تاریخ حرم ائمه بقیع (مقاله ترویجی حوزه)
درجه علمی: علمی-ترویجی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
در مرحله اول از تاریخ حرم ائمه بقیع - علیهم السلام - که در مقاله گذشته مورد بررسى قرار گرفت، این مطالب به دست آمد: 1 - حرم شریف ائمه بقیع - علیهم السلام - قبل از دفنِ پیکر این امامان، در خارج از بقیع، داخل خانهاى بوده است متعلّق به عقیل بن ابیطالب. 2 - این خانه مورد توجّه خاصّ رسول خدا - ص - و محل دعا و مناجات آن حضرت بوده و این عمل پیامبر بزرگوار اسلام گویاى عظمت و نشانگر قداست و معرفى معنویت این خانه بود که در آینده نهچندان دور، ستارگانى از آسمان ولایت در این مکان شریف افول و چهار تن از اوصیاى آن حضرت در این خانه به خاک سپرده خواهند شد. 3 - توجه عمیق افراد سرشناس و اصرار آنان بر دفن شدن در نزدیکترین نقطه به این خانه، قرینه و شاهد بر این حقیقت است که آنان علاوه بر معرفى عملى رسول خدا - ص - از زبان آنحضرت مستقیماً مطلبى صریح نسبت به آینده این خانه، دریافته بودند که این مطلب و این گفتار بر ما نقل نگردیده است. و اینک در مرحله دوم از بررسى تاریخ حرم شریف ائمّه قرار گرفتهایم و این مرحله تغییر شکل خانه عقیل و تحول آن به صورت یک زیارتگاه عمومى (حرم) مىباشد. گرچه نمىتوان بطور دقیق تاریخ تحوّل مدفن ائمه بقیع را، از شکل مسکونى به یک زیارتگاه عمومى، مشخص نمود، ولى اوّلین و قدیمىترین مدینهشناس و مورخ؛ عبدالعزیز بن زباله - زنده در سال 199 - در مورد این حرم شریف و همچنین در مورد حرم حضرت حمزه - ع - مطلبى دارد که گویاى تاریخِ تقریبىِ تغییر و تحول در هر دو حرم شریف مىباشد. ابن شبه متن گفتار ابن زباله را در مورد این دو حرم به ترتیب چنین نقل مىکند: 1 - قال عبدالعزیز: «دفن العباس بن عبدالمطلب عند قبر فاطمة بنت اسدبن هاشم فى اوّل مقابر بنىهاشم التى فى دار عقیل و یقال انّ ذلک السمجد بنى قبالته قبره...»1 عباس بن عبدالمطلب در اوّل مقابر بنىهاشم و در کنار قبر فاطمه بنت اسد - که در خانه عقیل قرار گرفته - دفن شده است و مىگویند این مسجد (موجود) در مقابل قبر عقیل بنا شده است. 2 - قال عبدالعزیز: «والغالب عندنا انَّ مصعب بن عمیر و عبداللَّه بن جحش دفنا تحت المسجد الذى بنى على قبر حمزه و انه لیس مع حمزة أحدٌ فى القبر».2 غالب علماى ما (دانشمندان مدینه) بر این باورند که مصعب بن عمیر و عبداللَّه بن جحش در زیر مسجدى که در روى قبر حمزه ساخته شده، مدفون گردیدهاند و اما در داخل قبر حمزه بجز خود او، کسى دفن نشده است. از این دو سخن ابن زباله، دو مطلب به دست مىآید: الف - اینکه در قرنهاى اوّل اسلام به حرمها و ساختمانهایى که در روى قبور شخصیتهاى مذهبى بنا مىگردید (مسجد) گفته مىشد و کلمه حرم، مزار و مشهد از اصطلاحاتى است که در قرنهاى پنجم و ششم بوجود آمده و لذا احمد مقدسى که از علماى قرن چهارم و از جهانگردان و جغرافىدانان اسلامى است، در مورد حرم حضرت حمزه - مانند ابن زباله - همان تعبیر (مسجد) را بکار برده است و مىگوید: «احد کوهى است در سه میلى مدینه که در دامنه آن، قبر حمزه در داخل مسجد است و