آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

حوادثى که در طى قرنهاى گذشته در مکه اتفاق افتاده است.
نوشته: هادى امینى‏ ترجمه: محسن آخوندى‏ خانه کعبه، که خداوند آن را حرم امن و مقدّس و هدایت کننده جهانیان قرار داده، شاهد حوادث ناگوارى بوده که هر یک در پى دیگرى به ویرانى و خرابى آن انجامیده است. در کنار سیلها و تند بادهاى ویرانگرى که به کشته شدن هزاران نفر از زائران و از بین رفتن کالاها و دارایى‏هاى آنان، و ویران شدن خانه‏هاى مجاور کعبه و متوقّف شدن رفت و آمد بازرگانى منجر گردیده و خسارتهاى فراوان و مصیبتهاى بزرگ را در پى داشته، عنایت خداوندى هماره شامل بیت‏اللَّه‏الحرام بوده، مردان با همّتى به تجدید بناى آن قیام کرده‏اند. در اینجا تنها به ذکر حوادثى که در عهد اسلام واقع شده اشاره مى‏شود، این حوادث را مى‏توان به دو قسمت تفکیک کرد: 1 - حوادث و آفات طبیعى‏ 2 - حوادث ناشى از تعصبات
جاهلیّت و بى‏بندوباریها
1 - حوادث و آفات طبیعى‏ موقعیت جفرافیایى مکّه به گونه‏اى است که اطراف آن را کوهها احاطه کرده است و در گذشته هرگاه بارانهاى تند مى‏بارید، آب باران از کوهها به سوى مکّه سرازیر شده و در بسیارى از مناطق آن، دریاچه‏ها و گردابهایى را به وجود مى‏آورد که خانه‏ها در میان آنها به صورت جزیره‏اى جلوه‏گر مى‏شد و مسجدالحرام که چندین متر پایین‏تر از سطح آب قرار گرفته، هنگام طغیان سیل به دریاچه عمیق و گودى مبدّل مى‏شد. بدین جهت، از قدیم در اطراف آن خانه‏هایى بنا شده تا خانه کعبه را از طغیان سیل، حفظ کند. سیل‏هاى مکّه، حوادث مصیبت‏بار و خسارتهاى فراوانى را باعث شده است که در ذیل آنها را شرح مى‏دهیم: 1 - 35 سال پس از تولّد پیامبر، مکّه را سیل فرا گرفت، به گونه‏اى که پایه‏هاى کعبه را برانداخت. در میان کعبه، چاهى بود که اموال و نذورات و هدایایى را که از طرف مردم، داده مى‏شد، در آن نگاهدارى مى‏کردند. مردى به نام «دویک» این اموال (یا قسمتى از آن را) بدزدید، قریش دستش را بریدند، سپس براى مشورت گرد آمده، تصمیم به بازسازى آن گرفتند. امواج دریا یک کشتى را به بندر جدّه افکنده بود، کشتى درهم شکسته شده بود، قریش آن را اوراق کرده، چوبش را جهت تعمیر خانه استفاده کردند. آن روزها در مکّه یک نفر نجّار قبطى سکونت داشت. او این چوبها را آماده ساخت تا خانه را به بلندى هیجده ذراع بنا کردند. در کتاب کافى با سندهاى مختلف از على بن ابراهیم و دیگران، روایت شده است که: قریش کعبه را فروریختند، زیرا سیل از بالاى مکّه، به درون آن سرازیر مى‏شد. کعبه، شکاف برداشته بود و غزالى زرین که پاهایش ازگوهر بود به دلیل کوتاه بودن دیوارهاى کعبه به سرقت رفت. این واقعه، سى‏سال قبل از بعثت پیامبر اتفاق افتاد. قریش تصمیم گرفتند کعبه را فرو ریزند و دوباره بسازند و بر مساحتش بیفزایند، امّا در عمل ترسیدند که با تیشه زدن به آن، عذابى بر ایشان نازل شود. «مغیرة بن مغیره» به آنها گفت: بگذارید من این کار را شروع کنم، اگر خداوند از این کار راضى باشد، صدمه‏اى به من نخواهد رسید و اگر مورد رضایت خداوند نباشد ما را از این عمل باز خواهد داشت. پس بر کعبه بالا رفت و سنگى از آن را بجنبانید، مارى از آن بیرون آمد و