاسى؛ از استبداد، استعمار و استثمار بپرهیزند. بنابراین، مدینه اى فاضله است که جامع همه این شؤون باشد. بخش مهمّ قرآن کریم پیرامون مسائل سیاسى است و همه کمالات در آن کتاب آسمانى طرح گردیده است. اگر جامعه اى بخواهد مدینه فاضله اى بسازد، به یقین، بدون داشتن حکومت، امکان پذیر نخواهد بود و حکومت زمانى فاضله است که از یک سو حاکِمى آگاه، وارسته، مدیر و مدبّر در رأس آن قرارگرفته و اداره امورش را به عهده گیرد و از سوى دیگر مردمى آگاه و مطیع، امّت آن باشند. نه امام بدون «امّتِ آگاه» توانِ تأسیس مدینه فاضله را دارد و نه امّت آگاه بدون «امام». از این رو است که انبیاى ابراهیمى در راه ابراهیم خلیل حرکت مى کنند و در دعاها و نیایش هایشان، از خداوند راهى را که قرآن کریم از زبان ابراهیم خلیل فراسوى مردم نصب کرده است، تقاضا دارند. آنان در عین حال که کوشش مى کردند ارکانِ یک مدینه فاضله را تأمین کنند، سعى داشتند بارقه عشقى هم بدمد و کوشش هایشان را روح دهد. ابراهیم خلیل؛ معمار و مهندس تمدّن، نقشه مدینه فاضله را بر اساس چهار رکن و یک هسته مرکزى تنظیم نمود و آن را از خداوند - تعالى - مسألت کرد. ارکان چهارگانه عبارتند از: 1- آبادى و عمران. 2- امنیّت. 3- اقتصاد سالم. 4- عواطف و آرامش دل ها. مکّه مى تواند امّ القرى (8) شود و آنگاه الگوى مدینه فاضله باشد. ابراهیم بنیانگذار کعبه است و اوست که سرزمین غیر ذى زرع را امّ القُرى کرد. براى این که این دیار غیر ذى زرع، امّ القرى شود و صدا از آن سرزمین به جهان و جهانیان برسد و ساکنان زمین مشتاق دیدار این فلات باشند، به خداوند متعال عرض کرد:(9) 1-«پروردگارا! این سرزمین غیر ذى زرع را آباد فرما و به صورت شهر درآور» (رَبِّ اجْعَلْ هذا بلداً...) بدیهى است که منطقه غیر ذى زرع اگر بخواهد مدینه فاضله باشد، ابتدا باید بازسازى شود و به صورت شهر درآید. 2- «امنیّت ساکنان این شهر را فراهم نما» (ربّ اجعل هذا بلداً آمِناً...) 3- «اقتصاد سالم ساکنانِ این منطقه را تأمین فرما» (وارزق أهْلَهُ من الثمرات...)
________________________________________
این سه درخواست، تنها سه رکن از ارکان امّ القُرى است و براى مدینه فاضله گرچه لازمند اما کافى نیستند. اینجاست که حضرت ابراهیم رکن چهارم را نیز از پروردگار خواست: «فاجعَل أفئدةً من النّاس تهویاِلَیْهِم.»(10) اینجا زمانى مدینه فاضله مى شود که دل هاى مردم به آن سمت گرایش داشته باشد. خدایا! دل هاى عده اى را به این سرزمین متوجه کن تا به سویش مهاجرت کنند، نه از آن کوچ نمایند. اگر در سرزمین «امنیت» نباشد، «آزادى» از آن رخت بربندد و از «اقتصاد سالم» اثرى نباشد. معلوم است که فرهنگ ساکنان آن، پایین و پَست شده و مسائل اخلاقى مراعات نمى شود و حتّى با نبودن یکى از آن سه، زمینه کوچ فراهم مى شود. چه خوش است سخن مصلح الدین سعدى شیرازى: «نتوان زیست بسختى که در این جا زادم.» هیچ عاقلى حاضر نیست در شهرى که فاقد این ارکان تمدّن است، زندگى کند. على بن ابیطالب - سلام اللَّه علیه - فرمود: «لیس بلد احقّ لک من بلد خیرالبلاد فاَحَملکْ»؛ بهترین شهرها(11) جایى است که توانِ رُشد آدمى را تأمین کند. انبیاى ابراهیمى دیدند که حضرتِ ابراهیم - علیه السلام - به رکن چهارم نیز عنایت نمود و عرض کرد: خدایا! شهر شدن از یک سو، امنیت داشتن از سوى دیگر، اقتصاد سالم داشتن از سوى سوّم اما فضائل فرهنگى و مزایاى اخلاقى هم براى رشد و رُقّى انسانها لازم است تا دل ها نه تنها از این سرزمین نرمند که در اینجا بیارمند. آرى معمار تمدّن؛ ابراهیم خلیل - ع - این چهار اصل را براى تأسیس امّ القرى لازم و ضرورى دانستند. محور اصلى ارکان محور اصلى و قطبى که این چهار رکن در مدار او مى گردند، آن عنصرى که باعث مى شود تا یک سرزمین امن بوده و اقتصاد سالم داشته باشد، آزادى مردم تأمین و دل هاشان در آنجا بیارمد، حکومتى است که در سایه وحى و رهبرى انسان کامِل (معصوم) شکل یابد، حکومتى که در سایه یک سیاستمدار دین مَنِشِ مدیر، مدبّر و آگاه با تدوین قانون بر اساس رهنمودهاى آسمانى، تشکیل شده باشد.
