آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

1 - چرا کعبه را، کعبه نامیدند؟ در علت نامگذارى «کعبه» بدین اسم، دو وجه ذکر شده است: 1 - چون کعبه داراى ارتفاع و بلندى از سطح زمین مى‏باشد، همچنانکه کعبه در لغت نیز به معناى ارتفاع آمده است. 2 - زیرا خانه خدا به شکل مربّع است و عرب این اسم را به هر خانه‏اى که چهار گوش باشد اطلاق مى‏کند. ولیکن با کثرت استعمال (وضع تعیّنى) براى خانه خدا عَلَم گردید. بنابراین هر گاه اسم کعبه برده مى‏شود، به خانه خدا انصراف دارد. البته «واژه کعبه» در قرآن در بعضى موارد به تنهایى، و در بخشى از آیات، همراه با کلمه «البیت‏الحرام» آمده است. مانند: «یا ایهاالذین آمنوا لا تقتلوا الصید و انتم حرمٌ... هدیاً بالغ الکعبة». «یعنى اى کسانى که ایمان آورده‏اید، هرگاه در احرام باشید شکار را مکشید، هرکه صید را به عمد بکشد، جزاى او قربانى کردن حیوانى است همانند آنچه کشته است، بشرط آنکه دو عادل به آن گواهى دهند و قربانى را به کعبه رساند»1. و در آیه دیگر چنین مى‏فرماید: «جعل‏اللَّه الکعبةالبیت‏الحرام قیاماً للناس...» «خدا، کعبه بیت‏الحرام را، با ماه حرام و قربانى بى‏قلاده و با قلاده، قوام کار مردم گردانید.»2 2 - به کعبه، «بیت» هم گفته مى‏شود: در بسیارى از آیات، اسم بیت بر کعبه اطلاق شده است: الف - «ما کان صلاتهم عندالبیت اِلّا مکاءً و تصدیة.»3 «و دعایشان در نزد خانه کعبه جز صفیر کشیدن و دست زدن، هیچ نبود». ب - «فَلْیعبدوا ربّ هذاالبَیْت.»4 «پس باید پروردگار این خانه را بپرستد». ج - «اِنّ الصفا و المروة من شعائراللَّه فَمن حج‏البیت...»5 «صفا و مروه از شعائر خداست، پس کسانى که حج خانه خدا بجاى مى‏آورند یا عمره مى‏گذارند، اگر بر آن دو کوه طواف کنند مرتکب گناهى نشده‏اند». صفا و مروه اسم دو کوهى است که بین آنها فاصله‏اى وجود دارد و سعى میان آن دو از ارکان حج است. در عصر جاهلى بر کوه صفا بتى بنام «اساف»، و بر کوه مروه بت دیگرى بنام «نائله» بود. مسلمانان از سعى میان آن دو کوه که زیارتگاه مشرکین بوده بیم داشتند ولیکن در این آیه سعى میان این دو کوه از شعائر خداى یکتا خوانده شده تا دیگر بیمى بر جاى نماند. د - «و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امناً...»6 «و کعبه را جایگاه اجتماع و مکان امن مردم ساختیم. مقام ابراهیم را نمازگاه خویش گیرید...» ه - «و اذ بوّ أنا لابراهیم مکان‏البیت...»7 «و مکان خانه را براى ابراهیم آشکار کردیم و گفتیم: هیچ چیز را شریک من مساز و خانه مرا براى طواف کنندگان و برپاى ایستادگان و راکعان و ساجادان پاکیزه بدار». و - «و اذ یرفع ابراهیم القواعد من‏البیت...»8 «هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه‏هاى خانه را بالا بالا بردند. گفتند: اى پروردگار ما، از ما بپذیر که تو شنوان و دانا هستى». ز - «وللَّه على الناس حج البیت مَن استطاع الیه سبیلاً...»9 «و خدا راست بر مردم حج خانه، آن کس که بتواند به سویش راهى بیابد و هر آن کس که کفر ورزد، همانا خدا از جهانیان بى‏نیاز است». ح - «اِنّ اوّل بیت وضع للناس...»10 «نخستین خانه‏اى که براى مردم (و عبادت خداوند) بنا شده است.» ط - «... و عَهِدنا اِلى‏ ابراهیم واسماعیل اَنْ طهرّا بیتى.»11 «... ما ابراهیم و اسماعیل را فرمان دادیم: خانه مرا براى طواف کنندگان و مقیمان و راکعان و ساجدان پاکیزه دارید.» و در جاى دیگر چنین آمده است: ى - «و اذبوّأنا لابراهیم مکان‏البیت اَنْ لا تشرک بى شیئاً و طهرّ بَیْتى للطائفین و القائمین و الرّکّع السجود...»12 «و بیاد آور اى رسول که ما ابراهیم را در آن بیت‏الحرام تمکین دادیم که با من چیزى شریک نگیرد و بر او وحى کردیم که خانه مرا براى طواف کنندگان و نمازگزاران و رکوع و سجود کنندگان پاکیزه نماید.» 3 - به کعبه، مسجدالحرام نیز گفته شده است: الف - «و من حیث خَرجت فَوَلّ وجهک شَطرالمسجدالحرام...»13 «و هرگاه (یا هرجا) بیرون شدى، روى خود را به جانب مسجدالحرام برگردان.» ب - «ولا تقاتلوهم عندالمسجدالحرام...»14 «و در مسجدالحرام با آنها (کافران) جنگ مکن، مگر آنکه با شما بجنگند و چون با شما جنگیدند بکشیدشان، که این است پاداش کافران.» ج - «ولا یجر منّکم شنئان قوم اَنْ صدّوکم عن‏المسجدالحرام.»15 «و دشمنى با قومى که مى‏خواهند شما را از مسجدالحرام باز دارند، وادارتان نسازد که از حدّ خویش تجاوز کنید.» د - «و کیف یکون للمشرکین عهدٌ عنداللَّه و عند رسوله اِلّا الذین عاهدتم عندالمسجدالحرام...»16 «چگونه مشرکان را با خدا و پیامبر او پیمانى باشد؟ مگر آنانى که نزد مسجدالحرام با ایشان پیمان بستید.» ه - «و مالهم اَلّا یعذّبهم اللَّه و هم یصدون عن‏المسجدالحرام...»17 «و چرا خدا عذابشان نکند، حال آنکه مردم را از مسجدالحرام باز مى‏دارند و صاحبان آن نیستند.» و - «سبحان الذى اسرى بعبده لیلاً من‏المسجدالحرام...»18 «منزّه است آن خدایى که بنده خود را شبى از مسجدالحرام به مسجدالاقصى‏، که گرداگردش را برکت داده‏ایم، سیر داد.» ز - «اِنّ الذین کفروا و یصدون عن سبیل‏اللَّه و المسجدالحرام الذى جعلناه‏للناس...»19 «آنهایى که کافر شدند و مردم را از راه خدا و مسجدالحرام (که براى مردم چه مقیم و چه غریب یکسان است) باز مى‏دارند...» ح - «هم الّذین کفروا و صدوکم عن‏المسجدالحرام...»20 «ایشان همانهایى هستند که کفر ورزیدند، و شما را از مسجدالحرام باز داشتند، و مانع شدند که قربانى به قربانگاهش برسد.» و آیات دیگرى که در سورهاى بقره و توبه وجود دارد، همین مطلب را اثبات مى‏کند. 4 - توصیف بیت به اوصاف
گوناگون.