قرص آفتاب بگرفت. مردم چون این بدیدند، بناى گریه و زارى و نیایش گذاشتند و گفتند: خدایا! جز نیّت خیر و صلاح نداریم، پس مار پنهان شد و آنان کعبه را خراب کردند و سنگهایش را در اطرافش چیدند تا به پى ساختمان که ابراهیم(ع) کار گذاشته بود، رسیدند. چون خواستند بر پهناى کعبه بیفزایند و پایه‏هایى را که ابراهیم(ع) بنیان کرده بود، تکان دادند، زلزله‏اى سهمناک درگرفت و تاریکى همه جا را گرفت، پس دست از آن کشیدند. بناى ابراهیم(ع)، طولش سى‏ذراع و عرضش بیست و دو زراع و ارتفاعش نه ذراع بود. قریش گفتند: پس بر ارتفاعش مى‏افزاییم، با این تصمیم، به بناى آن پرداختند. چون ساختمان به محلّ حجرالاسود رسید، بین قریش در کارگذارى آن مشاجره درگرفت، هر قبیله مدّعى شد که در انجام این کار سزاوارتر از دیگران است و این کار به عهده اوست. وقتى مشاجره بالا گرفت و به طول انجامید بدین رضا دادند که هر کس از باب بنى‏شیبه داخل شود، سخن و قضاوت او را در این امر بپذیرند. اتفاقاً پیامبر(ص) سر رسید قریش گفتند: «این امین است که آمده است» و او را داور و حاکم ساختند. پیامبر(ص) رداى خویش را گسترد و حجرالاسود را بر آن نهاد و گفت: «از هر طایفه قریش مردى بیاید». «عتبة بن ربیعة بن عبد شمس» و «اسود بن المطلب» از بنى اسد بن عبدالعزّى‏، و «ابوحذیفة بن المغیره» از بنى فخروم، و «قیس بن عدى» از بنى سهم آمدند و چهار گوشه رداى رسول‏اللَّه(ص) را برگرفتند و بلند کردند، پیامبر(ص) سنگ را برگرفت و بر جایش نهاد. پادشاه روم، یک کشتى از چوب و ابزارآلات و پوشش سقف، همراه جمعى کارگر، به جانب حبشه روانه ساخته بود تا در آنجا صومعه‏اى بنا کنند. طوفان، کشتى را به ساحل افکند، قریش خبردار شدند، رو به ساحل نهادند و چوب و تخته و زیورآلاتى را که به درد ساختمان کعبه مى‏خورد، خریدند و به مکّه آوردند. مقدار چوبها درست برابر با بناى کعبه (به استثناى حجرالاسود) بود و چون کعبه را بنا کردند، آن را با جامه‏هایى پوشاندند. در اصول کافى از حضرت صادق(ع) روایت شده است که فرمود: «قریش در عصر جاهلیّت، خانه کعبه را فرو ریختند و چون خواستند دوباره بنایش کنند، امر مرموزى مانع آنها مى‏شد وترس درونشان را فرا مى‏گرفت تا آنکه یکى از آنان گفت: باید هر کدامتان، پاکترین مالتان را بیاورید و مبادا مالى بیاورید که از راه حرام به دست آمده و یا در جریان کسب آن، احترام پیوند خویشاوندى رعایت نشده باشد. پس چنین کردند و بر اثر آن، مانع بر طرف شد و به تجدید بناى آن موفق شدند تا به محل حجرالأسود رسیدند. بر سر اینکه چه کسى حجرالأسود را در مکانش قرار دهد، اختلاف و مشاجره در گرفت و نزدیک بود فتنه‏اى بر پا شود که در این هنگام پذیرفتند نخستین کسى را که از درِ مسجد در آید داور و حاکم قرار دهند، در همین موقع رسول‏خدا(ص) داخل شد و فرمود تا جامه‏اى گستردند و سنگ را در میان آن نهاد و قبیله‏هاى مختلف، اطراف آن جامه را گرفته، بلند کردند و رسول‏خدا(ص) سنگ را برگرفته، به جاى خود نهاد، بدینسان، آن افتخار را، خداوند مخصوص وى گرداند»1. این خلاصه حادثه‏اى بود که 2075 سال پس از ساخته شدن کعبه توسط ابراهیم خلیل(ع) رخ داد2. 