جلو آن یک چاه است.3 به نظر مىرسد که این تعبیر از قرآن مجید گرفته شده است؛ زیرا که قرآن از ساختمانى که در روى قبور اصحاب کهف بنا شده، مسجد نام برده است.4 ب - ابن زباله درصدد بیان تاریخ اجمالىِ ساختمانِ این دو حرم شریف و این دو زیارتگاه عمومى است که طبق تصریح این مورخ و مدینهشناس معروف، در حال حیات وى و در اواخر قرن دوم وجود داشته است و حرم ائمه بقیع در این تاریخ، نه به شکل یک خانه، بلکه به صورت حرم و زیارتگاه عمومى بوده است ولى در عین حال گویاى تاریخ قطعى این تحول و بیانگر مقطع خاصى از این قرن نیست. اما قرائن و شواهد تاریخى دیگر، بیانگر این است که این تحوّل و تغیّر وضع، در دهه سوم از قرن دوم هجرى؛ یعنى دوران خلافت ابوالعباس سفاح 136 - 132 و حد اکثر در سالهاى اول خلافت ابوجعفر منصور 149 - 137 بوقوع پیوسته است. توضیح این قرینه تاریخى در احداث ساختمان و تعمیر مدفن و قبور شخصیتهاى مذهبى و افراد معروف و سرشناس، معمولاً یکى از دو انگیزه وجود دارد؛ یا جنبه سمبلیک و سیاسى دارد و یا داراى انگیزههاى معنوى و شعار مذهبى است و البته گاهى نیز ممکن است هر دو انگیزه همزمان وجود داشته باشد که حرم ائمه بقیع با توجه به وجود قبر جناب عباس - سرسلسله خلفاى عباسى - در داخل آن، مخصوصاً در مقطع یاد شده، از هر دو جنبه برخوردار بوده است و در عین حال با سیاست سلاطین اموى و عملکرد آنان در همین زمینه، ارتباط پیدا مىکند. سلاطین اموى و بهرهبردارى سیاسى از قبور سلاطین بنىامیه در دوران فرمانروایى خود، براى تثبیت و تقویت حکومت خویش، در کنار فشار فوقالعادهاى که به ائمه اهلبیت - علیهم السلام - و شیعیانشان وارد مىکردند، در برخى موارد حتّى از سیاست تخریب و تعمیر قبور شخصیتها نیز - علىرغم مخالفت بعضى از سرشناسان این حکومت - بهرهبردارى مىنمودند. نمونههایى از این سیاست ناروا و ناشایست: 1 - ضمیمه نمودن محلِّ دفن عثمان بن عفان به قبرستان بقیع، بدستور معاویة بن ابى سفیان.5 2 - حفر قنات و جارى نمودن آب از داخل قبور شهداى احد، مخصوصاً قبر حضرت حمزه، براى از بین بردن آثار این شهیدان بدستور معاویه.6 3 - انتقال قطعه سنگى که به دست مبارک رسول خدا - ص - در روى قبر عثمان بن مظعون قرار گرفته بود و قرار دادن آن در روى قبر عثمان بن عفان بوسیله مروان بن حکم.7 تاریخ شاهد نمونههاى فراوان دیگرى از بهرهبردارى سیاسى امویها از مدفن شخصیتها، از طریق تخریب و تعمیر آنها مىباشد که به موازات حدیثسازى در مدح و ذمّ افراد و در فضائل و مطاعن شخصیتها حرکت نموده است.8 مقابله بنىعباس با سیاست امویها باکوتاه شدن دست خاندان اموى ازخلافت وانتقال آن به بنى عباس که باروى کارآمدن سفاح 136-132 به وقوع پیوست و به مقتضاى شرایط و دگرگونى اوضاع سیاسى، خلفاى عباسى درصدد مقابله با سیاست امویها برآمدند و بهرهبردارى سیاسى جهت تقویت و تثبیت حکومت این خاندان از راه حدیثسازى شروع گردید و حدیثهاى ساختگى فراوان در تحکیم سلاطین عباسى به کار گرفته شد و طبیعى است به موازات استفاده از این نوع حدیثها که درباره یکایک این خلفا و درباره جناب عباس9 سرسلسله این خاندان