آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

      در جریان تاریخ نگارى اسلامى، شیوه تاریخ نگارىشهرها و آبادیها از پیشنیه بسیار کهنى برخوردار است. و در این میان تاریخ مکه و گزارش حوادث و چگونگى رویدادهاى آن، اهمیت و جایگاه بلندى را به خود اختصاص داده است.       
   مکه، شهر دیرپاى و دراز آهنگ و گرانقدرى است که از دیرباز مورد توجه ملتها، قومها و نسلها بوده است و به لحاظ پیشینه، از کهنترین آبادیهایى است که بر پهنه زمین شکل گرفته و نسلها و قومهایى را در خود جاى داده است. در دوران اسلامى نیز اخبار مکه و گزارشهاى مربوط به حوادث و جریانهاى گونهگون آن، براى مسلمانان از اهمیت ویژهاى برخوردار بوده است. اخبار، فضائل، جایگاه بلند، و جنبههاى تاریخى مکه در دوران نقل و نیز دوره تدوین براى مسلمانان به جهاتى گونهگون نقش تعیین کنندهاى داشته است. شناخت دقیق آنچه یاد شد در تفسیر قرآن، درک حقایق آیات الهى، سیره پیامبر، چگونگى بروز و ظهور آئین حق و گسترش آن کارآمد بوده و هست. از این روى از جمله کهنترین آثار مدوّن فرهنگ اسلامى آثارى است که درباره مکه و مدینه نگاشته شده است.             
پیشینه این آثـار:       
      گویا کهنترین اثرى که در منابع کتابشناسى و شرح حال نگارى در این باره از آن یاد شده است، کتاب محمد بن عمر واقدى است. واقدى محدثى بزرگ و مورّخى سختکوش بوده است، وى به سال 130 به دنیا آمده و در سال 207 زندگى را بدرود گفته است.1 کتاب وى با عنوان «کتاب اخبار مکه» براى محققان بعدى دست مایه اخبار و گزارشهاى مربوط به مکه بوده است. پس از وى على بن محمد مدائنى است (135 ـ 225) مدائنى از مورخانى است که تألیفات بسیار گسترده و نگاشتههاى گونهگونى دارد، از کتاب وى درباره مکّه، ابن ندیم که آثار وى را به تفصیل و بهگونه موضوعى گزارش کرده است با عنوان «کتاب مکه» یاد کرده است، امّا اکنون از اثر وى درباره مکّه مانند بسیارى از دیگر آثارش، خبرى نیست، باید یادآورى کنم که در بسیارى از منابع دیگر نیز که به آثار و شرح حال وى پرداختهاند، از این اثر یاد نکردهاند.2
       
      پس از کتاب مدائنى باید از اثر گرانقدر و ارجمند، ابى الولید محمد بن عبدالله بن أحمد ازرقى، (... ـ حدود 250) نام برد، با عنوان «اخبار مکه». ازرقى درباره مکه اخبار متعددى دارد، خوشبختانه «اخبار مکه» وى اینک در اختیار است و مورد مراجعه و بهرهورى محققان.3
       
      زبیر بن بکّار نیز در این باره کتابى تدوین کرده است. او به سال 172 به دنیا آمده، در سال 256 درگذشته است. از اثر وى، سخاوى یاد کرده است،4 و در منابعى دیگر نیز از آن یاد شده است.5 امّا در منابع شرح حال وى و برخى متون کتابشناسى و فهرستها که آثار وى را رقم زدهاند، از آن یادى نیست.6       
      عمر بن شبه (172 ـ 262) نیز از مورخانى است که درباره مکه و اخبار آن کتابى رقم زده است. از کتاب وى با عنوان «تاریخ مکّه» بخارى یاد و نقل کرده است.7 از وى کتابى با عنوان «امراء مکه» نیز یاد شده است که برخى احتمال دادهاند هر دو عنوان یک کتاب باشد.8       
      در برخى از منابع از حسن بصرى (م 110) نیز کتابى با عنوان «تاریخ مکه» یاد شده است; که گویا نسخهاى از آن در یکى از کتابخانههاى مصر وجود دارد.8       
      پس، از آنچه یاد کردیم اثر گرانقدر و عدیمالنظیر ابى عبدالله محمد بن اسحاق فاکهى است با عنوان «اخبار مکه فى قدیم الدهر و حدیثه»، که اینک مورد گفتگوى ماست. کتاب فاکهى اثرى است تاریخى، اجتماعى، جغرافیایى که با استناد به آن، بسیارى از حقایق مربوط به مکه و چگونگى اطراف آن را به دقت مىتوان بازشناسى کرد. آنچه اکنون در اختیار است بخش دوّم کتاب است که حدود سه هزار گزارش، حدیث و خبر را به همراه دارد، بخش اوّل کتاب تا سالها پس از نگارش آن، در اختیار محققان و محدثان بوده است; که از نقلها و گزارشهاى آن بهره بردهاند، و براساس آنها محقق سختکوش کتاب، بخشى از جلد اوّل را بازسازى کرده است که بدان اشاره خواهیم کرد.    
        اهمیت کتـاب:       
      کتاب فاکهى هماره مورد توجه عالمان و محدثان و مورخان بوده است. بسیارى از آن بهره برده و به جایگاه بلند آن در تاریخ اسلام توجه دادهاند. ابن حجر عسقلانى که در آثار مختلف خود از کتاب فاکهى فراوان بهره برده است، درباره اخبار مکّه نوشته است: «کتابى است گرانقدر در پنج کتاب».9
       
      تقىالدین محمد بن احمد فاسى مکّى نیز از کتاب فاکهى در نگارش کتابش فراوان نقل کرده است، مىنویسد:
       
«در کتاب فاکهى مطالب سودمند فراوانى توان یافت که در اثر ازرقى و آنچه ما نوشتهایم بدان نمىتوان دست یافت».10
       
      کتاب فاسى اثرى است پر مادّه و سودمند; و این اظهار کارشناسانه او به روشنى نشانگر جایگاه بلند کتاب فاکهى و گستردگى مواد و وسعت اطلاعات عرضه شده در آن است.
       