2 - سیل امّ نهشل؛ در زمان خلافت عمر بن خطاب، از جانب شمال مکّه سیلى داخل مسجدالحرام شد، این سیل امّ‏نهشل دختر عبید بن سعید بن عاص بن امیّه را با خود برد و در پایین مکّه، جسد او یافت شد. این سیل را به نام او، «امّ‏نهشل» نامیده‏اند. این سیل، مقام ابراهیم را از بنیان کند و با خود برد و در پایین مکّه یافت شد و اثر جاى آن نیز از بین برفت. پس آن را در کنار کعبه قرار دادند و در این‏باره به عمر بن خطاب نوشتند. پس او نیز با پریشانى آمد تا اینکه مقام را در مکان خود قرار داد. در همان سال، آب بندى بنا شد که «آب‏بند عمر»، خوانده مى‏شود و آن آب‏بند، بندى است که از سراى «جحش بن رباب» که به آن «دارابان بن عثمان» نیز گویند، تا سراى «ببه» کشیده شده است. 0 این آب‏بند با صخره و سنگهاى بزرگ و ساروج بنا شد و رخنه‏هاى آن گرفته شد، از هنگام ساخته شدن این آب‏بند، هیچ سیلى از ارتفاع آن تجاوز نکرد، با آنکه سیل‏هاى بزرگى بعد از آن آمدند3. 3 - سیل حجاف: این سیل همه چیز را ربود و با خود برد و از این رو «حجاف» (رباینده و ضرر رساننده) نام گرفت، این سیل، حاجیان بسیار و شتران باربر و مردان و زنان فراوانى را با خود برد و کسى توانایى نجات آنان را نداشت. آب، عده زیادى را غرق کرد و آنچنان بالا آمد تا تمام کعبه را فرا گرفت. این واقعه در روز ترویه (هشتم ذى‏الحجه) سال 80 هجرى، در زمان خلافت عبدالملک بن مروان، اتفاق افتاد. و حاجیان صبح کردند و با احساس امنیّت، به وادى مکّه فرود آمدند. باران بسیار کم و ملایمى بر آنان بارید، امّا بارندگى تند در شمال وادى، جریان داشت. ابوالولید گوید: نیاى من، از سفیان بن عینیه، از عمرو بن دینار، نقل کرد: بارانى که در سال حجاف، بر مکّه بارید بسیار اندک بود و شدّت آن در بالاى وادى بود، سپیده دم روز ترویه قبل از نماز صبح، ناگهان سیل جارى شد و مردم و متاعشان را ببرد و به مسجد داخل شد و کعبه را فرا گرفت. سیل، ناگهانى آمد و خانه‏ها و خیابانهاى اطراف دره را، ویران ساخت و مردم بسیارى را کشت و دیگران به کوهها پناه بردند. عبداللَّه بن ابى عماره، درباره این واقعه چنین سروده است: لم ترعینى مثل یوم الاثنین‏ اکثر محزوناً وابکى للعین‏ اذ خرج المخبئات یسعین‏ سواندا فى الجبلین یرفین‏ «هرگز، چشمان من همانند روز دوشنبه، اینقدر انسانهاى محزون و گریان را مشاهد نکرده است، آن هنگام که زنها، در پى پیدا کردن پناهگاهى روى به دو کوه آوردند و از آن بالا مى‏رفتند». به عبدالملک بن مروان، واقعه را نوشتند. بیمناک گردید و پول زیادى فرستاد و فرمانرواى خود در مکّه (عبداللَّه بن سفیان مخزومى، و برخى حارث بن خالد مخزومى را فرمانرواى مکه گفته‏اند) را مأمور ساخت که سدّها و سیل‏بُرهایى، براى خانه‏هاى اطراف درّه، از آن مال به وجود آورد. و او نیز آب‏بندهایى بر دهانه‏هاى راههاى آب به وجود آورد تا بدین گونه خانه‏هاى مردم را، از خطر سیل حفظ کند و یک مهندس نصرانى را براى ساختن آب‏بندهایى در اطراف مسجدالحرام، و در دو جانب وادى براى حفظ خانه‏هاى مردم، برگماشت. آب‏بند «خرامیه» بر دهانه خط خرامیه و آب‏بندى که به نام آب‏بند «بنى جمح» خوانده مى‏شد از جمله آنها است، اگر چه آب‏بند بنى جمح از آنِ آنان نبود و براى بنى قراد بود امّا به این نام، شهرت یافت. باز