بوجود آمد، بهرهبردارى از تغییر و توسعه مدفن او نیز به عمل خواهد آمد؛ زیرا اگر بنىامیه علىرغم افکار عمومى و برخلاف میل باطنى مردم، از این سیاست - ولو براى دراز مدت و قرنهاى آینده - استفاده مىنمود، چرا سفاح و منصور از این سیاست که مطابق میل مسلمانان و موافق با افکار آنان بود استفاده نکنند و مدفن عباس وخانه عقیل را که آنروز مدفن سه تن از فرزندان رسول خدا و فاطمه - سلاماللَّه علیها - بود به صورت «مسجد» و زیارتگاه عمومى درنیاورد؟ و از این طریق ضمن معرفى خاندان خویش و پیوند آن با رسول خدا - ص - که بزرگترین عامل پیروزى آنان بر بنىامیه بود به اثبات نرساند و با احترام ضمنى بر اهلبیت که با شعار حمایت از آنان، بنىامیه را از صحنه خارج کرده بود این شعار را به صورت مجسم در معرض تماشاى همگان قرار ندهد؟ و اگر بنىامیه تلاش مىنمود بدون توجه به افکار عمومى با ضمیمه کردن محل دفن عثمان به گورستان مسلمانان و انتقال سنگ قبر ابن مظعون به قبر ابن عفان سیاست خود را اعمال کند، چرا بنىعباس با توسعه و تغییر محل دفن عباس عموى پیامبر - ص - که به انگیزه اعتبار و احترام، در کنار بقیع و در مقبره خصوصى و خانوادگى دفن شده بود از به کارگیرى این سیاست محروم شود؟ و اگر معاویه مىخواست با نبش قبر حضرت حمزه و سایر شهداى احد، آثار جنایت تاریخى خود و خاندانش را از صفحه تاریخ بزداید و خاطره تلخ و نکبتبارِ شکافتن سینه حضرت حمزه عموى رسول خدا - ص - و جویدن جگرِ این مدافع شجاع و قهرمان اسلام را که به وسیله هند انجام گرفت به فراموشى بسپارد، چرا بنىعباس با احداث ساختمان در روى قبر مطهر آنحضرت ضمن معرفى و پیوند خویش با وى و اعلان شهامت و شجاعت و تجدید خاطره او که به نفع این خاندان و بر ضد بنىامیه بود استفاده نکند؟ و اما جنبه مذهبى این تحول: با روى کار آمدن عباسیها، شیعیان و مخصوصاً بنى الحسن که در مدینه از موقعیت و محبوبیت خاصى برخوردار بودند و در دوران سلاطین اموى و مروانى در سختترین شرایط بسر مىبردند به آزادى دست یافتند و به اظهار عقیده خویش پرداختند که این وضع تا بخشى از دوران خلافت منصور ادامه داشت، در این میان بعضى از بنىالحسن مانند عبداللَّه بن حسن محض و فرزندش محمد معروف به «نفس زکیه» از دوران امویها در پى کسب قدرت و در فکر روى کار آوردن اهلبیت و تفویض خلافت به فرزندان پیامبر - ص - بودند و فعالیت پنهانى آنان از چشم عباسیان دور نبود ولى در عین حال سفاح براى جلب خوشنودى شیعیان و جدا ساختن بنىالحسن از عبداللَّه و نفس زکیه هر نوع بذل و بخشش و احترام و همفکرى با آنان را انجام مىداد و از نمونههاى این احترام و هم فکرى، اعتراف سفاح به حقانیت امیرمؤمنان - ع - در اولین خطبهاش مىباشد که پس از روى کار آمدنش ایراد گردید10 و نمونه دیگر احترام، تفویض فدک به بنىالحسن است که باز بوسیله سفاح انجام گرفت.11 طبیعى است در چنین شرایط و با برداشته شدن همه موانع، شیعیانِ خاندان عصمت و بویژه سادات بنىالحسن در تعمیر و توسعه مدفن ائمه بقیع و تبدیل خانه عقیل به «حرم» بعنوان یک وظیفه دینى و شعار مذهبى اهتمام ورزیده و به مفهوم آیه قرآنى، تحقق