      نکته دیگرى که مىتواند اهمیت والاى کتاب فاکهى را نشان دهد; معلومات و آگاهیهاى برجاى مانده در صفحات آن است که اینک از منابع اصلى آن به هیچ روى نشانى نیست، محقق سختکوش کتاب، این مجموعه را چنین شناسانده است:
       
«از کتاب عثمان بن عمرو بن ساج در تاریخ مکه، 47 مورد نقل کرده است،11 و از کتاب واقدى 26 مورد و از آثار زبیر بن بکّار 143 گزارش آورده است که جز اندکى از آنها در آثار چاپ شده وى نیست».
       
      از کتابى نگاشته ابى عبیده مَعْمَر بن المثنى 11 گزارش مربوط به چاهها و اخبار مکه، و از کتاب «فضائل مکه» ابى بکر حُمَیْدى (صاحب سند) 29 گزارش.
       
      فاکهى از برخى از منابع حدیثى کهن نیز بهره برده است که اینک در اختیار نیست، مانند کتاب «الجامع» و «المناسک» ابن جُریح که 248 حدیث با طرق مختلف از آنها نقل کرده است.
       
      از کتاب «الجامع» سفیان ثورى، 108 حدیث و از «الجامع» سفیان بن عینیه، 737 حدیث و اثر، و از کتاب «مصنّف وکیع بن جرّاح 24 حدیث و اثر، و از «سنن موسى بن طارق ابى قرّة، 16 نصّ».
       
      فاکهى تنى چند از مشایخ حدیث خود را در این کتاب یاد کرده و از آثار حدیثى آنها احادیث و آثار نقل کرده است از جمله: از «سنن» سید بن منصور، 11 نصّ، و از یکى از کتابهاى حسین بن حسن مروزى 115 حدیث و اثر، و از «سنن» حسن بن على حُلْوانى 32 نص و از «مسند» محمد بن یحیى بن ابى عمر عدنى مکى 526 خبر و از «مسند» یعقوب بن حمید بن کاسب، 188 حدیث و اثر آورده است.
       
      فاکهى براى تدوین کتاب خود به کتابهاى سیره نیز مراجعه کرده است، و از جمله کتابهاى سیرهاى که وى از آنها بهره برده و اکنون در اختیار نیست عبارتند از: کتاب عروة بن زبیر أسدى، 5 خبر، «مغازى» موسى بن عقبه 13 گزارش.
       
      افزون بر آنچه یاد شد، فاکهى از کسانى نیز حدیث و گزارش مىآورد که نامى از آثارشان نیست، و بدین سان کتاب فاکهى بخش عظیمى از میراث تاریخى، حدیثى را در لابلاى صفحاتش گنجانده و به نسلها و عصرها سپرده است.12
       
       
کتاب فاکهى در آثار دیگران:
       
      «اخبار مکه» پس از نگارش و نشر، مورد توجه عالمان قرار گرفته است. بسیارى از محدثان و مؤلفان بخشهایى از آن را در آثار خود نقل کردهاند، از جمله: ابواسحاق ابراهیم بن اسحاق حربى در «المناسک»، ابوعمر ابن عبدالبر در «استیعاب»، ابوعبید بکرى در «معجم ما استعجم»، یاقوت حموى در «معجمالبلدان» و «المشترک وَضْعاً المفترق صَقْعاً»، محمد بن احمد فاسى در «العقد الثمین فى تاریخ البلد الأمین» و «شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام»، ابن حجر عسقلانى در «فتحالبارى»، «الأصابه»، «تهذیب التهذیب» و «تعلیق التعلیق»، عمر بن فَهْد المکى در «اتحاف الورى بأخبار ام القرى»، «محمد بن عبدالرحمن السخاوى» در «المقاصد الحسنه» جلالالدین السیوطى در «الدر المنثور» و «تاریخ الخلفاء» و «الجامع الکبیر»، متقى هندى در «کنزالعمال»، جمالالدین بن ظهیرة المخزومى در «الجامع اللّطیف فى فضل مکه و اهلها و بناء البیت الشریف»، «قطب الدین النهروانى در «الأعلام بأعلام بیتالله الحرام» و...
       
      محقق کتاب که از این مجموعه و جز اینها یاد کرده است دقیقاً موارد نقل در این آثار را نیز نشان داده است.13
نگاهى گذار به فصول کتاب:
       
      فاکهى کتاب را بصورت منظم تبویب نکرده است، او عنوانى را مىآورد و آنگاه آگاهیهاى لازم درباره آن عنوان را گزارش مىکند آنچه اکنون برجاى مانده است از گزارشهاى مربوط به «حجرالأسود» و فضیلت و احکام آن آغاز مىشود; در ضمن 15 عنوان و 214 حدیث و خبر. در این فصل از «حجرالأسود» چگونگى و پیشینه آن، آداب استلام و زیارت آن، چگونگى استلام زنان، ارتفاع آن از زمین، رکنهاى دیگر و چگونگى آنها، دست مالیدن، بوسیدن و دیگر آداب رکنها سخن رفته است، گزارشهاى این فصل دقیق و در ضمن گزارشهاى مطالب تاریخى و اجتماعى مهمى آمده است.
       
      در فصل دوّم (ج 1، 186 ـ 160) از جایگاه «ملتزم» سخن رفته است. یاقوت حموى مىگوید:
       
«ملتزم»، که بدان «مَدْعى» و «المتعوذ» نیز مىگویند، مکانى است بین حجرالأسود و درب کعبه...14
       
      در این فصل در ضمن روایات و گزارشهایى، جایگاه «ملتزم» عرضه شده و از اهمیت و فضیلت آن سخن رفته; و عظمت دعا خواندن در آن مکان و چگونگى دعاکردن نموده شده، واز کسانى که در این مکان به التجاء تضرّع ایستادهاند یادى شده و مطالب سودمند دیگر که در ارتباط با این مسأله بوده است گزارش شده است. این مبحث داراى 76 حدیث و گزارش است.
       