گوید: عبدالملک به کارگزار خویش دستور داد که صخره‏هاى بزرگ را بکار گیرد و او نیز با ارّابه‏اى سنگها و صخره‏ها را درآورد و پیرامون خانه‏هاى مردم را حفر کرد و سیل برهاى محکمى را با آن سنگها بنا کرد. گویند: آن ارّابه به وسیله شتران و گاوانى کشیده مى‏شد. این کار خرج بسیارى برداشت و چه بسا براى حفظ خانه‏اى کوچک، چندین برابر قیمت آن، خرج مى‏شد. از آن سیل‏برها که از سراى ابان بن عثمان، تا خانه ابن‏الجوار، کشید شده بود، هنوز آثارى باقى است. تمام این سیل‏برها، از همان مال فرستاده شده از جانب عبدالملک، ساخته شد. از سیل‏بر بنى جمح که از جانب چپ مکّه تا پایین آن کشیده شده است، نیز آثارى باقى است. امّا سیل‏بر داراویس که در پایین مکّه در گلوگاه درّه واقع شده، امر آن بر ما مشتبه شده چرا که بعضى آن را نیز کار عبدالملک مى‏دانند، و امّا برخى دیگر گویند که آن کار معاویة بن ابى‏سفیان است‏4. 4 - سیل مَخبل: در سال 84 هجرى، مکّه را سیلى فرا گرفت که به دنبال آن، عوارض ناگوارى بر پیکر و زبان مردم آن دیار، ایجاد شد و دچار سرگشتگى و چیزى شبیه خبل (جنون) گردیدند، بدین جهت سیل مَخبل، نام گرفت. این سیل، سیل عظیمى بود که به مسجدالحرام، سرازیر و کعبه را فرا گرفت. 5 - سیل ابى‏شاکر: در سال 120 هجرى در زمان خلافت هشام‏بن عبدالملک، در مکّه آمد که مغازه‏ها و خانه‏هاى بسیارى را ویران و ضررهاى فراوانى رساند. ازآن جهت، نام آن را، سیل ابى‏شاکر نهادند که درآن سال، ابى‏شاکر، مسلمةبن هشام‏بن عبدالملک، براى حجّ، به‏مکّه آمده‏بود5. 6 - سال 208 هجرى، در ماه شوال، سیل عظیمى در مکّه آمد و مردم را غافلگیر ساخت و آب، پشت سدّى که در «ثقبه» واقع بود لبریز شده و سرازیر گردید و سدّ را ویران ساخت و با سیلى که از جانب سده و منى، سرازیر شده بود مسجدالحرام و کعبه را فرا گرفت و به باب و حجرالاسود رسید و مقام را از جاى کند و بیش از هزار خانه را ویران و بیش از هزار نفر را طعمه خویش ساخت و مسجد را از گِل و سنگ پر کرد و صندوقها، و دکّه‏هاى فروشندگان را با خود برد و به پایین مکّه انداخت. آن زمان، حاکم مکّه، عبداللَّه بن حسین بن عبداللَّه بن عباس بن على بن ابیطالب بود. او از مأمون خلیفه عباسى، کمک خواست و نوشت: «اى امیرالمؤمنین! ساکنان حرم الهى و مجاورین بیت خدا و انس گرفتگان به مسجد او و آبادکنندگان بلاد او، از سیل بنیان کنى که خانه‏ها و اموال بسیارى را طعمه خود کرده و مردان و زنان بسیارى را هلاک گردانیده، به دامن احسان تو پناهنده شده‏اند. سیل، هیچ خوراک و پوشاکى را براى مردم، باقى نگذاشته و آنان در پى پیدا کردن غذا، روانند وفرصت آن ندارند تا عقده دل را با گریه کردن بر مادران و فرزندان و پدران و اجدادشان بگشایند. اى امیرالمؤمنین! آنان را در سایه عطوفت و احسان خود پناه ده که خداوند را پاداش دهنده و مردم را سپاسگزار خواهى یافت.» مأمون، اموال زیادى براى آنان فرستاد و نوشت: «شکایت تو، در مورد وضع اهل حرم، به امیرالمؤمنین رسید و با دیده رقّت، بر آنان گریست و با باران نعمتهاى خود، به یارى آنان بپا خاست. به دنبال نیز، کمکهایى خواهد آمد، اگر خداوند، خلیفه را بر عزم و نیّتش ثابت بدارد»6. 