خواهند بخشید و آن بیت رفیع را براى عبادت و ذکر خداوند سبحان و حضور ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت آمادهتر خواهند نمود که: «فى بیوت اَذِنَ اللَّه اَن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح فیها بالغدّو والآصال رجال لا تلهیهم تجارة و لابیع عن ذکر اللَّه». دفن پیکر مطهّر امام صادق - ع - در داخل حرم از این تحلیل تاریخى دو نتیجه بدست مىآید: 1 - ایجاد ساختمان مدفن ائمه بقیع - علیهم السلام - و تبدیل خانه عقیل به حرم و زیارتگاه عمومى در دوران خلافت سفاح 136 - 132 و یا در اوائل دوران خلافت منصور 158 - 12137 به وسیله یکى ازاین دو خلیفه و یا به وسیله بنىالحسن و شیعیان مدینه و یا همآهنگى هر دو جناح و با اهداف مختلف صورت گرفته است. 2 - همانگونه که در مقاله گذشته روشن گردید، اجساد مطهر سه تن از ائمه هدى؛ یعنى امام مجتبى، امام سجاد و امام باقر - علیهم السلام - که ارتحال و شهادت آنان به ترتیب در سالهاى 50، 95 و 114 واقع شده و در داخل خانه عقیل دفن شده است، ولى پیکر امام صادق - ع - که وفات وى در سال 148 بوقوع پیوسته، نه تنها در داخل محوّطه مسقف و در داخل خانه، بلکه در داخل حرم و پس از تبدیل شدن خانه عقیل به «مسجد» و زیارتگاه عمومى در کنار قبور ائمه سهگانه، به خاک سپرده شده است. و این بود مرحله دوم از تاریخ حرم ائمه بقیع(ع). متأسفانه در مورد تغییر و تحوّلى که پس از این تاریخ تا قرن پنجم، در این حرم شریف بوجود آمده است، اطلاع دقیق و مستند تاریخى در دست نیست ولى با توجه به بحثهاى گذشته، مسلماً این حرم در طول این سه قرن نیز مورد توجه عباسیان و شیعیان بوده و از هر فرصت ممکن در تعمیر و تجدید بناى آن اهتمام ورزیدهاند و بعضى از شواهد تاریخى نیز مؤید این حقیقت است. از جمله، مطلبى است که مرحوم جزایرى که در سال 1095 هجرى به زیارت مدینه رفته است مىنویسد: یکى از شیعیان ساکن مدینه به او گفت که در سال پیش، علماى مدینه به تفتیش کتبى که در خزانه بقیع بوده رفته و نسخهاى از «المزار» شیخ مفید را در آنجا یافتند که در آن نسبت به بعضى از صحابه بدگویى شده بود، کتاب را نزد قاضى آورده و از وى خواستند تا اجازه دهد قبّه ائمه را تخریب نمایند. او گفت این قبّه را هارون الرشید براى پدرش ساخته و من نمىتوانم به خراب کردن این قبّه قدیمى فتوا بدهم.13 بطورى که در مرحله سوم از تاریخ حرم ائمه بقیع خواهیم دید، قبهاى که در قرن یازدهم مورد بحث بوده قاضى مدینه ساختمان آنرا به هارون الرشید نسبت مىداده است، همان بقعه و قبّهاى است که در قرن پنجم به دستور مجد الملک ساخته شده است نه به وسیله هارون الرشید ولى گفتار قاضى مدینه نشانگر این است که هارون هم در دوران خلافتش 193 - 170 به این حرم شریف توجه و در تعمیر آن نقشى داشته است؛ بطورى که حتّى گنبد و بارگاهى که تقریباً سه قرن پس از او و بدست یکى از وزراى ایرانى ساخته شده است، به وى منتسب گردیده است. مرحله سوم از تاریخ حرم ائمه بقیع - علیهم السلام - مرحله سوم از تاریخ حرم ائمه بقیع، از قرن پنجم و با ساختن گنبد در روى قبور آنان شروع مىشود. براى