گوناگونى آراء در چشم انداز امام على(ع) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
(ترد على احدهم القضیة فى حکم من الأحکام فیحکم فیها برأیه, ثم ترد تلک القضیة بعینها على غیره فیحکم فیها بخلا فه ثم یجتمع القضاة بذلک عند الأمام الذى استقضاهم فیصوّب آراءهم جمیعاً والهُهُم واحد ونبیهم واحد وکتابهم واحد. أفأمرهم اللّه سبحانه بالأختلاف فاطاعوه ام نهاهم عنه فعصوه.
ام انزل اللّه سبحانه دیناً ناقصا فاستعان بهم على اتمامه؟ ام کانوا شرکاء له, فلهم ان یقولوا وعلیه ان یرضى؟
ام انزل اللّه سبحانه دیناً تاماً فقصّر الرسول ,صلى اللّه علیه و آله, عن تبلیغه وادائه؟ واللّه سبحانه یقول: (مافرّطنا فى الکتاب من شىء) وقال: فیه (تبیان لکلّ شىء). وذکر ان الکتاب یُصدّق بعضُه بعضا, وانه لااختلاف فیه, فقال سبحانه: (ولو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً) وان القرآن ظاهرة انیق و باطنه عمیق لاتفنى عجائبه ولاتنقضى غرائبه ولاتکشف الظلمات الاّ به.)1
بسیارى از شارحان و مترجمان نهج البلاغه, به پیروى از سید رضى, این خطبه را به (نکوهش از اختلاف در فتوا) عنوان داده اند. در نگاه ابتدایى خواننده چنین مى پندارد که امام(ع) با هرگونه اختلاف در فتوا و گوناگونى و ناسانى آراى فقهى, مخالف است و این, با آنچه تاکنون در فقه رایج بوده که فقیهان آراى گوناگون و ناسان و گاه ناسازگار با هم ارائه مى داده اند, ناسازگار است; از این روى, شمارى گفته اند: مقصود, آراى ناسازگار و گوناگونى است که از غیر کارشناسان در دین صادر شده و یا نظر به آرایى دارد که بر معیارها و ترازهاى درست اجتهاد استوار نگردیده, مانند دیدگاههایى که از قیاس و استحسان و… سرچشمه مى گیرند و شمارى سخن امام را بر طرد اندیشه (تصویب) که سپسها در تفکر اشعرى و معتزلى پیدا شد, برابر ساخته اند. ولى بى گمان همان گونه که شارحان نظرداده اند, امام(ع) نخواسته است مطلق اختلاف نظر در احکام دین را نفى کند; زیرا وقتى مکتبى دعوت به تفکر را در سرلوحه دستورها و برنامه هاى خود قرار مى دهد و اندیشیدن در تمامى عرصه هاى دین را مجاز و پسندیده مى داند و در خصوص احکام دین, باب اجتهاد را به روى عالمان دین مى گشاید و برابر سازى اصول بر فروع را خواست جدّى خود مى داند, نمى تواند گوناگونى آراء و اختلاف فتوا را, که نتیجه طبیعى چنین دعوتى است, نادیده بگیرد و آن را یکسره محکوم کند; بلکه با روشنى تمام, اعلان مى کند: (للمصیب اجران وللمخطى اجر واحد) وبا این سخن به تلاشهاى ناکام در راه استنباط احکام نیز ارج مى نهد. ولى به نظر مى رسد, امام در این جا, اصلاح کژراهه روى و کژاندیشى دیگرى را نیز در نظر داشته که از دید و نگاه بسیارى از شارحان پنهان مانده است, کژاندیشى و کژراهه روى که امروز عرصه فکر و فرهنگ و دین را, تاخت و تاز خود قرار داده و بسیارى را به خود مشغول داشته است. آنچه بیش از ارائه دیدگاههاى گوناگون ,مایه شگفتى امام (ع)است, تأیید این دو دیدگاه و حق دانستن هر دوى آنهاست. شگفتى امام از آن تفکرى است که به هنگام داورى بین دو دیدگاه گوناگون و ناسان و ناسازگار با هم, هر دو را حق مى شمارد و بر هر دو مهر تأیید مى زند!
چگونه ممکن است گزینه هاى ناسان و ناسازگار را حق شمرد, در عین حال به یکتاپرستى و خاتمیت پیامبر(ص) وحق بودن دستورهاى قرآن باور داشت؟
چگونه ممکن است آنچه را با آموزه هاى دین مخالف است, پذیرفت و آنها را نیز حق دانست, با این حال, به کمال دین باور داشت و…
به عقیده ما روح سخن امام متوجه این اندیشه است. این همان انگاره اى است که با هیچ یک از آموزه هاى دین سازگارى ندارد و یکسره محکوم است و مورد نکوهش.