ابراهیم - علیه السلام - این معنا و عنصر را به عنوان رکن پنجم در ردیف ارکان چهارگانه نیاورد بلکه آن را عنصر اصلى و محور مى داند و ارکان چهارگانه را در اطرافِ آن طواف مى دهد. «ربّنا وابعث فیهم رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم انِّک انت العزیز الحکیم.»(12) خدایا! اگر از تو مى خواهم که این جا آباد شود، امنیت و اقتصاد سالم در آن حاکم باشد، مردم یکدیگر را درک کنند و... این ها بدون حکومت آسمانى میسّر نیست. کسى را میان آنان بفرست که رسول تو باشد و قانونت را بر مردم تلاوت کند، مردم را به قوانین تو آگاه ساخته و به حکمتِ آسمانى حکیم نماید و آنان را با تربیت صحیح مهذّب گرداند. پروردگارا! مردمى که داراى امنیت و اقتصاد سالم و آزادى هستند، اگر از مکتبِ وحى تو مدد نگیرند، نعمت هایشان مبدّل به نقمت خواهد شد. پیامبرى را از بین آنها مبعوث فرما تا آیات تو را بر آنها تلاوت کند و آنها را در مرحله قراءت قرآن باقى نگذارد، بلکه به مرحله علم و عمل برساند تا آنها عالِم به کتاب و حکمت شوند و اهل تهذیب نفوس باشند و... . اینجاست که باید گفت کار پیامبر تأسیس حکومت است نه موعظه و نصیحت. اگر سخن انبیا در موعظه و نصیحت خلاصه مى شد این همه پیامبرکشى در تاریخ معنا نداشت! در موارد متعددى از آیات قرآن کریم سخن از شهادت انبیا است بسیارى از پیامبران شربت شهادت نوشیدند. «قل فَلِمَ تقتلون انبیاءاللَّه من قبل ان کنتم مؤمنین.»(13) «ذلک بانّهم کانوا یکفرون بآیات اللَّه و یقتلون النبیین بغیرالحقّ.»(14) «ان الذین یکفرون بآیات اللَّه و یقتلون النبیین بغیر حق.»(15) «وقتلهم الانبیاء بغیر حق.»(16) قرآن در بسیارى از موارد این کلمات را با «الف» و «لام» ذکر مى کند که یعنى دشمنان دین بسیارى از انبیا را شهید کرده اند. «و کأیّن من نبىّ قاتل معه ربیّون کثیر»(17)؛ یعنى بسیارى از پیامبران بودند که عدّه اى را به پیکار علیه طاغوتیان دعوت مى کردند و آنان را به صحنه هاى نبرد فرا مى خواندند.
اگر کار پیامبران تنها فعالیت فرهنگى و موعظه بود، نه نیازى به مبارزات نظامى داشتند و نه مبارزات سیاسى. و نه کسى آنها را به شهادت مى رساند. معلوم مى شود که آنان در صدد تأسیس حکومت بودند. حکومتى که در رأس آن رهبرى الهى باشد تا هم آیات الهى را بر مردم تلاوت کند هم مردم را به معارف غیب آشنا سازد. هم حکمت هاى آسمانى را فراسوى مردم نصب کند و هم به فکر تهذیب و تربیت و تزکیه امّت باشد. امتى که در سایه وحى است. نه سلطه گر است نه سلطه پذیر. چون در این کتابِ حکمت (قرآن) آمده است که: نه ظلم کنید و نه به سمت ظالم گرایش پیدا کنید. طاغوت زدایى و مبارزه علیه بیگانگان از دستورات قرآن است. طردِ استبداد و طعن استثمار و مبارزه(18) با استعمار، درسى است که وحى بر مسلمانان مى آموزد و این محور مدینه فاضله است.