آشنایى خوانندگان عزیز با این بخش از تاریخ این حرم شریف و سهولت نیل علاقهمندان به چگونگى آن در طول هشت قرن، به نقل گفتار بعضى از مورخان و جهانگردان در این مورد مىپردازیم: طبق مدراک مسلّم تاریخى، گنبد و بارگاه حرم ائمه بقیع که از نظر استحکام و ارتفاع، ظرافت و زیبایى بر همه قبّههاى موجود در بقیع، تفوق داشته و به مدت هشتصد سال سر بر آسمان مىسوده و توجه مورخان و جهانگردان را به خود جلب و در صفحات تاریخ عظمت آن منعکس گردیده به دستور مجدالملک ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسى البراوستانى القمى وزیر14 برکیارق از سلاطین سلجوقى15 ساخته شده است. در این زمینه مورخ معروف ابناثیر متوفاى 630 ه . ق در کتاب خود (الکامل) در حوادث سال 495 ه . مىگوید: در این سال امیر مدینه منظور بن عمارة حسینى دنیا را وداع گفت و او معمارى را که از اهالى قم بود و از سوى مجدالملک بلاسانى16 براى ساختن قبه حسن بن على و عباس عموى پیامبر - ص - در مدینه به سر مىبرد به قتل رسانید. سپس مىگوید: این قتل پس از کشته شدن خود مجدالملک (در ایران) و پس از آن به وقوع پیوست که معمار یاد شده به مکه فرار نموده و امیر بر وى تأمین جانى داده بود.17 مرحوم قاضى نوراللَّه شوشترى مىگوید: و از آثار مجد الملک قبّه حسن بن على - ع - در بقیع است که على؛ زین العابدین، محمد باقر، جعفر صادق و عباس بن عبدالمطّلب در آنجا آسودهاند. سپس مىگوید: ... و چهار طاق عثمان بن مظعون را - که اهل سنت چنان پندارند که مقام عثمان بن عفان است - او بنا کرده است و مشهد امام موساى کاظم و امام محمد تقى در مقابر قریش در بغداد را هم او بنا نموده است و مشهد سید عبدالعظیم حسنى در رى18 و غیر آن از مشاهیر سادات علوى و اشراف فاطمى - علیهم السلام - از آثار اوست.19 مرحوم محدث قمى مىگوید: بر اوستان قریهاى است از قراى قم و از آنجاست ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسى مجدالملک شیعى وزیر برکیارق و از براى اوست آثار حسنه؛ مانند قبّه ائمه بقیع و مشهد امام موسى و امام محمد تقى - علیهما السلام - و مشهد جناب عبدالعظیم و غیر ذلک20 بطورى که قبلاً اشاره گردید، این موضوع از مسلّمات تاریخ است و گذشته از منابع یاد شده، در کتابهاى تاریخى دیگر مانند منتخب التواریخ نیز آمده است.21 تاریخ ساختمان گنبد ائمه بقیع هیچیک از مورّخان، تاریخ دقیق ایجاد ساختمان و بناى گنبد را که به دستور مجدالملک انجام پذیرفته، مشخّص ننمودهاند ولى با توجه به تقارن قتل معمار این حرم مطهر، با کشته شدن مجدالملک که در سال 472 به وقوع پیوسته است مىتوان گفت که بناى قبّه حرم ائمه بقیع نیز مقارن همان تاریخ و نهایتاً در اواخر دهه ششم یا در اوائل دهه هفتم از قرن پنجم به اتمام رسیده است. کیفیّت گنبد و بارگاه ائمه بقیع این بود تاریخ بناى گنبد حرم ائمه بقیع و تصریح مورّخان در مورد بانى اصلى و معمار و مهندس آن. اینک نگاهى گذرا داریم به گفتار عدّهاى دیگر از مورّخان و جهانگردان که مشاهدات خود را درباره چگونگى این حرم شریف در طول هشتصد سال و به ترتیب زمانى در تألیفات و سفرنامههاى خود