آنچه آن روز امام(ع) آن را ناسازگار با معیارها و ترازهاى شرعى و عقلى مى دانست,و در کمال تعجب و ناباورى بر صاحبان چنین اندیشه اى خرده مى گرفت, امروز پایه مکتبى به نام پلورالیزم شده است و شمارى مدعى روشنفکرى, به طرفدارى آن برخاسته و شگفت انگیز این که , شمارى از مسلمانان و باورمندان به دین اسلام نیز, بر آنند تا از منابع دین و شریعت, بر درستى آن دلیل و برهان اقامه کنند.
بى گمان, اگر با این رویکرد به سخنان امام نگریسته شود و از این زاویه به مطالعه و درنگ در سخن امام بپردازیم, به نکته هاى ژرف و آموزه هایى دقیق دست خواهیم یافت که در رویارویى با اندیشه پلورالیزم, بسى سودمند خواهد بود و افزون بربیان پیشینه این اندیشه نادرست در تاریخ اسلام, نشان مى دهد شبهه ها و پرسشهاى جدى که امروزه تفکر پلورالیزم با آن روبه روست, امام(ع) در همان بدو تکوّن این اندیشه, به خوبى نمایانده و مسلمانان را نسبت به آن آگاهانده است.
امام(ع) در حقیقت, از چشم انداز درون دینى به این اندیشه مى نگرد و آن را در بوته بررسى قرار مى دهد.
حضرت, اندیشه حق انگارى آراى گوناگون و ناسازگار را, با عقائد و باورهاى مسلّم دین, مانند: عقیده به یک خدا, یک پیامبر و یک کتاب در ناسازگارى مى بیند: (فیصوّب آرائهم جمیعاً و الههم واحد و بینهم واحد و کتابهم واحد.)
چرا که لازمه یک خدایى و یک پیامبرى و یک کتابى, ویژه بودن حق است در این امور. و حق دانستن آراى گوناگون و ناسان, پذیرش این نکته است که: حق, منحصر در توحید و نبوت و قرآن نیست و جمع بین این دو نشاید.
امام, پس از این بیان, با پرسشهایى, به بیان پیامدهاى ناسازگار این اندیشه, با آموزه هاى دینى مى پردازد:
ییا باید گفت: داشتن آراى گوناگون و اندیشه هاى ناسازگار, خواست خداوند است, او خود چنین خواسته و ما دستور او را انجام مى دهیم: (أفأمرهم بالأختلاف فاطاعوه) چیزى که امروز مدعیان پلورالیسم دینى مى گویند:
(هدف از آفرینش همین بحثها و اختلافها و حیرانیهاست. آنچه جنگ حق و باطل مى نامند, بازى زرگرى است, نعل وارونه مى زنند, تا القاء حیرانى کنند.)2
یا باید پذیرفت که آنچه خداوند به نام دین فرستاده, کاستى دارد, تمام حقایق نیست, بخشى را دین آورده و بخشى دیگر را باید در خارج از دین جست وجو کرد:
(ام انزل اللّه سبحانه دیناً ناقصا فاستعان بهم على اتمامه).
ادعاى تکثرگرایان امروز این است که:
راه رسیدن به حق و کمال و سعادت تنها یک راه نیست, راهها فراوان است, آنچه پیامبران الهى به آن دعوت مى کنند, یکى از آن راههاست.
یا باید به این پندار پاى بند شد که: تشریع و قانونگذارى تنها در انحصار خداوند نیست, خداوند این حق را بین خود و انسانها تقسیم کرده و آنان را در قانونگذارى و تشریع احکام دین شریک خود ساخته است. خداوند آرا و اندیشه هایى که مخالف دین باشد نیز, مى پسندد و آنها را تأیید مى کند; زیرا خود, آنان را شریک خویش ساخته و این حق را به آنان داده است:
(ام کانوا شرکاء له, فلهم ان یقولوا وعلیه ان یرضى.)
یا آن که باید گفت: دین خدا در واقع کامل بوده است, ولى پیامبر(ص) در انجام رسالت خویش کوتاهى کرده است. او, همه واقعیت و حقیقت وحى را نتوانسته است به انسانها برساند:
(ام انزل اللّه سبحانه دینا تامّاً فقصّرالرسول,صلى اللّه علیه و آله , عن تبلیغه وادائه.)