الف: با وصف حرام: «یا ایهاالذین آمنوا لا تحلّوا شعائرَاللَّه... ولا آمّین البیت‏الحرام.»21 «اى کسانى که ایمان آورده‏اید شعائر خدا و ماه حرام و قربانى را، چه بدون قلاده و چه با قلاده، حرمت مشکنید... و آزار آنان را که به طلب روزى و خشنودى پروردگارشان آهنگ بیت‏الحرام کرده‏اند، روا مدارید...» ب: با وصف عتیق: «لکم فیها منافع اِلى‏ اجلٍ مسمّى ثمّ محلها اِلىَ‏البیت العتیق.»22 «از آن شتران قربانى تا زمانى معین سود ببرید، سپس (بدانید که) جاى قربانیشان در آن خانه کهنسال است.» و در آیه دیگر فرمود: «وَ لیْطوّفوا بالبَیْت‏العتیق.»23 ج: با وصف معمور: «والبیت‏المعمور.»24 «قسم به بیت معمور.» د: با وصف محرّم: «ربّنا انّى اسکنت من ذریتى بوادٍ غیر ذى زرع عند بیتک‏المحرّم...»25 «اى پروردگار ما! برخى از فرزندانم را به بیابانى بى‏هیچ کِشته‏اى، نزدیک خانه گرامى تو جاى دادم.» 5 - علت نامگذارى مکّه بدین اسم
چیست؟
لغت شناسان در وجه تسمیه مکّه به این اسم، نکاتى را ذکر کرده‏اند، که به آنها اشاره مى‏کنیم: «ابن منظور» در لسان‏العرب مى‏گوید: از آنجا که آبِ آن سرزمین، قلیل است و مردم براى رفع احتیاجات خود، آب را از زیر زمین استخراج مى‏کردند، آن را مکّه نامیدند. (انّما سمیّت بذلک لِقلّه ماءِها حیث کانوا یمتکّون الماء فیها اَىْ یستخرجونها.) عبداللَّه بن زبیر مى‏گوید: «انّما سمیّت بذلک لقّلة مائها» و این اسم از ضرب‏المثل معروف عرب گرفته شده است که مى‏گویند: (مکّ الفصیل و امتکَّ) یعنى: «کودک هر آنچه شیر که در پستان مادر بود، مکید.» و باز در همان کتاب آمده است: «مِن انّها کانت تُمکُّ مَن ظَلَم فیها و اَلْحدَ اَىْ تهلکُه» یعنى: «هر کس در آن مکان ظلم کند و یا الحاد و بى‏دینى را رواج دهد، هلاک مى‏شود.» و یاقوت حموى در معجم‏البلدان، در علّت تسمیه مکّه به این نام چنین مى‏گوید: چون اعراب جاهلى گمان مى‏کردند، حجّشان باطل است، با این گمان به نزد کعبه مى‏آمدند و در حین طواف فریاد مى‏کشیدند و دستهاى خود را به هم مى‏زدند (کف مى‏زدند) و بعید نیست که آیه 35 سوره انفال اشاره به همین داستان داشته باشد. «و ما کان صلوتهم عندالبیت اِلّا مکاء و تصدیة...» 6 - چرا مکّه را «بکّه» نامیدند؟ براى روشن شدن جواب، باید به اهل خبره رجوع کرد، و بر این اساس ناگزیریم نظر لغت شناسان را ملاحظه کنیم: «ابن منظور» در لسان‏العرب مى‏گوید: «اینکه مکّه را بکّه نامیدند، چون هر ظالمى قصد تعدى و تجاوز به آن را داشته باشد، گردنش قطع خواهد شد «لانّها کانت تبکّ اعناق الجبارة اذااَلحدوا فیها بظلمٍ.» و همین نظر را نیز اسماعیل بن حمّاد جوهرى در کتاب صحاح اللغة جلد 4 صفحه 1576 ، ابراز کرده است. «عبداللَّه زبیر نیز به همین معنى‏ نظر داده است.» و از برخى علّت آن چنین نقل شده: چون مردم به هنگام طواف خانه خدا، مزاحم یکدیگر مى‏شوند. ولى