ثبت و براى آیندگان به یادگار گذاشتهاند. در قرن هفتم: ابن جبیر جهانگرد معروف (متوفاى 614ه) در مورد گنبد ائمه بقیع مىگوید: «وهى قبّة مرتفعة فى الهواء على مقربة من باب البقیع». «و آن قبهاى است مرتفع و سر بفلک کشیده که در نزدیکى درب بقیع واقع شده است».22 ابن نجار مدینهشناس و مورخ معروف (متوفاى 643) نیز مىگوید: «و هى کبیرة عالیة قدیمة البناء و علیها بابان یفتح احدهما کل یوم».23 «این گنبد، بزرگ و مرتفع و داراى قدمت زمانى است، دو درب دارد که یکى از آنها هر روز باز است». در قرن هشتم: خالد بن عیسى البلوى المغربى که در سال 740 ه . ق. به مدینه سفر کرده است، مىگوید: «وهى قبّة کبیرة مرتفعة فى الهواء».24 «این گنبدى است بزرگ، مرتفع و سر بفلک کشیده». و مشابه همین جمله را ابن بطوطه جهانگرد معروف (متوفاى 779 ه . ق.) آورده است که: «و هى قبة ذاهبة فى الهواء بدیعة الاحکام».25 «و آن قبهایست سر بفلک کشیده و از نظر استحکام، بدیع و اعجابانگیز است». در قرن دهم: سمهودى (متوفاى 911) مىگوید: «و علیهم قبّة شامخة فى الهواء».26 «در روى قبرشان گنبدى است بلند و سر بفلک کشیده». در قرن سیزدهم: سر ریچارد بورتون (پپتتتا آتااًآات تات) جهانگرد غربى که در سال 1276 ه . ق. به مدینه مسافرت نموده در سیاحتنامه خود گنبد ائمه بقیع را چنین توصیف مىکند: «و هذه القبّة أکبر و أجمل جمیعُ القبب الأخرى و تقع على یمین الداخل من باب المقبرة».27 «این قبّه که در دست راست واردین به بقیع قرار گرفته است، بزرگتر و زیباتر از همه قبهها است». در قرن چهاردهم: على بن موسى که یکى از نویسندگان ساکن مدینه است و کتابى دارد به نام «وصف المدینة المنوره» که در سال 1303ه .ق. تألیف نموده، درباره بقیع و مقابر و گنبدهاى آن توضیحاتى دارد و راجع به قبه ائمه بقیع مىگوید: «و قبة آل البیت العظام و هى اکبر القبات».28 و بالاخره ابراهیم رفعت پاشا که آخرین بار در سال 1325 ه . ق. و 19 سال قبل از تخریب حرم ائمه بقیع سفر حج نموده است، مىگوید: «والعباس و الحسن بن على و من ذکرناه معه تجمعهم قبة واحدة هى اعلى القبات التى هنالک کقبة ابراهیم و...».29 و عباس و حسن بن على و سه تن دیگر که قبلاً نام بردیم (ائمه سهگانه) در زیر یک قبه قرار گرفتهاند که بزرگتر از همه قبههاى موجود در بقیع؛ مانند قبه ابراهیم و... مىباشد. پاورقىها: 1 - تاریخ المدینة، ج1، ص127 . 2 - تاریخ المدینة، ص126 . 3 - احسن التقاسیم، به ترجمه على النقى منزوى، ج1، ص118 . 4 - قال الذین غلبوا على أمرهم لنتّخذنّ علیهم مسجداً، کهف: 21 . 5 - تاریخ طبرى، چاپ دارالقلم بیروت، ج3، ص143 . کامل ابن اثیر، چاپ دارالکتاب بیروت، ج3، ص91 . شرح نهج البلاغه ابن ابىالحدید به تحقیق محمد ابراهیم ابوالفضل، ج10، ص91 . 6 - مسند احمد بن حنبل، ج3، ص 398 - 397 . تاریخ المدینة ابن شبه، ج1، ص132 . دلائل النبوة بیهقى به نقل وفاء الوفا، ج3، ص939 . اسدالغابه، ج2، ص50 . 7 - تاریخ المدینه ابن زباله، به نقل وفاء الوفا، ج3، ص894 و 914 . تاریخ المدینه ابن شبه، ج1، ص102 . عمده الاخبار، ص152 . اسدالغابه، ج3، ص387 . 