7 - سال 253 هجرى، سیل عظیمى در مکّه آمد و کعبه را فرا گرفت و تا نزدیکى حجرالاسود رسید خانه‏هاى بسیارى را ویران و مسجد را از گل‏ولاى انباشت، بگونه‏اى که براى پاکسازى آن، ارّابه‏ها به کار گرفته شد7. 8 - سال 297 هجرى. مسعودى گوید: به مدینه، خبر رسید که چهار ستون بیت‏اللَّه‏الحرام، در آب فرو رفته و چاه زمزم، لبریز و جارى شده است و حال آنکه چنین امرى در گذشته سابقه نداشته است‏8. 9 - سال 528 هجرى، در ماه جمادى‏الاول و در سال 549 در مکّه، بارانى فرود آمد همراه با تگرگهایى که به بزرگى تخم‏مرغ بودند و چون با ترازو وزن شدند، وزن هر تگرگ معادل صد درهم بود. و در سال 569 هجرى سیلى آمد که به داخل دارالاماره سرایت کرد. و نیز در سال 570 در هشتم ماه صفر سال 553 هجرى، سیل به داخل کعبه راه یافت و یکى از لنگرهاى باب ابراهیم را کنده و منا بر خطابه و پلّه کعبه را با خود برد. سطح آب، بسیار بالاتر از قندیلهاى وسط مسجد رسید. و نیز در سالهاى 593 هجرى و 620 هجرى و 651 هجرى و چهاردهم شعبان سال 669 هجرى، سیل وارد بیت‏اللَّه‏الحرام شد و آنچه سر راه بود برداشت، و در حرم انباشت و در نیمه شعبان، حرم مانند دریایى شده بود که منبر حرم در آن موج مى‏زد. در آن شب، صداى اذانى شنیده نشد. مردم آن چنان از بیم و هول هلاکت در سیل، مدهوش و مضطرب شده بودند که چه بسا، بسیارى از مردم، نمازهاى واجب خود را فراموش کرده باشند. پس چگونه ممکن بود که به نماز مستحب نیمه شعبان بپردازند و حال آنکه خانه‏هاشان، ویران و یا تباه شده بود9. 10 - سال 738 هجرى، روز پنجشنبه دهم جمادى‏الاول، سیل‏هایى از جوانب مختلف به راه افتاد که عظیم‏ترین آنها، از وادى ابراهیم سرازیر شده بود که همراه با ابرهاى تیره و رعد و برقهاى سهمگین و بارانهاى تند بود. سیل، از جمیع جهات و از تمامى درها وارد حرم شد و پیرامون ستونهایى که در طریقش قرار گرفتند ستونى همانند آن به بلندى دو قامت و بیشتر به وجود آورده بود که اگر پایه‏هاى آن محکم نبودند آنها را از اساس، ویران مى‏کرد. قطعه‏هایى از درهاى حرم کنده شده همراه با منابر خطابه، هر کدام در جهتى طواف مى‏کردند، ارتفاع آب کنار کعبه افزون از قامت آدمى بود و آب از شکافهاى در، داخل کعبه شد و سطح آن بیش از دو وجب از آستانه آن بالاتر قرار گرفت و به قندیلهاى مطاف رسید و در برخى از آنها، از بالاى آن نیز گذشت. بعضى از زنهایى که در اطراف بر سکّوها نشسته بودند، غرق شدند و خانه‏هاى بسیارى ویران شد و بسیارى جان سپردند. هم چنین در سالهاى 750 ، 802 ، 825 ، 971 ، 983 ، 1021 ، 1024 ، 1033 ، 1039 ، 1073 ، 1091 ، 1093 و 1325 ، سیل کعبه را فرا گرفت که تفاصیل آن در کتابهاى تاریخ ذکر شده است. پاورقى‏ها: - 1 - کافى ج 4 ، ص 217 . 2 - شهداء الفضیلة، ص 189 . 3 - اخبار مکه، ج 1 ، ص 394 . 4 - البدایه و النهایه، ج 9 ، ص 31 ؛ اخبار مکه، ج 1 ، ص 395 ؛ تاریخ طبرى ج 7 ، حوادث سال 80 هجرى. 5 - تاریخ طبرى، ج 8 ، ص 347 ؛ المنتفى فى اخبار ام‏القرى، ص 302 . 6 - مراةالحرمین، ج 1 ، ص 198 ؛ اخبار مکه، ج 1، ص 397 ؛ شذوات‏الذهب، ج 2 ، ص 20. 7 - مراة الحرمین، ج 1 ، ص 199 . 8 - مروج الذهب، ج 4 ، ص 307 . 9 - المنتفى فى اخبار ام‏القرى، ص 305 - 301 . 

تبلیغات