اسماعیل بن حماد جوهرى در «صحاح اللغة» و در همان جلد، نظریه دیگرى مطرح کرده و مى‏گوید: «مِنْ انّ بکّة اسم بطن مکّه و انّما سمیت بذلک لازدحام الناس فیها.» یعنى بکّه اسمِ خودِ مکّه است، لیکن علتّ نامگذارى آن به این اسم آن است که: مردم زیادى در آن مکان اجتماع و ازدحام مى‏کنند. در جاى دیگرى آمده است: «اَنَّ مکّة للبلد و بکّة اسمٌ لارض البیت سمّى بذلک لانّ الناس یتباکوّن فیه اى یزاحمون فی‏الصلاة و الذّهاب.» یعنى: «مکّه، اسم شهر مکه مى‏باشد و بکّة اسم است براى زمینى که بیت‏اللَّه، در آن واقع شده، و علّت نامگذارى آن به این اسم آن است که: مردم در رفت و آمد و به هنگام نماز مزاحم یکدیگر مى‏شوند.» بهر حال با توجه به اینهمه تفصیلات، باید بدانیم که اسم بکة، در قرآن مجید نیز آمده است. آنجا که مى‏فرماید: «اِنّ اوّل بیت وضع للناس للذى ببکة مبارکاً و هدىً للعالمین.»26 «همانا اولین خانه‏اى که براى مردم بنا نهاده شد همان است که در مکّه واقع شده، و براى عالمیان مایه برکت و هدایت است.» علت نامگذارى مکّه به «امّ‏القرى» الف: فخر رازى در تفسیر خود چنین مى‏گوید: «انّما سمیّت بذلک اجلالاً لًها لانّ فیها البیت و مقام ابراهیم(ع) و العرب تسمىّ اصل کلّ شئ اُمُّه.» یعنى: «علت نامگذارى مکّه بدین اسم، در واقع نوعى تجلیل از مکّه مکرّمه است، زیرا خانه خدا و مقام ابراهیم(ع) در آن قرار دارد و عرب نیز ریشه هر چیزى را «امّ» مى‏گوید.» ب: ابن منظور در لسان‏العرب مى‏نویسد: «انّما سمیّت بامّ‏القرى‏ لانّها قبلة جمیع‏الناس یؤموّنها.» یعنى: «از آنجا که مکّه قبله همه مردم است و بدان سو نماز مى‏گذارند، «امّ‏القرى‏» نامیده شد. و خداوند متعال نیز از مکّه به امّ‏القرى‏ تعبیر نموده است. «و کذلک اَوْحینا الیک قرآناً عربیّاً لِتنذرَ امّ‏القرى‏ و من حولها...»27 «و نیز قرآن را به زبان عربى بر تو نازل کردیم تا ام‏القرى (مکّه) و ساکنان اطرافش را بیم دهى.» و در آیه دیگر: «...لتنذر ام‏القرى‏ و من حولها...»28 «... تا با آن مردم امّ‏القرى و مردم اطرافش را بیم دهى...» 8 - در بعضى از آیات از مکّه به لفظ «بَلَد»، تعبیر شده است. «لا اقسم بهذاالبلد و انت حلّ بهذاالبلد»29 «قسم به این شهر، و تو در این شهر سکونت گزیده‏اى.» «والتین و الزیتون و طور سینین و هذاالبلد الامین.»30 «سوگند به انجیر و زیتون، سوگند به طور مبارک، سوگند به این شهر ایمن.» «در آیات 126 بقره، 35 ابراهیم نیز از مکّه به بَلَد تعبیر شده است.» 9 - در بخشى از آیات از مکّه به
«بلدة» تعبیر شده است‏