پیروان پلورالیزم دینى, امروز, این کوتاهى را در انجام رسالت, متوجه پیامبران(ع) مى دانند, ولى با رنگ و لعابى به ظاهر فلسفى:
(اولین کسى که بذر پلورالیسم را در جهان کاشت خود خداوند بود که پیامبران مختلف فرستاد, بر هر کدام ظهورى کرد و هر یک را در جامعه اى مبعوث و مأمور کرد و بر ذهن و زبان هر کدام تفسیرى نهاد و چنین بود که کوره پلورالیسم داغ شد.)3
پیامبران الهى, چون از محیط و جامعه اى که در آن برانگیخته شده اند, تأثیر مى پذیرند, تفسیر هر کدام از وحى و دین, سازوار با همان محیط و شرایط زمان خویش است, بنابراین ,نمى توان گفت: آنچه ارائه شده, تمام حقیقت وحى است.
پس پلورالیزم دینى, از چشم انداز امام(ع) با این پیامدها روبه روست:
1. ناسازگارى با اصول مسلّم دین.
2. ناسازگارى روشن با دستورهاى الهى مبنى بر وحدت و پرهیز از اختلاف و تفرقه.
3. نفى کمال از دین.
4. نفى منحصر بودن حق تشریع به خداوند و شناسایى این حق براى انسانها.
5.تردید در آنچه پیامبر(ص) به عنوان دین آورده و بى اعتمادى نسبت به آن.
اگر به صداهایى که امروز از هر کوى و برزن و از گوناگون محفلها, شنیده مى شود و با زبانها و شیوه هاى گوناگون ,مقوله ها و آموزه هایى, همچون: نسبى بودن حق, تفاوت بین واقعیت و فهم ما از آن, رسمیت دادن به اختلاف قراءتها, خرده گیرى بر احکام و دستورهاى دین, محدود ساختن قلمرو دین, مشروعیت دادن به خواست مردم در کنار خواست دین و… ارائه مى گردد, دقت شود, خواهیم دید همه آنها بر مدار منحصر نبودن حق در دین مى چرخند و از آبشخور حق پندارى یکسان اندیشه ها (پلورالیسم) سیراب مى شوند.
مشکل اصلى
در دید امام(ع) مشکل اصلى این جماعت, نشناختن درست قرآن و ضعف ایمان نسبت به آموزه هاى آن است. به راستى اگر کسى ایمان داشته باشد که قرآن کتاب خداست و سراسر وحى و بر این باور باشد که در این کتاب, چیزى فروگذار نشده است (ما فرّطنا فى الکتاب من شىء)4 و براى هر چیزى بیانى روشن است: (تبیان لکل شىء)5 و هیچ ناسازگارى و اختلافى در آن نیست,: (ولو کان من عند غیراللّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً)6 بخشى از آن,تصدیق کننده بخشى دیگر است :(یُصدّق بعضه بعضاً )چگونه حاضر خواهد شد حق و سعادت و کمال را در جاى دیگر بجوید, تا چه رسد به این که اگر خلاف کتاب خدا و احکام دین باشد ,آن را نیز به عنوان حق و راه رسیدن به خیر و سعادت, تأیید کند!
چاره کار
براى رهایى از این گونه کژاندیشیها, امام(ع) چاره کار را در بازگشت به قرآن مى داند. در چنگ زدن به این حبل اللّه است که مى توان از چاه ویل پراکنده فکریها خود را رهایى بخشید:
(اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم علیکم بالقرآن.)7
از چشم انداز امام(ع) رجوع به قرآن, شفاى اصلى همه این دردهاست و روشنایى بخش همه تاریکیها, آن هم با تکیه بر این باور که:
(انّ القرآن ظاهره أنیق و باطنه عمیق, لاتفنى عجائبه, ولاتنقضى غرائبه ولاتکشف الظلمات الاّ به.)
امید آن که این سفارش امام(ع) را, بویژه ما حوزویان مورد توجه خویش قرار دهیم و در این عصر تهاجم اندیشه هاى تاریک, به قرآن پناه ببریم و با آوردن قرآن به گونه جدّى به صحنه تحقیق و تعلیم, پاسخ پرسشهاى عصر خویش را از قرآن بگیریم. بویژه در عرصه استنباط احکام الهى که نشان دهنده چهره اجتماعى دین است, از این کتاب الهى کمک بگیریم و زمینه تحقق این ادعاى قرآن را: (تبیان لکل شئ) در جامعه خویش آماده سازیم.