      فصل سوّم (ج 1، 368 ـ 186) که فصلى است بلند با 60 مبحث و 479 حدیث خبر به طواف کعبه و چگونگى آن پرداخته است. کعبه خانهاى است دیرپاى که هماره مورد توجه و تقدیس ملتها، قومها و مردم بوده است، طواف آن هماره سنتى بوده است قویم و معمول که در گذرگاه تاریخ تحولاتى در چگونگى انجام و برگزارى آن پدید آمده است. در این فصل به تفصیل از طواف کعبه و فضیلت آن سخن رفته و آداب طواف کردن، و منش بجا آوردن این عبادت عظیم و سازنده نموده شده است. گزارشها و احادیث این بحث بسیار مهم و روشنگر بسیارى از آداب مذهبى، اجتماعى و سنتهاى مردمى قومها و ملتها است. چگونگى طواف کردن، طواف زنان در حالتها و زمانهاى مختلف، چگونگى طواف کسانى که نذر کردهاند با حالت و هیئتى ویژه طواف کنند، چگونگى پایان بخشیدن به طواف، طواف به نیابت از زندگان و مردگان، طواف آزادگان و بردگان در دوران جاهلیت، حوادثى که در طواف کعبه رخ داده است، انهدام کعبه و... با دقت در ضمن احادیث و اخبار بسیارى گزارش شده است و در پایان حدیث: «لا تغزى مکة بعد الفتح» نقل و تفسیر شده است.
       
      در فصل چهارم (ج 1، 438 ـ 368) با عنوان «فریضةالحج» در ضمن 17 بحث و 187 حدیث خبر و گزارش به وجوب حج، پرداخته و با تفسیر آیه «و من کَفَرَ فان الله غنّى عن العالمین» اهمیت این آیین بزرگ الهى را نمایانده و در ضمن عناوین متعددى از مسائل مختلفى چونان: استطاعت، زاد و راحله در حج، حج خردسالان، گام برداشتن در مسیر حج و فضیلت آن، پىآمدهاى سوء ترک حج، جایگاه زائر خانه خدا، غفران حاجیان، برترى زائر خانه خدا که حرمت زیارت را پاس دارد در قیامت، سخن رفته است.
       