«انما امرت اَن اعبد ربّ هذه‏البلدة الّذى حرّمها...»31 «جز این نیست که به من فرمان داده‏اند که پروردگار این شهر را که خدا حرمتش نهاده، و همه چیز از آن اوست پرستش کنم.» 10 - تعبیر از مکّه به «حرم امن» «اَوَلم نمکّن لهم حرماً آمناً یجبى‏ الیه ثمراتُ کلّ شئٍ رزقاً منْ لدُنّا.»32 «آیا آنها را در حرمى امن جاى نداده‏ایم که هرگونه ثمرات در آن فراهم مى‏شود و این رزقى است از جانب ما...» «اَوَلَمْ یَروْا انّا جعلنا حرماً آمناً...»33 «آیا ندانسته‏اند که حرم امن را جاى مردم قرار دادیم، و حال آنکه مردم در اطرافشان، به اسارت ربوده مى‏شوند.» 11 - چگونگى بوجود آمدن خانه
کعبه‏
در صفحات قبل بطور فشرده اشاره کردیم که ابراهیم(ع) بعد از ویران شدن خانه خدا، دوباره آن را ساخت. و همچنین اشاره کردیم: که این خانه مقدّس قبل از ابراهیم(ع) و حتّى دو هزار سال قبل از آدم ابوالبشر، وجود داشته، و مردم گرداگرد آن طواف مى‏کرده‏اند. و اکنون طبق وعده‏اى که از قبل داده بودیم شرح بیشترى در این زمینه تقدیم مى‏شود: کیفیت ساختمانى خانه خدا، همانطور که حضرت ابراهیم(ع) ساخته بود، تا مدّت زمانى باقى ماند تا اینکه پس از گذشت زمان (طبق نقل کتاب‏الفقه على‏المذاهب الخمسة) قصّى بن کلاب جدّ پنجم پیامبر اسلام(ص) آن را تجدید بنا کرد. این بناء نیز همچنان ادامه داشت، تا عمر شریف پیامبر(ص) به 35 سال رسید، که ناگهان در همان سال سیل عظیمى مکّه مکرمه را محاصره کرد، بطورى که دیوارهاى بیت را فرا گرفت و ویرانى هایى نیز به وجود آورد. سپس قریش مکه، آن را تجدید بنا کردند، و آنگاه که دیوار خانه تقریباً به اندازه قامت انسان رسید، و شرایط براى نصب حجرالاسود مهیّا شد، قبایل عرب براى نصب آن، دچار اختلاف شدیدى شدند، زیرا هر کدام، دوست داشتند این افتخار نصیب آنان شود. به هر حال آنقدر اختلافات بالا گرفت که نزدیک بود هر لحظه آتش جنگ در میان آنان شعله‏ور شود ولیکن با داورى صحیح و عقل و درایت پیامبر اسلام(ص) این مشکل بخوبى حلّ شد. حل مشکل: حضرت لباس خود را روى زمین پهن کرد، و سنگ را با دست خویش روى آن قرار داد، و سپس فرمود: بزرگتر هر قبیله، قسمتى از این لباس را بگیرد، همگان دستور پیامبر را اطاعت نموده و سنگ را تا برابر مکان تعیین شده، براى نصب، حمل کردند، و آنگاه پیامبر(ص) با دست مبارک خود، سنگ را در مکان مخصوص قرار داد. این وضع همچنان باقى بود تا زمانى که یزیدبن معاویه به حکومت رسید، یزید در زمان حکومتش با عبداللَّه بن زبیر درگیرى شدیدى پیدا کرد، که در نتیجه طبق دستور وى از روى کوههاى مکّه، با منجنیق خانه خدا را سنگباران کردند. مورخین نوشته‏اند در این حمله ده هزار سنگ به خانه خدا اصابت، و آن را ویران کرد. ولى ابن زبیر پس از فرو نشستن آتش جنگ، خانه کعبه را به همان شکلى که در سابق بود ساخت، و اطراف آن را به وسیله چوب‏هایى حصار کشى کرد. و باز به گواهى تاریخ: خانه خدا مدّت زمانى به همین شکل باقى بود تا زمانى که حکومت به عبدالملک مروان رسید، در ایّام خلافت وى، حجاج بن یوسف ثقفى ابن زبیر را محاصره کرد و به قتل رساند. ولیکن قتل ابن زبیر به سادگى صورت نگرفت، زیرا حَجاج هم مانند یزید، خانه