________________________________________
پى نوشتها:
1. (نهج البلاغه), صبحى صالح, خطبه18.
2. مجلّه (کیان), شماره 39 /9.
3.همان/7.
4. سوره (انعام), آیه 38.
ام انزل اللّه سبحانه دیناً ناقصا فاستعان بهم على اتمامه؟ ام کانوا شرکاء له, فلهم ان یقولوا وعلیه ان یرضى؟
ام انزل اللّه سبحانه دیناً تاماً فقصّر الرسول ,صلى اللّه علیه و آله, عن تبلیغه وادائه؟ واللّه سبحانه یقول: (مافرّطنا فى الکتاب من شىء) وقال: فیه (تبیان لکلّ شىء). وذکر ان الکتاب یُصدّق بعضُه بعضا, وانه لااختلاف فیه, فقال سبحانه: (ولو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً) وان القرآن ظاهرة انیق و باطنه عمیق لاتفنى عجائبه ولاتنقضى غرائبه ولاتکشف الظلمات الاّ به.)1
بسیارى از شارحان و مترجمان نهج البلاغه, به پیروى از سید رضى, این خطبه را به (نکوهش از اختلاف در فتوا) عنوان داده اند. در نگاه ابتدایى خواننده چنین مى پندارد که امام(ع) با هرگونه اختلاف در فتوا و گوناگونى و ناسانى آراى فقهى, مخالف است و این, با آنچه تاکنون در فقه رایج بوده که فقیهان آراى گوناگون و ناسان و گاه ناسازگار با هم ارائه مى داده اند, ناسازگار است; از این روى, شمارى گفته اند: مقصود, آراى ناسازگار و گوناگونى است که از غیر کارشناسان در دین صادر شده و یا نظر به آرایى دارد که بر معیارها و ترازهاى درست اجتهاد استوار نگردیده, مانند دیدگاههایى که از قیاس و استحسان و… سرچشمه مى گیرند و شمارى سخن امام را بر طرد اندیشه (تصویب) که سپسها در تفکر اشعرى و معتزلى پیدا شد, برابر ساخته اند. ولى بى گمان همان گونه که شارحان نظرداده اند, امام(ع) نخواسته است مطلق اختلاف نظر در احکام دین را نفى کند; زیرا وقتى مکتبى دعوت به تفکر را در سرلوحه دستورها و برنامه هاى خود قرار مى دهد و اندیشیدن در تمامى عرصه هاى دین را مجاز و پسندیده مى داند و در خصوص احکام دین, باب اجتهاد را به روى عالمان دین مى گشاید و برابر سازى اصول بر فروع را خواست جدّى خود مى داند, نمى تواند گوناگونى آراء و اختلاف فتوا را, که نتیجه طبیعى چنین دعوتى است, نادیده بگیرد و آن را یکسره محکوم کند; بلکه با روشنى تمام, اعلان مى کند: (للمصیب اجران وللمخطى اجر واحد) وبا این سخن به تلاشهاى ناکام در راه استنباط احکام نیز ارج مى نهد. ولى به نظر مى رسد, امام در این جا, اصلاح کژراهه روى و کژاندیشى دیگرى را نیز در نظر داشته که از دید و نگاه بسیارى از شارحان پنهان مانده است, کژاندیشى و کژراهه روى که امروز عرصه فکر و فرهنگ و دین را, تاخت و تاز خود قرار داده و بسیارى را به خود مشغول داشته است. آنچه بیش از ارائه دیدگاههاى گوناگون ,مایه شگفتى امام (ع)است, تأیید این دو دیدگاه و حق دانستن هر دوى آنهاست. شگفتى امام از آن تفکرى است که به هنگام داورى بین دو دیدگاه گوناگون و ناسان و ناسازگار با هم, هر دو را حق مى شمارد و بر هر دو مهر تأیید مى زند!
چگونه ممکن است گزینه هاى ناسان و ناسازگار را حق شمرد, در عین حال به یکتاپرستى و خاتمیت پیامبر(ص) وحق بودن دستورهاى قرآن باور داشت؟
چگونه ممکن است آنچه را با آموزه هاى دین مخالف است, پذیرفت و آنها را نیز حق دانست, با این حال, به کمال دین باور داشت و…
به عقیده ما روح سخن امام متوجه این اندیشه است. این همان انگاره اى است که با هیچ یک از آموزه هاى دین سازگارى ندارد و یکسره محکوم است و مورد نکوهش.