      این فصل بیشتر جنبه فقهى و اخلاقى دارد و گزارشهاى آن در آگاهى بر فتاوى فقیهان صدر اسلام قابل توجه است. احادیثى که در آداب زیارت و صفاتى که باید زائران بدان متصف باشند در این فصل آمده تنبّه آفرین است، این فصل با طرح ضرورت شتاب در انجام فریضه حج و دورى جستن از سهلانگارى درباره آن پایان مىپذیرد.
      در فصل پنجم که فصل پایانى مجلّد اوّل است (481 ـ 440) به مقام ابراهیم و فضیلت آن پرداخته شده و در ضمن آن از: قیام ابراهیم در مقام، نقشى که بر آن دیده مىشود، نشستن در پشت مقام ابراهیم و نماز خواندن در آن و بیعت در بین مقام و رکن و دیگر مسائل مربوط به آن سخن رفته است در لابلاى صفحات این فصل گزارشهاى تاریخى مهم و قابل توجهى آمده است. در این فصل احادیثى درباره حضرت مهدى(عج) دیده شد از جمله این روایت:
«یبایع المهدى بین الحجر و المقام على عدّة اَهْل بدر. ثلاثمائة و ثلاثة عشر».15
      فصل ششم (ج 2، 5 ـ 86) عهدهدار گزارش چگونگى چاه زمزم، پیشینه آن و جریان تاریخیش در گذرگاه زمان است. در این فصل از چگونگى حفر آغازین و پیدایش زمزم سخن رفته و آنگاه چگونگى بهرهگیرى از آن در دورانهاى گونهگون گزارش شده است. تقدس آب زمزم در نگاه ملتها و حمل آن براى مریضها و استشفاء از آن و سقایت آن از گزارشهاى دیگر این فصل است. نامهاى زمزم، سرچشمه و چشمههاى فرعى آن و چگونگى بناى بَر آن نیز در ادامه این فصل آمده است. چاه زمزم و فضیلت آن و چگونگى حفظ و حراست از آن در حاکمیتهاى مختلف نیز از جمله گزارشهایى است که در این بخش مىتوان خواند، مجموعه مطالب مربوط به زمزم و جریان تاریخى آن در 19 عنوان و 129 حدیث و خبر سامان یافته است. در دورههاى مختلف تاریخى زمزم و چگونگى سقایت آن نقش تعیین کننده در ساختار سیاسى و اجتماعى نظام قبیلهاى آن دیار داشته است. این گزارشها در برنمودن جایگاه در مسائل یاد شده مطالب مهمى را در بردارد.
      فصل هفتم (ج 2، 86 ـ 209) از فصول مهم کتاب است. این فصل به مسجدالحرام پرداخته و از فضیلت و احکام آن سخن گفته است، تحدید حدود دقیق مسجد، چگونگى ساختمان آغازین آن، و افزونیهاى واپسین تا زمان فاکهى در این بخش گزارش شده است. چگونگى نماز در مسجدالحرام، خوابیدن در آن مسجد از دیدگاه عالمان و فقیهان آن روزگار، چگونگى بهرهگیرى مسلمانان در آن روزگار از مسجدالحرام، فضیلت اذان گفتن در آنجا، یادکرد مؤذّنى که پیامبر در مسجدالحرام تعیین کرد، حکم اعتکاف در آن و احکام انواع تصرّفات در آن و بهرهگیریهاى از آن در بخشهاى بعدى این فصل آمده است. آنگاه یاد کرد افزونیهاست به ترتیب تاریخ و توصیف دقیق ساختمان مسجد، مسافت و آنچه در میان بوده است، قندیلها، آزینها، منارهها و خانههاى متّصل به مسجد.
      این فصل به لحاظ فقهى تاریخى و اجتماعى در تاریخ اسلام و شناختن جایگاه مسجدالحرام در تحولات سیاسى صدر اسلام شایان توجه است.
      در فصل هشتم (ج 2، 20 ـ 209) سعى بین صفا و مروه به بحث نهاده شده و از سیر تاریخى این دو کوه سخن به میان آمده، و از آغاز و پایان سعى گفتگو شد و احکام و حدود و چگونگى آندو بدقت گزارش شده است.
      در این فصل از بنائى که برفراز صفا و مروه ساخته شده بوده است و از خانههاى متّصل به آن، طواف جاهلیان و اشعار و مطالبى که در ضمن سعى مىخواندند، بتهایى که بر صفا و مروه نهاده بودند، مساحت دقیق بین صفا و مروه در ضمن 16 بحث و 17 حدیث و اثر سخن رفته است. گزارشهاى این فصل به لحاظ تاریخى و شناخت برخى از آداب و عقاید دوران جاهلیت، و یکى از نمودهاى اعمال عبادى آنان سعى بین صفا و مروه، سودمند و کارآمد است.
       فصل نهم (ج 2، 246 ـ 385 و ج 3، 149 ـ 1) از فصلهاى دراز دامن و بسیار سودمند کتاب است در آغاز این فصل از حدود حرم و چگونگى تحریم حرم سخن رفته و چگونگى نصب نشانههاى این حدود و سیر تاریخى آن گزارش شده است. آنگاه نامهاى مکه است و خلفائى که در آن سکونت گزیدهاند سخن رفته و از صحابیانى که در آن دیار زندگى را بدرود گفتهاند یاد شده است از مجاورت مکه و فضیلت شکیبائى بر سختیها و ناگواریهایى که لازمه زندگانى در آن دیار باشد سخن به میان آمده است.
      این فصل از جهات مختلف، سیاسى، اجتماعى، فرهنگى حائز اهمیت است. گزارش درگیرى عبدالله بن زبیر و آنچه در آن فتنه بر اهل مکّه روا شد از دیگر بخشهاى این فصل است.
      در صفحات دیگر این فصل از حوادث طبیعى، جریانهاى سیاسى مکه سخن رفته و چگونگى آداب و رسوم ساکنان آن دیار نموده شده است. اخبارى که در این فصل از، بزم و رزم، شادخواریها و غمگساریهاى مردم آن دیار ارائه شده است بسیار خواندنى است، مکه و مردم آن در نگاه دیگران، قداست و اهمیتى که شهرها، آبادیها و قبایل دیگر برمکیان قائل بودند، شعرهایى که در وصف آنها سرودهاند، زاهدان، قاضیان، عالمان و عابدان و امیرانى که در آن دیار زیستهاند، چگونگى قرائت مکّیان و آداب ختم قرآن آنان، چگونگى تلبیه اهل آن دیار در هنگام قرائت چون به «والضّحى» مىرسیدند، از دیگر گزارشهاى این فصل است.
      یادى از جدّه و چگونگى آن، فضیلت بدرود زندگى در آن دیار، یادکرد «بطحا» و «ابطح» و جایگاه آن دقیق در مکه، یادکرد کسانى از اهل مکه که نام و کنیه آنها همگون نام و کنیه پیامبر بوده است در صفحات دیگر این فصل آمده است.      پایان بخش این فصل خطبههایى است که کسانى در اجتماعات مکّه ایراد کردهاند، مانند خطبه ابىذر، عتبة بن سفیان حجاج بن یوسف، داود على بن عبدالله و... که درنگریستن به این خطبهها نیز مطالب مهمى از مسائل سیاسى و اجتماعى آن روزگار را در اختیار مىنهد.
      فصل دهم (ج 2، 208 ـ 157) با عنوان «باب جامع من أخبار مکّه فى الأسلام» ویژه گزارشهایى است در باره مکه و چگونگى اداره آن در جاهلیت و اسلام که برخى از عناوین آن، چنین است: کسانى از والیان مکه که در آن دیار زندگى را بدرود گفتهاند. والیان مکه از قریش و غیرقریش و برخى از کارها و تصرّفاتشان، قاضیان مکه از قریشیان طائف و سکنى گزیدن قبیله ثقیف در آن و...
      فصل یازدهم (243 ـ 208) فصلى است کوتاه اما لطیف و خواندنى. در این فصل از آغازینها در مکّه سخن رفته است به مثل: اوّلین کسى که درهم و دینار را نقش زد آدم بود (ج 3/208) اوّلین کسى که براى سخن گفتن منبر گرفت ابراهیم بود (همان /209) و... محقق کتاب درباره این فصل نوشته است:
      این فصل یکى از فصول مهم و لطیف کتاب فاکهى است. وى در جمع و ترتیب این فصل، تلاش وسیعى بکار بسته است، که نشانگر گستردگى آگاهیها و تسلط او بر منابع گونهگون است. فاکهى در میان مورّخان مکه تنها کسى که این فصل را پرداخته است، فاکهى در ضمن این فصل 62 حدیث و خبر را آورده است.16
      فصل دوازدهم نیز فصلى است کوتاه (259 ـ 243) که در آن از احکام شرعى فروش، کرایه و تملکّ خانههاى مکّه و بنیاد نهادن خانه در آن، سخن رفته و از کسانى که مىتوانند در آن دیار خانه بنا کنند و اسکان یابند و یا نمىتوانند در آن دیار اقامت گزینند در ضمن 41 حدیث گزارش سخن رفته است.
      فصل سیزدهم (ج 3، 353 ـ 283) از فصلهاى دراز دامن و بسیار مهم کتاب است. این فصل به لحاظ آگاهیهاى مهم و دقیقى که درباره قبیلهها، تیرهها و چگونگى سکونت آنان در مکه و مسائل مربوط به آن در اختیار مىنهد و ابعاد مربوط به زندگى اجتماعى و قبیلهاى آن دیار را مىنمایاند بسیار شایان توجه است.
      محلههاى مکّه، محیط زندگى قبیلهها، نام خانهها، حوادث تاریخى، خواندنى و شنیدنى بسیارى در این فصل آمده است. از اوّلین کسى که سرزمین آن دیار را بین قبیلهها تقسیم کرد و براى هر تیرهاى محلى ویژه ساخت نیز سخن رفته و به تفصیل خانههاى قبایل و حدود آنها گزارش شده است. به مثل چگونگى خانههاى فرزندان عبدالمطلب با دقت تمام مشخص شده است (ج 3/263 ـ 303) در لابلاى صفحاتى که این گزارشها آمده است، فواید تاریخى فروانى توان یافت، حوادثى که در این محلّهها و خانهها افتاده، خرید و فروشهایى که انجام شده، همپیمانان ساکنان این محلهها و خانهها، اقدامات مهمى که صاحبان و چهرههاى برجسته این قبیله و تیرهها بدان همت ورزیدهاند از جمله مطالبى است که در این فصل آمده است.
      پایان بخش جلد سوّم، فصل چهاردهم است (392 ـ 353) که گزارش دقیقى است از حدود مکه و تهامه حکم اخراج مسلمان از مکّه، حکم قاتلى که به حرم پناه برده باشد، درختهایى که قطع و بهرهورى از آنها در حرم رواست، چگونگى حکم صدّ در محدوده حرم و کفارّه آن و حیواناتى که مىشود در حرم از بین برد و نابود کرد و...