8 - در توضیح این مطلب به جلد اول سیرى در صحیحین از این نویسنده مراجعه شود. 9 - نمونههایى از این حدیثهاى ساختگى که از رسول خدا - ص - نقل گردیده است: یخرج عندالقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل یقال له السفاح فیکون اعطائه المال حشیاً. مسند احمد، ج 3، ص 80. تاریخ الخلفا، ص 238. منّا السفّاح و منّا المنصور و منّا المهدى. تاریخ الخلفا، ص242 . تاریخ بغداد، ج1، ص63 . اوصانى اللَّه بذى القربى و امرنى ان ابدء بالعباس. مستدرک صحیحین، ج3، ص334 بدین ترتیب رسول خدا هم سه تن از خلفاى عباسى را مورد تأیید قرار داده و هم عباس را برتر از همه افراد اهلبیت معرفى نموده است. 10 - سفاح بهنگام ایراد اولین خطبه، زبانش بند آمد، داود بن على در پایه دوم منبر قرار گرفت و بجاى وى خطبه خواند که از جملات خطبهاش این است: ما وقف هذا الموقف بعد رسولاللَّه احدٌ أولى به من على بن ابیطالب و هذا القائم خلفى. تاریخ یعقوبى، ج2، ص350 . 11 - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج16، ص216 معجم البلدان، ج4، ص239. 12 - زیرا مخالفت منصور با علویان از سال 145 با قیام محمد و ابراهیم فرزندان عبداللَّه بن حسن علنى گردید بطورى که مورّخان درباره او گفتهاند: «کان المنصور اوّل مَن أوقع الفتنة بین العباسیین و العلویین و کانوا قبل شیئاً واحداً. تاریخ الخلفا، ص243 . 13 - مجله میقات، ش4، مقاله: حجاج شیعى در دوره صفوى، ص125 - 124 . 14 - لغتنامه دهخدا ابوالفضل مجدالملک را به فاصله هشت صفحه و ظاهراً از روى اشتباه به عنوان دو شخص مستقل گاهى وزیر ملکشاه و گاهى کاتب وى معرفى نموده است. 15 - برکیارق بن ملکشاه سلجوقى ملقب به رکنالدین و مکنى به ابوالمظفر از پادشاهان مشهور سلسله سلاجقه و چهارمین پادشاه (498 - 486 ه .ق.) از این سلسله است. نگا: لغتنامه دهخدا. 16 - صحیح آن براوستانى است. یاقوت حموى مىگوید: براوستان از روستاهاى قم و از آنجاست مجدالملک وزیر برکیارق که در سال 472 به قتل رسید. 17 - الکامل چاپ دارالکتاب العربى، بیروت، ج8، ص214 . مرحوم قاضى نوراللَّه شوشترى مطلبى نقل مىکند که دلیل بر متهم بودن مجدالملک به کشتن یک نفر اهلسنت مىباشد، آنگاه این موضوع را مورد تردید قرار مىدهد. به نظر مىرسد قتل معمار یاد شده هم با این قتل ارتباط داشته و موضوع داراى اهمیت بوده که در تاریخ منعکس شده است. 18 - اصل این قبه از آثار مجدالملک، ولى ایوانهاى اطراف از آثار سلاطین صفوى است. 19 - مجالس المؤمنین، ج2، ص458 . 20 - هدیة الاحباب، ص119 . 21 - همان صفحه 102 . 22 - رحلة ابن جبیر، چاپ دارالکتاب اللبنانیة، ج64 . 23 - گفتار ابن نجار را سمهودى در وفاء الوفا، ج3، ص916 آورده است. 24 - تاج المفرق فى تحلیة علماء شرق مطبعة فضالة مغرب، ج1، ص288 . 25 - رحلة ابن بطوطه چاپ دارالتراث بیروت، ص119 . 26 - وفاء الوفا، ج3، ص916 . 27 - موسوعة العتبات المقدسة، ج3، ص283 . 28 - وصف المدینة المنوّره صفحه 10 . این کتاب جزء مجموعهایست به عنوان رسائل فى تاریخ المدینة که در سال 1392 ه . از طرف منشورات دارالیمامه ریاض منتشر شده است. 29 - مرآت الحرمین، ج1، ص426 .