خدا را سنگباران و مقدارى از آن را خراب کرد و نهایتاً ابن زبیر را کشت، و سپس خود حجاج، مقدار ویران شده از خانه کعبه را، دوباره درست کرد، ولیکن دیوار کعبه را تغییر داد و درب غربى را هم، که یکى از ابواب بیت بود، مسدود کرده و سرانجام ساختمان خانه خدا، توسط حجاج همچنان تا سال 1040 هجرى باقى بود، تا آنکه باران شدیدى، با دانه‏هاى درشت، باریدن گرفت و صدمه فراوانى به دیوارهاى خانه خدا زد. در این هنگام مسلمین جهان از اقصى‏ نقاط دنیا، براى تعمیر خانه خدا، متفق شدند و خانه امن را بدین شکل که الآن موجود است، تعمیر کردند. 12 - چگونگى به وجود آمدن
مسجدالحرام و اهمیّت آن‏
تاریخ نویسان معتقدند: مسجدالحرام داراى سابقه طولانى تاریخى است، و همین مسأله موجب تأسیس شهر مکّه شده است. لذا در سال 17 هجرى به خاطر نیاز شدید، آن را توسعه دادند؛ یعنى از همه اطراف دیوارهاى کوتاهى به دور آن کشیدند. ولى در سال 979 هجرى و در زمان حکومت سلطان سلیم دوّم، بناهاى اطراف آن تجدید و در زمان فرزندش سلطان مراد، کامل شد. ولى این مساحت نیز هرگز جوابگوى جمعیّت زیادى که براى زیارت، به خانه خدا مى‏آمدند، نبود. و لذا در سال 1375 هجرى یعنى در اوائل حکومت آل سعود، بار دیگر اطراف مسجد توسعه یافت و مساحت آن از 29127 متر به 160168 متر رسید. و اخیراً نیز مجدداً مسجد را توسعه داده‏اند. بهر حال هر چه در توسعه و ساختمان مجدّد بیت‏اللَّه، اتفاق افتاده باشد، تأثیرى در واقعیّت این مهبط وحى ندارد، و در واقع مسجدالحرام همان جایى است که اولین نداى توحید از حلقوم پاک پیامبر اسلام(ص) بلند شد که: «یا ایّهاالناس قولوا لا الهَ اِلّا اللَّه تفلحوا.» آرى این نقطه مقدس از سرزمین وحى، اثر شگرفى در بر انگیختن روح علم و معرفت و هدایت مردم به توحید و نابودى شرک و الحاد، دارد. 13 - فضیلت نماز در مسجدالحرام‏ روایاتى که در این مورد از ائمّه معصومین - علیهم‏السلام - به دست ما رسیده، بسیار زیاد است، ولیکن از باب تبرّک به یک روایت اکتفاء مى‏کنیم. «روى اَنّ الصلاة فیالمسجدالحرام افضل مِن مائة صلوة فى غیره منَ‏المساجد.» یعنى: «یک نماز در مسجدالحرام، از یکصد نماز در غیر آن، بافضیلت‏تراست.» پاورقى‏ها: - 1 - مائده: 95 . 18 - اسراء: 1 . 2 - همان: 97 . 19 - حج: 25 . 3 - انفال: 35 . 20 - فتح: 25 . 4 - قریش: 3 . 21 - مائده: 2 . 5 - بقره: 158 . 22 - حج: 33 . 6 - همان: 125 . 23 - همان: 29 . 7 - حج: 26 . 24 - طور: 4 . 8 - بقره: 127 . 25 - ابراهیم: 37 . 9 - آل عمران: 97 . 26 - آل عمران: 96 . 10 - همان: 96 . 27 - شورى‏: 7 . 11 - بقره: 125 . 28 - انعام: 92 . 12 - حج: 25 . 29 - بلد: 3 - 1 . 13 - بقره: 150 . 30 - تین: 1 . 14 - همان: 191 . 31 - نمل: 91 . 15 - مائده: 2 . 32 - قصص: 57 . 16 - توبه: 7 . 33 - عنکبوت: 67 . 17 - انفال: 34 .

تبلیغات