      در فصل پانزدهم (ج 4، 96 ـ 5) از جایگاههایى که نماز در آنها استحباب دارد سخن رفته است; و بدین جهت مساجد بسیارى مانند: مسجدى در «دار الأرقم» مسجدى در عرفه، مسجد «کبش»، «بیعت»، «ذى طوى»، «مسجد شجره» مسجدى در «جبلالنور»، «کوه حراء» مسجدى در نزدیکى «شعب على بن ابیطالب» و... سخن رفته، و از گورستان مکه در دوران جاهلى و گورستان مهاجران یاد شده است. در ادامه فصل از آثار پیامبر و صحابیان گزارشهایى آمده است، کوهها و سرزمینهاى مکه نیز شناسایى شده است و به مناسبت، یادکرد گورستانها، روایات قابل توجهى درباره زیارت نقل کرده است از جمله:
قال رسول الله ـ ص ـ : «زوروا القبور فانّها تذکّرکم الموت».17
      در ادامه این فصل از وادى «محصّب» و چگونگى آن سخن رفته و حدود آن مشخص شده و آثارى که درباره آن سخن مىدارد عرضه شده است. یادآورى کنم که «محصّب» سرزمینى است در مسیر مکّه به منى که در تحدید حدود آن اختلاف است، اهل سنت شبزندهدارى در آن را پس از بازگشت از منى مستحب مىدانند.18
      فصل شانزدهم (ج 4، 128 ـ 96) عهدهدار گزارش، چاهها، چشمهها، آبگیرها و استخرهاى مکه است در دوران جاهلیت و اسلام. این فصل نیز به لحاظ اجتماعى، اقتصادى شایان توجه است. چه کسانى چاهها و چشمهها را پى افکندهاند، مردم از این آبشخورها چگونه بهره مىگرفتند؟ به چه انگیزهاى این چاهها کنده مىشد؟ قبایل و افرادى که دست به این عمل مىزدند از چه جایگاه اجتماعى برخوردار بودند؟ چاه زمزم از چه موقعیتى در میان این همه چاه داشت؟ پس از اسلام چه چاههایى کنده شد و چه آبشخورهایى سامان گرفت و چه چشمههایى جارى گشت؟ به این سئوالها در ضمن گزارشهاى دقیقى پاسخ گفته شده است. در ضمن آنچه یاد شد، قصّهها، شعرها و سنتهاى گونهگون در بهرهگیرى از چاهها و چشمهها آمده است، که به لحاظ آگاهى از آداب و رسوم و سنتهاى جاهلیان و محیط مکّه بسیار سودمند است.
      در فصل هفدهم (ج 4، 246 ـ 129) از راهها، خیابانها، درّهها، سیلابها، و جایهاى تاریخى مکه سخن رفته است فرازها و فرودیهاى مکّه، کوههاى متصّل به حرم، مکانهاى تاریخى که در آن حوادث مهمى اتفاق افتاده است و... نیز در این فصل شناسانده شده است، چنانکه بارها گفتهایم، فاکهى در این کتاب تنها به گزارش جایها و حوادث بسنده نمىکند بلکه هر آنچه بهگونهاى در ارتباط با موضوع گزارش باشد مىآورد، به مثل در این فصل به مناسبت یادکرد کوهها و قله یکى از کوهها و انتساب آن به یکى از مکیّان، حضور پیامبر ـ ص ـ را در آنجا یاد مىکند و چگونگى بیعت مردان و زنان با پیامبر را گزارش کرده با دقت محتوى بیعت را مىنمایاند. بنگرید:
عبدالله بن عثمان بن خثیم مىگوید، محمد بن اسود مىگفت: در روز فتح مکه پیامبر را دیدم که نشسته، و مردم از خرد و کلان، مرد و زن براى بیعت به سوى آن بزرگوار مىآمدند تا به اسلام گواهى دهند. گفت چگونه شهادت مىدادند، گفت: انه بایعهم على الایمان با الله والشهادة: لااله الاالله: پیامبر از آنان برایمان به خدا و شهادت به اینکه خدائى جز او نیست پیمان مىگرفت.19
      و به مناسبت یادکرد «شعب البیعه» به تفصیل از «بیعت عقبه» و حاضران در آن و چگونگى شکلگیرى ماجرا و محتواى بیعت سخن گفته است; که به لحاظ تاریخى و شناخت زمینههاى هجرت در سیره رسولالله ـ ص ـ شایان توجه است.
      فصل هیجدهم (311 ـ 246) یکسر به منى پرداخته است و مسائل مربوط به آن را به دقت گزارش کرده است. منى فضیلت و جایگاه آن، حدود و احکام آن، چگونگى رمى جمرات، راههاى که بدان منتهى مىشود، منزل پیامبر و خلفا در آن، مسجد خیف فضیلت واهمیت آن و مسائل مربوط به آن در عبادت، شب زندهدارى و... احکام رمى جمرات، منى و مسائل آن در آینه ادبیات عرب و مسائل دیگر از جمله مطالب این فصل است.
      مسجد «کَبْش» و فضیلت آن و اخبارى که درباره آن آمده است، اوّلین کسى که ریگ افکند، ریگ افکندن ابراهیم ـ ع ـ رمى جمرات بعنوان سنتى دیرپاى، دعا و ذکر در حال رمى، گورستان منى و نام دقیق آن، اوّلین کسى که در آن دیار بت نصب کرد، مساحت دقیق پهنا و درازاى منى و مساحت دقیق مسجد منى از دیگر مباحث این فصل است.
      جلد چهارم با فصل نوزدهم پایان مىپذیرد که به گزارشهاى «مزدلفه» پرداخته است. (329 ـ 311). در این فصل، از چرایى نامگذارى آن سرزمین به «مزدلفه»، فضیلت و احکام آن، و راههاى که بدان منتهى مىشود سخن گفته شده است. گزارشى از قُزَح (کوهى کم ارتفاع در جنوب شرقى مزدلفه، که مشرف به مسجد مشعرالحرام است) مشعرالحرام، مسجد مشعرالحرام، مساحت دقیق بین آن و عرفات از دیگر مطالب عرضه شده در این فصل است.
      این گزارشها بسیار دقیق و سودمند است و خواننده با وصفى استوار و تحدیدى ظریف، روبرو است.
      فصل بیستم (ج 5، 54 ـ 5) ویژه گزارشهایى است از عرفه و حدود آن، فضیلت و احکام عرفه و چگونگى مسجد آن دیار. فضیلت دعا در عرفه، روزه گرفتن در آن، وقوف پیامبر در آن قبل از هجرت و بعد از آن، از مطالب دیگرى است که در این فصل آمده است. چرایى نامگذارى آن سرزمین به «عرفه» یادکرد منبر عرفه، مساحت دقیق آن و فاصلهاش با مسجدالحرام، و به مناسبت یادى از قبر «میمونه» همسر پیامبر و محلّ آن در اطراف مکه نیز از مطالبى است که در این فصل آمده است.
      فصل بیست و یکم (106 ـ 57) که واپسین فصل کتاب است به برخى از جایهاى مشهور در اطراف و نزدیکى مکه پرداخته است. مانند مسجد تنعیم فضیلت آن و اخبار مربوط به آن، مسجد جَعْرانه، مسجد حدیبیّه، گزارش عمرههایى که پیامبر انجام داده است، شهرها و مناطق و آبادیهاى اطراف مکّه که در حاکمیت والیان مکه مىبوده است، جایهایى که پیامبر و اصحابش براى نبرد به آنجاها رفته بودند و...
      نگاهى گذرا به فصول زرّین کتاب فاکهى نشانگر اهمیت کتاب و جایگاه بلندش در تاریخ اسلام، مکه و شناخت جریانهاى صدر اسلام است. اثر فاکهى تنها تاریخ مکه نیست، به نگاه دقیق و تحلیلى «اخبار مکه» تاریخ سیاست، فرهنگ، ادب و باورها و سنتهاى مکه در دوران جاهلى و عهد اسلامى نیز هست. در نگریستن به جنبه مختلف آن نشان مىدهد که هیچ محقق، مورخ، فقیه، مفسر، محدث، و دانشورى که در حقایق اسلام به پژوهش و نگارش همت مىورزد از مراجعه بدان بىنیاز نیست.
      چنانکه پیشتر یادآورى کردیم فاکهى کتاب را فصلبندى نکرده است، و فصول یاد شده براساس تقسیم بندى، محقق سختکوش و دقیقالنظر کتاب است.
ملحقات کتاب:
      پیشتر گفتیم که آنچه از کتاب فاکهى عرضه شده است بخش دوّم کتاب است; محقق بخش اوّل را که در منابع دیگر پراکنده بوده است استخراج و بازشناسى کرده است. در این بخش که پیوست اوّل کتاب را تشکیل مىدهد از:
      چگونگى آمدن حضرت ابراهیم به مکّه، چاه زمزم، ماجراى ذبح اسماعیل، چگونگى و جایگاه و زمان آن سخن رفته است. بحث فاکهى در اینجا از این جهت که ذبیح اسماعیل است و نه اسحاق، و توجه دادن به گزارشهاى وارونه اهل کتاب و برنمودن ورود اسرائیلّیات در منابع و آثار اسلامى قابل توجه است.
      در ادامه این گزارشها اخبارى از ازدواج اسماعیل با زنى از عمالقه، چگونگى آمدن برخى از قبایل به مکه، چرایى نامگذارى «عمالقه» و گزارشى از پیشینه تاریخى آنها، و یادکرد برخى از قبایلى که در آن دیار سکونت داشتند و پارهاى از آداب و رسوم و چگونگى حیات اجتماعى آنها، ارائه شده است.
      گزارش برخى از جنگها، روزهاى مهم و مشهور تاریخى، چگونگى «نسیئ» و مسئولان آن، اوّلین بنیادگذار، کعبه و چگونگى ساختمان آغازین آن و نهادن «حجرالأسود» و مسیر تطّور بناى کعبه پس از اسلام تا زمان فاکهى و... نیز از مطالب این پیوست است.
      در پیوست دوّم محقق کتاب، تصاویر زیبایى از وضع امروزى برخى از جایهاى مشهورى را که فاکهى در کتابش آورده عرضه کرده است; با توضیحاتى روشنگر از چگونگى آنها و بدینسان بگونهاى دلپذیر امروز این جایها را به گذشتههاى تاریخى آنها پیوند زده است.
      در پیوست سوّم، نقشههاى گویایى از مکه و اطراف آن ترسیم شده است بر پایه کتاب فاکهى، این تصویرها وضع مکه و چگونگى آن را در آن روزگار نشان مىدهد، از جمله:
1 ـ مکه در قرن سوّم هجرى
2 ـ مشهورترین خانهها، جایها و کوههاى مکّه
3 ـ چاههایى که در آن روزگار در مکه بوده است
4 ـ آبگیرها، حوضها، استخرها و برکهها
5 ـ دیوارها، حصارها، دژها...
6 ـ راههاى اصلى مکه، پیچها و گردونه راههاى کوهستانى، گورستانها7 ـ جایهاى تاریخى و مساجد
8 ـ نقشه دقیق ساختمان کعبه، مسجدالحرام و اطراف آن در 272 هجرى به هنگام خلافت مهدى عباسى
       