آنچه آن روز امام(ع) آن را ناسازگار با معیارها و ترازهاى شرعى و عقلى مى دانست,و در کمال تعجب و ناباورى بر صاحبان چنین اندیشه اى خرده مى گرفت, امروز پایه مکتبى به نام پلورالیزم شده است و شمارى مدعى روشنفکرى, به طرفدارى آن برخاسته و شگفت انگیز این که , شمارى از مسلمانان و باورمندان به دین اسلام نیز, بر آنند تا از منابع دین و شریعت, بر درستى آن دلیل و برهان اقامه کنند.
بى گمان, اگر با این رویکرد به سخنان امام نگریسته شود و از این زاویه به مطالعه و درنگ در سخن امام بپردازیم, به نکته هاى ژرف و آموزه هایى دقیق دست خواهیم یافت که در رویارویى با اندیشه پلورالیزم, بسى سودمند خواهد بود و افزون بربیان پیشینه این اندیشه نادرست در تاریخ اسلام, نشان مى دهد شبهه ها و پرسشهاى جدى که امروزه تفکر پلورالیزم با آن روبه روست, امام(ع) در همان بدو تکوّن این اندیشه, به خوبى نمایانده و مسلمانان را نسبت به آن آگاهانده است.
امام(ع) در حقیقت, از چشم انداز درون دینى به این اندیشه مى نگرد و آن را در بوته بررسى قرار مى دهد.
حضرت, اندیشه حق انگارى آراى گوناگون و ناسازگار را, با عقائد و باورهاى مسلّم دین, مانند: عقیده به یک خدا, یک پیامبر و یک کتاب در ناسازگارى مى بیند: (فیصوّب آرائهم جمیعاً و الههم واحد و بینهم واحد و کتابهم واحد.)
چرا که لازمه یک خدایى و یک پیامبرى و یک کتابى, ویژه بودن حق است در این امور. و حق دانستن آراى گوناگون و ناسان, پذیرش این نکته است که: حق, منحصر در توحید و نبوت و قرآن نیست و جمع بین این دو نشاید.
امام, پس از این بیان, با پرسشهایى, به بیان پیامدهاى ناسازگار این اندیشه, با آموزه هاى دینى مى پردازد:
ییا باید گفت: داشتن آراى گوناگون و اندیشه هاى ناسازگار, خواست خداوند است, او خود چنین خواسته و ما دستور او را انجام مى دهیم: (أفأمرهم بالأختلاف فاطاعوه) چیزى که امروز مدعیان پلورالیسم دینى مى گویند:
(هدف از آفرینش همین بحثها و اختلافها و حیرانیهاست. آنچه جنگ حق و باطل مى نامند, بازى زرگرى است, نعل وارونه مى زنند, تا القاء حیرانى کنند.)2
یا باید پذیرفت که آنچه خداوند به نام دین فرستاده, کاستى دارد, تمام حقایق نیست, بخشى را دین آورده و بخشى دیگر را باید در خارج از دین جست وجو کرد:
(ام انزل اللّه سبحانه دیناً ناقصا فاستعان بهم على اتمامه).
ادعاى تکثرگرایان امروز این است که:
راه رسیدن به حق و کمال و سعادت تنها یک راه نیست, راهها فراوان است, آنچه پیامبران الهى به آن دعوت مى کنند, یکى از آن راههاست.
یا باید به این پندار پاى بند شد که: تشریع و قانونگذارى تنها در انحصار خداوند نیست, خداوند این حق را بین خود و انسانها تقسیم کرده و آنان را در قانونگذارى و تشریع احکام دین شریک خود ساخته است. خداوند آرا و اندیشه هایى که مخالف دین باشد نیز, مى پسندد و آنها را تأیید مى کند; زیرا خود, آنان را شریک خویش ساخته و این حق را به آنان داده است:
(ام کانوا شرکاء له, فلهم ان یقولوا وعلیه ان یرضى.)
یا آن که باید گفت: دین خدا در واقع کامل بوده است, ولى پیامبر(ص) در انجام رسالت خویش کوتاهى کرده است. او, همه واقعیت و حقیقت وحى را نتوانسته است به انسانها برساند:
(ام انزل اللّه سبحانه دینا تامّاً فقصّرالرسول,صلى اللّه علیه و آله , عن تبلیغه وادائه.)