      با آنچه یاد کردیم متن کتاب با تحقیق دقیق گسترده و استوار، محقق آن پایان مىپذیرد.
شیوه فاکهى در تدوین کتاب نقل مطالب:
      در گزارشگونهاى که از فصول کتاب ارائه دادیم تا حدودى شیوه نقل فاکهى روشن شد. اینک اندکى بشرحتر به این مطلب بپردازیم. آنچه اینک در اختیار ماست حدود 3 هزار حدیث و اثر و گزارش را بهمراه دارد. تمام این گزارشها با اسناد عرضه شده است و فاکهى در عرضه این مجموعه آیین نقل حدیث را دقیقاً رعایت کرده است، او گاهى تصریح مىکند حدیث را شنیده است (ج 3/222) و گاهى نشان مىدهد که حدیث را از جایى برگرفته و بر «شیخ حدیث» عرضه کرده است (ج 3/160) و دیگرگاه مىنمایاند که گزارش را «اجازةً» مىآورد. (ج 3/174)، در نقلها گاهى قرائنى را مىافزاید تا نشان دهد سماع وى قطعى است (ج 5/14 شماره 2733) و گاهى به جایى که حدیث را در آن شنیده است تصریح مىکند (ج 3/134، ج 2/135 و... اگر در کلمهاى از خبر تردید کند آن را گزارش مىکند (ج 2/111) کسانى از محدثان را دیده با این همه نقل روایت را به واسطه دارد در اینصورت بدان تصریح مىکند (ج 2/303) اگر در سند و یا متن حدیث تصحیفى بیابد آن را تصریح مىکند و پس از نقل حدیث بدان تنبّه مىدهد (ج 3/34، ج 4/30 و...) و گاهى در چگونگى حدیث و صحت و سقم آن اظهار نظر مىکند (ج 3/160).
      پس از این خواهیم گفت که فاکهى در مکّه بدنیا آمده و در آن دیار بالیده و رشد کرده است. بدین سان بخش عظیمى از کتاب را توصیفها و تبیینها بدون واسطه او تشکیل مىدهد این وصفها در نهایت دقت و استوارى است. او تنها به نقل آثار و اخبار بسنده نکرده بلکه در جهات مختلف و ابعادگونهگون گزارشها به نقد و بررسى و اظهارنظر پرداخته است، این نکته در مباحث فقهى بویژه در مسائل مربوط به طواف، سعى، احرام و وقوف به عرفه... و تحدید حدود مکانها و جایهایى تاریخى بروشنى پیداست.
      ادبیات عرب نیز در این کتاب جلوه عظیم و ستودنى دارد. او در مناسبتهاى مختلف اشعار عرب را عرضه کرده و بدینسان پهنه مباحث کتاب را با جلوههاى ادب عربى آمیخته و اثرى ادبى از خود به یادگار نهاده است. تنوع در مصادر و منابع نقل نیز در کتاب فاکهى ستودنى است. با این همه باید یاد کرد که فاکهى به جمع و تبویب اخبار همت ورزیده است و اسناد را به دقت گزارش کرده است تا راه براى ارزیابى در چگونگى نقلها براى محققان واپسین بازباشد.
       
مـؤلـف کتـاب:
       
      محمد بن اسحاق بن العبّاس فاکهى، از عالمان مورخان و محدثان قرن سوّم هجرى است. از سالزاد وى اطلاع دقیقى در دست نیست، محقق کتاب احتمال مىدهد او بین سالهاى 215 ـ 220 در مکّه از مادرزاده شده باشد. فاکهى در مکّه بالید و رشد کرد و فراگیرى دانش را نیز در آن دیار آغاز کرد و از مشایخ مکه فراوان بهره گرفت ولى بدان بسنده نکرد و براى گسترش آگاهیها و تعمیق معلوماتش به دیگر دیارها رفت برکشید و در بغداد، کوفه، صنعا و... در محضر مشایخ حدیث زانو زد و از خرمن دانش دانشوران آن شهرها خوشهها چید و بهرهها برد.
       
      فاکهى در مکه از جایگاه اجتماعى والایى برخوردار بوده است، این حقیقت را مىتوان از برخى نقلهاى وى دریافت. او گاه حوادثى را گزارش کرده، و جایها و مواضعى را نشان داده که محدثى عادى بدانها نمىتوانست دست یابد. گزارش مراسلات بین امراء و وصف دفیق آنها نیز نشانگر آن است که وى در مکانتى بالا قرار داشته است.
       
      محقق کتاب براساس نقلهاى «اخبار مکه» 231 تن از مشایخ فاکهى را فهرست کرده است (ج 1/19 ـ 29) که نشانگر سختکوشى و جستجوگرى هوشمندانه فاکهى در فراگیرى دانش و گستراندن اطلاعاتش است.
       
      سالمرگ فاکهى نیز دقیقاً روشن نیست. محمد بن احمد بن على فاسى مىگوید: سالمرگ او را نمىدانم اما قطعاً به سال 272 زنده بوده است.19 این گفته فاسى را بسیارى از شرح حال نگاران نگاشته و پذیرفتهاند;20 امّا بغدادى وفات او را 285 دانسته است بدون اینکه منبع معتمدى براى این قول یاد کرده باشد.21
       
      اما محقق کتاب با دقت در نقلهاى کتاب، و گزارشهایى که فاکهى در کتابش آورده است ترجیح مىدهد که سالمرگ او بین سالهاى 272 تا 279 باشد.22
       
       
تحقیق کتـاب:
       
      کتاب را عبدالملک عبدالله بن دهیش، از نویسندگان و فاضلان سعودى تحقیق، تصحیح کرده و با پانوشتهاى مفصّل در 6 جلد نشر داده است. 5 جلد متن کتاب و پیوستهاى آن و یک جلد ویژه فهارس کتاب. تحقیق کتاب یکى از نمونههاى برجسته، استوار، و عظیم تحقیق علمى متون کهن است، که اکنون با نگاهى گذرا به چگونگى تحقیق وى، نوشته را پایان مىدهیم:
   