پیروان پلورالیزم دینى, امروز, این کوتاهى را در انجام رسالت, متوجه پیامبران(ع) مى دانند, ولى با رنگ و لعابى به ظاهر فلسفى:
(اولین کسى که بذر پلورالیسم را در جهان کاشت خود خداوند بود که پیامبران مختلف فرستاد, بر هر کدام ظهورى کرد و هر یک را در جامعه اى مبعوث و مأمور کرد و بر ذهن و زبان هر کدام تفسیرى نهاد و چنین بود که کوره پلورالیسم داغ شد.)3
پیامبران الهى, چون از محیط و جامعه اى که در آن برانگیخته شده اند, تأثیر مى پذیرند, تفسیر هر کدام از وحى و دین, سازوار با همان محیط و شرایط زمان خویش است, بنابراین ,نمى توان گفت: آنچه ارائه شده, تمام حقیقت وحى است.
پس پلورالیزم دینى, از چشم انداز امام(ع) با این پیامدها روبه روست:
1. ناسازگارى با اصول مسلّم دین.
2. ناسازگارى روشن با دستورهاى الهى مبنى بر وحدت و پرهیز از اختلاف و تفرقه.
3. نفى کمال از دین.
4. نفى منحصر بودن حق تشریع به خداوند و شناسایى این حق براى انسانها.
5.تردید در آنچه پیامبر(ص) به عنوان دین آورده و بى اعتمادى نسبت به آن.
اگر به صداهایى که امروز از هر کوى و برزن و از گوناگون محفلها, شنیده مى شود و با زبانها و شیوه هاى گوناگون ,مقوله ها و آموزه هایى, همچون: نسبى بودن حق, تفاوت بین واقعیت و فهم ما از آن, رسمیت دادن به اختلاف قراءتها, خرده گیرى بر احکام و دستورهاى دین, محدود ساختن قلمرو دین, مشروعیت دادن به خواست مردم در کنار خواست دین و… ارائه مى گردد, دقت شود, خواهیم دید همه آنها بر مدار منحصر نبودن حق در دین مى چرخند و از آبشخور حق پندارى یکسان اندیشه ها (پلورالیسم) سیراب مى شوند.
مشکل اصلى
در دید امام(ع) مشکل اصلى این جماعت, نشناختن درست قرآن و ضعف ایمان نسبت به آموزه هاى آن است. به راستى اگر کسى ایمان داشته باشد که قرآن کتاب خداست و سراسر وحى و بر این باور باشد که در این کتاب, چیزى فروگذار نشده است (ما فرّطنا فى الکتاب من شىء)4 و براى هر چیزى بیانى روشن است: (تبیان لکل شىء)5 و هیچ ناسازگارى و اختلافى در آن نیست,: (ولو کان من عند غیراللّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً)6 بخشى از آن,تصدیق کننده بخشى دیگر است :(یُصدّق بعضه بعضاً )چگونه حاضر خواهد شد حق و سعادت و کمال را در جاى دیگر بجوید, تا چه رسد به این که اگر خلاف کتاب خدا و احکام دین باشد ,آن را نیز به عنوان حق و راه رسیدن به خیر و سعادت, تأیید کند!
چاره کار
براى رهایى از این گونه کژاندیشیها, امام(ع) چاره کار را در بازگشت به قرآن مى داند. در چنگ زدن به این حبل اللّه است که مى توان از چاه ویل پراکنده فکریها خود را رهایى بخشید:
(اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم علیکم بالقرآن.)7
از چشم انداز امام(ع) رجوع به قرآن, شفاى اصلى همه این دردهاست و روشنایى بخش همه تاریکیها, آن هم با تکیه بر این باور که:
(انّ القرآن ظاهره أنیق و باطنه عمیق, لاتفنى عجائبه, ولاتنقضى غرائبه ولاتکشف الظلمات الاّ به.)
امید آن که این سفارش امام(ع) را, بویژه ما حوزویان مورد توجه خویش قرار دهیم و در این عصر تهاجم اندیشه هاى تاریک, به قرآن پناه ببریم و با آوردن قرآن به گونه جدّى به صحنه تحقیق و تعلیم, پاسخ پرسشهاى عصر خویش را از قرآن بگیریم. بویژه در عرصه استنباط احکام الهى که نشان دهنده چهره اجتماعى دین است, از این کتاب الهى کمک بگیریم و زمینه تحقق این ادعاى قرآن را: (تبیان لکل شئ) در جامعه خویش آماده سازیم.
________________________________________
پى نوشتها:
1. (نهج البلاغه), صبحى صالح, خطبه18.
2. مجلّه (کیان), شماره 39 /9.
3.همان/7.
4. سوره (انعام), آیه 38.