1 ـ متن کتاب:
      محقق کتاب را براساس تنها نسخه موجود آن تصحیح کرده و براى عرضه متنى استوار و دقیق، این نسخه را با مصادر کتاب و کتابهایى که معاصران وى و عالمان پس از وى تألیف کرده و از آن نقل کردهاند و یا مطالب همگون دارند، مقابله کرده است. وى با تنبّع و تحقیق در خور تقدیر و سنجیدن نسخه موجود با آنچه یاد شد آنچه را به صواب دیده در متن آورده و در پانوشتها موارد تحریف، تصحیف واشتباه متن نسخه خطى را نشان داده است. اسناد کتاب را با مراجعه به منابع رجالى تصحیح کرده و تحریفها، افتادگىها و تصحیفها را زدوده است. چگونگى حدیث را مشخص کرده و دقیقاً یاد کرده است که مثلاً حدیث «صحیح»، «ضعیف» و... است احادیث، اخبار، آثار و اشعار را تخریج کرده و دقیقاً جایهاى آنها را در منابع نشان داده است.
2 ـ پانوشتها:      در پانوشتها منابع نقل را دقیقاً نشان داده، روایات و اخبار را اگر در منابع مشابه یافته گزارش کرده، گاهى به اختصار راوى را معرفى کرده و به جایگاه وى در رجالشناسى اشاره نموده است. جایها، حادثهها و واقعهها را اگر در متن به اختصار نهاده شده و دقیقاً معرفى نشده است، معرفى کرده و ضمن توضیح و تبیین دقیق آنچه یاد شد اشتباهات محققان معاصر را در این باره تصحیح کرده است. افزون بر اینها واژههاى دشواریاب را نیز معنا کرده است.
3 ـ فهـرستهـا:
      محقق جلد ششم را ویژه فهارس فنى کتاب ساخته است و در این جلد، فهرست آیات، احادیث، اعلام، اشعار، جایها، منابع و موضوعات را آورده است. در فهرست احادیث، احادیث را براساس حروف چیده و آنگاه راوى و جاى آن را در کتاب نشان داده است. فهرست اعلام را چند بخش کرده است:
1 ـ فهرست راویان در این فهرست مشایخ فاکهى را با علامت (ش) نشان داده است.
2 ـ فهرست رجال واعلامى که در کتاب یاد شدهاند امّا راوى نیستند.
3 ـ فهرست صاحبان حرفهها
4 ـ فهرست قبیلهها و قومها
      فهرست موضوعات کتاب نیز براساس الفبا تنظیم شده است و تمام جایها، حادثهها و موضوعات طرح شده در کتاب به دقت فهرست شده است. در فهرست اشعار اوّل اشعار آمده و قافیه و شاعر آن مشخص شده است.
      در فهرست منابع، مصادر و منابع محقق کتاب با دقت تمام شناسانده شده است و در پایان فهرست کلى موضوعات مجلدات پنجگانه آمده است.
4 ـ مقـدمـه کتـاب:
      محقق مقدمهاى نوشته است درازدامن، تحقیقى و بسیار سودمند; و در ضمن آن از شرح حال مؤلف و مشایخ و شاگردان وى به تفصیل سخن گفته است.
      پیشتر گفتیم از شرح حال دقیق مؤلف در منابع شرح حالنگارى اطلاع چندانى در دست نیست محقق کتاب با درنگریستن در متن کتاب، از شرح حال، حدود تولد و مرگ، سفرهاى وى براى فراگیرى دانش، جایگاه اجتماعى و علمى او در قرن سوّم، مشایخ و شاگردانش به تفصیل سخن گفته است. آنگاه به کتاب فاکهى پرداخته و اهمیت آن را نمایانده، و از مصادر و منابع فاکهى سخن گفته و تأثیرش را در آثار بعدى در این باره نشان داده است.
      و در پایان مقدمه شیوه پژوهش، تصحیح و تحقیق کتاب را گزارش کرده است. تحقیق کتاب نمونه عینى تحقیقى ژرف، گسترده، دقیق و عالمانه است.
پـاورقـىهـا:1 . اندک اختلافى در سال تولد وى در منابع دیده مىشود. بنگرید به: الوافى بالوفیات، صلاحالدین خلیل بن ابیک الصَفَدى، ج 2/238، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهره جمالالدین ابى المحاسن یوسف بن تغرى ج 2/184، کتاب المغازى للواقدى. ج 1/5.
       
2 . بنگرید به: تاریخ بغداد، ج 12/54، معجمالأدبا یاقوت حموى، ج 14/124، النجوم الزاهره، ج 2/259، سیر اعلام النبلاء، ج 10/400، تاریخ التراث العرابى، ج 1، جزء 2/139، اخبار مکه، ازرقى (مقدمه). یادآورى کنم که درسالمرگ وى نیز در میان مورخان وحدت نظر نیست.
3 . در یکى از شمارههاى آینده «میقات» به تفصیل از این اثر سخن خواهیم گفت.
4 . الأعلان بالتوبیخ لِمَنْ ذمّ اهل التاریخ، السخاوى /648 چاپ شده در ضمن (علم التاریخ عندالمسلمین)، تاریخ تاریخنگارى در اسلام، ج 2/319.
5 . اخبار مکه، للأزرقى (مقدمه) /10، اخبار مکه، فاکهى ج 1 (مقدمه) /34، بخشهایى از آثار وى را فاکهى در کتابش آورده است.
6 . بنگرید به: معجمالأدباء، ج 11/164، الفهرست /123، تاریخ التراث العربى، ج 1 جزء 2/147 و...
7 . تاریخ المدینه المنوره، ج 1 (مقدمه) / ى
8 .همان.
9 . همان.
10 . تغلیق التعلیق، ج 5/471، این کتاب ابن حجر از آثار مهم و کارآمد اوست بنگرید به: الحافظ ابن حجر عسقلانى، عبدالستّار الشیخ 402 ـ 391 اتحاف القارى بمعرفة جهود العلما على الصحیح البخارى /76.
11 . شفاء الغرام بأخبار بلد الحرام، ج 1/4
12 . براى آشنایى با وى رک: تاریخ التراث العربى، ج 1 جزء 2/201.
13 . بنگرید به: أخبار مکه، ج 1 (مقدمه) /33 ـ 35
14 . همان 35 ـ 33.
15 . معجمالبلدان، ج 5/190 و نیز بنگرید به: لغتنامه دهخدا، حرف م /1062
16 . ج 1/470
17 . اخبار مکه، ج 1/41.
18 . اخبار مکه، ج 3/56.
19 . بنگرید به: معجمالبلدان، ج 5/62، اخبار مکه، ج 4 /3 ـ 72 (پانوشت)، لغتنامه دهخدا، حرف م ص 938.
20 . اخبار مکه، ج 4/137.
21 . العقد الثمین، ج 1/310
22 . هدیة العارفین، ج 2/20
23 . بنگرید به: کشف الظنون، ج 1/306، معجمالمؤلفین، ج 4/40، الأعلام، ج 6/28
24 . اخبار مکّه، ج 1/32.
* . اخبار مکه فى قدیم الدَهْر و حدیثه. تصنیف الأمام ابى عبدالله محمد بن اسحاق الفاکهى، دراسة و تحقیق عبدالملک بن عبدالله بن دهیش (الطبعة الاولى مکتبة و مطبعة النهضة الحدیثه، مکة المکرّمه، 1407) 2273 ص وزیرى + تصویر.
 

تبلیغات